۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
و اما پاسخ اين شبهه: | و اما پاسخ اين شبهه: | ||
اولاً: از نظر عامه (اهل سنت) حضرت على عليه السلام خليفه چهارم است و بايد همان طور كه مالک بن نويره <ref> | اولاً: از نظر عامه (اهل سنت) حضرت على عليه السلام خليفه چهارم است و بايد همان طور كه مالک بن نويره <ref>مالک بن نويره فردى شجاع، شاعر و رئيس بخشى از قبيله بنى تميم، و صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و عامل و كارگزار آن حضرت بود. مالک زكات هايى را كه جمع كرده بود، پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه فرستاد و به صاحبان آنها بازگرداند (سقيفه: ص ۶۵ ، به نقل از: الاصابه: ج ۳ ص ۳۳۶) . خالد بن وليد مدعى بود كه مالك بن نويره با سخنى كه گفته و به گوش او رسيده مرتد شده است. مالک چنين ادعايى را رد كرد و گفت: من مردى مسلمانم و از مقررات آن نه چيزى را تغيير داده و نه تبديل كرده ام. ابوقتاده و عبداللَّه بن عمر نيز به نفع او گواهى دادند و سخن او را تصديق كردند. ولى خالد زير بار نرفت و مالک را پيش كشيد و فرمان داد تا ضرار گردنش را بزند. سپس خالد، زن او (ام تميم بنت منهال) را همان شب به تصرف خود در آورد (دو مكتب در اسلام: ج ۲) . در كتاب الاصابه از زبير بن بكار و او از ابن شهاب (زهرى) نقل مى كند كه مالک بن نويره زلف هاى انبوهى بر سرش بود. چون كشته شد، خالد دستور داد تا سر مالک را پايه ديگ غذا كنند و چنين كردند، و پيش از آنكه آتش از مو بگذرد و به پوست برسد، غذاى ديگ پخته شد (عبداللَّه بن سبا: ج ۱ ص ۲۰۳،۲۰۲، به نقل از: پژوهش هايى در نيم قرن نخستين خلافت (على لبّاف) : ص (۱۷۱-۱۷۳) .</ref> را به سبب مخالفت با ابوبكر به عنوان خليفه اول مرتدّ اعلام كردند و خونش را مباح دانستند و مرتكب ساير اعمال شدند، افرادى مثل معاويه (در جنگ صفين) و طلحه و زبير و عايشه (در جنگ جمل) را كه عليه خليفه وقت (اميرالمؤمنين عليه السلام) قيام كرده و علم مخالفت برافراشته بودند را نيز مرتدّ بدانند. در اين صورت ديگر لشكريان معاويه مؤمن نبوده بلكه مرتدّ هستند. آنگاه چگونه اين مرتدان به دوزخ نمى روند و به قول مدعى به بهشت مى روند؟! | ||
ثانياً: چگونه مى توان پذيرفت كه هر كس در بيعت شجره<ref>فتح / ۱۸. «بيعت شجره» يا «بيعت رضوان» : مسلمانان بايستى بر اصل پايدارى و مقاومت و جهاد با رسول خداصلى الله عليه وآله زير درختى كه در آن منطقه بود بيعت مى كردند. درختى كه تا سال ها حاجيان در كنار آن نماز مى خواندند(الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۹۹) . زمانى كه خليفه دوم اين مسئله را شنيد، دستور داد تا آن درخت را قطع كنند (الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۰۰، به نقل از: تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۵۸۶) .</ref> بوده، هر چند گناهى در آينده انجام دهد به جهنم نمىرود؟! آيا تجرّى )جرأت پيدا كردن( به گناه از اين بهتر هم مىشود؟ زيرا آن فرد مطمئن است در مقابل هر گناهى كه انجام دهد خداوند او را مجازات نمىكند، چون در بيعت شجره حضور داشته است! آيا اين خلاف عدالت خدا نيست؟ آيا چنين اعتقادى سبب آزادى عمل و ضايع شدن تكاليف نمىشود؟ | |||
ثانياً: چگونه | |||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
همچنين مراجعه شود به عنوان: دلالت حديث غدير. | همچنين مراجعه شود به عنوان: دلالت حديث غدير. | ||
== پانویس == |