۲۲٬۰۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
جزئيات آن روز صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه اى عظيم و آينده اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشتهاى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد.(و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند. | جزئيات آن روز صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه اى عظيم و آينده اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشتهاى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد.(و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند. | ||
فردا صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله نماز صبح را خواند، همچنان در مصلاى خود نشست و به ذكر خود ادامه داد تا آفتاب طلوع كرد. آنگاه رو به ابوعبيده كرد و فرمود: به به! چه كسى مثل توست، در حالى كه امين اين امت | فردا صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله نماز صبح را خواند، همچنان در مصلاى خود نشست و به ذكر خود ادامه داد تا آفتاب طلوع كرد. آنگاه رو به ابوعبيده كرد و فرمود: به به! چه كسى مثل توست، در حالى كه امين اين امت شده اى!! سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ...» : «واى بر كسانى كه نوشته را به دست خود مى نويسند و سپس مى گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به قيمت ارزانى بفروشند. واى بر آنان از آنچه دستانشان نوشته و واى بر آنان از آنچه كسب مى كنند» . | ||
سپس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: گروهى از اين امت شباهت پيدا | سپس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: گروهى از اين امت شباهت پيدا كرده اند به آنچه در كلام خداست كه «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه ...» : «از مردم مخفى مى كنند ولى از خدا مخفى نمى كنند، و خدا با آنان است آنگاه كه شبانه دور هم بر سر كلامى كه خدا راضى نيست جمع مى شوند، و خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد». | ||
سپس فرمود: همين امروز گروهى در امت من صبح كرده اند كه به اهل اين آيه شباهت دارند، در صحيفه اى كه بر ضد ما در جاهليت نوشتند و در كعبه آويختند! خداوند تعالى آنان را از زندگى آسوده برخوردار مى كند تا امتحانشان كند، و كسانى را كه بعد از آنان مى آيند نيز امتحان كند تا جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد. اگر نبود كه خداوند به من دستور داده كه از معرفى آنان اعراض كنم - به خاطر مسئله اى كه مى خواهد به انجام رساند - آنان را پيش مى آوردم و گردنشان را مى زدم!به خدا قسم وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخنان را فرمود آن گروه را ديديم كه چنان لرزه بر اندامشان افتاده بود كه حواس خود را از دست داده بودند، و بر احدى از آنان كه آن روز در مجلس حاضر بودند مخفى نماند كه حضرت با آن كلام آنان را قصد كرده بود و آن نمونه هايى كه از قرآن تلاوت فرمود به خاطر آنان مطرح كرده بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۲-۱۰۵. كشف اليقين: ص ۱۳۷. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۱۲-۱۳۵.</ref> | |||
در روايت ديگرى امام باقرعليه السلام پايه گذاران اين مجلس مخفى را كه سر از سقيفه در آورد صريحاً معرفى مى كند، و درباره كلام خداوند تبارك و تعالى:«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» : «آنگاه كه شبانه درباره كلامى كه خدا به آن راضى نبود جمع شدند» ، فرمود: يعنى ابوبكر و عمر و معاذ بن جبل و ابوعبيده جراح.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۱۶ ح ۸۰ ، ص ۲۷۱ ح ۱۴۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۷۵. المحتضر: ص ۵۷ . كافى: ج ۸ ص ۳۳۴ ح ۵۲۵ .</ref> | |||
۴- تحليل اعتقادى | |||
آنچه به عنوان تفسير از اين تطبيق آيات بر صحيفه ملعونه قابل استفاده است، هفت نكته است كه با ذكر فرازِ مربوطه از آيات به تبيين آن مى پردازيم: | |||
آنچه به عنوان تفسير از اين تطبيق آيات بر صحيفه ملعونه قابل استفاده است، هفت نكته است كه با ذكر فرازِ مربوطه از آيات به تبيين آن | |||
اول: نسبت دادن صحيفه به خدا ! | اول: نسبت دادن صحيفه به خدا ! | ||
«يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه» . | |||
هذا مَا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْمَلَأُ مِنْ اصْحابِ مُحَمَّدٍ | آنچه را كه با دست نوشته اند براى آنكه هنگام عرضه به مردم ارزش پيدا كند و مردم بدان اعتماد كنند عنوان خدايى به آن مى دهند و مى گويند از طرف خداست. اين مسئله اى است كه با ظرافت و حيله گرى تمام در آغاز صحيفه دوم پشتوانه محتواى آن قرار داده شده است.كسانى كه مى خواهند خلافت على عليه السلام را غصب كنند، نه تنها از خجالت سر به زير نيفكنده اند بلكه با كمال جسارت آن را جزئى از اسلام معرفى كرده اند، و براى برقرارى ارتباط بين غصب و اسلام! عنوان «اصحاب محمدصلى الله عليه وآله» را به كار گرفته اند. عين عبارت در آغاز صحيفه چنين است:هذا مَا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْمَلَأُ مِنْ اصْحابِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّه مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الانْصارِ الَّذينَ مَدَحَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ عَلى لِسانِ نَبِيِّهِ، وَ اتَّفَقُوا جَميعاً بَعْدَ انْ اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ وَ تَشاوَرُوا فى امْرِهِمْ وَ كَتَبُوا هذِهِ الصَّحيفَةَ نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ وَ اهْلِهِ عَلى غابِرِ الايّامِ وَ باقِى الدُّهُورِ لِيَقْتَدِىَ بِهِمْ مَنْ يَأْتى مِنَ الْمُسْلِمينَ مِنْ بَعْدِهِمْ<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۳. همچنين متن كامل اين صحيفه در كتاب »غدير در قرآن« آمده است: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹.</ref>: | ||
اين | اين نوشته اى است كه گروه مهمى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شده اند، همان مهاجر و انصارى كه خداوند در قرآنش و بر لسان پيامبرش آنان را ستوده است. | ||