۲۱٬۹۶۲
ویرایش
(←پانویس) |
(←پانویس) |
||
خط ۱٬۸۰۵: | خط ۱٬۸۰۵: | ||
باز مى كرديم، بيعت با امير | باز مى كرديم، بيعت با امير | ||
خط ۱٬۸۳۶: | خط ۱٬۸۳۷: | ||
به خم سراى ولايت خراب و باده پرست | به خم سراى ولايت خراب و باده پرست | ||
ابوالقاسم حسينجانى: | |||
روز و شب را به كار وا مى داشت | |||
اين سپيد و سياه مولا بود | |||
آب از الغدير بر مى داشت | |||
مشربى كه گواه مولا بود | |||
كوفه هر چند هم كه بد مى كرد | |||
باز هم در پناه مولا بود | |||
پدر خاک بود و خاكى بود | |||
بى گناهى گناه مولا بود | |||
مرتضى اميرى اسفندقه: | |||
صداى كيست چنين دلپذير مى آيد؟ | |||
كدام چشمه به اين گرمسير مى آيد؟ | |||
صداى كيست كه اين گونه روشن و گير است؟ | |||
كه بود و كيست كه از اين مسير مى آيد؟ | |||
خبر دهيد كه دريا به چشمه خواهد ريخت | |||
خبر دهيد به ياران غدير مى آيد | |||
به سالكان طريق شرافت و شمشير | |||
خبر دهيد كه از راه، پير مى آيد | |||
محمود اكرامى: | |||
به آتش مى كشم آخر زبان سر به زيرم را | |||
به توفان مى سپارم آسمان هاى اسيرم را | |||
منم من گردبادى خسته ام زندانى خويشم | |||
بگيريد آى مردم دسته اى ناگزيرم را | |||
تمام عمر باقى مانده اش را گريه خواهد كرد | |||
اگر توفان بخواند خنده هاى دور و ديرم را | |||
درختان گردبادى رو به خورشيدند، از آن دم | |||
كه خواندم در مسير باد اندوه غديرم را | |||
شبى اندوه و تابان على عليه السلام از چاه بيرون شد | |||
شبى سيراب ديدم جان سر تا پا كويرم را | |||
علىرضا سپاهى لائين: | |||
دشت غوغا بود غوغا در غدير | |||
موج مى زد سيل مردم مثل دريا در غدير | |||
در شكوه كاروان آن روز با آهنگ زنگ | |||
بى گمان بارى رقم مى خورد فردا در غدير | |||
اى فراموشان باطل سر به پايين افكنيد | |||
چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير | |||
حيف اما كاروان منزل به منزل مى گذشت | |||
كاروان مى رفت و حق مى ماند تنها در غدير | |||
على رضا قزوه: | |||
ابتداى كربلا مدينه نيست، ابتداى كربلا غدير بود | |||
ابرهاى خون فشان نينوا، اشک هاى حضرت امير بود | |||
ولى اللَّه پاشا: | |||
مردى كه آفتاب به او سجده مىبرد | |||
روح زلال آب به او سجده مىبَرد | |||
مردى كه مثل ماه نخوابيد تا طلوع | |||
شب با سپاه خواب به او سجده مىبرد | |||
يک بركه، واژه در نگهش موج مى زند | |||
يک دشت شعر ناب به او سجده مى برد | |||
زهرا حسينزاده: | |||
شكست خواب زمين پلک آسمان وا شد | |||
سوار هودج رنگين باد، پيدا شد | |||
غبار همهمه پيچيد و ناگهان در خاک | |||
غدير برق زد و برق، آب معنى شد | |||
شمس الدين بختكى: | |||
آغاز شد ولايت عشق از غدير خم | |||
باران گرفت سوى تو «اكملت دينكم» | |||
الهام عمومى: | |||
در بركه نيز حادثه اى راه مى رود | |||
ناگاه مى نشيند و ناگاه مى رود | |||
جبريل باز در هيجان اوفتاده است | |||
نبض ملايک از ضربان او فتاده است | |||
يكباره چشم كفر چه تاريک مى شود | |||
بركه به روز واقعه نزديک مى شود | |||
اى شاهدان مردنما حجتان قبول | |||
اى تاجران زهد و ريا حجتان قبول | |||
آيا كسى ز جمع شما عيد را نديد؟ | |||
بالاى قله دست دو خورشيد را نديد؟ | |||
سيد محمد باباميرى: | |||
اينجا گرفته است مردى بر روى دست آسمان را | |||
مردى كه در قبضه خود دارد تمام جهان را | |||
در جشن «من كنت مولاه» آئينه نور كرده است | |||
لبريز از روشنى ها، چشمان پير و جوان را | |||
كل مى كشد هر چه قديس، دف مى زند هر چه عابد | |||
جبرئيل در حلژه نور، آورده اين ارمغان را | |||
على حيدرى زاده: | |||
دست خورشيديان قله عشق | |||
رفت بالا غدير خم شده بود | |||
در دل خاكيان افلاكى | |||
لحظه ها سبز و غصه گم شده بود | |||
== پانویس == | == پانویس == |