۲۲٬۰۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
«از مردم مى ترسند ولى از خدا نمى ترسند، و خدا همراه آنان است هنگامى كه شبانه توطئه مى كنند گفتارى را كه خدا بدان راضى نيست و خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد» .اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است: | «از مردم مى ترسند ولى از خدا نمى ترسند، و خدا همراه آنان است هنگامى كه شبانه توطئه مى كنند گفتارى را كه خدا بدان راضى نيست و خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد» .اين آيات از چهار بُعد قابل بررسى است: | ||
=== موقعيت تاريخى اول === | |||
مراسم سه روزه غدير پايان يافته و كاروان غدير باقيمانده پنج روزه راه تا مدينه را هم طى كرده است. ماجراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در بين راه نيز با شكست رو به رو شده ولى [[منافقین]] هرگز از پاى ننشسته اند، بلكه در مدينه به فكر محكم كردن پايه هايى هستند كه پس از اعمال حج با [[صحیفه ملعونه اول]] اساس آن را چيدند. اكنون ماه محرم آغاز شده و رؤساى منافقين جلسات سرى تشكيل مى دهند و جزئيات تازه اى به پيمان نامه اول اضافه مى كنند. | مراسم سه روزه غدير پايان يافته و كاروان غدير باقيمانده پنج روزه راه تا مدينه را هم طى كرده است. ماجراى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در بين راه نيز با شكست رو به رو شده ولى [[منافقین]] هرگز از پاى ننشسته اند، بلكه در مدينه به فكر محكم كردن پايه هايى هستند كه پس از اعمال حج با [[صحیفه ملعونه اول]] اساس آن را چيدند. اكنون ماه محرم آغاز شده و رؤساى منافقين جلسات سرى تشكيل مى دهند و جزئيات تازه اى به پيمان نامه اول اضافه مى كنند. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبرصلى الله عليه وآله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود.در اين باره به دو آيه از قرآن استشهاد فرمود كه هر دو آيه را عيناً به صورت تضمين در كلام خود آورد. آن گروه با شنيدن سخنان حضرت در آن مجلس و احتمال اينكه كم كم نوبت به نام بردن آنان برسد چنان بر خود لرزيدند كه همه اهل مجلس متوجه شدند منظور از آن خطابها و اشاره هاى قرآنى كيانند!! | صبح فرداى امضاى صحيفه دوم، پيامبرصلى الله عليه وآله پس از نماز رو به ابوعبيده كرد و سخن را از جايى آغاز كرد كه مردم بى خبر از همه جا اجمالاً متوجه قضاياى پنهانى شدند؛ ولى حضرت مأمور بود در كلام خود تصريح به نام آنان نكند ولى علت اين اجمال و كتمان را بيان فرمود.در اين باره به دو آيه از قرآن استشهاد فرمود كه هر دو آيه را عيناً به صورت تضمين در كلام خود آورد. آن گروه با شنيدن سخنان حضرت در آن مجلس و احتمال اينكه كم كم نوبت به نام بردن آنان برسد چنان بر خود لرزيدند كه همه اهل مجلس متوجه شدند منظور از آن خطابها و اشاره هاى قرآنى كيانند!! | ||
=== موقعيت قرآنى === | |||
از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره دقيقاً درباره منافقين است و از آيه ۷۵ آغاز مى شود كه خداوند مى فرمايد: «آيا طمع داريد كه آنان واقعاً به شما ايمان آوردند در حالى كه عده اى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند، و پس از فهميدن آن را تحريف مى كردند با آنكه علم و اطلاع داشتند» . | از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره دقيقاً درباره منافقين است و از آيه ۷۵ آغاز مى شود كه خداوند مى فرمايد: «آيا طمع داريد كه آنان واقعاً به شما ايمان آوردند در حالى كه عده اى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند، و پس از فهميدن آن را تحريف مى كردند با آنكه علم و اطلاع داشتند» . | ||
خط ۴۴: | خط ۴۲: | ||
آيه سوره نساء درباره كسانى است كه خداوند آنان را با عنوان «خيانت كاران به خود» مطرح مى كند و با تعجب از اينكه كار خود را از مردم مخفى مى كنند ولى از خدا پنهان نمى كنند، مجلس شبانه آنان بر ضد خدا را يادآور مى شود و جمله «إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» را به ميان آورد. | آيه سوره نساء درباره كسانى است كه خداوند آنان را با عنوان «خيانت كاران به خود» مطرح مى كند و با تعجب از اينكه كار خود را از مردم مخفى مى كنند ولى از خدا پنهان نمى كنند، مجلس شبانه آنان بر ضد خدا را يادآور مى شود و جمله «إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» را به ميان آورد. | ||
=== موقعيت تاريخى دوم === | |||
جزئيات آن روز صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه اى عظيم و آينده اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشتهاى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد.(و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند. | جزئيات آن روز صبح كه پيامبرصلى الله عليه وآله آن آيات را براى مردم خواند و آنان را متوجه توطئه اى عظيم و آينده اى نگران كننده نمود، از لسان حذيفه كه به دقت پيگير ماجراها بوده چنين نقل شده است:آن گروه در منزل ابوبكر جمع شدند و درباره آينده خلافت به همفكرى پرداختند تا آنكه بر اصولى متفق شدند. سپس به سعيد بن عاص اموى دستور دادند تا نوشتهاى بنويسد و او آن صحيفه را به اتفاق آراى آنان نوشت. آنگاه صحيفه را به ابوعبيده جراح سپردند و او آن را به كسى سپرد تا به مكه ببرد.(و در كعبه پنهان كند). آنگاه از خانه ابوبكر بازگشتند. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۳: | ||
در روايت ديگرى امام باقرعليه السلام پايه گذاران اين مجلس مخفى را كه سر از سقيفه در آورد صريحاً معرفى مى كند، و درباره كلام خداوند تبارك و تعالى:«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» : «آنگاه كه شبانه درباره كلامى كه خدا به آن راضى نبود جمع شدند» ، فرمود: يعنى ابوبكر و عمر و معاذ بن جبل و ابوعبيده جراح.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۱۶ ح ۸۰ ، ص ۲۷۱ ح ۱۴۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۷۵. المحتضر: ص ۵۷ . كافى: ج ۸ ص ۳۳۴ ح ۵۲۵ .</ref> | در روايت ديگرى امام باقرعليه السلام پايه گذاران اين مجلس مخفى را كه سر از سقيفه در آورد صريحاً معرفى مى كند، و درباره كلام خداوند تبارك و تعالى:«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» : «آنگاه كه شبانه درباره كلامى كه خدا به آن راضى نبود جمع شدند» ، فرمود: يعنى ابوبكر و عمر و معاذ بن جبل و ابوعبيده جراح.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۱۶ ح ۸۰ ، ص ۲۷۱ ح ۱۴۱. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۲۷۵. المحتضر: ص ۵۷ . كافى: ج ۸ ص ۳۳۴ ح ۵۲۵ .</ref> | ||
=== تحليل اعتقادى === | |||
آنچه به عنوان تفسير از اين تطبيق آيات بر صحيفه ملعونه قابل استفاده است، هفت نكته است كه با ذكر فرازِ مربوطه از آيات به تبيين آن مى پردازيم: | آنچه به عنوان تفسير از اين تطبيق آيات بر صحيفه ملعونه قابل استفاده است، هفت نكته است كه با ذكر فرازِ مربوطه از آيات به تبيين آن مى پردازيم: | ||
اول: نسبت دادن صحيفه به خدا ! | ==== اول: نسبت دادن صحيفه به خدا ! ==== | ||
«يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه» . | «يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه» . | ||
آنچه را كه با دست نوشته اند براى آنكه هنگام عرضه به مردم ارزش پيدا كند و مردم بدان اعتماد كنند عنوان خدايى به آن مى دهند و مى گويند از طرف خداست. اين مسئله اى است كه با ظرافت و حيله گرى تمام در آغاز صحيفه دوم پشتوانه محتواى آن قرار داده شده است.كسانى كه مى خواهند خلافت على عليه السلام را غصب كنند، نه تنها از خجالت سر به زير نيفكنده اند بلكه با كمال جسارت آن را جزئى از اسلام معرفى كرده اند، و براى برقرارى ارتباط بين غصب و اسلام! عنوان «اصحاب محمدصلى الله عليه وآله» را به كار گرفته اند. عين عبارت در آغاز صحيفه چنين است:هذا مَا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْمَلَأُ مِنْ اصْحابِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّه مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الانْصارِ الَّذينَ مَدَحَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ عَلى لِسانِ نَبِيِّهِ، وَ اتَّفَقُوا جَميعاً بَعْدَ انْ اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ وَ تَشاوَرُوا فى امْرِهِمْ وَ كَتَبُوا هذِهِ الصَّحيفَةَ نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ وَ اهْلِهِ عَلى غابِرِ الايّامِ وَ باقِى الدُّهُورِ لِيَقْتَدِىَ بِهِمْ مَنْ يَأْتى مِنَ الْمُسْلِمينَ مِنْ بَعْدِهِمْ<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۳. همچنين متن كامل اين صحيفه در كتاب »غدير در قرآن« آمده است: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹.</ref>: | آنچه را كه با دست نوشته اند براى آنكه هنگام عرضه به مردم ارزش پيدا كند و مردم بدان اعتماد كنند عنوان خدايى به آن مى دهند و مى گويند از طرف خداست. اين مسئله اى است كه با ظرافت و حيله گرى تمام در آغاز صحيفه دوم پشتوانه محتواى آن قرار داده شده است.كسانى كه مى خواهند خلافت على عليه السلام را غصب كنند، نه تنها از خجالت سر به زير نيفكنده اند بلكه با كمال جسارت آن را جزئى از اسلام معرفى كرده اند، و براى برقرارى ارتباط بين غصب و اسلام! عنوان «اصحاب محمدصلى الله عليه وآله» را به كار گرفته اند. عين عبارت در آغاز صحيفه چنين است:هذا مَا اتَّفَقَ عَلَيْهِ الْمَلَأُ مِنْ اصْحابِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّه مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الانْصارِ الَّذينَ مَدَحَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ عَلى لِسانِ نَبِيِّهِ، وَ اتَّفَقُوا جَميعاً بَعْدَ انْ اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ وَ تَشاوَرُوا فى امْرِهِمْ وَ كَتَبُوا هذِهِ الصَّحيفَةَ نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ وَ اهْلِهِ عَلى غابِرِ الايّامِ وَ باقِى الدُّهُورِ لِيَقْتَدِىَ بِهِمْ مَنْ يَأْتى مِنَ الْمُسْلِمينَ مِنْ بَعْدِهِمْ<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۳. همچنين متن كامل اين صحيفه در كتاب »غدير در قرآن« آمده است: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹.</ref>: | ||
اين نوشته اى است كه گروه مهمى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شده اند، همان مهاجر و انصارى كه خداوند در قرآنش و بر لسان پيامبرش آنان را ستوده است. | اين نوشته اى است كه گروه مهمى از اصحاب محمد رسول اللَّه از مهاجرين و انصار بر آن متفق شده اند، همان مهاجر و انصارى كه خداوند در قرآنش و بر لسان پيامبرش آنان را ستوده است. | ||
آنان بعد از آنكه آخرين تلاش را در رأى خود به كار گرفتند و در مسئله خود به مشورت پرداختند، و اين صحيفه را با در نظر داشتن صلاح اسلام و اهل آن در ايام گذشته و باقيمانده روزگار نوشتند، تا كسانى از مسلمانان كه بعد از آنان مى آيند به آنان اقتدا كنند. | |||
مى بينيم كه با سوء استفاده از كلمه «اتَّفَقَ» و «اصْحاب» و «مَدَحَهُمُ اللَّه» و «اجْهَدُوا رَأْيَهُمْ» و «نَظَراً مِنْهُمْ الَى الاسْلامِ» و «لِيَقْتَدِىَ» جلوه هاى مثبتى به كار خود داده اند، تا نسلهاى آينده آنان را دلسوزان خود بپندارند. | |||
==== دوم: جنايتى عظيم به خاطر دنيا: ==== | |||
«لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً» . | |||
ارزش صحيفه براى نويسندگان آن رسيدن به رياست و طمع هاى زود گذر دنيا بود؛ كه براى ابوبكر دو سال و چند ماه و براى عمر دوازده سال و اندى بود، و سه نفر ديگر با حسرتِ آن چشم از جهان فرو بستند و قبل از آنكه طعم آن را بچشند معاذ و ابوعبيده طاعون گرفتند و در زمان عمر مردند و سالم در جنگ يمامه فداى سقيفه شد.براى اين دوران كوتاه، كه حتى به احتمال خودشان هم با سنى كه هنگام نوشتن صحيفه داشتند حد اكثر ده سال بيشتر از اين نمىتوانست باشد، حاضر شدند دين و دنيا و آخرت نسل خود و همه نسلهاى آينده را تا روز قيامت تباه كنند. | |||
آيا اين ثَمَن و قيمت در برابر آن جنايت هولناك واقعاً بَخْس و ناچيز نيست؟ اين ارزشى بود كه براى آنان داشت، ولى [[اهلبیت]] پيامبرعليهم السلام و امت اسلام تاوان عظيمى براى آن جنايت پرداختند. | |||
اين قيمت گران با بى نهايت گِره خورده و با بزرگىِ جرم قابل سنجش است، كه از خانه حضرت زهراعليها السلام و دربِ شكسته و ديوارِ سوخته آن آغاز مى شود. اگر آن سوزاندن قابل جبران بود، ائمه عليهم السلام هيزم آن را نزد خود نگاه نمى داشتند چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ثُمَّ يُحْرِقُهُما بِالْحَطَبِ الَّذى جَمَعاهُ لِيُحْرِقا بِهِ عَلِيّاً وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ عليهم السلام، وَ ذلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنا نَتَوارَثُهُ<ref>دلائل الامامة: ص ۲۴۲.</ref>: سپس آن دو نفر را با هيزمى كه براى سوزاندن على و فاطمه و حسنين جمع كردند مى سوزاند، و آن هيزم نزد ماست و براى يكديگر به ارث مى گذاريم. | |||
و | اگر لباس هاى غارت رفته خيمه هاى كربلا و عاشورا قيمت دنيايى داشت امام سجاد عليه السلام به يزيد نمى فرمود: ما از اموال تو نمى خواهيم، بلكه آنچه غارت شده را از تو خواستم زيرا در آنها بافته هاى حضرت زهراعليها السلام و مقنعه و گردنبند و پيراهن آن حضرت بود.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۱۴۴.</ref> | ||
و اگر فدك باز گرداندنى بود نمى فرمود: حقوق ما را از كسانى كه به ما ظلم كردند، جز خدا نمى تواند بگيرد. | |||
و يا نمى فرمود: ما اهلبيتى هستيم كه باز پس نمى گيريم چيزى را كه به ظلم از ما گرفته شده باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۳۹۶،۳۹۵.</ref> | |||
==== سوم: واى بر صحيفه از كربلا! ==== | |||
«فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ».صحيفه ملعونه نادرترين مورد از اقدامات مخفيانه اى است كه سر از عظيم ترين جنايات بر آورد كه بشريت را به خاك مصيبت نشاند و صداى «واى حسين» آن به آسمانها رسيد، چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: اذا كُتِبَ الْكِتابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام: آنگاه كه صحيفه نوشته شد حسين عليه السلام كشته شد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۶۵ و ج ۲۸ ص ۱۲۳.</ref> | |||
در محرم سال يازدهم هجرى - اندكى پس از غدير - در خانه ابوبكر در مدينه صحيفه دوم كه اساسنامه سقيفه بود تنظيم شد و دقيقاً پنجاه سال بعد از آن در محرم سال۶۱ هجرى سيدالشهداء عليه السلام به شهادت رسيد. | |||
آيا جا دارد به چنين نوشته اى گفته شود: اى واى بر شما از آنچه نوشته ايد، واى ننگ بر شما از چنين دست خطى! و آيا نبايد به اين گروه گفت: اى واى بر شما از آنچه عاقبت كارتان بدان انجاميد و اف بر شما از آنچه كسب كرديد! | |||
==== چهارم: صحيفه مخفى از غير خدا ! ==== | |||
«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه». | |||
بى اعتمادى منافقين به يكديگر در حدى است كه كارشان را به تناقض در گفتار و عمل و دو رنگى حتى در بين خود منجر مى كند، و برخوردهايى از خود نشان مى دهند كه قابل استهزا و خنده آور است.آيا اين مسخره آور نيست كه از مردم حساب ببرند و كار خود را از آنان مخفى كنند، ولى از خدا مخفى نكنند؟ | |||
گمان نشود كه هيچ كارى قابل مخفى كردن از خدا نيست، پس آنان چگونه مخفى مى كردند؟ | |||
اگر چنين است چرا درون كعبه گرد آمده اند؟! | |||
آيا آمده اند خدا را شاهد بگيرند؟! | |||
آيا جمع شده اند تا خدا ضامن اجرايى كارشان باشد؟!آيا در خانه خدا پيمان مى بندند كه اگر كسى تخلف كرد صاحب خانه او را كمرشكن كند؟! | |||
همه اينها يك علت بيشتر ندارد و آن بى اعتمادى شديد جوّ نفاق حتى نسبت به يكديگر است؛ و آنگاه كه نوبت به محكم كارى مىرسد براى الزام يكديگر مجبور از به كار گرفتن چيزهايى هستند كه قابل اعتماد باشد.دقيقاً مانند بسيارى از ظالمين و غارتگران دنيا كه وقتى بخواهند امانتى را نزد كسى قرار دهند بهترين و پاكترين افراد جامعه را انتخاب مىكنند، در حالى كه اگر روزى صلاحشان اقتضا كند ممكن است به همان اشخاص نيز ظلم روا دارند.اكنون جا دارد همه اهل عالم از هر دين و آيينى بر اصحاب صحيفه بخندند و آنان را مسخره كنند، كه در خانه خدا بر ضد صاحب خانه پيمان بستند و در خانه او پيمان نامه نوشتند و در حضور او آن را امضا كردند (وَ هُوَ مَعَهُمْ) . | |||
و اصل پيماننامه را هم به او سپردند كه خدا امين و شاهدشان باشد. صحيفه دوم را هم كه در مدينه نوشتند فوراً براى صاحب خانه فرستادند و نزد او زير خاك كعبه اش به وديعت سپردند!!اى صاحبِ خانه! تو را به صبر و حلمى كه نسبت به آنان روا داشتهاى سوگند مى دهيم، كه در روز قيامت آن چهرهها را در پيشگاه خلايقت رسوا سازى و اسرار ناگفته شان را بازگويى. | |||
==== پنجم: صحيفه ملعونه نمونهاى از كار امتهاى گذشته: ==== | |||
«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ». | |||
اين | آغاز انحراف امتها از دستكارى اصول و مبانى هر دينى آغاز شده تا به همه جوانب آن سرايت كرده است. به عبارت ديگر قوام هر دينى با اصول و پايه هاى آن است كه آسانترين راه براى از ميان برداشتن آن دين تغيير در آن مبانى است.صحيفه اول و دوم دقيقاً با اين هدف نوشته شد، كه پايه هاى اصلى اسلام در آن به صراحت مورد دستكارى قرار گرفت، و دقيقاً آنچه مورد رضاى خدا نبود (ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ) جاى فرامين الهى را گرفت.<ref>درباره متن صحيفه ملعونه به: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲۶-۱۲۹.</ref> امام اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره مى فرمايد:خداوند تعالى در قرآن داستان تغيير دهندگان دين را بيان كرده آنجا كه مى فرمايد:«إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ» : «آنگاه كه براى تدوين آنچه خدا راضى نيست شبانه گرد هم جمع مى شوند» ، كه اين سخنان مربوط به بعد از فقدان پيامبر صلى الله عليه وآله است، امورى كه پايه هاى باطلشان را با آنها بر پا مى كنند، چنانكه يهود و نصارى بعد از فقدان حضرت موسى و عيسى عليهما السلام انجام دادند و تورات و انجيل را تغيير دادند، و هر سخنى را از موقعيت خود تحريف كردند ... .<ref>بحار الانوار: ج ۸۹ ص ۴۴ و ج ۹۰ ص ۱۱۳. الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۱.</ref> | ||
==== ششم: صحيفهاى مثل صحيفه جاهليت: ==== | |||
«ضاهُوهُمْ فى صَحيفَتِهِمُ الَّتى كَتَبُوها عَلَيْنا فِى الْجاهِلِيَّةِ» . | |||
اين كلام پيامبر صلى الله عليه وآله درباره امضا كنندگان صحيفه است كه رو در روى آنان به كنايه فرمود: امروز در امت من گروهى صبح كرده اند كه شباهت دارند به كسانى كه در جاهليت بر ضد ما صحيفه اى نوشتند و آن را در كعبه آويختند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۶. همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref> | |||
قريش در جاهليت وقتى راه هاى مختلف مبارزه با پيامبر صلى الله عليه وآله را تجربه كردند و به نتيجه اى نرسيدند، به عنوان آخرين اقدام پيمان نامهاى نوشتند و بر سر آن هم قسم شدند كه با هيچ يك از بنى هاشم مجالست نكنند و با آنان معامله ننمايند تا زمانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله را تسليم قريش كنند تا او را بكشند!اين پيمان نامه را چهل نفر از بزرگان قريش مُهر زدند و آن را در كعبه آويختند و در پى آن بنى هاشم را چهار سال در شعب ابى طالب محاصره كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۱۲۰ ح ۳۳ و ج ۱۹ ص ۲.</ref>وجه مشابهت هاى اين دو صحيفه باز مى گردد به قصد ريشه كن كردن اسلام در هر دو مورد، تصميم بر قتل پيامبر صلى الله عليه وآله در هر دو، و آزار خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله در هر دو، قرار دادن آن در كعبه در هر دو مورد، كه اين شباهت ها ارتباط كفر ظاهر در جاهليت و كفر باطن (نفاق) در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله را روشن مىكند. | |||
==== هفتم: اغماض از صحيفه براى امتحان: ==== | |||
«لِيَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ» . | |||
هفتم: اغماض از صحيفه براى امتحان: | |||
صحيفه ملعونه سؤال بزرگى براى ما دارد، و آن اينكه با اطلاع دادن خداوند به پيامبرش و علم آن حضرت به انعقاد چنين قراردادى بر ضد اسلام، چرا حضرت افشاگرى نكرد و چرا مانع از كارشان نشد و چرا آنان را به قتل نرساند؟ | صحيفه ملعونه سؤال بزرگى براى ما دارد، و آن اينكه با اطلاع دادن خداوند به پيامبرش و علم آن حضرت به انعقاد چنين قراردادى بر ضد اسلام، چرا حضرت افشاگرى نكرد و چرا مانع از كارشان نشد و چرا آنان را به قتل نرساند؟ | ||
اين سؤال درباره سقيفه نيز مطرح است كه چرا | اين سؤال درباره سقيفه نيز مطرح است كه چرا اميرالمؤمنين عليه السلام با اينكه با دست يداللهى مى توانست همه مهاجمين به خانه اش را به قتل برساند و با همان قدرت بر اريكه خلافت تكيه دهد، ولى چنين اقدامى نكرد و صبر و تحمل را پيشه كرد؟اين سؤال درباره بسيارى از اقدامات انبياء و ائمه عليهم السلام مطرح است كه كار آنان به ظاهر سؤال برانگيز است، ولى در باطن امر مستقيم الهى بر همان است.پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ چنين سؤالى را به تأخير نينداخته و درباره صحيفه ملعونه به صراحت فرموده است: | ||
پيامبرصلى الله عليه وآله پاسخ چنين سؤالى را به تأخير نينداخته و درباره صحيفه ملعونه به صراحت فرموده است: | |||
انَّ اللَّه تَعالى يُمَتِّعُهُمْ لِيَبْتَليهِمْ وَ يَبْتَلى مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ، تَفْرِقَةً بَيْنَ الْخَبيثِ وَ الطَّيِّبِ، وَ لَوْ لا انَّهُ سُبْحانَهُ امَرَنى بِالاعْراضِ عَنْهُمْ لِلامْرِ الَّذى هُوَ بالِغُهُ لَقَدَّمْتُهُمْ فَضَرَبْتُ اعْناقَهُمْ:خداوند تعالى آنان را از زندگى دنيا برخوردار مىكند تا آنان را و كسانى كه بعد از آنان مى آيند امتحان كند و جدا كردن خبيث و طيب انجام گيرد. اگر نبود كه خداوند سبحان به من دستور اعراض از آنان را داده - به خاطر امرى كه مىخواهد به انجام رساند - آنان را پيش مى آوردم و گردنشان را مى زدم!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۶.</ref> | |||
دقت در اين كلام پيامبر صلى الله عليه وآله پاسخ كامل همان سؤال است و در مجموع شش جواب از شش ديدگاه است: | |||
از | پاسخ اول: «يُمَتِّعُهُمْ لِيَبْتَلِيَهُمْ» : «آنان را (از دنيا) برخوردار مى كند تا امتحانشان كند» .خداوند از اول روزگار بنا را بر نابودى فورى ظالمين نگذاشته، بلكه آنان را آزاد گذاشته تا امتحان خود را پس دهند. چنانكه قابيل و نمرود و شدّاد و فرعون را مدتى در زمين مهلت داد، در حالى كه مى توانست به مجرد ادعاى نابجا نابودشان كند. | ||
پاسخ دوم: «وَ يَبْتَلِىَ مَنْ يَأْتى بَعْدَهُمْ» : «تا كسانى را كه بعد از آنان مىآيند امتحان كند» . | |||
اگر خدا راه ظالمين و گمراهان را مسدود كند وسيله اى براى امتحان مردم نمى ماند. مردم بايد در معرض راه منحرف و افكار باطل قرار بگيرند، تا عيار ثابت قدم بودنشان در كنار حق محك زده شود. درست است كه اهل باطل به سزاى خود مى رسند، ولى از جهتى باعث امتحان ديگران نيز خواهند بود. | |||
اين امتحان همه نسلها را تا روز قيامت فرا مى گيرد كه على عليه السلام را انتخاب خواهند كرد يا اولى و دومى را ؟در غدير حضور خواهند يافت يا در سقيفه؟ | |||
از درون خانه زهرا عليها السلام مدافع عصمت كبرى خواهند بود يا از بيرون خانه آتش خواهند آورد؟ | |||
طناب بر گردن على عليه السلام انداخته و شمشير بر سر او خواهند گرفت كه به اجبار بيعت كند، يا مانند سلمان و ابوذر و مقداد با سرهاى تراشيده و شمشيرهاى حمايل كرده كنار احجار زيت براى نصرتش آماده مىشوند؟ | |||
حسين عزيز عليه السلام را با داعيه «بُغْضاً مِنّا لابيكَ» به شهادت مى رسانند، يا پيش مرگ او مى شوند تا در صحنه كربلا نماز بخواند؟! | |||
امواج پيچ در پيچ فرات را از جگر كباب شده ۷۲ مرد آسمانى و ۸۴ بانوى بهشتى منع مى كنند، يا در راه آوردن مشك آبى جان بر كف بر نيزه هاى يزيد مى تازند و با دو دست بريده بر لبان خشكيده آنان اشك مىريزند؟ | |||
آيا كدام نسل با گذشت قرنها از روز فاطمه و حسينعليهما السلام ، دشمنان و قاتلان ايشان را مىستايند و از ذكر جناياتشان اغماض مىكنند، يا با لعن بر غاصبين حقشان و افشاى جوانب سوزناك جناياتشان، بر پهلوى شكسته سِرّاللَّه و سَرِ مقدس ثاراللَّه آه مىكشند و اشك مىريزند؟ | آيا كدام نسل با گذشت قرنها از روز فاطمه و حسينعليهما السلام ، دشمنان و قاتلان ايشان را مىستايند و از ذكر جناياتشان اغماض مىكنند، يا با لعن بر غاصبين حقشان و افشاى جوانب سوزناك جناياتشان، بر پهلوى شكسته سِرّاللَّه و سَرِ مقدس ثاراللَّه آه مىكشند و اشك مىريزند؟ |