۲۵٬۹۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
تقيد هلاكت سرزمين ها به «قبل از روز قيامت»، سپردن اختيار آنها به حضرت مهدى عليه السلام است. مى بينيم قيد مذكور در آيه «تا روز قيامت» نيست، بلكه «قبل از روز قيامت» است، و اين به معناى هدف خاصى است كه بايد قبل از روز قيامت به انتظار تحقق آن نشست. | تقيد هلاكت سرزمين ها به «قبل از روز قيامت»، سپردن اختيار آنها به حضرت مهدى عليه السلام است. مى بينيم قيد مذكور در آيه «تا روز قيامت» نيست، بلكه «قبل از روز قيامت» است، و اين به معناى هدف خاصى است كه بايد قبل از روز قيامت به انتظار تحقق آن نشست. | ||
اين مطلب را حضرت با افزودن جمله «وَ مُمَلِّكُهَا الامامَ الْمَهْدِىَّ» بيان نموده و معنايش اين است كه خداوند | اين مطلب را حضرت با افزودن جمله «وَ مُمَلِّكُهَا الامامَ الْمَهْدِىَّ» بيان نموده و معنايش اين است كه خداوند مى توانست سزاى تكذيب كنندگان را به روز قيامت واگذارد، ولى براى تحقق ولايت مطلقه حضرت مهدى عليه السلام قبل از روز قيامت آنان را هلاك مىكند و سرزمينها را از تصرف آنان خارج مىنمايد و تحت اختيار آن حضرت قرار مى دهد. | ||
يک جمله هم به عنوان تأكيد اين وعده الهى ضميمه سخن فرموده كه «وَ اللَّه مُصَدِّقٌ ما وَعَدَهُ»، و پيداست كه اراده پروردگار به تحقق چنين مهمى قبل از روز قيامت تعلق گرفته است. | |||
در مورد ديگرى از متن خطبه غدير نيز به همين مطلب تصريح شده كه مى فرمايد: الا انَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ. الا انَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَ هادِمُها. الا انَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ اهْلِ الشِّرْكِ وَ هاديها ... . الا انَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنْصُورَ عَلَيْهِ: | |||
بدانيد كه اوست غالب بر اديان، بدانيد كه اوست فاتح قلعه ها و منهدم كننده آنها، آگاه باشيد كه اوست غالب بر هر قبيله اى از اهل شرک و هدايت كننده آنان ... . بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او كمک نمى شود.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۴، ۱۵۵ بخش ۸ .</ref> | |||
در | امام باقر عليه السلام نيز در اين باره مى فرمايد: يَفْتَحُ اللَّه لَهُ شَرْقَ الارْضِ وَ غَرْبَها: خداوند براى او شرق و غرب زمين را فتح مى كند.<ref>بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۹۱.</ref> | ||
در شب معراج نيز خداوند به پيامبرش چنين خبر داد: لاطَهِرَنَّ الارْضَ بِآخَرِهِمْ مِنْ اعْدائى وَ لامَكِّنُهُ مَشارِقَ الارْضِ وَ مَغارِبَها: به وسيله آخرين امامان زمين را از دشمنانم پاک مى نمايم و شرق و غرب زمين را تحت اختيار او قرار مى دهم.<ref>بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۳۱۲ ح ۵ .</ref> | |||
== آيه «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً»<ref>طلاق / ۸ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۳۹-۳۴۴.</ref> == | |||
بزرگترين [[آزمون الهی|امتحان بشریت]] در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه [[اتمام حجت]] آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه هاى مختلف به ميان آمد. | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيشبينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از جمله اين آيات آيه ۸ سوره طلاق و آيه ۲۴ سوره بقره است: | |||
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً»: | |||
«و چه بسا آبادى كه از امر پروردگارش و پيامبرانش سرپيچى كرده و ما آنان را مورد حسابرسى شديد قرار داديم و آنان را عذاب سختى نموديم». | |||
در | «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»<ref>بقره / ۲۴.</ref>: | ||
«اگر چنين نكنند و ابداً نخواهند كرد پس بپرهيزيد از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده است». | |||
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است: | |||
'''۱. متن خطبه غدير''' | |||
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ امامٌ مِنَ اللَّه (خ ل: انَّهُ امامُكُمْ بِامْرِ الله)، وَ لَنْ يَتُوبَ اللَّه عَلى احَدٍ انْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّه انْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ امْرَهُ وَ انْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً ابَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ. فَاحْذَرُوا انْ تُخالِفُوهُ فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ: | |||
اى مردم، او از طرف خدا امام است (خ ل: او به امر خدا امام شماست)، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه اش را نمى پذيرد و او را نمىبخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشى شويد كه هيزم آن مردم و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۲ بخش ۳، و پاورقى ۵ از نسخه «ب».</ref> | |||
2. موقعيت تاريخى | |||
در اوايل خطابه غدير قبل از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنينعليه السلام را بر سر دست بلند كند، براى ورود به مطلب اصلى درباره شئون و مقامات امام بعد از خود مطالبى بيان فرمود. | |||
آنگاه به عنوان امتحانى سخت كه پيش روى مردم است يادآور شد كه خداوند نسبت به منكرين و مخالفين او هيچ عفو و بخششى نخواهد داشت و آنان را دچار عذاب كافران خواهد نمود. | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله اين مطلب را با تضمين قسمت آخر آيه 8 سوره طلاق و بخش دوم آيه 24 سوره بقره در كلام خود، با تغيير مختصرى آورده است. در آيه سوره طلاق كلمه »عَذَّبْناها« را به »انْ يُعَذِّبَهُ« تغيير داده و در آيه سوره بقره كلمه »نار« را كه در آيه با »الف و لام« و »التى« است به صورت نكره و بدون موصول آورده است. بنابراين، جمله »النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا...« را به صورت »ناراً وَقُودُها...« فرموده است. | |||
3- موقعيت قرآنى | |||
در قرآن آيه سوره طلاق درباره امتهايى است كه سركشى از امر پروردگار و رسولانش را از حد گذراندند و خداوند با آنان برخورد بسيار شديدى نمود و كيفر سختى در دنيا و آخرت برايشان در نظر گرفت. اما مضمون آيه سوره بقره، در موارد ديگرى از قرآن هم آمده ولى تنها موردى كه متن خطبه به آن نزديكتر است آيه سوره بقره است. | |||
اين آيه درباره كسانى است كه در آنچه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده شك دارند. خداوند از آنان مىخواهد كه با كمك شريكان خود سورهاى نظير سورههاى قرآن بياورند، و سپس به اين آيه مىرسد كه هرگز نمىتوانيد، و اگر نتوانستيد بترسيد از آتشى كه براى كافران آماده شده و در آن انسانها و سنگها به جاى هيزم سوزانده مىشوند. | |||
4- تحليل اعتقادى | |||
تحليل اعتقادى اول | |||
آنچه از عبارات شديد اين جمله به ضميمه آوردن آيه در پايان اين فراز از خطبه مىآموزيم، كفرِ منكرين ولايت و امامت علىعليه السلام و سركش بودن آنان از اوامر الهى به حكم قرآن است. | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله در اين قسمت خطابه، ابتدا تابلوى با عظمت غدير را بلند مىكند و مىفرمايد: انَّهُ امامٌ مِنَ اللَّه: على از طرف خدا امام است. آنگاه به عنوان نتيجهگيرى، خدا را در اين اعتقاد طرف پاسخ مردم قرار مىدهد و دو مسئله درباره ولايت مطرح مىنمايد: يكى انكار ولايت و ديگرى مخالفت با علىعليه السلام. | |||
بنابراين دو گروه مورد كلام پيامبرصلى الله عليه وآله هستند: يكى كسانى كه به امامت علىعليه السلام اعتقاد ندارند و اصلاً آن را نپذيرفتهاند، و ديگرى كسانى كه عملاً به مخالفت با او برخاسته در مقابل او قد عَلَم كردهاند، اگر چه در دل خلافت او را قبول داشته باشند و به حقانيت او اقرار نمايند مانند كسانى كه به خاطر مسايل مادى دست از آن حضرت كشيدند و به معاويه پيوستند. | |||
آنگاه در بيان سزاى اين دو گروه 5 تأكيد به كار گرفته است: | |||
»حَتْمٌ عَلَى اللَّه« ، كه با اين عبارت حتمى و قطعى بودن آن را يادآور شده است. | |||
»لَنْ« كه كلمه نفى مؤكد و در مواردى نفى ابدى است و به معناى »هرگز« است. | |||
»ابَدَ الْآبادِ« ، كه ابدى بودن را - گذشته از كلمه »لَنْ« - با كلمه »ابَد« آورده، و با اضافه به »آباد« مؤكدتر شده است. | |||
»دَهْرَ الدُّهُورِ« ، كه تأكيد ديگرى بر ابدى بودن است. | |||
»احْذَرُوا« ، كه كلمه اعلان خطر است و تأكيد ديگرى به حساب مىآيد. | |||
با اين تأكيدات جزاى آنان را در دو جهت ذكر كرده است: | |||
الف. خداوند آنان را نمىبخشد، كه اين مطلب در قالب عبارت زير است: | |||
لَنْ يَتُوبَ اللَّه عَلى احَدٍ انْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ: خدا هرگز توبه كسى كه ولايت او را انكار كند نمىپذيرد و هرگز او را نمىآمرزد. | |||
ب. خداوند آنان را عذاب فوقالعاده مىنمايد، كه اين مطلب با عبارات زير آمده است: | |||
وَ انْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً ابَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ: بر خداست كه منكرين ولايت را عذاب شديدى تا ابديت بىانتها و تا آخر روزگاران نمايد. | |||
فَاحْذَرُوا انْ تُخالِفُوهُ: بر حذر باشيد و بترسيد از اينكه با او مخالفت كنيد. | |||
فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ: در اثر مخالفت با على گرفتار آتشى شويد كه هيزم آن مردم و سنگها هستند و براى كافران آماده شده است. | |||
تحليل اعتقادى دوم | |||
نقاط حساس اين فراز از خطابه غدير در سه جهت خلاصه مىشود: | |||
جهت اول: ولايت از اصول دين | |||
مخالفت با علىعليه السلام و انكار ولايت او بازى با آتش جهنم است، و كسى نبايد از كنار اين پايه بزرگ عقيده با بىتوجهى عبور كند، و محبت و ولايت آن حضرت را از مستحبات فكرى خويش به حساب آورد. | |||
ولايت مطلقه امامان معصومعليهم السلام كه از اصول دين است، بايد در اعتقاد يك مسلمان با تمام جوانب آن روشن باشد و پاسخهاى شفافى براى قبر و قيامت درباره آن داشته باشد و نقطهاى را پيش روى خود ببيند كه كوتاهى در آن مساوى با عذاب الهى است. | |||
جهت دوم: عذاب شديد براى انكار ولايت | |||
عذابى كه براى انكار ولايت و مخالفت با علىعليه السلام در نظر گرفته شده عذاب شديدى است كه خود پيامبرصلى الله عليه وآله از آن به »عذاب نُكْر« ياد مىكند. »نُكْر« به معناى شديد و غير عادى است، و منظور آن است كه نسبت به عذاب ساير اهل جهنم فوقالعاده است. | |||
دو جهت غير عادى بودن آن را قرآن تصريح كرده و پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه فرموده است: يكى اينكه هيزم آن سنگ است، و مانند آتشهاى معمولى از چوب و روغن و امثال آن نيست. ديگر اينكه خود انسانهاى مستحق آتش هيزم آنند، كه نه فقط در آتش معذب مىشوند بلكه خودشان هيزمى براى عذاب ديگران مىگردند. | |||
جهت سوم: انكار ولايت كفر است | |||
انكار ولايت علىعليه السلام و مخالفت با آن حضرت فقط گناه نيست، بلكه سركشى از امر پروردگار و تجاوز از حد و مساوى با كفر است، چرا كه صريحاً مىفرمايد: اگر با على مخالفت كنيد با عذابى كه براى كافرين آماده شده معذب خواهيد شد. همچنين آيه »عَذاباً نُكْراً« را مىآورد كه آغاز آن »عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها« است، و اين بدان معنى است كه ضديت با علىعليه السلام مساوى با كفر است. | |||
در اين باره احاديث بسيارى از پيامبرصلى الله عليه وآله هست كه اين فراز غدير را تبيين مىكند: | |||
1. از آنجا كه على بن ابىطالبعليه السلام »امامٌ مِنَ اللَّه« است پيامبرصلى الله عليه وآله در حديثى مىفرمايد: ما آمَنَ بِاللَّه مَنْ انْكَرَكَ××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 139. تفسير فرات: ص 181. شواهد التنزيل: ج 1 ص 353. ×××: كسى كه تو را انكار كند به خدا ايمان نياورده است. | |||
2. در حديثى ديگر مىفرمايد: ما آمَنَ بى مَنْ انْكَرَكَ××× 1 بحار الانوار: ج 24 ص 64 و ج 35 ص 26. المسترشد: ص 607 . ×××: كسى كه تو را انكار كند به من )يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله( ايمان نياورده است. | |||
3. در جاى ديگر نه تنها ايمانِ منكرِ علىعليه السلام را قبول ندارد، كه او را كافر مىداند و مىفرمايد: كَفَرَ مَنْ انْكَرَكَ××× 2 بحار الانوار: ج 97 ص 351. مزار ابن المشهدى: ص 309. ×××: هر كس تو را انكار كند كافر شده است. | |||
4. حديث جامعترى چنين مىفرمايد: مَنْ انْكَرَ امامَةَ عَلِىٍّ بَعْدى كانَ كَمَنْ انْكَرَ نُبُوَّتى فى حَياتى، وَ مَنْ انْكَرَ نُبُوَّتى كانَ كَمَنْ انْكَرَ رُبُوبِيَّةَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ××× 3 أمالى الصدوق: ص 656 . ×××: | |||
هر كس امامت على را بعد از من انكار كند مانند كسى است كه نبوت مرا در زمان حياتم انكار كرده باشد، و هر كس نبوت مرا انكار كند مانند كسى است كه ربوبيّت پروردگارش را منكر شود. | |||
5 . حديث ديگرى ولايت علىعليه السلام را سرمايه مؤمن معرفى مىكند و مىفرمايد: مَنْ لَمْ يَلْقَ اللَّه بِوِلايَتِكَ لَمْ يَلْقَهُ بِشَىْءٍ××× 4 بحار الانوار: ج 38 ص 159. ×××: هر كس خدا را با ولايت تو ملاقات نكند، چيزى همراه خود براى ملاقات خدا نبرده است. | |||
6 . در حديث ديگرى به اين مطلب تصريح شده كه انكار ولايت علىعليه السلام اثر دو جانبه دارد و در روز قيامت هر كس علىعليه السلام را نشناسد آن حضرت هم او را نمىشناسد: لا يَدْخُلُ النّارَ الاّ مَنْ انْكَرَكَ وَ انْكَرْتَهُ××× 5 امالى المفيد: ص 213. ×××: داخل آتش نمىشود مگر كسى كه تو را انكار كند و تو او را انكار نمايى. اين انكار حاكى از قطع رابطه است. | |||
7. هشدار درباره علىعليه السلام به قدرى جدى است كه نه تنها انكار آن حضرت، بلكه شك درباره او هم كفر و جهنم است: احْذَرْ انْ يَدْخُلَكَ فى عَلِىٍّ شَكٌ فَانَّ الشَّكَّ فى عَلِىٍّ كُفْرٌ بِاللَّه تَعالى××× 1 امالى الطوسى: ص 106. بحار الانوار: ج 38 ص 159. ×××: بپرهيز از اينكه درباره على شكى بر قلبت وارد شود، چرا كه شك درباره على كفر به خداى تعالى است. | |||
6. اعتراض در غدير و عذاب خدا××× 2 چهارده قرن با غدير: ص 27. ××× | |||
عدهاى از منافقين نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانهاى خواستند. حضرت فرمود: | |||
آيا روز غدير خم براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به امامت منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد: اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مىشود. بر حذر باشيد!××× 3 اثبات الهداة: ج 2 ص 153. ××× | |||
7. انكار غدير و عذاب الهى××× 4 چهارده قرن با غدير: ص 29. ××× | |||
پس از بيست و پنج سال خفقان كه مىرفت نسلهاى جديد را از غدير بىخبر گذارد، در زمان خلافت ظاهرى اميرالمؤمنينعليه السلام، آن حضرت براى احياى غدير اقدامات اساسى فرمود. | |||
در چنان شرايط حساسى كه غدير مىرفت تا جان تازهاى به خود گيرد، نياز به عدهاى از حاضران در غدير بود كه با شهادت به آنچه خود در آن حضور داشتهاند و به چشم خود ديدهاند مؤيِّد سخنان حضرت در پيشگاه مردمى باشند كه در اثر تبليغات سوء دشمنان از صاحب غدير فاصله پيدا كردهاند و بسيارى از باورها برايشان در مرحله ابتدائى است. | |||
اميرالمؤمنينعليه السلام در ميدان بزرگ كوفه مجلس مهمى تشكيل دادند كه در آن عده قابل توجهى از حاضرين غدير بودند. حضرت در حضور آن جمعيت انبوه كسانى را كه در غدير حاضر بودهاند و منصوب كردن آن حضرت را به چشم خود ديدهاند، قسم داد كه برخيزند و شهادت دهند. | |||
عدهاى كه حداقل سى نفر مىشدند برخاستند و به آنچه ديده بودند شهادت دادند. در اين ميان هشت نفر كه همه حضور آنان در غدير را مىدانستند براى شهادت برنخاستند. وقتى حضرت از آنان علت را پرسيد، بهانه آوردند كه فراموش كردهايم! و گويا اين تعداد طورى غدير را فراموش كرده بودند كه با يادآورى هم به خاطرشان نيامد!!! | |||
در اينجا حضرت فرمود: اگر در اين بهانهاى كه مىآوريد دروغ مىگوييد و عذر بىجا تراشيدهايد خدا شما را به بلايى مبتلا كند كه براى همه مردم آشكار و ثابت شود. سپس براى هر يك بلاى خاصى را ذكر كردند و مجلس پايان يافت. | |||
همه هشت نفر به بلاهايى كه حضرت فرموده بود گرفتار شدند و بين مردم به نفرين شده اميرالمؤمنينعليه السلام معروف گرديدند. اين بلاى الهى بر منكرين غدير به معناى اتمام حجت الهى و اثبات پشتوانه خدايى براى غدير بود و نتيجهاى كه از آن گرفته شد اين بود كه اگر شاهدان غدير با بهانه دروغين براى شهادت به پا نمى خيزند ولى اين خداوند است كه با رسوا كردن آنان، براى غدير شهادت مىدهد.××× 1 بحار الانوار: ج 31 ص 447 و ج 37 ص 199. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 490 89. الغدير: ج 1 ص 93. ××× | |||
== پانویس == | == پانویس == |