پرش به محتوا

ابوذر غفاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۳: خط ۶۳:
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را در آن مقام مشهور و معروف بر پاداشت و معرفى كرد قبل از همه از نُه نفر بيعت گرفت و به آنان دستور داد برخيزند و با على ‏عليه السلام بيعت كنند كه اول آنان [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] بودند. سپس به سران مهاجرين و انصار دستور [[بیعت]] داد و همه آنان بيعت كردند.
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير اميرالمؤمنين على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را در آن مقام مشهور و معروف بر پاداشت و معرفى كرد قبل از همه از نُه نفر بيعت گرفت و به آنان دستور داد برخيزند و با على ‏عليه السلام بيعت كنند كه اول آنان [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] بودند. سپس به سران مهاجرين و انصار دستور [[بیعت]] داد و همه آنان بيعت كردند.


در ادامه همگان شاهد معجزه ‏اى بزرگ از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بودند. ابوبكر همراه ديگر سران [[منافقین]] -  كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند -  اصحاب خاص پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را [[استهزاء|تمسخر]] كردند، تا شايد كمى از غيظ و غضبشان كاسته شود. خداوند هم در آيات بالا به اين حركت آنان اشاره نموده است.××× 1 تفسير الامام العسكرى‏عليه السلام: ص 123  - 111. عوالم العلوم: ج / 15 ص 161  - 154. بحار الانوار: ج 30 ص 226  - 223 و ج 37 ص 148  - 142. مدينة المعاجز: ج 1 ص 438. تأويل الآيات: ج 1 ص 40 ح 11. تفسير البرهان: ج 1 ص 59 ح 1. اثبات الهداة: ج 3 ص 573 . ×××
در ادامه همگان شاهد معجزه ‏اى بزرگ از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بودند. ابوبكر همراه ديگر سران [[منافقین]] -  كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند -  اصحاب خاص پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را [[استهزاء|تمسخر]] كردند، تا شايد كمى از غيظ و غضبشان كاسته شود. خداوند هم در آيات بالا به اين حركت آنان اشاره نموده است.<ref>تفسير الامام العسكرى‏ عليه السلام: ص ۱۱۱ - ۱۲۳. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۴ - ۱۶۱. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۲۳ - ۲۲۶ و ج ۳۷ ص ۱۴۲ - ۱۴۸. مدينة المعاجز: ج ۱ ص ۴۳۸. تأويل الآيات: ج ۱ ص ۴۰ ح ۱۱. تفسير البرهان: ج ۱ ص ۵۹ ح ۱. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۷۳ .</ref>


كلام خداوند كه مى ‏فرمايد: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<ref>بقره /  ۱۴.</ref>:


كلام خداوند كه مى‏فرمايد: »وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ. اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ«××× 2 بقره /  14. ×××:
«هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى‏ گويند ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطين‏شان خلوت كنند مى‏ گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى‏ كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى ‏گيرد و به آنان مهلت مى‏ دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».


اين آيه درباره اين است كه وقتى اين بيعت شكنان كه بر مخالفت با على‏ عليه السلام و مانع شدن خلافت از او همپيمان شده بودند، با مؤمنين رو به رو مى‏ شدند مى‏ گفتند: ما هم مانند ايمان شما ايمان آورده ‏ايم.


»هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى‏گويند ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطين‏شان خلوت كنند مى‏گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى‏كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى‏گيرد و به آنان مهلت مى‏دهد كه در طغيان خود متحير بمانند« .
به عنوان مثال، يكى از برنامه‏ هاى منافقين اين بود كه وقتى سلمان و مقداد و ابوذر و عمار را مى ‏ديدند به آنان مى‏ گفتند: «ما به محمد ايمان آورده‏ايم و در برابر [[بیعت]] على و فضيلت او سر تسليم فرود آورده ‏ايم و مانند شما اوامر او را اجرا مى‏ كنيم».


به خصوص [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و بقيه نُه نفرى كه سرشناس‏تر در نفاق بودند، گاهى كه در راه با سلمان و اصحابش رو به رو مى‏ شدند از آنان احساس انزجار مى‏ كردند و مى‏ گفتند: «اينان اصحاب ساحر و احمق هستند»، كه منظورشان پيامبر و على‏ عليهما السلام بود. سپس به يكديگر مى‏ گفتند: «از اينان بپرهيزيد كه مبادا از گوشه‏ هاى سخنانتان درباره [[کفّار|کفر]] محمد و آنچه درباره على گفته با اطلاع شوند و خبر آن را براى او ببرند و باعث هلاک شما شود».


اين آيه درباره اين است كه وقتى اين بيعت شكنان كه بر مخالفت با على‏عليه السلام و مانع شدن خلافت از او همپيمان شده بودند، با مؤمنين رو به رو مى‏شدند مى‏گفتند: ما هم مانند ايمان شما ايمان آورده‏ايم.
آنگاه ابوبكر به اصحاب منافقش مى‏ گفت: «اينک مرا بنگريد كه چگونه آنان را به مسخره مى‏ گيرم و شر آنان را از شما دفع مى‏ كنم»! وقتى به آنان نزديک شدند ابوبكر به هر كدام كلماتى گفت.


از جمله به ابوذر گفت: مرحبا به تو اى ابوذر! تو همان كسى هستى كه پيامبر درباره ‏ات گفت: «زمين بر خود حمل نكرده و آسمان سايه نينداخته بر گوينده ‏اى كه راستگوتر از ابوذر باشد». از پيامبر پرسيدند: خداوند به چه چيزى او را فضيلت و شرافت داده است؟ او گفت: «زيرا او به بركت على برادرم گوينده توانايى است و در شرايط مختلف ثناخوان او و نسبت به مسخره كنندگان و دشمنان او سرزنش كننده و با اولياء و دوستان او مُوالى و دوست است، و به زودى خدا او را در بهشت از بهترين ساكنين آن قرار مى ‏دهد و تعدادى كه عدد آن را جز خدا نمى‏ داند از حوريان و غلمان و پسران بهشتى خدمتكار او خواهند بود...».


به عنوان مثال، يكى از برنامه‏هاى منافقين اين بود كه وقتى سلمان و مقداد و ابوذر و عمار را مى‏ديدند به آنان مى‏گفتند: »ما به محمد ايمان آورده‏ايم و در برابر بيعت على و فضيلت او سر تسليم فرود آورده‏ايم و مانند شما اوامر او را اجرا مى‏كنيم« .
سلمان و اصحابش برخورد ظاهرى آنان را مى ‏پذيرفتند همان گونه كه خدا امر فرموده بود، و از كنار آنان مى ‏گذشتند.


آنگاه ابوبكر به اصحابش مى ‏گفت: مسخره من نسبت به اينان را چگونه ديديد؟ و چگونه شرّ آنان را از خودم و از شما دفع كردم؟ آنان در پاسخ او گفتند: هميشه راه خير را پيش بگيرى تا مادامى كه زنده هستى! ابوبكر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اينان بايد اين گونه باشد تا روزى كه فرصتى بدست آوريد، چرا كه عاقل فهميده كسى است كه غصه را گلوگير كند تا فرصتى به چنگ آورد!××× 1 تفسير الامام العسكرى‏ عليه السلام: ص 111 - 123. عوالم العلوم: ج 3/15 ص 154 - 161. بحار الانوار: ج 6 ص 30 و ج 30 ص 223 - 226. و ج 37 ص 148  - 142. مدينة المعاجز: ج 1 ص 438. تأويل الآيات: ج 1 ص 40 ح 11. تفسير البرهان: ج 1 ص 59 ح 1. اثبات الهداة: ج 3 ص 573 . ×××


به خصوص ابوبكر و عمر و بقيه نُه نفرى كه سرشناس‏تر در نفاق بودند، گاهى كه در راه با سلمان و اصحابش رو به رو مى‏شدند از آنان احساس انزجار مى‏كردند و مى‏گفتند: »اينان اصحاب ساحر و احمق هستند« ، كه منظورشان پيامبر و على‏عليهما السلام بود. سپس به يكديگر مى‏گفتند: »از اينان بپرهيزيد كه مبادا از گوشه‏هاى سخنانتان درباره كفر محمد و آنچه درباره على گفته با اطلاع شوند و خبر آن را براى او ببرند و باعث هلاك شما شود« .
آنگاه ابوبكر به اصحاب منافقش مى‏گفت: »اينك مرا بنگريد كه چگونه آنان را به مسخره مى‏گيرم و شر آنان را از شما دفع مى‏كنم«! وقتى به آنان نزديك شدند ابوبكر به هر كدام كلماتى گفت.
از جمله به ابوذر گفت: مرحبا به تو اى ابوذر! تو همان كسى هستى كه پيامبر درباره‏ات گفت: »زمين بر خود حمل نكرده و آسمان سايه نينداخته بر گوينده‏اى كه راستگوتر از ابوذر باشد« . از پيامبر پرسيدند: خداوند به چه چيزى او را فضيلت و شرافت داده است؟ او گفت: »زيرا او به بركت على برادرم گوينده توانايى است و در شرايط مختلف ثناخوان او و نسبت به مسخره كنندگان و دشمنان او سرزنش كننده و با اولياء و دوستان او مُوالى و دوست است، و به زودى خدا او را در بهشت از بهترين ساكنين آن قرار مى‏دهد و تعدادى كه عدد آن را جز خدا نمى‏داند از حوريان و غلمان و پسران بهشتى خدمتكار او خواهند بود« ... .
سلمان و اصحابش برخورد ظاهرى آنان را مى‏پذيرفتند همان گونه كه خدا امر فرموده بود، و از كنار آنان مى‏گذشتند.
آنگاه ابوبكر به اصحابش مى‏گفت: مسخره من نسبت به اينان را چگونه ديديد؟ و چگونه شرّ آنان را از خودم و از شما دفع كردم؟ آنان در پاسخ او گفتند: هميشه راه خير را پيش بگيرى تا مادامى كه زنده هستى! ابوبكر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اينان بايد اين گونه باشد تا روزى كه فرصتى بدست آوريد، چرا كه عاقل فهميده كسى است كه غصه را گلوگير كند تا فرصتى به چنگ آورد!××× 1 تفسير الامام العسكرى‏عليه السلام: ص 123  - 111. عوالم العلوم: ج 3  / 15 ص 161  - 154. بحار الانوار: ج 6 ص 30 و ج 30 ص 226  - 223 و ج 37 ص 148  - 142. مدينة المعاجز: ج 1 ص 438. تأويل الآيات: ج 1 ص 40 ح 11. تفسير البرهان: ج 1 ص 59 ح 1. اثبات الهداة: ج 3 ص 573 . ×××