۲۲٬۹۷۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
در سوره آل عمران مى فرمايد: «هو الذى أنزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هُنّ اُمّ الكتاب و أُخَر متشابهات»<ref>آل عمران / ۷.</ref>: او است كه براى شما آيات محكم قرار داده است، و آياتى هم هست كه متشابهات است. | در سوره آل عمران مى فرمايد: «هو الذى أنزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هُنّ اُمّ الكتاب و أُخَر متشابهات»<ref>آل عمران / ۷.</ref>: او است كه براى شما آيات محكم قرار داده است، و آياتى هم هست كه متشابهات است. | ||
چرا خداوند متشابهات را قرار داده است؟ مگر بسيارى از افراد به خاطر بد فهميدن آيات متشابه به گمراهى كشيده نشده و دچار اضطرابات فكرى نگشتند؟ قرآن در ادامه مىفرمايد: »فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله« . مىفرمايد اين آيات را قرار داديم تا آنهايى كه در دلشان غرض و مرض وجود دارد، به سراغ آن آيات بروند! | چرا خداوند متشابهات را قرار داده است؟ مگر بسيارى از افراد به خاطر بد فهميدن آيات متشابه به گمراهى كشيده نشده و دچار اضطرابات فكرى نگشتند؟ قرآن در ادامه مىفرمايد: »فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله« . مىفرمايد اين آيات را قرار داديم تا آنهايى كه در دلشان غرض و مرض وجود دارد، به سراغ آن آيات بروند! | ||
اميرالمؤمنين علىعليه السلام در »نهج البلاغه« اين مطلب را خيلى زيبا بيان مىكنند، و با مثالى فرق منتقد و عيبجو را بيان مىكنند. مىفرمايند يك زمان شما پزشك هستيد. تمام بدن بيمار را مىگرديد كه ببينيد كجا عيبى دارد تا روى آن دست بگذاريد و بگوييد: اين عيب را مداوا كن. اين كار عيبجويى نيست، بلكه مىخواهيد مشكل را پيدا كنيد تا از ميان ببريد. اما يك زمان يافتن عيب با هدفى ديگر است. مثلاً برخى به شما حسادت مىكنند و مىخواهند به نحوى شما را در جامعه بىارزش كنند. بنابراين مىگردند تا نقطه ضعفى پيدا كنند و روى آن انگشت بگذارند، و در قالب امر به معروف و نهى از منكر يا دلسوزى براى جامعه آن را علم مىكنند. اما معلوم است كه غرض و مرضى دارند. | اميرالمؤمنين علىعليه السلام در »نهج البلاغه« اين مطلب را خيلى زيبا بيان مىكنند، و با مثالى فرق منتقد و عيبجو را بيان مىكنند. مىفرمايند يك زمان شما پزشك هستيد. تمام بدن بيمار را مىگرديد كه ببينيد كجا عيبى دارد تا روى آن دست بگذاريد و بگوييد: اين عيب را مداوا كن. اين كار عيبجويى نيست، بلكه مىخواهيد مشكل را پيدا كنيد تا از ميان ببريد. اما يك زمان يافتن عيب با هدفى ديگر است. مثلاً برخى به شما حسادت مىكنند و مىخواهند به نحوى شما را در جامعه بىارزش كنند. بنابراين مىگردند تا نقطه ضعفى پيدا كنند و روى آن انگشت بگذارند، و در قالب امر به معروف و نهى از منكر يا دلسوزى براى جامعه آن را علم مىكنند. اما معلوم است كه غرض و مرضى دارند. | ||
خط ۴۰: | خط ۳۷: | ||
فخر رازى در تفسير خود درباره سبب نزول آيه تبليغ، ده قول را بيان مىكند، و در قول دهم مىنويسد: العاشر: نزلت الآية فى فضل على بن ابىطالبعليه السلام. و لما نزلت هذه الآية، اخذ بيده و قال: »من كنت مولاه، فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه« . فلقيه عمر رضى اللَّه عنه - فقال : هنياءاً لك يابنابىطالب. اصبحت مولاى و مولى كل مومن و مؤمنة و هو قول ابنعباس و البراء بن عازب و محمد بن على: | فخر رازى در تفسير خود درباره سبب نزول آيه تبليغ، ده قول را بيان مىكند، و در قول دهم مىنويسد: العاشر: نزلت الآية فى فضل على بن ابىطالبعليه السلام. و لما نزلت هذه الآية، اخذ بيده و قال: »من كنت مولاه، فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه« . فلقيه عمر رضى اللَّه عنه - فقال : هنياءاً لك يابنابىطالب. اصبحت مولاى و مولى كل مومن و مؤمنة و هو قول ابنعباس و البراء بن عازب و محمد بن على: | ||
آيه در فضل علىعليه السلام نازل شد. و هنگامى كه اين آيه نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله دست او را گرفت و فرمود: »هر كس من مولاى اويم على هم مولاى او است. خدايا دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن باش. عمر او را ملاقات كرد و گفت: پسر ابىطالب بر تو مبارك باد كه مولايمان و مولاى هر مومن و مومنه گرديدى. و اين مطلب قول ابنعباس و براء بن عازب و محمد بن على مىباشد. | آيه در فضل علىعليه السلام نازل شد. و هنگامى كه اين آيه نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله دست او را گرفت و فرمود: »هر كس من مولاى اويم على هم مولاى او است. خدايا دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن باش. عمر او را ملاقات كرد و گفت: پسر ابىطالب بر تو مبارك باد كه مولايمان و مولاى هر مومن و مومنه گرديدى. و اين مطلب قول ابنعباس و براء بن عازب و محمد بن على مىباشد. | ||
پس از بيان شأن نزولهاى مختلف مىنويسد: و اعلم أن هذه الروايات - و إن كثرت - إلا أن الاولى حمله على أنه تعالى امنه من مكر اليهود و النصارى، و أمره باظهار التبليغ من غير مبالاة منه بهم. و ذلك لأنّ ما قبل هذه الآية بكثير و ما بعدها بكثير لما كان كلاماً مع اليهود و النصارى، امتنع القاء هذه الآية الواحدة فى البين على وجه تكون أجنبية عما قبلها و ما بعدها: | پس از بيان شأن نزولهاى مختلف مىنويسد: و اعلم أن هذه الروايات - و إن كثرت - إلا أن الاولى حمله على أنه تعالى امنه من مكر اليهود و النصارى، و أمره باظهار التبليغ من غير مبالاة منه بهم. و ذلك لأنّ ما قبل هذه الآية بكثير و ما بعدها بكثير لما كان كلاماً مع اليهود و النصارى، امتنع القاء هذه الآية الواحدة فى البين على وجه تكون أجنبية عما قبلها و ما بعدها: | ||
يعنى من نمىتوانم آن مطلب را قبول كنم، زيرا آيات قبل در مورد يهود و نصارى است. بنابراين براى آنكه اين آيه با آنها اجنبى نباشد، بايد اين آيه را نيز راجع به يهود و نصارى در نظر گرفت. يعنى خدا به پيامبر مىفرمايد: »از يهود و نصارى نترس و ابلاغ كن« . و در انتهاى آيه مىفرمايد: »إن اللَّه لا يهدى القوم الكافرين« . بنابراين معلوم مىشود كسانى كه اين مطالب را قبول نمىكنند كافر هستند. و آيه مى فرمايد: »اين مردم چون كافر هستند، هدايت نمى شوند« . | يعنى من نمىتوانم آن مطلب را قبول كنم، زيرا آيات قبل در مورد يهود و نصارى است. بنابراين براى آنكه اين آيه با آنها اجنبى نباشد، بايد اين آيه را نيز راجع به يهود و نصارى در نظر گرفت. يعنى خدا به پيامبر مىفرمايد: »از يهود و نصارى نترس و ابلاغ كن« . و در انتهاى آيه مىفرمايد: »إن اللَّه لا يهدى القوم الكافرين« . بنابراين معلوم مىشود كسانى كه اين مطالب را قبول نمىكنند كافر هستند. و آيه مى فرمايد: »اين مردم چون كافر هستند، هدايت نمى شوند« . |