۲۱٬۹۶۴
ویرایش
خط ۲۶۸: | خط ۲۶۸: | ||
پس از اين كلمات، اشک هاى رسولخداصلى الله عليه وآله جارى شد و گريه كرد و از جا برخاست. همين كه دور شد، حضرت ابوطالب او را خواند و عرض كرد: پسر برادرم بيا ! وقتى رسولخداصلى الله عليه وآله آمد، ابوطالب به او عرض كرد: پسر برادرم، برو و هر چه دلت مى خواهد تبليغ كن. به خدا قسم در برابر هيچ چيزى تو را تسليم نخواهم كرد!<ref>سيره ابن هشام: ج ۱ ص ۲۲۶.</ref> | پس از اين كلمات، اشک هاى رسولخداصلى الله عليه وآله جارى شد و گريه كرد و از جا برخاست. همين كه دور شد، حضرت ابوطالب او را خواند و عرض كرد: پسر برادرم بيا ! وقتى رسولخداصلى الله عليه وآله آمد، ابوطالب به او عرض كرد: پسر برادرم، برو و هر چه دلت مى خواهد تبليغ كن. به خدا قسم در برابر هيچ چيزى تو را تسليم نخواهم كرد!<ref>سيره ابن هشام: ج ۱ ص ۲۲۶.</ref> | ||
وقتى قريش از مذاكره با جناب ابوطالب براى وادار كردن رسولخداصلى الله عليه وآله به توقف تبليغ دين خدا راه به جايى نبردند، در صدد بر آمدند تا جلو تبليغ دين را بگيرند. براى رسيدن به اين هدف، از روش هاى زير استفاده كردند: | |||
====== '''راه اول:''' برخورد مستقيم براى جلوگيرى از تبليغ دين ====== | |||
'''يک.''' مذاكره براى كشتن رسولخداصلى الله عليه وآله: قريش مى دانست كه راه رهايى از اين مشكل از بين بردن رسولخداصلى الله عليه وآله است. ولى از طرفى حمايت جدى ابوطالب و به تبع آن حمايت بنى هاشم - كه خود از قبائل زيرمجموعه قريش و مورد احترام مردم مكه بودند - از رسولخداصلى الله عليه وآله مانع كشتن آن حضرت مى شد. | |||
از اين رو خدمت ابوطالب آمدند و به او پيشنهاد كردند كه ما جوانى از جوانان قريش را به تو مى دهيم و تو نيز محمدصلى الله عليه وآله را به ما بده تا او را بكشيم! به اين پيشنهاد توجه كنيد: | |||
وقتى قريش فهميدند كه ابوطالب حاضر نيست دست از حمايت رسولخداصلى الله عليه وآله دست بردارد، نزد ابوطالب رفتند و به او گفتند: عمارة بن وليد قوى ترين و زيباترين جوان قريش است. او را به عنوان فرزند به تو مى دهيم كه از فكر و توان جسمى او استفاده كنى، و در برابر آن پسر برادرت را - كه مخالف دين ماست و بين ما تفرقه ايجاد كرده است و انديشه ما را سفيهانه مى پندارد - تسليم ما كن تا او را بكشيم. اين يک معامله است؛ مردى در برابر مردى! ابوطالب فرمود: به خدا قسم اين كار هرگز شدنى نيست.<ref>سيره ابن هشام: ج ۱ ص ۲۲۶.</ref> | |||
راه | '''دو.''' جلوگيرى از ايمان آوردن افراد: مشكل اساسى قريش اسلام بود، و اگر با رسولخداصلى الله عليه وآله نيز درگير شدند به خاطر اين بود كه او اسلام را تبليغ مى كرد. پس از شكست طرح هاى ياد شده، به اين طرح رو آوردند كه از ايمان آوردن افراد جلوگيرى كنند، و در اين راه بسيار تلاش كردند تا از اسلام آوردن طفيل بن عمرو<ref>سيره ابن هشام: ج ۱ ص ۳۸۲.</ref>، اعشى بن قيس شاعر معروف<ref>سيره ابن هشام: ج ۱ ص ۳۸۶.</ref> ، عدّاس<ref>سيره ابن هشام: ج ۲ ص ۴۲۱.</ref> ، و از ايمان آوردن قبائل در مناسگ حج<ref>سيره ابن هشام: ج ۲ ص ۴۲۳.</ref>، جلوگيرى نمايند. | ||
'''سه.''' شكنجه ياران: قريش همزمان با تلاش براى جلوگيرى از ايمان آوردن افراد، به شكنجه ياران رسولخداصلى الله عليه وآله رو آورد. اين كار با دو انگيزه انجام مى گرفت: ايمان آورندگان باز گردند، و ديگران نيز تمايل به ايمان آوردن نداشته باشند. | |||
سه. شكنجه ياران: قريش همزمان با تلاش براى جلوگيرى از ايمان آوردن افراد، به شكنجه ياران رسولخداصلى الله عليه وآله رو آورد. اين كار با دو انگيزه انجام | |||
شكنجه مؤمنان توسط قريش به قدرى روشن است كه جاى هيچ شبهه اى براى كسى باقى نمى گذارد. به اين متن توجه كنيد: قريش با هم توافق كردند تا كسانى را كه به رسولخداصلى الله عليه وآله ايمان آورده اند شكنجه كنند. بر اين اساس هر قبيله اى مسلمانان آن قبيله را شكنجه مى كردند.<ref>سيره ابن هشام: ج ۱ ص ۲۶۸.</ref> | |||
از ديگر شواهد اين جريان است: | از ديگر شواهد اين جريان است: | ||
كتک خوردن عبداللَّه بن مسعود و مجروح شدن او تنها به خاطر خواندن قرآن.<ref>سيره ابن هشام: ج ۱ ص ۳۱۵.</ref> | |||
شكنجه بلال با آن وضع فجيع، تنها به جرم گفتن »لا اله الا اللَّه« .××× ۷ سيره ابنهشام: ج ۱ ص ۳۱۸. ××× | شكنجه بلال با آن وضع فجيع، تنها به جرم گفتن »لا اله الا اللَّه« .××× ۷ سيره ابنهشام: ج ۱ ص ۳۱۸. ××× |