۲۱٬۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
در اين روزگار كه مى رفت تا به دفن سقيفه بيانجامد، عده اى از تابعين سقيفه سر از شام برآوردند كه رئيسشان معاويه بود و لشكرى عظيم براى احياى سقيفه به جنگ غدير فرستادند. | در اين روزگار كه مى رفت تا به دفن سقيفه بيانجامد، عده اى از تابعين سقيفه سر از شام برآوردند كه رئيسشان معاويه بود و لشكرى عظيم براى احياى سقيفه به جنگ غدير فرستادند. | ||
عده اى ديگر سر از بصره درآوردند كه دختر سقيفه رياستشان را بر عهده داشت و طلحه از امضا كنندگان صحيفه دوم نيز در كنار او بود. در همين حال در داخل كشورِ على عليه السلام و لشكر او نفوذِدار و دسته سقيفه به حدى بود كه علناً بدعت هاى عمر را اجرا مى كردند و اگر حضرت مانعشان مى شد فريادشان بلند مى شد. | عده اى ديگر سر از بصره درآوردند كه دختر سقيفه رياستشان را بر عهده داشت و طلحه از امضا كنندگان صحيفه دوم نيز در كنار او بود. | ||
در همين حال در داخل كشورِ على عليه السلام و لشكر او نفوذِدار و دسته سقيفه به حدى بود كه علناً بدعت هاى عمر را اجرا مى كردند و اگر حضرت مانعشان مى شد فريادشان بلند مى شد. | |||
روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه به امام حسن عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى خوانند -و از بدعت هاى دومى و ممنوع و حرام است- مردم با شنيدن سخن امام حسن عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»! | روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه به امام حسن عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى خوانند -و از بدعت هاى دومى و ممنوع و حرام است- مردم با شنيدن سخن امام حسن عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»! | ||
خط ۴۹: | خط ۵۱: | ||
«اشياع» كه جمع «شيعه» به معناى «پيرو» است، شامل همه كسانى مى شود كه در طول تاريخ به هر صورتى و در هر موقعيتى راه اولى و دومى را پذيرفته اند و قلباً يا لساناً و يا عملاً در راه پيشبرد اهداف سقيفه گام برداشته اند. اين عنوان محدوده زمانى و مكانى ندارد و تا آخرين روز دنيا ادامه خواهد يافت و در پرونده سقيفه نام همه پيروانشان ثبت خواهد شد. | «اشياع» كه جمع «شيعه» به معناى «پيرو» است، شامل همه كسانى مى شود كه در طول تاريخ به هر صورتى و در هر موقعيتى راه اولى و دومى را پذيرفته اند و قلباً يا لساناً و يا عملاً در راه پيشبرد اهداف سقيفه گام برداشته اند. اين عنوان محدوده زمانى و مكانى ندارد و تا آخرين روز دنيا ادامه خواهد يافت و در پرونده سقيفه نام همه پيروانشان ثبت خواهد شد. | ||
در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله انصار و اتباع و اشياع در رديف امامان آتش قرار گرفته اند و | در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله انصار و اتباع و اشياع در رديف امامان آتش قرار گرفته اند و ي; خبر مهم درباره همه آنان اعلام شده و آن درک اسفل جهنم است، و اين همان پايه اعتقادى ماست كه هر كس راهى را برگزيند و به هر كس اقتدا كند همراه او خواهد بود و تا نهايت آن راه خواهد رفت. | ||
==آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»<ref>قصص/۴۱، ۴۲. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۲۰-۱۳۶ و ج۳ ص۳۷۲، ۳۷۳.</ref>== | ==آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»<ref>قصص/۴۱، ۴۲. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۲۰-۱۳۶ و ج۳ ص۳۷۲، ۳۷۳.</ref>== | ||
خط ۸۳: | خط ۸۵: | ||
==== الف) سير صعودى نفاق در آغاز اسلام ==== | ==== الف) سير صعودى نفاق در آغاز اسلام ==== | ||
«صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى ترين پيمان نام هاى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده اى با نيت هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى پروراندند و دائماً موقعيت ها را زير نظر داشتند. | «صحيفه» به معناى نوشته، اولين و اساسى ترين پيمان نام هاى بود كه بر ضد خلافت و امامت اميرالمؤمنين عليه السلام امضا شد. | ||
خط فكرى اين پيمان نامه از روزهاى آغازين ظهور اسلام در مكه نشأت گرفت و عده اى با نيت هاى سوء و با طمع در آينده جامعه اسلامى به پيامبر صلى الله عليه و آله گرويدند و از همان روز فكرهاى دور و درازى را در سر مى پروراندند و دائماً موقعيت ها را زير نظر داشتند. | |||
در اين باره احمد بن اسحاق قمى اين سؤال را از محضر بقيةاللَّه الاعظم ارواحنا فداه پرسيد: آيا اولى و دومى به اختيار خود مسلمان شدند يا به اجبار؟ و آن حضرت فرمود: آنان از روى طمع اسلام را پذيرفتند.<ref>دلائل الامامة: ص ۵۱۶. بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۸۶.</ref> | در اين باره احمد بن اسحاق قمى اين سؤال را از محضر بقيةاللَّه الاعظم ارواحنا فداه پرسيد: آيا اولى و دومى به اختيار خود مسلمان شدند يا به اجبار؟ و آن حضرت فرمود: آنان از روى طمع اسلام را پذيرفتند.<ref>دلائل الامامة: ص ۵۱۶. بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۸۶.</ref> | ||
خط ۸۹: | خط ۹۳: | ||
هر روز كه اسلام پيروزى هاى جديدى به دست مى آورد انبوهى از مردم دين جديد را مى پذيرفتند، كه در ميان آنان بسيارى از دورويان بودند كه فقط در ظاهر اسلام مى آوردند. | هر روز كه اسلام پيروزى هاى جديدى به دست مى آورد انبوهى از مردم دين جديد را مى پذيرفتند، كه در ميان آنان بسيارى از دورويان بودند كه فقط در ظاهر اسلام مى آوردند. | ||
آن دو نفر مخفيانه ارتباط خود را با منافقين قوى كردند و بدين گونه در موارد متعددى در فرامين پيامبر صلى الله عليه | آن دو نفر مخفيانه ارتباط خود را با منافقين قوى كردند و بدين گونه در موارد متعددى در فرامين پيامبر صلى الله عليه و آله و نظام جامعه اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ساخته بود كارشكنى مى كردند. | ||
هر چه به سال هاى آخر عمر حضرت نزديک تر مى شد عده منافقين بيشتر و اقدامات آنان علنى تر مى گشت و خطر آنان جدى تر احساس مى شد، تا آنجا كه اكثر آيات مربوط به منافقين در سال هاى اخير حيات حضرت نازل شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۲، و نيز به سورههاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين، و حشر مراجعه شود.</ref> | هر چه به سال هاى آخر عمر حضرت نزديک تر مى شد عده منافقين بيشتر و اقدامات آنان علنى تر مى گشت و خطر آنان جدى تر احساس مى شد، تا آنجا كه اكثر آيات مربوط به منافقين در سال هاى اخير حيات حضرت نازل شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۲، و نيز به سورههاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين، و حشر مراجعه شود.</ref> | ||
==== ب) اوج نفاق در حجةالوداع ==== | ==== ب) اوج نفاق در حجةالوداع ==== | ||
در حجةالوداع اين خط فكرى به دو دليل وارد مرحله جديد و جدى شد. از | در حجةالوداع اين خط فكرى به دو دليل وارد مرحله جديد و جدى شد. از ي; سو پيامبر صلى الله عليه و آله رسماً نزديكى رحلت خود را اعلام فرمود كه براى منافقين به معناى فرا رسيدن زمان دقيق اجراى مقاصدشان بود. از سوى ديگر اعلان رسمى خلافت و جانشينى على عليه السلام بود كه براى آنان به عنوان زنگ خطر جدى به حساب مىآمد و ترس نقش بر آب شدن نقشه هايشان را داشتند. | ||
اين بود كه تصميم بر رسميت دادن برنامه هاى خود گرفتند و تشكيلات بهم پيوسته منافقين را تشكيل دادند تا براى روزهاى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده باش كامل داشته باشند. | اين بود كه تصميم بر رسميت دادن برنامه هاى خود گرفتند و تشكيلات بهم پيوسته منافقين را تشكيل دادند تا براى روزهاى پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله آماده باش كامل داشته باشند. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۷: | ||
در مرحله بعد سه نفر را داخل پيمان خود نمودند. يكى ابوعبيده جراح بود كه به عنوان امين بين امضا كنندگان و ناظر بر اجراى پيمان انتخاب كردند. ديگرى معاذ بن جبل بود كه مُهرهاى با نفوذ بود و ظاهرى مقدس داشت. او را براى حل مشكل انصار در نظر گرفتند، چرا كه قريش را به راحتى مى توانستند با خود همراه كنند ولى سعد بن عباده رئيس كل انصار كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود و آنگاه ممكن بود انصار در مقابل اقدامات اين گروه مقاومت كنند و عملاً نقشه ها بر آب شود. | در مرحله بعد سه نفر را داخل پيمان خود نمودند. يكى ابوعبيده جراح بود كه به عنوان امين بين امضا كنندگان و ناظر بر اجراى پيمان انتخاب كردند. ديگرى معاذ بن جبل بود كه مُهرهاى با نفوذ بود و ظاهرى مقدس داشت. او را براى حل مشكل انصار در نظر گرفتند، چرا كه قريش را به راحتى مى توانستند با خود همراه كنند ولى سعد بن عباده رئيس كل انصار كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود و آنگاه ممكن بود انصار در مقابل اقدامات اين گروه مقاومت كنند و عملاً نقشه ها بر آب شود. | ||
معاذ بن جبل به آنان گفت: شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد. من درباره انصار مشكلات را رفع مى كنم. او براى اين هدف بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را در نظر گرفت كه هر كدام بر نيمى از انصار -یعنى دو طايفه اوس و خزرج نفوذ و حكومت داشتند- و مخفى از سعد بن عباده آنان را بر سر غصب خلافت با خود هم پيمان نمود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۶. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۲۸. </ref>سومين نفرى كه ملحق شد سالم مولى ابى حذيفه بود. ورود اين شخص در پيمان آنان از آنجا آغاز شد كه جلسه مذاكره آنان در اين باره مورد استراق سمع او قرار گرفت و از آن اطلاع يافت و چون با راه آنان موافق بود صلاح ندانستند او را از خود جدا بدانند كه مبادا خبر را منتشر كند. | معاذ بن جبل به آنان گفت: شما مسئله را از جهت قريش حل كنيد. من درباره انصار مشكلات را رفع مى كنم. او براى اين هدف بشير بن سعيد و اسيد بن حضير را در نظر گرفت كه هر كدام بر نيمى از انصار -یعنى دو طايفه اوس و خزرج نفوذ و حكومت داشتند- و مخفى از سعد بن عباده آنان را بر سر غصب خلافت با خود هم پيمان نمود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۶. بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۲۸. </ref>سومين نفرى كه ملحق شد سالم مولى ابى حذيفه بود. | ||
ورود اين شخص در پيمان آنان از آنجا آغاز شد كه جلسه مذاكره آنان در اين باره مورد استراق سمع او قرار گرفت و از آن اطلاع يافت و چون با راه آنان موافق بود صلاح ندانستند او را از خود جدا بدانند كه مبادا خبر را منتشر كند. | |||
اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref> و اين گونه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند. | اين گروه پنج نفرى پس از اتمام اعمال حج، در مكه كنار كعبه جمع شدند و پيمان نامه اى را با هدف مذكور امضا كردند، و آن را داخل كعبه زير خاک پنهان نمودند تا سندى براى التزام عملى آنان به پيمانشان باشد، و ابوعبيده را هم ناظر بين خود قرار دادند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref> و اين گونه بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير «اصحاب صحيفه» را امامانى معرفى كرد كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند. | ||
==== د) افشای خبر صحیفه در سقیفه ==== | ==== د) افشای خبر صحیفه در سقیفه ==== | ||
خبر صحيفه ملعونه همچنان مكتوم بود تا لحظه اى كه در غوغاى سقيفه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى [[بیعت]] با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] آوردند، در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته و طناب بر گردن حضرت انداخته بودند! در آن حال كه مسجد پيامبر صلى الله عليه | خبر صحيفه ملعونه همچنان مكتوم بود تا لحظه اى كه در غوغاى سقيفه اميرالمؤمنين عليه السلام را به اجبار براى [[بیعت]] با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] آوردند، در حالى كه شمشيرها بر سر او گرفته و طناب بر گردن حضرت انداخته بودند! در آن حال كه مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله مملو از جمعيت بود، حضرت فرمود: | ||
وفا كرديد به صحيفه ملعونه تان كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديد كه اگر خداوند محمد را به قتل يا مرگ طبيعى از دنيا برد خلافت را از ما | وفا كرديد به صحيفه ملعونه تان كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديد كه اگر خداوند محمد را به قتل يا مرگ طبيعى از دنيا برد خلافت را از ما اهل بيت مانع شويد!! | ||
ابوبكر گفت: تو از كجا مى دانى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم؟ فرمود: اى زبير و اى سلمان و اى ابوذر و اى مقداد، شما را به خدا و به حق اسلام قسم مى دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه مى فرمود: «فلانى و فلانى -و حضرت همه اين پنج نفر را بر شمرد- بين خود نوشته اى نوشته اند و در آن هم پيمان شده اند و بر سر برنامه هاى خود پس از قتل يا مرگ من قسم هايى ياد كرده اند؟» | ابوبكر گفت: تو از كجا مى دانى؟ ما تو را از آن مطلع نكرده بوديم؟ فرمود: اى زبير و اى سلمان و اى ابوذر و اى مقداد، شما را به خدا و به حق اسلام قسم مى دهم آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله نشنيديد كه مى فرمود: «فلانى و فلانى -و حضرت همه اين پنج نفر را بر شمرد- بين خود نوشته اى نوشته اند و در آن هم پيمان شده اند و بر سر برنامه هاى خود پس از قتل يا مرگ من قسم هايى ياد كرده اند؟» | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۲۵: | ||
==== هـ) آمادگی مردم برای اجرای صحیفه ==== | ==== هـ) آمادگی مردم برای اجرای صحیفه ==== | ||
پس از امضاى صحيفه، مهمترين مرحله براى هدف تعيين شده گردآورى افراد لازم بود كه به عنوان لشكر ضد على عليه السلام بتواند وارد عمل شود. تشكيل اين سپاه كار مشكلى نبود، چرا كه بسيارى از تازه مسلمانان كسانى بودند كه پدران و اقوامشان در جنگ ها به دست على عليه السلام كشته شده بودند و كينه هايى از آن حضرت در دل داشتند. | پس از امضاى صحيفه، مهمترين مرحله براى هدف تعيين شده گردآورى افراد لازم بود كه به عنوان لشكر ضد على عليه السلام بتواند وارد عمل شود. | ||
تشكيل اين سپاه كار مشكلى نبود، چرا كه بسيارى از تازه مسلمانان كسانى بودند كه پدران و اقوامشان در جنگ ها به دست على عليه السلام كشته شده بودند و كينه هايى از آن حضرت در دل داشتند. | |||
از سوى ديگر عده اى از ترس شمشير و قتل مسلمان شده بودند و در دل هرگز ايمان نياورده بودند. بسيارى نيز بودند كه حوصله و تحمل عمل به دستورات اسلام را نداشتند و به بازگشت راهى كه آمده بودند تمايل داشتند. | از سوى ديگر عده اى از ترس شمشير و قتل مسلمان شده بودند و در دل هرگز ايمان نياورده بودند. بسيارى نيز بودند كه حوصله و تحمل عمل به دستورات اسلام را نداشتند و به بازگشت راهى كه آمده بودند تمايل داشتند. | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۹: | ||
==== تحلیل اعتقادی ==== | ==== تحلیل اعتقادی ==== | ||
==== تحلیل اعتقادی اول ==== | |||
اين اساس نامه [[سقیفه]] به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند. | اين اساس نامه [[سقیفه]] به عنوان يک قانون نامه دائمى بر ضد غدير و امامان برگزيده الهى تنظيم شد. به همين جهت براى فريب مردم آن روز و نسل هاى آينده، با حيله گرى تمام در آن به آيات قرآن استشهاد كردند و از پايه هاى مسلَّم اسلام به عنوان ابزارى بر ضد فرامين الهى استفاده كامل نمودند. اين نهايت فتنه گرى اصحاب سقيفه را مى رساند كه اينچنين آينده هاى دور و نزديک پيروان خود را پيش بينى كرده اند. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۹۳: | ||
گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد. | گاهى از تعصبات جاهلى و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى سوء استفاده شده است. براى اين ادعا كه پيامبر صلى الله عليه و آله خليفه اى تعيين نكرده مسئله ارث بردن حكومت را مانند سلاطين مطرح كرده اند؛ در حالى كه درباره امامان عليهم السلام مسئله مربوط به انحصار چنين لياقتى در ايشان است و اينكه هيچ كس جز ايشان صلاحيت چنين مقامى را ندارد. | ||
از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده اند در حالى كه خلافت بيت المال نيست تا همه در آن | از سوى ديگر مسئله سهيم بودن همه مسلمين را در خلافت مطرح كرده اند در حالى كه خلافت بيت المال نيست تا همه در آن شريک باشند، بلكه انتخاب بهترين است كه توسط پروردگار انجام مى گيرد، و هيچ كس نمى تواند مانند خداوند بهترين را معين كند. | ||
==== ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت ==== | ==== ج) مطرح کردن خلافت به عنوان سلطنت ==== | ||
خط ۱۹۸: | خط ۲۰۶: | ||
==== هـ) سوء استفاده از آیه تقوی ==== | ==== هـ) سوء استفاده از آیه تقوی ==== | ||
آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوىترين مردم هر زمان معرفى نموده است. واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى تر از آن امام معصوم مى توان يافت؟ | آيه كلى «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاكُمْ» را در برابر كلام صريح پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير قرار دادن به معناى جسارت به ساحت مقدس خدا و رسول است. خداوند كه خلافت را منحصر در دوازده امام فرموده در واقع آنان را با تقوىترين مردم هر زمان معرفى نموده است. | ||
واقعاً بايد پرسيد: كداميک از خلفاى سقيفه نشان دادند كه با تقواترين مردم هستند؟ و بايد سؤال كرد: در زمان هر يک از ائمه عليهم السلام چه كسى را با تقوى تر از آن امام معصوم مى توان يافت؟ | |||
==== و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين ==== | ==== و) سوء استفاده از تساوى حقوق مسلمين ==== | ||
خط ۲۳۱: | خط ۲۴۱: | ||
پس از آن روز با [[غصب فدک]]، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه عليها السلام را علناً رد كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!<ref>بحارالانوار: ج۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴-۱۹۹. کتاب سلیم: ص۲۲۶، ۳۹۰. کنز العمال: ج۵ ص۳۰۱. السنن الکبری: ج۵ ص۴۰.</ref> | پس از آن روز با [[غصب فدک]]، در برابر فرمان الهى در اعطاى آن به فاطمه عليها السلام قد عَلَم كردند و شهادت پروردگار به طهارت فاطمه عليها السلام را علناً رد كردند و او را با ساير مردم مساوى دانستند!<ref>بحارالانوار: ج۲۹ ص ۱۳۴، ۱۸۹، ۱۹۴-۱۹۹. کتاب سلیم: ص۲۲۶، ۳۹۰. کنز العمال: ج۵ ص۳۰۱. السنن الکبری: ج۵ ص۴۰.</ref> | ||
ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه | ديرى نپاييد كه «مُتْعَتانِ مُحَلَّلَتانِ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه و آله انَا احَرِّمُهُما» را اعلان كردند و كلام صريح خداوند در قرآن درباره حج تمتع و ازدواج متعه را زير پا گذاشتند و آن را حرام كردند!<ref>بحارالانوار: ج۳۰ ص۵۹۴-۶۳۸.</ref> | ||
آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟ | آيا ادعاى خدايى عملاً بالاتر از اين مى تواند باشد؟ آيا فرعون توانست تا چنين مراحلى پيش رود؟ | ||
خط ۲۴۹: | خط ۲۵۹: | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref>و نیز می فرماید: | اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان شكايت از فرعونيت سقيفه مى فرمايد: به خدا قسم، زمامداران قبل از من امور عظيمى را انجام دادند كه در آنها عمداً با پيامبر صلى الله عليه و آله مخالفت كردند.<ref>کتاب سلیم: ص۲۶۲.</ref>و نیز می فرماید: | ||
اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى گذارند و به مخالفت با او برمى خيزند و از او بيزارى مى جويند و او را خوار مى كنند و از سخن حق او متفرق مى شوند. ولى اگر بدعت هاى آنان را بپذيرد و به آن ها اقرار نمايد و آن ها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى دارند و برايش احترام قائل مى شوند و او را فضيلت مى دهند.<ref>کتاب سلیم ص۲۵۰، ۲۵۱.</ref> | اولى و دومى تا آنجا مردم را به خود جلب كرده اند كه اگر كسى از اهل حق و صدق و عالم به دستورات خدا و رسول بخواهد چيزى از بدعت هاى آنان را تغيير دهد او را در فشار مى گذارند و به مخالفت با او برمى خيزند و از او بيزارى مى جويند و او را خوار مى كنند و از سخن حق او متفرق مى شوند. | ||
ولى اگر بدعت هاى آنان را بپذيرد و به آن ها اقرار نمايد و آن ها را كار نيكويى جلوه دهد و به آنها اعتقاد پيدا كند، مردم او را دوست مى دارند و برايش احترام قائل مى شوند و او را فضيلت مى دهند.<ref>کتاب سلیم ص۲۵۰، ۲۵۱.</ref> | |||
اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى كند كه بگويد: | اين است فرعونيت در امت اسلامى و ادعاى الوهيت بر مردمى جاهل كه فرعون را از خداى قادر متعال تشخيص نمى دهند، و او چنان جرئتى پيدا مى كند كه بگويد: | ||
خط ۳۰۳: | خط ۳۱۵: | ||
«وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref>اسراء/۶۰.</ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن». | «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِى أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ»<ref>اسراء/۶۰.</ref>: «قرار نداديم رؤيايى كه نشانت داديم مگر براى امتحان مردم و به عنوان ياد شجره ملعونه در قرآن». | ||
بنى اميه كه شاخه هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى گردانند. دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنىاميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى العاص هستند. | بنى اميه كه شاخه هاى شجره ملعونه تيم و عدى از سقيفه بودند، در خواب به پيامبرصلى الله عليه وآله نشان داده شدند. آن حضرت در تفسير اين آيه فرمود: | ||
من دوازده نفر از امامان ضلالت را در خواب ديدم كه از منبرم بالا و پايين مى روند، و امّتم را به صورت عقبگرد به گذشته خود باز مى گردانند. | |||
دو نفر از آنان (ابوبكر و عمر) از دو قبيله مختلف قريش تيم و عدى و سه نفر (عثمان و معاويه و يزيد) از بنىاميه و هفت نفر (عبدالملک، وليد، هشام، يزيد، سليمان، عمر بن عبدالعزيز و مروان) از اولاد حكم بن ابى العاص هستند. | |||
== پيشگويى پيامبر صلى الله عليه وآله از ائمه ضلال در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۵۸، ۱۷۹-۱۸۶. ژرفای غدیر: ص۵۶، ۵۷. اسرار غدیر: ص۵۰، ۹۷. واقعه قرآنی غدیر: ص۹۶، ۹۷.</ref>== | == پيشگويى پيامبر صلى الله عليه وآله از ائمه ضلال در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص۵۸، ۱۷۹-۱۸۶. ژرفای غدیر: ص۵۶، ۵۷. اسرار غدیر: ص۵۰، ۹۷. واقعه قرآنی غدیر: ص۹۶، ۹۷.</ref>== | ||
خط ۳۲۰: | خط ۳۳۶: | ||
پيامبرصلى الله عليه وآله لازم ديد كه مردم بدانند در معرض خطراتى عظيم قرار دارند كه در چند جهت جلوهگر خواهد شد: يكى بازگشت از اسلام و ديگرى احساس غرور از مسلمانى و سومى امامان ضلالت. | پيامبرصلى الله عليه وآله لازم ديد كه مردم بدانند در معرض خطراتى عظيم قرار دارند كه در چند جهت جلوهگر خواهد شد: يكى بازگشت از اسلام و ديگرى احساس غرور از مسلمانى و سومى امامان ضلالت. | ||
خطر سوم رهبران ضلالت و گمراهى بود. پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۱سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئَمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت | خطر سوم رهبران ضلالت و گمراهى بود. پيامبرصلى الله عليه وآله آيه ۴۱سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئَمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت كمک نمى شوند». | ||
سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه ۱۴۵ سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ» و ديگرى آيه ۲۹ سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلِبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ». در اين باره فرمود: «امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين». | سپس بيزارى خود و خدا را از آنان اعلام كرد و پايين ترين درجه جهنم را به آنان وعده داد. | ||
حضرت اين مطلب را با استناد به دو آيه قرآن بيان كرد. يكى آيه ۱۴۵ سوره نساء: «اِنَّ الْمُنافِقينَ فِى الدَّرْكِ الاَسْفَلِ مِنَ النّارِ» و ديگرى آيه ۲۹ سوره نحل: «فَادْخُلُوا اَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها فَلِبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرينَ». در اين باره فرمود: «امامان ضلالت و ياران و پيروانشان در پايين درجه آتش هستند و چه بد است اقامتگاه متكبرين». | |||
اين پيشگويى حضرت اين گونه قابل ترسيم است: | اين پيشگويى حضرت اين گونه قابل ترسيم است: | ||
خط ۳۳۲: | خط ۳۵۰: | ||
ولايت على بن ابى طالب عليه السلام در غدير به گونه اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب خلافت بودند، بقيه منافقين و فتنه گران حداكثر فكرشان نپذيرفتن آن بود تا در روزى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله مقام ولايت به آنان نياز پيدا مى كند او را تنها گذارند، اما كسى به غصب خلافت فكر نمى كرد. | ولايت على بن ابى طالب عليه السلام در غدير به گونه اى مطرح شد كه به جز اصحاب صحيفه ملعونه كه در فكر غصب خلافت بودند، بقيه منافقين و فتنه گران حداكثر فكرشان نپذيرفتن آن بود تا در روزى كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله مقام ولايت به آنان نياز پيدا مى كند او را تنها گذارند، اما كسى به غصب خلافت فكر نمى كرد. | ||
پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى | پيشگويى صريح و شفاف درباره غصب مقام جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله - آن هم در حد تبديل آن به پادشاهى - براى آن مخاطبين عجيب بود، چرا كه هنوز در حال شنيدن پايه گذارى اصلى درباره آن مقام معظم و معرفى صاحب چنان موقعيتى بودند. | ||
به همين منظور | به همين منظور پيامبر صلى الله عليه و آله در مرحله ششم از خطبه غدير جنبه غضب الهى را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از اين آيات عدهاى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و چشم پوشى از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست». | ||
سپس به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم». اشاره رمزى هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند. | سپس به امامانِ گمراهى كه مردم را به جهنم مى كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم». اشاره رمزى هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند. | ||
به تعبير ديگر: اگر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى | به تعبير ديگر: اگر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد امامان ضلالت بيان داشتند. از جمله فرمودند: | ||
به زودى بعد از من، امامانى خواهند بود كه به سوى آتش دعوت | به زودى بعد از من، امامانى خواهند بود كه به سوى آتش دعوت مى كنند، و روز قيامت يارى نمى شوند، خداوند و من از آنان بيزاريم. آنان و انصار و تابعين و هواداران ايشان در درجه پائين تر جهنم هستند. بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه اند!! | ||
پس هر كدام از شما در صحيفه خود نظر كند. (حضرت با اين كلام به اصحاب صحيفه ملعونه اشاره فرمودند). | پس هر كدام از شما در صحيفه خود نظر كند. (حضرت با اين كلام به اصحاب صحيفه ملعونه اشاره فرمودند). | ||
خط ۳۶۸: | خط ۳۸۶: | ||
هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش اكثريت بود. پيامبر صلى الله عليه وآله ابتدا آيه ۷۱سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى افتند. آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى فرمايد: «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ». | هشدار بعدى گول نخوردن از گرايش اكثريت بود. پيامبر صلى الله عليه وآله ابتدا آيه ۷۱سوره صافات را قرائت كرد: «قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ اَكْثَرُ الاَوَّلينَ» و سپس هلاكت آنان در اثر مخالفت با انبياءشان را يادآور شد، و اينكه نسل هاى آينده نيز در اثر نگاه به اكثريت به هلاكت مى افتند. آنگاه آيات ۱۶ تا ۱۹ سوره مرسلات را تلاوت كرد كه مى فرمايد: «اَلَمْ نُهْلِكِ الاَوَّلينَ ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ ، كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمينَ ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ». | ||
در فرازى ديگر از بخش ششم خطبه غدير، | در فرازى ديگر از بخش ششم خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره به رهبران ضلالت و گمراهى داشت. | ||
حضرت آيه ۴۱ سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت كمک نمى شوند». | حضرت آيه ۴۱ سوره قصص را شاهد قرار داد كه مى فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ»، و با تضمين اين آيه در كلام خود فرمود: «اى مردم، به زودى بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مى كنند و روز قيامت كمک نمى شوند». | ||
خط ۴۰۵: | خط ۴۲۳: | ||
در غدير با تفسير آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»<ref>قصص/۴۱.</ref> این حقیقت تلخ برای همه تبیین گردید. | در غدير با تفسير آيه «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»<ref>قصص/۴۱.</ref> این حقیقت تلخ برای همه تبیین گردید. | ||
==مثال سوسمار برای ائمه ضلال<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۲۹.</ref>== | ==مثال سوسمار برای ائمه ضلال<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۲۹.</ref>== | ||
خط ۴۱۳: | خط ۴۲۹: | ||
منافقين در خلوت خود اقرار به شكست خود و عظمت ماجراى غدير مى نمودند. اين شكست آتش كينه آنان را شعله ور مى كرد، ولى چون خود را از هر تلاشى عاجز مى ديدند براى خالى كردن غيظ خود دست به كارهاى احمقانه اى مىزدند و در دنياى كفرآميز خود به استهزاء مى پرداختند. | منافقين در خلوت خود اقرار به شكست خود و عظمت ماجراى غدير مى نمودند. اين شكست آتش كينه آنان را شعله ور مى كرد، ولى چون خود را از هر تلاشى عاجز مى ديدند براى خالى كردن غيظ خود دست به كارهاى احمقانه اى مىزدند و در دنياى كفرآميز خود به استهزاء مى پرداختند. | ||
نمونه اى از كارهاى حماقت آميز آنان ماجراى سوسمار است كه ابوذر آن را به | نمونه اى از كارهاى حماقت آميز آنان ماجراى سوسمار است كه ابوذر آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله اطلاع داد: آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله از منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير فراغت يافت و مردم از مجلس سخنرانى متفرق شدند، عده اى از قريش گرد يكديگر جمع شده بودند و از آنچه اتفاق افتاد تأسف مى خوردند. در اين ميان سوسمارى از كنار آنان عبور كرد. يكى از آنان گفت: اى كاش محمد اين سوسمار رابه جاى على امير ما قرار مى داد! | ||
ابوذر سخن آنان را شنيد و براى | ابوذر سخن آنان را شنيد و براى پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرد. حضرت سراغ آنان فرستاد و آنان را احضار نمود و گفته آنان را بر خودشان عرضه كرد! آنان انكار كردند و بر اين انكار قسم ياد كردند. | ||
خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...».<ref>توبه/۷۴.</ref> | خداوند تعالى اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...».<ref>توبه/۷۴.</ref> |