۲۶٬۳۸۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
'''نيشابورى:''' | '''نيشابورى:''' | ||
حاكم نيشابورى مى گويد: «اللَّهُ وَلىُّ الَذينَ آمَنُوا»<ref>بقره / ۲۵۷.</ref> يعنى متولّى امور و سرپرست مصالح آنان. | حاكم نيشابورى مى گويد: «اللَّهُ وَلىُّ الَذينَ آمَنُوا»<ref>بقره / ۲۵۷.</ref> يعنى متولّى امور و سرپرست مصالح آنان. «ولىّ» بر وزن«فعيل» و در معناى فاعلى است، و اين تركيب به نزديكى دلالت مى كند. از اين رو «محبّ» ولىّ است، چرا كه با دوستى و يارى به تو نزديک مى شود. «والى»نيز از همين معنى است، زيرا او با اداره قوم به ايشان نزديک مى گردد.<ref>تفسير نيشابورى: ج ۳ ص ۲۱.</ref> | ||
همچنين نيشابورى مى گويد: «بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا»<ref>محمدصلى الله عليه وآله / ۱۱.</ref> يعنى ولىّ و ياور آنان است.<ref>تفسير نيشابورى: ج ۲۶ ص ۲۴.</ref> | |||
'''فخر رازى''' | |||
وى ذيل آيه «اللَّهُ وَلىُّ الَذينَ آمَنُوا»<ref>بقره / ۲۵۷.</ref> مى نويسد: در اين آيه دو مسئله مطرح است: مسئله اول: «ولىّ» بر وزن «فعيل» در معناى فاعلى و برگرفته از اين كلام عرب است: او عهده دار فلان امر شد، پس او والى و ولىّ است. اصل اين واژه از «وَلْى» به معناى نزديكى است. هُذَلى گويد: «وَ عَدَت عَوادٍ دُونَ وَليِكَ تَشغَبُ» . از همين معنى است كه گويند: دَارى تَلى دارَها، يعنى خانه من نزديک خانه او است. به اين سبب به دوستِ كمک كار «ولىّ» مى گويند، زيرا او با دوستى و يارى به انسان نزديک مى شود و تو را رها نمى كند. «والى» نيز از همين معنى است، زيرا او با تدبير و امر و نهى به قوم نزديک مى شود. «مَولى» هم از همين معنى است.<ref>تفسير رازى: ج ۷ ص ۱۸.</ref> | |||
اينان و غير اينان مولى را به ولىّ تفسير مى كنند و از آنجا كه ولىّ را به ولىّ امر و متولّى امر تفسير مى نمايند، پس قطعاً معناى مولى ولىّ امر و متولّى امر خواهد بود. | |||
در آخر اين عنوان، بد نيست اشاره كنيم كه شاه ولى اللَّه دهلوى آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» را انكار كرده است.<ref>ازالة الخفاء عن سيرة الخلفاء.</ref> البته اين انكار دهلوى از روشن ترين شواهد دلالت حديث غدير به امامت است و اينكه «مَولى» به معناى «ولىّ امر» باشد؛ چرا كه شكى نيست كه انكار ولى اللَّه دهلوى ستيزه جويى آشكار و تعصّب دشمنانه است. و آنچه از سخنان دانشمندان عامه نقل كرديم براى ابطال اين انكار بسنده است. | |||
== اقرار مسلمانان به ولىّ امر بودن اميرالمؤمنين عليه السلام<ref>اسرار غدير: ص ۲۴.</ref> == | |||
آنچه مى توانست همه نقشه هاى منافقين را يكجا خنثى نمايد و اسلام را در جوّ اجتماعى آغشته به نفاق زمان پيامبرصلى الله عليه وآله بر حقيقت خود حفظ كند، تعيين و اعلان رسمى جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله بود. | |||
آن حضرت اين مهم را از آغاز بعثت خويش در هر فرصت مناسب بيان مى فرمود، و حتى بارها با سند و پشتوانه اجتماعى مطرح مىكرد، تا آنجا كه روزى اميرالمؤمنين عليه السلام را فراخواند و سپس به خادم خود دستور داد تا صد نفر از قريش و هشتاد نفر از ساير عرب و شصت نفر از عجم و چهل نفر از اهل حبشه را جمع نمايد. وقتى اين عده جمع شدند دستور داد ورقهاى بياورند. | |||