پرش به محتوا

آیه تبلیغ و شبهات: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:


در سوره آل‏ عمران مى‏ فرمايد: «هو الذى أنزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هُنّ اُمّ الكتاب و أُخَر متشابهات»<ref>آل عمران /  ۷.</ref>: او است كه براى شما آيات محكم قرار داده است، و آياتى هم هست كه متشابهات است.
در سوره آل‏ عمران مى‏ فرمايد: «هو الذى أنزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هُنّ اُمّ الكتاب و أُخَر متشابهات»<ref>آل عمران /  ۷.</ref>: او است كه براى شما آيات محكم قرار داده است، و آياتى هم هست كه متشابهات است.


چرا خداوند متشابهات را قرار داده است؟ مگر بسيارى از افراد به خاطر بد فهميدن آيات متشابه به گمراهى كشيده نشده و دچار اضطرابات فكرى نگشتند؟ قرآن در ادامه مى‏فرمايد: »فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله« . مى‏فرمايد اين آيات را قرار داديم تا آنهايى كه در دلشان غرض و مرض وجود دارد، به سراغ آن آيات بروند!
چرا خداوند متشابهات را قرار داده است؟ مگر بسيارى از افراد به خاطر بد فهميدن آيات متشابه به گمراهى كشيده نشده و دچار اضطرابات فكرى نگشتند؟ قرآن در ادامه مى‏فرمايد: »فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله« . مى‏فرمايد اين آيات را قرار داديم تا آنهايى كه در دلشان غرض و مرض وجود دارد، به سراغ آن آيات بروند!


اميرالمؤمنين على‏عليه السلام در »نهج البلاغه« اين مطلب را خيلى زيبا بيان مى‏كنند، و با مثالى فرق منتقد و عيبجو را بيان مى‏كنند. مى‏فرمايند يك زمان شما پزشك هستيد. تمام بدن بيمار را مى‏گرديد كه ببينيد كجا عيبى دارد تا روى آن دست بگذاريد و بگوييد: اين عيب را مداوا كن. اين كار عيبجويى نيست، بلكه مى‏خواهيد مشكل را پيدا كنيد تا از ميان ببريد. اما يك زمان يافتن عيب با هدفى ديگر است. مثلاً برخى به شما حسادت مى‏كنند و مى‏خواهند به نحوى شما را در جامعه بى‏ارزش كنند. بنابراين مى‏گردند تا نقطه ضعفى پيدا كنند و روى آن انگشت بگذارند، و در قالب امر به معروف و نهى از منكر يا دلسوزى براى جامعه آن را علم مى‏كنند. اما معلوم است كه غرض و مرضى دارند.
اميرالمؤمنين على‏عليه السلام در »نهج البلاغه« اين مطلب را خيلى زيبا بيان مى‏كنند، و با مثالى فرق منتقد و عيبجو را بيان مى‏كنند. مى‏فرمايند يك زمان شما پزشك هستيد. تمام بدن بيمار را مى‏گرديد كه ببينيد كجا عيبى دارد تا روى آن دست بگذاريد و بگوييد: اين عيب را مداوا كن. اين كار عيبجويى نيست، بلكه مى‏خواهيد مشكل را پيدا كنيد تا از ميان ببريد. اما يك زمان يافتن عيب با هدفى ديگر است. مثلاً برخى به شما حسادت مى‏كنند و مى‏خواهند به نحوى شما را در جامعه بى‏ارزش كنند. بنابراين مى‏گردند تا نقطه ضعفى پيدا كنند و روى آن انگشت بگذارند، و در قالب امر به معروف و نهى از منكر يا دلسوزى براى جامعه آن را علم مى‏كنند. اما معلوم است كه غرض و مرضى دارند.
خط ۴۰: خط ۳۷:


فخر رازى در تفسير خود درباره سبب نزول آيه تبليغ، ده قول را بيان مى‏كند، و در قول دهم مى‏نويسد: العاشر: نزلت الآية فى فضل على بن ابى‏طالب‏عليه السلام. و لما نزلت هذه الآية، اخذ بيده و قال: »من كنت مولاه، فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه« . فلقيه عمر  رضى اللَّه عنه -  فقال : هنياءاً لك يابن‏ابى‏طالب. اصبحت مولاى و مولى كل مومن و مؤمنة و هو قول ابن‏عباس و البراء بن عازب و محمد بن على:
فخر رازى در تفسير خود درباره سبب نزول آيه تبليغ، ده قول را بيان مى‏كند، و در قول دهم مى‏نويسد: العاشر: نزلت الآية فى فضل على بن ابى‏طالب‏عليه السلام. و لما نزلت هذه الآية، اخذ بيده و قال: »من كنت مولاه، فعلى مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه« . فلقيه عمر  رضى اللَّه عنه -  فقال : هنياءاً لك يابن‏ابى‏طالب. اصبحت مولاى و مولى كل مومن و مؤمنة و هو قول ابن‏عباس و البراء بن عازب و محمد بن على:


آيه در فضل على‏عليه السلام نازل شد. و هنگامى كه اين آيه نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله دست او را گرفت و فرمود: »هر كس من مولاى اويم على هم مولاى او است. خدايا دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن باش. عمر او را ملاقات كرد و گفت: پسر ابى‏طالب بر تو مبارك باد كه مولايمان و مولاى هر مومن و مومنه گرديدى. و اين مطلب قول ابن‏عباس و براء بن عازب و محمد بن على مى‏باشد.
آيه در فضل على‏عليه السلام نازل شد. و هنگامى كه اين آيه نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله دست او را گرفت و فرمود: »هر كس من مولاى اويم على هم مولاى او است. خدايا دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن باش. عمر او را ملاقات كرد و گفت: پسر ابى‏طالب بر تو مبارك باد كه مولايمان و مولاى هر مومن و مومنه گرديدى. و اين مطلب قول ابن‏عباس و براء بن عازب و محمد بن على مى‏باشد.


پس از بيان شأن نزول‏هاى مختلف مى‏نويسد: و اعلم أن هذه الروايات -  و إن كثرت -  إلا أن الاولى حمله على أنه تعالى امنه من مكر اليهود و النصارى، و أمره باظهار التبليغ من غير مبالاة منه بهم. و ذلك لأنّ ما قبل هذه الآية بكثير و ما بعدها بكثير لما كان كلاماً مع اليهود و النصارى، امتنع القاء هذه الآية الواحدة فى البين على وجه تكون أجنبية عما قبلها و ما بعدها:
پس از بيان شأن نزول‏هاى مختلف مى‏نويسد: و اعلم أن هذه الروايات -  و إن كثرت -  إلا أن الاولى حمله على أنه تعالى امنه من مكر اليهود و النصارى، و أمره باظهار التبليغ من غير مبالاة منه بهم. و ذلك لأنّ ما قبل هذه الآية بكثير و ما بعدها بكثير لما كان كلاماً مع اليهود و النصارى، امتنع القاء هذه الآية الواحدة فى البين على وجه تكون أجنبية عما قبلها و ما بعدها:


يعنى من نمى‏توانم آن مطلب را قبول كنم، زيرا آيات قبل در مورد يهود و نصارى است. بنابراين براى آنكه اين آيه با آنها اجنبى نباشد، بايد اين آيه را نيز راجع به يهود و نصارى در نظر گرفت. يعنى خدا به پيامبر مى‏فرمايد: »از يهود و نصارى نترس و ابلاغ كن« . و در انتهاى آيه مى‏فرمايد: »إن اللَّه لا يهدى القوم الكافرين« . بنابراين معلوم مى‏شود كسانى كه اين مطالب را قبول نمى‏كنند كافر هستند. و آيه مى فرمايد: »اين مردم چون كافر هستند، هدايت نمى شوند« .
يعنى من نمى‏توانم آن مطلب را قبول كنم، زيرا آيات قبل در مورد يهود و نصارى است. بنابراين براى آنكه اين آيه با آنها اجنبى نباشد، بايد اين آيه را نيز راجع به يهود و نصارى در نظر گرفت. يعنى خدا به پيامبر مى‏فرمايد: »از يهود و نصارى نترس و ابلاغ كن« . و در انتهاى آيه مى‏فرمايد: »إن اللَّه لا يهدى القوم الكافرين« . بنابراين معلوم مى‏شود كسانى كه اين مطالب را قبول نمى‏كنند كافر هستند. و آيه مى فرمايد: »اين مردم چون كافر هستند، هدايت نمى شوند« .