سقیفه: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ مهٔ ۲۰۲۲
خط ۴۵: خط ۴۵:
«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ» : «ابليس گمان خود را بر آنان صادق نمود» .
«وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ» : «ابليس گمان خود را بر آنان صادق نمود» .


اين جمله يک اصطلاح ادبى و كنايى است كه امام باقرعليه السلام در بيان آن فرموده اند:
اين جمله يک اصطلاح ادبى و كنايى است كه امام باقر عليه السلام در بيان آن فرموده اند:


تأويل اين آيه پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاد، به اين صورت كه وقتى منافقين در غدير گفتند: «پيامبر از هواى نفس سخن مى‏ گويد» ، شيطان به آنان اميدوار شد و اطمينان پيدا كرد كه براى شكستن پيمان غدير منافقينى هستند كه پيگير اين اقدام ضد خدا و رسول باشند. وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت آنان گمان و اميد ابليس را به مرحله عمل رساندند و صدق گمان او را ثابت كردند (آنگاه كه سقيفه را بر پا كردند و صاحب غدير را از مقام خود كنار زدند) . <ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۶ ح ۴۰. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵.</ref>
تأويل اين آيه پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاد، به اين صورت كه وقتى منافقين در غدير گفتند: «پيامبر از هواى نفس سخن مى‏ گويد» ، شيطان به آنان اميدوار شد و اطمينان پيدا كرد كه براى شكستن پيمان غدير منافقينى هستند كه پيگير اين اقدام ضد خدا و رسول باشند. وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله از دنيا رفت آنان گمان و اميد ابليس را به مرحله عمل رساندند و صدق گمان او را ثابت كردند (آنگاه كه سقيفه را بر پا كردند و صاحب غدير را از مقام خود كنار زدند) . <ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۶ ح ۴۰. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵.</ref>


=== فراز دوم ===
=== فراز دوم ===
خط ۶۱: خط ۶۱:
از همان روز غدير خداوند به صراحت اعلام كرده مؤمنين در اقليت ‏اند، و اكثريت مردم در راه ولايت و صاحب غدير نخواهند بود. حتى خود ابليس در روز غدير با مشاهده آن بيعت يكصد و بيست هزار نفرى، به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: «ما اقَلَّ مَنْ يُبايِعُكَ عَلى ما تَقُولُ فِى ابْنِ عَمِّكَ» : «چقدر كم هستند كسانى كه طبق گفته هايت درباره پسر عمويت با تو بيعت مى‏ كنند» !
از همان روز غدير خداوند به صراحت اعلام كرده مؤمنين در اقليت ‏اند، و اكثريت مردم در راه ولايت و صاحب غدير نخواهند بود. حتى خود ابليس در روز غدير با مشاهده آن بيعت يكصد و بيست هزار نفرى، به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: «ما اقَلَّ مَنْ يُبايِعُكَ عَلى ما تَقُولُ فِى ابْنِ عَمِّكَ» : «چقدر كم هستند كسانى كه طبق گفته هايت درباره پسر عمويت با تو بيعت مى‏ كنند» !


امام باقرعليه السلام در بيان «فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» در اين آيه مى‏ فرمايد: «يَعْنى شيعَةُ اميرِالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام» <ref>بحار الانوار: ج ۶۰ ص ۱۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۶۸ ح ۴۵.</ref> : «منظور شيعيان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند» كه پيرو شيطان نيستند و نگذاشتند گمان شيطان تحقق يابد و به مرحله عمل برسد.
امام باقر عليه السلام در بيان «فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» در اين آيه مى‏ فرمايد: «يَعْنى شيعَةُ اميرِالْمُؤْمِنينَ‏ عليه السلام» <ref>بحار الانوار: ج ۶۰ ص ۱۸۵ و ج ۳۷ ص ۱۶۸ ح ۴۵.</ref> : «منظور شيعيان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند» كه پيرو شيطان نيستند و نگذاشتند گمان شيطان تحقق يابد و به مرحله عمل برسد.


== اِخبار از سقيفه <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۸ .</ref> ==
== اِخبار از سقيفه <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۸ .</ref> ==
خط ۶۸: خط ۶۸:
پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله -  آن هم در حد تبديل آن به پادشاهى -  براى آن مخاطبين عجيب بود، چرا كه هنوز در حال شنيدن پايه گذارى اصلى درباره آن مقام معظم و معرفى صاحب چنان موقعيتى بودند.
پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله -  آن هم در حد تبديل آن به پادشاهى -  براى آن مخاطبين عجيب بود، چرا كه هنوز در حال شنيدن پايه گذارى اصلى درباره آن مقام معظم و معرفى صاحب چنان موقعيتى بودند.


به عبارت ديگر در حالى كه مردم منصوب شدن حضرت امیر‏عليه السلام را به مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله طى خطابه غدير مى ‏شنيدند، در همان سخنرانى از غصب شدن چنان مقامى توسط گروهى با خبر شدند!! بايد اذعان داشت كه هيچ خطابه ‏اى اين گونه شامل دو خبر متضاد نمى‏ شود، و هيچ خطيبى در آغاز سخن موضوعى را ابلاغ نمى‏ كند كه در پايانِ كلام خبر از خدشه دار شدن آن بدهد.
به عبارت ديگر در حالى كه مردم منصوب شدن حضرت امیر‏ عليه السلام را به مقام جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله طى خطابه غدير مى ‏شنيدند، در همان سخنرانى از غصب شدن چنان مقامى توسط گروهى با خبر شدند!! بايد اذعان داشت كه هيچ خطابه ‏اى اين گونه شامل دو خبر متضاد نمى‏ شود، و هيچ خطيبى در آغاز سخن موضوعى را ابلاغ نمى‏ كند كه در پايانِ كلام خبر از خدشه دار شدن آن بدهد.


اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک اسلام به دست سقيفه و فتنه‏ هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى‏ كند با خبر باشند. حضرت در اين باره فرمود: « سَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً. اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ» : «به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى ‏گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند» .
اين پيامبر مهربان امت بوده كه خواسته اين بيدار باش را به مردم داده باشد، و همه از آينده تاريک اسلام به دست سقيفه و فتنه‏ هايى كه با دين و اعتقاد آنان بازى مى‏ كند با خبر باشند. حضرت در اين باره فرمود: « سَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً. اَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ» : «به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى ‏گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند» .


== اساسنامه سقيفه <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۶۹.</ref> ==
== اساسنامه سقيفه <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۶۹.</ref> ==
در متن صحيفه ملعونه دوم كه در واقع اساسنامه مفصلِ سقيفه بود، تمام اهداف از پيش تعيين شده به صراحت بيان شده است. در حقيقت بايد گفت: اين صحيفه براى يک روز و يك ماه و يک سال تدوين نشده، بلكه راهكارهاى لازم را به پيروان سقيفه در برابر امامت غديرى تا روز قيامت داده و آنان را متوجه اهداف دقيق بنيانگذاران اين راه نموده است.
در متن صحيفه ملعونه دوم كه در واقع اساسنامه مفصلِ سقيفه بود، تمام اهداف از پيش تعيين شده به صراحت بيان شده است. در حقيقت بايد گفت: اين صحيفه براى يک روز و يک ماه و يک سال تدوين نشده، بلكه راهكارهاى لازم را به پيروان سقيفه در برابر امامت غديرى تا روز قيامت داده و آنان را متوجه اهداف دقيق بنيانگذاران اين راه نموده است.


با مطالعه اين صحيفه، هم به عمق جريان ضد غدير مى ‏توان پى برد، و هم ابوبكر و عمر و پيروانشان را به دقت تمام مى‏ توان شناخت، و هم ارزش برنامه عظيم غدير را مى ‏توان دريافت.
با مطالعه اين صحيفه، هم به عمق جريان ضد غدير مى ‏توان پى برد، و هم ابوبكر و عمر و پيروانشان را به دقت تمام مى‏ توان شناخت، و هم ارزش برنامه عظيم غدير را مى ‏توان دريافت.
خط ۹۴: خط ۹۴:
«تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست، مگر گروهى از گمراهان كه پيرو تو باشند» .
«تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست، مگر گروهى از گمراهان كه پيرو تو باشند» .


آنچه در اينجا قابل ذكر است اصحاب سقيفه و مناققين ياران شيطان هستند. شيطان در برابر غدير با تمام توان و قدرت ايستاد چرا كه آن برنامه را خنثى كننده تلاش ‏هاى خود براى گمراهى مردم مى ‏دانست. اما بدون شك فريادهايى كه در آن روز مى‏ كشيد به خاطر احساس عجزى بود كه در برابر غدير داشت.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اصحاب سقيفه و مناققين ياران شيطان هستند. شيطان در برابر غدير با تمام توان و قدرت ايستاد چرا كه آن برنامه را خنثى كننده تلاش ‏هاى خود براى گمراهى مردم مى ‏دانست. اما بدون شک فريادهايى كه در آن روز مى‏ كشيد به خاطر احساس عجزى بود كه در برابر غدير داشت.


اينجاست كه بايد بدانيم آنان كه از غدير سقيفه را پى‏ريزى كردند نه تنها ياران راه گشاى ابليس بودند، بلكه شيطان به آنان آفرين گفت كه راهى را كه از آن عاجز بود توسط آنان گشوده شد و توانست دريچه اميدى به روى شيطان باز كند.
اينجاست كه بايد بدانيم آنان كه از غدير سقيفه را پى‏ريزى كردند نه تنها ياران راه گشاى ابليس بودند، بلكه شيطان به آنان آفرين گفت كه راهى را كه از آن عاجز بود توسط آنان گشوده شد و توانست دريچه اميدى به روى شيطان باز كند.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:


== امتحان الهى <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۹ ؛ کلینی ، الکافی : ج۸ ص ۲۷ ؛ حرّ عاملی ، اثبات الهداة : ج۲ ص ۱۸ ح۷۲ </ref> ==
== امتحان الهى <ref>ژرفاى غدير: ص ۱۸۹ ؛ کلینی ، الکافی : ج۸ ص ۲۷ ؛ حرّ عاملی ، اثبات الهداة : ج۲ ص ۱۸ ح۷۲ </ref> ==
غدير مظهر كلام پيامبرصلى الله عليه وآله شد كه فرمود: «لولا أنت يا على لم يُعرَف المؤمنون بعدى» : «اى على، اگر تو نبودى مؤمنان بعد از من شناخته نمى‏ شدند» . امتحان بزرگ الهى بود تا مردم باطن خود را بروز دهند، و با قرار گرفتن در معرض انتخاب غدير و سقيفه امتحان شوند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين بزرگ‏ترين آزمايش الهى را چنين توصيف فرموده است:
غدير مظهر كلام پيامبرصلى الله عليه وآله شد كه فرمود: «لولا أنت يا على لم يُعرَف المؤمنون بعدى» : «اى على، اگر تو نبودى مؤمنان بعد از من شناخته نمى‏ شدند» . امتحان بزرگ الهى بود تا مردم باطن خود را بروز دهند، و با قرار گرفتن در معرض انتخاب غدير و سقيفه امتحان شوند. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين بزرگ‏ ترين آزمايش الهى را چنين توصيف فرموده است:


«خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود ... ، و مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ...» . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» . <ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref>
«خداوند تعالى به وسيله من بندگانش را آزمايش فرمود ... ، و مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ...» . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» . <ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref>
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
«قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً إِلاّ ما شاءَ اللَّه وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِىَ السُّوءُ، إِنْ أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»<ref>اعراف /  ۱۸۸.</ref> : «بگو براى خود مالک منفعت و ضررى نيستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر غيب مى‏ دانستم خير بسيارى انجام مى ‏دادم و بدى به من نمى ‏رسيد. من نيستم جز ترساننده و بشارت دهنده براى قومى كه ايمان مى ‏آورند» .
«قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً إِلاّ ما شاءَ اللَّه وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِىَ السُّوءُ، إِنْ أَنَا إِلاّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»<ref>اعراف /  ۱۸۸.</ref> : «بگو براى خود مالک منفعت و ضررى نيستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر غيب مى‏ دانستم خير بسيارى انجام مى ‏دادم و بدى به من نمى ‏رسيد. من نيستم جز ترساننده و بشارت دهنده براى قومى كه ايمان مى ‏آورند» .


پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّى انَا النّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ: اى مردم، بدانيد كه من ترساننده‏ ام و على بشارت دهنده است. <ref>اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref>
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ، الا وَ انّى انَا النّذيرُ وَ عَلِىٌّ الْبَشيرُ: اى مردم، بدانيد كه من ترساننده‏ ام و حضرت امیر بشارت دهنده اند. <ref>اسرار غدير: ص ۱۵۳ بخش ۷.</ref>


در اينجا دو نكته درخور توجه است:
در اينجا دو نكته درخور توجه است:


=== الف. رابطه سقيفه و بشارت ===
=== الف. رابطه سقيفه و بشارت ===
وقايع ناگوار و شكننده ‏اى كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاده و حضرت امیر عليه السلام را خانه نشين كرده، ما را به دنبال بشير بودن حضرت امیر ‏عليه السلام به جستجو وا مى‏ دارد. آنچه پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به وقوع پيوست انحراف از برنامه حساب شده الهى بود كه بر پايه «امامت ادامه نبوت» استوار بود. خطى كه آغاز آن نبوت حضرت آدم‏ عليه السلام بود و با استمرار شش هزار ساله بين انبياء و اوصيائشان به حضرت محمدصلى الله عليه وآله و اوصيائش رسيده بود، و ختم آن آخرين روز دنيا با حضور حضرت مهدى ‏عليه السلام بايد مى ‏بود.
وقايع ناگوار و شكننده ‏اى كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله اتفاق افتاده و حضرت امیر عليه السلام را خانه نشين كرده، ما را به دنبال بشير بودن حضرت امیر ‏عليه السلام به جستجو وا مى‏ دارد. آنچه پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به وقوع پيوست انحراف از برنامه حساب شده الهى بود كه بر پايه «امامت ادامه نبوت» استوار بود. خطى كه آغاز آن نبوت حضرت آدم‏ عليه السلام بود و با استمرار شش هزار ساله بين انبياء و اوصيائشان به حضرت محمد صلى الله عليه وآله و اوصيائش رسيده بود، و ختم آن آخرين روز دنيا با حضور حضرت امام مهدى ‏عليه السلام بايد مى ‏بود.


چنين دريافتى از مسئله نبوت و امامت تحت عنوان «رسالت» قابل جمع است و معناى آن ابلاغ دستورات الهى به مردم است كه به اقتضاءات مختلف گاهى بر عهده نبى و گاهى بر عهده وصى است؛ و اينجاست كه «امام» بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله «بشير» است همچون خود او، آن هم بشارتى عظيم به سعادتى ابدى.
چنين دريافتى از مسئله نبوت و امامت تحت عنوان «رسالت» قابل جمع است و معناى آن ابلاغ دستورات الهى به مردم است كه به اقتضاءات مختلف گاهى بر عهده نبى و گاهى بر عهده وصى است؛ و اينجاست كه «امام» بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله «بشير» است همچون خود او، آن هم بشارتى عظيم به سعادتى ابدى.


سقيفه نظام الهى بشريت را به ناكجاآباد كشاند تا آنجا كه خود هم در تحليل آن متحير ماند. او خلافت را سلطنت دانست، جمع اموال مردم براى خود دانست، در جا زدن مردم در جهل و بازگشت به جاهليت دانست، مخالفت صريح با قول و عمل پيامبرصلى الله عليه وآله دانست، اهانت و جسارت علنى به ساحت قدس پيامبرصلى الله عليه وآله و يادگارانش دانست، زير پاگذاشتن نصّ قرآن دانست.
سقيفه نظام الهى بشريت را به ناكجاآباد كشاند تا آنجا كه خود هم در تحليل آن متحير ماند. او خلافت را سلطنت دانست، جمع اموال مردم براى خود دانست، در جا زدن مردم در جهل و بازگشت به جاهليت دانست، مخالفت صريح با قول و عمل پيامبرصلى الله عليه وآله دانست، اهانت و جسارت علنى به ساحت قدس پيامبر صلى الله عليه وآله و يادگارانش دانست، زير پاگذاشتن نصّ قرآن دانست.


پيداست در چنين فرهنگى پرونده ابلاغ دستورات الهى با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله بسته مى ‏شود و مردم از داشتن هرگونه نذير و بشيرى قطع اميد مى ‏كنند و در واقع راه خدا را در بن‏بست مى ‏بينند.
پيداست در چنين فرهنگى پرونده ابلاغ دستورات الهى با شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله بسته مى ‏شود و مردم از داشتن هرگونه نذير و بشيرى قطع اميد مى ‏كنند و در واقع راه خدا را در بن‏ بست مى ‏بينند.


غدير اما برنامه اصيل الهى براى مردم جهان است. در اين فرهنگ تبليغ و مبلّغ الهى هميشه و به گونه‏ هايى كه خدا بخواهد حاضر است. گاهى منذر است و گاهى مُبشّر!
غدير اما برنامه اصيل الهى براى مردم جهان است. در اين فرهنگ تبليغ و مبلّغ الهى هميشه و به گونه‏ هايى كه خدا بخواهد حاضر است. گاهى منذر است و گاهى مُبشّر!
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
او مأمور خداست كه افتخارش به رساندن امر الهى است؛ او سلطان مستبدّ متكبر نيست كه همچون سقيفه سخن باطل خويش را تا آنجا كه قدرت دارد پيش ببرد حتى اگر آتش بپا كند كه اهل خانه وحى بسوزند!!
او مأمور خداست كه افتخارش به رساندن امر الهى است؛ او سلطان مستبدّ متكبر نيست كه همچون سقيفه سخن باطل خويش را تا آنجا كه قدرت دارد پيش ببرد حتى اگر آتش بپا كند كه اهل خانه وحى بسوزند!!


او مسئول اموال مردم است كه عدالت الهى را بر آن جارى كند؛ و آن قدر در اموال مردم بى‏محابا عمل نمى ‏كند كه همچون سقيفه ديوان عطايا درست كند و بيت‏المال مسلمين را بين مردم طبقه‏ بندى كند و به همه يكسان ندهد! <ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۶ ۴۵.</ref>
او مسئول اموال مردم است كه عدالت الهى را بر آن جارى كند؛ و آن قدر در اموال مردم بى‏محابا عمل نمى ‏كند كه همچون سقيفه ديوان عطايا درست كند و بيت‏ المال مسلمين را بين مردم طبقه‏ بندى كند و به همه يكسان ندهد! <ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۶ ۴۵.</ref>


او به اموال مردم احترام مى‏ گذارد و آن دست درازى را ندارد كه همچون سقيفه دست بر فدک بيندازد و در يك چشم بر هم زدن نمايندگان حضرت زهراعليها السلام را از آن بيرون كند و آن باغ‏ هاى سبز را با خون بيالايد! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۱۵  - ۱۰۵.</ref>
او به اموال مردم احترام مى‏ گذارد و آن دست درازى را ندارد كه همچون سقيفه دست بر فدک بيندازد و در يک چشم بر هم زدن نمايندگان حضرت زهرا عليها السلام را از آن بيرون كند و آن باغ‏ هاى سبز را با خون بيالايد! <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۱۵  - ۱۰۵.</ref>


او شكمى به گشادى اموال همه مردم ندارد كه همچون عثمان و معاويه هر روز قطعه ‏اى از اموال مردم را مصادره كند و به تصرف خود در آورد و به خويشان و دوستان خود ببخشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۱۸.</ref>
او شكمى به گشادى اموال همه مردم ندارد كه همچون عثمان و معاويه هر روز قطعه ‏اى از اموال مردم را مصادره كند و به تصرف خود در آورد و به خويشان و دوستان خود ببخشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۲۱۸.</ref>
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
بنابراين اگر وصايت و خلافت آن باشد كه در غدير اعلام شد، امام با نبى در مأموريت الهى فرقى ندارند و هر دو نذير و بشيرند و هر دو يک راه را به مردم نشان مى‏ دهند و يک دين الهى را به مردم معرفى مى‏ كنند.
بنابراين اگر وصايت و خلافت آن باشد كه در غدير اعلام شد، امام با نبى در مأموريت الهى فرقى ندارند و هر دو نذير و بشيرند و هر دو يک راه را به مردم نشان مى‏ دهند و يک دين الهى را به مردم معرفى مى‏ كنند.


اين سخن آنگاه جا افتاده‏تر مى‏ شود كه حضرت امیر عليه السلام را »نفس« پيامبرصلى الله عليه وآله بدانيم كه روايات متعددى به ضميمه آيه «انفسنا» در قرآن مؤيد اين مطلب است. اينجاست كه نذير و بشير بودن در محمد و على صلوات اللَّه عليهما يكسان است و اعجاب برانگيز، و جاى هيچ سؤالى نمى‏ ماند.
اين سخن آنگاه جا افتاده‏ تر مى‏ شود كه حضرت امیر عليه السلام را «نفس» پيامبرصلى الله عليه وآله بدانيم كه روايات متعددى به ضميمه آيه «انفسنا» در قرآن مؤيد اين مطلب است. اينجاست كه نذير و بشير بودن در حضرات محمد و امیر صلوات اللَّه عليهما يكسان است و اعجاب برانگيز، و جاى هيچ سؤالى نمى‏ ماند.


=== ب. رابطه سقيفه و انذار ===
=== ب. رابطه سقيفه و انذار ===
سؤال ديگر اينكه حضرت امیر عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى‏رسد «نذير» بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟ در اين باره مى‏توان مسايلى شبيه آنچه در آيه «منذر و هادى» گفته شد مطرح كرد.
سؤال ديگر اينكه حضرت امیر عليه السلام چگونه به عنوان بشير معرفى شده در حالى كه به نظر مى‏ رسد «نذير» بودن نيز درباره آن حضرت مصداق دارد؟ در اين باره مى ‏توان مسايلى شبيه آنچه در آيه «منذر و هادى» گفته شد مطرح كرد.


اين استنباط بعيد نيست كه بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله روزگار سخت ترساندن مردم را به سر آورد و -  اگر سقيفه نبود -  پس از پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز روزهاى بشارت مردم به خير دنيا و آخرت در سايه زحمات ۲۳ ساله آن حضرت بود.
اين استنباط بعيد نيست كه بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله روزگار سخت ترساندن مردم را به سر آورد و -  اگر سقيفه نبود -  پس از پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز روزهاى بشارت مردم به خير دنيا و آخرت در سايه زحمات ۲۳ ساله آن حضرت بود.


حضرت سلمان فارسى در روزهاى غصب خلافت خطابه ‏اى براى مردم ايراد كرد و گفت: قسم به آنكه جان سلمان به دست اوست، اگر خلافت را به حضرت امیر عليه السلام مى‏سپرديد از بالاى سرتان و از زير پايتان نعمت‏ هاى الهى را مى‏ خورديد، و حتى اگر پرندگان را از آسمان صدا مى‏ زديد پاسخ شما را مى‏ دادند و اگر ماهيان را از درياها فرا مى‏ خوانديد به سوى شما مى‏ آمدند. هيچ ولىّ خدايى فقير نمى‏ شد و هيچ سهمى از فرايض الهى به بی راهه نمى‏رفت و در حكم خدا حتى دو نفر اختلاف نمى‏ كردند. <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸۰ .</ref>  
حضرت سلمان فارسى در روزهاى غصب خلافت خطابه ‏اى براى مردم ايراد كرد و گفت: قسم به آنكه جان سلمان به دست اوست، اگر خلافت را به حضرت امیر عليه السلام مى‏ سپرديد از بالاى سرتان و از زير پايتان نعمت‏ هاى الهى را مى‏ خورديد، و حتى اگر پرندگان را از آسمان صدا مى‏ زديد پاسخ شما را مى‏ دادند و اگر ماهيان را از درياها فرا مى‏ خوانديد به سوى شما مى‏ آمدند. هيچ ولىّ خدايى فقير نمى‏ شد و هيچ سهمى از فرايض الهى به بی راهه نمى ‏رفت و در حكم خدا حتى دو نفر اختلاف نمى‏ كردند. <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸۰ .</ref>  


اين بود روزهاى سراسر بشارت و شادى و سرور كه سقيفه آن را به وحشت و غم و اندوه مبدل ساخت، و نگذاشت «بشيرِم اسلام حضرت امیر عليه السلام هر روز با خبرهايى شيرين روح مسلمين را طراوتى ديگر بخشد و نعمت‏ هاى مادى و معنوى الهى را بشارت عملىِ مردم قرار دهد.
اين بود روزهاى سراسر بشارت و شادى و سرور كه سقيفه آن را به وحشت و غم و اندوه مبدل ساخت، و نگذاشت بشيرِ اسلام حضرت امیر عليه السلام هر روز با خبرهايى شيرين روح مسلمين را طراوتى ديگر بخشد و نعمت‏ هاى مادى و معنوى الهى را بشارت عملىِ مردم قرار دهد.


آرى حضرت امیر عليه السلام بار ديگر نذير بودن را آغاز كرده بود تا مردمِ بازگشته به جاهليت را حركتى دهد و پيش ببرد تا لايق بشارت شوند، امّا حضور سقيفه در هميشه تاريخ نگذاشت خليفه حقيقى پيامبرصلى الله عليه وآله با انذار و بشارت خويش مسير تخريب شده را مانند اول باز سازى نمايد، مگر عده كمى كه با انذارها ساخته شدند و بشارت‏ هاى حضرت را هدف زندگى خود قرار دادند.
آرى حضرت امیر عليه السلام بار ديگر نذير بودن را آغاز كرده بود تا مردمِ بازگشته به جاهليت را حركتى دهد و پيش ببرد تا لايق بشارت شوند، امّا حضور سقيفه در هميشه تاريخ نگذاشت خليفه حقيقى پيامبرصلى الله عليه وآله با انذار و بشارت خويش مسير تخريب شده را مانند اول باز سازى نمايد، مگر عده كمى كه با انذارها ساخته شدند و بشارت‏ هاى حضرت را هدف زندگى خود قرار دادند.
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
در اين آيات دو عنوان «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» و «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» مربوط به بنى‏ اميه است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه‏ هاى مختلفى مى‏ شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.
در اين آيات دو عنوان «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» و «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» مربوط به بنى‏ اميه است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه‏ هاى مختلفى مى‏ شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.


در اينجا مى‏ بينيم كه بنى ‏اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته ‏اند. بنى‏ اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>
در اينجا مى‏ بينيم كه بنى ‏اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته ‏اند. بنى‏ اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و براى حضرت امیر به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>


با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با آنان موافقت كردند.
با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏ بيت ‏عليهم السلام با آنان موافقت كردند.
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
متن خطبه غدير در اين باره چنين است:
متن خطبه غدير در اين باره چنين است:


پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمود: الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. الا وَ انّى قَدْ بايَعْتُ اللَّه وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: »إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً« :
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير فرمودند: الا وَ انّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى ادْعُوكُمْ الى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ اْلاِقْرارِ بِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى. الا وَ انّى قَدْ بايَعْتُ اللَّه وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى، وَ انَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّه عَزَّ وَجَلَّ: »إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه، يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّه فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً« :


بدانيد كه من پس از پايان خطابه ‏ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏ خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ‏ام و على با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‏ گيرم. (خداوند مى‏ فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله اضافه شده است.</ref> «كسانى كه با تو بيعت مى ‏كنند در واقع با خدا بيعت مى ‏كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد» .<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹.</ref>
بدانيد كه من پس از پايان خطابه ‏ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مى‏ خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ‏ام و حضرت امیر با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براى او از شما بيعت مى‏ گيرم. (خداوند مى‏ فرمايد:)<ref>داخل پرانتز به خاطر برگشت كلام از مخاطب به غايب، و تغيير مخاطب از مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله اضافه شده است.</ref> «كسانى كه با تو بيعت مى ‏كنند در واقع با خدا بيعت مى ‏كنند. دست خداوند بر روى دست آنان است. پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمى عنايت خواهد كرد» .<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۴ بخش ۹.</ref>


... مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّه يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ ... ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّه، «يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» .
... مَعاشِرَ النّاسِ، ما تَقُولُونَ؟ فَإِنَّ اللَّه يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ ... ، وَ مَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّه، «يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» .
خط ۲۰۲: خط ۲۰۲:
اى مردم چه مى‏ گوييد؟ خداوند هر صدايى و پنهانى‏ هاى هر كسى را مى‏ داند ... ، و هر كس بيعت كند در حقيقت با خدا بيعت مى‏ نمايد، در اين بيعت دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است.
اى مردم چه مى‏ گوييد؟ خداوند هر صدايى و پنهانى‏ هاى هر كسى را مى‏ داند ... ، و هر كس بيعت كند در حقيقت با خدا بيعت مى‏ نمايد، در اين بيعت دست خدا بالاى دست بيعت كنندگان است.


اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از نسل آنان در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک مى ‏نمايد و وفاداران را مورد رحمت قرار مى‏ دهد.
اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از نسل آنان علیهم السلام در دنيا و آخرت به عنوان امامتى كه در نسل ايشان باقى است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاک مى ‏نمايد و وفاداران را مورد رحمت قرار مى‏ دهد.


هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است و هر كس وفا كند به آنچه با خدا عهد بسته خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى ‏فرمايد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.</ref>
هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است و هر كس وفا كند به آنچه با خدا عهد بسته خداوند به او اجر عظيمى عنايت مى ‏فرمايد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۹ بخش ۱۱.</ref>