۲۲٬۹۷۹
ویرایش
(←پانویس) |
|||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
به محض نزول اين سوره، پيامبرصلى الله عليه وآله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: «نَفْسم به من خبر مى دهد كه در اين سال قبض روح خواهم شد» ، يعنى اين سالى كه در پيش است.<ref>عُدة الداعى: ص ۲۷۹. تفسير نور الثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۹۸ ۱۷۱. الاقبال: ص ۴۵۹ - ۴۵۳. تفسير قمى: ص ۱۵۹.</ref> | به محض نزول اين سوره، پيامبرصلى الله عليه وآله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: «نَفْسم به من خبر مى دهد كه در اين سال قبض روح خواهم شد» ، يعنى اين سالى كه در پيش است.<ref>عُدة الداعى: ص ۲۷۹. تفسير نور الثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۹۸ ۱۷۱. الاقبال: ص ۴۵۹ - ۴۵۳. تفسير قمى: ص ۱۵۹.</ref> | ||
اولين مسئله اى كه پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او - كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نزديكتر بودخواستند تا از حضرت بپرسد: | اولين مسئله اى كه پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او - كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نزديكتر بودخواستند تا از حضرت بپرسد: «امور ما را به كه مىسپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوبترين افراد نزد تو كيست»؟ | ||
در پاسخ اين سؤال حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس تر و نسبت به پاسخ آن تشنه تر مى نمود. سپس فرمود: «برادرم و وزيرم و جانشينم در اهل بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى گذارم كه دَيْن مرا ادا مى كند و به وعده هاى من وفا مى نمايد، على بن ابى طالب است» .<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰.</ref> | |||
دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواند و با اشاره به سزاوارى على عليه السلام به مقام خلافت به او فرمود: | |||
«يا على، آنچه بدان وعده داده شده بودم آمد. فتح آمد و مردم گروه گروه در دين خدا داخل شدند. هيچكس از تو سزاوارتر به قرار گرفتن در مقام من نيست، به خاطر پيشتر بودن تو در اسلام و نزديكى تو با من و دامادى تو نسبت به من و اينكه سيده زنان جهان نزد توست، و قبل از آن حمايت هايى كه پدرت ابوطالب درباره من داشت و گرفتارى هايى كه هنگام نزول قرآن به خاطرش متحمل شد ... » .<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد: ج ۹ ص ۱۷۴. ينابيع المودة: ج ۲ ص ۴۹۵ ح ۳۸۹.</ref> | |||
سومين عكس العمل پيامبرصلى الله عليه وآله به نزول سوره نصر آن بود كه در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج، مردم را كنار مسجد خيف در منا جمع كرد و سخنرانى مفصلى براى آنان ايراد كرد. در اين سخنرانى پس از حمد و ثناى الهى، به چند مسئله اجتماعى اشاره نمود و با ذكر آيات ۳۶ و ۳۷ سوره توبه اشاره به ابطال برخى مسائل جاهلى مانند رباى جاهليت و خونريزى هاى آن زمان فرمود. | |||
آنگاه آيه ۱۰ سوره حجرات را قرائت كرده فرمود: اى مردم، «اِنِّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ» : «مؤمنين با يكديگر برادرند» . براى هيچ مؤمنى اموال برادر مؤمنش جز با رضايت قلبى او حلال نيست. آيا ابلاغ كردم؟ خدايا شاهد باش. | |||
سپس فرمود: «من مأمورم بجنگم تا مردم «لا اله الا اللَّه» بگويند. هرگاه آن را گفتند خون و اموالشان از طرف من در امان است مگر آنكه حق كسى باشد، و حساب آنان با خداست. اى مردم، آيا ابلاغ كردم؟ گفتند: آرى. فرمود: خدايا شاهد باش. سپس آينده پر خطر اعتقادى مردم را گوشزد كرده على را در چنان شرايطى نايب مناب خود اعلام كرد و فرمود:اى مردم، سخن مرا حفظ كنيد تا بعد از من از آن نفع ببريد؛ و در آن فكر كنيد تا بعد از من زندگى گوارا داشته باشيد. | |||
سپس فرمود: | |||
اى مردم، سخن مرا بشنويد و درباره آن فكر كنيد؛ كه شايد بعد از اين سال شما را ملاقات نكنم. اى مردم، سخن مرا به خاطر بسپاريد تا بعد از من از آن استفاده كنيد و آن را بفهميد تا در زندگى بعد از من خوشبخت باشيد. | اى مردم، سخن مرا بشنويد و درباره آن فكر كنيد؛ كه شايد بعد از اين سال شما را ملاقات نكنم. اى مردم، سخن مرا به خاطر بسپاريد تا بعد از من از آن استفاده كنيد و آن را بفهميد تا در زندگى بعد از من خوشبخت باشيد. | ||
آگاه باشيد! مبادا بعد از من از دين خود باز گرديد و كافر شويد و بر سر دنيا به روى يكديگر شمشير بكشيد. اگر شما چنين كنيد - كه خواهيد كرد - مرا در لشكرى همراه جبرئيل و ميكائيل خواهيد يافت كه رو در روى شما با شمشير مى ايستم و يا على بن ابى طالب به جاى من با شما مى جنگد.<ref>بحار الانوار: ج ۹ ص ۱۵۰ و ج ۳۲ ص ۳۶۳، ۳۱۷ ،۲۹۴، ۲۹۱، ۲۹۰ و ج ۳۶ ص ۲۳ و ج ۳۷ ص ۱۱۴. امالى طوسى: ص ۵۰۳ . مجمع البيان: ج ۹ ص ۷۲. تفسير فرات: ص ۲۸۰.</ref> | |||
مبادا بار ديگر به كفر باز گرديد و گردن يكديگر را بزنيد. من در ميان شما چيزى را يادگار گذاشته ام كه اگر به ان آن متمسک شويد گمراه نمى گرديد: كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. آيا ابلاغ كردم؟ خدايا شاهد باش. | |||
مبادا بار ديگر به كفر باز گرديد و گردن يكديگر را بزنيد. من در ميان شما چيزى را يادگار | |||
اى مردم، خداى شما يكى، و پدرتان يكى است. همه شما از آدم هستيد و آدم از خاک است» . | |||
اى مردم، | آنگاه آيه ۱۳ سوره حجرات را خواند و فرمود:خداى عز و جل مى فرمايد: «يا اَيُّهَا النّاسُ، اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاكُمْ» : اى مردم، ما شما را از مذكر و مؤنث خلق كرديم و شما را گروه ها و قبايلى قرار داديم، تا بين يكديگر بدانيد كه محترم ترين شما با تقواترين شماست. | ||
اى مردم، خداى شما يكى است و پدرتان يكى است. آگاه باشيد كه هيچ عربى بر هيچ عجمى فضيلت ندارد و هيچ عجمى بر عربى فضيلت ندارد. هيچ سرخ پوستى بر سياه پوستى فضيلت ندارد و هيچ سياه پوستى بر سرخ پوستى فضيلت ندارد مگر با تقوا. آيا ابلاغ كردم ؟ » . | |||
مردم صدا زدند: آرى. فرمود: | مردم صدا زدند: آرى. فرمود: «پس حاضر به غايب برساند» . آنگاه حضرت امر به دورى از دنيا نموده با سلام و رحمت الهى كلام خود را به پايان برد.<ref> مسند احمد: ج ۹ ص ۱۲۷. نيل الاوطار: ج ۵ ص ۸۲ . تحف العقول: ص ۳۴ - ۳۰. المعجم الكبير (طبرانى) : ج ۱۸ ص ۱۳.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |