۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== آمدن «مَولى»به معناى «ولىّ امر»<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۳۵۷ - ۳۵۳.</ref> == | == آمدن «مَولى»به معناى «ولىّ امر»<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۳۵۷ - ۳۵۳.</ref> == | ||
از ديگر ادله قاطع بر آمدن | از ديگر ادله قاطع بر آمدن «[[مَولی]]» به معناى «أولى» ، معانى است كه براى اين واژه گفته اند و هم معناى «أولى» است. از جمله آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» است. | ||
گروهى از مفسّران بزرگ و نيز گروهى از دانشمندان نامدار علم لغت واژه مَولى را به «ولىّ امر» تفسير و معنى كرده اند، كه ذيلاً به توضيح آن مى پردازيم: | گروهى از مفسّران بزرگ و نيز گروهى از دانشمندان نامدار علم لغت واژه مَولى را به «ولىّ امر» تفسير و معنى كرده اند، كه ذيلاً به توضيح آن مى پردازيم: | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
'''واحدى''' | '''واحدى''' | ||
واحدى ذيل آيه «أنتَ مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> مى گويد: يعنى | واحدى ذيل آيه «أنتَ مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> مى گويد: يعنى یار ما و كسى كه امور ما به دست او است و به كارهاى ما مى پردازد.<ref>التفسير الوسيط (مخطوط) .</ref> | ||
'''نيشابورى''' | '''نيشابورى''' | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
'''فخر رازى''' | '''فخر رازى''' | ||
آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» در ثبوت و شهرت به حدّى رسيده كه فخر رازى با همه تعصّبش نتوانسته آن را انكار كند، بلكه خود نيز آن را اثبات نموده است. وى در «نِهاية العقول» مى نويسد: مراد از مَولى و | آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» در ثبوت و شهرت به حدّى رسيده كه فخر رازى با همه تعصّبش نتوانسته آن را انكار كند، بلكه خود نيز آن را اثبات نموده است. وى در «نِهاية العقول» مى نويسد: مراد از مَولى و [[مَوالی]] در اين اشعار، اولياست: اخطل: فَأصبَحتَ مَولاها مِنَ الناسِ بَعدهُ: پس از او تو از ميان مردم مولاى قريش گشتى. شعر ديگرى نيز از او خطاب به [[بنی امیه]] است: لَم يَأشِرُوا فيهِ إذا كانُوا مَواليهِ: و در آن تكبّر نكنند هر گاه كه آنان از موالى ايشان باشند. شاعرى ديگر: كانُوا مَوالىَ حَقٍّ يَطلُبُونَ بِهِ: آنان موالى حقّ بودند و آن را مى طلبيدند. مانند اينكه [[پیامبرصلی الله علیه و آله]] فرمود: مُزَينه و جُهَينه و اَسلَم و غِفار: موالى خدا و فرستاده اش هستند، يعنى اولياى خدا و فرستاده اش. | ||
اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله / ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از ابن عباس و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است. | اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله / ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از [[ابن عباس]] و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است. | ||
روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى اللَّه دهلوى از فخر رازى كه به عناد و تعصّب نامور است، تعصّب بيشتر و عناد سخت ترى دارد. | روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى اللَّه دهلوى از فخر رازى كه به عناد و تعصّب نامور است، تعصّب بيشتر و عناد سخت ترى دارد. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
'''انبارى:''' | '''انبارى:''' | ||
[[مَولی]] در لغت، به هشت معنى است. نخستين آن ها آزادكننده بنده و سپس آزادشده و ولىّ و أولى بالشىء و... است.<ref>مشكل القرآن: «ولى» . </ref> ابن بطريق يحيى بن حسن حلى (م ۶۰۰ ق) ، سخن انبارى را نقل كرده و نوشته است: ابوبكر محمد بن قاسم انبارى در كتابش معروف به «تفسير المشكل فى القرآن» در يادكرد اقسام مَولى مى نويسد: مَولى به معناى ولىّ و اولى بالشىء است. وى در اين باره به آيه «هِىَ مَولاكُم»<ref>حديد / ۱۵.</ref> و شعر لبيد - كه پيشتر مكرر گذشت - و غير آن استشهاد كرده است. | |||
'''سِجِستانى عزيزى:''' | |||
«مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ ما. مولى بر هشت وجه است: مُعتِق و مُعتَق و ولىّ و اولى بالشىء و پسرعمو و داماد و پناه دهنده و هم پيمان.<ref>نزهة القلوب: ص ۲۰۹.</ref> | «مَولانا»<ref>بقره / ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ ما. مولى بر هشت وجه است: مُعتِق و مُعتَق و ولىّ و اولى بالشىء و پسرعمو و داماد و پناه دهنده و هم پيمان.<ref>نزهة القلوب: ص ۲۰۹.</ref> |