پرش به محتوا

بنی امیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ سپتامبر ۲۰۲۱
تکمیل
(عدم تکمیل)
 
(تکمیل)
خط ۳۸: خط ۳۸:
<big>«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref><big>اسراء /  60 .</big></ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن» .</big>
<big>«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref><big>اسراء /  60 .</big></ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن» .</big>


<big>بنى‏ اميه كه شاخه‏ هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى ‏روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى‏ گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنى‏ اميه و هفت نفر (عبدالملك، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى‏ العاص هستند.</big>  
<big>بنى‏ اميه كه شاخه‏ هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى ‏روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى‏ گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنى‏ اميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى‏ العاص هستند.</big>  


== <big>غصب خلافت و خمس<ref><big>واقعه قرآنى غدير: ص 54 . ژرفاى غدير: ص 137.</big></ref></big> ==
== <big>غصب خلافت و خمس<ref><big>واقعه قرآنى غدير: ص 54 . ژرفاى غدير: ص 137.</big></ref></big> ==
<big>روز چهاردهم ذى ‏الحجة در سفر حجةالوداع با ماجراهاى پيچيده‏ اى عجين شده است. يكى از آنها اقدامات اصحاب صحيفه -  كه پيمان نامه خود را در كعبه امضا كرده بودند -  است كه بلافاصله وارد عمل شدند.</big>
<big>روز چهاردهم ذى ‏الحجة در سفر حجة الوداع با ماجراهاى پيچيده‏ اى عجين شده است. يكى از آنها اقدامات اصحاب صحيفه -  كه پيمان نامه خود را در كعبه امضا كرده بودند -  است كه بلافاصله وارد عمل شدند.</big>


<big>اولين كسانى كه از نظر فكرى به ابوبكر و عمر در غصب خلافت نزديک ‏تر تشخيص داده شدند بنى‏ اميه بودند. آنان امويان را -  كه در رأسشان ابوسفيان و معاويه و عثمان قرار داشتند -  به پيمان خود دعوت كردند. در اين مرحله مسئله اقتصادى را هم به مسايل مورد نظر خود افزودند و آن منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام بود. دليل خود درباره خمس را هم چنين مطرح كردند كه اگر خمس در اختيار آنان باشد از آن در راه خلافت استفاده خواهند كرد!<ref><big>بحار الانوار: ج 23 ص 357 و ج 30 ص 162 و ج 36 ص 157 ح 136.</big> </ref></big>
<big>اولين كسانى كه از نظر فكرى به ابوبكر و عمر در غصب خلافت نزديک ‏تر تشخيص داده شدند بنى‏ اميه بودند. آنان امويان را -  كه در رأسشان ابوسفيان و معاويه و عثمان قرار داشتند -  به پيمان خود دعوت كردند. در اين مرحله مسئله اقتصادى را هم به مسايل مورد نظر خود افزودند و آن منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام بود. دليل خود درباره خمس را هم چنين مطرح كردند كه اگر خمس در اختيار آنان باشد از آن در راه خلافت استفاده خواهند كرد!<ref><big>بحار الانوار: ج 23 ص 357 و ج 30 ص 162 و ج 36 ص 157 ح 136.</big> </ref></big>
خط ۵۸: خط ۵۸:


<big>«كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه راه هدايت برايشان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است. اين بدان جهت است كه آنان گفتند به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را خوش نداشتند: ما در بعضى از اين مسئله از شما پيروى مى ‏كنيم، ولى خدا پنهان كارى آنان را مى‏ داند» .<ref><big>بحار الانوار: ج 23 ص 357 و ج 28 ص 122 و ج 30 ص 263،163 و ج 36 ص 157. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص 94.</big></ref></big>  
<big>«كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه راه هدايت برايشان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است. اين بدان جهت است كه آنان گفتند به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را خوش نداشتند: ما در بعضى از اين مسئله از شما پيروى مى ‏كنيم، ولى خدا پنهان كارى آنان را مى‏ داند» .<ref><big>بحار الانوار: ج 23 ص 357 و ج 28 ص 122 و ج 30 ص 263،163 و ج 36 ص 157. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص 94.</big></ref></big>  


<big>همچنين مراجعه شود به عنوان: بنى‏ اميه /  [[اولين ياوران صحيفه ملعونه و سقيفه]]، و عنوان: بنى ‏اميه /  [[منع خمس از اهل ‏بيت ‏عليهم السلام]].</big>  
<big>همچنين مراجعه شود به عنوان: بنى‏ اميه /  [[اولين ياوران صحيفه ملعونه و سقيفه]]، و عنوان: بنى ‏اميه /  [[منع خمس از اهل ‏بيت ‏عليهم السلام]].</big>  
خط ۶۵: خط ۶۴:


== <big>منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref><big>غدير در قرآن: ج 1 ص 269،261-271 .</big></ref></big> ==
== <big>منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref><big>غدير در قرآن: ج 1 ص 269،261-271 .</big></ref></big> ==
<big>  از جمله مطاعن بزرگ خلفا و دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام منع خمس از ذوى القربى و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است. در دو روايت پيش بينى اصحاب صحيفه درباره منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را فرموده كه در شأن نزول اين آيه -  كه در سفر حجةالوداع و پيش از اتمام مراسم حج در مورد صحيفه ملعونه اول بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد -  است:</big>
<big>  از جمله مطاعن بزرگ خلفا و دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام منع خمس از ذوى القربى و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام است. در دو روايت پيش بينى اصحاب صحيفه درباره منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام را فرموده كه در شأن نزول اين آيه -  كه در سفر حجة الوداع و پيش از اتمام مراسم حج در مورد صحيفه ملعونه اول بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد -  است:</big>


<big>«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ ...» .<ref><big>زخرف /  80،79 .</big></ref></big>
<big>«أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ ...» .<ref><big>زخرف /  80،79 .</big></ref></big>
خط ۷۷: خط ۷۶:
<big>بنى ‏اميه در پاسخ اين پيشنهاد گفتند: «ما در بخشى از اين پيشنهاد سخن شما را مى ‏پذيريم و آن اينكه چيزى از خمس به آنان ندهيم» . در اين قرار ابوعبيده هم با آنان بود و نويسنده آنان بود. خداوند اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ ...» .<ref> <big>زخرف /  79 ،80 . الكافى: ج 1 ص 420 ح 43. تفسير القمى: ج 2 ص 308. بحار الانوار: ج 23 ص 357 ح 58 و ج 30 ص 162 ح 22، ص 263 ح 128.</big></ref></big>
<big>بنى ‏اميه در پاسخ اين پيشنهاد گفتند: «ما در بخشى از اين پيشنهاد سخن شما را مى ‏پذيريم و آن اينكه چيزى از خمس به آنان ندهيم» . در اين قرار ابوعبيده هم با آنان بود و نويسنده آنان بود. خداوند اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ، أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ ...» .<ref> <big>زخرف /  79 ،80 . الكافى: ج 1 ص 420 ح 43. تفسير القمى: ج 2 ص 308. بحار الانوار: ج 23 ص 357 ح 58 و ج 30 ص 162 ح 22، ص 263 ح 128.</big></ref></big>


<big>از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و در مورد صحيفه ملعونه اول و ارتداد امت و منع خمس از اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نازل شده اين آيات است:</big>
<big>از جمله آياتى كه در سفر حجة الوداع و در مورد صحيفه ملعونه اول و ارتداد امت و منع خمس از اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نازل شده اين آيات است:</big>


<big>«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»<ref><big>محمد صلى الله عليه وآله /22 -28 .</big></ref>:</big>
<big>«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»<ref><big>محمد صلى الله عليه وآله /22 -28 .</big></ref>:</big>


<big>«آيا انتظار مى ‏رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى‏ اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى ‏دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است.</big>


<big>اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى ‏شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت» .</big>


<big>در مورد رابطه اين آيات و منع خمس از اهل‏ بيت‏ عليهم السلام و همكارى بنى‏ اميه با اصحاب صحيفه ملعونه اول و غاصبين خلافت در روابات چنين اشاره شده است:</big>


=== <big>روايت اول</big> ===
<big>در روايت آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يک از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى ‏اميه بودند در آنچه انجام دادند.</big>


<big>بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى ‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏ كردند خمس براى آنان است! خداوند در اينجا آيه نازل كرد:</big>


<big>«آيا انتظار مى‏رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى‏اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى‏دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى‏گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است.</big>
<big>«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...» . بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: «فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...» .<ref><big>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص 93.</big> </ref></big>
 
<big>اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى‏شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت« .</big>
 
<big>در مورد رابطه اين آيات و منع خمس از اهل‏بيت‏عليهم السلام و همكارى بنى‏اميه با اصحاب صحيفه ملعونه اول و غاصبين خلافت در روابات چنين اشاره شده است:</big>
 
<big>1-  روايت اول</big>
 
<big>در روايت آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يك از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى‏اميه بودند در آنچه انجام دادند.</big>
 
<big>بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏كردند خمس براى آنان است! خداوند در اينجا آيه نازل كرد:</big>
 
<big>»إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...« . بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: »فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...« .××× 1 مثالب النواصب )ابن شهرآشوب( نسخه خطى: ص 93. ×××</big>
 
<big>2-  روايت دوم</big>


<big>در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه صحيفه و سقيفه بود. از يك سو زمينه را آماده مى‏كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏داد كه بر هم زدن سخن و برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله كار آسانى است.</big>
=== <big>روايت دوم</big> ===
<big>در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه صحيفه و سقيفه بود. از يک سو زمينه را آماده مى‏ كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى‏ داد كه بر هم زدن سخن و برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله كار آسانى است.</big>


<big>اين دو نكته در اين حديث به خوبى بيان شده است: »إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى« درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏عليه السلام را شكستند. »الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ« ، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى‏كرد، و او عمر بود. »وَ أَمْلى لَهُمْ« يعنى براى آنان جلوه مى‏داد كه از آنچه محمد مى‏گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد. »ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه« يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين‏عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند.</big>
<big>اين دو نكته در اين حديث به خوبى بيان شده است: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را شكستند. «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» ، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى‏ كرد، و او عمر بود. «وَ أَمْلى لَهُمْ» يعنى براى آنان جلوه مى ‏داد كه از آنچه محمد مى‏ گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند.</big>


<big>»سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ« ، بنى‏اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند، و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود.</big>
<big>«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» ، بنى‏ اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند، و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود.</big>


<big>»سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ« ، يعنى خمس را به بنى‏هاشم ندهيد. »وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ« خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى‏داند.××× 1 بحار الانوار: ج 30 ص 163. تفسير القمى: ج 2 ص 308. ×××</big>
<big>«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» ، يعنى خمس را به بنى‏ هاشم ندهيد. «وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى‏ داند.<ref><big>بحار الانوار: ج 30 ص 163. تفسير القمى: ج 2 ص 308.</big> </ref></big>


<big>3-  روايت سوم</big>
=== <big>روايت سوم</big> ===
<big>امام باقرعليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى ‏فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...» ، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بود.</big>


<big>امام باقرعليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى‏فرمايد: »إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...« ، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏طالب‏عليه السلام بود.</big>
<big>«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...» ، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنى ‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.</big>


<big>»الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...« منظور عمر است. »ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...« ، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمدعليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنى‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمدعليهم السلام ندهند.</big>
<big>سپس بنى‏ اميه از آنان پرسيدند: خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته ‏ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى‏ اميه گفتند: ولى در اين باره از شما اطاعت نمى‏ كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم. در واقع آنان درباره آل محمدعليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به ابوبكر برسد با آنان موافق نبودند.</big>


<big>سپس بنى‏اميه از آنان پرسيدند: خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته‏ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى‏اميه گفتند: ولى در اين باره از شما اطاعت نمى‏كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم. در واقع آنان درباره آل محمدعليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به ابوبكر برسد با آنان موافق نبودند.</big>
<big>بنابراين كسانى كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند ابوعبيده و عبدالرحمن و سالم مولى ابى‏ حذيفه بودند. آنان در بين خود نوشته‏ اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود.</big>


<big>بنابراين كسانى كه »كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه« ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند ابوعبيده و عبدالرحمن و سالم مولى ابى‏حذيفه بودند. آنان در بين خود نوشته‏اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود.</big>
<big>خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...» .</big>


<big>خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: »أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...« .</big>
<big>در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به هيچ يک از بنى‏ هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند. اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه» .</big>


<big>در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به هيچ يك از بنى‏هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند. اينجا بود كه آيه نازل شد: »وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه« .</big>
<big>همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...» .<ref><big>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص 94. براى موارد آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...» مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 1 ص 231،230.</big></ref></big>


<big>همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: »يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...« .××× 1 مثالب النواصب )ابن شهرآشوب( نسخه خطى: ص 94. براى موارد آيه »يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...« مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج 1 ص 231 230. ×××</big>
=== <big>روايت چهارم</big> ===
<big>در حديث ديگرى از امام صادق ‏عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى‏ فرمايد:</big>


<big>4-  روايت چهارم</big>
<big>كلام خداوند «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» ، منظور ابوبكر و عمر و ابوعبيده است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از ايمان مرتد شدند.</big>


<big>در حديث ديگرى از امام صادق‏عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى‏فرمايد:</big>
<big>قول خداوند: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» : به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است. اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمدصلى الله عليه وآله نازل كرده است: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه -  فى علىّ - » : «اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على ‏عليه السلام -  نازل كرده بود» .</big>


<big>كلام خداوند »إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى« ، منظور ابوبكر و عمر و ابوعبيده است كه با ترك ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام از ايمان مرتد شدند.</big>
<big>«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» : «در بعضى از آن امر مطيع شما مى‏ شويم» ، ماجرا از اين قرار بود كه بنى ‏اميه را به پيمان خود درباره خلافت دعوت كردند كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما خاندان قرار بگيرد، و چيزى از خمس به ما ندهند. آنان به بنى‏ اميه گفتند: اگر خمس را به اهل ‏بيت بدهيم نياز به چيزى پيدا نمى‏ كنند، و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان نباشد! بنى ‏اميه در پاسخ گفتند: «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» : «ما از شما اطاعت مى‏ كنيم در بخشى از مسئله‏ اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم» .</big>


<big>قول خداوند: »ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ« : به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است. اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمدصلى الله عليه وآله نازل كرده است: »ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه -  فى علىّ - « : »اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على‏عليه السلام -  نازل كرده بود« .</big>
<big>قول خداوند كه مى ‏فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» : «آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند» ، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود. در اين داخل شدن بنى ‏اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref> <big>بحار الانوار: ج 30 ص 263 ح 128. الكافى: ج 1 ص 348 ح 43.</big></ref></big>


<big>»سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ« : »در بعضى از آن امر مطيع شما مى‏شويم« ، ماجرا از اين قرار بود كه بنى‏اميه را به پيمان خود درباره خلافت دعوت كردند كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما خاندان قرار بگيرد، و چيزى از خمس به ما ندهند. آنان به بنى‏اميه گفتند: اگر خمس را به اهل‏بيت بدهيم نياز به چيزى پيدا نمى‏كنند، و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان نباشد! بنى‏اميه در پاسخ گفتند: »سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ« : »ما از شما اطاعت مى‏كنيم در بخشى از مسئله‏اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم« .</big>


<big>قول خداوند كه مى‏فرمايد: »كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه« : »آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند« ، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين‏عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود. در اين داخل شدن بنى‏اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.××× 1 بحار الانوار: ج 30 ص 263 ح 128. الكافى: ج 1 ص 348 ح 43. ×××</big>
== <big>پانویس</big> ==