پرش به محتوا

موسی علیه السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۱۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲
خط ۶۵: خط ۶۵:


يكى از روزهاى حساس از تاريخ انبياءعليهم السلام كه مقارن روز غدير بوده، روز نصب حضرت هارون‏ عليه السلام توسط حضرت موسى‏ عليه السلام به عنوان وصى خود است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۱۳.</ref>
يكى از روزهاى حساس از تاريخ انبياءعليهم السلام كه مقارن روز غدير بوده، روز نصب حضرت هارون‏ عليه السلام توسط حضرت موسى‏ عليه السلام به عنوان وصى خود است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۱۳.</ref>
== تورات و عصاى حضرت موسى ‏عليه السلام از ودايع امامت<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۳۵.</ref> ==
پس از اتمام اعمال حج و بازگشت به مكه<ref>از نظر ترتيب زمانى اگر چه اين آيات مربوط به وقايعى است كه در مكه قبل از حركت به سوى غدير رخ داده، اما از آنجا كه ادامه آن تا ورود به مدينه است، در اينجا قرار داده شد.</ref>، خداوند رسماً دستور ابلاغ ولايت را بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل كرد. اولين مرحله جدّى از مسئله ولايت در همين روز آغاز مى ‏شود.
قبل از اعلام و ابلاغ ولايت على ‏عليه السلام به مردم، بايد ودايع نبوت و امامت به على‏ عليه السلام سپرده شود. پيامبرصلى الله عليه وآله مجلسى خصوصى با على‏ عليه السلام تشكيل مى‏ دهد كه احدى در آن راه ندارد. اين ودايع دو قسم ‏اند: ودايع معنوى و ودايع مادى. از جمله ودايع مادى تورات حضرت موسى ‏عليه السلام و عصاى موسى‏ عليه السلام است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۲۲  - ۲۰۱.</ref>
== شباهت امت پيامبرصلى الله عليه وآله باامت حضرت موسى‏ عليه السلام<ref>از غدير تا الغدير: ص ۱۰۳  - ۹۷.</ref> ==
از جمله شباهت ‏هاى اصحاب حضرت موسى‏ عليه السلام با اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله و يا بالعكس را مى ‏توان اين گونه بيان كرد:
خداوند در بخش پايانى آيه اكمال مى ‏فرمايد: «خدا تو را از مردم حفظ مى‏ كند» . معلوم مى ‏شود نگرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از خطر جانى و نظامى نبود، به همان دو شاهدى كه ياد شد. بلكه عمده خطر داخلى و جوّسازى مردم حجاز بود؛ كه مبادا بر اثر ضعف فرهنگى دچار شبهه شوند و بگويند: رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله داعيه رسالت در سر پروراند تا مردم را محكوم خاندان خود كرده، پسرعمو و داماد خود را جانشين خويش كند، و در نتيجه امارت بر مردم را ميراث و موروث خاندان خود گرداند.
اين ترس همواره هست، و ترس نظامى نيست تا كسى بگويد من خوف ندارم و خون شهيد مؤثر است. اگر مردم جاهل عوام بودند و قدرت تحليل نداشتند، رهبر الهى نيز كارى از پيش نمى ‏برد.
توضيح اينكه: بدترين مشكل براى رهبران الهى ضعف فرهنگى مردم است. حضرت موسى ‏عليه السلام -  كه از پيامبران بزرگ اولوالعزم بود -  كسى است كه بين دريا و شمشير نمى ‏ترسيد؛ وقتى ذات اقدس خداوند به او دستور داد به سوى دريا حركت كن، بنى ‏اسرائيل معترضانه به او گفتند: اى موسى! دريا در پيش رو و شمشير فراعنه در پشت سر ماست و ما را بين دو مرگ ميخكوب كرده ‏اى.
موسى‏ عليه السلام گفت: چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد: «كلاّ ان معى ربى سيهدين» .<ref>شعراء /  ۶۲ .</ref> با حرف ردع «كلاّ» آنان را خاموش كرد و فرمود: امواج دريا و شمشير فراعنه در اختيار خداست. اگر خدا بگويد بازگرد باز مى‏ گردم و پيروز مى ‏شوم، و اگر بگويد به دريا برو به دريا مى ‏روم.
گاهى فرمانده در ميدان نبرد به سربازان خود دستور پايدارى مى‏ دهد و شهادت در راه خدا را فضيلت معرفى مى ‏كند، ولى گاهى تشر مى‏ زند و مى‏ گويد: «كلاّ» يعنى ما در امانيم.
وقتى پيروان حضرت موسى ‏عليه السلام گفتند: بين دو مرگ گرفتار شديم، كليم خدا نفرمود: صبر كنيد كه خدا صابران را دوست دارد، و اگر شهيد شديم اجرمان با خداست. بلكه فرمود: ما بين دو مرگ نجات پيدا كرده و پيروزيم. خدا فرمود: با عصاى خود به دريا بزن «و اضرب بعصاك البحر» .<ref>شعراء /  ۶۳ .</ref> موسى‏ عليه السلام عصاى خود را به دريا زد و دريا بستر خاكى شد و آنها گذشتند. ولى چون فرعون و فرعونيان آمدند در كام امواج خروشان غرق شدند: «فغشيهم من اليمّ ما غشيهم» .<ref>طه /  ۷۸.</ref>
موساى كليم‏ عليه السلام -  كه بين دو مرگ به ياد خدا بود و امنيت خود را از خدا دريافت كرد -  احساس ترس نكرد. اما وقتى ساحران فرعون چوب ‏ها و طناب ‏ها را در ميدان مبارزه انداختند: «سحروا اعين الناس و استرهبوهم« .<ref>اعراف /  ۱۱۶.</ref> مردم كه تماشاچى ميدان مسابقه بودند، ديدند مارهاى فراوانى در اين ميدان در جنب و جوش است. موسايى كه عصا را اژدها مى‏ كند و خود اژدها افكن است، در اين صحنه ترسيد: «فأوجس فى نفسه خيفة موسى» .<ref>طه /  ۶۷ .</ref>
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در تحليل ترس حضرت موسى ‏عليه السلام مى‏ فرمايد:« لم يوجس موسى ‏عليه السلام خيفة على نفسه، بل اشفق من غلبة الجهّال و دول الضلال» .<ref>نهج البلاغه: خطبه ۴.</ref> موساى كليم‏ عليه السلام بر خود نترسيد، بلكه ترس وى از اين بود كه جاهلان پيروز شوند و مردم را به گمراهى بكشانند.
ترس موساى كليم‏ عليه السلام از اين بود كه ساحران با عصاها و طناب‏ ها ميدان مسابقه را ميدان مار كردند. او اگر عصا را بيندازد و آن هم يک مار شود و مردم نتوانند بين سحر ساحران و اعجاز او فرق بگذارند چه كند؟ كسى كه نتواند بين سحر و معجزه فرق بگذارد، با او چه مى توان كرد؟ آن صحنه جاى اين بود كه كسى از سر نصيحت بگويد: سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار، زيرا بر اثر ضعف فكرى مردم سحر با معجزه پهلو مى‏ زد، و موساى كليم ‏عليه السلام از ضعف فكرى مردم مى ‏ترسيد.
هراس رسول گرامى‏ صلى الله عليه وآله نيز از اين بود كه مردم نتوانند تشخيص دهند كه ولايت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام در رخداد غدير حكم خدا و نصب الهى است، و اينكه شخصيت على‏ عليه السلام همانند ندارد و هرگز سخن از امارت و سلطنت نيست.
خداى سبحان كه فرمود: «و اللَّه يعصمك من الناس» يعنى كارى مى‏ كنم كه طرز فكر مردم دگرگون شود و مردم كار تو را توطئه نپندارد و تو را متهم نكنند. چنانكه به موساى كليم ‏عليه السلام بشارت داد: «لا تخف انك انت الاعلى . و الق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا انما صنعوا كيد سحر و لا يفلح الساحر حيث اتى»<ref>طه /  ۶۹،۶۸ .</ref>؛ مترس كه تو خود برتر و پيروزى. و آنچه در دست دارى بينداز تا هر چه را ساخته ‏اند ببلعد.
در حقيقت آنچه سر همبندى كرده ‏اند افسوس افسونگران است، و افسونگر هر جا برود رستگار نمى‏ شود. مردم خواهند ديد كه در صحنه مسابقه اژدهايى حركت مى ‏كند ولى چيزى جز چوب‏ هاى خشك و طناب ‏هاى بى ‏روح و سرد نيست. آخرالامر هم كيد و صنع ساحران را بلعيده مى‏ شود، نه چوب و عصا و طناب. خداى سبحان با چنين اهميتى حادثه غدير را براى رسول گرامى‏ صلى الله عليه وآله تحليل و تبيين كرد.


== پانویس ==
== پانویس ==