۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(قرار دادن عنوان ایمان) |
||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
<big>اگر چه همه اين ها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبكر بن ابىقحافه و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج 28 ص261، 297. الغدير: ج 8 ص86، 87. الامامة و السياسة: ص 13. تاريخ طبرى: ج 5 ص 22. مقدمه ابن خلدون: ص 227.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.</big> | <big>اگر چه همه اين ها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال ابوبكر بن ابىقحافه و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج 28 ص261، 297. الغدير: ج 8 ص86، 87. الامامة و السياسة: ص 13. تاريخ طبرى: ج 5 ص 22. مقدمه ابن خلدون: ص 227.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.</big> | ||
<big>همانطور كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ<ref>التحصين (ابن طاووس): ص 547 باب 9.</ref>: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الارْضِ ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى...، و اهل آسمانها تو را اميرالمؤمنين صدا مى زنند.<ref>التحصين (ابن طاووس): ص 569 باب 23.</ref></big> | |||
<big>و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه اش تا بهشت امتداد مى يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد:</big> | |||
<big>هذا عَلِىُّ بْنُ ابى طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه دار به سوى بهشت برين است.<ref>بحار الانوار: ج 7 ص 134. اليقين: ص 150. تاريخ بغداد: ج 13 ص 122.</ref></big> | |||
<big>اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى يابيم. اگر در غدير مى فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است. در بيانى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: ما انْزَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» الاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها: خداوند آيهاى نازل نكرده كه در آن «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است.<ref>بحار الانوار: ج 37 ص 300 ج 20 و ج 40 ص 21 ح 37. اليقين: ص176، 462، 463. امالی الطوسی: ج1 ص340. مناقب خوارزمى: ص 188. الغدير: ج 8 ص 88 . حلية الاولياء: ج 1 ص 64 . الرياض النضرة: ج 2 ص 206. كفاية الطالب: ص 54 . تذكرة الخواص: ص 8 . كنز العمال: ج 6 ص 29.</ref></big> | |||
== <big>اولين مؤمن</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص157-170.</ref> == | |||
<big>در فرازى از بخش سوم، پيامبر صلى الله عليه و آله سابقه على بن ابى طالب عليه السلام را به ميان آورد و سبقت او در ايمان، فداكارى او در شب هجرت و نماز او در اولين روزهاى اسلام را يادآور شد.</big> | |||
<big>اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ، لَمْ يَسْبِقْهُ اِلَى الايمانِ بى اَحَدٌ، وَ الَّذى فَدى رَسُولَ اللهِ بِنَفْسِهِ، وَ الَّذى كانَ مَعَ رَسُولِ اللهِ وَ لا اَحَدَ يَعْبُدُ اللهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ. اَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ اَوَّلُ مَنْ عَبَدَ اللهَ مَعى. اَمَرْتُهُ عَنِ اللهِ اَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ:</big> | |||
<big>على اول كسى است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچ كس در ايمانِ به من بر او سبقت نگرفت. اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكارى كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالى كه هيچ كس از مردان همراه او خدا را عبادت نمى كرد. اولين مردم در نماز گزاردن، و اول كسى است كه با من خدا را عبادت كرد. از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد، او هم در حالى كه جانش را فداى من كرده بود در جاى من خوابيد.</big> | |||
== <big>پايه هاى ايمان</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص 14. چهارده قرن با غدير: ص 60 . اسرار غدير: 263-272.</ref> == | |||
<big>ابان بن ابى عيّاش از سليم بن قيس نقل مى كند كه گفت: از على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم در حالى كه مردى از آن حضرت درباره ايمان سؤال كرد و گفت: يا اميرالمؤمنين عليه السلام، مرا از ايمان خبر ده به طورى كه از غير تو و بعد از تو از كسى در اين باره سؤال نكنم.</big> | |||
<big>حضرت پايه هاى ايمان را بيان كرد و سپس فرمود:</big> | |||
<big>كمترين چيزى كه شخص با آن گمراه مى شود آن است كه حجت خدا در زمين و شاهد او بر خلقش را كه امر به اطاعت او نموده و ولايتش را واجب كرده، نشناسد.</big> | |||
<big>آن مرد عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، آنان را برايم نام ببر. فرمود: كسانى كه خداوند ايشان را با خود و پيامبرش قرين نموده و فرموده است: «اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسوُلَ وَ اُولِى الاَمْرِ مِنْكُمْ»<ref>نساء/59.</ref>يعنى: «از خدا و پيامبر و اولى الامرتان پيروى كنيد».</big> | |||
<big>عرض كرد: برايم روشن نماييد. فرمود: آنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين خطبه اى كه خواند و همان روز از دنيا رفت، چنين فرمود: من در ميان شما دو چيز باقى گذاردم كه تا به آن دو تمسک كرده ايد هرگز گمراه نخواهيد شد: كتاب خداوند و اهل بيتم. خداوند لطيف خبير با من عهد كرده است كه آن دو از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو - و حضرت به دو انگشت سبابه خود اشاره فرمودند - و نمى گويم مثل اين دو - و حضرت به دو انگشت سبابه و وسط اشاره كردند - زيرا يكى از اين دو جلوتر از ديگرى است.<ref>يعنى حضرت دو انگشت سبابه از دو دست را كنار يكديگر قرار دادند، اشاره به اينكه قرآن و عترت اين گونه مساوى و قرين يكديگرند؛ و بعد انگشت سبابه و وسط از يک دست را نشان دادند و اشاره كردند كه نسبت اهل بيت عليهم السلام و قرآن مانند اين دو نيست كه يكى از ديگرى مهمتر يا بر ديگرى مقدم باشد.</ref>پس به اين دو تمسک كنيد تا گمراه نشويد، و از آنان پيشى نگيريد كه هلاک مى شويد، و از آنان عقب نمانيد كه متفرق مى شويد، و به آنان چيزى ياد ندهيد كه از شما عالم ترند.</big> | |||
<big>عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، او را برايم نام ببر. فرمود: كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم نصب كرد، و به آنان خبر داد كه او نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غايبان را آگاه نمايند.</big> | |||
<big>عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، آن شما هستيد؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان است. سپس پسرم حسين بعد از او نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان است. و سپس جانشينان پيامبر صلى الله عليه و آله هستند تا بر سر حوض كوثر يكى پس از ديگرى خدمت او وارد شوند.</big> | |||
<big>آن مرد نزد على عليه السلام رفت و سر حضرت را بوسيد و سپس عرض كرد: برايم روشن كردى و مشكلم را حل كردى و هر مشكلى در قلبم بود از بين بردى.<ref>كتاب سليم: حديث 8.</ref></big> | |||
== <big>پيشينه ايمان</big><ref>اسرار غدير: 22.</ref> == | |||
<big>پيشينه تركيب مسلمين تا روز غدير، مسئله اى است كه بسيارى از سؤالات مربوط غدير را پاسخ مى دهد. بايد تركيب جامعه مسلمين را پس از ورود پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه و استقبال از حضرت و پيدا شدن پايگاهى امن براى مسلمين دنبال كرد كه روز به روز عده مسلمانان زيادتر مى شد.</big> | |||
<big>سرعت پيشرفت به حدى بود كه گروه گروه و گاهى تمامى يک قبيله مسلمان مى شدند. از اطراف و اكناف نيز خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله مى رسيدند و اسلام را مى پذيرفتند. بدين ترتيب تركيب جمعيت مسلمين تغييرى اساسى يافت، و شامل مشركين و يهود و نصاراى تازه مسلمان شد و قبايل و گروه هاى گوناگونى را در بر گرفت.</big> | |||
<big>در ميان اين عده، بعضى از روى تبعيّت از رؤساى قبائل و عده اى به قصد شركت در جنگ ها و به دست آوردن غنائم و برخى براى كسب موقعيت هاى اجتماعى و امثال آن مسلمان مى شدند.</big> | |||
<big>آنگاه كه جنگ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله بالا گرفت و مسلمين در جنبه هاى اجتماعى و نظامى قوت گرفتند و در جنگ ها فاتح شدند، افراد زيادى به عنوان حفظ جان و مال خود مسلمان شدند، و عده اى هم خود را به اكثريت ملحق كردند تا رسوا نشوند. البته مسلمانان مخلص و فداكار بسيار بودند، و همان ها بودند كه مانع كارشكنى هاى منافقين و هوسرانى هاى دنياپرستان مى شدند.<ref>بحار الانوار: ج 19 ص104-133 و ج20 همه صفحات و ج 21 ص1-90.</ref></big> | |||
== <big>دعاهاى روز غدير و بيان ايمان</big><ref>اسرار غدير: ص254-256، 362، 363. چهارده قرن با غدیر: ص235، 236.</ref> == | |||
<big>يكى از مضامينى كه در دعا هاى روز غدير آمده<ref>اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص 460 به بعد مذكور است انتخاب شده است. در عوالم العلوم: ج 3/15 ص215-220 نيز ذكر شده است.</ref>معنى و مفهوم ايمان است:</big> | |||
<big>أَللَّهُمَّ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادى لِلايمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا ... . فَإِنَّا يا رَبَّنا بِمَنِّكَ وَ لُطْفِكَ أَجَبْنا داعيكَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَ صَدَّقْناهُ وَ صَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَ كَفَرْنا بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ، فَوَلِّنا ما تَوَلَّيْنا:</big> | |||
<big>خدايا، پروردگارا، ما شنيديم مناديى براى ايمان ندا مى كند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد. ما نيز ايمان آورديم... . پروردگارا، ما - به منت و لطف تو - دعوت كننده ات را پاسخ مثبت داديم و پيرو پيامبر صلى الله عليه و آله شديم و او را تصديق كرديم و همچنين مولاى مؤمنان را تصديق كرديم، و به جبت و طاغوت كافر شديم. خدايا ولايتى را كه پذيرفتهايم همراهمان قرار ده.</big> | |||
<big>و در فرازهاى ديگر آمده است:</big> | |||
<big>خداوندا، ما نداى منادى ايمان را اجابت كرديم، كه آن منادى پيامبر صلى الله عليه و آله بود و نداى او ولايت بود.</big> | |||
<big>خدايا، اين روزى كه ما را به آن گرامى داشته اى مبارک فرما، و ما را در ولايت ثابت قدم فرما، و ايمان ما را مستودع و عاريه قرار مده، و ما را از برائت جويندگان از دعوت كنندگان به دوزخ قرار بده.</big> | |||
== <big>دورى از ظلم و ايمان</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص201-212.</ref> == | |||
<big>پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير عيناً آيه 82 سوره انعام را در وصف اولياى اهل بيت عليهم السلام آورد و فرمود: بدانيد دوستان اهل بيت عليهم السلام كسانى اند كه خداوند آنان را توصيف نموده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده اند، برايشان امن است و آنان هدايت يافتگان اند».</big> | |||
<big>اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبَسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ اُولئِكَ لَهُمُ الاَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»:</big> | |||
<big>بدانيد كه دوستان اهل بيت كسانى اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده اند، آناناند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان اند».</big> | |||
== <big>دوستان اهل بيت عليهم السلام و ايمان به غيب</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص201-212.</ref> == | |||
<big>پيامبر در فرازهاى پايانى بخش هفتم خطبه غدير درباره دوستان اهل بيت عليهم السلام، آيه 12 سوره ملک: «اِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ» را مورد استناد قرار داد و فرمود: «بدانيد كه اولياء و دوستان امامان معصوم كسانى هستند كه از پروردگارشان مى ترسند (بدون آنكه او را ببينند) به خاطر ايمانى كه به غيب دارند. براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است. اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله هاى آتش و اجر بزرگ»!!</big> | |||
<big>اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ كَبيرٌ. مَعاشِرَ النّاسِ، شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الاَجْرِ الْكَبيرِ:</big> | |||
<big>بدانيد كه دوستان اهل بيت كسانى هستند كه در پنهانى از پروردگارشان مى ترسند و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ است.</big> | |||
<big>اى مردم، چقدر فاصله است بين شعله هاى آتش و بين اَجر بزرگ!</big> | |||
== <big>دوستى اميرالمؤمنين عليه السلام و ايمان</big><ref>مريم: 96، 97. غدير در قرآن: ج 1 ص72-81.</ref> == | |||
<big>روز هفدهم ماه ذى الحجه كاروان غدير وارد «وادى قُدَيْد» شد و براى استراحت در آبادى «قديد» توقف كرد و مردم پياده شدند.<ref>عوالم العلوم: ج 3/15 ص39، 51. در اين دو روايت تصريح شده كه نزول امر ولايت در موسم حج بود و پيامبرصلى الله عليه وآله شش روز بعد از آن صبر كرد، كه آيه «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى» نازل شد، و بعد از آن حضرت تا غدير صبر كرد.</ref>در اين آخرين منزل قبل از غدير 14 آيه درباره غدير نازل شد كه از دو سوره قرآن است. اين آيات عبارت بودند از آيه 96 و 97 سوره مريم و آيه 12-24 سوره هود بود. نزول اين آيات در كنار دو برنامه دقيق براى آماده سازى فكرى مردم قبل از غدير بود كه عكس العمل هايى را نيز به همراه داشت.</big> | |||
<big>تفصيل اين برنامه ها در چندين روايت وارد شده كه به وقوع آنها در «قديد» تصريح شده است. از جمله اين وقايع دعا براى محبت اميرالمؤمنين عليه السلام در دل مردم بود:</big> | |||
=== <big>دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام</big> === | |||
<big>با نزول كاروان در قديد و فرا رسيدن هنگام نماز، صفها آماده شد. پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نماز صداى خود را بلند كرد به گونه اى كه همه بشنوند: اللهمَّ هَبْ لِعَلِىٍّ الْمَوَدَّةَ فِى صُدُورِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْهَيْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فى صُدُورِ الْمُنافِقينَ : خدايا، به على محبت در سينه مؤمنين و هيبت و عظمت در سينه منافقين عنايت فرما.<ref>تفسير العياشى: ج 2 ص 142. بحار الانوار: ج 35 ص 353 ح 2.</ref></big> | |||
<big>آنگاه على عليه السلام را فرا خواند و در حضور مردم فرمود: يا على، دستان خويش را به سوى آسمان بلند كن و دعا كن تا من آمين بگويم. يا على، بگو: اللهمَّ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لى عِنْدَكَ وُدّاً وَ اجْعَلْ لى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ مَوَدَّةً: خدايا، براى من نزد خود عهد و پيمانى قرار ده، و براى من در پيشگاه خود دوستى و مودت قرار ده، و براى من در قلب مؤمنين محبتى قرار ده. اميرالمؤمنين عليه السلام هم اين دعا را تكرار كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله آمين گفت.<ref>بحار الانوار: ج 35 ص 354 ح 4، ص355، 356، 357.</ref></big> | |||
<big>همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على، هر دعايى براى خود دوست دارى بنما تا آمين بگويم. اميرالمؤمنين عليه السلام هم سه بار اين دعا را تكرار كرد: اللهمَّ ثَبِّتْ مَوَدَّتى فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ الى يَوْمِ الْقِيامَةِ: خدايا، مودت و محبت مرا تا روز قيامت در قلوب مردان و زنان مؤمن ثابت و پايدار فرما. و پيامبر صلى الله عليه و آله آمين گفت.<ref>بحار الانوار: ج 35 ص 358.</ref></big> | |||
=== <big>'''استجابت دعا و نزول آيه'''</big> === | |||
<big>پس از دعاى اميرالمؤمنين عليه السلام و آمين پيامبر صلى الله عليه و آله در حضور مردم، اين دو آيه از سوره مريم نازل شد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا . فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»<ref>مريم/96، 97.</ref></big>: | |||
<big>«كسانى كه ايمان آورده عمل صالح انجام مى دهند به زودى خداوند براى آنان مودّت قرار مى دهد. ما آن را بر زبان تو آسان نموديم تا متقين را بشارت دهى و قومى را كه در خصومت شديد هستند بترسانى».</big> | |||
<big>نزول اين آيات به معناى استجابت دعاى پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام بود، كه مردم از سرعت استجابت اين دعا تعجب كردند.<ref>بحار الانوار: ج 35 ص 353 ح 2، ص 356. </ref> پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا على، خداوند آيه اى از كتابش درباره تو نازل كرده و براى تو در قلب هر مؤمنى محبت قرار داده است.<ref>بحار الانوار: ج 39 ص 290 ح 90. </ref></big> | |||
<big>سپس فرمود: الْحَمْدُ لله الَّذى جَعَلَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنينَ تَتُوقُ الَيْكَ بِالْمَوَدَّةِ: شكر خدايى را كه قلوب مؤمنين را با محبت مشتاق تو قرار داد.<ref>بحار الانوار: ج 35 ص 355. </ref></big> | |||
<big>و آنگاه فرمود: هيچ مؤمنى را نمى بينى مگر آنكه در قلب او محبت على بن ابى طالب است.<ref>بحار الانوار: ج 39 ص 289 ح 88.</ref></big> | |||
<big>امام صادق عليه السلام درباره آيه دوم مى فرمايد: خداوند اين ولايت و مودت را بر لسان پيامبرش به آسانى جارى كرد آنگاه كه اميرالمؤمنين عليه السلام را به عنوان عَلَم و نشانه هدايت منصوب كرد و مؤمنين را بدان بشارت داد و كافران را با آن انذار فرمود.<ref>بحار الانوار: ج 35 ص 354 ح 3.</ref></big> | |||
<big>در همين موقعيت پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: انّى سَأَلْتُ رَبّى انْ يُوالِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى انْ يُواخِىَ بَيْنى وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ، وَ سَأَلْتُ رَبّى أَنْ يَجْعَلَكَ وَصِيّى فَفَعَلَ:</big> | |||
<big>من از پروردگارم خواستم كه بين من و تو ولايت قرار دهد، و خدا پذيرفت؛ و از او خواستم بين من و تو برادرى قرار دهد، و او پذيرفت؛ و از او خواستم تو را جانشين من قرار دهد، و او پذيرفت.<ref>تفسير العياشى: ج 2 ص 142. بحار الانوار: ج 35 ص 354 و ج 36 ص 147 ح 119.</ref></big> | |||
<big>پس از اين دعا و اجابت آن، ابوبكر و عمر به جملاتى را به كنايه و استهزاء گفتند و آيات 12-24 سوره هود (فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ...) در مورد آنان نازل شد.</big> | |||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ...» .</big> | |||
== <big>شيعيان و محبين اهل بيت عليهم السلام و ايمان</big><ref>اسرار غدير: ص 214. </ref> == | |||
<big>يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه عليهم السلام نزد خداوند كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اين است كه چون محبت حاكى از ايمان واقعى است آنان صاحبان ايمان خالص و متقياناند و ايمان در قلبشان نوشته شده است. از خداوند بالغيب مى ترسند و هدايت يافته اند و از گمراهى در امانند.</big> | |||
== <big>قبول ولايت و ايمان</big><ref>ژرفاى غدير: ص 192. </ref> == | |||
<big>شنيدن حقيقتى بزرگ از لسان مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام نياز به آمادگى فكرى دارد. صاحب غدير ما را از اين نگرانى بيرون آورده كه چرا بسيارى از مسلمانان ولايت على بن ابى طالب و امامان عليهم السلام را نپذيرفته و نمى پذيرند.</big> | |||
<big>او به ما فهمانده كه اين گوهر گرانبها را خداوند در هر قلبى جاى نمى دهد و صندوقچه لايقى براى آن لازم است. آنگاه مژده مى دهد آنان را كه ولايت را پذيرفته اند كه قدر خود و گوهر ولايت را بدانند كه اين پذيرش دليل پذيرفته شدنشان از سوى خداوند تبارك و تعالى است، و عنايت خاصى است كه فقط به بندگان برگزيده پروردگار اهدا مى شود.</big> | |||
<big>اين بشارت علوى را با هم مى خوانيم:</big> | |||
<big>اما مؤمن، پيامبرِ ما در روز غدير خم دست مرا گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه». آيا مؤمنين - بجز كسانى كه خداوند آنان را از لغزش و گمراهى حفظ كرد - اين مطلب را پذيرفتند؟ پس آگاه باشيد! بشارت باد شما را ! بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه همه ملائكه و پيامبران و مؤمنين را اختصاص نداده، و آن پذيرفتن امرِ ولايت ماست.<ref>تفسير فرات: ص 56 . بحار الانوار: ج 37 ص 243.</ref></big> | |||
== <big>محبت اهل بيت عليهم السلام و ايمان</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص201-212.</ref> == | |||
<big>پيامبر در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير، مستقيماً آيه 22 سوره مجادله را در وصف آنان قرائت كرد كه مى فرمايد: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ...» و مفهوم آن چنين بود كه دوستى خدا با دوستى دشمنان خدا جمع نمى شود.</big> | |||
<big>حضرت با اين آيه شرط برائت از دشمنان را براى قبول ولايت قرار داد، و متقابلاً پاداش و نشان بزرگ ترى را به اولياى اهل بيت عليهم السلام عطا فرمود.</big> | |||
<big>اَلا اِنَّ اَوْلِياءَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَومِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشيرَتَهُمْ، اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الايمانَ وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اوُلئِكَ حِزْبُ اللهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»:</big> | |||
<big>بدانيد كه دوستان اهل بيت كسانىاند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ...»: «نمى يابى قومى را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كسانى كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند روى دوستى داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند. آنان اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده و خداوند آنان را با روحى از خود تأييد فرموده و ايشان را به بهشتى وارد مى كند كه از پايين آن نهرها جارى است و در آن دائمى خواهند بود. خدا از آنان راضى است و آنان از خدا راضى هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند».</big> | |||
== <big>ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و ايمان</big><ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص179-186.</ref> == | |||
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير، تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» در آخر اين سوره على بن ابى طالب عليه السلام است.</big> | |||
<big>اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ وَ اللهِ نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الاِنْسانَ لَفى خُسْرٍ» اِلاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ: بدانيد كه با على دشمنى نمى كند مگر شقى و با على دوستى نمى كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم درباره على نازل شده است سوره «و العصر»: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَ الْعَصْرِ، اِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ»، «قسم به عصر، انسان در زيان است« مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.</big> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |