ولی امر: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله /  ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از [[ابن ‏عباس]] و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است.
اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله /  ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از [[ابن ‏عباس]] و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است.


روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى ‏اللَّه دهلوى از فخر رازى كه به عناد و تعصّب نامور است، تعصّب بيشتر و عناد سخت‏ ترى دارد.
روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى ‏اللَّه دهلوى از [[فخررازی|فخر رازی]] كه به عناد و تعصّب نامور است، [[تعصّب]] بيشتر و عناد سخت‏ ترى دارد.


دوم. لغويّين
دوم. لغويّين
خط ۴۸: خط ۴۸:
'''فيروزآبادى:'''
'''فيروزآبادى:'''


مولى يعنى مالک، عبد، مُعتِق، مُعتَق، همراه و مصاحب، نزديكان مثل پسرعمو و مانند آن، پناه ‏دهنده، هم‏پيمان، پسر، عمو، مهمان، شريک، پسر خواهر، ولىّ، خداوندگار، ياور، نعمت دهنده، نعمت گيرنده، دوستدار، تابع، داماد.<ref>القاموس: «ولى» . </ref>
مولى يعنى مالک، عبد، مُعتِق، مُعتَق، همراه و مصاحب، نزديكان مثل پسرعمو و مانند آن، پناه ‏دهنده، [[هم‏ پیمان]]، پسر، عمو، مهمان، شريک، پسر خواهر، ولىّ، خداوندگار، ياور، نعمت دهنده، نعمت گيرنده، دوستدار، تابع، داماد.<ref>القاموس: «ولى» . </ref>


'''ابواللّيث سمرقندى:'''
'''ابواللّيث سمرقندى:'''


«أنتَ مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ و حافظ ما. «بَلِ اللَّهُ مَولاكُم»<ref>آل‏ عمران /  ۱۵۰.</ref> يعنى خداى تعالى را در اوامرش اطاعت كنيد كه او مولاى شماست؛ يعنى ولىّ و ياور شما.<ref>تفسير ابوللّيث (مخطوط) .</ref>
«أنتَ مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ و حافظ ما. «بَلِ اللَّهُ مَولاكُم»<ref>آل‏ عمران /  ۱۵۰.</ref> يعنى خداى تعالى را در اوامرش [[اطاعت]] كنيد كه او مولاى شماست؛ يعنى ولىّ و ياور شما.<ref>تفسير ابوللّيث (مخطوط) .</ref>


'''ثعلبى:'''
'''ثعلبى:'''


«أنتَ مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> يعنى ياور و حافظ و ولىّ ما و كسى كه به ما سزاوارتر است.<ref>الكشف و البيان: ج ۲ ص ۳۰۹.</ref>
«أنتَ مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> يعنى [[یاور]] و حافظ و ولىّ ما و كسى كه به ما سزاوارتر است.<ref>الكشف و البيان: ج ۲ ص ۳۰۹.</ref>


'''واحدى:'''
'''واحدى:'''
خط ۷۸: خط ۷۸:
اينان و غير اينان مولى را به ولىّ تفسير مى‏ كنند و از آنجا كه ولىّ را به ولىّ ‏امر و متولّى امر تفسير مى ‏نمايند، پس قطعاً معناى مولى ولىّ ‏امر و متولّى امر خواهد بود.
اينان و غير اينان مولى را به ولىّ تفسير مى‏ كنند و از آنجا كه ولىّ را به ولىّ ‏امر و متولّى امر تفسير مى ‏نمايند، پس قطعاً معناى مولى ولىّ ‏امر و متولّى امر خواهد بود.


در آخر اين عنوان، بد نيست اشاره كنيم كه شاه ولى ‏اللَّه دهلوى آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» را انكار كرده است.<ref>ازالة الخفاء عن سيرة الخلفاء.</ref> البته اين انكار دهلوى از روشن‏ ترين شواهد دلالت حديث غدير به امامت است و اينكه «مَولى» به معناى «ولىّ امر» باشد؛ چرا كه شكى نيست كه انكار ولى ‏اللَّه دهلوى ستيزه ‏جويى آشكار و تعصّب دشمنانه است. و آنچه از سخنان دانشمندان عامه نقل كرديم براى ابطال اين انكار بسنده است.
در آخر اين عنوان، بد نيست اشاره كنيم كه شاه ولى ‏اللَّه دهلوى آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» را انكار كرده است.<ref>ازالة الخفاء عن سيرة الخلفاء.</ref> البته اين انكار دهلوى از روشن‏ ترين شواهد دلالت [[حدیث غدیر]] به امامت است و اينكه «مَولى» به معناى «ولىّ امر» باشد؛ چرا كه شكى نيست كه انكار ولى ‏اللَّه دهلوى ستيزه ‏جويى آشكار و تعصّب دشمنانه است. و آنچه از سخنان دانشمندان [[اهل سنت|عامه]] نقل كرديم براى ابطال اين انكار بسنده است.


== اقرار مسلمانان به ولىّ ‏امر بودن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام<ref>اسرار غدير: ص ۲۴.</ref> ==
== اقرار مسلمانان به ولىّ ‏امر بودن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام<ref>اسرار غدير: ص ۲۴.</ref> ==
آنچه مى ‏توانست همه نقشه ‏هاى منافقين را يكجا خنثى نمايد و اسلام را در جوّ اجتماعى آغشته به نفاق زمان پيامبرصلى الله عليه وآله بر حقيقت خود حفظ كند، تعيين و اعلان رسمى جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله بود.
آنچه مى ‏توانست همه نقشه ‏هاى [[منافقین]] را يكجا خنثى نمايد و اسلام را در جوّ اجتماعى آغشته به نفاق زمان پيامبرصلى الله عليه وآله بر حقيقت خود حفظ كند، تعيين و اعلان رسمى [[جانشین]] پيامبرصلى الله عليه وآله بود.


آن حضرت اين مهم را از آغاز بعثت خويش در هر فرصت مناسب بيان مى‏ فرمود، و حتى بارها با سند و پشتوانه اجتماعى مطرح مى‏كرد، تا آنجا كه روزى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فراخواند و سپس به خادم خود دستور داد تا صد نفر از قريش و هشتاد نفر از ساير عرب و شصت نفر از عجم و چهل نفر از اهل حبشه را جمع نمايد. وقتى اين عده جمع شدند دستور داد ورقه ‏اى بياورند.
آن حضرت اين مهم را از آغاز [[بعثت]] خويش در هر فرصت مناسب بيان مى‏ فرمود، و حتى بارها با سند و پشتوانه اجتماعى مطرح مى ‏كرد، تا آنجا كه روزى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فراخواند و سپس به خادم خود دستور داد تا صد نفر از قريش و هشتاد نفر از ساير عرب و شصت نفر از [[عجم]] و چهل نفر از اهل [[حبشه]] را جمع نمايد. وقتى اين عده جمع شدند دستور داد ورقه ‏اى بياورند.


سپس به آنان دستور داد مانند صف نماز در كنار يكديگر بايستند و فرمود: «اى مردم، آيا قبول داريد كه خداوند صاحب اختيار من است و به من امر و نهى مى‏ نمايد و من در برابر سخن خدا حق امر و نهى ندارم» ؟
سپس به آنان دستور داد مانند صف نماز در كنار يكديگر بايستند و فرمود: «اى مردم، آيا قبول داريد كه خداوند صاحب اختيار من است و به من امر و نهى مى‏ نمايد و من در برابر سخن خدا حق امر و نهى ندارم» ؟