۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(اتمام عنوان نوروز) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
داماد نبى صلى الله عليه و آله، شير خدا، ساقى كوثر | داماد نبى صلى الله عليه و آله، شير خدا، ساقى كوثر | ||
و يا: | و يا: | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۱۹: | ||
در اين سفره يک كاسه پر [[آب]] را تدارک مى بييند و يک گل سرخ تازه را در آن قرار مى دهند، و در وقت سال تحويل - كه در حقيقت آفتاب وارد برج حمل (فروردين) مى شود - به آن گل و آب نگاه مى كنند. مى گويند اين گل در آب به حركت در مى آيد، و آن زمانى است كه دعا مستجاب مى شود و مى خوانند. | در اين سفره يک كاسه پر [[آب]] را تدارک مى بييند و يک گل سرخ تازه را در آن قرار مى دهند، و در وقت سال تحويل - كه در حقيقت آفتاب وارد برج حمل (فروردين) مى شود - به آن گل و آب نگاه مى كنند. مى گويند اين گل در آب به حركت در مى آيد، و آن زمانى است كه دعا مستجاب مى شود و مى خوانند. | ||
در پاكستان، اول فروردين به روز «تاج پوشى على عليه السلام» موسوم است، و گفته مى شود كه در دهه هاى پيش حتى [[اهل سنت]] نيز نقش بسزايى در گراميداشت اين آئين داشته اند. متأسفانه تشديد فعاليت هاى افراط گرايانه برخى گروه هاى مذهبى اهل سنت در اين سرزمين، اكنون گستره بزرگداشت اين آئين را محدود به شيعيان كرده است. | |||
شيعيان اين منطقه معتقدند كه لحظه تحويل سال با زمان بلند كردن دست حضرت على عليه السلام توسط حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله در روز عيد غدير خم همزمان بوده، و معتقدند كه اين لحظه با [[برکت]] ترين زمان سال بوده و هر دعايى به درجه استجابت خواهد رسيد. | |||
زنان در اين زمان يک ظرف بزرگ را از آب پر كرده و در درون يک اتاق پاكيزه مى گذارند. دو غنچه گل محمدى در داخل آب گذاشته و شروع به خواندن قرآن و دعاى «يا مقلّب القلوب و الابصار...» می كنند. باورمندان اين رسم معتقدند كه دو غنچه گل محمدى پس از حركت در يک لحظه به هم مى رسند، و آن لحظه زمان تحويل سال و آغاز فروردين و يا به امامت رسيدن حضرت على عليه السلام است. | |||
در برخى شهرهاى شيعه نشين پاكستان همچون پاراچنار، بلتستان، و گلگيت و بعضى از محله هاى شهر كراچى و كويته و برخى روستاهاى ايالت هاى سند و پنجاب، مراسم خصوصى جشن «تاجگذارى» بر پا مى شود، و ذاكرين و شاعرين و روحانيان فضائل و مناقب حضرت على عليه السلام را بيان مى كنند. | |||
از جمله شعرهايى كه در اين گونه مراسم بيان مى شود ابيات زير است كه سروده خواجه نظام الدين اولياء در مدح حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام مى باشد: | |||
[[امامت]] را كسى باشد كه شاه اولياء باشد | |||
به زهد و [[عصمت]] و دانش مثال انبياء عليهم السلام باشد | |||
امام حق كسى باشد كه باشد همسر زهرا عليها السلام | |||
چنان رفعت كه مى بينى بجز حيدر عليه السلام كه را باشد؟ | |||
امام حق كسى باشد كه باشد جامع قرآن | |||
نبى صلى الله عليه و آله را حجت برهان به هنگام وغا باشد | |||
وصيت كرد با امت، محمد صلى الله عليه وآله در غدير خم | |||
على بن ابى طالب عليه السلام خلافت را سزا باشد | |||
امام آنچنان فاضل كه مىجوئى زمين بشنو | |||
حسن عليه السلام ابن على عليه السلام ما را به جاى مرتضى عليه السلام باشد | |||
حسين بن على عليه السلام ما را به مذهب زينت و زيب است | |||
كه از روز اول ما را جنابش ملتجى باشد | |||
شفيع جنت و دوزخ، اميرالمؤمنين عليه السلام باشد | |||
اگر خواهى كه در محشر شفيعت مصطفى صلى الله عليه و آله باشد | |||
معمولاً در پايان اين گونه مراسم، به طول مفصل از ميهمانان با انواع شيرينى ها و شام پذيرايى مى شود. | |||
براى موارد بيشتر در مورد «نوروز» مراجعه شود به عنوان: [[نجوم]]. | |||
== مقايسه نوروز و غدير<ref>غدير چشمه زلال ولايت (شيرازى): ص ۲۷ - ۳۰.</ref> == | |||
روزها و مناسبت ها هر چند بزرگ باشند و دعا و اعمال خاصى در آن وارد شده باشد، زمانى عيد خواهند بود كه از سوى شرع اقدس به چنين صفتى خوانده شوند. به عنوان مثال روزهاى بزرگى در اسلام وجود دارد، مانند: روز شريف مبعث، روز تولد حضرت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و مواليد ديگر معصومان عليهم السلام، روز [[عرفه]] و... . | |||
ولى هيچ يک از اين روزها از سوى شرع عيد خوانده نشده است. همچنين رواياتى در باب استحباب برخى اعمال و ادعيه در روز نوروز آمده است، اما در حد مراسم دينى است و در هيچ روايتى از اين روز به عيد ياد نشده است. | |||
از ميان اين روزها و مناسبت ها، روز غدير در زبان روايات بسان عيد فطر و عيد قربان و روز جمعه عيد خوانده شده است، و بلكه با صيغه تفضيلى، مانند «افضل الاعياد»<ref>بحار الانوار: ج ۹۴ ص ۱۱۰.</ref> (برترين عيدها) و «عيد اللَّه الاكبر»<ref>تهذيب الاحكام: ج ۳ ص ۱۴۳.</ref> (عيد بزرگ تر خداوند) آمده است. | |||
درباره عظمت اين روز روايت شده است كه [[امام صادق علیه السلام]] به يكى از اصحاب خود فرمود: لعلك ترى ان اللَّه - عزوجل - خلق يوماً اعظم حرمة منه؟ لا و اللَّه لا واللَّه<ref>وسائل الشيعه: ج ۸ ص ۸۹ .</ref>: شايد بپندارى كه خدا - عزوجل - روزى بزرگتر از آن (روز غدير) آفريده باشد؟ نه به خدا، نه به خدا (چنين نيست). | |||
از اين بيانها روشن مى شود كه روز غدير همسنگ روز دحوالارض، نيمه ماه رجب، نوروز و امثال آن نيست، بلكه به مراتب از اين روزها با عظمت تر و ارجمندتر است. البته مرحوم محدث قمى درباره روز عرفه آورده است: و آن روز (عرفه) از اعياد بسيار بزرگ است، هر چند عيد خوانده نشده است.<ref>مفاتيح الجنان: اعمال روز نهم ذى الحجه، روز عرفه.</ref> | |||
توجه به اين نكته ضرورى است و آن اينكه بعيد است سخن مرحوم محدث قمى اجتهاد خود او باشد، چرا كه شيوه و روش او چنين نيست و احتمال مى رود كه عيد بودن عرفه را از پيشينيان گرفته باشد. اگر تنها در يک روايت از عرفه به عنوان عيد ياد شده باشد، از باب تسامح مىتوان آن را عيد خواند، زيرا بنا بر مشهور، مواردى از اين دست نياز به سند ندارد. اما اگر روايتى درباره آن نيامده باشد، نمى توان آن را عيد خواند. | |||
به تعبير ديگر: ملاک در نام ها و حقايق شرعى فقط وجود ادله شرعى است. از همين رو، در صورتى مى توان روزى را عيد [[اسلام]] خواند كه اين نام گذارى ريشه در قرآن كريم يا سنت مطهر داشته باشد. براى عيد خواندن عرفه هم بايد دليل شرعى داشته باشيم، و در غير اين صورت براى عيد خواندن اين روز - هر چند روزى ارجمند و با عظمت است - وجهى نمى يابيم. | |||
درباره نوروز نيز همين امر صادق است. چه اينكه در روايات از آن به عنوان عيد ياد نشده است. البته روايات متضادى درباره نوروز وجود دارد. مرحوم علامه مجلسى پس از كند و كاو در روايات نوروز، روايات مؤيد نوروز را ترجيح داده، و علماى پس از وى نيز از او پيروى كرده اند. | |||
اما [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]] در «[[بحار الانوار (كتاب)|بحار الانوار]]» پرسشى را مطرح كرده است به اين بيان كه: | |||
از كجا بدانيم نوروزى كه اعمال مستحبى مانند: نماز مخصوص، [[روزه]] و غسل براى آن روايت شده، همين نوروز معروف باشد (كه با آغاز بهار و تحويل شمس به برج حمل فرا مى رسد)؟ وانگهى پادشاهان آل بويه، حمدانيان و ديگر شاهان كه اين روز را جشن مى گرفتند، بر معين بودن آن روز اتفاق نظر نداشتند. مثلاً نوروز معتضدى (نسبت به المعتضد يكى از حاكمان عباسى كه احمد بن طلحه نام داشت و به المعتضد باللَّه ملقب بود) نوروز جلالى و نوروز سلطانى از ديگر موارد نوروز است.<ref>بحار الانوار: ج ۵۶ ص ۹۲.</ref> | |||
درباره نوروز، اقوال متعددى است كه آن را پنج يا شش روز خوانده اند. اما در تعيين قطعى آن همصدايى وجود ندارد، چرا كه چندين بار نوروز جا به جا شده، و در سده هايى اخير اولين روز بهار نوروز اعلام شد. لذا بسيارى از فقيهان در مبحث احكام نماز و روزه ى نوروز، درباره نوروز و تعيين دقيق آن تحقيقاتى كرده اند و شمارى نيز از تحقيق در اين زمينه صرف نظر كرده اند. | |||
يادآورى مى شود كه در صورت شک در منحصر كردن نوروز، نمىتوان به »اصل عدم نقل« )عدم تغيير زمان آن( تمسك جست، بر خلاف غدير كه مىتوان اصل عدم نقل را در مورد آن حاكم دانست و از ابتدا روز هجدهم ذىحجه را روز غدير خواندهاند. در حالى كه نوروز اين گونه نيست، چرا كه جابه جايى آن در سدههاى گذشته قطعى است و ديگر جايى براى اصل ياد شده باقى نمى ماند. | |||
مرحوم مجلسى در پژوهش خود اين احتمال را مطرح كرده است كه شايد نوروز با روز عيد غدير )هجدهم ماه ذىالحجه( مطابق باشد، زيرا در روايت آمده است: هجدهم ماه ذىالحجه سال دهم هجرى قمرى )روزى كه پيامبر اكرم اميرالمؤمنينعليه السلام را به جانشينى خويش منصوب نمود( با نوروز همزمان بوده است. | |||
بنابراين، محاسبه نوروز اسلامى - كه براى آن اعمال و ادعيه خاص لحاظ شده - با ماههاى شمسى مجوزى ندارد.××× 1 بحار الانوار: ج 56 ص 92. ××× | |||
به هر حال، منظور از بيان اين مطالب اين است كه بدانيم نصوص دينى نوروز را عيد نخوانده است، در حالى كه از غدير به عنوان عيد نام برده، بلكه آن را بزرگترين عيدها خوانده است. | |||
4. موهبتهاى الهى و زندگانى پر نعمت در غدير××× 2 بزرگترين عيد خدا: ص 46 - 31. ××× | |||
غدير از ويژگىهاى متمايز و برجسته و خاصى برخوردار است، كه از آن جمله است: | |||
- مواهب الهى بر اميرالمؤمنينعليه السلام در اين روز اعلان شده است. | |||
- با حاكم شدن تمام مفاهيم غدير، زندگى خوش و پر نعمت و توأم با آرامش بر همگان تحقق خواهد يافت. | |||
1- غدير و مواهب الهى | |||
نص زيارتنامه اميرالمؤمنينعليه السلام در روز غدير××× 1 بحار الانوار: ج 97 ص 362، زيارات مخصوصه اميرالمؤمنينعليه السلام. ××× در دست است كه امام هادىعليه السلام اميرالمؤمنينعليه السلام را با آن زيارت نموده، و علماى بزرگ آن را از دو تن از سفراى خاص امام زمانعليه السلام در غيبت صغرى يعمى عثمان بن سعيد )نايب اول( و حسين بن روح )نايب سوم( - كه هر دو از اصحاب امام عسكرىعليه السلام بودهاند - از ايشان، از پدرش امام هادىعليه السلام روايت كردهاند. | |||
زمانى كه امام هادىعليه السلام از مدينه به سامرا احضار شد، فرزندش امام حسن عسكرىعليه السلام وى را همراهى مىكرد. چون به نجف اشرف رسيدند، كنار قبر جدشان اميرالمؤمنينعليه السلام ايستاده، امام هادىعليه السلام زيارت مىخواند و امام عسكرى آن را با پدر گرامىاش تكرار مىكرد. | |||
از ويژگىهاى اين زيارت، برخوردارى اش از مفاهيم و مضامين بسيار بالايى است كه در زيارتنامههاى مأثور از امامان اهلبيتعليهم السلام كمتر يافت مىشود. به همين جهت، مىسزد فرد زيارت كننده در مضامين آن تأمل كند، به ويژه آن قسمت كه امام هادىعليه السلام جدش اميرالمؤمنينعليه السلام را مخاطب قرار داده و مىگويد: | |||
...لقد رفع اللَّه فى الاولى منزلتك، و اعلى فى الآخرة درجتك، و بصرك ما عمى على من خالفك و حال بينك و بين مواهب اللَّه لك... : خدا منزلت تو را در )سراى( نخست )دنيا( رفعت و در آخرت بلندى بخشيد، و آنچه را كه مخالفانت و آنان كه ميان تو و مواهب الهى كه براى تو فراهم شده بود حائل گشتند و آن را نمىديدند، بينا گرداند. | |||
حال اين مواهبى كه خداوند براى اميرالمؤمنينعليه السلام خواسته بود و امام هادىعليه السلام درباره ممانعت مخالفان از اجراى آن توسط آن حضرت در ميان امت سخن گفت چه بود؟ آيا مخالفان از اجراى آن توسط آن حضرت ممانعت كردند؟ آيا مخالفان ميان امامعليه السلام و دانش، عصمت، مقام امامت يا درجات عالى او نزد خداوند حائل شدند؟ يقيناً چنين نبوده و تمام موارد ياد شده براى حضرتش محفوظ بود. | |||
حقيقت اين است كه آن جماعت مانع بين اميرالمؤمنينعليه السلام و مواهب الهى براى مردم( شدند، يعنى او را از حق حكومت و اجراى آن - كه خداوند در اين زمينه به حضرت عطا كرده بود - بازداشتند، و بر اثر همين امر زيانهاى جبران ناپذيرى بر مسلمانان وارد شد. | |||
اگر اميرالمؤمنينعليه السلام از مقام خلافتش كنار گذاشته نمىشد و پس از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله حكومت را خود به دست مىگرفت، به يقين حكومتى كاملاً منطبق با حكومت پيامبرصلى الله عليه وآله مىداشت. با يك تفاوت و آن اينكه چنانكه پيامبرصلى الله عليه وآله در حديث منزلت فرمود، اميرالمؤمنينعليه السلام مقام رسالت نداشت.××× 1 الكافى: ج 8 ص 106. الاحتجاج: ج 1 ص 75. و نيز حديث منزلت. ××× | |||
2- غدير و زندگى پر نعمت | |||
اميرالمؤمنينعليه السلام در اين باره مىفرمايند: و لو ان الامة - منذ قبض اللَّه نبيه - اتبعونى و اطاعونى لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم رغداً الى يوم القيامه××× 2 كتاب سليم بن قيس الهلالى: ص 211. ×××: اگر امت از زمان ارتحال رسولخداصلى الله عليه وآله از من پيروى و فرمانبردارى مىكردند، به يقين از فرازشان و از زير پايشان تا روز قيامت گوارا و بى دغدغه مىخوردند )و زندگىاى سراسر آسايش و پر نعمت داشتند( . | |||
در اين سخن امامعليه السلام واژه »رَغَد« به كيفيت و عبارت »الى يوم القيامة« به كميّت سعادتمندى و رفاه زندگى تصريح دارد. رغد در لغت به معناى زندگى بدون سختى و تلخ كامى و جامعه پاك از فقر، بيمارى، جهل، جنگ، منازعات، نگرانى، مشكلات، زندان و گرفتارى و محنتها مىباشد، و البته آنچه به آن اشاره شد بخشى از مفاهيم واژه رغد است. | |||
بنا بر فرمايش اميرالمؤمنينعليه السلام، اگر آن حضرت بلافاصله پس از پيامبرصلى الله عليه وآله حكومت بر امت را به دست مىگرفت و تمام اهداف غدير تحقق مىيافت، مردم تا واپسين روز زندگى اين عالم از تمام خيرات و نعمتهاى الهى برخوردار مىشدند، و جهان امروز شاهد اين همه مظاهر ناخوشايند نبود؛ مانند: بيمارى، گرفتارى، محنت، خونريزى، ستمگرى، فقر، گسست پيوندهاى خويشاندى و منازعات و... . در يك جمله: برخوردارى افراد جامعه از تمام نعمتها و رها بودن از تمام مشكلات مادى و معنوى ترجمان »رغد« است. | |||
مىبينيم كه غدير در بردارنده تمام اركان و اصول قانونگذارى اسلامى است. خصوصيتى كه حتى دو عيد فطر و قربان و ديگر اعياد اسلامى از آن برخوردار نيست. با مقارنهاى ميان تمام اعياد اسلامى، از جمله روز جمعه و عيد فطر و قربان، به حكم عقل بزرگترين عيد بودن عيد غدير در مىيابيم، كه روايات نيز همين را تأييد مىكند. آنگاه است كه به معناى سخن امام صادقعليه السلام پى مىبريم كه عيد غدير را »عيد اللَّه الاكبر«××× 1 تهذيب الاحكام: ج 3 ص 143. ××× خوانده است. | |||
== پانویس == | == پانویس == |