۲۳٬۰۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
۷. شعرهايى با اشاره به سه آيه تبليغ و اكمال و «سأل سائل» | ۷. شعرهايى با اشاره به سه آيه تبليغ و اكمال و «سأل سائل» | ||
== اميرالمؤمنين عليه السلام و شعر غدير<ref>اسرار غدير ص ۳۱۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۶۹. غدير از زبان مولى: ص ۲۷. ژرفاى غدير: ص ۱۹۶.</ref> == | |||
چه زيباست كه صاحب غدير درباره غديرش بسرايد و ما گوش به نواى جانفزاى او بسپاريم. اما جالب تر آن است كه بدانيم اين اشعار در پاسخ به نماينده سقيفه است كه خواست فخرى بفروشد و سَرى بلند كند. معاويه به حضرت نامه اى نوشت و در آن يادآور شد كه من فضايل بسيارى دارم. از جمله اينكه در اسلام پادشاه شده ام!! | |||
وقتى حضرت نامه او را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار فضايل خود را به رخ من مى كشد؟ در پاسخ او اين اشعار را بنويسيد. سپس حضرت اشعارى سرودند كه وجوب ولايت در غدير را در آن بيان كردند، و رضايت امت در امر ولايت را گوشزد كردند، و با خطابى قاطع در آخر آن اشاره كردند كه هر كس نمى پذيرد جا دارد از غصه بميرد! | |||
قسمتى از سروده مولى چنين است: | |||
وَ اَوْجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ | |||
رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ | |||
وَ اَوْصانِى النَّبِىُّ عَلَى اخْتِيارٍ | |||
لاُمَّتِهِ رِضىً مِنْكُمْ بِحِلْمى | |||
اَلا مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ بِهذا | |||
وَ اِلاّ فَلْيَمُتْ كَمَداً بَغَمٍّ<ref>روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۳ ص ۱۳۱ ح ۴۱۷ و ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين عليه السلام: ص ۱۰۵.</ref> | |||
يعنى: پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم ولايت خود نسبت به شما را براى من نيز واجب كرد. پيامبرصلى الله عليه وآله مرا در صاحب اختيارى امت وصى خود قرار داد، و اين با رضايت شما به حكم من بود. آگاه باشيد! هر كس مى خواهد به اين مطلب ايمان آورد و گرنه از غصه بميرد!<ref>روضة الواعظين: ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹. ديوان اميرالمؤمنين عليه السلام: ص ۱۰۵.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == |