پرش به محتوا

نور: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== آيه «فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا وَ ال...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:


 
'''۱. متن خطبه غدير'''
1-  متن خطبه غدير


مَعاشِرَ النّاسِ، آمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ ... .
مَعاشِرَ النّاسِ، آمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ ... .


مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ ابى‏طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ الَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ:
مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ، ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ ابى‏طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ الَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ:


اى مردم، ايمان آوريد به خدا و پيامبرش و نورى كه همراه او نازل شده است.
اى مردم، ايمان آوريد به خدا و پيامبرش و نورى كه همراه او نازل شده است.


اى مردم، نور از طرف خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى‏طالب و سپس در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است.××× 1 اسرار غدير: ص 148 بخش 6 . ×××
اى مردم، نور از طرف خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در على بن ابى ‏طالب و سپس در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۸ بخش ۶ .</ref>
 
 
2-  موقعيت تاريخى
 
در اواسط خطابه غدير كه پيامبرصلى الله عليه وآله مسئله امامت را به شدت مورد تأكيد قرار داده و دشمنان امامت را نيز معرفى مى‏نمايد، ايمان به نور الهى را مطرح مى‏فرمايد به عنوان دستورى كه به زير بناى خلافت غدير باز مى‏گردد. حضرت براى اين منظور آيه 8 سوره تغابن را عيناً در كلام خود تضمين مى‏نمايد و حرف »فاء« را از اول آن بر مى‏دارد و كلمه »مَعَهُ« را با تغيير فعل »أَنْزَلْنا« به »انْزِل« تركيب مى‏نمايد. ممكن است آيه 157 سوره اعراف نيز مورد توجه حضرت بوده و بدين صورت در كلام حضرت تضمين شده باشد.
 
3-  موقعيت قرآنى
 
آيه سوره تغابن در قرآن به دنبال چند آيه درباره كسانى كه از پذيرفتن دين الهى سر باز مى‏زنند آمده است، كه از آيه 5 اين سوره آغاز مى‏شود. در اين آيات چنين مطرح مى‏كند كه آيا خبر كافرين به شما نرسيده است كه وقتى پيامبران براى هدايتشان مى‏آمدند آنان مى‏گفتند: آيا بشرى مى‏خواهد ما را هدايت كند؟!


'''۲. موقعيت تاريخى'''


آنگاه در پاسخ به چنين تفكرى نورانيت نازل شده به همراه انبياء را مطرح مى‏فرمايد تا آنان را با بشر عادى قياس نكنند و مى‏فرمايد: »ايمان بياوريد به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ...« . اين جمله با كلام حضرت كه در خطبه مى‏فرمايد: »نورى كه همراه او نازل شده« شباهت زيادى دارد، ولى كلمه »مَعَهُ« همراه آن نيست.
در اواسط [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] كه [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] مسئله [[امامت]] را به شدت مورد تأكيد قرار داده و دشمنان امامت را نيز معرفى مى ‏نمايد، ايمان به نور الهى را مطرح مى ‏فرمايد به عنوان دستورى كه به زير بناى [[خلافت]] غدير باز مى ‏گردد. حضرت براى اين منظور آيه ۸ سوره تغابن را عيناً در كلام خود تضمين مى‏نمايد و حرف «فاء» را از اول آن بر مى ‏دارد و كلمه «مَعَهُ» را با تغيير فعل «أَنْزَلْنا» به «انْزِل» تركيب مى ‏نمايد. ممكن است آيه ۱۵۷ سوره اعراف نيز مورد توجه حضرت بوده و بدين صورت در كلام حضرت تضمين شده باشد.


'''۳. موقعيت قرآنى'''


در آيه سوره اعراف پيروانِ پيامبرصلى الله عليه وآله را توصيف مى‏كند كه نام آن حضرت را در تورات و انجيل مى‏يابند، و اينكه دستورات حضرت امر به معروف و نهى از منكر است و حلال و حرام را تعيين مى‏نمايد. سپس به عنوان نتيجه گيرى مى‏فرمايد:
آيه سوره تغابن در [[قرآن]] به دنبال چند آيه درباره كسانى كه از پذيرفتن دين الهى سر باز مى‏ زنند آمده است، كه از آيه ۵ اين سوره آغاز مى‏ شود. در اين آيات چنين مطرح مى‏ كند كه آيا خبر [[کفر|کافرین]] به شما نرسيده است كه وقتى پيامبران براى هدايتشان مى‏ آمدند آنان مى ‏گفتند: آيا بشرى مى ‏خواهد ما را هدايت كند؟!


آنگاه در پاسخ به چنين تفكرى نورانيت نازل شده به همراه انبياء را مطرح مى ‏فرمايد تا آنان را با بشر عادى قياس نكنند و مى‏ فرمايد: «ايمان بياوريد به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم...». اين جمله با كلام حضرت كه در خطبه مى ‏فرمايد: «نورى كه همراه او نازل شده» شباهت زيادى دارد، ولى كلمه «مَعَهُ» همراه آن نيست.


»كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمت او را نگاه داشتند و او را يارى كردند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كردند، رستگارانند« . جمله »نورى كه همراه او نازل شده« همان است كه در قسمت دوم جمله حضرت در خطبه به كار رفته است.
در آيه سوره اعراف پيروانِ پيامبر صلى الله عليه و آله را توصيف مى‏ كند كه نام آن حضرت را در [[تورات]] و [[انجیل]] مى ‏يابند، و اينكه دستورات حضرت امر به معروف و نهى از منكر است و حلال و حرام را تعيين مى ‏نمايد. سپس به عنوان نتيجه گيرى مى‏ فرمايد:


«كسانى كه به او ايمان آوردند و حرمت او را نگاه داشتند و او را يارى كردند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كردند، رستگارانند». جمله «نورى كه همراه او نازل شده» همان است كه در قسمت دوم جمله حضرت در خطبه به كار رفته است.


4-  تحليل اعتقادى
'''۴. تحليل اعتقادى'''


تحليل اعتقادى اول
تحليل اعتقادى اول


تفسيرى كه پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اين آيه در چهار سطر بعد نموده سِرى از اسرار الهى است كه مقام عظيم چهارده معصوم‏عليهم السلام را به ما مى‏فهماند. آيه قرآن مى‏فرمايد: »به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم ايمان بياوريد« ، و پيامبرصلى الله عليه وآله آن را در سه مرحله تفسير نموده است:
تفسيرى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اين آيه در چهار سطر بعد نموده سِرى از اسرار الهى است كه مقام عظيم چهارده معصوم‏ عليهم السلام را به ما مى ‏فهماند. آيه [[قرآن]] مى‏ فرمايد: «به خدا و رسولش و نورى كه نازل كرديم [[ایمان]] بياوريد»، و پيامبر صلى الله عليه و آله آن را در سه مرحله [[تفسیر]] نموده است:
 
 
در مرحله اول پيامبرصلى الله عليه وآله با تعبير »انْزِل مَعَهُ« اين مطلب را بيان مى‏كند كه اين نور با آن حضرت و همراه او نازل شده است.
 
در مرحله دوم اين همراه بودن را با ظرافت ادبى تمام بيان مى‏فرمايد و از كلمه »مسلوك« استفاده مى‏نمايد، كه مثال آن دانه‏هاى تسبيح است كه نخ در آن مسلوك است يعنى از آن عبور كرده و با اين عبور آن را يكپارچه و بهم بافته نموده است. يعنى نور اين گونه در وجود ما نهاده شده و وارد شده و سراسر وجودمان نورانى است چرا كه اين نور مسلوك است. در نسخه ديگر كلمه »مَسْبُوك« آمده كه همين معنى را تأكيد مى‏كند، يعنى: نور در وجود ما قالب ريزى شده است و وجود ما يك پارچه نور است.
 
 
در مرحله سوم به همه اعلام مى‏كند كه اين نور مخصوص من نيست، بلكه بعد از من على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و امامان بعد از او تا حضرت مهدى‏عليه السلام همگى نورانى‏اند و نور در وجود آنان قالب‏ريزى شده و يك پارچه نورند.
 


تحليل اعتقادى دوم
در مرحله اول پيامبر صلى الله عليه و آله با تعبير «انْزِل مَعَهُ» اين مطلب را بيان مى‏ كند كه اين نور با آن حضرت و همراه او نازل شده است.


با اذعان به اينكه معرفت به چنين مقام نورانى دلى نورانى مى‏طلبد، و ما خود را بسيار ضعيف‏تر و كوچك‏تر از آن مى‏دانيم كه قابليت درك چنان منزلتى را در خود بدانيم، ولى كلمات خود معصومين‏عليهم السلام در شناساندن اين نورانيت ما را كافى است و گوياى بسيارى از زواياى آن است.
در مرحله دوم اين همراه بودن را با ظرافت ادبى تمام بيان مى ‏فرمايد و از كلمه «مسلوک» استفاده مى‏ نمايد، كه مثال آن دانه ‏هاى [[تهلیل|تسبیح]] است كه نخ در آن مسلوک است يعنى از آن عبور كرده و با اين عبور آن را يكپارچه و بهم بافته نموده است. يعنى نور اين گونه در وجود ما نهاده شده و وارد شده و سراسر وجودمان نورانى است چرا كه اين نور مسلوك است. در نسخه ديگر كلمه «مَسْبُوک» آمده كه همين معنى را تأكيد مى ‏كند، يعنى: نور در وجود ما قالب ريزى شده است و وجود ما يک پارچه نور است.


در مرحله سوم به همه اعلام مى‏ كند كه اين نور مخصوص من نيست، بلكه بعد از من على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام و امامان بعد از او تا [[حضرت مهدی ‏علیه السلام]] همگى نورانى ‏اند و نور در وجود آنان قالب‏ريزى شده و يک پارچه نورند.


امام باقرعليه السلام در ترسيم بسيار ظريفى از اين نور الهى در وجود معصومين‏عليهم السلام و آثار آن همين آيه »فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا« را مطرح نموده فرمود: »به خدا قسم مقصود از نور در آيه، نورِ امامان آل محمدعليهم السلام تا روز قيامت است. به خدا قسم آنانند نور خدايى كه نازل شده است. به خدا قسم آنانند نور خداوند در آسمان و زمين. به خدا قسم نور امام در قلوب مؤمنين از آفتاب تابان در روز نورانى‏تر است.
'''تحليل اعتقادى دوم'''


با اذعان به اينكه معرفت به چنين مقام نورانى دلى نورانى مى ‏طلبد، و ما خود را بسيار ضعيف‏ تر و كوچک تر از آن مى‏دانيم كه قابليت درک چنان منزلتى را در خود بدانيم، ولى كلمات خود معصومين‏ عليهم السلام در شناساندن اين نورانيت ما را كافى است و گوياى بسيارى از زواياى آن است.


به خدا قسم امامان قلوب مؤمنين را نورانى مى‏كنند، و خداوند نور آنان را از هر كس به خواهد مانع مى‏شود و قلب او ظلمانى مى‏شود. به خدا قسم بنده‏اى ما را دوست نمى‏دارد و ولايت ما را نمى‏پذيرد تا خداوند قلب او را پاك گرداند؛ و قلب بنده مسلمانى را پاك نمى‏كند تا در برابر ما تسليم شود و با ما در سِلم و صفا باشد ...« .××× 1 بحار الانوار: ج 23 ص 308. ×××
امام باقر عليه السلام در ترسيم بسيار ظريفى از اين نور الهى در وجود معصومين ‏عليهم السلام و آثار آن همين آيه «فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا» را مطرح نموده فرمود: «به خدا قسم مقصود از نور در آيه، نورِ امامان آل محمد عليهم السلام تا روز قيامت است. به خدا قسم آنانند نور خدايى كه نازل شده است. به خدا قسم آنانند نور خداوند در آسمان و زمين. به خدا قسم نور امام در قلوب مؤمنين از آفتاب تابان در روز نورانى‏ تر است.


آنچه در اين كلام امام باقرعليه السلام آمده در خطابه غدير به عنوان نتيجه‏گيرى مطرح شده است. پيامبرصلى الله عليه وآله پس از ذكر آيه »وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا« ، و قبل از تفسير آن فرمود: فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ، يعنى: پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى‏يابد!!
به خدا قسم امامان قلوب مؤمنين را نورانى مى‏ كنند، و خداوند نور آنان را از هر كس به خواهد مانع مى ‏شود و قلب او ظلمانى مى ‏شود. به خدا قسم بنده‏اى ما را دوست نمى‏ دارد و ولايت ما را نمى ‏پذيرد تا خداوند قلب او را پاک گرداند؛ و قلب بنده مسلمانى را پاک نمى‏ كند تا در برابر ما تسليم شود و با ما در سِلم و صفا باشد...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۰۸.</ref>


آنچه در اين كلام [[امام باقر علیه السلام]] آمده در خطابه غدير به عنوان نتيجه‏گيرى مطرح شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله پس از ذكر آيه «وَ النُّورِ الَّذِى أَنْزَلْنا»، و قبل از [[تفسیر]] آن فرمود: فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى ما يَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ، يعنى: پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به على مى ‏يابد!!


تحليل اعتقادى سوم
'''تحليل اعتقادى سوم'''


اكنون جا دارد كيفيت آميختن نورانيت در وجود ايشان را از لسان مباركشان بشنويم، تا عظمت آن را در اعتقاد خويش جاى دهيم و سرچشمه آن را بدانيم.
اكنون جا دارد كيفيت آميختن نورانيت در وجود ايشان را از لسان مباركشان بشنويم، تا عظمت آن را در اعتقاد خويش جاى دهيم و سرچشمه آن را بدانيم.


[[امام صادق‏ علیه السلام]] آغاز خلقت جهان را از نورى به تصوير مى‏ كشد كه آغاز همه انوار است و مى‏ فرمايد: «خداوند (در آغاز خلقت) نور الانوار را خلق فرمود كه انوار از آن نورانى شدند و از نور خود در آن جارى ساخت كه نورها از آن نورانى شدند، و اين همان نورى است كه محمد و على از آن خلق شدند».<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۴.</ref>


امام صادق‏عليه السلام آغاز خلقت جهان را از نورى به تصوير مى‏كشد كه آغاز همه انوار است و مى‏فرمايد: »خداوند )در آغاز خلقت( نور الانوار را خلق فرمود كه انوار از آن نورانى شدند و از نور خود در آن جارى ساخت كه نورها از آن نورانى شدند، و اين همان نورى است كه محمد و على از آن خلق شدند« .××× 1 بحار الانوار: ج 15 ص 24. ×××
اين آغاز نورى است كه مى‏ خواهد در وجود معصومين‏ عليهم السلام قرار گيرد. ادامه اين مسير را پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بيان مى‏ فرمايد: اولين خلقى كه خدا خلق فرموده نور من است كه آن را از نور خود خلق كرده و آن را از جلال عظمت خويش مشتق نموده است».<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۴.</ref>
 
 
اين آغاز نورى است كه مى‏خواهد در وجود معصومين‏عليهم السلام قرار گيرد. ادامه اين مسير را پيامبرصلى الله عليه وآله چنين بيان مى‏فرمايد: اولين خلقى كه خدا خلق فرموده نور من است كه آن را از نور خود خلق كرده و آن را از جلال عظمت خويش مشتق نموده است« .××× 2 بحار الانوار: ج 15 ص 24. ×××
 
 
آنگاه اعتقاد ما را با بيان ديگرى كامل‏تر مى‏نمايد و مى‏فرمايد: آنگاه كه خداوند خواست ما را خلق كند كلمه‏اى فرمود كه نورى از آن خلق كرد. سپس كلمه ديگرى فرمود كه از آن روحى خلق نمود. آنگاه نور را با روح ممزوج نمود، و مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را خلق كرد.××× 3 بحار الانوار: ج 15 ص 10 و ج 25 ص 23 و ج 26 ص 291 و ج 53 ص 46. ×××
 
 
اگر دقيق بنگريم وارد محيطى با ظرافت شده‏ايم كه در هر مرحله حسّ كنجكاوى بيش از پيش تحريك مى‏شود. امام باقرعليه السلام مى‏فرمايد: اولين مخلوقى كه خدا خلق كرد محمد و عترت هدايت كننده و هدايت شده او بودند كه اشباح نورى در پيشگاه خداوند بودند. پرسيدند: اشباح چيست؟ فرمود: سايه نور! بدن‏هاى نورانى بدون ارواح كه به يك روح واحد تأييد مى‏شدند، و آن روح القدس بود.××× 1 بحار الانوار: ج 15 ص 25. ×××
 
 
تحليل اعتقادى چهارم
 
اكنون نوبتِ آن است كه ارتباط آن خلقت نورانى را با مسئله نبوت و امامت بدانيم تا نكته اصلى در آيه »وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ« را دريابيم. امام صادق‏عليه السلام تاريخچه اعتقادى اين ارتباط را چنين بيان مى‏فرمايد: محمد و على‏عليهما السلام دو هزار سال قبل از خلقت مخلوقات نورى در پيشگاه خداوند جل جلاله بودند. آنگاه كه ملائكه خلق شدند آن نور را ديدند كه سرچشمه‏اى داشت و شعاع‏هاى نورانى از آن منشعب بود. پرسيدند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟ خداوند عز و جل فرمود: اين نورى است كه اصل آن نبوت و فرع آن امامت است. نبوت براى محمد بنده و پيامبر من، و امامت براى على حجت و ولى من است، كه اگر آن دو نبودند مخلوقات را خلق نمى‏كردم.××× 2 بحار الانوار: ج 15 ص 11 و ج 38 ص 80 . ×××
 
 
در جلوه‏اى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: من و على چهارده هزار سال قبل از خلق آدم در پيشگاه خداوند نورى بوديم. آنگاه كه خدا آدم را خلق نمود آن نور را دو قسمت نمود: جزئى من و جزء ديگر على.××× 3 بحار الانوار: ج 35 ص 24 ح 18. ×××


آنگاه اعتقاد ما را با بيان ديگرى كامل ‏تر مى ‏نمايد و مى‏ فرمايد: آنگاه كه خداوند خواست ما را خلق كند كلمه ‏اى فرمود كه نورى از آن خلق كرد. سپس كلمه ديگرى فرمود كه از آن روحى خلق نمود. آنگاه نور را با روح ممزوج نمود، و مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را خلق كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۱۰ و ج ۲۵ ص ۲۳ و ج ۲۶ ص ۲۹۱ و ج ۵۳ ص ۴۶.</ref>


امام زين‏العابدين‏عليه السلام اتحاد رشته نبوت و امامت با ذكر همه معصومين‏عليهم السلام را چنين بيان فرموده است: خداوند محمد و على و يازده امام بعد از او را از نور عظمتش ارواحى خلق نمود كه در پرتو نورش قبل از خلقت مخلوقات او را عبادت مى‏كردند.××× 4 بحار الانوار: ج 15 ص 23. ×××
اگر دقيق بنگريم وارد محيطى با ظرافت شده ‏ايم كه در هر مرحله حسّ كنجكاوى بيش از پيش تحريک مى‏ شود. [[امام باقر علیه السلام]] مى ‏فرمايد: اولين مخلوقى كه خدا خلق كرد محمد و عترت هدايت كننده و هدايت شده او بودند كه اشباح نورى در پيشگاه خداوند بودند. پرسيدند: اشباح چيست؟ فرمود: سايه نور! بدن‏هاى نورانى بدون ارواح كه به يک روح واحد تأييد مى‏ شدند، و آن روح القدس بود.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۵.</ref>


اين نورانيت پيچيدگى خاصى دارد كه اقتضا مى‏كند آن را ساده ننگريم و تعمق بيشترى در اين فصل اعتقادى داشته باشيم. همان گونه كه يك سوى اين نور محمد و على صلوات اللَّه عليهما هستند سوى ديگر آن حضرت زهراعليها السلام است.
'''تحليل اعتقادى چهارم'''


اكنون نوبتِ آن است كه ارتباط آن خلقت نورانى را با مسئله [[نبوّت]] و [[امامت]] بدانيم تا نكته اصلى در آيه «وَ النُّورِ الَّذى انْزِلَ مَعَهُ» را دريابيم. [[امام صادق‏ علیه السلام]] تاريخچه اعتقادى اين ارتباط را چنين بيان مى ‏فرمايد: محمد و على‏ عليهما السلام دو هزار سال قبل از خلقت مخلوقات نورى در پيشگاه خداوند جل جلاله بودند. آنگاه كه ملائكه خلق شدند آن نور را ديدند كه سرچشمه‏ اى داشت و شعاع‏ هاى نورانى از آن منشعب بود. پرسيدند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟ خداوند عز و جل فرمود: اين نورى است كه اصل آن نبوت و فرع آن امامت است. نبوت براى محمد بنده و پيامبر من، و امامت براى على حجت و ولى من است، كه اگر آن دو نبودند مخلوقات را خلق نمى‏ كردم.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۱۱ و ج ۳۸ ص ۸۰ .</ref>


جا دارد كلام امام صادق‏عليه السلام در اين باره را با دقت مورد توجه قرار دهيم، آنگاه كه از حضرتش پرسيدند: چرا حضرت فاطمه‏عليها السلام »زهرا« ناميده شده است؟ فرمود: زيرا خداوند او را از نور عظمتش خلق نمود. وقتى نور او تابيد آسمان‏ها و زمين به نور او روشن شد و چشمان ملائكه را خيره كرد. آنان به سجده افتادند و گفتند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟ خداوند در پاسخ آنان چنين وحى فرستاد:
در جلوه ‏اى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد: من و على چهارده هزار سال قبل از خلق آدم در پيشگاه خداوند نورى بوديم. آنگاه كه خدا آدم را خلق نمود آن نور را دو قسمت نمود: جزئى من و جزء ديگر على.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۴ ح ۱۸.</ref>


امام زين‏ العابدين‏ عليه السلام اتحاد رشته نبوت و امامت با ذكر همه معصومين‏ عليهم السلام را چنين بيان فرموده است: خداوند محمد و على و يازده امام بعد از او را از نور عظمتش ارواحى خلق نمود كه در پرتو نورش قبل از خلقت مخلوقات او را عبادت مى‏ كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۳.</ref>


اين نورى از نور من است كه او را در آسمان جاى داده‏ام و او را از عظمت خويش خلق نموده‏ام. او را از صلب پيامبرى از پيامبرانم بيرون مى‏آورم كه او را بر همه پيامبرانم فضيلت داده‏ام. از اين نور امامانى بيرون مى‏آورم كه براى بپا داشتن امر من قيام مى‏كنند و مردم را به سخن حق من هدايت مى‏نمايند آنان را پس از پايان وَحيَم جانشينانم در زمين قرار مى‏دهم.××× 1 بحار الانوار: ج 43 ص 12. ×××
اين نورانيت پيچيدگى خاصى دارد كه اقتضا مى‏ كند آن را ساده ننگريم و تعمق بيشترى در اين فصل اعتقادى داشته باشيم. همان گونه كه يک سوى اين نور محمد و على صلوات اللَّه عليهما هستند سوى ديگر آن حضرت زهرا عليها السلام است.


جا دارد كلام [[امام صادق ‏علیه السلام]] در اين باره را با دقت مورد توجه قرار دهيم، آنگاه كه از حضرتش پرسيدند: چرا حضرت فاطمه‏ عليها السلام «زهرا» ناميده شده است؟ فرمود: زيرا خداوند او را از نور عظمتش خلق نمود. وقتى نور او تابيد آسمان‏ ها و زمين به نور او روشن شد و چشمان ملائكه را خيره كرد. آنان به سجده افتادند و گفتند: خداى ما و سيد ما، اين نور چيست؟ خداوند در پاسخ آنان چنين وحى فرستاد:


تحليل اعتقادى پنجم
اين نورى از نور من است كه او را در آسمان جاى داده ‏ام و او را از عظمت خويش خلق نموده ‏ام. او را از صلب پيامبرى از پيامبرانم بيرون مى‏آورم كه او را بر همه پيامبرانم فضيلت داده ‏ام. از اين نور امامانى بيرون مى ‏آورم كه براى بپا داشتن امر من قيام مى‏ كنند و مردم را به سخن حق من هدايت مى‏نمايند آنان را پس از پايان وَحيَم جانشينانم در زمين قرار مى ‏دهم.<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۲.</ref>


اكنون نوبت آن است كه آثار اين نور را در كلام معصومين‏عليهم السلام پى بگيريم. حضرت زهراعليها السلام درياى علم را منشعب از اين خلقت نورانى بيان مى‏كند و مى‏فرمايد: خداوند نور مرا خلق كرد و من مشغول تسبيح خدا شدم. سپس نور مرا به درختى از درختان بهشت سپرد و از آن درخت نور ساطع شد. )شب معراج كه( پدرم وارد بهشت شد خداوند به او الهام كرد ميوه آن درخت را چيده تناول كند.
'''تحليل اعتقادى پنجم'''


اكنون نوبت آن است كه آثار اين نور را در كلام معصومين‏ عليهم السلام پى بگيريم. حضرت زهرا عليها السلام درياى علم را منشعب از اين خلقت نورانى بيان مى‏ كند و مى‏ فرمايد: خداوند نور مرا خلق كرد و من مشغول تسبيح خدا شدم. سپس نور مرا به درختى از درختان [[بهشت]] سپرد و از آن درخت نور ساطع شد. (شب معراج كه) پدرم وارد بهشت شد خداوند به او الهام كرد ميوه آن درخت را چيده تناول كند.


پدرم آن ميوه را ميل كرد و خداوند اين گونه مرا به صلب پدرم منتقل نمود. سپس مرا به خديجه منتقل نمود و او مرا به دنيا آورد. از آن نور، من به آنچه واقع شده و آنچه خواهد شد و آنچه نبايد اتفاق بيفتد علم دارم« .××× 2 بحار الانوار: ج 43 ص 8 ح 11. ×××
پدرم آن ميوه را ميل كرد و خداوند اين گونه مرا به صلب پدرم منتقل نمود. سپس مرا به خديجه منتقل نمود و او مرا به دنيا آورد. از آن نور، من به آنچه واقع شده و آنچه خواهد شد و آنچه نبايد اتفاق بيفتد علم دارم« .××× 2 بحار الانوار: ج 43 ص 8 ح 11. ×××