المستدرک علی الصحیحین (کتاب)

از ویکی غدیر

نقل حديثى هم سياق با حديث غدير[۱]

در دو كتاب احاديثى آمده كه با حدیث غدیر هم سیاق هستند. يكى از آنها سياق حديث غدير در «المستدرک على الصحيحين» از حاكم نيشابورى است. به تعبير ديگر: يكى از وجوه دلالت حدیث غدیر بر امامت و ولایت اين است كه حاكم نيشابورى حديث غدير را به سياق و لفظى نقل كرده كه به صراحت و وضوح به امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و جانشينى و پس از رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله دلالت مى‏ كند. اين از جهت دلالت. اما از جهت سند، حاكم خود تصريح كرده كه اين حدیث صحيح الاسناد است.

۱. كلام حاكم نيشابورى

حاكم نيشابورى نوشته است: محمد بن علی شیبانی در کوفه، از احمد بن حازم غِفارى، از ابونعيم، از كامل ابوعلاء، از حبيب بن ابى‏ ثابت، از يحيى بن جعده، از زيد براى ما روایت كرد: همراه با رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله از مكه بيرون آمديم تا به غدير خم رسيديم. حضرتش فرمان داد تا زير درختان بزرگ آنجا را جارو كنند، در روزى كه گرم‏تر از آن را نديده بوديم. پيامبر صلى الله عليه و آله خداى را سپاس گفت و ستود و سپس فرمود:

هان اى مردم، هر پيامبرِ برانگيخته ‏اى به اندازه نصف پيامبر پيش از خود (در ميان امّتش) زندگى مى‏ كند، و نزديک است كه داعى حق مرا بخواند و من اجابتش كنم. من در ميان شما چيزى بر جاى مى ‏گذارم كه با وجود آن گمراه نخواهيد شد: كتاب خداى عزوجل.

سپس برخاست و دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: اى مردم، چه كسى نسبت به شما از خود شما سزاوارتر است؟ مردم گفتند: خدا و فرستاده ‏اش داناترند. فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.

اين حديث صحيح الاِسناد است، ولى بخارى و مسلم آن را در كتاب‏ هايشان نياورده ‏اند.[۲]

اين حديث صحيحى است كه به روشنى دلالت مى‏ كند مراد از مَولى «أولى» است، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله اين سخن را در آن انجمن بزرگ از مردم و در روزى كه گرم ‏تر از آن را تجربه نكرده بودند، پس از اشاره به نزديک شدن زمان درگذشتش و بيان اينكه بعد از تمسّک به كتاب خدا گمراه نخواهند گشت، در حالى كه دست على ‏عليه السلام را گرفته بود و پس از آنكه از ايشان پرسيد: مَن أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم: چه كسى از شما به شما سزاوارتر است؟ بر زبان آورد.

آيا مى ‏توان تصوّر كرد كه واژه «مَولى» در حديثى كه در آن زمان و مكان و احوال بيان شده، معنايى غير از معناى اراده شده از عبارت «مَن أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم» دارد؟ هرگز! پيشتر گفتيم و در ادامه نيز خواهد آمد كه اين جمله ارزشمند از آيه مباركه «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم»[۳] گرفته شده، كه به اولى بودن پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنان در همه چيز دلالت مى‏ كند.

شيخ عبدالحق دهلوى در «اللّمعات» در شرح حديث غدير مى ‏نويسد: پيامبر صلى الله عليه و آله پس از آنكه صحابه جمع شدند فرمود: آيا نمى ‏دانيد كه من از مؤمنان به خودشان سزاوارترم؟ در بعضى از روايات آمده كه حضرتش اين سخن را چند بار براى مسلمانان تكرار كرد. آنان سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله را با تصديق و اعتراف پاسخ دادند.

پيامبر صلى الله عليه و آله با اين جمله، به آيه «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم» اشاره كرد. اين آيه أولى بودن پيامبر صلى الله عليه و آله بر مؤمنان را در همه امور اثبات مى ‏كند، زيرا او بر خلاف نفس مؤمنان، تنها به چيزى فرمان مى‏ دهد و تنها چيزهايى را براى آنان مى ‏پسندد كه صلاح ايشان در آن است. از اين رو، اولويّت در آيه به طور مطلق آمده است. بنابراين، بر مؤمنان واجب است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نزد ايشان از خودشان محبوب ‏تر و امر او پيش آنان از امر خودشان نافذتر، و مهرورزى آنان نسبت به او از مهرورزیشان به خودشان كامل‏ تر باشد.

روایت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى ‏خواست به جنگ تبوک برود، از اين رو به مردم دستور داد كه همراهى‏اش كنند. ولى بعضى از مردم گفتند: ما از پدران و مادرانمان اذن مى‏ طلبيم. اينجا بود كه اين آيه نازل شد.[۴]

در يكى از قرائات (پس از «النَبىُّ أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم وَ أزواجُهُ أُمَّهاتُهُم») آمده است: «وَ هُوَ أبٌ لَهُم»: و پيامبر پدر مؤمنان است؛ يعنى در دين، چرا كه هر پيامبرى از آن حيث كه در حيات ابدى اصل امت خود است، پدر امّتش به شمار مى‏ رود، و از اين رو است كه مؤمنان برادر يكديگر اند.

در تفسير بَيضاوى چنين آمده است: سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله يعنى: «من از هر مؤمنى به خود او سزاوارترم» تأكيد و تقريرى است كه نشان مى‏دهد حضرتش به هر يک از افراد مؤمنان سزاوارتر است. چنانكه جمله «من از شما به شما سزاوارترم» مفيد اولى بودن وى نسبت به جميع مؤمنان است.[۵]

۲. شرح حال حاكم نيشابورى (ت ۳۲۱ -  م ۴۰۵ ق)

بزرگان اهل‏ سنت همه حاكم نيشابورى را توثيق كرده و ستوده ‏اند: ابن‏ خَلِّكان و شيخ عبدالحق دهلوى (در رجال مشكات) و فخر رازى (در فضائل الشافعى) و اِسنَوى و ابن ‏اثیر[۶]: وى را حافظ ابوعبداللَّه محمد بن عبداللَّه معروف به حاكم نيشابورى و ابن ‏بيّع معرفى كرده ‏اند. همگى وى را توثيق كرده و بسيار ستوده ‏اند، به خصوص در علم حديث.

فقه را از فقيه شافعى ابوسهل محمد بن سليمان صعلوكى و بسيارى ديگر آموخت. شمار تأليفات حاكم نيشابورى در علوم حديث به هزار و پانصد جزء مى‏ رسد كه از جمله آنها «الصحيحان» است. اما كتبى كه حاكم در نگارش آنها يگانه است، عبارت ‏اند از:

«معرفة علوم الحديث»، «تاريخ علماء نيسابور»، «المدخل الى علم الصحيح»، «المستدرک على الصحيحين»، «ما تفرّد به كلّ واحد من الإمامين». دارَقُطنى و محمد بن ابى ‏فوارس از او روایت كرده ‏اند.

پانویس

  1. چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۵۷۳ - ۵۷۷.
  2. المستدرک على الصحيحين: ج ۳ ص ۵۳۳ .
  3. احزاب /  ۶ .
  4. انوار التنزيل: ص ۵۵۲ .
  5. اللّمعات (مخطوط).
  6. وفيات الاعيان: ج ۳ ص ۴۰۸. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۳. جامع الاصول: ج ۱ ص ۹۲.