پرش به محتوا

معجزه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲
اتمام عنوان معجزه
بدون خلاصۀ ویرایش
(اتمام عنوان معجزه)
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
'''۱. عذاب آسمانى بر دشمن غدير'''
'''۱. عذاب آسمانى بر دشمن غدير'''


واقعه عجيبى كه به عنوان يك معجزه، امضاى الهى را بر خط پايان غدير ثبت كرد جريان »حارث فهرى« بود كه در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و او از طرف بقيه گفت:
واقعه عجيبى كه به عنوان يك معجزه، امضاى الهى را بر خط پايان غدير ثبت كرد جريان «[[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری]]» بود كه در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:


اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده‏ اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى ‏طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟


اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى‏طالب كه گفتى: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا [[جبرئیل]] است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏ كنم.


حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى ‏گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست». و به روايتى: «خدايا، اگر محمد در آنچه مى ‏گويد صادق و راستگو است شعله ‏اى از آتش بر ما بفرست»!!


حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏كنم.
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک كرد. در [[روایت]] ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه ‏اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد.


بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...»، يعنى «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع شدنى را درخواست كرد كه كسى نتواند آن را دفع كند». پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۶، ۱۶۲، ۱۶۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۶، ۵۷، ۱۲۹، ۱۴۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳. لازم به تذكر است كه نام «حارث فهرى» در روايات به اسم‏هاى مختلف آمده است كه احتمالاً بعضى از نام‏ها مربوط به دوازده نفر همراهان او باشد.</ref>


حارث گفت: »خدايا، اگر آنچه محمد مى‏گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست« . و به روايتى: »خدايا، اگر محمد در آنچه مى‏گويد صادق و راستگو است شعله‏اى از آتش بر ما بفرست«!!
با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است.


از سوى ديگر، تعيين تكليف براى همه منافقان آن روز و طول تاريخ شد كه همچون حارث فهرى فكر مى‏ كنند و به گمان خود خدا و رسول را قبول دارند و بعد از آنكه مى ‏دانند ولايت على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام از طرف خداست صريحاً مى ‏گويند ما تحمل آن را نداريم!! اين پاسخ دندان شكن و فورى خداوند ثابت كرد كه هر كس ولايت على‏ عليه السلام را نپذيرد، خدا و رسول را قبول ندارد و [[کفر|کافر]] است.


همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد. در روايت ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه‏اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: حارث بن نعمان فهرى.


بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: »سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...« ، يعنى »درخواست كننده‏اى عذاب واقع شدنى را درخواست كرد كه كسى نتواند آن را دفع كند« . پيامبرصلى الله عليه وآله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى.××× 1 بحار الانوار: ج 37 ص 167 162 136. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 144 129  57 56. الغدير: ج 1 ص 193. لازم به تذكر است كه نام »حارث فهرى« در روايات به اسم‏هاى مختلف آمده است كه احتمالاً بعضى از نام‏ها مربوط به دوازده نفر همراهان او باشد. ×××
'''۲. ظهور جبرئيل در غدير'''


مسئله ديگرى كه پس از خطبه [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد، اين بود كه مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده و مى‏ گويد:


با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه »غدير« از منبع وحى سرچشمه گرفته و يك فرمان الهى است.
بخدا قسم، روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏ زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.


در اينجا [[عمر بن خطّاب|عمر]] نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آيا او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۰، ۱۶۱. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۸۵، ۱۳۶.</ref>


از سوى ديگر، تعيين تكليف براى همه منافقان آن روز و طول تاريخ شد كه همچون حارث فهرى فكر مى‏كنند و به گمان خود خدا و رسول را قبول دارند و بعد از آنكه مى‏دانند ولايت على بن ابى‏طالب‏عليه السلام از طرف خداست صريحاً مى‏گويند ما تحمل آن را نداريم!! اين پاسخ دندان شكن و فورى خداوند ثابت كرد كه هر كس ولايت على‏عليه السلام را نپذيرد، خدا و رسول را قبول ندارد و كافر است.
'''۳. نداى آسمانى در غدير'''


عده ‏اى از منافقين نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانه ‏اى خواستند. حضرت فرمود:


  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: حارث بن نعمان فهرى.
آيا روز غدير خم براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به [[امامت]] منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد: اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏ شود. بر حذر باشيد!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۵۳.</ref>


 
== پانویس ==
2-  ظهور جبرئيل در غدير
 
مسئله ديگرى كه پس از خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله پيش آمد و بار ديگر حجت را بر همگان تمام كرد، اين بود كه مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده و مى‏گويد:
 
 
بخدا قسم، روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى‏زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.
 
 
در اينجا عمر نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آيا او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى، كه اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود!××× 1 بحار الانوار: ج 37 ص 161 120. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 136 85. ×××
 
 
3-  نداى آسمانى در غدير
 
عده‏اى از منافقين نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و از آن حضرت آيت و نشانه‏اى خواستند. حضرت فرمود:
 
 
آيا روز غدير خم براى شما كافى نبود كه وقتى من على را به امامت منصوب نمودم، منادى از آسمان ندا داد: اين ولى خداست تابع او باشيد و گرنه عذاب خدا بر شما نازل مى‏شود. بر حذر باشيد!××× 2 اثبات الهداة: ج 2 ص 153. ×××