۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== اهداف غدير<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۷. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۶۳-۱۶۹.</ref> == اگر...» ایجاد کرد) |
(←پانویس) |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
دوم. با انتظار تحقق عينى اين اعتقاد و وقوع آن در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام، مقايسه اى روشن بين عقيده خود و ديگران خواهد يافت و لذت آن را چند برابر خواهد چشيد. | دوم. با انتظار تحقق عينى اين اعتقاد و وقوع آن در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام، مقايسه اى روشن بين عقيده خود و ديگران خواهد يافت و لذت آن را چند برابر خواهد چشيد. | ||
۲-منابع و مراجع دينى | |||
مسلمان به عنوان دينى كه انتخاب كرده ملتزم به دستوراتى است كه از سوى صاحب شريعت به او مى رسد، و اين الزامِ اعتقادى او را وادار مى كند تا هر چه بيشتر در جستجوى فرامين الهى باشد. با در نظر گرفتن اينكه ممكن است فكرهاى بشرى و عقل هاى كوتاه در صدد انحراف و تحريف حقايق دينى باشند، آن نياز و اين خط در غدير به صورتى عميق پيش بينى شده است: | |||
الف. حلال و حرام غير قابل تغيير | |||
اسلام به عنوان دينى غير قابل تغيير با پايه هايى استوار - كه حلال و حرام آن تا روز قيامت به قوّت خود باقى خواهد بود - مطرح شده است، و تصريح شده كه حلال و حرام آن است كه خدا آن را حلال و حرام اعلام كند. | |||
ب.اهلبيت عليهم السلام مبين حلال و حرام | |||
قرآن و عترت به عنوان تنها مرجع دينى مردم معرفى شده و كيفيت مراجعه به آنها نيز تعليم داده شده است. بدين صورت كه قرآن كتاب دائمى و متقن پروردگار است و پيامبر و امامان عليهم السلام در كنار قرآن دو نقش اساسى دارند: | |||
اول. مبيِّن و مفسِّر قرآنند و با همان عصمت و علمى كه دارند مفاهيم و معارف گوناگون قرآن را در اختيار مردم قرار مى دهند. | |||
دوم. ادامه آنچه در قرآن گفته نشده و يا به صورت مجمل بيان شده توسط آنان بايد ارائه شود تا مصونيت قطعى احكام الهى از هر تحريف و اشتباهى ضمانت شده باشد. لذا تعابيرى از قبيل «لن يفترقا» و يا «كل واحد منهما مُنبِئٌ عن صاحبه» در صدد پايه ريزى اعتقادى در غدير بوده است. | |||
۳- آينده مسلمين | |||
شكى نيست كه آينده نگرى يک دين و فرستنده آن، دليل بر ژرفنگرى آن خواهد بود، و دلخوش كردن مردم به آنچه انتظارش نمى رود نشانه سطحى نگرى است. | |||
از اينجاست كه در غدير، آينده اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به گونه هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى توان ديد: | |||
الف. پيشگويى از امامان ضلالت | |||
صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى نمود. | |||
ب. پيشگويى از نفاق و ضعف ايمان مردم بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله | |||
تصريح به نفاق گروه هايى از مردم و ضعف ايمان عده اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود. | |||
اين اعلام خطر در غدير از زيباترين چراغ هاى هدايت اسلام بود كه مؤمنين حقيقى را بيدار كرد، تا خود را از جهت اعتقادى و عملى آماده مقابله با گمراهان نمايند، و ناخواسته در گردونه برنامه هاى امامان ضلالت قرار نگيرند. | |||
== اهداف مهم غدير == | |||
مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است، مانند: | |||
'''اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت''' | |||
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارک و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .<ref>مائده / ۵۵ .</ref> و على بن ابى طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال<ref>خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲،۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸،۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳،۲۲. تاريخ ابن كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ .</ref>: | |||
همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. على عليه السلام پس از خدا و پيامبر رهبر شماست، و خداوند بزرگ آيه اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى دانيد كه على بن ابى طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى طلبيد. | |||
۲-علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله | |||
آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: | |||
و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .<ref>نور / ۱۵.</ref>و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» .<ref>توبه / ۶۱ .</ref> و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى - و اللَّه - فى امورهم قد تكرّمت: | |||
از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم - مى دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبان هاى خود چيزى را مى گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى برند اين كار ساده اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ها در نزد خدا گناه بزرگى است» . همان ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده اى ندارد. چون من همواره با على عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه اى نازل كرد و پاسخ ياوه گويى هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» . | |||
هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى سازم. | |||
== پانویس == | == پانویس == |