پرش به محتوا

مَکر: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۲
اتمام عنوان مَکر
(صفحه‌ای تازه حاوی «== آيه «وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ ...»<ref>...» ایجاد کرد)
 
(اتمام عنوان مَکر)
خط ۵: خط ۵:


«آنان مكرى به كار بستند و ما هم مكرى نموديم در حالى كه آنان متوجه نبودند. بنگر عاقبت مكر آنان چه شد كه ما آنان و قومشان را همگى نابود كرديم. اين است خانه ‏هاى آنان كه به خاطر ظلمشان خالى مانده است. در اين ماجرا آيتى است براى قومى كه بدانند».
«آنان مكرى به كار بستند و ما هم مكرى نموديم در حالى كه آنان متوجه نبودند. بنگر عاقبت مكر آنان چه شد كه ما آنان و قومشان را همگى نابود كرديم. اين است خانه ‏هاى آنان كه به خاطر ظلمشان خالى مانده است. در اين ماجرا آيتى است براى قومى كه بدانند».




خط ۳۹: خط ۴۰:


غدير روز آبروريزى دشمنان اسلام بود كه غدير را بزرگ‏ترين سد راه خود به حساب آوردند. خدا هم آنان را آماج حملات قرآنى قرار داد و گاهى با «وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً»<ref>نمل /  ۵۰ .</ref>، و گاهى ديگر با «يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ»<ref>بقره /  ۹.</ref>، و گاهى ديگر با «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ»<ref>زخرف /  ۸۰ .</ref> به معرفى آنان پرداخت.
غدير روز آبروريزى دشمنان اسلام بود كه غدير را بزرگ‏ترين سد راه خود به حساب آوردند. خدا هم آنان را آماج حملات قرآنى قرار داد و گاهى با «وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً»<ref>نمل /  ۵۰ .</ref>، و گاهى ديگر با «يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلا أَنْفُسَهُمْ»<ref>بقره /  ۹.</ref>، و گاهى ديگر با «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ»<ref>زخرف /  ۸۰ .</ref> به معرفى آنان پرداخت.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.


== فرق مكر و عقل<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۷۴ - ۳۷۷.</ref> ==
على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب [[آزمون الهی|امتحان امت]] قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.


4.  فرق مكر و عقل××× 6 غدير در قرآن: ج 2 ص 377  - 374. ×××
در حاشيه اين مطلب، يكى از آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير آيه ۱۱۲ سوره انعام است:
 
  على بن ابى‏طالب‏عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏شدند.
 
در حاشيه اين مطلب، يكى از آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير آيه 112 سوره انعام است:
 
 
»وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ« :
 
 
»اين گونه است كه براى هر پيامبرى دشمنى از انس و جن قرار مى‏دهيم كه به يكديگر سخنان زينت شده را از روى غرور الهام مى‏كنند، و اگر پروردگار تو بخواهد نمى‏توانند آن را انجام دهند، پس آنان را با افترائشان به حال خود واگذار« .
 
 
پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير فرمود: الا انَّ اعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ اخْوانُ الشَّياطينَ، يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً: بدانيد كه دشمنان ايشان سُفهاى گمراه و برادران شياطين‏اند، كه سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏رسانند.××× 1 اسرار غدير: ص 151 بخش 7. ×××
 
 
در اينجا اين توضيح لازم است كه دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام سفيهان گمراه هستند كه برادران شياطين‏اند. در قرآن خداوند به شيطان خطاب مى‏كند: »إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ« : »تو بر بندگان من سلطه‏اى ندارى مگر كسانى از گمراهان كه از تو پيروى مى‏كنند« .××× 2 حجر /  42. ××× بنابراين كسانى كه خلافت اهل‏بيت‏عليهم السلام را گرفتند، ياران شيطان و متصف به سفاهت و گمراهى‏اند.
 


شايد نسبت سفاهت به كسانى كه با فكر خود توانسته‏اند خلافت را به چنگ آورند بدون آنكه كمترين لياقتى درباره آن داشته باشند تعجب‏آور باشد، ولى اگر معتقد باشيم انسان‏هايى كه اهداف شوم را برگزيده‏اند بارزترين نشانه‏هاى سفاهت و جهالت را با خود حمل مى‏كنند و هر حركتى در راه آن انجام مى‏دهند مظهر ديگرى از سفاهتشان است، آنگاه است كه بر هم زنندگان نظامِ سراسر مصلحتِ الهى را بى عقل‏ترين و سفيه‏ترين مردم خواهيم دانست.
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ»:


در مقابل كسانى را كه اوامر پروردگارشان را بالاترين خير و مصلحت تلقى مى‏كنند و اين نكته را از عمق جان درك مى‏كنند و براى فرار از آن به هزار حيله متوسل نمى‏شوند، عاقل‏ترين مردم دنيا خواهيم شناخت.
«اين گونه است كه براى هر پيامبرى دشمنى از انس و جن قرار مى‏ دهيم كه به يكديگر سخنان زينت شده را از روى غرور الهام مى‏ كنند، و اگر پروردگار تو بخواهد نمى ‏توانند آن را انجام دهند، پس آنان را با افترائشان به حال خود واگذار».


پيامبر صلى الله عليه و آله هم در [[خطبه غدیر]] فرمود: الا انَّ اعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ الْغاوُونَ اخْوانُ الشَّياطينَ، يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً: بدانيد كه دشمنان ايشان سُفهاى گمراه و برادران شياطين ‏اند، كه سخنان باطل ظاهر فريب را از روى غرور به يكديگر مى‏ رسانند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.</ref>


اميرالمؤمنين‏عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: هَيْهاتَ! لَوْ لا التُّقى لَكُنْتُ ادْهَى الْعَرْبِ××× 1 بحار الانوار: ج 41 ص 149. ×××: اگر تقوى مانع نبود من زيرك‏ترين عرب بودم. اين كلام بدان معنى است كه مردان خدا مصلحت خود و ديگران را در سايه اوامر و نواهى خدا و زير مجموعه آن مى‏دانند، و گرنه فكر بشر براى دست يافتن به آنچه مى‏خواهد مى‏تواند راه‏هاى متعددى پيدا كند.
در اينجا اين توضيح لازم است كه [[دشمنان اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] سفيهان گمراه هستند كه برادران شياطين ‏اند. در قرآن خداوند به [[شیطان]] خطاب مى ‏كند: «إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ»: «تو بر بندگان من سلطه ‏اى ندارى مگر كسانى از گمراهان كه از تو پيروى مى‏ كنند».<ref>حجر /  ۴۲.</ref> بنابراين كسانى كه [[خلافت]] اهل ‏بيت ‏عليهم السلام را گرفتند، ياران شيطان و متصف به سفاهت و گمراهى ‏اند.


شايد نسبت سفاهت به كسانى كه با فكر خود توانسته ‏اند خلافت را به چنگ آورند بدون آنكه كمترين لياقتى درباره آن داشته باشند تعجب ‏آور باشد، ولى اگر معتقد باشيم انسان‏ هايى كه اهداف شوم را برگزيده ‏اند بارزترين نشانه‏ هاى سفاهت و جهالت را با خود حمل مى‏ كنند و هر حركتى در راه آن انجام مى‏ دهند مظهر ديگرى از سفاهتشان است، آنگاه است كه بر هم زنندگان نظامِ سراسر مصلحتِ الهى را بى عقل‏ترين و سفيه‏ ترين مردم خواهيم دانست.


در حديث ديگرى معاويه را از زيركانى معرفى نمود كه با توسل به حيله و هتك ارزش‏ها به اهداف خود مى‏رسند. در اين باره فرمود: به خدا قسم معاويه باهوش‏تر از من نيست، ولى او حيله مى‏كند و هتاكى مى‏نمايد، و اگر نبود كه از مكر و حيله اعراض دارم من از زيرك‏ترين مردم بودم.
در مقابل كسانى را كه اوامر پروردگارشان را بالاترين خير و مصلحت تلقى مى‏كنند و اين نكته را از عمق جان درک مى ‏كنند و براى فرار از آن به هزار حيله متوسل نمى ‏شوند، عاقل ‏ترين مردم دنيا خواهيم شناخت.


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اين باره مى ‏فرمايد: هَيْهاتَ! لَوْ لا التُّقى لَكُنْتُ ادْهَى الْعَرْبِ<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۱۴۹.</ref>: اگر [[تقوی]] مانع نبود من زيرك‏ترين عرب بودم. اين كلام بدان معنى است كه مردان خدا مصلحت خود و ديگران را در سايه اوامر و نواهى خدا و زير مجموعه آن مى ‏دانند، و گرنه فكر بشر براى دست يافتن به آنچه مى‏ خواهد مى‏ تواند راه‏ هاى متعددى پيدا كند.


ارتباط شيطان با اين گونه زيركى كه از راه مكر و حيله است و بايد به جاى عقل نام سفاهت بر آن گذاشت، در حديث امام صادق‏عليه السلام به خوبى ترسيم شده است كه وقتى پرسيدند: عقل چيست؟ فرمود: آنچه خدا با آن پرستيده مى‏شود و بهشت كسب مى‏شود. پرسيدند: پس آنچه در معاويه بود؟! فرمود: تِلْكَ النَّكْراءُ وَ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِىَ شَبيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ××× 2 بحار الانوار: ج 1 ص 116 ح 8 و ج 33 ص 170. ×××: آنچه در معاويه بود زيركى و شيطنت بود كه شباهت به عقل دارد، ولى عقل نيست.
در حديث ديگرى [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] را از زيركانى معرفى نمود كه با [[توسل]] به حيله و هتک ارزش ‏ها به اهداف خود مى ‏رسند. در اين باره فرمود: به خدا قسم معاويه باهوش ‏تر از من نيست، ولى او حيله مى‏ كند و هتاكى مى‏ نمايد، و اگر نبود كه از مكر و حيله اعراض دارم من از زيرك‏ترين مردم بودم.


ارتباط شيطان با اين گونه زيركى كه از راه مكر و حيله است و بايد به جاى عقل نام سفاهت بر آن گذاشت، در حديث [[امام صادق ‏علیه السلام]] به خوبى ترسيم شده است كه وقتى پرسيدند: عقل چيست؟ فرمود: آنچه خدا با آن پرستيده مى‏ شود و [[بهشت]] كسب مى ‏شود. پرسيدند: پس آنچه در معاويه بود؟! فرمود: تِلْكَ النَّكْراءُ وَ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِىَ شَبيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ<ref>بحار الانوار: ج ۱ ص ۱۱۶ ح ۸ و ج ۳۳ ص ۱۷۰.</ref>: آنچه در معاويه بود زيركى و شيطنت بود كه شباهت به عقل دارد، ولى عقل نيست.


  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه »وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ...« .


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ...».


5.  مكرِ معاويه =   مَكر /  آيه »وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ ...« -  فرق مكر و عقل
== پانویس ==