پرش به محتوا

المستدرک علی الصحیحین (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

اتمام عنوان المستدرک علی الصحیحین (کتاب)
(صفحه‌ای تازه حاوی «== نقل حديثى هم سياق با حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۵۷۳ - ۵۷۷....» ایجاد کرد)
 
(اتمام عنوان المستدرک علی الصحیحین (کتاب))
خط ۴: خط ۴:
'''۱. كلام حاكم نيشابورى'''
'''۱. كلام حاكم نيشابورى'''


حاكم نيشابورى نوشته است: [[محمد بن علی شیبانی (ابوجعفر)|محمد بن علی شیبانی]] در [[کوفه]]، از احمد بن حازم غِفارى، از ابونعيم، از كامل ابوعلاء، از حبيب بن ابى‏ ثابت، از يحيى بن جعده، از زيد براى ما روایت كرد: همراه با رسول‏خداصلى الله عليه وآله از مكه بيرون آمديم تا به غدير خم رسيديم. حضرتش فرمان داد تا زير درختان بزرگ آنجا را جارو كنند، در روزى كه گرم‏تر از آن را نديده بوديم. پيامبرصلى الله عليه وآله خداى را سپاس گفت و ستود و سپس فرمود:
حاكم نيشابورى نوشته است: [[محمد بن علی شیبانی (ابوجعفر)|محمد بن علی شیبانی]] در [[کوفه]]، از احمد بن حازم غِفارى، از ابونعيم، از كامل ابوعلاء، از حبيب بن ابى‏ ثابت، از يحيى بن جعده، از زيد براى ما روایت كرد: همراه با رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله از مكه بيرون آمديم تا به غدير خم رسيديم. حضرتش فرمان داد تا زير درختان بزرگ آنجا را جارو كنند، در روزى كه گرم‏تر از آن را نديده بوديم. پيامبر صلى الله عليه و آله خداى را سپاس گفت و ستود و سپس فرمود:


هان اى مردم، هر پيامبرِ برانگيخته ‏اى به اندازه نصف پيامبر پيش از خود (در ميان امّتش) زندگى مى‏ كند، و نزديک است كه داعى حق مرا بخواند و من اجابتش كنم. من در ميان شما چيزى بر جاى مى ‏گذارم كه با وجود آن گمراه نخواهيد شد: كتاب خداى عزوجل.


هان اى مردم، هر پيامبرِ برانگيخته‏اى به اندازه نصف پيامبر پيش از خود )در ميان امّتش( زندگى مى‏كند، و نزديك است كه داعى حق مرا بخواند و من اجابتش كنم. من در ميان شما چيزى بر جاى مى‏گذارم كه با وجود آن گمراه نخواهيد شد: كتاب خداى عزوجل.
سپس برخاست و دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: اى مردم، چه كسى نسبت به شما از خود شما سزاوارتر است؟ مردم گفتند: خدا و فرستاده ‏اش داناترند. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.


اين حديث صحيح الاِسناد است، ولى بخارى و مسلم آن را در كتاب‏ هايشان نياورده ‏اند.<ref>المستدرک على الصحيحين: ج ۳ ص ۵۳۳ .</ref>


سپس برخاست و دست على‏عليه السلام را گرفت و فرمود: اى مردم، چه كسى نسبت به شما از خود شما سزاوارتر است؟ مردم گفتند: خدا و فرستاده‏اش داناترند. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.
اين حديث صحيحى است كه به روشنى دلالت مى‏ كند مراد از مَولى «أولى» است، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخن را در آن انجمن بزرگ از مردم و در روزى كه گرم ‏تر از آن را تجربه نكرده بودند، پس از اشاره به نزديک شدن زمان درگذشتش و بيان اينكه بعد از تمسّک به كتاب خدا گمراه نخواهند گشت، در حالى كه دست على ‏عليه السلام را گرفته بود و پس از آنكه از ايشان پرسيد: مَن أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم: چه كسى از شما به شما سزاوارتر است؟ بر زبان آورد.


آيا مى ‏توان تصوّر كرد كه واژه «مَولى» در حديثى كه در آن زمان و مكان و احوال بيان شده، معنايى غير از معناى اراده شده از عبارت «مَن أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم» دارد؟ هرگز! پيشتر گفتيم و در ادامه نيز خواهد آمد كه اين جمله ارزشمند از آيه مباركه «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم»<ref>احزاب /  ۶ .</ref> گرفته شده، كه به اولى بودن پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنان در همه چيز دلالت مى‏ كند.


اين حديث صحيح الاِسناد است، ولى بخارى و مسلم آن را در كتاب‏هايشان نياورده‏اند.××× 1 المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 533 . ×××
شيخ عبدالحق دهلوى در «اللّمعات» در شرح حديث غدير مى ‏نويسد: پيامبر صلى الله عليه و آله پس از آنكه صحابه جمع شدند فرمود: آيا نمى ‏دانيد كه من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم؟ در بعضى از روايات آمده كه حضرتش اين سخن را چند بار براى مسلمانان تكرار كرد. آنان سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را با تصديق و اعتراف پاسخ دادند.


پيامبر صلى الله عليه و آله با اين جمله، به آيه «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم» اشاره كرد. اين آيه أولى بودن پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنان را در همه امور اثبات مى ‏كند، زيرا او بر خلاف نفس مؤمنان، تنها به چيزى فرمان مى‏ دهد و تنها چيزهايى را براى آنان مى ‏پسندد كه صلاح ايشان در آن است. از اين رو، اولويّت در آيه به طور مطلق آمده است. بنابراين، بر مؤمنان واجب است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نزد ايشان از خودشان محبوب ‏تر و امر او پيش آنان از امر خودشان نافذتر، و مهرورزى آنان نسبت به او از مهرورزیشان به خودشان كامل‏ تر باشد.


اين حديث صحيحى است كه به روشنى دلالت مى‏كند مراد از مَولى »أولى« است، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخن را در آن انجمن بزرگ از مردم و در روزى كه گرم‏تر از آن را تجربه نكرده بودند، پس از اشاره به نزديك شدن زمان درگذشتش و بيان اينكه بعد از تمسّك به كتاب خدا گمراه نخواهند گشت، در حالى كه دست على‏عليه السلام را گرفته بود و پس از آنكه از ايشان پرسيد: مَن أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم: چه كسى از شما به شما سزاوارتر است؟ بر زبان آورد.
[[روایت]] شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏خواست به [[تبوک|جنگ تبوک]] برود، از اين رو به مردم دستور داد كه همراهى‏اش كنند. ولى بعضى از مردم گفتند: ما از پدران و مادرانمان اذن مى‏ طلبيم. اينجا بود كه اين آيه نازل شد.<ref>انوار التنزيل: ص ۵۵۲ .</ref>


در يكى از قرائات (پس از «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم وَ أزواجُهُ أُمَّهاتُهُم») آمده است: «وَ هُوَ أبٌ لَهُم»: و پيامبر پدر مؤمنان است؛ يعنى در دين، چرا كه هر پيامبرى از آن حيث كه در حيات ابدى اصل امت خود است، پدر امّتش به شمار مى‏ رود، و از اين رو است كه مؤمنان برادر يكديگر اند.


آيا مى‏توان تصوّر كرد كه واژه »مَولى« در حديثى كه در آن زمان و مكان و احوال بيان شده، معنايى غير از معناى اراده شده از عبارت »مَن أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم« دارد؟ هرگز! پيشتر گفتيم و در ادامه نيز خواهد آمد كه اين جمله ارزشمند از آيه مباركه »النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم«××× 2 احزاب /  6 . ××× گرفته شده، كه به اولى بودن پيامبرصلى الله عليه وآله بر مؤمنان در همه چيز دلالت مى‏كند.
در تفسير بَيضاوى چنين آمده است: سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله يعنى: «من از هر مؤمنى به خود او سزاوارترم» تأكيد و تقريرى است كه نشان مى‏دهد حضرتش به هر يک از افراد مؤمنان سزاوارتر است. چنانكه جمله «من از شما به شما سزاوارترم» مفيد اولى بودن وى نسبت به جميع مؤمنان است.<ref>اللّمعات (مخطوط).</ref>


شيخ عبدالحق دهلوى در »اللّمعات« در شرح حديث غدير مى‏نويسد: پيامبرصلى الله عليه وآله پس از آنكه صحابه جمع شدند فرمود: آيا نمى‏دانيد كه من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم؟ در بعضى از روايات آمده كه حضرتش اين سخن را چند بار براى مسلمانان تكرار كرد. آنان سخن رسول‏خداصلى الله عليه وآله را با تصديق و اعتراف پاسخ دادند.
'''۲. شرح حال حاكم نيشابورى (ت ۳۲۱ -  م ۴۰۵ ق)'''


بزرگان [[اهل‏ سنت]] همه حاكم نيشابورى را توثيق كرده و ستوده ‏اند: ابن‏ خَلِّكان و شيخ عبدالحق دهلوى (در رجال مشكات) و فخر رازى (در فضائل الشافعى) و اِسنَوى و [[ابن ‏اثیر]]<ref>وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۴۰۸. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۳. جامع الاصول: ج ۱ ص ۹۲.</ref>: وى را حافظ ابوعبداللَّه محمد بن عبداللَّه معروف به حاكم نيشابورى و ابن ‏بيّع معرفى كرده ‏اند. همگى وى را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در علم حديث.


پيامبرصلى الله عليه وآله با اين جمله، به آيه »النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم« اشاره كرد. اين آيه أولى بودن پيامبرصلى الله عليه وآله بر مؤمنان را در همه امور اثبات مى‏كند، زيرا او بر خلاف نفس مؤمنان، تنها به چيزى فرمان مى‏دهد و تنها چيزهايى را براى آنان مى‏پسندد كه صلاح ايشان در آن است. از اين رو، اولويّت در آيه به طور مطلق آمده است. بنابراين، بر مؤمنان واجب است كه پيامبرصلى الله عليه وآله نزد ايشان از خودشان محبوب‏تر و امر او پيش آنان از امر خودشان نافذتر، و مهرورزى آنان نسبت به او از مهرورزى‏شان به خودشان كامل‏تر باشد.
فقه را از فقيه شافعى ابوسهل محمد بن سليمان صعلوكى و بسيارى ديگر آموخت. شمار تأليفات حاكم نيشابورى در علوم حديث به هزار و پانصد جزء مى‏ رسد كه از جمله آنها «الصحيحان» است. اما كتبى كه حاكم در نگارش آنها يگانه است، عبارت ‏اند از:


«معرفة علوم الحديث»، «تاريخ علماء نيسابور»، «المدخل الى علم الصحيح»، «المستدرک على الصحيحين»، «ما تفرّد به كلّ واحد من الإمامين». دارَقُطنى و محمد بن ابى ‏فوارس از او [[روایت]] كرده ‏اند.


روايت شده كه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏خواست به جنگ تبوك برود، از اين رو به مردم دستور داد كه همراهى‏اش كنند. ولى بعضى از مردم گفتند: ما از پدران و مادرانمان اذن مى‏طلبيم. اينجا بود كه اين آيه نازل شد.××× 1 انوار التنزيل: ص 552 . ×××
== پانویس ==
 
 
در يكى از قرائات )پس از »النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم وَ أزواجُهُ أُمَّهاتُهُم«  ( آمده است: »وَ هُوَ أبٌ لَهُم« : و پيامبر پدر مؤمنان است؛ يعنى در دين، چرا كه هر پيامبرى از آن حيث كه در حيات ابدى اصل امت خود است، پدر امّتش به شمار مى‏رود، و از اين رو است كه مؤمنان برادر يكديگر اند.
 
 
در تفسير بَيضاوى چنين آمده است: سخن رسول‏خداصلى الله عليه وآله يعنى: »من از هر مؤمنى به خود او سزاوارترم« تأكيد و تقريرى است كه نشان مى‏دهد حضرتش به هر يك از افراد مؤمنان سزاوارتر است. چنانكه جمله »من از شما به شما سزاوارترم« مفيد اولى بودن وى نسبت به جميع مؤمنان است.××× 2 اللّمعات )مخطوط( . ×××
 
2-  شرح حال حاكم نيشابورى )ت 321 -  م 405 ق(
 
بزرگان اهل‏سنت همه حاكم نيشابورى را توثيق كرده و ستوده‏اند: ابن‏خَلِّكان و شيخ عبدالحق دهلوى )در رجال مشكات( و فخر رازى )در فضائل الشافعى( و اِسنَوى و ابن‏اثير××× 1 وفيات الاعيان: ج 3 ص 408. طبقات الشافعية: ج 1 ص 3. جامع الاصول: ج 1 ص 92. ×××: وى را حافظ ابوعبداللَّه محمد بن عبداللَّه معروف به حاكم نيشابورى و ابن‏بيّع معرفى كرده‏اند. همگى وى را توثيق كرده و بسيار ستوده‏اند، به خصوص در علم حديث.
 
 
فقه را از فقيه شافعى ابوسهل محمد بن سليمان صعلوكى و بسيارى ديگر آموخت. شمار تأليفات حاكم نيشابورى در علوم حديث به هزار و پانصد جزء مى‏رسد كه از جمله آنها »الصحيحان« است. اما كتبى كه حاكم در نگارش آنها يگانه است، عبارت‏اند از:
 
 
»معرفة علوم الحديث« ، »تاريخ علماء نيسابور« ، »المدخل الى علم الصحيح« ، »المستدرك على الصحيحين« ، »ما تفرّد به كلّ واحد من الإمامين« . دارَقُطنى و محمد بن ابى‏فوارس از او روايت كرده‏اند.