سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ مارس ۲۰۲۲
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:


== امتحان الهى <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۹ ؛ کلینی ، الکافی : ج۸ ص ۲۷ ؛ حرّ عاملی ، اثبات الهداة : ج۲ ص ۱۸ ح۷۲ </ref> ==
== امتحان الهى <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۹ ؛ کلینی ، الکافی : ج۸ ص ۲۷ ؛ حرّ عاملی ، اثبات الهداة : ج۲ ص ۱۸ ح۷۲ </ref> ==
غدير مظهر كلام پيامبرصلى الله عليه وآله شد كه فرمود: »لولا أنت يا على لم يُعرَف المؤمنون بعدى« : »اى على، اگر تو نبودى مؤمنان بعد از من شناخته نمى‏شدند« . امتحان بزرگ الهى بود تا مردم باطن خود را بروز دهند، و با قرار گرفتن در معرض انتخاب غدير و سقيفه امتحان شوند. اميرالمؤمنين‏عليه السلام اين بزرگ‏ترين آزمايش الهى را چنين توصيف فرموده است:
غدير مظهر كلام پيامبرصلى الله عليه وآله شد كه فرمود: «لولا أنت يا على لم يُعرَف المؤمنون بعدى» : «اى على، اگر تو نبودى مؤمنان بعد از من شناخته نمى‏ شدند» . امتحان بزرگ الهى بود تا مردم باطن خود را بروز دهند، و با قرار گرفتن در معرض انتخاب غدير و سقيفه امتحان شوند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين بزرگ‏ترين آزمايش الهى را چنين توصيف فرموده است:


«خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود ... ، و مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ...» . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» . <ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref>


»خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود ... ، و مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا فرمود: »من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه« .××× ۲ الكافى: ج ۸ ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. ×××
== اِنذار به سقيفه <ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۷۴  - ۱۷۵.</ref> ==
يكى از آياتى كه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى ‏شود و به صورت تفسيرگونه ‏اى در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده، آيه ۱۸۸ سوره اعراف است:


«قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً إِلاّ ما شاءَ اللَّه وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِىَ السُّوءُ، إِنْ أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»<ref>اعراف /  ۱۸۸.</ref> : «بگو براى خود مالک منفعت و ضررى نيستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر غيب مى‏ دانستم خير بسيارى انجام مى ‏دادم و بدى به من نمى ‏رسيد. من نيستم جز ترساننده و بشارت دهنده براى قومى كه ايمان مى ‏آورند» .


۹.  اِنذار به سقيفه××× ۳ غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۷۴  - ۱۷۵. ×××
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّى انَا النّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ: اى مردم، بدانيد كه من ترساننده‏ ام و على بشارت دهنده است. <ref>اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref>
 
   يكى از آياتى كه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى‏شود و به صورت تفسيرگونه‏اى در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده، آيه ۱۸۸ سوره اعراف است:
 
 
»قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً إِلاّ ما شاءَ اللَّه وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِىَ السُّوءُ، إِنْ أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ«××× ۱ اعراف /  ۱۸۸. ×××: »بگو براى خود مالك منفعت و ضررى نيستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر غيب مى‏دانستم خير بسيارى انجام مى‏دادم و بدى به من نمى‏رسيد. من نيستم جز ترساننده و بشارت دهنده براى قومى كه ايمان مى‏آورند« .
 
 
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّى انَا النّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ: اى مردم، بدانيد كه من ترساننده‏ام و على بشارت دهنده است.××× ۲ اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷. ×××
 


در اينجا دو نكته درخور توجه است:
در اينجا دو نكته درخور توجه است:


=== الف. رابطه سقيفه و بشارت ===
وقايع ناگوار و شكننده ‏اى كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاده و حضرت امیر عليه السلام را خانه نشين كرده، ما را به دنبال بشير بودن حضرت امیر ‏عليه السلام به جستجو وا مى‏ دارد. آنچه پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به وقوع پيوست انحراف از برنامه حساب شده الهى بود كه بر پايه «امامت ادامه نبوت» استوار بود. خطى كه آغاز آن نبوت حضرت آدم‏ عليه السلام بود و با استمرار شش هزار ساله بين انبياء و اوصيائشان به حضرت محمدصلى الله عليه وآله و اوصيائش رسيده بود، و ختم آن آخرين روز دنيا با حضور حضرت مهدى ‏عليه السلام بايد مى ‏بود.


الف. رابطه سقيفه و بشارت
چنين دريافتى از مسئله نبوت و امامت تحت عنوان «رسالت» قابل جمع است و معناى آن ابلاغ دستورات الهى به مردم است كه به اقتضاءات مختلف گاهى بر عهده نبى و گاهى بر عهده وصى است؛ و اينجاست كه «امام» بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله «بشير» است همچون خود او، آن هم بشارتى عظيم به سعادتى ابدى.
 
وقايع ناگوار و شكننده‏اى كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاده و على‏عليه السلام را خانه نشين كرده، ما را به دنبال بشير بودن على‏عليه السلام به جستجو وا مى‏دارد. آنچه پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به وقوع پيوست انحراف از برنامه حساب شده الهى بود كه بر پايه »امامت ادامه نبوت« استوار بود. خطى كه آغاز آن نبوت حضرت آدم‏عليه السلام بود و با استمرار شش هزار ساله بين انبياء و اوصيائشان به حضرت محمدصلى الله عليه وآله و اوصيائش رسيده بود، و ختم آن آخرين روز دنيا با حضور حضرت مهدى‏عليه السلام بايد مى‏بود.
 
 
چنين دريافتى از مسئله نبوت و امامت تحت عنوان »رسالت« قابل جمع است و معناى آن ابلاغ دستورات الهى به مردم است كه به اقتضاءات مختلف گاهى بر عهده نبى و گاهى بر عهده وصى است؛ و اينجاست كه »امام« بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله »بشير« است همچون خود او، آن هم بشارتى عظيم به سعادتى ابدى.


سقيفه نظام الهى بشريت را به ناكجاآباد كشاند تا آنجا كه خود هم در تحليل آن متحير ماند. او خلافت را سلطنت دانست، جمع اموال مردم براى خود دانست، در جا زدن مردم در جهل و بازگشت به جاهليت دانست، مخالفت صريح با قول و عمل پيامبرصلى الله عليه وآله دانست، اهانت و جسارت علنى به ساحت قدس پيامبرصلى الله عليه وآله و يادگارانش دانست، زير پاگذاشتن نصّ قرآن دانست.
سقيفه نظام الهى بشريت را به ناكجاآباد كشاند تا آنجا كه خود هم در تحليل آن متحير ماند. او خلافت را سلطنت دانست، جمع اموال مردم براى خود دانست، در جا زدن مردم در جهل و بازگشت به جاهليت دانست، مخالفت صريح با قول و عمل پيامبرصلى الله عليه وآله دانست، اهانت و جسارت علنى به ساحت قدس پيامبرصلى الله عليه وآله و يادگارانش دانست، زير پاگذاشتن نصّ قرآن دانست.


پيداست در چنين فرهنگى پرونده ابلاغ دستورات الهى با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله بسته مى ‏شود و مردم از داشتن هرگونه نذير و بشيرى قطع اميد مى ‏كنند و در واقع راه خدا را در بن‏بست مى ‏بينند.


پيداست در چنين فرهنگى پرونده ابلاغ دستورات الهى با رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بسته مى‏شود و مردم از داشتن هرگونه نذير و بشيرى قطع اميد مى‏كنند و در واقع راه خدا را در بن‏بست مى‏بينند.
غدير اما برنامه اصيل الهى براى مردم جهان است. در اين فرهنگ تبليغ و مبلّغ الهى هميشه و به گونه‏ هايى كه خدا بخواهد حاضر است. گاهى منذر است و گاهى مُبشّر!
 
 
غدير اما برنامه اصيل الهى براى مردم جهان است. در اين فرهنگ تبليغ و مبلّغ الهى هميشه و به گونه‏هايى كه خدا بخواهد حاضر است. گاهى منذر است و گاهى مُبشّر!
 


او مأمور خداست كه افتخارش به رساندن امر الهى است؛ او سلطان مستبدّ متكبر نيست كه همچون سقيفه سخن باطل خويش را تا آنجا كه قدرت دارد پيش ببرد حتى اگر آتش بپا كند كه اهل خانه وحى بسوزند!!
او مأمور خداست كه افتخارش به رساندن امر الهى است؛ او سلطان مستبدّ متكبر نيست كه همچون سقيفه سخن باطل خويش را تا آنجا كه قدرت دارد پيش ببرد حتى اگر آتش بپا كند كه اهل خانه وحى بسوزند!!


او مسئول اموال مردم است كه عدالت الهى را بر آن جارى كند؛ و آن قدر در اموال مردم بى‏محابا عمل نمى ‏كند كه همچون سقيفه ديوان عطايا درست كند و بيت‏المال مسلمين را بين مردم طبقه‏ بندى كند و به همه يكسان ندهد! <ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۶ ۴۵.</ref>


او مسئول اموال مردم است كه عدالت الهى را بر آن جارى كند؛ و آن قدر در اموال مردم بى‏محابا عمل نمى‏كند كه همچون سقيفه ديوان عطايا درست كند و بيت‏المال مسلمين را بين مردم طبقه‏بندى كند و به همه يكسان ندهد!××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۶ ۴۵. ×××
او به اموال مردم احترام مى‏ گذارد و آن دست درازى را ندارد كه همچون سقيفه دست بر فدک بيندازد و در يك چشم بر هم زدن نمايندگان حضرت زهراعليها السلام را از آن بيرون كند و آن باغ‏ هاى سبز را با خون بيالايد! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۱۵  - ۱۰۵.</ref>
 
 
او به اموال مردم احترام مى‏گذارد و آن دست درازى را ندارد كه همچون سقيفه دست بر فدك بيندازد و در يك چشم بر هم زدن نمايندگان حضرت زهراعليها السلام را از آن بيرون كند و آن باغ‏هاى سبز را با خون بيالايد!××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۱۵  - ۱۰۵. ×××
 
او شكمى به گشادى اموال همه مردم ندارد كه همچون عثمان و معاويه هر روز قطعه‏اى از اموال مردم را مصادره كند و به تصرف خود در آورد و به خويشان و دوستان خود ببخشد.××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۱۸. ×××
 
 
او معدن علم است و در جستجوى كسانى است كه آن علوم را از او دريافت كنند و از جهل مردم رنج مى‏برد، نه مانند سقيفه كه نشر و تدوين كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و تفسير و تبيين قرآن را رسماً ممنوع كنند و فقط قرائت قرآن را مجاز بدانند، و طالبين معارف قرآنى را زندانى و تبعيد كنند.××× ۲ تذكرة الحفاظ: ج ۱ ص ۱۳  ۵. الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۲۸۷. ×××
 
 
او كسى نيست كه چون سردمداران سقيفه سير قهقرايى مردم جزء برنامه‏اش باشد و از اين مسير جاهليت لذت ببرد.
 
 
او خود را نايب پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏داند و حلال و حرام محمد را تا روز قيامت مستدام مى‏شمارد، و آن قدر ضد خدا و رسولش نيست كه همچون دومى علناً حلال آنان را حرام، و حرام آنان را حلال نمايد و بدعت‏هاى متعدد در دين بگذارد.


او شكمى به گشادى اموال همه مردم ندارد كه همچون عثمان و معاويه هر روز قطعه ‏اى از اموال مردم را مصادره كند و به تصرف خود در آورد و به خويشان و دوستان خود ببخشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۱۸.</ref>


بنابراين اگر وصايت و خلافت آن باشد كه در غدير اعلام شد، امام با نبى در مأموريت الهى فرقى ندارند و هر دو نذير و بشيرند و هر دو يك راه را به مردم نشان مى‏دهند و يك دين الهى را به مردم معرفى مى‏كنند.
او معدن علم است و در جستجوى كسانى است كه آن علوم را از او دريافت كنند و از جهل مردم رنج مى ‏برد، نه مانند سقيفه كه نشر و تدوين كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و تفسير و تبيين قرآن را رسماً ممنوع كنند و فقط قرائت قرآن را مجاز بدانند، و طالبين معارف قرآنى را زندانى و تبعيد كنند. <ref>تذكرة الحفاظ: ج ۱ ص ۱۳  ۵. الطبقات الكبرى: ج ۳ ص ۲۸۷.</ref>


او كسى نيست كه چون سردمداران سقيفه سير قهقرايى مردم جزء برنامه‏ اش باشد و از اين مسير جاهليت لذت ببرد.


اين سخن آنگاه جا افتاده‏تر مى‏شود كه على‏عليه السلام را »نفس« پيامبرصلى الله عليه وآله بدانيم كه روايات متعددى به ضميمه آيه »انفسنا« در قرآن مؤيد اين مطلب است. اينجاست كه نذير و بشير بودن در محمد و على صلوات اللَّه عليهما يكسان است و اعجاب برانگيز، و جاى هيچ سؤالى نمى‏ماند.
او خود را نايب پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ داند و حلال و حرام محمد را تا روز قيامت مستدام مى ‏شمارد، و آن قدر ضد خدا و رسولش نيست كه همچون دومى علناً حلال آنان را حرام، و حرام آنان را حلال نمايد و بدعت‏ هاى متعدد در دين بگذارد.


بنابراين اگر وصايت و خلافت آن باشد كه در غدير اعلام شد، امام با نبى در مأموريت الهى فرقى ندارند و هر دو نذير و بشيرند و هر دو يک راه را به مردم نشان مى‏ دهند و يک دين الهى را به مردم معرفى مى‏ كنند.


ب. رابطه سقيفه و انذار
اين سخن آنگاه جا افتاده‏تر مى‏ شود كه حضرت امیر عليه السلام را »نفس« پيامبرصلى الله عليه وآله بدانيم كه روايات متعددى به ضميمه آيه «انفسنا» در قرآن مؤيد اين مطلب است. اينجاست كه نذير و بشير بودن در محمد و على صلوات اللَّه عليهما يكسان است و اعجاب برانگيز، و جاى هيچ سؤالى نمى‏ ماند.


سؤال ديگر اينكه على‏عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى‏رسد »نذير« بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟ در اين باره مى‏توان مسايلى شبيه آنچه در آيه »منذر و هادى« گفته شد مطرح كرد.
=== ب. رابطه سقيفه و انذار ===
سؤال ديگر اينكه حضرت امیر عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى‏رسد «نذير» بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟ در اين باره مى‏توان مسايلى شبيه آنچه در آيه »منذر و هادى« گفته شد مطرح كرد.