پرش به محتوا

صبر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲٬۷۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲
خط ۷۰: خط ۷۰:


ملائكه در انتظارتان درب بهشت را گلباران مى‏ كنند تا با قدوم شما تحيّتى بزرگ تقديمتان نمايند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»!
ملائكه در انتظارتان درب بهشت را گلباران مى‏ كنند تا با قدوم شما تحيّتى بزرگ تقديمتان نمايند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»!
== پيامبرصلى الله عليه وآله و صبر در مورد اصحاب صحيفه<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۲۸  - ۴۲۳.</ref> ==
يكى از جملاتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر اصحاب صحيفه فرمود اين جمله است: لِيَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ.
آنچه در اينجا لازم به توضيح است اينكه: صحيفه ملعونه سؤال بزرگى براى ما دارد، و آن اينكه با اطلاع دادن خداوند به پيامبرش و علم آن حضرت به انعقاد چنين قراردادى بر ضد اسلام، چرا حضرت افشاگرى نكرد و چرا مانع از كارشان نشد و چرا آنان را به قتل نرساند؟
اين سؤال درباره سقيفه نيز مطرح است كه چرا اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با اينكه با دست يداللهى مى توانست همه مهاجمين به خانه ‏اش را به قتل برساند و با همان قدرت بر اريكه خلافت تكيه دهد، ولى چنين اقدامى نكرد و صبر و تحمل را پيشه كرد؟
اين سؤال درباره بسيارى از اقدامات انبياء و ائمه ‏عليهم السلام مطرح است كه كار آنان به ظاهر سؤال برانگيز است، ولى در باطن امر مستقيم الهى بر همان است.
پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ چنين سؤالى را به تأخير نينداخته و درباره صحيفه ملعونه به صراحت فرموده است:
انَّ اللَّه تَعالى يُمَتِّعُهُمْ لِيَبْتَليهِمْ وَ يَبْتَلى مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ، تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ، وَ لَوْ لا انَّهُ سُبْحانَهُ امَرَنى بِالاعْراضِ عَنْهُمْ لِلامْرِ الَّذى هُوَ بالِغُهُ لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ اعْناقَهُمْ:
خداوند تعالى آنان را از زندگى دنيا برخوردار مى‏كند تا آنان را و كسانى كه بعد از آنان مى‏ آيند امتحان كند و جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد. اگر نبود كه خداوند سبحان به من دستور اعراض از آنان را داده -  به خاطر امرى كه مى‏ خواهد به انجام رساند -  آنان را پيش مى‏ آوردم و گردنشان را مى‏ زدم!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۶.</ref>
دقت در اين كلام پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ كامل همان سؤال است و در مجموع شش جواب از شش ديدگاه است:
پاسخ اول: «يُمَتِّعُهُمْ لِيَبْتَلِيَهُمْ» : «آنان را (از دنيا) برخوردار مى‏ كند تا امتحانشان كند» .
خداوند از اول روزگار بنا را بر نابودى فورى ظالمين نگذاشته، بلكه آنان را آزاد گذاشته تا امتحان خود را پس دهند. چنانكه قابيل و نمرود و شدّاد و فرعون را مدتى در زمين مهلت داد، در حالى كه مى‏ توانست به مجرد ادعاى نابجا نابودشان كند.
پاسخ دوم: «وَ يَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ» : «تا كسانى را كه بعد از آنان مى ‏آيند امتحان كند» .
اگر خدا راه ظالمين و گمراهان را مسدود كند وسيله ‏اى براى امتحان مردم نمى‏ ماند. مردم بايد در معرض راه منحرف و افكار باطل قرار بگيرند، تا عيار ثابت قدم بودنشان در كنار حق محک زده شود. درست است كه اهل باطل به سزاى خود مى‏ رسند، ولى از جهتى باعث امتحان ديگران نيز خواهند بود.
اين امتحان همه نسل ‏ها را تا روز قيامت فرا مى‏ گيرد كه على‏ عليه السلام را انتخاب خواهند كرد يا اولى و دومى را ؟
در غدير حضور خواهند يافت يا در سقيفه؟
از درون خانه زهراعليها السلام مدافع عصمت كبرى خواهند بود يا از بيرون خانه آتش خواهند آورد؟
طناب بر گردن على ‏عليه السلام انداخته و شمشير بر سر او خواهند گرفت كه به اجبار بيعت كند، يا مانند سلمان و ابوذر و مقداد با سرهاى تراشيده و شمشيرهاى حمايل كرده كنار احجار زيت براى نصرتش آماده مى‏ شوند؟
حسين عزيزعليه السلام را با داعيه «بُغْضاً مِنّا لابيكَ» به شهادت مى‏ رسانند، يا پيش مرگ او مى‏ شوند تا در صحنه كربلا نماز بخواند؟!
امواج پيچ در پيچ فرات را از جگر كباب شده ۷۲ مرد آسمانى و ۸۴ بانوى بهشتى منع مى‏ كنند، يا در راه آوردن مشک آبى جان بر كف بر نيزه‏ هاى يزيد مى ‏تازند و با دو دست بريده بر لبان خشكيده آنان اشک مى‏ ريزند؟
آيا كدام نسل با گذشت قرن‏ ها از روز فاطمه و حسين‏ عليهما السلام، دشمنان و قاتلان ايشان را مى ‏ستايند و از ذكر جناياتشان اغماض مى‏ كنند، يا با لعن بر غاصبين حقشان و افشاى جوانب سوزناک جناياتشان، بر پهلوى شكسته سِرّاللَّه و سَرِ مقدس ثاراللَّه آه مى‏ كشند و اشک مى‏ ريزند؟
پاسخ سوم: «تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ» : «تا جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد» .
جدا كردن خبيث از طيب از اهداف اصلى آوردن بشر به دنياست. اگر اين دوران نبود تا بشر باطن خود را نشان دهد، در روز قيامت هر كس براى خود ادعايى داشت و خبيثان خباثت خود را نمى ‏پذيرفتند و همه هوس بهشت را داشتند، در حالى كه بهشت جاى پاكان است.<ref>در اين باره مراجعه شود به: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۵۳  - ۱۴۰، كه مفصل بحث شد.</ref>
خداوند پاكانى چون محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و نُه امام از فرزندان حسين‏ عليهم السلام را در يک سوى اين جهان قرار داده، و در سوى ديگر ناپاكانى چون ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و بنى ‏اميه و بنى‏ عباس را در ديدگاه فكر و انديشه و عمل مردم قرار داده است.
حق انتخاب را چنان آزادانه به مردم داده كه آن كشش‏هاى درونىِ سعادت و شقاوت و پاكى و خباثت به صورت تمام عيار خود را نشان دهند و باطن‏ها به ظهور رسد و خبيث و طيب خود را به دست خود معرفى كنند و بر خودشان هم مخفى نماند كه چه موجودى هستند!
پاسخ چهارم: »انَّهُ سُبْحانَهُ امَرَنى بِالاعْراضِ عَنْهُمْ« : »خداوند سبحان به من دستور اعراض از آنان را داده است« .
ما نبايد گمان كنيم كه پيامبرصلى الله عليه وآله به خاطر مصالح شخصى يا از روى تصميم‏گيرى شخصى با اصحاب صحيفه درگير نشده، بلكه اغماض و اعراض آن حضرت مستقيماً به امر الهى بوده است.
نتيجه اين است كه سؤال ما درباره صبر و تحمل در برابر اصحاب صحيفه به معناى كاسه از آش داغ‏تر خواهد بود، چرا كه نازل كننده اسلام بر قلب پيامبرصلى الله عليه وآله به او اين گونه امر فرموده و او امر خدا را اجرا كرده، در حالى كه قتل آنان در آن موقعيت كار بسيار ساده‏اى بوده است. اين اغماض از آن اقدام بسيار بالاتر است، چرا كه تحمل خباثت دشمن به خاطر امتثال امر الهى است.
پاسخ پنجم: »لِلامْرِ الَّذى هُوَ بالِغُهُ« : »به خاطر امرى كه مى‏خواهد به انجام رساند« .
بسيارى از امور جهان بلكه همه آنچه پشت پرده جهان به حساب مى‏آيد بر انسان‏ها مخفى است و قطعاً ظرفيت و تحمل درك آن را ندارند. خداوند هم بنا ندارد براى نظام و اهدافى كه براى بشريّت مقدر كرده منتظر فهم و درك بشر بماند و بعد آنها را اجرا كند.
نتيجه اين است كه بشر بايد بپذيرد كه بسيارى از سؤالاتش اگر هم بى‏پاسخ بماند دلش آرام است كه خداوند حكيم عليمى آن را به اجرا در آورده است. البته اگر بنا بر بيان مصالح امور باشد، خداوند بهترين و قانع كننده‏ترين پاسخ‏ها را براى آنها دارد.
بنابراين نگرانى ندارد كه چرا خدا و رسولش اصحاب صحيفه را آزاد گذاشتند، چرا كه اين كار را خداى عليم قدير حكيم رحيم انجام داده؛ و ما اطمينان خاطر داريم كه هر چه او مقدر كند بهترين است و از آن نيكوتر فرض نمى‏شود.
پاسخ ششم: »لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ اعْناقَهُمْ« : »آنان را پيش مى‏آوردم و گردنشان را مى‏زدم« .
قابل توجه همه كسانى كه سنگ سقيفه را بر سينه مى‏زنند و از ابوبكر و عمر بيش از پيامبرصلى الله عليه وآله دفاع مى‏كنند، اين نكته است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در شأن آن دو نفر فرموده است: »آنان را در پيشگاه مردم گردن مى‏زدم« . يعنى آن روز بنا بوده اين دو نفر گردن زده شوند و با نوشتن صحيفه مستحق چنين سزايى شده‏اند، ولى خدا به آنان مهلت داده است.
بنابراين طرفداران سقيفه با اعدام شدگانى كه بيش از نصيبشان زنده مانده‏اند در حركتند! اى كاش خدا اجازه مى‏داد و آن روز -  كه دو ماه قبل از احراق بيت بود -  با شمشير پيامبرصلى الله عليه وآله به قتل مى‏رسيدند، تا آن دست نحس آتشگيره بر در خانه وحى روشن نمى‏كرد، و آن كفّ منحوس بر صورت عصمت كبريا سيلى نمى‏زد، و آن پاى خبيث درِ آتش گرفته را بر روى زهراعليها السلام نمى‏شكست تا محسن شهيد نمى‏شد!
اى كاش آن بازوى كثيف با جسارت تمام بر بازوى سيدة النساءعليها السلام تازيانه نمى‏زد و بازوبند كبود براى على‏عليه السلام به يادگار نمى‏گذاشت.
اى كاش با دست آن لعين غلاف شمشير بى‏محابا بر پهلو و كتف و كمر فاطمه‏عليها السلام فرود نمى‏آمد، تا هنگام غسل خون تازه از پهلوى او جارى باشد!
خدايا، اى كاش كار به اينجا نمى‏رسيد، ولى همچنانكه پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين و امامانمان‏عليهم السلام به مقدر تو راضى بودند ما هم به آنان اقتدا مى‏كنيم، و صبر مى‏كنيم و تا قيامت بر اين مصائب عظيم اشك مى‏ريزيم.


== پانویس ==
== پانویس ==