۲۶٬۳۸۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اتمام عنوان معجزه) |
||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
'''۱. عذاب آسمانى بر دشمن غدير''' | '''۱. عذاب آسمانى بر دشمن غدير''' | ||
واقعه عجيبى كه به عنوان يك معجزه، امضاى الهى را بر خط پايان غدير ثبت كرد جريان | واقعه عجيبى كه به عنوان يك معجزه، امضاى الهى را بر خط پايان غدير ثبت كرد جريان «[[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]]» بود كه در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت: | ||
اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟ | |||
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا [[جبرئیل]] است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى كنم. | |||
حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست». و به روايتى: «خدايا، اگر محمد در آنچه مى گويد صادق و راستگو است شعله اى از آتش بر ما بفرست»!! | |||
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک كرد. در [[روایت]] ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد. | |||
بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...»، يعنى «درخواست كننده اى عذاب واقع شدنى را درخواست كرد كه كسى نتواند آن را دفع كند». پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۶، ۱۶۲، ۱۶۷. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۶، ۵۷، ۱۲۹، ۱۴۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳. لازم به تذكر است كه نام «حارث فهرى» در روايات به اسمهاى مختلف آمده است كه احتمالاً بعضى از نامها مربوط به دوازده نفر همراهان او باشد.</ref> | |||
با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است. | |||
از سوى ديگر، تعيين تكليف براى همه منافقان آن روز و طول تاريخ شد كه همچون حارث فهرى فكر مى كنند و به گمان خود خدا و رسول را قبول دارند و بعد از آنكه مى دانند ولايت على بن ابى طالب عليه السلام از طرف خداست صريحاً مى گويند ما تحمل آن را نداريم!! اين پاسخ دندان شكن و فورى خداوند ثابت كرد كه هر كس ولايت على عليه السلام را نپذيرد، خدا و رسول را قبول ندارد و [[کفر|کافر]] است. | |||
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: حارث بن نعمان فهرى. | |||
'''۲. ظهور جبرئيل در غدير''' | |||
مسئله ديگرى كه پس از خطبه [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد، اين بود كه مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده و مى گويد: | |||
بخدا قسم، روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند. | |||
در اينجا [[عمر بن خطّاب|عمر]] نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آيا او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۸۵، ۱۳۶.</ref> | |||
'''۳. نداى آسمانى در غدير''' | |||
عده اى از منافقين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانه اى خواستند. حضرت فرمود: | |||
آيا روز غدير خم براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به [[امامت]] منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد: اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى شود. بر حذر باشيد!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۵۳.</ref> | |||
== پانویس == | |||