پرش به محتوا

ولی امر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== آمدن «مَولى»به معناى «ولىّ امر»<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۳۵۷  - ۳۵۳.</ref> ==
== آمدن «مَولى»به معناى «ولىّ امر»<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير) : ص ۳۵۷  - ۳۵۳.</ref> ==
از ديگر ادله قاطع بر آمدن «مَولى» به معناى «أولى» ، معانى است كه براى اين واژه گفته ‏اند و هم ‏معناى معناى «أولى» است. از جمله آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» است.
از ديگر ادله قاطع بر آمدن «[[مَولی]]» به معناى «أولى» ، معانى است كه براى اين واژه گفته ‏اند و هم معناى «أولى» است. از جمله آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ امر» است.


گروهى از مفسّران بزرگ و نيز گروهى از دانشمندان نامدار علم لغت واژه مَولى را به «ولىّ امر» تفسير و معنى كرده ‏اند، كه ذيلاً به توضيح آن مى ‏پردازيم:
گروهى از مفسّران بزرگ و نيز گروهى از دانشمندان نامدار علم لغت واژه مَولى را به «ولىّ امر» تفسير و معنى كرده ‏اند، كه ذيلاً به توضيح آن مى ‏پردازيم:
خط ۱۲: خط ۱۲:
'''واحدى'''
'''واحدى'''


واحدى ذيل آيه «أنتَ مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> مى ‏گويد: يعنى يار ما و كسى كه امور ما به دست او است و به كارهاى ما مى‏ پردازد.<ref>التفسير الوسيط (مخطوط) .</ref>
واحدى ذيل آيه «أنتَ مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> مى ‏گويد: يعنى یار ما و كسى كه امور ما به دست او است و به كارهاى ما مى‏ پردازد.<ref>التفسير الوسيط (مخطوط) .</ref>


'''نيشابورى'''
'''نيشابورى'''
خط ۲۴: خط ۲۴:
'''فخر رازى'''
'''فخر رازى'''


آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ‏ امر» در ثبوت و شهرت به حدّى رسيده كه فخر رازى با همه تعصّبش نتوانسته آن را انكار كند، بلكه خود نيز آن را اثبات نموده است. وى در «نِهاية العقول» مى ‏نويسد: مراد از مَولى و مَوالى در اين اشعار، اولياست: اخطل: فَأصبَحتَ مَولاها مِنَ الناسِ بَعدهُ: پس از او تو از ميان مردم مولاى قريش گشتى. شعر ديگرى نيز از او خطاب به بنى ‏اميّه است: لَم يَأشِرُوا فيهِ إذا كانُوا مَواليهِ: و در آن تكبّر نكنند هر گاه كه آنان از موالى ايشان باشند. شاعرى ديگر: كانُوا مَوالىَ حَقٍّ يَطلُبُونَ بِهِ: آنان موالى حقّ بودند و آن را مى ‏طلبيدند. مانند اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مُزَينه و جُهَينه و اَسلَم و غِفار: موالى خدا و فرستاده ‏اش هستند، يعنى اولياى خدا و فرستاده ‏اش.
آمدن «مَولى» به معناى «ولىّ‏ امر» در ثبوت و شهرت به حدّى رسيده كه فخر رازى با همه تعصّبش نتوانسته آن را انكار كند، بلكه خود نيز آن را اثبات نموده است. وى در «نِهاية العقول» مى ‏نويسد: مراد از مَولى و [[مَوالی]] در اين اشعار، اولياست: اخطل: فَأصبَحتَ مَولاها مِنَ الناسِ بَعدهُ: پس از او تو از ميان مردم مولاى قريش گشتى. شعر ديگرى نيز از او خطاب به [[بنی ‏امیه]] است: لَم يَأشِرُوا فيهِ إذا كانُوا مَواليهِ: و در آن تكبّر نكنند هر گاه كه آنان از موالى ايشان باشند. شاعرى ديگر: كانُوا مَوالىَ حَقٍّ يَطلُبُونَ بِهِ: آنان موالى حقّ بودند و آن را مى ‏طلبيدند. مانند اينكه [[پیامبرصلی الله علیه و آله]] فرمود: مُزَينه و جُهَينه و اَسلَم و غِفار: موالى خدا و فرستاده ‏اش هستند، يعنى اولياى خدا و فرستاده ‏اش.


اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله /  ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از ابن ‏عباس و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است.
اما «مَولى» در سخن ديگر حضرتش: «هر زنى كه بى اذن مولايش ازدواج كند...» در روايت مشهور ديگرى كه در آن به جاى «مولايش» ،«وليّش» آمده تفسير شده است. و اما آيه «ذلِكَ بِأنَّ اللَّهَ مَولَى الَذينَ آمَنُوا» ، يعنى ولىّ و ياور آنان. «وَ أنَّ الكافِرينَ لا مَولَى لَهُم»<ref>محمدصلى الله عليه وآله /  ۱۱.</ref>، يعنى ياورى ندارند. از [[ابن ‏عباس]] و مجاهد و عموم مفسّران چنين روايت شده است.


روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى ‏اللَّه دهلوى از فخر رازى كه به عناد و تعصّب نامور است، تعصّب بيشتر و عناد سخت‏ ترى دارد.
روشن است كه مراد از ولىّ در اين مقام ولىّ امر است. بنابراين، آشكار شد كه شاه ولى ‏اللَّه دهلوى از فخر رازى كه به عناد و تعصّب نامور است، تعصّب بيشتر و عناد سخت‏ ترى دارد.
خط ۳۴: خط ۳۴:
'''انبارى:'''
'''انبارى:'''


مَولى در لغت، به هشت معنى است. نخستين آنها آزادكننده بنده و سپس آزادشده و ولىّ و أولى بالشى‏ء و... است.<ref>مشكل القرآن: «ولى» . </ref> ابن ‏بطريق يحيى بن حسن حلى (م ۶۰۰ ق) ، سخن انبارى را نقل كرده و نوشته است: ابوبكر محمد بن قاسم انبارى در كتابش معروف به «تفسير المشكل فى القرآن» در يادكرد اقسام مَولى مى ‏نويسد: مَولى به معناى ولىّ و اولى بالشى‏ء است. وى در اين باره به آيه «هِىَ مَولاكُم»<ref>حديد /  ۱۵.</ref> و شعر لبيد -  كه پيشتر مكرر گذشت -  و غير آن استشهاد كرده است.'''سِجِستانى عزيزى:'''
[[مَولی]] در لغت، به هشت معنى است. نخستين آن ها آزادكننده بنده و سپس آزادشده و ولىّ و أولى بالشى‏ء و... است.<ref>مشكل القرآن: «ولى» . </ref> ابن ‏بطريق يحيى بن حسن حلى (م ۶۰۰ ق) ، سخن انبارى را نقل كرده و نوشته است: ابوبكر محمد بن قاسم انبارى در كتابش معروف به «تفسير المشكل فى القرآن» در يادكرد اقسام مَولى مى ‏نويسد: مَولى به معناى ولىّ و اولى بالشى‏ء است. وى در اين باره به آيه «هِىَ مَولاكُم»<ref>حديد /  ۱۵.</ref> و شعر لبيد -  كه پيشتر مكرر گذشت -  و غير آن استشهاد كرده است.
 
'''سِجِستانى عزيزى:'''


«مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ ما. مولى بر هشت وجه است: مُعتِق و مُعتَق و ولىّ و اولى بالشى‏ء و پسرعمو و داماد و پناه‏ دهنده و هم پيمان.<ref>نزهة القلوب: ص ۲۰۹.</ref>
«مَولانا»<ref>بقره /  ۲۸۶.</ref> يعنى ولىّ ما. مولى بر هشت وجه است: مُعتِق و مُعتَق و ولىّ و اولى بالشى‏ء و پسرعمو و داماد و پناه‏ دهنده و هم پيمان.<ref>نزهة القلوب: ص ۲۰۹.</ref>