|
|
خط ۲۵۶: |
خط ۲۵۶: |
|
| |
|
| پيش بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسير «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ...» پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ها بماند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۷.</ref> برنامه سوم و چهارم، ظهور جبرئيل در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود. | | پيش بينى چنين بود كه اين پيام در متن خطبه نباشد و به طور جداگانه و به عنوان تفسير «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ ...» پس از ختم كلام در خطابه ارائه گردد، تا به طور جداگانه در خاطره ها بماند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۷.</ref> برنامه سوم و چهارم، ظهور جبرئيل در غدير و ماجراى سنگ آسمانى بر دشمن غدير حارث فهرى بود. |
|
| |
| == انسان كامل در خطبه غدير<ref>زلال غدير(مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۴۱۱ -۴۲۶ </ref> ==
| |
| شايد بتوان گفت بحث انسان كامل پس از توحيد، مهم ترين بحث در همه اديان و مكاتب معرفتى در طول تاريخ بوده است. با توجه به اينكه خطبه مشهور حضرت رسول صلى الله عليه و آله در واقعه غدير از جمله اسناد معتبر اين واقعيت تاريخى به شمار مى آيد، با بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در اين خطبه شريف، مىتوان گوشهاى از ديدگاه پيام آور وحى را نسبت به اين مسئله كليدى در مباحث معرفتى دريافت.سيماى انسان كامل در خطبه غدير در محورهاى زير تجلى يافته است: دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، برخوردارى انسان كامل از تأييد و تصريحات قرآنى، حمايت از دين الهى و دفاع از حريم نبوت، دارا بودن عالىترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله، دارا بودن علم لا يزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار و... .
| |
|
| |
| و اما تفصيل مطلب:
| |
|
| |
| '''مقدمه'''
| |
|
| |
| واقعه غدير يكى از وقايع مهم تاريخى اسلام است كه از نظر نقلى اثبات شده و از نظر عقلى هم نه تنها قابل پيش بينى بوده، بلكه جز اين نيز انتظار نمى رفت. زيرا براى حفظ و صيانت شريعتى چون دين اسلام - كه پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله آن را آغاز نموده - بايد جانشينانى صالح انتخاب مى شدند، تا در طول تاريخ اين فرهنگ عظيم بماند و دست خوش تغيير نگردد.
| |
|
| |
| اسناد و مدارک موجود و بى شمار، صحت اين واقعه را تأييد مى كنند، از ميان راويان حديث بيش از ۱۱۰ نفر از صحابه، ۸۴ نفر از تابعين و ۳۶۰ نفر از علما از قرن دوم تا حال حاضر اعم از شيعه و سنى آن را نقل كرده اند.
| |
|
| |
| آينه سر تا پاى ملل عالم و نماينده قبايل و عشاير و فرق و اقوام تاريخ آنهاست. هيچ چيز مانند تاريخ معرّف قومى نيست. تاريخ اسلام از حوادث بسيارى مشحون است، كه مهم تر از همه آنها اهميت غدير خم است. هر حادثه و هر ملتى يک نوع مواد و مصالحى براى اجتماع خود دارد.
| |
|
| |
| مواد و مصالح غدير خم و ايمان به توحيد و بعثت خاتم النبيين صلى الله عليه و آله و آموزش و پرورش قرآن براى رشد عقلى بشر است، و هيچ عاملى در اين تربيت و تعليم عميقتر و مؤثرتر از وجود امام عليه السلام نبوده و نيست؛ كه مانند آئينه درخشان تاريخ اسلام را انعكاس مى دهد. اهميت غدير خم از آن است كه على عليه السلام با همه فضائلش معرفى شده است. آن حضرت حجتى روشن از خدا به زبان پيامبر صلى الله عليه و آله بر خلق امت است.
| |
|
| |
| خطبه غدير روح سخن و نتيجه عمر پيامبر صلى الله عليه و آله است. اين خطبه حاصل دين و ضامن سعادت و متضمن حساس ترين نكات آموزش و پرورش است. اين خطبه بلندگوى قرآن و آئينه روحيه نبوت و امامت است. در اين خطبه مهيّج و مستدل و منطقى و مستند به وحى و قرآن، راه مستقيم و روشن و هموار زندگى را نشان مى دهد. در اين خطبه هدف اصلى از آمدن و رفتن و كمال مطلوب و طريقه نجاح و فلاح و رهايى از قيود مشكلات ارائه شده است.از آنجايى كه انسان برجسته ترين و متعالى ترين مخلوقى است كه در نظام خلقت آفريده شده است، رشد و هدايت او همواره دغدغه و هدف اصلى اديان و مكاتب الهى و حتى بشرى بوده است. اديان الهى در راستاى نيل به اين هدف والاى خلقت، هميشه نمونههاى اعلا و رشد يافتهاى از انسان و مفهوم عظيم انسانيت را پيش روى بشريت نهاده اند، تا انسانها با تمسک و الگوبردارى از اين نمادهاى برگزيده و عينى راه مقصود را بيابند.
| |
|
| |
| آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور به وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشه هاى انسانى بوده است. اديان، مذاهب و مكاتب بر پايه برداشت و شناختى كه از حقيقت انسان دارند، هر يک به گونه لزوم يا رسيدن به مقام عالى انسانى - كه همان انسان كامل باشد - را پذيرفته اند، و براى آن ويژگى ها، القاب و وظايفى را بيان كرده اند.
| |
|
| |
| انسان عقل و اراده دارد و روح در او دميده شده است. انسان كامل تنها موجودى است كه در اين عالم استعداد ظهور و تجلى تام و تمام اسماء و صفات الهى را دارد، و آئينه تمام نماى صفات و اسماء حسناى الهى است. «ان اللَّه خلق آدم على صورة» ؛ يعنى انسان كامل مى تواند واجد و محل ظهور همه صفات الهى باشد، و به همين دليل عصاره عالم خلقت در وجود انسان كامل خلاصه مى شود.
| |
|
| |
| لذا در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگى ها و نشانه هايى معين است. وى انسانى است مهذب، متفكر، فعال كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست، و آثار پرهيزگارى و آزرم و فروتنى بر چهرهاش نمودار است. او جز از خداوند نمى هراسد، و در تكاپوى حيات جز بر وى و اراده و كوشش راستين خود تكيه نمى كند. صاحب مروت و شرف و آزادگى و دوستدار فضيلت و دشمن رذيلت و ستمگرى است.
| |
|
| |
| در همه جنبه هاى زندگى او هماهنگى و اعتدال به چشم مى خورد. ضمن آنكه از لذات پاک دنيوى بهره مند مى گردد، هيچ گاه به شهوات نمى گرايد و غفلت و خودپرستى او را از فلاح به در نمى برد. او با احساس وظايف انسانى و درک مسئوليت هاى فردى و اجتماعى، همواره مجرى قوانين و فرمانهاى الهى است.به فرجام نيک و بد اعتقادى راسخ دارد، و مؤمن و مطمئن است كه در سازمان منظم آفرينش - كه حسابى دقيق و تخلف ناپذير است - در همه چيز حكم فرماست. هر خوبى و بدى - و لو بسيار اندك - پاداش و عقوبتى حتمى دارد. بنابراين، سرمايه عمر چنين انسانى عمل صالح و پيشه او تقوى است. نتيجتاً بر پستىها چيره و بر قدرتها و جاذبيتهاى كاذب فائق و بر باطل غالب است.
| |
|
| |
| بررسى مفهوم و سيماى انسان كامل در خطبه غدير، خطوط كلى اين چهره الهى بشرى را به گونه اى شفاف و روشن بيان مى دارد. و از آنجا كه اين خطبه شريف از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته و از وجود متبرک «ما ينطق عن الهوى» صادر گرديده است، مى توان يكى از بهترين منابع بررسى محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در لسان روايات اسلامى باشد. خصوصاً با توجه به اينكه در متن اين خطبه مفهوم انسان كامل به گونهاى عميق و تنگاتنگ با مفهوم ولى و ولايت الهى پيوند خورده است.
| |
|
| |
| شايد بتوان گفت خاستگاه پيوند ريشهدار مفهوم ولىّ و انسان كامل و امام، متن آيات و رواياتى از اين دست است. تا جايى كه نمود بيرونى اين هر سه مفهوم در هر زمانى در عالم واقع يكى است. نماياندن گوشه اى از محورهاى تجلى سيماى انسان كامل در خطبه غدير هدفى است كه اين نگارش به دنبال بررسى آن است.
| |
|
| |
| ۱- بررسى رابطه مفاهيم توحيدى و مفهوم ولايت در خطبه غدير خطبه شريف پيامبرصلى الله عليه و آله در هجدهم ذىالحجه سال دهم هجرى نيز از مهمترين اسناد اثبات ولايت امام على عليه السلام در طول تاريخ است. متن خطبه به شيوه مرسوم در همه خطبه هاى موجود در روايات اسلامى، با حمد و ثناى پروردگار آغاز مى شود و در بردارنده يك مبحث جامع توحيدى است: الحمد للَّه الذى علا فى توحّده، و دنى فى تفرّده، و جلّ فى سلطانه، و عظم فى اركانه، و احاط بكل شى و هو فى مكانه، و قهر جميع الخلق بقدرته و برهانه. مجيداً لم يزل، محموداً... .
| |
|
| |
| اما آنچه فراز توحيدى اين خطبه را از ساير خطبه ها متمايز مى كند، سير پيوند اين مضامين توحيدى با مفهوم ولايت است. چينش مضامين توحيدى خطبه به گونه اى است كه با ترسيم سيماى ولىّ و انسان كامل عجين مى شود، و در هماهنگى كامل محتوايى با مفهوم ولايت و امامت قرار دارد. تا جايى ظاهراً بخش توحيدى خطبه همچون يك براعت استهلال زيبا براى تنه اصلى خطبه به حساب مى آيد.
| |
|
| |
| يكى از مهم ترين راههاى اثبات انسان كامل در عرفان نظرى، تبيين و تحليل چينش هستى است. محور دستگاه هستى شناسى عرفانى، وحدت شخصى جهان هستى است؛ به اين معنى كه در همه هستى، تنها يک وجود است و غير آن تجليات آن مى باشد. در اين ميان تنها انسان كامل آئينه تمامنماى اسماء و صفات آن وجود يگانه است. آگاهى از دلايل، ويژگى ها، وظايف و جايگاه انسان كامل در گرو شناخت توحيد و چينش نظام هستى است.
| |
|
| |
| حضرت در ادامه مى فرمايد: بارئ المسموكات، و داحى المدحوّات، و جبار الأرضين و السموات. سبّوح قدّوس، رب الملائكة و الروح. مفضّل على جميع من يراه، متطوّل على من ادناه، يلحظ عين و العيون لا تراه... . اقرّ له على نفسى بالعبودية، و اشهد له بالربوبية، و اؤدّى ما اوحى الىّ حذراً من ان لا افعل. فتحلّ بى منه قارعة لا يدفعها عنّى احد و ان عظمت حيلته. لا اله الا هو، لإنه قد اعلمنى انى ان لم ابلغ ما انزل الىّ فما بلّغت رسالته. فقد ضمن لى تبارك و تعالى العصمة، و هو اللَّه الكافى الكريم.
| |
|
| |
| حضرت رسول صلى الله عليه وآله در خطبه به دنبال آن است كه با بهره گيرى از پشتوانه هاى لزوم وجود انسان كامل، وجود مستمر امام در جهان هستى را اثبات كند. بحث انسان كامل همان نكته اى است كه در تلفيق بين فراز توحيدى خطبه و مبحث انتساب امامت به خوبى به چشم مى خورد.
| |
|
| |
| ۲- تجلّى سيماى انسان كامل در آيات قرآنىِ خطبه غديرقرآن مجيد و روايات امام را شخصيت جامع ويژگى هاى آسمانى و زمينى معرفى مى كند. تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه وآله در خطبه غدير از انسان كامل ترسيم مى كند از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى يرخوردار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير، نمودى بسيار چشمگير دارد. تا جايى كه خطيب يگانه غدير در حدود ۲۲ بار در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولىّ پس از خود بهره برده است.
| |
|
| |
| حضرت در ابتداى طرح مبحث ولايت به آيهاى استشهاد مىكند كه در جريان همان واقعه بر حضرتش نازل شده، و ظهور معنايى نسبتاً آشكارى در طرح يک مسئله بسيار كليدى دارد. چنانكه مى بينيم مفهوم آيه بيانگر وصول به مرحله نهايى معرفت الهى است، كه اگر نداى آن به گوش همه بشريت نرسد رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله ناتمام مى ماند:
| |
|
| |
| فأوحى الىّ: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . معاشر الناس، ما قصّرت فى تبليغ ما انزله الىّ، و انا مبيّن لكم سبب نزول هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىطالبعليه السلام اخى و وصيّى و خليفتى و الامام من بعدى. الذى محلّه منّى محل هارون من موسى عليهما السلام، الا انه لا نبى بعدى، و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله.
| |
|
| |
| در اين آيه و حديث مشهور، حضرت از دو جنبه مهم معرفتى به ترسيم سيماى انسان كامل پرداخته اند:
| |
|
| |
| الف. تأكيد خداوند و شناساندن چهره عينى انسان كامل.
| |
|
| |
| ب. رسيدن وصايت و جانشينى بلافصل پيامبر صلى الله عليه و آله بر ولىّ تعيين شده از ناحيه خداوند.
| |
|
| |
| بحث از مفهوم ولىّ و ترسيم سيماى نورانى قطب عالم امكان در كلام مبارک حضرت ادامه مى يابد، و به صراحت به تبيين و گزينش ولىّ و انسان كامل از منبع وحى مى انجامد:
| |
|
| |
| و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .
| |
|
| |
| در ساحت دين اسلام انسان كامل در قالب چهارده معصوم عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى هاى انسان كامل در «ولايت» خلاصه مى شود، و «امامت» ظهور ولايت است. ولايتى كه حق دخل و تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست كه از رگ گردن به ما نزديكتر است.
| |
|
| |
| ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى شود: «اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم» ، «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون«»سلام همه نورى واحد هستند، اين آيه در مورد وجود مبارک ايشان نيز صدق مى كند.
| |
|
| |
| در مقوله مهم ديگر كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله در ادامه استشهاد به آيات قرآن به آنها مى پردازند:الف. بحث از جريان نفاق و مخالفتى است كه در مقابل اين تعيين و انتساب الهى شكل گرفته است و ادامه خواهد يافت. چنانكه آيه ذكر شده در خطبه دلالت صريح دارد بر اذيت و آزارهاى جريان نفاق نسبت به رسول اللَّه صلى الله عليه و آله درباره اين انتساب.
| |
|
| |
| ب. ارائه يک الگوى برتر كه ملازمت و همراهى دائمى با شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله داشته و تربيت يافته ويژه مكتب پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است:
| |
|
| |
| و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس، لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم.
| |
|
| |
| از مضامين ديگرى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله در تبيين جايگاه انسان كامل از آيات قرآن بهره مى گيرد برخوردار بودن اين امام از جامع صفات الهى است:
| |
|
| |
| معاشر الناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ. و كل علم علمته فقد احصيته فى على عليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام و هو الامام المبين.
| |
|
| |
| حقيقت انسان كامل همه حقايق را در خود گرد آورده است. انسان با اينكه از اكوان (ما سوى اللَّه) است، مى تواند مقامات گوناگونى را در خود جاى دهد و جامع جهات حقانى و الهى هم باشد. تنها حقيقت انسان كامل است كه تا قرب الهى پيش مى رود، و سرّ اشرفيّت او نيز همين است.
| |
|
| |
| مفاهيم ديگرى كه مى توان در خلال آيات ذكر شده در خطبه غدير به آنها اشاره كرد عبارت اند از: به كمال رسيدن دين با تبعيت از ولى و انسان كاملى كه خدا و رسولش صلى الله عليه وآله او را تعيين نموده اند: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» .
| |
|
| |
| تعيين خطوط كلى دوستى و ولايت اين سيماى برتر و دشمنى با دشمنان او:
| |
|
| |
| «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم...» .«كلما دخلت امة لعنت اختها...» .
| |
|
| |
| تعيين راه و مسير صحيح رسيدن به حق از طريق شناساندن انسان كامل به همه بشريت و اعلام اينكه اين راه روشن ادامه راه انبيا عليهم السلام است:
| |
|
| |
| «اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضالين» .
| |
|
| |
| '''۳- محورهاى انعكاس سيماى انسان كامل در خطبه'''
| |
|
| |
| با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه حضرت رسول صلى الله عليه وآله، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى يابيم، كه نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسانها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند و حتى امكان شبيه سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست، و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيتهاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسانها بگيرد.
| |
|
| |
| تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى يابد؛ به گونه اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى، و نظام دينى، جذاب، لطيف و بزرگ و ستودنى است:
| |
|
| |
| الف. تعيين و نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار
| |
|
| |
| اگر به ترتيب چيدمان مضامين خطبه دقت كنيم، در مى يابيم كه حضرت رسول صلى الله عليه وآله بلافاصله پس از طرح مباحث توحيدى، به نصب ولىّ و انسان كامل از جانب پروردگار اشاره كرده است، و آن در لفّافهاى از تأكيد و حتى تهديدات الهى بيان داشته است:
| |
|
| |
| فأوحى الىّ: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك» فى على عليه السلام «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللَّه يعصمك من الناس» . معاشر الناس، ما قصرت فى تبليغ ما انزله الىّ و انا مبين لكم سبب هذه الآية. ان جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابىیطالب عليه السلام اخى و وصيى و خليفتى و الامام من بعدى.
| |
|
| |
| ابن سينا در كتاب مبدأ و معاد مى گويد: كمال عالم هستى در اين است كه انسان در اين عالم پا به عرصه وجود بگذارد. انسان ميوه شجره «كَون» است، طبق آيات شريف قرآن، خداوند مقام خليفة اللهى را به انسان داد، و به فرشتگان امر فرمود كه بر او سجده كنند. پس بديهى است كه بايد از لحاظ صفات و ويژگى ها شبيه مستخلفٌ عنه باشد. خداوند جامع همه صفات ثبوتيه است، پس خليفه هم بايد اين گونه باشد. چون وجود و بقاى عالم بسته به وجود خليفة اللَّه است.
| |
|
| |
| انسان كامل واسطه اى است ميان عالم ملک و ملكوت، خاک و افلاک، تجرد و مالكيت، و اين واسطه بهترين مخلوقات است.
| |
|
| |
| '''ب. دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى'''
| |
|
| |
| ولايت بر دو قسم است:
| |
|
| |
| تشريعى و تكوينى.
| |
|
| |
| ولايت تشريعى يعنى حق دخل و تصرف در امور ارادى بنده. شارع بودن فقط از آنِ حق تعالى و ابلاغ و انذار از زبان پيامبران عليهم السلام است. اما پيامبر صلى الله عليه وآله به استقلال حق وضع قانون را ندارد، بلكه: «ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى» . ولايت تكوينى يعنى حتى دخل و تصرف در كائنات و نظام آفرينش.
| |
|
| |
| حال چگونه انسان حق دخل و تصرف در كائنات را دارا مى باشد. انسان كامل جامع جميع اسماء و صفات الهى است. اما اينها فقط لفظ نيستند بلكه حقايق اند، و انسان كامل واجد همه حقايق وجود است.
| |
|
| |
| چون تمام عالم در وجود مبارك انسان كامل جمع است. لذا به همان راحتى كه ما مى توانيم دستمان را بالا و پايين ببريم، انسان كامل به اذن خداوند مى تواند در كل عالم دخل و تصرف كند. لذا در اين ساحت كرامات و معجزات را مى بينم. پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: اول ما خلق اللَّه نورى: اولين چيزى كه خدا خلق كرد نور من بود.
| |
|
| |
| تصويرى كه از انسان كامل در خطبه غدير ارائه شده، تنها بر يک انسان عابد و زاهد كه در پى رشد شخصيت معنوى خود باشد دلالت ندارد، بلكه ولىّ مطلق و بر حقى است كه همچون رسول خداصلى الله عليه و آله از خود مؤمنان بر تولّى امور آنان شايسته تر است، و همچنين داراى ولايت امر و ولايت تكوينى نسبت به همه اركان عالم مى باشد:
| |
|
| |
| و قد انزل اللَّه تبارك و تعالى علىّ بذلك آية من كتابه: «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» ، و على بن ابیطالب عليه السلام اقام الصلوة و آتى الزكوة... .
| |
|
| |
| به استناد نقل هاى مذكور از اهل سنت، «ولىّ» به همان معنايى است كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله در آيه شريفه سوره احزاب بيان شده است. در نتيجه معناى حديث غدير اين گونه خواهد بود كه على عليه السلام در مرتبه بعد از نب صلى الله عليه وآله «اولى بالمؤمنين من انفسهم» خواهد بود.
| |
|
| |
| فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله كه: و هو و ليكم بعدى: على عليه السلام پس از من ولى شماست. اگر ولايت به معنايى غير از «اولى بالمؤمنين من انفسهم» باشد: اولاً فرقى بين على عليه السلام و غير او در اين جهت نيست، و ثانياً چنين ولايت عامى براى على عليه السلام در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله هم ثابت است، و ثالثاً اصلا ولايت عام مؤمنين بر يكديگر نياز به مجتمع نمودن مردم و خطبه و خطابه ندارد، و به نص آيه قرآن براى همه مؤمنين ثابت است.
| |
|
| |
| '''ج. دارا بودن علم لا يزال الهى'''
| |
|
| |
| از ويژگى هاى مهمى كه از چهره انسان در خطبه مى بينيم اين است رسول اللَّه صلى الله عليه وآله تنها يک بحث معرفتى و انتزاعى ننموده اند و جامعه بشرى را در دست يافتن به مصاديق ملموس اين چهره نورانى سردرگم رها نساخته اند. مانند آنچه در مباحث و كتاب هاى عرفانى مى بينيم، بلكه با تعيين مصاديق عينى و دست نيافتنى شخصيت هايى كه بر جامعه ولايت تام دارند، سعى در راهبرى متمسكين به ولايت دارند:
| |
|
| |
| من بعدى على عليه السلام وليكم و امامكم بأمر اللَّه ربكم. ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم القيامة.
| |
|
| |
| بارزترين وجهه اى كه رسول خداصلى الله عليه و آله پس از تعيين مصاديق انسان كامل براى آنان ذكر مى كند، برخوردارى از علم لايزال الهى مى باشد، كه برگرفته از سرچشمه وحيانى علم نبوى بوده و نمود عينى آن را در شخص حضرت اميرعليه السلام ترسيم مى كند:
| |
|
| |
| معاشرالناس، ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ، و كل علم علمته فقد احصيته فى علىعليه السلام امام المتقين. ما من علم الا و قد علّمته علياًعليه السلام، و هو الامام المبين.
| |
|
| |
| انسان كامل حجت اللَّه است، زيرا روشن ترين دليل بر ذات و صفات حق تعالى است. امام صادق عليه السلام فرمود: ان صورة الانسانية اكبر حجت اللَّه، و هى الكتاب الذى كتب بيده. اين انسان كامل همان كتاب الهى است كه در قرآن آمده، و همه چيز در آن مسطور است؛ اصلى ترين كتاب وجود انسان كامل است.
| |
|
| |
| '''د. تعيين راه و مسير پس از نبوت از طريق تعيين شخصيت امامان عليهم السلام'''
| |
|
| |
| از ديگر ويژگى هاى مهم خطبه اين است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به عنوان يک نتيجه گيرى قاطع و يک تعيين مسير روشن و به دور از هر گونه ابهام، امام پس از خود را راه مى خواند، و براى تثبيت اين ادعا به يكى از مهمترين سورههاى قرآن استشهاد مى كند:
| |
|
| |
| انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم علىعليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبه عليهم السلام؛ ائمه يهدون بالحق و به يعدلون. ثم قرأصلى الله عليه وآله: «الحمد اللَّه رب العالمين» ، الى آخرها. و قال: فىّ نزلت، و فيهم نزلت، و لهم عمّت، و ايّاهم خصّت. اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزون. الا ان حزب اللَّه هم الغالبون.
| |
|
| |
| راه، انسان كامل است. در شأن پيامبرصلى الله عليه و آله آمده است: فان محمداً صلى الله عليه و آله بصورته و حقيقته دليل دالّ على ربه: همانا محمد صلى الله عليه وآله به حقيقت عينى و خارجى اش دليل روشن بر وجود پروردگار خويش است. روزى كه انسان كامل به عالم بشريت معرفى شد بزرگترين اتفاق رخ داد، و حضور او در بشر بزرگترين سعادت براى ماست.
| |
|
| |
| به تعبير ديگر: و هو اتمّ دليل، لكونه اكمل المظاهر الجمعية الكمالية الالهية الانسانية، و صورته اجمع الصور: آن حضرت جامع جميع كمالات الهى است. او با اين جسم به ظاهر كوچک، جامع همه حقايق و صور است. همه چيز در اين عالم به اجمال در انسان كامل است. انسان كامل قطب و محور عالم وجود است. حضرت على عليه السلام هم در «نهج البلاغه» مى فرمايد: ان محلّى منها محلّ القطب من الرحى: جايگاه من نسبت به امر خلافت همچون جايگاه محور است نسبت به سنگ آسياب.
| |
|
| |
| در ادامه خطبه، حضرت رسول صلى الله عليه و آله به تبيين گوشه اى از ويژگى هاى اخلاقى و شخصيتى امام المتقين مى پردازد، تا بدين وسيله الگويى مناسب و قابل اعتماد براى جامعه پس از خود معرفى نمايد. مواردى همچون: پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، روحيه حق طلبى و باطل ستيزى، دارا بودن عالى ترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و پايدارى در راه حق. اينها از جمله زواياى عملى و اخلاقى شخصيتى است، كه حضرت در پى معرفى آن به مردم به عنوان يك الگو ارائه نموده است.
| |
|
| |
| معاشر الناس، لا تضلّوا عنه و لا تنفروا منه و لا تستنكفوا من ولايته. فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به، و يزهق الباطل و ينهى عنه، و لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم. ثم انه اول من آمن باللَّه و رسوله، و الذى فدى رسولاللَّه بنفسه. واقعه غدير روشنايى بخش حيات طيبه اسلام و عامل ثبات و بقا و وحدت مسلمين است. همواره در ديده اهل خرد و بينايى جايگاهى والا و بالا دارد. ادبيات شيعه با نام علىعليه السلام عجين، و نام علىعليه السلام با غدير زيبنده گرديده است.
| |
|
| |
| خطبه غدير نيز دريايى از مضامين ژرف و عميق معرفتى است، كه از سرچشمه زلال وحى سيراب گشته، و آئينه تمام نماى شخصيت بى همتا و ممتازى است كه مى تواند قافله بشريت را به سر منزل مقصود برساند.
| |
|
| |
| '''نتيجه'''
| |
|
| |
| آثار و منابع موجود نشان دهنده آن است كه باور وجود انسان كامل در پهنه هستى، مهمان خوان بسيارى از مكاتب فكرى و انديشهه اى انسانى بوده است. در آئين جاودانه اسلام، سيماى انسان كامل خطوطى مشخص دارد، و انديشه و گفتار او را ويژگىها و نشانه هايى معين است. وى انسانى است مهذب و متفكر است، كه قلبش سرچشمه محبت و صفاست.
| |
|
| |
| در ساحت دين اسلام، انسان كامل در قالب معصومان عليهم السلام ظهور پيدا كرده است، و تمام ويژگى هاى انسان كامل در «ولايت» خلاصه مى شود، و «امامت» ظهور ولايت است. ولايتى كه حق تصرف در امور مولى عليه است. ولايت از آن خداست، كه از رگ گردن به ما نزديكتر است. ولايت خدا از مجراى انسان كامل اعمال مى شود.
| |
|
| |
| تصويرى كه حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه وآله در خطبه تاريخى غدير از انسان كامل ترسيم مى نمايند، از پشتوانه بسيار محكم تأييدات قرآنى برخودار است. ظهور و بروز مفهوم ولىّ و انسان كامل در خطبه غدير نمود بسيار چشمگيرى دارد، تا جايى كه خطيب يگانه غدير، در حدود ۲۲ بار در در جاى جاى خطبه از آيات قرآنى در تأييد و انتساب ولى پس از خود بهره برده برده است.
| |
|
| |
| با نگاهى اجمالى به مضامين ناب و بلند خطبه غدير، خطوط روشنى از شخصيت والا و نمادين رهبرى جاودانه را در مى يابيم كه:
| |
|
| |
| نه آنچنان دور و دست نيافتنى و كبريايى است كه انسانها در مواجهه با آن احساس كنند كه هيچ گونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزرگوار ندارند، و حتى امكان شبيه سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.
| |
|
| |
| و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيت هاى عادى است كه رغبت پيروى و الگوبردارى را از انسانها در مواجهه با آن احساس كنند، كه هيچگونه مجالى براى پيروى از اين شخصيت بزگوار ندارند، و حتى امكان شبيه سازى و الگوبردارى از آن ميسر نيست.
| |
|
| |
| و نه آنچنان دست يافتنى و نزديک به شخصيتهاى عادى است كه رغبت پيروى والگوبردارى را از انسانها بگيرد.
| |
|
| |
| تصويرى كه از انسان كامل در اين خطبه ارائه شده است در يك افق معرفتى وسيع و نورانى تجلى مى يابد؛ به گونه اى كه در هر زمان و مكانى و براى هر انسانى برخاسته از هر سطح فرهنگ، آگاهى و نظام دينى، جذاب لطيف و بزرگ و ستودنى است. واكاوى محتوايى خطبه غدير پارهاى از خطوط و محورهايى كه سيماى انسان كامل در آنها ترسيم شده است را به شرح زير نشان مى دهد:
| |
|
| |
| تعيين و نصب ولى و انسان كامل از جانب پروردگار، دارا بودن ولايت تشريعى و تكوينى، دارا بودن علم لايزال الهى، پيشگامى در پذيرش دين و اذعان به توحيد الهى، دارا بودن عالىترين مرتبه تقوى و يقين، قرابت و نزديكى در منش و عمل به شخصيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، برخوردار بودن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از جامع صفات الهى، و... .
| |
|
| |
|
| == اولين كتاب در ثبت خطبه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲.</ref> == | | == اولين كتاب در ثبت خطبه غدير<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۱۲.</ref> == |
خط ۶۷۳: |
خط ۵۰۸: |
| همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير / نتايج ابدى خطبه غدير. | | همچنين مراجعه شود به عنوان: خطبه غدير / نتايج ابدى خطبه غدير. |
|
| |
|
| == بلاغت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۸. زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۴۷ -۶۸ .</ref> ==
| | ۲۴. ۲۵. بيان و تفسير خطبه غدير××× ۲ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۹ . ××× تمام همت يك پيامبر كشاندن مردم از بيراهههاى دور و نزديك به سوى صراط مستقيم است. معرفى اين راه و محدودههاى آن وظايفى است كه انبياء و اوصياعليهم السلام به ثمر مىرسانند. يك گونه متفاوت از بلاغ و ابلاغ در خطبه غدير، چنان نهيبى بر مردم در شناخت صراط مستقيم زد كه تا ابد كسى قادر به آوردن نظير آن نخواهد بود.پيامبرصلى الله عليه وآله با يك جمله كوتاه اذهان مردم را متوجه سورهاى از قرآن نمود كه همه مردم روزانه حداقل ده بار آن را در نمازهاى خود مىخوانند، و آن سوره حمد بود كه نماز بدون آن شكل نمىگيرد. در اين سوره همه مردم از پروردگارشان درخواست هدايت به راه راست را مىنمايند و مىگويند: »اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ« .اكنون سؤال اين است كه آيا درخواست كننده اين حاجت نبايد بداند كه اين صراط مستقيم كدام است؟ آيا »اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ« كيانند، و منظور از »مَغْضُوب عَلَيْهِمْ« چه كسانى هستند و »ضالّين« كدامند؟بنابر اين سخنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بايد با مقدمات بسيارى مردم را براى درك آن آماده مىكرد، با يك اشاره به سوره حمد به هدف زد؛ و همه را متوجه كرد كه اگر روزانه ده بار از خداوند هدايت به راه راست را التماس مىكنيد اين صراط مستقيم منم و پس از من امامان هستند.حضرت پس از قرائت كامل سوره حمد فرمود: »فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ« : اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.اين سياق از كلام يكى از بليغترين شكلهاى ابلاغ در فصيحترين و بديعترين گونه آن بود، كه در خطابه غدير به نمايش گذاشته شد.۲۶. بيعت، طرحى نو در خطابه××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ . ××× در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يك مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمىكردند كه با مطلب تازهترى رو به رو مىشدند. گاهى به نظر مىرسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مىشنيدند و به خاطر مىسپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مىكردند!در نظر بگيريد كه پيامبرى مىخواست در آخرين ماههاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يك جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يك دهم آن هم فرصت نيافته بود. چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مىخواست در خطبهاى يك ساعته انجام شود.عجيبتر آن بود كه كارى به اين عظمت فقط با يك جمله كوتاه در بليغترين نوع خود فيصله يافت و همه حلالها و حرامها تا روز قيامت تبيين گرديد. اين يك اقدام بىنظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنوندهاى را به حيرت واداشته است.پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود - كه امامتشان تا روز قيامت است - بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفتهام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلّغينى سپردهام كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بىخبر بماند.۲۷. پايههاى اعتقادى خطبه غدير درباره ولايت××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷ . ××× در يك جمعبندى، بنيانهاى اساسى ولايت در خطبه غدير، به گونهاى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يك از آنها در اعتقاد معين باشد. اين پايههاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله.۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام.۳. فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام.۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام.۵ . ولايت و امامت حضرت مهدىعليه السلام.۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض.۷. شيعيان و محبين اهلبيتعليهم السلام.۸ . دشمنان و مبغضين اهلبيتعليهم السلام.۹. معرفى امامان ضلالت و گمراهى.۲۸. پيامى جاودانى و همگانى××× ۱ موعود غدير )حسينى( : ص ۳۲ - ۷. ××× يكى از روشهاى تحليل و بررسى يك واقعه، نگاه جريانوار به آن واقعه است. يعنى ارتباط آن با گذشته يا ارتباط آن با آينده. اينكه خود نتيجه چه جرياناتى است و در پى آن چه جرياناتى خواهد بود، و اينكه نقاط مختلف در يك روند آيا با هم مرتبط هستند يا نه؟در يك منحنى اگر چند نقطه آن در دست باشد، مىتوان با تخمين مناسب منحنى را ترسيم و معادله آن را جست، و بالعكس. در اين صورت ارتباط عمقى بين نقاط از زبان قاعده منحنى - يا همان معادله - بيشتر معلوم مىگردد.در نگاه شيعيان، روزهاى مهمى خط تاريخ هدايت آسمانى را تشكيل مىدهند؛ از حضور و ظهور پيامبرانعليهم السلام تا ظهور پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله. و اما از بعثت پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله تا انتهاى اين مقطع از تاريخ بشرى، چند نقطه حساس و مهم شمرده مىشود. نظير: بعثت پيامبرصلى الله عليه وآله ، غدير، عاشورا، ظهور منجى نهائى و جهانى يعنى حضرت قائمعليه السلام.مثلاً اگر در زيارات امام حسينعليه السلام دقت كنيم، مضمون اين ارتباط را پى مىبريم. در اين زيارات از سويى يادى از نقاط و اشخاص عمده خط هدايت پيش از ايشان مىشود، و از سوى ديگر تاريخ تا عاشورا پايان يافته و نافرجام تلقى نمىشود، بلكه اشاره به آينده خط هدايت آسمانى شده است. تا جايى كه در همين جا، تقاضاى حضور در آن صحنه مىشود: ان يرزقنى طلب ثاركم مع امام منصور من اهلبيت محمدعليهم السلام: از خدا مىخواهم كه پيگيرى خون شما را همراه با امام معصوم از اهلبيت پيامبرعليهم السلام نصيبم كند.نظير اين عبارت در زيارات مختلف مكرراً ديده مىشود. در يكى از زيارات امام حسينعليه السلام - كه منسوب به حضرت صادقعليه السلام مىباشد - حضرت به خدا عرضه مىدارد: و اجعل لهم اماماً مشهوراً، توشك فرجهم و توجب تمكنّهم و نصرتهم، كما ضمنت لاوليائك فى كتابك: »وعد اللَّه الذين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتضى لهم××× ۱ نور / ۵۵ : در مورد مصداق اين آيه، حضرت صادقعليه السلام به عبداللَّه بن سنان مىفرمايد: نزلت فى على بن ابىطالب و الائمه من ولدهعليهم السلام »و ليمكّننّ لهم دينهم...« ، عنى به ظهور القائمعليه السلام. تفسير كنز الدقائق: ج ۲ ص ۳۳۹. ×××:و خدايا قرار ده براى ايشان روزگاران مشهور )آشكار( ى كه فرج آنها نزديك باشد و موجب تمكّن و نصرت ايشان باشد چنانچه در كتابت براى اولياء خود تضمين كردهاى و فرمودهاى: »خداوند به كسانى از شما كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده كه حتماً و حتماً ايشان را در زمين جانشين نموده و دين مورد رضايت خود را تمكين نمايد« .و نيز در استجابت زيارت امام حسينعليه السلام در زمانهاى ويژه قدسى مثل عيد فطر و عيد قربان و شب قدر و عيد غدير و... ، اين ارتباط بيشتر درك مىشود.××× ۲ با تأمل در چند صفحه گذشته، مىتوان گفت: همانطور كه بعثت و ظهور جهانى و فرا گيرند، غدير و عاشورا نيز فرا گيرند و اختصاص به جمعيت خاصى ندارند. به خطابهاى »معاشر الناس« پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير توجه شود. چنانچه حضرت قائمعليه السلام در اعلان عمومى خود خطاب »ايها الناس« را به كار مىبرند. ×××با اين مقدمه مىگوييم:پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين سال عمر خود، همه مسلمين را به حج به همراه خودشان فراخواندند تا مناسك حج را با حضور شخص پيامبرصلى الله عليه وآله به خوبى فراگيرند. از گوشه و كنار سرزمينهايى كه مسلمين در آنجا حضور داشتند. مسلمانان گرد آمدند و دهها هزار نفر در اين مراسم شركت داشتند. در بعضى روايات تعداد هفتاد هزار نفر - به تعداد افرادى كه حضرت موسىعليه السلام هنگام غيبت كوتاه خود هارونعليه السلام را به جانشينى برايشان معرفى نمود - ذكر شده است.××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. البته تعداد همراهان تا يكصد و بيست هزار نفر نيز ذكر شده است. ×××افراد همراه پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه و برخى از شهرهاى ديگر به سمت مكه گسيل شدند. حضرت علىعليه السلام هم كه در آن زمان از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله به يمن رفته بود به همراه عدهاى خود را به مكه رساند، و از ميقات يلملم محرم شده و به جمع حجاج پيوستند.اعمال لازم انجام شده و چنانچه مىدانيم در روز عرفه همه در صحراى عرفات وقوف داشتند.××× ۱ از اركان اعمال حج تمتع، وقوف در عرفات، بيتوته در مشعر، حضور در منى، رمى جمرات و قربانى و... است. در اين مدت حاجيان اعمال خاصى )به ويژه در عرفات( جز وقوف و بيتوته ندارند. ××× روز نهم ذيحجه عرفه، و روز دهم عيد قربان است، و تا روز ۱۲ و ۱۳ حجاج در منى هستند. اين ايام را ايام تشريق گويند.پيامبرصلى الله عليه وآله در ايام تشريق و گويا در عرفات و پس از نزول آياتى از قرآن، از جمله ابتداى آيه ۶۷ سوره مائده: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« : اى پيامبر آنچه را كه از طرف پروردگارت به سويت نازل شده تبليغ كن، مردم را گرد مىآورند و براى ايشان سخنرانى مىكنند.در اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله با اشاره به نزديك شدن زمان رحلت خود بعضى از اصول اجتماعى، اقتصادى و حقوقى را براى مردم بيان مىكنند. از جمله نفى ربا، رعايت ماههاى حرام، رعايت حقوق زنان و همسران و رعايت حقوق خون و آبروى مسلمانان و... ، و در پايان به صراحت اعلام مىدارند: اللهم اشهد انى بلّغت.××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۸۱. ×××در اين سخنرانى حضرت مردم را به تمسك به قرآن توصيه مىكنند، و نسبت به مواردى كه تذكر دادند به همه تكليف مىكنند كه حاضران به غائبان مطالب را برسانند: الا فليبلّغ شاهدكم غائبكم.در بعضى از گزارشات آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات به طور غير عمومى فرمايشاتى در وصف مقام حضرت علىعليه السلام مىفرمايند و تأكيد بر پيروى از ايشان پس از حيات خود مىكنند.××× ۳ بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۰. ×××همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين لحظات خروج از منى سخنرانى كوتاهى براى مردم مىكنند، و ضمن برشمردن نكاتى در مورد اسلام و دين مىفرمايند: اساس اسلام محبت ما اهلبيتعليهم السلام است.××× ۱ گزارشات حجةالوداع ص ۱۶۹. ×××در بعضى متون ذكر شده در روز چهاردهم ذيحجه، جبرئيل بدون اينكه ديده شود به حضرت علىعليه السلام به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام مىكند، و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله به تعدادى از اصحاب نيز دستور مىدهند كه ايشان نيز به حضرت علىعليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنند. سپس به بلال مىفرمايند: در مردم ندا كن فردا كسى به جز معلولان و ناتوانان باقى نمانند و همه به سمت غدير خم حركت كنند.××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱. ×××و نيز در برخى گزارشات آمده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز پانزدهم ذيحجه و قبل از ترك مكه، سخنرانى مفصلى در مورد آينده مسلمين و چالشهاى پيش رو ايراد كردند. در اين سخنرانى مواردى را كه مسلمين به آنها مبتلا مىشوند به عنوان علائم و حوادث پيش از قيامت يا قيام نهايى ذكر مىفرمايند. از جمله:تضييع نماز، پيروى از شهوات، فروختن دين به دنيا، حكومت امراى ظالم، جريان امور به دست خيانتكاران، رواج دروغ، جفا به پدر و مادر، رواج روابط نامشروع، برقرارى نماز جماعت با دلهاى پركينه، رواج طلاق و ربا و غنا، برگزارى مناسك حج و غيره براى ريا و تفاخر و تفريح، به سخن آمدن افراد كوتهفكر و... .××× ۳ بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۶۴ - ۲۶۲ و... . ×××همانطور كه ملاحظه مىكنيد، با در نظر گرفتن اين گزارشها پيامبرصلى الله عليه وآله مىخواهند مردم را براى يك برنامه دراز مدت و مهم و فراگير آماده كنند. نگاه به آينده و راه حل برون رفت از بحرانهاى آتى تا روز قيام يا قيامت، بلكه توصيهها و الزامها براى اين كه در آينده به اين بحرانها دچار نشوند.با مطالعه و دقت و تأمل در متن مفصل سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير به اين نتيجه خواهيم رسيد كه موضوع يك امر مقطعى نيست، بلكه مطلبى است همه جانبه و دراز مدت.به هر حال، پيامبرصلى الله عليه وآله روز هجده ذىحجه در محل غدير خم دستور توقف و الصلاة جامعة مىدهند، و اينكه پيكهاى سريع رفتگان را باز گردانند و منتظر جاماندگان مىشوند تا همه حاضر باشند.در اينجا سخنرانى مفصلى××× ۱ اصل واقعه غدير و عبارت »من كنت مولاه فهذا على مولاه« از مسلمات است، و فريقين آن را نقل و تفسير كردهاند. اما اين اتفاق در مورد متن مفصل سخنرانى وجود ندارد. در اينجا بدون اينكه بخواهيم در مورد صحت و عدم صحت متن و سند اين سخنرانى قضاوتى بكنيم، با فرض صحت انتساب عمده سخنرانى به پيامبرصلى الله عليه وآله بر اساس نقل بحار الانوار از احتجاج مرحوم طبرسى، تحليل و بررسى شده است. اگر چه ممكن است در برخى عبارات خود مسئله داشته باشيم. ××× ايراد مىفرمايند كه به برخى از محورهاى آن اشاره مىكنيم. اما بهتر است قبل از اشاره به برخى محورهاى سخنرانى، به چند نكته در اين سخنرانى توجه كنيم.چند نكته در اينجا قابل توجه است:نكته اول: نكتهاى كه قابل تأمل و تقريباً منحصر به فرد اين سخنرانى است، تكرار قابل توجه عبارت »معاشر الناس« يعنى اى گروه مردم مىباشد. شايد به سنجه كنونى، اين سخنرانى حدود يك ساعت و كمى بيشتر به طول انجاميد. در اين مدت، حضرت ۵۴ مرتبه در ابتداى هر فراز تأكيد مىكنند »معاشر الناس« . يعنى به طور ميانگين كمتر از هر ۲ دقيقه يكبار توجه مردم را به مطلب جلب مىكنند.قابل توجه اينكه نفرمودند: ايها المؤمنون، ايها المسلمون يا... ، يعنى مخاطب را با عنوان مؤمنين يا مسلمين در نظر نگرفتهاند، بلكه هر كس كه جزء انسانهاست و هر كس كه از »مردم« است مخاطب در نظر گرفته شده، كه گوياى فراگير بودن مطلب براى همه مردم مىباشد. به نظر مىرسد اين تأكيد مكرر مىتواند به دلائل زير باشد:الف. مطلب به همه مردم مربوط مىشود و نه عدهاى خاص، و كسى نبايد خود را فارغ و بىارتباط با موضوع بداند.ب. خطاب اختصاص به مسلمين حاضر ندارد، بلكه به همه انسانها مربوط است.ج. چه بسا عواملى براى كم توجه شدن برخى به موضوع و سخنرانى باعث مىشد، كه حضرت با اين خطاب توجهها را مجدداً جلب فرمايد. اين مراقبت در برابر پرت شدن حواس مخاطبين فقط مربوط به آن جمع و زمان خاص نبوده و حضرت احتمال اين حواسپرتى را براى زمانهاى بعد هم مىدانند.د. زمينه تفكر و تأمل هر كس را ايجاد نموده و هر كس را به تنهائى مسئول قرار دهند. يعنى اگر احياناً جوّ جامعه به نحوى ديگر پيش رفت، هر يك به تنهايى در برابر اين سخنان و اين موضوعات مستقلاً مسئول است.نكته دوم: در اين سخنرانى و چند سخنرانى ديگر نزديك به همين موضوع ملاحظه مىشود، اين است كه پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين مىخواهند كه مطالب را به غائبين برسانند؛ فليبلّغ الشاهد الغائب. حضرت اين وظيفه را براى هميشه تاريخ بر دوش همگان مىگذارند كه آنهايى كه اين مطلب را فرا گرفتند بايستى به ديگران برسانند.نكته سوم: در جاى جاى سخنرانى، مردم را با مطلب پيوند مىدهند. به صورت اقرار گرفتن از ايشان و نيز و به ويژه اينكه از همگان بيعت مىگيرند و عبارت جالبى را براى مردم مىگويند تا ايشان تكرار كنند: نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و ايدينا: با تو بر قبول اين موضوع بيعت مىكنيم، با قلوبمان، جانهايمان، زبانهايمان و دستانمان.نكته چهارم: توجه داريم كه اين آخرين سخنرانى حضرت مىباشد، و خود ايشان لازم مىدانند كه اين امر را تذكر و توجه دهند. لذا مىفرمايند: معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد. فاسمعوا و اطيعوا و انقادوا لامر ربكم: اى مردم، اين آخرين مقامى است كه در اينجا ايستادهام. پس گوش كنيد و اطاعت كنيد و فرمانبر امر پروردگارتان باشيد.يعنى گويا عصاره يك عمر ابلاغ رسالت و راهگشائى براى يك تاريخ را در اين جلسه ابلاغ نمودهاند. در يك تشبيه نازل، مثل استادى كه پس از يك ترم دانشجويان را در جلسه آخر براى آمادگى به امتحانى كه در پيش دارند دعوت مىنمايد، آنچه او در آن جلسه مىگويد خلاصه و اصل مطلب است، و توجه ويژه به مطالب آن جلسه ضامن موفقيت دانشجويان است.خصوصاً كه از نظر احساسى، حضرت اشاره به رحلت خود مىكنند. پيغمبرى كه عمرى به گونهاى با مردم زندگى كرده كه همه مديون و مرهون اويند، و اينك مىخواهد از مردم خداحافظىكند؛ نه موقت كه براى هميشه.نكته پنجم: در اين سخنرانى و موارد مشابه اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله خدا را شاهد و گواه مىگيرد؛ يعنى غير از اينكه از مردم اقرار به ابلاغ مىگيرد، خدا را به شهادت مىطلبد و عرض مى كند: خدايا شاهد باش كه من ابلاغ كردم. آيا همين عبارت حكايت از يك پيشبينى تاريخى ندارد؟در حالى كه همه مىدانيم خدا هميشه شاهد اعمال ماست. اما اينكه مىفرمايد: اللهم فاشهد، چه پيامى دارد؟به هرحال اين نكات ضمن توجه دادن به اهميت موضوع، جاودانگى و فراگيرى و همه جانبگى موضوع را مىرساند.۲۹. پيشبينىهاى بعد از خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۳. ××× پس از اتمام خطبه غدير، يك تدارك همه جانبه براى بعد از خطبه به صورت برنامه سه روزه، بىنظيرترين طراحى براى پس برنامههاى يك سخنرانى را به نمايش گذاشت؛ به گونهاى كه مخاطب خود را تا بيش از هفتاد ساعت از پايان آن با خود همراه كرد.جالبتر از آن گونههاى مختلف تبليغى اين برنامهها بود كه هر يك از مخاطبين را با زاويه جديدى از اهداف غدير آشنا مىكرد؛ و در واقع هر يك از آنها مكمل خطابه غدير بود.اين بدان معنا بود كه خطيب اعظم »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...« نه تنها راضى نمىشود مخاطبين حاضر و غايبش با كوچكترين ابهامى از برابر منبر او برخيزند، بلكه مىخواهد درك كامل و تفاهم تمام عيارى از اهداف بلند مدت خود ارائه دهد؛ تا هم راه سوء استفاده را مسدود نمايد و هم راه تشكيك را ببندد.از سوى ديگر ارائه كاملترين شكل ممكن از يك سخنرانى بود كه مخاطبين را اشباع تمام عيار مىنمود، و آنان را با جزئيات و ظرائفِ اهدافى كه از اين خطابه در نظر بود آشنا مىكرد.در نگاهى ديگر، اگر همه آن مفاهيم در خطبه گنجانده مىشد مخاطبين را خسته مىكرد و شايد از حوصله آنان خارج بود. اما وقتى تعدادى از مفاهيم در قالبهاى غير خطابه ارائه مىگرديد، در كنار خطبه صورت كاملى به خود مىگرفت.از زاويهاى ديگر اهداف و مفاهيمى وجود دارد كه تفهيم آن به صورت عملى زيباتر و دلنشينتر است، تا آنكه به صورت گفتار مطرح شود. در غدير مفاهيمى براى بعد از خطابه در نظر گرفته شد كه مطرح كردن آنها به صورت غير گفتارى آسانتر و روح نوازتر و در قلوب جايگزينتر مىشد و پذيرش و هضم آن نيز آسانتر بود.برنامههاى بعد از خطابه در چهار صورت طراحى شد: جلوه دادن عملى مفاهيم خطبه، تكميل مفاهيم آن، نشان دادن امضاى الهى بر كل خطبه، و باقى گذاشتن اسنادى ماندگار از آن خطابه تاريخى. اين ابعاد چهارگانه مجموعهاى بود كه به صورت ضميمه خطابه غدير تأثير عجيبى در ماندگارى و حفظ آن در خاطرهها داشت و باعث انتشار عجيب خبر غدير در كوتاهترين زمان ممكن شد، كه در پايان همين بخش به تفصيل آن خواهيم پرداخت.۳۰. تبليغ خطبه غدير××× ۱ پيام نگار )حسينى آرام( : ص ۵۰ - ۱۶ . سروش آفتاب )حسينى( : ص ۵۷ - ۵۲ . ××× در متن خطبه غدير، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار دادهاند، كه گذشته از ديگر ويژگىهاى اختصاصى اين سخنرانى، بىسابقه است. يكى جمله: فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غايبان و فرزندداران به فرزندان تا برپايى رستاخيز برسانند، و جمله ديگر: الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى؛ تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنّى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منّى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد؛ سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد، و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطابه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مىنمايد كه در راه تبليغ و فرهنگسازى اين خطابه شريف تلاش پيگير فرمايند. موارد زير را خاضعانه پيشنهاد مىكنيم:۱. تشويق جوانان به حفظ متن خطبه غدير و اهداى جوايز و به ويژه هزينه سفر كربلا براى زيارت حضرت امام حسينعليه السلام، و جوايز نفيس براى حفظ بخشهاى آن.۲. خواندن متن خطابه و ترجمه آن در محافل دينى، و لو مقدارى از آن.۳. قرائت بخشى از خطابه در مجالس عقد براى رساندن پيام رسول گرامىصلى الله عليه وآله و ابلاغ آن به نسلهاى آينده.۴. قرار دادن آن در مهريهها در كنار قرآن به عنوان لبيكگويى به حديث ثقلين رسولخداصلى الله عليه وآله.۵ . نشر و اهداى كتب مربوط به خطابه غدير.۶ . تابلو كردن جملات خطابه بر رروى اشياى نفيس.۷. تدريس خطابه غدير در مدارس، دانشگاهها و حوزههاى علميه.۸ . ارائه خطابه به عنوان متن مورد تحقيق در تز ليسانس وفوقليسانس و دكترا در رشتههاى مربوطه.۹. سخنرانى توسط سخنرانان محترم و اساتيد در محتوى و مطالب اعتقادى آن.۱۰. ترجمه خطابه غدير به زبانهاى گوناگون و عرضه آن در سايتهاى مختلف اينترنتى.۱۱. تهيه كتب مربوط به خطابه غدير و اهداى آن در مجالس عقد و عروسى و وليمه حج و... .۱۲. معرفى آن به شركتها و مجتمعهاى توليدى و تجارى براى اهدا به عنوان عيدى و... ، به مشتريان و نمايندگان.۱۳. تهيه كتاب براى كودكان و نوجوانان از متن خطابه غدير.۱۴. ساختن فيلم و انيميشين و كليپ از جملات خطابه غدير.۱۵. مطرح كردن جملات كوتاه آن در مناسبتهاى امامت و ولايت امامانعليهم السلام.۱۶. مأخذ قرار دادن متن خطبه براى تحقيقات در موضوعات توحيد، نبوت، امامت، مهدويت و... .۱۷. معرفى عمومى خطابه غدير توسط جوانان.۱۸. تشويق مردم براى نذر ختم خطابه غدير در محافل و نذر مالى براى نشر خطابه براى برآورده شدن حاجات و رفع مشكلات.۱۹. ساختن و نشر متن خطابه در لوح فشرده، نوار و... .۲۰. ساختن سرود، شعر و قطعات ادبى از متن خطابه غدير.۲۱. تعليم جملات كوتاه به كودكان و تشويق آنان به حفظ يادگيرى.۲۲. ساختن تابلوهاى نقاشى، خط و نقاشى خط از متن و مضمون خطابه.۲۳. ساختن تئاتر و سرود از متن خطابه غدير. در متن خطبه غدير، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار دادهاند، كه گذشته از ديگر ويژگىهاى اختصاصى اين سخنرانى، بىسابقه است.۱. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غائبان و فرزندداران به فرزندان تا بر پايى رستاخيز برسانند.۲. الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى و تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد و سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطبه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مىنمايد كه در راه تبليغ و فرهنگسازى اين خطبه شريف تلاش پيگير نمايند.۳۱. تبليغ غدير با استناد به خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۲۹. تبليغ غدير در سيره معصومينعليهم السلام: ص ۲۰۵ ۲۰۴ ۱۱۹ ۱۱۸ ۹۰ ۸۹ ۸۳ - ۸۰. ××× يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليتهاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد خطبه غدير است. تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبرصلى الله عليه وآله است، از روشهايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومينعليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ« است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است. در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روشهايى است كه در اتمام حجتهاى مربوط به غدير جلب توجه مىكند.شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاجها بسيار به چشم مىخورد.در مورد خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير تحقيقاتى از قبيل ترجمه خطبه، شرح و تفسير خطبه، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و مصادر و نسخههاى خطبه انجام شده است.ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مىآوريم:۱- استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبرصلى الله عليه وآلهتشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شدهاى است كه براى اين امر مهم تدارك ديده شده بود. اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مىفهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمىتواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.هفت روز پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنينعليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.××× ۱ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. ×××۲- نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعهخفقان سقيفه و بنىاميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارك امام معصوم بشنوند. با انقراض بنىاميه و قبل از تسلط بنىعباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آمادهسازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.اين يعنى به ما بفهماند كه واقعهاى در سه روز با خطابهاى به طول بيش از يك ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسلهاى بعد هستيم.امام باقرعليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير، ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:پيامبرصلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگهايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: »الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ ...« .××× ۱ احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ . ×××۳- شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرابا جنايات سقيفه، امامان غدير كِى مىتوانستند روز غدير را به زيارت صاحب غدير اختصاص دهند، تا چه رسد به اينكه زيارتنامه غديرى به مردم بياموزند؟ در جايى كه خفقان بنىعباس به اوج خود رسيده و متوكلها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كردهاند؛ و اينك دهمين امام غدير را از مدينه به سامرا تبعيد كردهاند.موقعيت بسيار حساسى بود كه امام على النقىعليه السلام در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، در روز عيد غدير بتواند به كوفه بيايد. سپس در نجف اميرالمؤمنينعليه السلام را زيارت كند و زيارتنامه مفصلى كه يك دور كامل اعتقادى درباره فرهنگ غدير است بخواند و ماجراى غدير را ضمن آن به ما بياموزد و خطاب به جدش اميرالمؤمنينعليه السلام بفرمايد:من شهادت مىدهم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داد. سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.من شهادت مىدهم كه خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ« .اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبهاى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبودهام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.××× ۱ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... .××× ۲ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××۴- استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگسازى براى غديريكى از پيش بينىهاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگسازى آن با انواع اتمام حجت است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مىشود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ××× ۱ خطبه غدير: بخش سوم. ×××:اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.در درجه دوم پيامبرصلى الله عليه وآله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيعترين دايره ممكن گسترش داده است.در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است: از يك سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير عرب - اهل هر زبانى كه باشند - براى غدير قابل تفاوت نيست.در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درك خود موظفند. از جنبهاى ديگر سفيدپوست و سياهپوست و سرخپوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبرصلى الله عليه وآله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگهاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسانها مناسب با درك مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگسازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يك از موقعيتها معقولترين استفاده را برد. |
| خطبه غدير از نظر فصاحت كلام و بلاغت سخن و به كار گرفتن بدايع كلمات بى نظير است. با توجه به اقتضاى سنگينى پيام و محتواى بلند آن، تركيب خاصى از كلام بليغ بر لسان مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله جارى شده كه لايق شأن عظيم ترين پيام رسانى از طرف حى متعال است.بلاغت به معناى مراعات مقتضاى حال و مخاطب و موضوع در سخنورى، چنان در خطابه غدير متجلى شده كه از يکسو صد و بيست هزار مخاطب را به اضافه تمامى نسل هاى آينده مسلمين در نظر گرفته؛ و از سوى ديگر در سراسر سخنرانى از موضوع ولايت خارج نشده، و مقتضاى حال را پيش بينى آينده بلند مدت اسلام در نظر گرفته و به همان عظمت سخن گفته است.بديع به معناى به كار گرفتن زيبايى كلام نيز، از آغاز حمد و ثناى خطبه تا انجام آن چشمگير است، كه با مراعات عظمت پيام در قالب خاص خود جلوه گر شده؛ و در گونه اى كه اهداف سخنران و دريافت مخاطبين ملاحظه شده باشد، در بالاترين گونه آن مورد استفاده قرار گرفته است. كلمات فشرده و پر محتوايى در خطابه به كار رفته كه درك معانى آنها نياز به دقت فراوان دارد، و به عبارت ديگر جملات و كلمات دقيقى است كه نياز به تفسير مفصل دارد.از همان آغاز خطابه، حمد و ثناى آن با زيباترين كلمات و جملات و تركيب ها آغاز شده، و در طول خطبه اين روند با تنوع در گونه هاى خطاب ادامه يافته است.
| |
| | |
| صور خيال و اسلوب هاى بلاغى از شگردهاى مخيّلانه ابلاغ معناى مورد نظر متناسب با احوال مخاطب هستند، كه از ديرباز در روند تكاملى خود از مبانى بسيارى تأثير فراوانى پذيرفته اند. از جمله مهم ترين آنها، آيات قرآنى و روايات فرقانى است.
| |
| | |
| خطبه غدير كه از حماسه جاودانه و روشنگرانه اعلام ولايت على مرتضى عليه السلام و اتمام نعمت معرفى وجود مبارک ولىّ خدا و تكسوار نهج البلاغه از زبان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله - كه افصح العرب در تاريخ فصاحت است - انشاد گرديده است، علاوه بر ابلاغ رسالت و تتميم نعمت و كرامت، آلبومى از اسلوب هاى بلاغى متعددى است كه بايسته تأمل و شايسته تعقل اند.بر اين مبنى، در اينجا سعى شده علاوه بر استخراج برخى از صور خيال و اسلوب هاى متخيلانه ابلاغ معنى در اين خطبه، معانى باطنى آن اسلوب ها را بر مبناى آيات قرآن و روايات حضرات كلمات التامات مورد بررسى قرار داده، و ضمن بازكاوى مضامين اين خطبه در آيات و روايات، ميزان تأثير عبارات قرآن كريم در ايجاد اسلوب هاى بلاغى خطبه مذكور نشان داده شود. | |
| | |
| همچنين در حد مجال مقال سعى شده تا انعكاس آن مضامين در آيينه ادبيات فارسى گزارش شود، تا از اين رهگذر ابعاد صور خيال و بلاغت تصوير و جنبه هاى بلاغى اين خطبه مورد بحث و بررسى قرار گيرد.در اينجا به استخراج و تحليل تصاوير بلاغى و ميزان تأثير قرآن كريم بر صور خيالى خطبه غدير و بررسى سوابق آن در روايات و تفاسير مأثور و در آئينه ادبيات فارسى پرداخته شده است.
| |
| | |
| تا از اين رهگذر مراتب تشبيهات، استعارات و كنايات اين خطبه مشهور بررسى شود؛ كه ابتدا مقدمه و سپس بخشهاى خطبه غدير را بررسى مى كنيم:
| |
| | |
| '''مقدمه'''
| |
| | |
| رويداد غدير خم و خطبه رسول خدا صلى الله عليه وآله در آن مكان، حماسه جاودانهاى است كه هيچ رويدادى به شهرت آن نبوده، و تنها خطبه اى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله نه تنها شنيدن و دانستن آن را بر همگان واجب كرده، بلكه رساندنش به گوش ديگران را نيز بر همه تكليف فرموده، و آن را مهمترين امر به معروف و نهى از منكر بيان داشته است. در اين خطبه، پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور ابلاغ رسالتى بزرگ و الهى است و آن معرفى على عليه السلام به عنوان ولىّ امر مسلمين است.
| |
| | |
| پس از بررسى اسلوب هايى مانند تشبيه و استعاره و كنايه و بعد از استخراج اسلوب هاى بلاغى خطبه غدير، تحليل و تبيين معانى باطنى آنها را نيز از ديدگاه قرآن و تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار داده، و در آن سعى بر استناد مضمون اسلوبهاى بلاغى خطبه غدير با احاديث و روايات بوده است.همچنين در موارد ممكن، انعكاس آن معانى را در آئينه ادب فارسى و اشعار شعرا بيان داشته ايم؛ اشعارى كه برگرفته از فرهنگ ناب دينى هستند، و شعرايى كه شعر خود را با مفاهيم اسلامى عجين كرده و كوشيده اند كه حقايق و معارف الهى را با صبغه هنرى عرضه كنند.
| |
| | |
| اين از مواردى است كه ضرورت اين بحث را آشكار مى كند.لذا اين مقاله در پى پاسخ به پرسشهاى ذيل است: | |
| | |
| ۱. صور خيال و اسلوبهاى بلاغى چه جلوه و نقشى در خطبه غدير داشته است؟
| |
| | |
| ۲. الفاظ آيات قرآن كريم چه جلواتى در اسلوبهاى بلاغى خطبه غدير داشته است؟
| |
| | |
| ۳. معانى قرآن در خلق تصاوير بلاغى و بيانى خطبه غدير چه نمودها و نقوشى ساخته است؟
| |
| | |
| ۴. انعكاس شيوه هاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن به چه ميزان بوده است؟
| |
| | |
| ۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوبهاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان بوده است؟
| |
| | |
| ۶ . صور خيال و اسلوب هاى بلاغى خطبه غدير تا چه ميزان در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته اند؟
| |
| | |
| در اينجا تشبيهات، استعارات و كنايات خطبه غدير استخراج شده است. از آنجا كه در كتاب هاى گوناگونِ علم بيان، اعم از فارسى و عربى، به تفصيل درباره صور خيال و اسلوب هاى بلاغى و بيانى بحث شده است، و به فهرستى از كتاب هاى مفيد در اين زمينه در منابع و مآخذ اكتفا شده است. | |
| | |
| '''۱- تشبيهات'''
| |
| | |
| '''الف. امام مبين'''
| |
| | |
| معاشر الناس ما من علم الا و قد احصاه اللَّه فىّ. و كل علم علمت فقد احصيته فى امام المتقين. ما من علم الا علّمته علياً عليه السلام، و هو الامام المبين:
| |
| | |
| اى مردم، علم و دانشى در عالم وجود ندارد مگر اينكه خداوند در من قرار داده، و من هم عموم دانشهايى را كه مىدانستيم به رهبر پرهيزكاران علىعليه السلام تفويض نمودم. هيچ علمى در عالم نبوده مگر اينكه به على عليه السلام آموختم، و او پيشوايى است كه آنها را براى شما بيان مى كند.<ref>غاية المرام (بحرانى) : ج ۱ ص ۳۳۱. نهج الايمان (ابن جير) ص ۹۷. تفسير صافى (فيض كاشانى) : ج ۲ ص ۵۹ .</ref>
| |
| | |
| در قرآن كريم تركيب امام مبين آمده است، و رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على عليه السلام را امام مبين معرفى فرموده اند: « انا نحن نحى الموتى و نكتب ما قدّموا و آثارهم و كل شىء احصيناه فى امام مبين» .<ref>يس / ۱۲.</ref> | |
| | |
| محمد فضولى در فضيلت امام على عليه السلام مى گويد:
| |
| | |
| در اين طريقه احسن به اندک ايامى بسان دولت آل على گرفت كمال | |
| | |
| زهى امام مبين، مقتداى انس و ملک كه درگهش همه را هست قبله آمال<ref>ديوان اشعار فضولى: قصيده شماره ۴۱ بند ۳.</ref>
| |
| | |
| '''ب. اخوان الشياطين'''
| |
| | |
| ان حزب اللَّه هم الغالبون، الا ان اعداء على عليه السلام هم اهل الشقاق و النفاق و الحادّون، و هم العادون و اخوان الشياطين، الذين يوحى بعضهم الى بعض: و هم ايشان(پيامبر و امامان پس از وى) حزب اللَّه هستند كه رستگار و پيروز خواهند بود. بدانيد كه دشمنان على عليه السلام موجد اختلاف و معاند حق هستند و برادران شياطين می باشند، كه بعضى از آنها اراجيف و خرافات و دغل بازى را به بعض ديگر القاء مى كنند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
| |
| | |
| پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دشمنان على عليه السلام را به شياطين و اخوان شيطان تشبيه مى كنند، كه نصيبى جز زيانكارى ندارند. در آيه ۳۰ سوره اعراف نيز تركيب «اخوان الشياطين» به كار رفته است. با اين تفاوت كه طرف اول تشبيه در آيه مذكور مبذّرين و اسرافكاران هستند، كه مستفاد از اين آيه مى باشد: «ان المبذّرين كانوا اخوان الشياطين» .
| |
| | |
| همچنين در روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله كسى كه ازدواج نكرده و از اين حالت شاد باشد را برادر شيطان مى خواند: عبدالبر، عن عكاف بن وداعه: انه اتى النبى صلى الله عليه وآله فقال له: زوّجه يا عكاف؟ قال: لا. قال: و لا جارية؟ قال: لا. قال: و انت صحيح موسر؟ قال: نعم و الحمد اللَّه. فقال: فأنت اذاً من اخوان الشياطين، ان كنت من رهبان النصارى فألحق بهم.<ref>مغنى المحتاج (شريينى) : ج ۳ ص ۱۲۵. المبسوط (سرخسى) : ج ۴ ص ۱۹۳.</ref>
| |
| | |
| در روايت ديگر آمده است: شراركم عزّابكم، و العزّاب اخوان الشياطين.<ref>مستدرك الوسائل: ج ۱۴ ص ۱۵۶.</ref> | |
| | |
| '''ج. اصحاب صحيفه'''
| |
| | |
| معاشر الناس، انهم و انصارهم و اتباعهم فى الدرك الأسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين. الا انهم اصحاب الصحيفة:
| |
| | |
| اى مردم، اين رهبران چنينى و ياران و پيروانش در آن طبقه نهايى آتش دوزخ مخلد خواهند بود. چه قدر نكبت است جايگاه خودخواهان (اين زمامداران نابكار آينده اين امت) . بدانيد آنان اصحاب صحيفه اند.<ref>نهج الخطابه (خراسانى) : ج ۱ ص ۱۳۴.</ref>
| |
| | |
| پيامبر صلى الله عليه و آله زمامداران و فرمان روايان نابكار به اصحاب صحيفه تشبيه مى كنند، كسانى كه درآتش دوزخ مخلد هستند.
| |
| | |
| '''د. ثقل اصغر و ثقل اكبر'''
| |
| | |
| من كنت مولاه فهذا على عليه السلام مولاه. و هو على بن ابىطالب عليه السلام، اخى و وصيى و موالاته من اللَّه عزوجل انزلها علىّ. معاشر الناس، ان علياً و الطيبين من ولدى عليهم السلام هم الثقل الاصفر، و القرآن الثقل الاكبر. فكل واحد مُنبّئ عن صاحبه و موافق له. لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض. هم امناء اللَّه فى خلقه و حكماؤه فى ارضه:
| |
| | |
| هر كس من مولاى او هستم اين على عليه السلام مولاى او است. و اين على پسر ابیطالب عليه السلام برادر من و وصى من است، و دوستى و صميميت او از طرف خدا بر من نازل شده است. اى مردم، همانا على و پاكان از فرزندان من عليهم السلام ثقل اصغر هستند، و قرآن ثقل اكبر است. هر يک از اين دو ثقل از ديگرى خبر می دهد (قرآن اهل بيت عليهم السلام را معرفى مى كند و عترت قرآن را تفسير مى نمايد. اين دو با هم آميخته اند و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند. بدانيد اين افراد امناء خداوند در جهان آفرينش هستند، و فرمانداران خدا در كره خاک مى باشند.<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۲۴.</ref>
| |
| | |
| پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه، خود به تشريح مطلب مى پردازد و على و پاكان از اولاد او عليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مى كند، كه از لحاظ ادبى در قالب تشبيه شده اند. طرفين تشبيه هر دو مفيد مى باشند؛ يعنى دو كلمه يا بيشتر چنان با هم تركيب شده كه در حكم يك كلمه باشد. از قبيل مضاف و مضاف اليه، يا صفت و موصوف.<ref>بيان (شميسا) : ص ۸۹ ،۹۰.</ref>پس هر كجا مشبّه يا مشبّهبه مقيد باشد آن را در حكم تشبيه مفرد بايد شمرد نه در حكم تشبيه مركب.
| |
| | |
| در تشبيه دوم كه قرآن را ثقل اكبر خوانده است، طرف اول تشبيه يعنى مشبه مفرد و مشبه به مقيد مى باشد، و باز هم در حكم مفرد مى باشد. | |
| | |
| '''ه . جنب اللَّه'''
| |
| | |
| و اتقوا اللَّه ان تخالفوه فتزلّ قدم بعد ثبوتها، ان اللَّه خبير بما تفعلون. معاشر الناس، انه جنب اللَّه الذى ذكر فى كتابه فقال تعالى: »ان تقول نفس يا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللَّه« : بپرهيزيد از مخالفت خدا، چون ممكن است قدم پس از استحكام و ثوبت بلغزد. خداوند به آنچه انجام دهيد آگاه است، اى مردم خدا در قرآن به عنوان بيان زبان حال مجرمين در قيامت مىفرمايد: انسان (گنهكار روز قيامت) مى گويد: واى بر آنچه در مورد جنب اللَّه كوتاهى كردم (و از دست دادم) . مراد از اين جنب اللَّه على عليه السلام است. | |
| | |
| پيامبر صلى الله عليه و آله در اين خطبه حضرت على عليه السلام را جنب اللَّه خوانده است. همچنان كه او را امام مبين و صراط مستقيم و... تشبيه مى كند:
| |
| | |
| جنب اللَّه: على و ولايت على عليه السلام
| |
| | |
| اميرالمؤمنين عليه السلام نيز خود در قالب تشبيه روايى به بيان اين مطلب مى پردازد: عن اسماعيل بن قتيبه، عن ابى العلاء الخفاف، عن ابى جعفرعليه السلام، قال: اميرالمؤمنين عليه السلام: انا وجه اللَّه، انا جنب اللَّه، و انا الاول و الآخر، و انا الظاهر و انا الباطن... .<ref>اختيار معرفة رجال الحديث: ج ۸ ص ۳۱. تهذيب المقال (ابطحى) : شرح ص ۳۹۲. بصائر الدرجات: ص ۸۱ . شرح اصول الكافى (مازندرانى): ج ۴ ص ۲۲۹، و ... . </ref>
| |
| | |
| از امام رضا عليه السلام در مورد «فى جنب اللَّه» نقل شده است: قال: فى ولاية على عليه السلام. و قال اميرالمؤمنين عليه السلام: انا صراط اللَّه، انا جنب اللَّه.<ref>مناقب آل ابىطالب (ابن شهرآشوب) : ج ۳ ص ۶۴. الكافى: ج ۱ ص ۱۴۵، و ... . </ref>
| |
| | |
| جنب اللَّه: اهل بيت عليهم السلام
| |
| | |
| ابى جعفرعليه السلام: نحن جنب اللَّه، و نحن صفوته، و نحن حوزته، و نحن مستودع مواريث الأنبياء عليهم السلام، و نحن امناء اللَّه عزوجل، و نحن حجج اللَّه... ، و نحن ائمة الهدى، و نحن مصابيح الدجى.<ref>بصائر الدرجات: ص ۸۳ .</ref>حزب اللَّه:اولئك اولياء اللَّه، لا خوف عليهم و لا هم يحزنون الا ان حزب اللَّه هم الغالبون: اينان اولياء خدا هستند، كه در راه خدا ترس و اندوهى بر آنان نيست، و هم ايشان حزب اللَّه اند كه رستگار و پيروز خواهند بود... .<ref>نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۸.</ref>
| |
| | |
| پيامبر صلى الله عليه و آله، فرزندان على و امامان عليهم السلام را به حزب اللَّه تشبيه كرده اند كه همواره پيروز و رستگار هستند. در قرآن كريم نيز از ايمان آورندگان به عنوان حزب اللَّه ياد شده است. مانند آيه ذيل:
| |
|
| |
|
| «و من يتولّ اللَّه و رسوله و الذين آمنوا فان حزب اللَّه هم الغالبون»<ref>مائده / ۵۶ .</ref>: و هر كس كه ولى و فرمان فرماى او خدا و رسول و اهل ايمان اند (پيروز است) كه تنها لشكر خدا فاتح و غالب خواهد بود.حزب اللَّه: على عليه السلام قال على عليه السلام: انا وصى الأولياء و انا من حزب اللَّه و رسوله صلى الله عليه و آله.××× ۵ دعائم الاسلام (مغربى) : ج ۱ ص ۶۳ . ×××قال رسولاللَّه صلى الله عليه و آله: حزب على حزب اللَّه و حزب اعدائه حزب الشيطان.××× ۱ الامالى )صدوق( : ص ۶۶ . ×××قال رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: يا على، شيعتك شيعة اللَّه و انصارك انصار اللَّه و اولياؤك اولياء اللَّه و حزبك حزب اللَّه.××× ۲ الامالى )صدوق( ص ۱۵۰. الخصال: ص ۴۹۶. ×××حزب اللَّه: اهلبيتعليهم السلامقال الحسينعليه السلام: نحن حزب اللَّه الغالبون و عترة رسولاللَّهصلى الله عليه وآله الاقربون.××× ۳ وسائل الشيعه: ج ۲۷ ص ۱۹۴. ×××ز. خيرة اللَّهان خاتم الأئمة منّا القائم المهدىعليه السلام... . انه يسم كلى ذى فضل بفضله، و كل ذى جهل بجهله. الا انه خيرة اللَّه: بدانيد كه آخرين امام قائم ما مهدىعليه السلام است... . او كسى است كه مقام هر صاحب فضيلتى را تثبيت مىكند، و هر جاهل و نادانى را در مرحله جهل خود مىنشاند. او است كسى كه خدا وى را براى اين مقام اختيار فرموده است... .××× ۴ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳. ×××خيرة اللَّه: على و اهلبيتعليهم السلامدر تأييد مطلب فوق، امام محمد باقرعليه السلام مىفرمايد: نحن خيرة اللَّه و نحن الطريق الواضح و الصراط المستقيم.××× ۵ بصائر الدرجات: ص ۸۲ . ×××و نيز پيامبرصلى الله عليه وآله در وصف على و فرزندان آن حضرتعليهم السلام مىفرمايد: على و الأئمة من ولده، فانهم خيرة اللَّه عزوجل و صفوته.××× ۶ الامالى )صدوق( : ص ۶۷۹. ×××قال رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: انت يا على و ولداى خيرة اللَّه من خلقه.××× ۷ عيون الاخبار الرضاعليه السلام: ج ۱ ص ۶۳ . ×××ح. صراط اللَّه: صراط مستقيمان اللَّه قد امرنى و نهانى. و قد امرت علياًعليه السلام و نهيته، فعلم الأمر و النهى من ربه عزوجل. فاسمعوا لأمره تسلموا و اطيعوا تهتدوا و انتهوا لنهيه ترشدوا. و صيروا الى مراده و لا تتفرّق بكم السبل عن سبيله.معاشر الناس، انا صراط اللَّه المستقيم الذى امركم باتباعه. ثم علىعليه السلام من بعدى، ثم ولدى من صلبهعليهم السلام. ائمة يهدون الى الحق:اى مردم، خداوند اوامر و نواهى شرعى را ابلاغ فرمود. من هم آنها را به علىعليه السلام آموختم. به فرمان وى گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد تا هدايت شويد، و آنچه شما را نهى بفرمايد خوددارى كنيد تا رشد يابيد. به سوى مراد پروردگار و هدف وى توجه كنيد. راههاى ديگر شما را از راه خدا منحرف نكند.اى مردم، من آن شاهراه مستقيمى هستم كه خدا به شما امر كرده. پس رهرو آن باشيد. و بعد از من آن صراط مستقيم علىعليه السلام، و پس از وى فرزندان من از صلب اوعليهم السلام هستند. همان پيشوايانى كه به سوى حق راهنمايى مىكنند.××× ۱ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۷. ×××در اين خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله خود را به صراط اللَّه و سپس على و فرزندان اوعليهم السلام را نيز به صراط مستقيم تشبيه كرده است، و چون وجه شبه نيز در آن ذكر شده، يعنى هدايت و راه يافتن در حوزه تشبيه مفصل قرار مىگيرد؛ يعنى تشبيهى كه وجه شبه در آن ذكر شده باشد.××× ۲ يادداشتهاى علامه همايى درباره معانى و بيان: ص ۱۶۲. ×××و اما بررسى تشبهى فوق در روايات و تفاسير مأثور:صراط مستقيم: قرآن و آلمحمدعليهم السلامپيامبرصلى الله عليه وآله در قالب تشبيه روايى مىفرمايند: القرآن صراط اللَّه.××× ۳ تفسير القرآن العظيم )ابنكثير( : ج ۱ ص ۶۰۶ . ×××امام صادقعليه السلام مىفرمايد: ان هذا صراطى مستقيماً يعنى القرآن و آلمحمدعليهم السلام.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۶. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۷۱. ×××صراط مستقيم: علىعليه السلام و ولايت اوقال علىعليه السلام: انا صراط اللَّه المستقيم و عروته الوثقى.××× ۲ بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۷۰. تفسير نور الثقلين: ج ۴ ص ۴۹۵. مستدرك سفينة البحار: ص ۲۶۶. ×××صراط مستقيم: طريق امامت و ولايت علىعليه السلامانك على ولاية علىعليه السلام، و هو الصراط المستقيم.××× ۳ تأويل الآيات الظاهره: ج ۱ ص ۲۵۹. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۲۶۴ ۲۶۳ و ج ۲۴ ص ۲۲. الكافى: ج ۱ ص ۴۳۳ ۴۱۷. ×××با توجه به خطبه غدير و نيز تأويل و معناى باطنى صراط مستقيم در روايات و تفاسير، اين معنى در آئينه ادبيات فارسى انعكاس يافته است، و شعرا نيز تأويل و معناى حقيقى آن را بيان كردهاند. از جمله:صراط مستقيم: قرآن، سنت و شرعقرآن شفاشناس كه حبلى است بس متينسنت نجات دان كه صراطى است مسقيم××× ۴ ديوان خاقانى: ص ۹۰۰. ×××در جاى ديگر مىگويد:قايد و سايق صراط اللَّهبه ز قرآن مدان و به ز اخبار××× ۵ ديوان سنايى: ص ۲۰۲ ب ۲. ×××و در جاى ديگر مىگويد:از صراط المستقيم شرع پا بيرون منهچون گسست از رشته سوزن، زود خود را گم كند××× ۶ ديوان صائب تبريزى: ش ۱۲۵ ب ۸ . ×××قاآنى نيز در بيت ذيل مراد از صراط مستقيم را حضرت علىعليه السلام بيان كرده و آن را به طريق استعاره به كار برده است:صراط المستقيم: علىعليه السلامچون صراط المستقيمت هست تا كى ز ابلهىديده در فحشاء، دل در بغى و منكر داشتن××× ۱ ديوان قاآنى: ص ۶۹۴ ب ۶ . ×××و نيز:هر نفس بوى دل آيد از صراط مستقيمتا نگويى عشق ره آورد را كه راه آورد كو××× ۲ ديوان شمس )مثنوى( : ص ۸۲۵ ب ۱۹. ×××ط . كلمه طيبهمعاشر الناس، فاتقوا اللَّه و بايعوا علياً اميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و الأئمةعليهم السلام. كلمة طيبة باقية، يهلك اللَّه من غدر و يرحم اللَّه من وفى: مردم از خدا بترسيد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و رهبران بعد از آنهاعليهم السلام بيعت كنيد. )پيشوايان آينده شما( كلمه طيبه باقيه خداوند هستند... .××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۵۳. ×××پيامبرصلى الله عليه وآله در كلام فوق، دوازده امامعليهم السلام را به كلمه طيبه تشبيه كردهاند، كه آيه مرتبط با آن در قرآن كريم عبارت است از: »الم تر كيف ضرب اللَّه مثلاً كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء« .××× ۴ ابراهيمعليه السلام / ۲۴. ×××كلمه طيبه: قرآنرسولاللَّهصلى الله عليه وآله: قال اللَّه فى كتابه: »مثل كلمة طيبة« يعنى القرآن »كشجرة طيبة« .××× ۵ الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۷۷. ×××حدثنا احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد... ، عن ابىعبداللَّهعليه السلام فى قول اللَّه عزوجل: »كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء« ، قال: النبىصلى الله عليه وآله و الائمةعليهم السلام هم الاصل الثابت، و الفرع الولاية لمن دخل فيها.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۱۴۱. ×××ى. كلمه باقيهو لا امر بمعروف و لا نهى عن منكر الا مع امام معصوم. معاشر الناس، القرآن يعرّفكم ان الائمة من بعده ولده، و عرّفتكم انه منّى و انا منه. حيث يقول اللَّه فى كتابه: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه« . و قلت: لن تضلّوا ما ان تمسّكتم بهما:پيامبرصلى الله عليه وآله به معرفى على و فرزندان وىعليهم السلام مىپردازد و مىفرمايد:وظيفه امر به معروف و نهى از منكر جز با پيشواى معصوم تحقق نمىيابد. اى مردم، قرآن پيشوايان بعد از علىعليه السلام را كه فرزندان اويند به شما معرفى مىكند، و من هم آنان را به شما شناسانيدم؛ كه از نسل من و او مىباشند.خداوند در مقام معرفى اينان مىفرمايد: »كلمهاى باقى در نسل او« ، و من هم در مقام شناساندن ايشان گفتهام: گمراه نمىشويد اگر به آن دو )قرآن و عترت( چنگ بزنيد.××× ۲ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۹. ×××طبق آيه ذيل، پيامبرصلى الله عليه وآله اولاد اميرالمؤمنين علىعليهم السلام را كلمه باقيه مىخواند، و در اين آيه توحيد و خداشناسى را كلمه باقيه معرفى مىكند:كلمه باقيه: توحيد»و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون«××× ۳ زخرف / ۲۸. ×××: و )اين خداپرستى و توحيد را( در همه ذريه او )ابراهيمعليه السلام( تا قيامت كلمه باقى گردانيد )به خصوص در محمد و آل پاكشعليهم السلام( تا همه فرزندانش به خداى يكتا بازگردند.كلمه باقيه: امامتقال: الكلمة الامام، و الدليل على ذلك قوله: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلهم يرجعون« ، يعنى الامامة.××× ۱ تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۷۴. ×××و عن الصادقعليه السلام: الكلمة الباقية فى عقبه هى الامامة الى يوم القيامة.××× ۲ تفسر جوامع الجامع: ج ۳ ص ۳۰۲. ×××ك. هيزم آتش جهنمفاحذروا ان تخالفوه فتصلوا ناراً وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين.در اين عبارت مردمان جنايتكار و پاره سنگهاى گوگرد را به هيزم و آتشگيره جهنم تشبيه مىكنند، و خداوند در قرآن كافران و سنگ پارهها را آتشافروز جهنم معرفى مىكند: »فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة«××× ۳ بقره / ۲۴. ×××: از آتشى بترسيد كه هيزم آن )بدنهاى( مردم و سنگهاست.»ان الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللَّه شيئاً و اولئك هم وقود النار«××× ۴ آلعمران / ۱۰. ×××: ثروتها و فرزندان كسانى كه كافر شدند نمىتواند آنان را از )عذاب( خداوند باز دارد )و از كيفر رهايى بخشد( .ل. يد اللَّهو من بايع فانما يبايع اللَّه يد اللَّه فوق ايديهم: و هر كس بيعت كند با خدا بيعت كرده است و دست خدا بالاى دستهاست.به طور كلى، آيات قرآن كريم به دو دسته تقسيم مىشوند: محكمات و متشابهات. محكمات آيات روشنى هستند كه جاى هيچ گونه انكار و توجيه و سوء استفاده در آن نيست.اما در متشابهات، به دليل بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو درباره عوالمى كه از دسترس ما بيرون است مانند عالم غيب، جهان رستاخيز، صفات خداوند متعال و... ، فهم معناى نهايى و اسرار و پى بردن به كنه حقيقت آنها به سرمايه خاص علمى نياز دارد؛ كه خداوند مىفرمايد كه فقط خداوند و راسخان در علم اسرار اين آيات را مىدانند و براى مردم تشريح مىكنند، و راسخان در علم عبارتند از: پيامبرصلى الله عليه وآله و امامان معصومعليهم السلام.بحث ديگر، بحث تأويل متشابهات است، و در اينكه متشابهات را بايد تأويل كرد بين اكثر قرآن پژوهان مخصوصاً معتزله و شيعه اتفاق نظر است. فقط ظاهرگرايان و بعضى از اشعريان افراطى و حشويه بر آن هستند كه بايد از تأويل پرهيز كرد و آيات متشابه را حمل بر معناى ظاهرى كرد و در چند و چون آن ژرفكاوى نكرد.چنانكه درباره يك عده از آيات قرآنى كه مربوط به برقرارى خداوند بر عرش است، مالك بن انس گفته است: استواء معلوم است و كيفيت آن مجهول است. ايمان به آن واجب است و سؤال از آن بدعت است.××× ۱ تفسير قرطبى: اعراف / ۵۴ . ×××حال آنكه خود عرش الهى و استواء خداوند بر آن و بودن عرش بر آب... ، همه از متشابهات قرآن است و متكلمان و مفسران پيرامون آن بحث و تحقيق كردهاند. يا آيات مربوط به اوصاف خداوند و رؤيت الهى.بنابراين، با مراجعه به تعدادى از كتب تفسير و علوم قرآنى، مجموعهاى از اقوال پيرامون محكم و متشابه ديده مىشود، كه پس از جمعآورى عبارت است از:محكم آيهاى است كه جز يك از معنى را نمىپذيرد، و متشابه آيهاى است كه دو وجه و بالاتر را مىپذيرد.××× ۲ متشابه القرآن و مختلفه )ابن شهرآشوب( : ص ۲. منهج الصادقين فى الزام المخالفين )كاشانى( : ج ۲ ص ۱۷۴. ×××ابومنصور ماتريدى مىگويد: عقل مىتواند محكم را بيان كند، اما متشابه را بدون نقليات و استناد به آنها نمىتواند بيان كند.××× ۱ تفسير مواهب عليه )كاشفى( : ج ۱ ص ۱۳. ×××متشابه آيهاى است كه در عين آنكه به مدلول لفظى خود دلالت مىكند، از نظر مقصود و معنى مورد ترديد است.××× ۲ روض الجنان و روح الجنان )رازى( : ج ۴ ص ۱۷۸ - ۱۷۴. اطيب البيان فى تفسير القرآن: ج ۳ ص ۱۰۹. احسن الحديث )قريشى( : ج ۲ ص ۱۲. كنز الدقائق و بحر الغرائب: ج ۳ ص۳۱. تفسير قمى: ج ۱ ص ۹۶. مجمع البيان: ص ۴۰۸. جوامع الجامع: ج ۱ ص ۵۹۷ ۱. تفسير حويزى: ج ۱ ص ۳۱۲. تفسير شريف لاهيچى: ج ۱ ص ۲۹۷. الميزان: ج ۳ ص ۲۸، و... . ×××با توجه به آنچه گفته شد، مىتوان متشابه را در عبارتى كوتاه چنين تعريف كرد: متشابهات، مجموعهاى از آيات قرآن اند كه داراى چند پهلويى معنايى بوده، و تنها به كمك محكمات و ارجاع به امّ الكتاب و كتاب حكيم و مكنون و محفوظ تأويل آنها دست يافتنى است.متشابهات، با توجه به اينكه در موضع ريب و شبهه قرار دارند، همتشه دستاويزى براى كژدلان و باطل كيشان و فتنه انگيزان بوده، تا آن را بر معناى ظاهرى حمل كنند، و فرقههاى انحرافى مختلفى نيز چون ظاهريه، مشبهه، مجسمه، و... ، به وجود آورند.لذا اوصافى همچون يد اللَّه، وجه اللَّه، عين اللَّه، تدرك الابصار و ... ، در حوزه آيات متشابه هستند. با توجه به اينكه در خطبه غدير به آيه »يد اللَّه فوق ايديهم« اشاره شده است، به بررسى روايات پرداخته و تحليل و تبيين معانى باطنى آن را در تفاسير و روايات مأثور مورد بررسى قرار دادهايم:يد اللَّه: علىعليه السلامتشبيه روايى آن از حضرت علىعليه السلام روايت شده است كه مى فرمايد: انا عين اللَّه و انا يد اللَّه ... ، و انا باب اللَّه.××× ۳ الكافى: ج ۱ ص ۱۴۴. معانى الاخبار: ص ۱۷، و... . ×××رسولاللَّهصلى الله عليه وآله مىفرمايد: الحَجَر يمين اللَّه فى ارضه، فمن مسحه مسح يد اللَّه.××× ۱ الحج و العمرة: ص ۱۰۲. ×××اين آيه و تأويل آن، در آئينه ادب فارسى انعكاس يافته است. چنانچه سنايى غزنوى در تأويل و تفسير آن مىگويد:يد او قدرت است و وجه بقاشآمدن حكمتش و نزول عطاش××× ۲ حديقه سنايى: ص ۶۴ . ×××مثنوى نيز در تأويلى مصداقى و تطبيقى و البته نادرست، دست خضر و پير طريقت را دست حق معرفى مىكند و مىگويد:صبر كن بر كار خضرى بى نفاقتا نگويد خضر رو هذا فراقگر چه كشتى بشكند تو دم مزنگر چه طفلى را كشد تو مو مكندست او را حق چو دست خويش خواندتا يد اللَّه فوق ايديهم براند××× ۳ مثنوى: دفتر اول ص ۲۰۳. ×××با توجه به آيه »يد اللَّه فوق ايديهم« و ابيات ذكر شده و اين مطلب كه پيامبرصلى الله عليه وآله خليفه خداست و بيعت با دست پيامبرصلى الله عليه وآله بيعت با خداست، مىتوان گفت كه دست خدا اشاره به دست خليفه خدا و ولىّاللَّه دارد.۲- استعاراتالف. بحر عميقان خاتم الائمة منّا القائم المهدىعليه السلام... . انه الناصر لدين اللَّه. الا انه الغراف فى بحر عميق: بدانيد كه آخرين امامان از ما قائم مهدى است... . او ياور دين خداست. آگاه باشيد او از درياى شگرف دانش مشت مشت علم برداشت مىكند.××× ۱ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۴۳. ×××از تركيب بحر عميق در استعاره از دانش به كار رفته است. يا به عبارت ديگر: پيامبرصلى الله عليه وآله علم و دانش را به دريايى ژرف و عميق تشبيه كردهاند.بحر عميق: قدردر روايت ذيل، اميرمؤمنانعليه السلام قدر را به دريايى عميق تشبيه مىكند: قال اميرالمؤمنينعليه السلام لرجل قد سأله عن القدر، فقال: بحر عميق فلا تلجه.××× ۲ الهداية )شيخ صدوق( : ص ۱۹. بحار الانوار: ج ۵ ص ۵۷ . ×××بحر عميق: قرآنقرآن بحر عميق.××× ۳ شرح اصول كافى )مازندرانى( : ج ۱۱ ص ۳۶۶. ×××بحر عميق: دنيافقال رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: اما انهما - سيكونان هما الحسن و الحسينعليهما السلام - سيولدان لأخى هذا، و هما سيدا شباب اهل الجنه، و ابوهما خير منهما. اعلموا ان الدنيا بحر عميق، و قد غرق فيها.××× ۴ بحار الانوار: ج ۱۷ ص ۲۴۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۶۷ . ×××ب. شيطانيكوّر الليل على النهار و يكوّر النهار على الليل. يطلبه حثيثاً. قاصم كل جبّار عنيد، و مهلك كل شيطان مريد: او است توانايى كه شب را به روز و روز را به شب مىچرخاند، و هر يك را به دنبال ديگرى مىفرستد. او است كه هر ستمگر كينهتوزى را تباه مىكند، و هر شيطان سركشى را هلاك مىسازد.××× ۵ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۰۸. ×××در كلام فوق نيز كافران و نافرمانان به شيطان تشبيه شدهاند؛ كه شيطان سركش استعاره است. خداوند در آيه ذيل در قالب تمثيل، منافقان را به شيطان تشبيه مىكند:شيطان: منافقان»كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برىء منك انى اخاف اللَّه رب العالمين«××× ۱ حشر / ۱۶. ×××:اين منافقان در مثل مانند شيطان هستند كه انسان را گفت به خدا كافر شو پس از آنكه آدمى به اطاعت او كافر شد آنگاه به او گويد از تو بيزارم كه من از عقاب پروردگار عالميان سخت مىترسم.و در آيهاى ديگر نيز منافقان را حزب شيطان مىخواند: »اولئك حزب الشيطان« .××× ۲ مجادله / ۱۹. ×××ج. نورمعاشر الناس، آمنوا باللَّه و رسوله و النور الذى انزل معه، من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها. معاشر الناس، النور من اللَّه عزوجل فى مسلوك ثم فى علىعليه السلام. ثم فى النسل منه إلى القائم المهدىعليهم السلام، الذى يأخذ بحق:اى مردم، به خدا و رسولش ايمان بياوريد، و به آن نورى كه با او )پيامبرصلى الله عليه وآله( فرود آمده است بگرويد، پيش از آنكه صورتهاى شما رنگ گناه به خود بگيرد و به عقب سر برگردد. اى مردم، نورى را كه خدا فرستاده در وجود من است، و پس از من در علىعليه السلام وجود دارد. پس از او در نسل او خواهد بود، تا آنكه آن به قائم ما مهدىعليه السلام برسد. آن موجود مقدس كه هرگونه حقى را احقاق مىكند.××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۳۱. ×××نور در استعاره از قرآن كريم به كار رفته است، و در ادامه آن به طريق تشبيه مضمر - يعنى تشبيه پنهان - بدين معنى كه ظاهراً با ساختار تشبيهى مواجه نيستيم. ولى مقصود گوينده تشبيه است، و به هر حال جمله قابل تأويل به جمله تشبيهى است.××× ۱ بيان )شميسا( : ص ۱۳۰. ××× پيامبرصلى الله عليه وآله خود و علىعليه السلام را به نور تشبيه كردهاند.فراز فوق از خطبه غدير مستفاد از اين آيه مىباشد: »فالذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه«××× ۲ اعراف / ۱۵۷. ×××: پس آنان كه به او ايمان آوردند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند. منظور از آن قرآن است كه روشن كننده دلهاى تاريك است.۴- كناياتالف. اذنپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير مىفرمايد: و سألت جبرئيل ان يستعفى لى عن تبليغ ذلك اليكم. ايها الناس لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و ادغال الآثمين و ختل المستهزءين بالاسلام، الذين وصفهم اللَّه فى كتابه بانهم »يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم« . و كثرة اذاهم لى فى غير مرة حتى سمّونى اُذناً:از جبرئيل خواهش كردم كه از خدا بخواهد كه مرا از اقدام به اين موضوع معاف بدارد، زيرا مىدانستم افراد با ايمان خيلى كم اند و مردمان دورو و منافق بسيار. كاملاً به دغلبازى جنايتكاران علم داشتم، و متوجه بودم كه چگونه به اسلام با ديده استهزاء مىنگرند. همان كسانى كه خداوند آنها را در قرآن توصيف فرموده: »آنها با زبانشان چيزى مىگويند كه در دلهايشان وجود ندارد« . اين را براى خود گناهى ناچيز مىپندارند، و حال آنكه نكبت اين جنايت بسيار بزرگ است. من مى دانستم اينان چقدر به من اذيت خواهند رسانيد، تا حدى كه مرا گوش نامگذارى كردند.××× ۳ نهج الخطابه: ج ۱ ص ۱۱۴. ×××با توجه به محتواى كلام و آنچه كه »نهج الخطابه آمده است، كلمه »اُذُن« در كنايه از آدم خوشباور و سادهلوح به كار رفته است.اذن اللَّه: پيامبرصلى الله عليه وآله و اولياءعليهم السلامالسلام على ابى الأئمة و معدن النبوة... . سلام على اذن للَّه الواعية فى الامم، و يده الباسطة بالنعم... .××× ۱ المزار: ص ۱۸۵. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۳۱. مستدرك سفينة البحار: ص ۱۱۸. ×××ب. كوثرپيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، بعد از اينكه على و فرزندان اوعليهم السلام را ثقل اصغر و قرآن را ثقل اكبر معرفى مىكند، به ملازمت هميشگى آن دو اشاره مىكند و مى فرمايد: لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض: اين دو با هم آميختهاند، و از هم جدا نخواهند شد تا در ساحل كوثر بر من وارد شوند.كوثر: قرآن، و نبوت: فاطمهعليها السلامكوثر را مىتوان كنايه از قرآن و حضرت زهراعليها السلام گرفت. چنانكه رسولاللَّهصلى الله عليه وآله مىفرمايد: الكوثر القرآن و النبوة.××× ۲ مجمع البحرين: ص ۲۷۵. ××× آيه اول سوره كوثر نيز اين معنى را تأييد مىكند، كه ما به تو كوثر عطا كرديم: »انا اعطيناك الكوثر« .روايات ديگرى نيز در اين باب وجود دارد. از جمله: قال رسولاللَّهصلى الله عليه وآله: ذرية كل نبى من صلبه و ذريتى من صلب ابنتى فاطمة الزهراءعليها السلام. و قال له: »انا اعطيناك الكوثر« ، يعنى الخير الكثير من فاطمة، و هو كثرة الذرارى. من اجل ذلك سُمّيت بالمباركة.××× ۳ شجره طوبى )حائرى( : ج ۲ ص ۳۷۴. ×××المراد به نهر فى الجنة، و قيل: المراد القرآن و النبوة، و قيل: المراد به ابنته فاطمة.××× ۴ اصول الفقه: ج ۳ ص ۱۶۶. ×××خاقانى نيز در قالب استعاره ادبى به اين مورد اشاره مىكند:امروز كه تشنه زير خاكىفردا به بهشت گشته سيرابفيض از كرم خدات جويمدر كوثر مصطفات جويم××× ۱ ديوان خاقانى: ص ۳۰۶ ب ۱۶. ×××نتيجه گيرى:مستفاد از اين گفتار اين است كه:۱. صور خيال و اسلوبهاى بلاغى در خطبه بلند غدير جلوه و نقش ايجادى داشتهاند.۲. الفاظ آيات قرآن كريم در تكوين مراتب و انواع صور خيال در خطبه غدير جلوه و نقش ايجادى داشتهاند. مانند الفاظ قرآنى كه عيناً در خطبه غدير به كار رفته است. از جمله اين موارد است: كلمه طيبه، كلمه باقيه، اخوان الشيطان، يد اللَّه، نور، كوثر و ... .۳. علاوه بر نقش ايجادى، الفاظ آيات قرآنى در نمودهاى تصويرى و بلاغى خطبه غدير تأثير قابل توجهى گذاشتهاند.۴. انعكاس اسلوبهاى بلاغى خطبه غدير در روايات و احاديث بعد از آن بسيار قابل توجه مىباشد. رواياتى همچون: خيرة اللَّه، جنب اللَّه، حزب اللَّه، ولى اللَّه، صراط مستقيم... .۵ . تأثير روايات و احاديث در تقويت معنى و اسلوبهاى بلاغى خطبه غدير بسيار چشمگير است.۶ . ضمن تأثير قرآن در اسلوبهاى بلاغى خطبه غدير، بسيارى از آن اسلوبها در آئينه ادبيات فارسى منعكس شدهاند.۲۴. بهرهگيرى از تكنيكها و متدلوژى مناسب در خطبه غدير××× ۱ مجموعه مقالات كنگره بينالمللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۲۹۶ - ۲۶۸. ××× در خطبه غدير از شيوه و روش اقناعى - كه اثر بخشترين و ماندگارترين شيوه گفتگو است - بهره گرفته شده است. از جمله رويكردهاى به كار گرفته شده در اين شيوه است:۱. تكوين شخصيت افراد: فرمان الهى حتى بدون حضور مردم نيز عملى بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله به جهت تكريم و ارجگذارى بر شخصيت مردم و آگاهسازى آنان از امر و فرمان مهم الهى دستور مىدهند همگان جمع شوند، تا شخصاً فرمان الهى را بشنوند و اعلام نظر نمايد.پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در اجتماع صد و بيست هزار نفرى فرمان مهم الهى را با حضور همگان اعلام مىنمايد. اجتماع چنين جمعيتى در دنياى امروز هم غير عادى است، و در تاريخ نبوت از شش هزار سال پيش تا آن روز هرگز چنين مجلس شكوهمندى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.۲. اعلام رسمى ولايت على بن ابىطالبعليه السلام: در اين بخش پيامبرصلى الله عليه وآله در اجتماع عظيم مردم فرمان قاطع الهى را - كه همان امامت و ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام بود - به طور رسمى اعلام مىنمايد، و مردم رسماً در جريان فرمان الهى از زبان پيامبرصلى الله عليه وآله قرار مىگيرند.۳. تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت: در اين بخش پيامبرصلى الله عليه وآله صريحاً فرمود: هر كس از امامت سرباز زند، اعمال نيكش نابود مىشود و هميشه در جهنم خواهد بود. سپس پيامبرصلى الله عليه وآله پس از ذكر پارهاى از فضائل علىعليه السلام مردم را از حسدورزى و آثار آن بر حذر داشت، و متذكر شد كه از علل گمراهى و سرپيچى و مخالفت مردم با ائمهعليهم السلام حسدورزى آنان است.××× ۲ اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۴ ص ۵۵۸ . ×××۴. صراحت در معرفى علىعليه السلام: پيامبرصلى الله عليه وآله به منظور زدودن هر گونه شبههاى، بازوان علىعليه السلام را گرفته و او را از جا بلند كرد و با بيان »من كنت مولاه فهذا علىعليه السلام مولاه« با صراحت كامل فرمود: آنچه گفتم درباره »اين على« و »اولاد اين على« است، و بدين ترتيب هر گونه شبههاى را از ميان برداشت و جاى هيچ گونه ذهنيتى را براى مردم نگذاشت و حجت را بر آنان تمام ساخت.۵ . فراخوانى به بيعت، پيمان گرفتن از مردم: پيامبرصلى الله عليه وآله پس از اتمام خطبه فرمود: شما را به بيعت كردن با خود و على بن ابىطالبعليه السلام دعوت مىكنم. ضمانت اين بيعت آن است كه من با خداوند بيعت كردهام و علىعليه السلام هم با من. پس بيعتى را كه از شما مىگيرم از سوى خداوند و بيعت با او است.بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه از طرفى غير ممكن بود، و از سوى ديگر امكان داشت افرادى به بهانههاى مختلف از بيعت شانه خالى كنند و حضور نيابند، و در نتيجه نتوان التزام عملى و گواهى قانونى از آنان گرفت. از اين رو، حضرت در اواخر سخنانش فرمود: اى مردم، چون با يك كف دست و با اين وقت محدود و با اين سيل جمعيت بيعت كردن براى همه ممكن نيست، پس همگى اين سخن مرا تكرار كنيد و بگوييد:ما فرمانى را كه از جانب خداوند درباره على بن ابىطالب و امامانى از فرزندانشعليهم السلام به ما رساندى بر سر مىنهيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مىكنيم... . مردم يكايك سخنان حضرت را تكرار كردند و بدين وسيله بيعت عمومى گرفته شد.۶ . تأييد سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله همراه با تبريك و تهنيت: مردم پس از پايان سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله به سوى آن حضرت و اميرالمؤمنينعليه السلام روى آوردند و با ايشان دست بيعت دادند، و به پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه السلام تهنيت گفتند. ابراز احساسات و فريادهاى شادى مردم كه از هر سو بر مىخاست، شكوه و ابهت بىمانندى به آن اجتماع بزرگ بخشيده بود.۷. شاهد گرفتن خدا: پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازهاى مختلف خطبه غدير نسبت به انجام رسالت خويش و ابلاغ فرمان الهى، خداوند را بر اين شاهد مىگيرد و مىفرمايد: اللهم انى اشهدك انى قد بلّغت××× ۱ دانشنامه امام علىعليه السلام: ج ۸ ص ۲۳۴. ×××: پروردگارا، تو را شاهد مىگيرم كه من ابلاغ نمودم.يا خطاب به مردم مىفرمايد: اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم. لذا از آنجايى كه هر عهد و پيمانى احتياج به شاهد و ضامنى دارد تا در صورت انكار به او مراجعه شود، پيامبرصلى الله عليه وآله شاهد و گواه اين بيعت را خداوند و خودش و ملائكه و بندگان صالح خدا تعيين كردند.بنابراين، رويكردهاى به كارگرفته شده در گفتمان غدير را شايد بتوان از اثر بخشترين و ماندگارترين شيوه و رويكردها تلقى نمود، كه تا امروز تداوم يافته، و حتى در اعصار بعد به علت پويايى و بالندگىاش به عنوان محورىترين و مترقىترين نيازهاى فكرى و انديشه بشرى مورد توجه انديشمندان و جوامع بشرى قرار خواهد گرفت.۲۵. بيان و تفسير خطبه غدير××× ۲ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۵۹ . ××× تمام همت يك پيامبر كشاندن مردم از بيراهههاى دور و نزديك به سوى صراط مستقيم است. معرفى اين راه و محدودههاى آن وظايفى است كه انبياء و اوصياعليهم السلام به ثمر مىرسانند. يك گونه متفاوت از بلاغ و ابلاغ در خطبه غدير، چنان نهيبى بر مردم در شناخت صراط مستقيم زد كه تا ابد كسى قادر به آوردن نظير آن نخواهد بود.پيامبرصلى الله عليه وآله با يك جمله كوتاه اذهان مردم را متوجه سورهاى از قرآن نمود كه همه مردم روزانه حداقل ده بار آن را در نمازهاى خود مىخوانند، و آن سوره حمد بود كه نماز بدون آن شكل نمىگيرد. در اين سوره همه مردم از پروردگارشان درخواست هدايت به راه راست را مىنمايند و مىگويند: »اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ« .اكنون سؤال اين است كه آيا درخواست كننده اين حاجت نبايد بداند كه اين صراط مستقيم كدام است؟ آيا »اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ« كيانند، و منظور از »مَغْضُوب عَلَيْهِمْ« چه كسانى هستند و »ضالّين« كدامند؟بنابر اين سخنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بايد با مقدمات بسيارى مردم را براى درك آن آماده مىكرد، با يك اشاره به سوره حمد به هدف زد؛ و همه را متوجه كرد كه اگر روزانه ده بار از خداوند هدايت به راه راست را التماس مىكنيد اين صراط مستقيم منم و پس از من امامان هستند.حضرت پس از قرائت كامل سوره حمد فرمود: »فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ« : اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.اين سياق از كلام يكى از بليغترين شكلهاى ابلاغ در فصيحترين و بديعترين گونه آن بود، كه در خطابه غدير به نمايش گذاشته شد.۲۶. بيعت، طرحى نو در خطابه××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۱ . ××× در خطبه غدير، همه مردم هنوز از هضم يك مرحله از فرازهاى غير عادى خطبه غدير عبور نمىكردند كه با مطلب تازهترى رو به رو مىشدند. گاهى به نظر مىرسد كه شايد بسيارى از مخاطبين غدير فقط مىشنيدند و به خاطر مىسپردند، و تجزيه و تحليل مطالب را به فرصتى ديگر موكول مىكردند!در نظر بگيريد كه پيامبرى مىخواست در آخرين ماههاى عمر خود همه قوانين باقى مانده اسلام را يك جا به مسلمين بياموزد، در حالى كه تا آن روز براى تعليم يك دهم آن هم فرصت نيافته بود. چگونه چنين كارى ممكن بود؟ اوج بلاغت و سخنورى آنجا خود را نشان داد كه اين هدف مىخواست در خطبهاى يك ساعته انجام شود.عجيبتر آن بود كه كارى به اين عظمت فقط با يك جمله كوتاه در بليغترين نوع خود فيصله يافت و همه حلالها و حرامها تا روز قيامت تبيين گرديد. اين يك اقدام بىنظير در خطابه غدير بود كه تا امروز هر شنوندهاى را به حيرت واداشته است.پيامبرصلى الله عليه وآله در اين باره با اشاره به كثرت حلال و حرام، و عدم امكان بيان همه آنها به صورت يكجا، اعلام كرد كه وقتى از شما براى دوازده امام بعد از خود - كه امامتشان تا روز قيامت است - بيعت بگيرم، در واقع همه احكام الهى را براى شما گفتهام، و شما را در هر عصر و زمانى به مبلّغينى سپردهام كه همانند من هستند و هر چه بگويند سخن من است. بنابراين در هيچ زمانى احدى نخواهد ماند كه از قوانين دينش بىخبر بماند.۲۷. پايههاى اعتقادى خطبه غدير درباره ولايت××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷ . ××× در يك جمعبندى، بنيانهاى اساسى ولايت در خطبه غدير، به گونهاى بنا نهاده شده كه درجات و جايگاه هر يك از آنها در اعتقاد معين باشد. اين پايههاى عقيده كه از متن خطبه استخراج شده، به شرح زير است:۱. مقام و منزلت پيامبرصلى الله عليه وآله.۲. امامت و ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام.۳. فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام.۴. ولايت و امامت ائمه اطهارعليهم السلام.۵ . ولايت و امامت حضرت مهدىعليه السلام.۶ . ارتباط ولايت با حب و بغض.۷. شيعيان و محبين اهلبيتعليهم السلام.۸ . دشمنان و مبغضين اهلبيتعليهم السلام.۹. معرفى امامان ضلالت و گمراهى.۲۸. پيامى جاودانى و همگانى××× ۱ موعود غدير )حسينى( : ص ۳۲ - ۷. ××× يكى از روشهاى تحليل و بررسى يك واقعه، نگاه جريانوار به آن واقعه است. يعنى ارتباط آن با گذشته يا ارتباط آن با آينده. اينكه خود نتيجه چه جرياناتى است و در پى آن چه جرياناتى خواهد بود، و اينكه نقاط مختلف در يك روند آيا با هم مرتبط هستند يا نه؟در يك منحنى اگر چند نقطه آن در دست باشد، مىتوان با تخمين مناسب منحنى را ترسيم و معادله آن را جست، و بالعكس. در اين صورت ارتباط عمقى بين نقاط از زبان قاعده منحنى - يا همان معادله - بيشتر معلوم مىگردد.در نگاه شيعيان، روزهاى مهمى خط تاريخ هدايت آسمانى را تشكيل مىدهند؛ از حضور و ظهور پيامبرانعليهم السلام تا ظهور پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله. و اما از بعثت پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله تا انتهاى اين مقطع از تاريخ بشرى، چند نقطه حساس و مهم شمرده مىشود. نظير: بعثت پيامبرصلى الله عليه وآله ، غدير، عاشورا، ظهور منجى نهائى و جهانى يعنى حضرت قائمعليه السلام.مثلاً اگر در زيارات امام حسينعليه السلام دقت كنيم، مضمون اين ارتباط را پى مىبريم. در اين زيارات از سويى يادى از نقاط و اشخاص عمده خط هدايت پيش از ايشان مىشود، و از سوى ديگر تاريخ تا عاشورا پايان يافته و نافرجام تلقى نمىشود، بلكه اشاره به آينده خط هدايت آسمانى شده است. تا جايى كه در همين جا، تقاضاى حضور در آن صحنه مىشود: ان يرزقنى طلب ثاركم مع امام منصور من اهلبيت محمدعليهم السلام: از خدا مىخواهم كه پيگيرى خون شما را همراه با امام معصوم از اهلبيت پيامبرعليهم السلام نصيبم كند.نظير اين عبارت در زيارات مختلف مكرراً ديده مىشود. در يكى از زيارات امام حسينعليه السلام - كه منسوب به حضرت صادقعليه السلام مىباشد - حضرت به خدا عرضه مىدارد: و اجعل لهم اماماً مشهوراً، توشك فرجهم و توجب تمكنّهم و نصرتهم، كما ضمنت لاوليائك فى كتابك: »وعد اللَّه الذين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتضى لهم××× ۱ نور / ۵۵ : در مورد مصداق اين آيه، حضرت صادقعليه السلام به عبداللَّه بن سنان مىفرمايد: نزلت فى على بن ابىطالب و الائمه من ولدهعليهم السلام »و ليمكّننّ لهم دينهم...« ، عنى به ظهور القائمعليه السلام. تفسير كنز الدقائق: ج ۲ ص ۳۳۹. ×××:و خدايا قرار ده براى ايشان روزگاران مشهور )آشكار( ى كه فرج آنها نزديك باشد و موجب تمكّن و نصرت ايشان باشد چنانچه در كتابت براى اولياء خود تضمين كردهاى و فرمودهاى: »خداوند به كسانى از شما كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده كه حتماً و حتماً ايشان را در زمين جانشين نموده و دين مورد رضايت خود را تمكين نمايد« .و نيز در استجابت زيارت امام حسينعليه السلام در زمانهاى ويژه قدسى مثل عيد فطر و عيد قربان و شب قدر و عيد غدير و... ، اين ارتباط بيشتر درك مىشود.××× ۲ با تأمل در چند صفحه گذشته، مىتوان گفت: همانطور كه بعثت و ظهور جهانى و فرا گيرند، غدير و عاشورا نيز فرا گيرند و اختصاص به جمعيت خاصى ندارند. به خطابهاى »معاشر الناس« پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير توجه شود. چنانچه حضرت قائمعليه السلام در اعلان عمومى خود خطاب »ايها الناس« را به كار مىبرند. ×××با اين مقدمه مىگوييم:پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين سال عمر خود، همه مسلمين را به حج به همراه خودشان فراخواندند تا مناسك حج را با حضور شخص پيامبرصلى الله عليه وآله به خوبى فراگيرند. از گوشه و كنار سرزمينهايى كه مسلمين در آنجا حضور داشتند. مسلمانان گرد آمدند و دهها هزار نفر در اين مراسم شركت داشتند. در بعضى روايات تعداد هفتاد هزار نفر - به تعداد افرادى كه حضرت موسىعليه السلام هنگام غيبت كوتاه خود هارونعليه السلام را به جانشينى برايشان معرفى نمود - ذكر شده است.××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. البته تعداد همراهان تا يكصد و بيست هزار نفر نيز ذكر شده است. ×××افراد همراه پيامبرصلى الله عليه وآله از مدينه و برخى از شهرهاى ديگر به سمت مكه گسيل شدند. حضرت علىعليه السلام هم كه در آن زمان از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله به يمن رفته بود به همراه عدهاى خود را به مكه رساند، و از ميقات يلملم محرم شده و به جمع حجاج پيوستند.اعمال لازم انجام شده و چنانچه مىدانيم در روز عرفه همه در صحراى عرفات وقوف داشتند.××× ۱ از اركان اعمال حج تمتع، وقوف در عرفات، بيتوته در مشعر، حضور در منى، رمى جمرات و قربانى و... است. در اين مدت حاجيان اعمال خاصى )به ويژه در عرفات( جز وقوف و بيتوته ندارند. ××× روز نهم ذيحجه عرفه، و روز دهم عيد قربان است، و تا روز ۱۲ و ۱۳ حجاج در منى هستند. اين ايام را ايام تشريق گويند.پيامبرصلى الله عليه وآله در ايام تشريق و گويا در عرفات و پس از نزول آياتى از قرآن، از جمله ابتداى آيه ۶۷ سوره مائده: »يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك« : اى پيامبر آنچه را كه از طرف پروردگارت به سويت نازل شده تبليغ كن، مردم را گرد مىآورند و براى ايشان سخنرانى مىكنند.در اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله با اشاره به نزديك شدن زمان رحلت خود بعضى از اصول اجتماعى، اقتصادى و حقوقى را براى مردم بيان مىكنند. از جمله نفى ربا، رعايت ماههاى حرام، رعايت حقوق زنان و همسران و رعايت حقوق خون و آبروى مسلمانان و... ، و در پايان به صراحت اعلام مىدارند: اللهم اشهد انى بلّغت.××× ۲ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۸۱. ×××در اين سخنرانى حضرت مردم را به تمسك به قرآن توصيه مىكنند، و نسبت به مواردى كه تذكر دادند به همه تكليف مىكنند كه حاضران به غائبان مطالب را برسانند: الا فليبلّغ شاهدكم غائبكم.در بعضى از گزارشات آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات به طور غير عمومى فرمايشاتى در وصف مقام حضرت علىعليه السلام مىفرمايند و تأكيد بر پيروى از ايشان پس از حيات خود مىكنند.××× ۳ بحار الانوار: ج ۱۵ ص ۲۰. ×××همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين لحظات خروج از منى سخنرانى كوتاهى براى مردم مىكنند، و ضمن برشمردن نكاتى در مورد اسلام و دين مىفرمايند: اساس اسلام محبت ما اهلبيتعليهم السلام است.××× ۱ گزارشات حجةالوداع ص ۱۶۹. ×××در بعضى متون ذكر شده در روز چهاردهم ذيحجه، جبرئيل بدون اينكه ديده شود به حضرت علىعليه السلام به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام مىكند، و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله به تعدادى از اصحاب نيز دستور مىدهند كه ايشان نيز به حضرت علىعليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنند. سپس به بلال مىفرمايند: در مردم ندا كن فردا كسى به جز معلولان و ناتوانان باقى نمانند و همه به سمت غدير خم حركت كنند.××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱. ×××و نيز در برخى گزارشات آمده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز پانزدهم ذيحجه و قبل از ترك مكه، سخنرانى مفصلى در مورد آينده مسلمين و چالشهاى پيش رو ايراد كردند. در اين سخنرانى مواردى را كه مسلمين به آنها مبتلا مىشوند به عنوان علائم و حوادث پيش از قيامت يا قيام نهايى ذكر مىفرمايند. از جمله:تضييع نماز، پيروى از شهوات، فروختن دين به دنيا، حكومت امراى ظالم، جريان امور به دست خيانتكاران، رواج دروغ، جفا به پدر و مادر، رواج روابط نامشروع، برقرارى نماز جماعت با دلهاى پركينه، رواج طلاق و ربا و غنا، برگزارى مناسك حج و غيره براى ريا و تفاخر و تفريح، به سخن آمدن افراد كوتهفكر و... .××× ۳ بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۶۴ - ۲۶۲ و... . ×××همانطور كه ملاحظه مىكنيد، با در نظر گرفتن اين گزارشها پيامبرصلى الله عليه وآله مىخواهند مردم را براى يك برنامه دراز مدت و مهم و فراگير آماده كنند. نگاه به آينده و راه حل برون رفت از بحرانهاى آتى تا روز قيام يا قيامت، بلكه توصيهها و الزامها براى اين كه در آينده به اين بحرانها دچار نشوند.با مطالعه و دقت و تأمل در متن مفصل سخنرانى پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير به اين نتيجه خواهيم رسيد كه موضوع يك امر مقطعى نيست، بلكه مطلبى است همه جانبه و دراز مدت.به هر حال، پيامبرصلى الله عليه وآله روز هجده ذىحجه در محل غدير خم دستور توقف و الصلاة جامعة مىدهند، و اينكه پيكهاى سريع رفتگان را باز گردانند و منتظر جاماندگان مىشوند تا همه حاضر باشند.در اينجا سخنرانى مفصلى××× ۱ اصل واقعه غدير و عبارت »من كنت مولاه فهذا على مولاه« از مسلمات است، و فريقين آن را نقل و تفسير كردهاند. اما اين اتفاق در مورد متن مفصل سخنرانى وجود ندارد. در اينجا بدون اينكه بخواهيم در مورد صحت و عدم صحت متن و سند اين سخنرانى قضاوتى بكنيم، با فرض صحت انتساب عمده سخنرانى به پيامبرصلى الله عليه وآله بر اساس نقل بحار الانوار از احتجاج مرحوم طبرسى، تحليل و بررسى شده است. اگر چه ممكن است در برخى عبارات خود مسئله داشته باشيم. ××× ايراد مىفرمايند كه به برخى از محورهاى آن اشاره مىكنيم. اما بهتر است قبل از اشاره به برخى محورهاى سخنرانى، به چند نكته در اين سخنرانى توجه كنيم.چند نكته در اينجا قابل توجه است:نكته اول: نكتهاى كه قابل تأمل و تقريباً منحصر به فرد اين سخنرانى است، تكرار قابل توجه عبارت »معاشر الناس« يعنى اى گروه مردم مىباشد. شايد به سنجه كنونى، اين سخنرانى حدود يك ساعت و كمى بيشتر به طول انجاميد. در اين مدت، حضرت ۵۴ مرتبه در ابتداى هر فراز تأكيد مىكنند »معاشر الناس« . يعنى به طور ميانگين كمتر از هر ۲ دقيقه يكبار توجه مردم را به مطلب جلب مىكنند.قابل توجه اينكه نفرمودند: ايها المؤمنون، ايها المسلمون يا... ، يعنى مخاطب را با عنوان مؤمنين يا مسلمين در نظر نگرفتهاند، بلكه هر كس كه جزء انسانهاست و هر كس كه از »مردم« است مخاطب در نظر گرفته شده، كه گوياى فراگير بودن مطلب براى همه مردم مىباشد. به نظر مىرسد اين تأكيد مكرر مىتواند به دلائل زير باشد:الف. مطلب به همه مردم مربوط مىشود و نه عدهاى خاص، و كسى نبايد خود را فارغ و بىارتباط با موضوع بداند.ب. خطاب اختصاص به مسلمين حاضر ندارد، بلكه به همه انسانها مربوط است.ج. چه بسا عواملى براى كم توجه شدن برخى به موضوع و سخنرانى باعث مىشد، كه حضرت با اين خطاب توجهها را مجدداً جلب فرمايد. اين مراقبت در برابر پرت شدن حواس مخاطبين فقط مربوط به آن جمع و زمان خاص نبوده و حضرت احتمال اين حواسپرتى را براى زمانهاى بعد هم مىدانند.د. زمينه تفكر و تأمل هر كس را ايجاد نموده و هر كس را به تنهائى مسئول قرار دهند. يعنى اگر احياناً جوّ جامعه به نحوى ديگر پيش رفت، هر يك به تنهايى در برابر اين سخنان و اين موضوعات مستقلاً مسئول است.نكته دوم: در اين سخنرانى و چند سخنرانى ديگر نزديك به همين موضوع ملاحظه مىشود، اين است كه پيامبرصلى الله عليه وآله از حاضرين مىخواهند كه مطالب را به غائبين برسانند؛ فليبلّغ الشاهد الغائب. حضرت اين وظيفه را براى هميشه تاريخ بر دوش همگان مىگذارند كه آنهايى كه اين مطلب را فرا گرفتند بايستى به ديگران برسانند.نكته سوم: در جاى جاى سخنرانى، مردم را با مطلب پيوند مىدهند. به صورت اقرار گرفتن از ايشان و نيز و به ويژه اينكه از همگان بيعت مىگيرند و عبارت جالبى را براى مردم مىگويند تا ايشان تكرار كنند: نبايعك على ذلك بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و ايدينا: با تو بر قبول اين موضوع بيعت مىكنيم، با قلوبمان، جانهايمان، زبانهايمان و دستانمان.نكته چهارم: توجه داريم كه اين آخرين سخنرانى حضرت مىباشد، و خود ايشان لازم مىدانند كه اين امر را تذكر و توجه دهند. لذا مىفرمايند: معاشر الناس، انه آخر مقام اقومه فى هذا المشهد. فاسمعوا و اطيعوا و انقادوا لامر ربكم: اى مردم، اين آخرين مقامى است كه در اينجا ايستادهام. پس گوش كنيد و اطاعت كنيد و فرمانبر امر پروردگارتان باشيد.يعنى گويا عصاره يك عمر ابلاغ رسالت و راهگشائى براى يك تاريخ را در اين جلسه ابلاغ نمودهاند. در يك تشبيه نازل، مثل استادى كه پس از يك ترم دانشجويان را در جلسه آخر براى آمادگى به امتحانى كه در پيش دارند دعوت مىنمايد، آنچه او در آن جلسه مىگويد خلاصه و اصل مطلب است، و توجه ويژه به مطالب آن جلسه ضامن موفقيت دانشجويان است.خصوصاً كه از نظر احساسى، حضرت اشاره به رحلت خود مىكنند. پيغمبرى كه عمرى به گونهاى با مردم زندگى كرده كه همه مديون و مرهون اويند، و اينك مىخواهد از مردم خداحافظىكند؛ نه موقت كه براى هميشه.نكته پنجم: در اين سخنرانى و موارد مشابه اين سخنرانى، پيامبرصلى الله عليه وآله خدا را شاهد و گواه مىگيرد؛ يعنى غير از اينكه از مردم اقرار به ابلاغ مىگيرد، خدا را به شهادت مىطلبد و عرض مى كند: خدايا شاهد باش كه من ابلاغ كردم. آيا همين عبارت حكايت از يك پيشبينى تاريخى ندارد؟در حالى كه همه مىدانيم خدا هميشه شاهد اعمال ماست. اما اينكه مىفرمايد: اللهم فاشهد، چه پيامى دارد؟به هرحال اين نكات ضمن توجه دادن به اهميت موضوع، جاودانگى و فراگيرى و همه جانبگى موضوع را مىرساند.۲۹. پيشبينىهاى بعد از خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۷۳. ××× پس از اتمام خطبه غدير، يك تدارك همه جانبه براى بعد از خطبه به صورت برنامه سه روزه، بىنظيرترين طراحى براى پس برنامههاى يك سخنرانى را به نمايش گذاشت؛ به گونهاى كه مخاطب خود را تا بيش از هفتاد ساعت از پايان آن با خود همراه كرد.جالبتر از آن گونههاى مختلف تبليغى اين برنامهها بود كه هر يك از مخاطبين را با زاويه جديدى از اهداف غدير آشنا مىكرد؛ و در واقع هر يك از آنها مكمل خطابه غدير بود.اين بدان معنا بود كه خطيب اعظم »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...« نه تنها راضى نمىشود مخاطبين حاضر و غايبش با كوچكترين ابهامى از برابر منبر او برخيزند، بلكه مىخواهد درك كامل و تفاهم تمام عيارى از اهداف بلند مدت خود ارائه دهد؛ تا هم راه سوء استفاده را مسدود نمايد و هم راه تشكيك را ببندد.از سوى ديگر ارائه كاملترين شكل ممكن از يك سخنرانى بود كه مخاطبين را اشباع تمام عيار مىنمود، و آنان را با جزئيات و ظرائفِ اهدافى كه از اين خطابه در نظر بود آشنا مىكرد.در نگاهى ديگر، اگر همه آن مفاهيم در خطبه گنجانده مىشد مخاطبين را خسته مىكرد و شايد از حوصله آنان خارج بود. اما وقتى تعدادى از مفاهيم در قالبهاى غير خطابه ارائه مىگرديد، در كنار خطبه صورت كاملى به خود مىگرفت.از زاويهاى ديگر اهداف و مفاهيمى وجود دارد كه تفهيم آن به صورت عملى زيباتر و دلنشينتر است، تا آنكه به صورت گفتار مطرح شود. در غدير مفاهيمى براى بعد از خطابه در نظر گرفته شد كه مطرح كردن آنها به صورت غير گفتارى آسانتر و روح نوازتر و در قلوب جايگزينتر مىشد و پذيرش و هضم آن نيز آسانتر بود.برنامههاى بعد از خطابه در چهار صورت طراحى شد: جلوه دادن عملى مفاهيم خطبه، تكميل مفاهيم آن، نشان دادن امضاى الهى بر كل خطبه، و باقى گذاشتن اسنادى ماندگار از آن خطابه تاريخى. اين ابعاد چهارگانه مجموعهاى بود كه به صورت ضميمه خطابه غدير تأثير عجيبى در ماندگارى و حفظ آن در خاطرهها داشت و باعث انتشار عجيب خبر غدير در كوتاهترين زمان ممكن شد، كه در پايان همين بخش به تفصيل آن خواهيم پرداخت.۳۰. تبليغ خطبه غدير××× ۱ پيام نگار )حسينى آرام( : ص ۵۰ - ۱۶ . سروش آفتاب )حسينى( : ص ۵۷ - ۵۲ . ××× در متن خطبه غدير، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار دادهاند، كه گذشته از ديگر ويژگىهاى اختصاصى اين سخنرانى، بىسابقه است. يكى جمله: فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غايبان و فرزندداران به فرزندان تا برپايى رستاخيز برسانند، و جمله ديگر: الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى؛ تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنّى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منّى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد؛ سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد، و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطابه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مىنمايد كه در راه تبليغ و فرهنگسازى اين خطابه شريف تلاش پيگير فرمايند. موارد زير را خاضعانه پيشنهاد مىكنيم:۱. تشويق جوانان به حفظ متن خطبه غدير و اهداى جوايز و به ويژه هزينه سفر كربلا براى زيارت حضرت امام حسينعليه السلام، و جوايز نفيس براى حفظ بخشهاى آن.۲. خواندن متن خطابه و ترجمه آن در محافل دينى، و لو مقدارى از آن.۳. قرائت بخشى از خطابه در مجالس عقد براى رساندن پيام رسول گرامىصلى الله عليه وآله و ابلاغ آن به نسلهاى آينده.۴. قرار دادن آن در مهريهها در كنار قرآن به عنوان لبيكگويى به حديث ثقلين رسولخداصلى الله عليه وآله.۵ . نشر و اهداى كتب مربوط به خطابه غدير.۶ . تابلو كردن جملات خطابه بر رروى اشياى نفيس.۷. تدريس خطابه غدير در مدارس، دانشگاهها و حوزههاى علميه.۸ . ارائه خطابه به عنوان متن مورد تحقيق در تز ليسانس وفوقليسانس و دكترا در رشتههاى مربوطه.۹. سخنرانى توسط سخنرانان محترم و اساتيد در محتوى و مطالب اعتقادى آن.۱۰. ترجمه خطابه غدير به زبانهاى گوناگون و عرضه آن در سايتهاى مختلف اينترنتى.۱۱. تهيه كتب مربوط به خطابه غدير و اهداى آن در مجالس عقد و عروسى و وليمه حج و... .۱۲. معرفى آن به شركتها و مجتمعهاى توليدى و تجارى براى اهدا به عنوان عيدى و... ، به مشتريان و نمايندگان.۱۳. تهيه كتاب براى كودكان و نوجوانان از متن خطابه غدير.۱۴. ساختن فيلم و انيميشين و كليپ از جملات خطابه غدير.۱۵. مطرح كردن جملات كوتاه آن در مناسبتهاى امامت و ولايت امامانعليهم السلام.۱۶. مأخذ قرار دادن متن خطبه براى تحقيقات در موضوعات توحيد، نبوت، امامت، مهدويت و... .۱۷. معرفى عمومى خطابه غدير توسط جوانان.۱۸. تشويق مردم براى نذر ختم خطابه غدير در محافل و نذر مالى براى نشر خطابه براى برآورده شدن حاجات و رفع مشكلات.۱۹. ساختن و نشر متن خطابه در لوح فشرده، نوار و... .۲۰. ساختن سرود، شعر و قطعات ادبى از متن خطابه غدير.۲۱. تعليم جملات كوتاه به كودكان و تشويق آنان به حفظ يادگيرى.۲۲. ساختن تابلوهاى نقاشى، خط و نقاشى خط از متن و مضمون خطابه.۲۳. ساختن تئاتر و سرود از متن خطابه غدير. در متن خطبه غدير، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با دو جمله استثنايى هشدار دادهاند، كه گذشته از ديگر ويژگىهاى اختصاصى اين سخنرانى، بىسابقه است.۱. فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: پس بايسته است اين سخن را حاضران به غائبان و فرزندداران به فرزندان تا بر پايى رستاخيز برسانند.۲. الا و ان رأس الامر بالمعروف ان تنتهوا الى قولى و تبلّغوه من لم يحضر و تأمروه بقبوله عنى و تنهوه عن مخالفته، فانه امر من اللَّه عزوجل و منى: و بدانيد قله بلند امر به معروف اين است كه به گفته من )درباره امامت( برسيد و سخن مرا به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد و آنان را از ناسازگارى با سخنان من باز داريد. همانا سخن من فرمان خدا و فرمان من است.با اين تأكيد و اعلام فرمان جهانى براى ابلاغ محتواى خطبه غدير، بر مسلمانان خداپرست و ايمانيان مخلص ضرورى مىنمايد كه در راه تبليغ و فرهنگسازى اين خطبه شريف تلاش پيگير نمايند.۳۱. تبليغ غدير با استناد به خطبه غدير××× ۱ غدير در آئينه كتاب: ص ۲۹. تبليغ غدير در سيره معصومينعليهم السلام: ص ۲۰۵ ۲۰۴ ۱۱۹ ۱۱۸ ۹۰ ۸۹ ۸۳ - ۸۰. ××× يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليتهاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد خطبه غدير است. تبليغ غدير با استناد به ركن اصلى آن كه خطابه يك ساعته پيامبرصلى الله عليه وآله است، از روشهايى است كه در تبليغ غدير توسط معصومينعليهم السلام موارد متعددى دارد. از متن خطبه هم اكثراً استناد به جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ« است كه قُلّه و اوج كلام و پيام اصلى غدير است. در واقع استدلال به لُبِّ غدير و هدف اصلى آن و تابلوى بلندش يكى از روشهايى است كه در اتمام حجتهاى مربوط به غدير جلب توجه مىكند.شايد بتوان گفت: چون اين جمله غدير بين همه مسلّم است و هر كس هر اندازه از غدير را انكار كرده حداقل اين جمله را پذيرفته، لذا استناد به جمله مزبور در احتجاجها بسيار به چشم مىخورد.در مورد خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير تحقيقاتى از قبيل ترجمه خطبه، شرح و تفسير خطبه، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و مصادر و نسخههاى خطبه انجام شده است.ذيلاً سه مورد از موارد استناد به خطبه غدير را مىآوريم:۱- استناد به خطابه غدير هفت روز پس از پيامبرصلى الله عليه وآلهتشريح كيفيت خطابه غدير در مقام تبليغ آن، حاكى از مراسم و برنامه مفصل و حساب شدهاى است كه براى اين امر مهم تدارك ديده شده بود. اين برخورد در دفاع از غدير به مخاطب مىفهماند كه هيچ كس با چنين امر عظيمى نمىتواند به مبارزه برخيزد و در صدد محو آن از صفحات تاريخ اسلام باشد.هفت روز پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنينعليه السلام رو در روى غاصبين خلافت در مسجد اولين اتمام حجت خود را با مطرح كردن خطابه غدير و بيان جزئيات آن آغاز كرد و فرمود:خداوند تعالى مرا به وصايت پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد ... . پيامبرصلى الله عليه وآله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ.××× ۱ روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲. ×××۲- نشر متن كامل خطابه غدير صد سال پس از واقعهخفقان سقيفه و بنىاميه اين آرزو را بر دل دوستان غدير گذاشت كه جزئيات مفصل ماجرا را از لبان مبارك امام معصوم بشنوند. با انقراض بنىاميه و قبل از تسلط بنىعباس، فرصت مناسبى بود تا امام پنجم غدير براى اولين بار جزئياتى از محل خطابه و كيفيت آمادهسازى آن را بازگو كند و متن كامل خطبه را در اختيار دوستداران غدير قرار دهد.اين يعنى به ما بفهماند كه واقعهاى در سه روز با خطابهاى به طول بيش از يك ساعت، چه نعمت عظيمى در تاريخ اعتقادى ماست كه تا قيامت موظف به نشر و ابلاغ آن به نسلهاى بعد هستيم.امام باقرعليه السلام در شرح مفصلى از ماجراى غدير، ساخت منبر غدير را اين گونه شرح داد:پيامبرصلى الله عليه وآله از جاده اصلى به سمت مسجد غدير آمد كه در آنجا درختانى بود. حضرت دستور داد زير آن درختان پاكسازى شود و سنگهايى را شبيه منبر روى هم بچينند تا در حال خطابه مشرف بر مردم باشد.آنگاه مردم از هر سو در برابر منبر جمع شدند و پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز آن سنگها ايستاد و خطابه را چنين آغاز كرد: »الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فى تَفَرُّدِهِ وَ جَلَّ فى سُلطانِهِ ...« .××× ۱ احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ . ×××۳- شرح كيفيت خطابه غدير دويست سال پس از ماجرابا جنايات سقيفه، امامان غدير كِى مىتوانستند روز غدير را به زيارت صاحب غدير اختصاص دهند، تا چه رسد به اينكه زيارتنامه غديرى به مردم بياموزند؟ در جايى كه خفقان بنىعباس به اوج خود رسيده و متوكلها دشمنى خود را با صاحب غدير علنى كردهاند؛ و اينك دهمين امام غدير را از مدينه به سامرا تبعيد كردهاند.موقعيت بسيار حساسى بود كه امام على النقىعليه السلام در سالى كه معتصم عباسى آن حضرت را از مدينه به سامرا تبعيد كرد، در روز عيد غدير بتواند به كوفه بيايد. سپس در نجف اميرالمؤمنينعليه السلام را زيارت كند و زيارتنامه مفصلى كه يك دور كامل اعتقادى درباره فرهنگ غدير است بخواند و ماجراى غدير را ضمن آن به ما بياموزد و خطاب به جدش اميرالمؤمنينعليه السلام بفرمايد:من شهادت مىدهم كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه درباره تو از سوى خدا نازل شده بود ابلاغ كرد و امر خدا را امتثال نمود و اطاعت و ولايت تو را بر امتش واجب كرد و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را صاحب اختيار مؤمنين قرار داد، همان گونه كه خداوند اين مقام را براى تو قرار داد. سپس خدا را بر اين مطلب شاهد گرفت و فرمود: آيا فرمان الهى را به شما رساندم؟ گفتند: آرى رساندى. فرمود: خدايا شاهد باش و تو براى شاهد بودن و قضاوت بين بندگان كافى هستى.من شهادت مىدهم كه خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا صاحب اختيارىِ تو را بر امت علناً اعلام كند تا مقام شامخ تو را بلندتر نمايد و برهان و دليل تو را اعلان نمايد و سخنان باطل را خط بطلان كشد و عذرها را قطع نمايد.آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله از فتنه فاسقين نگران شد و تقيه از منافقين را مطرح نمود، پروردگار جهان بر او وحى فرستاد كه »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ« .اين بود كه آن حضرت سنگينى سفر را بر خود هموار نمود و در شدت گرماى ظهر بپاخاست و خطبهاى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنان پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبودهام؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ.××× ۱ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند؛ و اكثرشان جز زيان كارى چيزى به دست نياوردند ... .××× ۲ مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰. ×××۴- استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگسازى براى غديريكى از پيش بينىهاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگسازى آن با انواع اتمام حجت است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مىشود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ××× ۱ خطبه غدير: بخش سوم. ×××:اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.در درجه دوم پيامبرصلى الله عليه وآله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيعترين دايره ممكن گسترش داده است.در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است: از يك سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير عرب - اهل هر زبانى كه باشند - براى غدير قابل تفاوت نيست.در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درك خود موظفند. از جنبهاى ديگر سفيدپوست و سياهپوست و سرخپوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبرصلى الله عليه وآله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگهاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسانها مناسب با درك مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگسازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يك از موقعيتها معقولترين استفاده را برد.۳۲. تجلّى خطبه غدير در عصر ظهور××× ۱ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۹۶ - ۷۱. ××× سه خطبه تاريخى براى روز غدير خم در تاريخ ثبت شده، كه هر يك داراى فرازهاى مهمى است و همه آنها در عصر ظهور تجلى خواهد نمود.خطبه رسول اكرمصلى الله عليه وآله در سرزمين غدير خمخطبه اميرالمؤمنينعليه السلام در يكى از سالهاى خلافت ظاهرى آن حضرت، كه روز غدير با روز جمعه مصادف شده بود.خطبه حضرت امام رضاعليه السلام به نقل سيد بن طاووس.در اينجا گوشهاى از جلوههاى خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير در عصر ظهور را بيان مىكنيم:الف: جلوههايى از خطبه غدير در عصر ظهورجالبترين و جذابترين و جامعترين خطبه از خطبههاى غدير خطبه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است، كه آن را در سرزمين غدير خم و در حضور بيش از ۱۲۰۰۰۰ نفر ايراد كرده، و به معارف والاى اسلام به تفصيل اشاره نموده است. شمارى از حقايق والاى طرح شده در خطبه غدير به شرح زير است:۱. بررسى صفات جلالى و جمالى پروردگار: ۱۱۰ مورد.۲. سخن از ولايت مولاى متقيانعليه السلام: ۵۰ مورد.۳. گفتگو از فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام: ۲۰ مورد.۴. سخن از جايگاه شيعيان: ۲۵ مورد.۵ . گفتگو از حلال و حرام: ۲۰ مورد.۶ . نام نامى و ياد گرامى اميرالمؤمنينعليه السلام: ۴۰ مورد.۷. سخن از جايگاه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: ۱۰ مورد.۸ . گفتگو از بيعت با امامانعليهم السلام: ۱۰ مورد.۹. سخن از قرآن و تفسير آن: ۱۲ مورد.۱۰. گفتگو از حضرت ولىعصرعليه السلام: ۲۰ مورد.ب: سيماى موعود در خطبه غدير۱. آگاه باشيد كه پايان بخش امامانعليهم السلام، مهدى قائمعليه السلام از ماست.۲. آگاه باشيد كه او بر همه اديان پيروز مىگردد.۳. آگاه باشيد كه او از ستمگران انتقام مىگيرد.۴. آگاه باشيد كه او قلعهها را مىگشايد و از بين مىبرد.۵ . آگاه باشيد كه او بر هر تيرهاى از مشركان پيروز مىشود و آنها را هدايت مىكند.۶ . آگاه باشيد كه او انتقام خون همه اولياى خدا را مىگيرد.۷. آگاه باشيد كه او ياور دين خداست.۸ . آگاه باشيد كه او جرعهنوش درياى بيكران است.۹. آگاه باشيد كه او هر صاحب فضيلتى را با فضيلتش نشانه مىگذارد.۱۰. آگاه باشيد كه او برگزيده خداست.۱۱. آگاه باشيد كه او وارث همه علوم و محيط به همه بينشهاست.۱۲. آگاه باشيد كه او از پروردگارش خبر مىدهد و به آيات او هشدار مىدهد.۱۳. آگاه باشيد كه او هدايت يافته و استوار است.۱۴. آگاه باشيد كه امور همگان به او تفويض شده است.۱۵. آگاه باشيد كه همه پيشينيان به ظهور او بشارت دادهاند.۱۶. آگاه باشيد كه او تنها حجت باز مانده از حجج الهى است، و پس از او حجتى نيست، و هيچ حقى جز با او و هيچ نورى جز در نزد او نيست.۱۷. آگاه باشيد كه هرگز احدى بر او چيره نمىشود.۱۸. آگاه باشيد كه او ولىّ خدا در روى زمين، داور خدا در ميان مردمان و امين خدا در آشكار و نهان است.۱۹. هان اى مردمان! نور خدا با من، سپس با على بن ابىطالبعليه السلام، سپس در تبار او تا قائم مهدىعليه السلام است. همان قائم كه همه حقوق خدا و حقوق ما را باز مىستاند.۲۰. من مأمور هستم كه از شما بيعت بگيرم، در مورد آنچه از خداوند درباره على اميرالمؤمنين و امامان پس از اوعليهم السلام بگيرم، كه مهدى قائمعليه السلام از آنهاست، تا روز قيامت كه او داورى به حق مىكند.ج: سيماى امير در خطبه غديربيشترين پيام خطبه غدير در مورد اميرالمؤمنينعليه السلام است، كه پنجاه بار از ولايتش سخن رفته، چهل بار نامش بر زبان پيامبرصلى الله عليه وآله جارى شده، بيست مورد از فضائل بيكرانش سخن به ميان آمده است.پيامبر رحمتصلى الله عليه وآله در نخستين پيام غدير مىفرمايد: سه بار جبريل امين بر من نازل شده، و از سوى خداوند جليل فرمان آورده كه من در اين جايگاه بايستم و به سياه و سفيد اعلام كنم كه على بن ابىطالبعليه السلام برادر من، وصى من، جانشين من و امام پس از من است. جايگاه او نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسى است، جز اينكه پس از من پيامبرى نخواهد بود. او پس از خدا و رسولخدا، ولىّ شماست.دقيقاً هفتاد روز پس از ايراد اين خطبه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به شهادت رسيد، و غاصبان فدك همه فضايل مولا را انكار كردند و حق او را غصب نمودند. پس از ۲۵ سال كه حق به حقدار رسيد، تلاش فراوان براى تضعيف حقوق آن حضرت از هر سو به عمل آمد، و جنگهاى جمل و صفين و نهروان به وقوع پيوست؛ و آن جايگاه رفيع اعلام شده هرگز براى آن حضرت فراهم نشد. در عصر ظهور، مولاى متقيان رجعت مىكند و به مدت ۴۴۰۰۰ سال بر سراسر جهان فرمانروايى مىكند.××× ۱ مختصر البصائر: ص ۸۶ ح ۹۲. ×××د: جايگاه رفيع مولا در خطبه غديرپيامبر عظيمالشأنصلى الله عليه وآله در فرازهايى از خطبه غدير به جايگاه رفيع حضرت اميرعليه السلام اشاره كرده مىفرمايد: هان اى مردمان! علىعليه السلام را مقدم بداريد، كه خداوند او را برترى داده است.در ادامه مىفرمايد: هان اى مردمان! علىعليه السلام را مقدم بداريد، كه او پس از من از هر مرد و زنى برتر است. خداوند به وسيله ما بر مردمان روزى نازل مىكند، و مردمان به وسيله ما زندهاند. هر كس اين سخن مرا ردّ كند از رحمت خدا به دور است و مورد غضب خداست.عقيده قطعى ما اين است كه مولاى متقيان از همه انبياى پيشين برتر است. در اين رابطه كتابهاى مستقلى نيز تأليف شده است.××× ۲ شيخ مفيد، ابوالفتح كراجكى، ابوطالب انبارى، ابنماهويه قزوينى، علامه مجلسى و سيد هاشم بحرانى، التفضيل، تفضيل اميرالمؤمنين و تفضيل علىعليه السلام. ××× ولى غاصبان فدك همه اوصاف آن حضرت را غصب كردند، و پيروان مكتب خلافت ديگران را بر آن حضرت مقدم داشتند، اما جايگاه واقعى آن حضرت در عصر ظهور بر همگان روشن خواهد شد.ه . سپاه سفيانى در خطبه غديرپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در ضمن فرازى از خطبه غدير اين آيه كريمه را تلاوت فرمودند: معاشر الناس، »آمنوا باللَّه و رسوله«××× ۳ نساء / ۱۳۶. ××× و »النور الذى اُنزل معه«××× ۴ اعراف / ۱۵۷. ××× »من قبل ان نَطمِس وجوهاً فنردّها على ادبارها«××× ۱ نساء / ۴۷. ×××: هان اى مردمان، به خدا و رسولخدا و نورى كه همراه او نازل شده ايمان بياوريد، پيش از آنكه بر چهرهها بزنيم و آنها را به پشت سرشان برگردانيم.اين آيات در مورد سپاه سفيانى و خسف سرزمين بيداء است، كه از علائم حتمى است. هنگامى كه سپاه سفيانى به سرزمين بيداء مىرسند، جبريل امين با پاى خود بر زمين مىكوبد و زمين دهان باز مىكند و همه آنها را در كام خود فرو مىبرد. به جز دو تن گزارشگر: يكى به نام بشير و ديگرى به نام نذير، كه هر دو از قبيله جهينه هستند××× ۲ جامع البيان )طبرى( : ج ۲۲ ص ۷۳. مجمع البيان: ج ۸ ص ۶۲۲ . ×××، كه خداوند صورتشان را به پشت سرشان بر مىگرداند.××× ۳ الاختصاص: ص ۲۵۶. تفسير العياشى: ج ۱ ص ۴۰۲. ××× طبق اين بيان، اين فراز از خطبه مربوط به عصر ظهور و خسف سرزمين بيداء است.و. اصحاب صحيفه در خطبه غديرروز عيد غدير پس از بيعت با اميرالمؤمنينعليه السلام، بشير بن سعيد و اسيد بن حضير و معاذ بن جبل با دو نفر ديگر از اصحاب سقيفه با يكديگر به رايزنى پرداختند و قرار گذاشتند كه پيش از ورود به مدينه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را به قتل برسانند.××× ۴ اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۴۹. ×××اين عده در طول اقامت سه روزه در صحراى غدير خم، نُه تن ديگر را با خود همراز كرده و براى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله پيمان بستند و صحيفهاى را امضا كردند. اسامى اين ۱۴ نفر كه در تاريخ به »اصحاب صحيفه« شهرت يافتهاند، در »بحار الانوار« آمده است.××× ۵ بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۴ ۱۱۷ ۱۱۱ ۱۰۰. ×××اين گروه در مسير خود به مكه بر فراز كوهى به نام »هرشى« كمين كردند، تا به هنگام عبور پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله شتر آن حضرت را رم دهند. چون به پرتگاه رسيدند، يك لحظه برق زد و چهره توطئهگران مشاهده گرديد و پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله آنها را با نامشان فرا خواندند.××× ۱ اقبال الاعمال: ج ۲ ص ۲۵۰. ××× جالب توجه است كه پيش از وقوع اين حادثه، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در خطبه غدير آنها را به عنوان »اصحاب صحيفه« ياد كردند.ز. نور فراگيردر خطبه غدير از نور فراگير رسولخداصلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنينعليه السلام، ساير امامانعليهم السلام، و سرانجام جان جانان حضرت صاحب الزمانعليه السلام سخن رفته است.اميرالمؤمنينعليه السلام در تفسير آيه: »يهدى اللَّه لنوره من يشاء«××× ۲ نور / ۳۵. ×××: خداوند هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند، فرمود: منظور از آن نور مهدى قائمعليه السلام است.××× ۳ البرهان: ج ۷ ص ۸۸ . ×××حضرت امام كاظمعليه السلام در تفسير آيه: »و اللَّه متمّ نوره«××× ۴ صفّ / ۸ . ×××: خداوند، نور خود را به اتمام خواهد رسانيد، فرمود: خداوند با ولايت قائمعليه السلام نور خود را به اتمام مىرساند.××× ۵ الكافى: ج ۱ ص ۴۳۲ ح ۹۱. ×××حضرت امام صادقعليه السلام در تفسير آيه: »و اشرقت الارض بنور ربها«××× ۶ زمر / ۶۹ . ×××،" زمين با نور صاحبش منوّر گرديد " فرمود: چون قائم ما قيام كند زمين با نور صاحبش منور مىگردد. مردم از نور خورشيد بى نياز مى شوند و تاريكى از بين مى رود.××× ۷ الارشاد: ج ۲ ص ۳۸۱. ×××جالب توجه است كه اين مضمون در كتب عهدين نيز آمده است: ديگر شب نخواهد بود و احتياج به چراغ و نور آفتاب نخواهد بود، زيرا خداوند برايشان روشنايى مىبخشد.××× ۸ كتاب مقدس، عهد جديد، مكاشفه يوحنّا: ۲۴. ×××ح. ميراث پيامبرصلى الله عليه وآلهپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در ادامه مىفرمايد: معاشر الناس، انى ادَعها امامة و وراثة فى عَقِبى الى يوم القيامة: هان اى مردمان! من آن )پيمان( را به عنوان امامت و وراثت در فرزندان خود تا روز رستاخيز وديعه مىنهم.خداوند منّان در اين رابطه مىفرمايد: »و جعلها كلمة باقية فى عقبه«××× ۱ زخرف / ۲۸. ×××: خداوند آن را كلمه پايدار در نسل او قرار داد؛ يعنى خداوند امامت را عهدى پايدار در نسل حضرت ابراهيمعليه السلام قرار داد. سُدى مىگويد: منظور از نسل حضرت ابراهيمعليه السلام آل محمدعليهم السلام است.××× ۲ المناقب )ابنشهرآشوب( : ج ۱ ص ۳۰۷. ×××امام صادقعليه السلام در تفسير آيه فوق فرموده است: امامت تا روز قيامت در نسل حضرت ابراهيمعليه السلام قرار دارد.××× ۳ المناقب )ابنشهرآشوب( : ج ۱ ص ۳۰۷. ×××ط . ضرورت اطلاع رسانىرسول اكرمصلى الله عليه وآله در مورد لزوم تبليغ خطبه غدير خطاب به حاضران فرمود: فليبلّغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الى يوم القيامة: حاضران به غايبان خبر دهند و هر پدرى تا روز قيامت به فرزند خود تبليغ نمايد.بسيار جالب توجه است كه مخاطب پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فقط حاضران نبودند و فقط نسل موجود نبود، بلكه اين اطلاع رسانى تا روز قيامت و به طور طبيعى تا عصر ظهور ادامه دارد.افراد ناآگاه خيال مىكنند مسئله امامت يك موضوع تاريخى است و در زمان ما نيازى به بازگو كردن ندارد! در حالى كه رسول عالميانصلى الله عليه وآله به همه جهانيان امر فرموده كه هر نسلى آن را به نسل بعدى ابلاغ نمايد.ى. بيعت با خداپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله سه روز تمام حاضران را در سرزمين غدير خم نگه داشت، تا همگان با اميرالمؤمنينعليه السلام بيعت كنند. در ضمن براى ديگر امامانعليهم السلام نيز بيعت گرفتند. با شكوهترين بيعت جهانِ آفرينش نيز به هنگام ظهور حضرت بقيةاللَّهعليه السلام واقع خواهد شد.نخستين كسى كه با آن حضرت بيعت مىكند جبرئيل امين است.××× ۱ بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۸۵. ××× آنگاه ياران حضرت بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت مىكنند.××× ۲ البيان )گنجى( : ص ۲۱۰. ×××ك. امام هدايتگررسول اكرمصلى الله عليه وآله در اين خطبه از اميرالمؤمنينعليه السلام به عنوان »تقى« و »نقى« و »هادى« و »مهدى« ياد كرده است. همه اين صفات از القاب حضرت بقيةاللَّهعليه السلام است. به ويژه لقب »مهدى« كه براى آن حضرت عَلَم بالغلبه شده است.۳۳. تحقيق در خطبه غدير××× ۳ چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷ - ۱۵۳. ××× از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد متنشناسى و مقابله، ويرايش، ترجمه، شرح، تفسير خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير و نيز كتب مربوط به غدير، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و منابع و نسخههاى خطبه، جمع آورى عبارات مختلف جمله»من كنت مولاه...« است.۳۴. تحليل مراحل خطبه غدير××× ۴ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۳ ۴۲. ××× يكى از مهمترين ابعاد غدير تحليل و واكاوى بخش بخش ماجراى غدير است. اين روش به خصوص در مورد خطبه غدير بسيار مهم است و دريچههاى اعتقادى و تاريخى جديدى را براى هر كسى باز مىكند و حقايق شگرفى را معلوم مىسازد.تحليل مراسم و خطبه غدير را مىتوان اين گونه بيان نمود:۱- ايستادن پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبرپس از نداى عمومى پيامبرصلى الله عليه وآله براى اجتماع صد و بيست هزار نفرى مسلمانان و اقامه نماز ظهر به جماعت، همه منتظر برنامه بعدى بودند.سومين مرحله قرار گرفتن بر فراز منبر بود كه به گونهاى استثنائى انجام شد. پيامبرصلى الله عليه وآله برخاست و به سمت منبر رفت و قدم بر پلههاى آن گذاشت و تا آخرين نقطه بالا رفت و بر فراز آن ايستاد.مردم كه منتظر نشستن آن حضرت بر فراز منبر بودند، با تعجب از ايستادن آن حضرت بر بلنداى منبر متوجه گونهاى فوق العاده از سخنرانى شدند كه در شرف وقوع بود.۲- علىعليه السلام بر فراز منبرمرحله چهارم آن بود كه در برابر چشمان متعجب مردم - كه اكنون با دقت خاصى منبر را زير نظر داشتند - پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنينعليه السلام را فراخواند تا بالاى منبر بيايد. مردم شاهد بودند كه علىعليه السلام به دنبال پيامبرصلى الله عليه وآله از منبر بالا رفت و در سمت راست پيامبرصلى الله عليه وآله يك پله پايينتر ايستاد، در حالى كه احتراماً كمى متمايل به سمت آن حضرت بود.در حالى كه ايستادن دو نفر بر فراز منبر براى مردم سؤال برانگيز شده بود، مرحله پنجم آن برنامه عملى شد و پيامبرصلى الله عليه وآله دست مبارك را بر شانه علىعليه السلام گذاشت، تا توجه مردم كاملاً به سوى منبر و منظره بديعى كه ايجاد شده بود جلب شود.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۲ ۳۰۱ ۹۷ ۴۴. ×××۳- آغاز سخنرانى تاريخى غديراكنون غدير براى اولين بار شاهد اجتماع عظيم بشرى در برابر منبرى از سنگ بود، در حالى كه دو نفر بر فراز آن در مقابل جمعيت ايستاده بودند. همه در سكوتى ابهت انگيز چشم به لبانى دوخته بودند كه بزرگترين پيام الهى را براى بشريت با فصيحترين لسان آماده بازگويى داشت.در انتظار آغاز سخن، نفسها در سينهها حبس شده بود تا خاتم انبياءصلى الله عليه وآله سخنرانى تاريخى و آخرين و بلندترين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كند.پيامبرصلى الله عليه وآله با نام مبارك خداوند تعالى سخنرانى تاريخى خود را آغاز كرد، كه بيش از يك ساعت به طول انجاميد. اين خطابه بلند كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود طى يازده مرحله حساب شده، اهداف و پيامهاى خود را مطرح كرد و به تبيين آنها پرداخت؛ و در همه مراحل انتقال از مطلبى به موضوع ديگر در فصيحترين و دقيقترين گونه خود انجام گرفت.بر هر شيعه بلكه مسلمان واجب است كه از فراسوى چهارده قرن، به همان عظمت و ابهت خود را در برابر منبر غدير احساس كند كه حاضرين در برابر آن خطيب معظَّم چشم و گوش خود را به خطابه آسمانى او سپرده بودند. سخنرانى غدير را در گونهاى استثنائى و فوقالعاده بنگرد، و عظمت جلوهگر شده در خطابه غدير را ارج نهد.همچنين بر خود واجب بداند كه با تحليل مرحله به مرحله كلام ختم نبوت كه »اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى« است، قلب و فكر و روح خود را با انوار متشعشع از فراز منبر غدير منوَّر سازد.۳۵. تحليل مواضع حساس خطبه غدير = خطبه غدير / حساسيتهاى خطبه غدير - مراحل و سير سخن در خطابه غدير۳۶. تدابير امنيتى خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۴ - ۲۹. ××× هر اندازه مراسمى گستردهتر و داراى اهداف مهمترى باشد نياز به تدابير امنيتى بيشترى دارد. اين نياز آنگاه بيشتر احساس مىگردد كه شركت كنندگان در مراسم از قشرهاى مختلف مردم با درجاتى متفاوت از نظر ايمان و فرهنگ و مليت باشند.اوج اين نياز زمانى است كه مجرى برنامه يقين داشته باشد عدهاى توطئهگر در ميان شركت كنندگان حضور دارند؛ و اكثر آنان افرادى بىپروا و بىحيا با دلهايى پر از كينه، هيچ فرصتى را براى بر هم زدن مراسم از دست نخواهند داد.در مراسم غدير گروهى از سردمداران نفاق با اطمينان از نزديكى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله در فكر نقشههايى براى روزهاى پس از وفات آن حضرت بودند. اين گروه با توطئهها و دسيسههاى گوناگون، عدهاى از مردم ضعيف الايمان را با خود همراه مىكردند.اينان از هيچ اقدامى بر ضد برنامههاى پيامبرصلى الله عليه وآله كوتاهى نمىكردند، و از كارشكنى گرفته تا طرح نقشههاى پيچيده در مقابله با برنامههاى غدير همفكرى مىكردند و بدون اتلاف وقت وارد عمل مىشدند.نمونه بارز آن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه براى راه بازگشت از غدير تا مدينه در كوه »هَرشى« طراحى كردند، اما با اطلاع و اقدام به موقع پيامبرصلى الله عليه وآله خنثى شد. توضيح بيشتر در مورد ترور پيامبرصلى الله عليه وآله در عنوان: »ترور پيامبرصلى الله عليه وآله« آمده است.پس از آن هم نقشه قتل علىعليه السلام را طراحى كردند كه با اقدام سريع پيامبرصلى الله عليه وآله در سايه خبر خداوند خنثى شد. از جهتى ديگر تمام نگرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از همين گروه بود و در متن خطابه نيز به حضور آنان و توطئههايشان تصريح كرد، و به خاطر همانان بود كه از خداوند تقاضاى حفظ نمود.
| | ۳۲. .۳۳. تحقيق در خطبه غدير××× ۳ چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷ - ۱۵۳. ××× از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد متنشناسى و مقابله، ويرايش، ترجمه، شرح، تفسير خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير و نيز كتب مربوط به غدير، شاهد آوردن براى فرازهاى خطبه از آيات و روايات، بررسى مدارك و منابع و نسخههاى خطبه، جمع آورى عبارات مختلف جمله»من كنت مولاه...« است.۳۴. تحليل مراحل خطبه غدير××× ۴ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۴۳ ۴۲. ××× يكى از مهمترين ابعاد غدير تحليل و واكاوى بخش بخش ماجراى غدير است. اين روش به خصوص در مورد خطبه غدير بسيار مهم است و دريچههاى اعتقادى و تاريخى جديدى را براى هر كسى باز مىكند و حقايق شگرفى را معلوم مىسازد.تحليل مراسم و خطبه غدير را مىتوان اين گونه بيان نمود:۱- ايستادن پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبرپس از نداى عمومى پيامبرصلى الله عليه وآله براى اجتماع صد و بيست هزار نفرى مسلمانان و اقامه نماز ظهر به جماعت، همه منتظر برنامه بعدى بودند.سومين مرحله قرار گرفتن بر فراز منبر بود كه به گونهاى استثنائى انجام شد. پيامبرصلى الله عليه وآله برخاست و به سمت منبر رفت و قدم بر پلههاى آن گذاشت و تا آخرين نقطه بالا رفت و بر فراز آن ايستاد.مردم كه منتظر نشستن آن حضرت بر فراز منبر بودند، با تعجب از ايستادن آن حضرت بر بلنداى منبر متوجه گونهاى فوق العاده از سخنرانى شدند كه در شرف وقوع بود.۲- علىعليه السلام بر فراز منبرمرحله چهارم آن بود كه در برابر چشمان متعجب مردم - كه اكنون با دقت خاصى منبر را زير نظر داشتند - پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنينعليه السلام را فراخواند تا بالاى منبر بيايد. مردم شاهد بودند كه علىعليه السلام به دنبال پيامبرصلى الله عليه وآله از منبر بالا رفت و در سمت راست پيامبرصلى الله عليه وآله يك پله پايينتر ايستاد، در حالى كه احتراماً كمى متمايل به سمت آن حضرت بود.در حالى كه ايستادن دو نفر بر فراز منبر براى مردم سؤال برانگيز شده بود، مرحله پنجم آن برنامه عملى شد و پيامبرصلى الله عليه وآله دست مبارك را بر شانه علىعليه السلام گذاشت، تا توجه مردم كاملاً به سوى منبر و منظره بديعى كه ايجاد شده بود جلب شود.××× ۱ بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۰۲ ۳۰۱ ۹۷ ۴۴. ×××۳- آغاز سخنرانى تاريخى غديراكنون غدير براى اولين بار شاهد اجتماع عظيم بشرى در برابر منبرى از سنگ بود، در حالى كه دو نفر بر فراز آن در مقابل جمعيت ايستاده بودند. همه در سكوتى ابهت انگيز چشم به لبانى دوخته بودند كه بزرگترين پيام الهى را براى بشريت با فصيحترين لسان آماده بازگويى داشت.در انتظار آغاز سخن، نفسها در سينهها حبس شده بود تا خاتم انبياءصلى الله عليه وآله سخنرانى تاريخى و آخرين و بلندترين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كند.پيامبرصلى الله عليه وآله با نام مبارك خداوند تعالى سخنرانى تاريخى خود را آغاز كرد، كه بيش از يك ساعت به طول انجاميد. اين خطابه بلند كه آميخته با بيش از ۱۰۰ آيه قرآن بود طى يازده مرحله حساب شده، اهداف و پيامهاى خود را مطرح كرد و به تبيين آنها پرداخت؛ و در همه مراحل انتقال از مطلبى به موضوع ديگر در فصيحترين و دقيقترين گونه خود انجام گرفت.بر هر شيعه بلكه مسلمان واجب است كه از فراسوى چهارده قرن، به همان عظمت و ابهت خود را در برابر منبر غدير احساس كند كه حاضرين در برابر آن خطيب معظَّم چشم و گوش خود را به خطابه آسمانى او سپرده بودند. سخنرانى غدير را در گونهاى استثنائى و فوقالعاده بنگرد، و عظمت جلوهگر شده در خطابه غدير را ارج نهد.همچنين بر خود واجب بداند كه با تحليل مرحله به مرحله كلام ختم نبوت كه »اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى« است، قلب و فكر و روح خود را با انوار متشعشع از فراز منبر غدير منوَّر سازد.۳۵. تحليل مواضع حساس خطبه غدير = خطبه غدير / حساسيتهاى خطبه غدير - مراحل و سير سخن در خطابه غدير۳۶. تدابير امنيتى خطبه غدير××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۳۴ - ۲۹. ××× هر اندازه مراسمى گستردهتر و داراى اهداف مهمترى باشد نياز به تدابير امنيتى بيشترى دارد. اين نياز آنگاه بيشتر احساس مىگردد كه شركت كنندگان در مراسم از قشرهاى مختلف مردم با درجاتى متفاوت از نظر ايمان و فرهنگ و مليت باشند.اوج اين نياز زمانى است كه مجرى برنامه يقين داشته باشد عدهاى توطئهگر در ميان شركت كنندگان حضور دارند؛ و اكثر آنان افرادى بىپروا و بىحيا با دلهايى پر از كينه، هيچ فرصتى را براى بر هم زدن مراسم از دست نخواهند داد.در مراسم غدير گروهى از سردمداران نفاق با اطمينان از نزديكى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله در فكر نقشههايى براى روزهاى پس از وفات آن حضرت بودند. اين گروه با توطئهها و دسيسههاى گوناگون، عدهاى از مردم ضعيف الايمان را با خود همراه مىكردند.اينان از هيچ اقدامى بر ضد برنامههاى پيامبرصلى الله عليه وآله كوتاهى نمىكردند، و از كارشكنى گرفته تا طرح نقشههاى پيچيده در مقابله با برنامههاى غدير همفكرى مىكردند و بدون اتلاف وقت وارد عمل مىشدند.نمونه بارز آن نقشه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه براى راه بازگشت از غدير تا مدينه در كوه »هَرشى« طراحى كردند، اما با اطلاع و اقدام به موقع پيامبرصلى الله عليه وآله خنثى شد. توضيح بيشتر در مورد ترور پيامبرصلى الله عليه وآله در عنوان: »ترور پيامبرصلى الله عليه وآله« آمده است.پس از آن هم نقشه قتل علىعليه السلام را طراحى كردند كه با اقدام سريع پيامبرصلى الله عليه وآله در سايه خبر خداوند خنثى شد. از جهتى ديگر تمام نگرانى پيامبرصلى الله عليه وآله از همين گروه بود و در متن خطابه نيز به حضور آنان و توطئههايشان تصريح كرد، و به خاطر همانان بود كه از خداوند تقاضاى حفظ نمود. |