۲۲٬۹۷۹
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
(قرار دادن اکثریت) |
||
خط ۸۰۶: | خط ۸۰۶: | ||
<big>نمونه ديگر افزودن جمله «وَ اقْتُلُوا الْفَرْدَ كائِناً مَنْ كانَ مِنَ النّاسِ» است كه براى در هم شكستن شخصيت هاى مورد اعتماد مردم در اعتقاد و عمل و حتى صاحبان فكر كه جنبه علمى براى مردم دارند، جاده را براى اهداف شوم غاصبين صاف مى كند، چنانكه حتى على بن ابى طالب عليه السلام را با آن همه عظمتى كه لا اقل در چشم همان مردم داشت به عنوان «كائناً مَنْ كانَ» يعنى «هر كه مى خواهد باشد» به زير شمشير كشيدند و از او بيعت گرفتند.</big> | <big>نمونه ديگر افزودن جمله «وَ اقْتُلُوا الْفَرْدَ كائِناً مَنْ كانَ مِنَ النّاسِ» است كه براى در هم شكستن شخصيت هاى مورد اعتماد مردم در اعتقاد و عمل و حتى صاحبان فكر كه جنبه علمى براى مردم دارند، جاده را براى اهداف شوم غاصبين صاف مى كند، چنانكه حتى على بن ابى طالب عليه السلام را با آن همه عظمتى كه لا اقل در چشم همان مردم داشت به عنوان «كائناً مَنْ كانَ» يعنى «هر كه مى خواهد باشد» به زير شمشير كشيدند و از او بيعت گرفتند.</big> | ||
<big>همين روايتِ «مَنْ فارَقَ جَماعَةَ الْمُسْلِمينَ...» در موردى به عنوان پشتوانه مطلبى ديگر قرار مى گيرد و آن اينكه «مَنْ رَاى مِنْ اميرِهِ شَيْئاً يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ»، دليل صبر بر هر ظلمى كه از امراء سر مى زند بر هم نخوردن جماعت مسلمانان قرار داده شده است.</big> | |||
<big>در موردى ديگر چاشنىِ «لا يَخْرُجُ عَنْ جَماعَةِ الْمُسْلِمينَ الاّ مُعانِدٌ اوْ مُظاهِرٌ عَلَيْهِمْ اعْدائَهُمْ» به ميان آورده شده تا با برچسبى از عناد يا كمک به دشمن بتوان اقليت را تهديد كرد.</big> | |||
<big>اين ها چند نمونه بود كه با دستكارى روايات آن را به اهداف مورد نظر خود نزديک كرده اند، و نمونه هاى آن بسيار است.</big> | |||
===== <big>نكته هفتم: تضادِّ روايات اكثريت با روايات ديگر</big> ===== | |||
<big>در منابع راويان همين روايات اكثريت، احاديث ديگرى ديده مى شود كه كاملاً با آن ها متضاد است. نمونه معروف آن روايت «اخْتِلافُ امَّتى رَحْمَةٌ»<ref>كنز العمال: ج 1 ص 136. الجامع الصغير: ج 1 ص 13. </ref>است كه با اسناد متعدد در كتب اهل سنت نقل شده است.</big> | |||
<big>شكى نيست كه نقطه مقابل اين روايت «اجْتِماعُ امَّتى عَذابٌ» مى شود و اين دقيقاً ضدّ روايتى است كه قبلاً نقل شد: «الْجَماعَةُ رَحْمَةٌ وَ الْفُرْقَةُ عَذابٌ».</big> | |||
<big>شكى نيست كه به كارگرفتن چنين روايتى براى رفو كردن وقايعى است كه ناگزير در اثر كنار گذاشتن خط امامت الهى پيش مىآمد، و به خاطر نبودن مرجعى معصوم چون پيامبرصلى الله عليه وآله در حل اختلافات، دامنه اختلافات حل نشده روز به روز گسترده تر مىشد و در هر مرحله شكاف در اجتماع مسلمين وسيع تر مى گشت.</big> | |||
<big>علت اصلى اين گونه بر هم خوردنِ اتحاد مسلمانان چيزى جز تغيير بنيادين نظام امامت و خلافت نبود؛ و بر همه معلوم بود كه اگر جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله مانند خود او در عصمت و علم و ساير شئونات بود، در هر اختلافى راه حل واقعى را نشان مى داد و اجتماع مسلمانان را از هر تفرقه اى حفظ مى كرد.</big> | |||
<big>براى آنكه بار اين جنايت را از دوش خود بردارند روايتى با عنوان «اخْتِلافُ امَّتى رَحْمَةٌ» جعل كردند تا همه نگرانى ها را يكباره از دل ها بزدايند، غافل از اينكه با شعارهاى ديگرشان درباره «الْجَماعَةُ رَحْمَةٌ» و امثال آن سازش ندارد و تناقض گويى آن نسل هاى آينده را بيدار خواهد كرد.</big> | |||
در اين باره اُبىّ بن كعب در روزهاى غصب خلافت خطاب به مردم چنين گفت: | |||
<big>زَعَمْتُمْ انَّ الاخْتِلافَ رَحْمَةٌ! هَيْهاتَ! ابى كِتابَ اللَّه ذلِكَ عَلَيْكُمْ، يَقُولُ اللَّه تَبارَكَ وَ تَعالى «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»؛ وَ اخْبَرَنا بِاخْتِلافِهِمْ فَقالَ: «لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» اىْ لِلرَّحْمَةِ، وَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ وَ شيعَتُهُمْ<ref>بحار الانوار: ج 28 ص 223. </ref></big>: | |||
<big>شما گمان كرده ايد كه اختلاف رحمت است! هرگز! كتاب خدا اين مطلب شما را رد مى كند، آنجا كه خداى تبارک و تعالى مى فرمايد:</big> | |||
<big>«مانند كسانى نباشيد كه تفرقه پيدا كردند و اختلاف نمودند بعد از آنكه براهين روشن برايشان آمد. آنان كسانى اند كه برايشان عذاب دردناكى است».</big> | |||
<big>همچنين از اختلاف آنان خبر داده و فرموده: «همچنان در اختلافند مگر كسانى كه پروردگارت آنان را مورد رحمت قرار دهد، و براى همين آنان را خلق كرده است»، يعنى براى رحمت، و آنان كه براى رحمت خلق شده اند آل محمد و شيعيان ايشان اند.</big> | |||
===== <big>نكته هشتم: معناى جماعة المسلمين</big> ===== | |||
<big>معناى «جَماعَةُ الْمُسْلِمينَ» از نقاطى است كه غاصبين از ابهام آن سوء استفاده بسيار نموده اند. ابهام اين كلمه از آنجاست كه دو كلمه اين تركيب - يعنى جماعت و مسلمين - مورد تجزيه و تحليل قرار نگرفته است.</big> | |||
<big>آيا اگر مسلمانانى فقط اسمشان مسلمان باشد و باطناً منافق و حتى كافر باشند و يا نسبت به مسلمان بودن خود تقيّدى نداشته باشند و ارزشى بدان قائل نباشند، باز هم مى توانيم به جماعت چنين مسلمانانى ارزش قائل شويم و اجتماع آنان را رحمت بدانيم و اجماع آنان را هرگز بر گمراهى ندانيم و دست خدا را بر سر آنان بدانيم و پيروى از آنان را واجب بشماريم، و هر كس از آنان فاصله گرفت از اسلام خارج دانسته مرگ او را جاهلى بدانيم و حكم قتل او را صادر كنيم؟</big> | |||
<big>هيهات كه اسلام با آن پايه هاى استوار و معارف بلندش، اين پايه هاى سست را بپذيرد و جامعه خود را با چنين مبانى بى ريشه قوام دهد.</big> | |||
<big>بسيار جالب خواهد بود كه بدانيم همين نكته از پيامبرصلى الله عليه وآله سؤال شد و آن حضرت با صراحت و قاطعيت تمام اين ابهام را برطرف فرمود.</big> | |||
<big>قالَ رَسُولُ الله صلى الله عليه وآله: مَنْ فارَقَ جَماعَةَ الْمُسْلِمينَ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الاسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ. قيلَ: يا رَسُولَ الله، وَ ما جَماعَةُ الْمُسْلِمينَ؟ قالَ: جَماعَةُ اهْلِ الْحَقِّ وَ انْ قَلُّوا<ref>بحار الانوار: ج 27 ص 67 ح 1. </ref></big>: | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: هر كس از جماعت مسلمانان جدا شود قلاده اسلام را از گردن خويش بيرون آورده است. پرسيدند: يا رسول الله، جماعت مسلمانان كدام است؟ فرمود: جماعت اهل حق، اگر چه كم باشند!</big> | |||
<big>در روايتى ديگر حضرت در پاسخ همين سؤال فرمود: مَنْ كانَ عَلَى الْحَقِّ وَ انْ كانُوا عَشَرَةً<ref>معانى الاخبار: ص 154 ح 2. </ref>: كسانى كه در راه حق باشند اگرچه ده نفر باشند.</big> | |||
<big>و در حديثى ديگر فرمود: انَّ الْقَليلَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ كَثيرٌ<ref>بحار الانوار: ج 2 ص 266 ح 26. </ref>تعداد كم از مؤمنين بسيار است، و به عبارت ديگر: اقليت مؤمنين اكثريتند.</big> | |||
<big>همين سؤال از اميرالمؤمنين عليه السلام نيز پرسيده شد و آن حضرت در پاسخ رسماً مسئله اقليت و اكثريت را مطرح كرد و فرمود: الْجَماعَةُ وَ اللَّه مُجامَعَةُ اهْلِ الْحَقِّ وَ انْ قَلُّوا، وَ الْفُرْقَةُ مُجامَعَةُ اهْلِ الْباطِلِ وَ انْ كَثُرُوا<ref>كتاب سليم: ص 484.</ref></big>: | |||
<big>به خدا قسم اجتماع و اتحاد همبستگى اهل حق است اگر چه اقليت باشند، و تفرقه همبستگى اهل باطل است اگر چه اكثريت باشند!</big> | |||
<big>مى بينيم كه نه تنها اتحاد بايد بر سر حق باشد، بلكه اتحاد اهل باطل در كلام اميرالمؤمنين عليه السلام عين تفرقه و به معناى از هم پاشيدگى حق است.</big> | |||
<big>همين مطلب را در حديث ديگرى روشن تر فرموده اند: الْجَماعَةُ اهْلُ الْحَقِّ وَ انْ كانُوا قَليلاً، وَ الْفُرْقَةُ اهْلُ الْباطِلِ وَ انْ كانُوا كَثيراً<ref>بحار الانوار: ج 2 ص 266 ح 23.</ref>: جماعت اهل حقند اگر چه اقليت باشند، و تفرقه اهل باطلند اگرچه اكثريت باشند.</big> | |||
<big>با توجه به اين هشت نكته اى كه در ريشه يابى سوء استفاده مخالفين شيعه از مسئله اكثريت ذكر شد، از يک سو ريشه هاى جعل و تحريف و تغيير در الفاظ و معانى اين احاديث روشن شد، و از سوى ديگر علل دست يازيدن به چنين سوء استفاده هايى از اين مسئله معلوم گرديد.</big> | |||
==== <big>تحليل اعتقادى هفتم</big> ==== | |||
<big>اصالت نداشتن اكثريت و اقليت</big> | |||
<big>در آخرين قسمت از تحليل مسئله اكثريت و اقليت، نتيجه مى گيريم كه اين دو عنوان اصالةً ارزشى ندارد، و آنچه ارزش اصلى از نظر اسلام است يافتن حق است كه همان فرامين الهى باشد.</big> | |||
<big>نه ما حق داريم اين دو جنبه را ضابطه تشخيص راه درست قرار دهيم و نه اسلام چنين دستورى داده است و نه هيچ عقلى بدان حكم مى كند.</big> | |||
<big>خداوند در قرآن ضابطه اجتماع مردم و متفرق نشدن آنان را اعتصام به «[[حبل الله]]» قرار داده مى فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»<ref>آل عمران/103. </ref>، يعنى اگر بناست اكثريتى تشكيل شود كه ارزش داشته باشد بايد محور آن خدا باشد.</big> | |||
<big>در آيه اى ديگر ضابطه تشكيل اكثريت را «راه راست خدا» قرار مى دهد و مى فرمايد: «وَ أَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ»<ref>انعام/153.</ref>، يعنى اگر تفرقه بد است و بايد از جهات مختلف تفرقه پرهيز كرد بايد اول جهت واحد اتحاد را پيدا كرد وگرنه تفرقه ناخودآگاه پيش مى آيد. در نتيجه متحد كننده مردم و نجات دهنده از تفرقه «صراط مستقيم الهى» است.</big> | |||
<big>نوبت به اين مى رسد كه آيا اكثريت مى تواند قرينه و راهنمايى به سوى حق باشد يا نه؟</big> | |||
<big>از آنجا كه خداوند بشر را براى امتحان به اين جهان آورده و هيچ گونه ضمانت منحرف نشدن درباره او نداده، و از سوى ديگر - به تصديق قرآن - امتحان هفت هزار ساله بشر از خلقت حضرت آدم عليه السلام تاكنون عملاً گمراهى اكثريت بوده و هيچ گاه حق به صورت كلمه واحده در جهان مستقر نشده، آنچه از آيات مربوط به تاريخ انبياء كه ذكر شد<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 2 ص299-312.</ref>و فرمايشات پيامبر و [[ائمه اثنی عشر|ائمه عليهم السلام]] كه در قسمت قبلى ذكر گرديد، مىتوان نتيجه گرفت كه اكثريت نه تنها قرينه اى بر حق نيست بلكه قرينه بر ضد حق است، و اقليت مى تواند راهنما و نشانه از حق باشد، آن هم نه به عنوان دليل قاطع بلكه به صورت چراغى كه سمت حق و راه خدا را علامت مى دهد و ذهن را متوجه آن سو مى نمايد.</big> | |||
<big>زيباترين كلامى كه عمق اين مفهوم را شكافته و آرامشى بر قلب هاى گرفتار در ميان اكثريت هاى منحرف مى بخشد، فرمايش اميرالمؤمنين عليه السلام است كه مى فرمايد:</big> | |||
<big>لا تَسْتَوْحِشُوا فى طَريقِ الْهُدى لِقِلَّةِ مَنْ يَسْلُكُهُ؛ انَّ النّاسَ اجْتَمَعُوا عَلى مائِدَةٍ قَليلٍ شَبَعُها كَثيرٍ جُوعُها ... . مَنْ سَلَكَ الطَّريقَ وَرَدَ الْماءَ وَ مَنْ حادَ عَنْهُ وَقَعَ فِى التّيهِ<ref>بحار الانوار: ج 2 ص266، 267 و ج67 ص158.</ref></big>: | |||
<big>در راه هدايت از كمى پيمايندگان آن وحشت مكنيد. مردم بر سر سفرهاى جمع شده اند كه سير شدن آن كم و گرسنگى آن بسيار است ... . هر كس راه درست را بپيمايد بر سر آب مى رسد و هركس از راه درست رويگردان شود در بيابان بىآب و علف مى افتد.</big> | |||
==== <big>تحليل اعتقادى هشتم</big> ==== | |||
<big>مسک الختام اين بحث خبرى شيرين از اكثريتى بر حق است كه فقط يک بار در جهان اتفاق مى افتد و همه در انتظار آن روزند: روزى كه امامت غديرى آنگونه كه بايسته آن است تحقق يابد، و مهدى موعود عجل الله فرجه با قدرت مطلقه اش هر آنچه ناحق است درو كند تا آنچه مى ماند حق باشد و بس.</big> | |||
<big>آن روز تنها زمانى است كه «اكثريت» از سابقه ناخشنود خود بيرون مى آيد و با سرپرستىِ امامِ معصوم جز در راه حق گام بر نمى دارد، و لذت حقيقى اتحاد و يكپارچگى و يكدلى و همبستگى و اجتماع را همه مى چشند و عاملين تفرقه از قبر بيرون آورده مى شوند و سوزانده و خاكسترشان بر باد داده مى شود.<ref>بحار الانوار: ج 52 ص 386.</ref></big> | |||
<big>آن روز است كه جهان روزهايى به دور از تلخىِ تفرقه و اختلاف را به خود خواهد ديد در حالى كه انتقامى سخت از تفرقه اندازان گرفته است.</big> | |||
<big>آن روز لذت «يَدُ اللَّه مَعَ الْجَماعَةِ» را احساس خواهيم كرد كه همان دست يداللهى حضرت بقية الله الاعظم عليه السلام است. در ايام او رحمتِ جماعت را خواهيم ديد و از عذابِ تفرقه خلاص خواهيم شد.</big> | |||
<big>آن هنگام است كه هر كس با جماعتِ نايب خدا و رسول نباشد به سوى آتش فرستاده خواهد شد. آن زمان است كه امت بر هدايت مجتمع مى شوند و «لا يَجْتَمِعُ عَلى ضَلالٍ». آن روزگار است كه هر كس به قدر يک وجب از جامعه مهدوى فاصله بگيرد از اسلام خارج است و به حكم «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيّةً»<ref>بحار الانوار: ج 23 ص94-76.</ref>مرگ او جاهلى است، و نه تنها حق حيات ندارد كه مهدى زهرا عليه السلام امانش نمى دهد.<ref>بحار الانوار: ج 52 ص115، 308، 342 و ج53 ص76.</ref></big> | |||
<big>در آن روزِ شيرين است كه شيعيان اهل بيت عليهم السلام در مقابل مخالفين اهل بيت يدِ واحد مى شوند، و در سايه سار حجة بن الحسن صلوات الله عليه ريشه دشمنان را از روى زمين بر مى كَنَند.</big> | |||
<big>در آن روزگار انتقام جناياتِ اكثريت ها در گذشته زمان گرفته خواهد شد و پيروان سقيفه در طول قرن ها به دنبال مؤسسين اساسشان به سزاى اعمالشان خواهند رسيد<ref>بحار الانوار: ج 52 ص 377.</ref>تا سنت پروردگار درباره امت هاى انبياى گذشته، درباره اين امت هم اجرا شود.</big> | |||
<big>حقاً كه جا دارد براى تحقق چنان اكثريتى روز شمارى كنيم و چشم به راه امامى باشيم كه خداوند اين وعده را به دست او به انجام خواهد رساند.</big> | |||
== <big>تغافل اكثريت مردم از غدير</big><ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص72، 73.</ref> == | |||
<big>فراموشى جرم نيست، اما تغافل جنايت بر عليه حقيقت است؛ به خصوص اگر فرياد حق طلبى مظلوم به گوش شاهد رسيده باشد. جالب تر هنگامى است كه اين فراموشى زدگى دسته جمعى باشد و همه حاضرانِ واقعه چشم در چشم يكديگر لب از ابراز حقيقت فرو بندند، و شرم و حيا و حتى وجدان را زير پا گذارند.</big> | |||
<big>اين همان چيزى بود كه غدير دچارش شد و از 120 هزار شاهد تنها سه نفر اعلان آمادگى كردند و بقيه نيامدند، حتى زمانى كه صاحب غدير بر در خانه هايشان رفت و از آنان كمک خواست.</big> | |||
<big>امام صادق عليه السلام اين مظلوميت مكرر غدير را با سابقه ديگرى كه مردم در تغافل داشتند چنين بيان فرموده است:</big> | |||
<big>مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زنده ام و در بين شما هستم به اهل بيت من بى اعتنايى مى كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود...!<ref>اثبات الهداة: ج 1 ص 526 ح 285. </ref></big> | |||
== <big>زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير و اكثريت</big><ref>اسرار غدير: ص252، 253، 353-363.</ref> == | |||
<big>يكى از مضامينى كه در زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير آمده<ref>بحار الانوار: ج 97 ص 360.</ref>انحراف اكثريت است:</big> | |||
<span dir="RTL" lang="AR-SA">اينها</span><big>إِنَّ اللَّهَ تَعالى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ صلى اللَّه عليه و آله فيكَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهارِ ما أَوْلاكَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاءً لِشَأْنِكَ وَإِعْلاناً لِبُرْهانِكَ وَ دَحْضاً لِلْأَباطِيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذِيرِ. فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَاتَّقى فيكَ الْمُنافِقينَ أَوْحى إِلَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ أَوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَأَسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: أَلَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى. فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».</big> | |||
<span dir="RTL" lang="AR-SA">اينها</span><big>فَما آمَنَ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ إِلاَّ قَليلٌ وَلا زادَ أَكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ:</big> | |||
<span dir="RTL" lang="AR-SA">اينها</span><big>خداوند تعالى دعاى پيامبرش صلى الله عليه و آله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلند مرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بى جا را ريشه كن كرده باشد. آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقان درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ مى كند». پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سختى سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپا خاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست تو (اميرالمؤمنين عليه السلام) را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او بودهام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند». ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيانكارى براى خود زياد نكردند.</big> | |||
<span dir="RTL" lang="AR-SA">اينها</span> | |||
== <big>غدير روز تبيين بى ارزشىِ اكثريت</big><ref>غدير در قرآن: ج 3 ص 308.</ref> == | |||
<big>دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است.</big> | |||
<big>در اين باره مى توان 21 عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آنها «روز تبيين بى ارزشى اكثريت» است:</big> | |||
<big>غدير روزى است كه با انتخاب الهى، براى مردم اختيارى نماند تا چه رسد به اكثريت كه ارزشى داشته باشد. اعلام بىارزشى اكثريت آنگاه به اوج خود رسيد كه با استناد به آيه «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ»<ref>صافات / 71. </ref>بى ارزشى اكثريت تا گذشته هاى بسيار دور نيز به اثبات رسيد.</big> | |||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / معرفى قرآنىِ غدير.</big> | |||
== <big>كثرت خبيث و قلّت طيّب</big><ref>غدير در قرآن: ج 2 ص236، 237، 251-253.</ref> == | |||
<big>يكى از آياتى كه در خطبه غدير به صورت ضمنى آمده و در مورد امتحان همه جانبه خداست، آيه 179 سوره آل عمران است:</big> | |||
<big>«ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ»:</big> | |||
<big>«خداوند مؤمنين را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى كند، ولى خدا از پيامبرانش هر كس را بخواهد انتخاب مى كند. پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد، و اگر ايمان آوريد و تقوى پيشه كنيد براى شما اجر عظيمى خواهد بود».</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير مى فرمايد: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ:</big> | |||
<big>اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى كند.<ref>اسرار غدير: ص 150 بخش 6 . </ref></big> | |||
<big>آنچه در اينجا و در حاشيه مسئله امتحان الهى و طيب و خبيث و طهارت مولد و خبث ولادت لازم به ذكر است اينكه: آنچه در ابتداى نظر باعث وحشت مىشود كثرت خبيثان در هر زمانى است كه مخالفان اهل بيت عليهم السلام هستند در حالى كه خداوند صريحاً فرموده: «قُلْ لا يَسْتَوِى الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ»<ref>مائده / 100. </ref>، يعنى: «بگو: خبيث و طيب مساوى نخواهد شد، اگر چه كثرت خبيث تو را به تعجب وا دارد»!</big> | |||
<big>با اين آيه قرآن دل ها آرام مى گيرد كه كثرت خبيث نه تعجب دارد و نه وحشت، و آنكه نزد خدا ارزش دارد همانا طيب است و بس، اگر چه طيب يک نفر باشد و آنكه نزد خدا ارزش ندارد همانا خبيث است اگر چه همه عالم باشند.</big> | |||
<big>لذا خداوند مرحله نهايى خبيث از طيب را چنين بيان فرموده است: «لِيَمِيزَ اللَّه الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِىجَهَنَّمَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»<ref>انفال / 37. </ref></big>: | |||
<big>«تا خداوند خبيث را از طيب جدا كند، و خبيث ها را كنار هم قرار دهد و همه را متراكم كند و سپس در جهنم قرار دهد كه اينان زيانكارانند».</big> | |||
<big>پس خداوند پس از جداسازى خبيث و طيب، خبيثان را هر قدر كه باشند مجموعاً به جهنم مىريزد و صفحه وجود را از شرشان پاک مى كند و آنچه مى ماند فقط طيب خواهد بود.</big> | |||
<big>اينجاست كه شيرينى اين احاديثِ ولايت را از عمق جان احساس مى كنيم كه خداوند به پيامبرش مى فرمايد:</big> | |||
<big>قسم به عزت و جلالم، اگر همه خلقم نزد من آيند در حالى كه به اندازه چشم بر هم زدنى درباره تو شك داشته باشند يا برگزيدگان از ذريه ات را مبغوض بدارند، آنان را داخل آتش خواهم كرد و از اين كار باكى ندارم!<ref>بحار الانوار: ج 18 ص 395 و ج 36 ص 163 و ج 37 ص 321. </ref></big> | |||
<big>يعنى نه جاى تعجب دارد و نه بايداز آن وحشت داشت.</big> | |||
<big>همان گونه كه نقطه مقابل آن را ذات ذوالجلال چنين فرموده است: لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ كُلُّهُمْ عَلى وِلايَةِ عَلِىٍّ لَما خَلَقْتُ النّارَ: اگر همه مردم بر ولايت على اجتماع مى كردند آتش جهنم را خلق نمى كردم.<ref>امالى الصدوق: ص 157. بحار الانوار: ج 39 ص 247.</ref></big> | |||
<big>اين چنين است كه طيّب و خبيث مسيرى را از عالم ذرّ و روز الَسْت آغاز مى كنند، و رنگ و بوى نسل ها و نسب هاى صحيح را به خود مى گيرند. تا هنگام انعقاد نطفه دورى از شيطان يا شركت آن نصيبشان مى شود و قدم به اين دنيا و اين جهان هستى مى گذارند.</big> | |||
<big>آنگاه عكس العمل خود را در حب و بغض اهل بيت عليهم السلام نشان مى دهند تا روز قيامت كه خبيث و طيب متمايز مى شوند و معرفى مى گردند و در سر منزل نهايى طيبان در بهشت و خبيثان در جهنم جاى مى گيرند.</big> | |||
== <big>مذمت اكثريت در خطبه غدير و قرآن</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص 97. </ref> == | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش ششم خطبه غدير، مسئله غصب خلافت را به طور صريح مطرح كرد و فرمود: «به زودى بعد از من امامت را به عنوان پادشاهى و غاصبانه قرار مى دهند».</big> | |||
<big>سپس غاصبين را لعنت كردند و پس از اشاره به آيات 31 و 35 سوره الرحمن و آيه 179 سوره آل عمران و آيه 58 سوره اسراء، هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش اكثريت بود. پيامبرصلى الله عليه وآله ابتدا آيه 71 سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى افتند.</big> | |||
<big>آنگاه آيات 16 تا 19 سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى فرمايد: «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ . ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ . كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ . وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ».</big> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |