۲۳٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== آيه «يَحلِفونَ بِاللَّهِ ما قالوا وَ لَقَد قالوا كَلِمَةَ الكُفرِ بَعدَ إسلامِهِم...»<ref>توبه / ۷۴. ژرفاى غدير: ص ۱۵۹. غدير در قرآن: ج ۱ ص | == آيه «يَحلِفونَ بِاللَّهِ ما قالوا وَ لَقَد قالوا كَلِمَةَ الكُفرِ بَعدَ إسلامِهِم...»<ref>توبه / ۷۴. ژرفاى غدير: ص ۱۵۹. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۱۵ - ۲۳۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۶۹،۱۳۶،۱۳۵،۱۲۷،۵۲. اسرار غدير: ص ۸۳ .</ref> == | ||
از جمله آياتى كه در ماجراى غدير و در ارتباط با منافقين بر | از جمله آياتى كه در ماجراى غدير و در ارتباط با منافقين بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد اين آيه بود: | ||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّه عَذاباً أَلِيماً فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِى الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»<ref>توبه / ۷۴.</ref>: | «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّه وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّه عَذاباً أَلِيماً فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِى الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»<ref>توبه / ۷۴.</ref>: | ||
«به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين سخنى نگفته اند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفته اند و هدفى را قصد كرده اند كه بدان دست نيافته اند و از چيزى ناراحت نشدند مگر براى اينكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى ساختند. اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر روى گردانند خداوند آنان را به عذاب | «به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين سخنى نگفته اند، در حالى كه كلمه كفر را بعد از اسلامشان گفته اند و هدفى را قصد كرده اند كه بدان دست نيافته اند و از چيزى ناراحت نشدند مگر براى اينكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى ساختند. اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر روى گردانند خداوند آنان را به عذاب دردناک در دنيا و آخرت معذب مى نمايد، و در آخرت هم سرپرست و ياورى نخواهند داشت» . | ||
اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: | اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است: | ||
=== موقعيت تاريخى === | === موقعيت تاريخى === | ||
در طول سفر يک ماهه غدير، منافقين با يقين به نزديكى | در طول سفر يک ماهه غدير، منافقين با يقين به نزديكى شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله و تصميم حضرت درباره اعلان رسمى ولايت، با شدت تمام و به صورت همه جانبه اى دست به كار توطئه ها و نقشه هاى گوناگون براى مقابله با اقدامات آن حضرت بودند. | ||
آنان سعى در كتمان برنامه هاى خود داشتند، ولى از يک سو خداوند از غيب پيامبرش را آگاه مى ساخت و از سوى ديگر اصحاب باوفاى آن حضرت همچون سلمان و ابوذر و مقداد و حذيفه و عمار با مجالس مخفى آنان برخورد مى كردند و به حضرتش گزارش مى دادند. | آنان سعى در كتمان برنامه هاى خود داشتند، ولى از يک سو خداوند از غيب پيامبرش را آگاه مى ساخت و از سوى ديگر اصحاب باوفاى آن حضرت همچون سلمان و ابوذر و مقداد و حذيفه و عمار با مجالس مخفى آنان برخورد مى كردند و به حضرتش گزارش مى دادند. | ||
تنها حربه اى كه منافقين در برابر اين افشاگرى ها داشتند قسم دروغ بود، به اين صورت كه وقتى | تنها حربه اى كه منافقين در برابر اين افشاگرى ها داشتند قسم دروغ بود، به اين صورت كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار مى كرد و گفتار يا كردار يا نقشه آنان را بر ملا مى ساخت قسم ياد مى كردند كه چنين سخنى را نگفته و چنان كارى را انجام نداده اند. | ||
قسم دروغ از كسانى كه در باطن كافرند فقط با پرده بردارى خداى كاشف الاسرار و علام الغيوب مى شكند و باطن كثيف قسم ياد كنندگان را نشان مى دهد كه هم بر ضد خدا توطئه مى كنند و هم به خدا قسم دروغ ياد مى كنند. اين افشاگرى خداوند با آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...» : «به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين نگفته اند، در حالى كه سخن كفر را بر زبان آورده اند ...» صورت گرفت و آنان را رسوا كرد. | قسم دروغ از كسانى كه در باطن كافرند فقط با پرده بردارى خداى كاشف الاسرار و علام الغيوب مى شكند و باطن كثيف قسم ياد كنندگان را نشان مى دهد كه هم بر ضد خدا توطئه مى كنند و هم به خدا قسم دروغ ياد مى كنند. | ||
اين افشاگرى خداوند با آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين نگفته اند، در حالى كه سخن كفر را بر زبان آورده اند...» صورت گرفت و آنان را رسوا كرد. | |||
=== تحليل تاريخى اول === | === تحليل تاريخى اول === | ||
خط ۲۱: | خط ۲۳: | ||
==== نكته اول: آيه در هفت مورد ==== | ==== نكته اول: آيه در هفت مورد ==== | ||
در غدير هفت مورد اتفاق افتاد كه اسرار و نقشه ها و گفته هاى جسورانه منافقين فاش شد و | در غدير هفت مورد اتفاق افتاد كه اسرار و نقشه ها و گفته هاى جسورانه منافقين فاش شد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را احضار كرد و با افشاى توطئه آنان را بازخواست نمود. اين هفت مورد عبارتند از: | ||
===== در برابر منبر غدير ===== | ===== در برابر منبر غدير ===== | ||
گفتارهاى ناهنجار منافقين در مقابل منبر غدير هنگامى بود كه با معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و اعلان جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ | گفتارهاى ناهنجار منافقين در مقابل منبر غدير هنگامى بود كه با معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و اعلان جمله معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، آتش غيظ و كينه منافقين به قدرى جوش گرفت كه طاقت نياوردند تا سخنرانى حضرت به پايان برسد، و در همان لحظه در گوش يكديگر و يا به گونه اى كه اطرافيانشان مى شنيدند و حتى گاهى با صداى بلند مخالفت خود را ابراز كردند و در مواردى مسخره هم كردند؛ و اين حركات آنان پس از سخنرانى به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش شد. | ||
===== پس از خطابه در خيمه ===== | ===== پس از خطابه در خيمه ===== | ||
پس از اتمام خطابه كه همه به خيمه هاى خود بازگشتند، گروهى از آنان مخفيانه گرد هم آمده بودند و مطالبى را بر ضد ولايت حضرت امیر عليه السلام نجوا مى كردند. بعضى از اصحاب با وفاى | پس از اتمام خطابه كه همه به خيمه هاى خود بازگشتند، گروهى از آنان مخفيانه گرد هم آمده بودند و مطالبى را بر ضد ولايت حضرت امیر عليه السلام نجوا مى كردند. بعضى از اصحاب با وفاى پيامبر صلى الله عليه و آله از بيرون خيمه سخنان آنان را شنيدند و آنان را فراخوانده بازخواست كردند و گفتند كه اين اقدام مخفيانه شما را به حضرت خبر خواهيم داد. | ||
آنان التماس كردند كه كتمان نمايند، و وقتى ديدند نمى پذيرند به صراحت گفتند: «ما هم به دروغ قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته ايم» !!! | آنان التماس كردند كه كتمان نمايند، و وقتى ديدند نمى پذيرند به صراحت گفتند: «ما هم به دروغ قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته ايم»!!! | ||
===== هنگام بيعت ===== | ===== هنگام بيعت ===== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۷: | ||
===== در جمع خصوصى منافقين ===== | ===== در جمع خصوصى منافقين ===== | ||
در ماجراى سوسمار كه بعد از بيعت منافقين در جمع خود به عنوان استهزاء مطرح كردند، پس از آنكه | در ماجراى سوسمار كه بعد از بيعت منافقين در جمع خود به عنوان استهزاء مطرح كردند، پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را مؤاخذه نمود آنان با قسم دروغ انكار كردند. | ||
===== در مكه پس از امضاى صحيفه ===== | ===== در مكه پس از امضاى صحيفه ===== | ||
مسئله صحيفه ملعونه كه قبل از خروج از مكه در كعبه بر ضد ولايت امضا شد، | مسئله صحيفه ملعونه كه قبل از خروج از مكه در كعبه بر ضد ولايت امضا شد، اساسى ترين موردى بود كه خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به افشاگرى آن پرداختند و باز هم منافقين با حربه قسم به مقابله آمدند. | ||
===== پس از خنثى شدن توطئه قتل | ===== پس از خنثى شدن توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله ===== | ||
توطئه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در كوه «هَرْشى» بزرگترين توطئه اى بود كه تا مرحله اجرا پيش رفت، ولى خداوند آن را خنثى كرد. حتى در اين مورد كه مانند روز روشن معلوم شد چه كسانى بر فراز كوه نقشه را اجرا كردند، باز هم رو در روى | توطئه قتل پيامبرصلى الله عليه وآله در كوه «هَرْشى» بزرگترين توطئه اى بود كه تا مرحله اجرا پيش رفت، ولى خداوند آن را خنثى كرد. حتى در اين مورد كه مانند روز روشن معلوم شد چه كسانى بر فراز كوه نقشه را اجرا كردند، باز هم رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله قسم دروغ ياد كردند و انكار نمودند. | ||
===== پس از خنثى شدن توطئه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام ===== | ===== پس از خنثى شدن توطئه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام ===== | ||
آخرين مورد توطئه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام بود كه آن هم به صورت قرار دادى امضا شد. وقتى خبر آن به | آخرين مورد توطئه قتل اميرالمؤمنين عليه السلام بود كه آن هم به صورت قرار دادى امضا شد. وقتى خبر آن به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و آنان را احضار فرمود، بار ديگر قسم ياد كردند كه هرگز چنين قصدى نداشته اند. | ||
==== نكته دوم: اين آيه چند بار نازل شده؟ ==== | ==== نكته دوم: اين آيه چند بار نازل شده؟ ==== | ||
در همه موارد هفت گانه فوق، | در همه موارد هفت گانه فوق، پيامبر صلى الله عليه و آله آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...» را در برابر قسم دروغ منافقين قرار داد و از جانب خدا اعلام كرد كه دروغ مى گوييد. اكنون سؤال اين است كه: | ||
آيا در همه اين موارد آيه مزبور نازل شده است كه به معناى تكرار نزول يک آيه باشد؟ | آيا در همه اين موارد آيه مزبور نازل شده است كه به معناى تكرار نزول يک آيه باشد؟ | ||
خط ۵۵: | خط ۵۷: | ||
و يا اينكه يک بار نازل شده ولى در دفعات بعدى از طرف خدا دستور آمده كه همان آيه را در برابر آنان قرار دهد؟ | و يا اينكه يک بار نازل شده ولى در دفعات بعدى از طرف خدا دستور آمده كه همان آيه را در برابر آنان قرار دهد؟ | ||
و يا اينكه مجموعه | و يا اينكه مجموعه جسارت ها و توطئه هاى گفتارى عملى آنان مكرر اتفاق افتاده و آنان قسم دروغ ياد كرده اند و پيامبر صلى الله عليه و آله سخن آنان را رد كرده و در نهايت يک آيه جامع درباره همه آنها نازل شده است؟ | ||
در يک نگاه همه اين احتمالات قابل جمع است، ولى با توجه به محتواى جامع آيه احتمال اخير صحيح تر به نظر مى رسد، چرا كه در آيه به همه توطئه ها و گفته هاى آنان اشاره شده است: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا» : قسم هاى دروغشان، «وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ» : سخنان كفر آميزشان، «وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا» : توطئه قتل | در يک نگاه همه اين احتمالات قابل جمع است، ولى با توجه به محتواى جامع آيه احتمال اخير صحيح تر به نظر مى رسد، چرا كه در آيه به همه توطئه ها و گفته هاى آنان اشاره شده است: | ||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا»: قسم هاى دروغشان، «وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ»: سخنان كفر آميزشان، «وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا»: توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام. البته اين منافات ندارد كه در هر توطئه اى به اقتضاى مورد، همان قسمت از آيه كريمه كه مربوط به آن است شاهد آورده شود و به عنوان نزول آيه ذكر گردد. | |||
==== نكته سوم: نتيجه نزول آيه ==== | ==== نكته سوم: نتيجه نزول آيه ==== | ||
نتيجه اى كه اين افشاگرى ها داشت آن بود كه مردم آن روز و نسل هاى آينده اسلام از پشت پرده غدير با خبر شدند كه منافقين چه افكارى را در سر مى پرورانند و چگونه بىپروا در غدير نقشه مى كشند و مسخره مى كنند و سخن ناروا بر زبان مى رانند. | نتيجه اى كه اين افشاگرى ها داشت آن بود كه مردم آن روز و نسل هاى آينده اسلام از پشت پرده غدير با خبر شدند كه منافقين چه افكارى را در سر مى پرورانند و چگونه بىپروا در غدير نقشه مى كشند و مسخره مى كنند و سخن ناروا بر زبان مى رانند. | ||
جالب است كه در اكثر اين گفته ها و نقشه ها ابوبكر و عمر و ابوعبيده جراح و عبدالرحمن بن عوف و معاويه و مغيرة بن شعبه و معاذ بن جبل و ديگر سردمداران و كارگزاران و ياران نزديک سقيفه به چشم مى خورند، و با ديدن آنان به راحتى مى توان فهميد كه چرا بعد از | جالب است كه در اكثر اين گفته ها و نقشه ها ابوبكر و عمر و ابوعبيده جراح و عبدالرحمن بن عوف و معاويه و مغيرة بن شعبه و معاذ بن جبل و ديگر سردمداران و كارگزاران و ياران نزديک سقيفه به چشم مى خورند، و با ديدن آنان به راحتى مى توان فهميد كه چرا بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله هم اينان در رأس غصب خلافت ديده مى شوند. | ||
=== تحليل تاريخى دوم === | === تحليل تاريخى دوم === | ||
خط ۶۸: | خط ۷۲: | ||
==== موردِ اولِ نزولِ آيه: در مقابل منبر غدير ==== | ==== موردِ اولِ نزولِ آيه: در مقابل منبر غدير ==== | ||
در حالى كه | در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطابه غدير را آغاز كرده بود و كم كم مطلب را به سخن اصلى نزديک مى كرد، منافقينِ بسيارى در برابر آن منبر در بين آن جمعيت انبوه وجود داشتند، ولى سردمداران آنها با فكر قبلى دقيقاً جايى مقابل منبر و نزديک به آن را انتخاب كرده بودند و تنگاتنگ يكديگر نشسته بودند. قبل و بعد از معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام و اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» سه حركت منفى از آنان سر زد كه در هر سه مورد نقش اصلى را ابوبكر يا عمر بر عهده داشتند: | ||
===== حديث اول ===== | ===== حديث اول ===== | ||
امام صادق عليه السلام نسبت «جنون» دادن منافقين به | امام صادق عليه السلام نسبت «جنون» دادن منافقين به پيامبر صلى الله عليه و آله را قبل از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» چنين بيان مى فرمايند: | ||
لَمّا اقامَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه | لَمّا اقامَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه و آله اميرَالْمُؤْمِنينَ عليه السلام يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ كانَ بِحِذائِهِ سَبْعَةُ نَفَرٍ مِنَ الْمُنافِقينَ، مِنْهُمْ ابُوبَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عَبْدُالرَّحْمنِ بْنِ عَوْفٍ وَ سَعْدِ بْنِ ابى وَقّاصٍ وَ ابُوعُبَيْدَةِ وَ سالِمُ مَوْلى ابى حُذَيْفَةِ وَ الْمُغَيْرَةُ بْنُ شُعْبَةِ. | ||
قالَ عُمَرُ: اما تَرَوْنَ عَيْنَيْهِ كَأَنَّهُما عَيْنا مَجْنُونٍ - يَعْنِى النَّبِىّ صلى الله عليه | قالَ عُمَرُ: اما تَرَوْنَ عَيْنَيْهِ كَأَنَّهُما عَيْنا مَجْنُونٍ - يَعْنِى النَّبِىّ صلى الله عليه و آله - السّاعَةَ يَقُومُ وَ يَقُولُ: قالَ لى رَبّى!! فَلَمّا قامَ قالَ: ايُّهَا النّاسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَرَسُولُهُ. قالَ: اللهمَّ فَاشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: الا مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِ بِامْرَةِ الْمُؤْمِنينَ. فَانْزَلَ جَبْرَئيلُ وَ اعْلَمَ رَسُولَ اللَّه صلى الله عليه وآله بِمَقالَةِ الْقَوْمِ. فَدَعاهُمْ فَسَأَلَهُمْ فَانْكَرُوا وَ حَلَفُوا !! فَانْزَلَ اللَّه: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...»: | ||
آن گاه كه | آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم اميرالمؤمنين عليه السلام را منصوب مى فرمود در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند: ابوبكر، عمر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقاص، ابوعبيده جراح، سالم مولى ابى حذيفه و مغيرة بن شعبة. | ||
عمر گفت: دو چشم او را نمى بينيد كه گويا چشمان ديوانه است - و منظورش | عمر گفت: دو چشم او را نمى بينيد كه گويا چشمان ديوانه است - و منظورش پيامبر صلى الله عليه و آله بود - اكنون بر مى خيزد و مى گويد: پروردگارم چنين گفته است!! | ||
وقتى | وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله بپاخاست فرمود: اى مردم، چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند: خدا و رسولش. فرمود: خدايا، شاهد باش. سپس فرمود: آگاه باشيد، هركس كه من مولى و صاحب اختيار او بوده ام على مولى و صاحب اختيار اوست. و پس از منبر بر حضرت امیر عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام كردند. | ||
خداوند جبرئيل را نازل كرد و گفتار عمر با آنان را به | خداوند جبرئيل را نازل كرد و گفتار عمر با آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد. حضرت آنان را فرا خواند و در اين باره از آنان سؤال كرد. آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد كردند!! خداوند اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا...»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه چنين سخنى نگفته اند...».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۴. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۶۳۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۹. تفسير القمى: ج ۱ ص ۱۷۵.</ref> | ||
===== حديث دوم ===== | ===== حديث دوم ===== | ||
امام صادق عليه السلام در حديث ديگرى سخن سِرّى ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان مى فرمايند: | امام صادق عليه السلام در حديث ديگرى سخن سِرّى ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان مى فرمايند: | ||
لَمّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه | لَمّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه و آله عَلِيّاً عليه السلام يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ، فَقالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، ضَمَّ رَجُلانِ مِنْ قُرَيْشٍ رُؤُوسَهُما وَ قالا: وَ اللَّه لا نُسَلِّمُ لَهُ ما قالَ ابَداً. | ||
فَأُخْبِرَ النَّبِىّ صلى الله عليه | فَأُخْبِرَ النَّبِىّ صلى الله عليه و آله، فَسَأَلَهُمْ عَمّا قالا، فَكَذَّبا وَ حَلَفا بِاللَّه ما قالا شَيْئاً. فَنَزَلَ جَبْرَئيلُ عَلى رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه و آله: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا ...»: | ||
هنگامى كه | هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم حضرت امیر عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ دو نفر از قريش (ابوبكر و عمر) سرهاى خود را به هم نزديک كردند و گفتند: به خدا قسم، هرگز در برابر آنچه مى گويد تسليم نخواهيم شد. | ||
اين سخن به | اين سخن به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داده شد. حضرت از آنان در اين باره پرسيد، ولى آنان تكذيب كردند و به خدا قسم ياد كردند كه چيزى نگفته اند. در اينجا جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اين آيه را آورد: «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه مسلّماً سخن كفر را بر زبان آورده اند و بعد از اسلامشان كافر شده اند...».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۰ ح ۲۰۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۱۰۰.</ref> | ||
همين ماجرا در روايتى ديگر بدين گونه است كه ابوبكر و عمر سرهاى خود را از روى غضب و انكار تكان دادند و گفتند: هرگز تسليم او نخواهيم شد. يک نفر سخن آنان را شنيد و | همين ماجرا در روايتى ديگر بدين گونه است كه ابوبكر و عمر سرهاى خود را از روى غضب و انكار تكان دادند و گفتند: هرگز تسليم او نخواهيم شد. يک نفر سخن آنان را شنيد و پيامبر صلى الله عليه و آله را آگاه ساخت. حضرت آنان را احضار كرد ولى آنان سخن خود را انكار كردند. | ||
اينجا بود كه آيه نازل شد: به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند، ولى بعد از اسلامشان سخن كفر را بر زبان آورده اند - تا آنجا كه مى فرمايد: - اگر توبه كنند براى خودشان بهتر است، و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى معذب مى نمايد. سپس امام صادق | اينجا بود كه آيه نازل شد: به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند، ولى بعد از اسلامشان سخن كفر را بر زبان آورده اند - تا آنجا كه مى فرمايد: - اگر توبه كنند براى خودشان بهتر است، و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى معذب مى نمايد. سپس [[امام صادق علیه السلام]] با توجه به جمله آخر آيه درباره توبه فرمود: به خدا قسم اعراض كردند و توبه ننمودند.<ref>الصراط المستقيم: ج ۱ ص ۳۱۴.</ref> | ||
===== حديث سوم ===== | ===== حديث سوم ===== | ||
امام | [[امام باقر علیه السلام]] سخن مخفيانه ديگرى از ابوبكر و عمر در برابر منبر غدير را چنين بيان فرموده اند: | ||
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير حضرت امیر عليه السلام را منصوب كرد و فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ احِبَّ مَنْ احَبَّهُ وَ ابْغِضْ مَنْ ابْغَضَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ. | |||
ابوبكر و عمر مخفيانه گفتند: اين قدر كه مقامِ پست پسر عمويش را بالا مى برد هنوز به آرزوى خود نرسيده است. اگر مى توانست او را پيامبر قرار دهد چنين مى كرد! به خدا قسم اگر هلاک شود او را از قصدى كه دارد دور مى كنيم!! | |||
جوانى از انصار (بُرَيْده) سخن آن دو را شنيد و گفت: به خدا قسم سخن شما را شنيدم و به خدا قسم آنچه را گفتيد به پيامبر صلى الله عليه و آله خواهم رساند. آن دو او را به خدا قسم دادند كه خبر ندهد، ولى او نپذيرفت و اعلام كرد كه گفته آنان را خبر خواهد داد. ابوبكر و عمر به او گفتند: هر تلاشى مى توانى انجام ده!! | |||
بُرَیده نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفته آن دو را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ آنان فرستاد و آنان را فرا خواند. وقتى آمدند و آن جوان را نزد حضرت ديدند فهميدند كه او خبر داده است. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اى ابوبكر و اى عمر! چه باعث شد كه آن سخنان را بگوييد؟ آنان به خداى لا اله الا هو قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفته اند! پيامبر صلى الله عليه و آله رو به جوان انصارى كرد و فرمودند: اى برادر انصار، چرا بر اين دو نفر دروغ نسبت دادى؟!! جوان انصارى چنان ناراحت شد كه آرزو كرد زمين او را فرو برده بود و او در اين باره چيزى نگفته بود، و در همان حال از خدا خواست كه صدق او را ثابت كند تا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله شرمنده نشود. | |||
در همين حال جبرئيل نازل شد - در ساعتى كه معمولاً در آن ساعت نازل نمى شد - و اين آيه را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد: | |||
«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...» - تا آخر آيه - : «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساخته اند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش او را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت».<ref>الاصول الستةعشر (كتاب سلام بن ابى عمرة) : ص ۱۱۸. </ref> | |||
نكته اى كه در اين موارد جلب توجه | نكته اى كه در اين موارد جلب توجه مى كند كلام امام صادق عليه السلام است كه در سه مورد قسم ياد نمودند كه ابوبكر و عمر پس از اين گفتار خيانت كارانه، در مقابل دو راهى كه خدا در آيه پيش روى آنان قرار داد كه يا توبه كنند كه به نفع آنان است و يا رويگردان و منتظر عذاب الهى باشند، راه دوم را انتخاب كردند: «تَوَلَّيا»، و راه اول را انتخاب نكردند: «وَ ما تابا»! | ||
==== موردِ دومِ نزولِ آيه: در پى گفتگوى مخفيانه در خيمه ها ==== | ==== موردِ دومِ نزولِ آيه: در پى گفتگوى مخفيانه در خيمه ها ==== | ||
بعد از آنكه خطابه | بعد از آنكه خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله پايان يافت، از آنجا كه براى توقف سه روزه در صحراى غدير هر گروهى براى خود خيمه اى زده بودند، همه به خيمه هاى خود بازگشتند تا به تدريج براى بيعت باز آيند. | ||
منافقين وقتى در خيمه گرد هم جمع شدند به خيال اينكه صداى آنان را كسى نمى شنود اسرار دل خود را با يكديگر در ميان مى گذاشتند. در يک مورد مقداد از كنار خيمه آنان عبور مى كرد كه سخنانشان را شنيد، و در موردى ديگر حذيفه كه خيمه اش در همسايگى تنى چند از آنان بود متوجه گفتارشان شد، و هر دو شنيده هاى خود را به | منافقين وقتى در خيمه گرد هم جمع شدند به خيال اينكه صداى آنان را كسى نمى شنود اسرار دل خود را با يكديگر در ميان مى گذاشتند. در يک مورد مقداد از كنار خيمه آنان عبور مى كرد كه سخنانشان را شنيد، و در موردى ديگر حذيفه كه خيمه اش در همسايگى تنى چند از آنان بود متوجه گفتارشان شد، و هر دو شنيده هاى خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش دادند. متن دو روايت را در اين باره مى خوانيم: | ||
===== حديث اول ===== | ===== حديث اول ===== | ||
امام صادق عليه السلام ماجراى اول را كه مربوط به مقداد است چنين بيان مى فرمايند: | امام صادق عليه السلام ماجراى اول را كه مربوط به مقداد است چنين بيان مى فرمايند: | ||
هنگامى كه | هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله سخنانش را در غدير خم فرمود و مردم به خيمه ها و سايبان ها رفتند، مقداد از كنار گروهى از منافقين عبور مى كرد كه آنان چنين مى گفتند: به خدا قسم، اصحاب كسرى و قيصر در لباس هاى خز و نقش دار و حرير و بافته زندگى مى كنند در حالى كه ما همراه او در دو خشن زندگى مى كنيم: هم غذاى خشن مى خوريم و هم لباس خشن مى پوشيم! اكنون هم كه مرگش نزديک شده و روزگارش به پايان رسيده و اجلش فرا رسيده مى خواهد خلافت را بعد از خود به دست على دهد. بدانيد به خدا قسم كه خواهد دانست ... !! <ref>يعنى خواهد دانست كه چه ها خواهيم كرد!!</ref> | ||
مقداد از كنار آنان رد شد و نزد | مقداد از كنار آنان رد شد و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت خبر داد. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله ندا دادند: «الصَّلاة جامعةً»، كه يعنى همه جمع شوند. منافقين گفتند: مقداد كار ما را گزارش داده است!! اكنون برخيزيم و بر ضد گزارش او قسم ياد كنيم! | |||
آنان آمدند تا در مقابل | آنان آمدند تا در مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله نشستند و گفتند: پدران و مادرانمان به قربانت يا رسول اللَّه! چنين نيست، قسم به آن كه تو را به حق مبعوث كرده و به پيامبرى كرامت داده! آنچه به تو خبر رسيده ما نگفته ايم! قسم به آنكه تو را از همه بشر برگزيده است! | ||
در اينجا | در اينجا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...»: «به خدا قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان گفته اند و قصد سوء كرده اند - به تواى محمد در شب عقبه هرشى<ref>اين تفسير آيه است. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۷۶ ۲۳۵،۲۳۰،۲۱۷،۱۳۱،۱۰۸ و ج ۲ ص ۴۰۶،۱۰۱ و ج ۳ ص ۷۷.</ref>- و از چه چيزى ناراحت بودند جز آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى كنند» . | ||
عده اى از اينان كسانى بودند كه كلّه حيوانات را مى فروختند و عده اى ديگر پاچه حيوانات را مى فروختند و عده اى ديگر ساربان شتر بودند<ref> اين قسمت تفسير امام صادق عليه السلام بر جمله «اغْناهُمُ اللَّه مِنْ فَضْلِهِ» است، و منظور آن است كه به اين شغل هاى كم درآمد و سطح پايين اشتغال داشتند، ولى با ظهور اسلام از آنها بيرون آمده مستغنى شدند.</ref> ، كه خداوند به بركت رسولش آنان را مستغنى ساخت، ولى آنان لبه تيز اقداماتشان و شمشيرهايشان را بر ضد آن حضرت به كار گرفتند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴. عوالم العلوم: ج | عده اى از اينان كسانى بودند كه كلّه حيوانات را مى فروختند و عده اى ديگر پاچه حيوانات را مى فروختند و عده اى ديگر ساربان شتر بودند<ref> اين قسمت تفسير امام صادق عليه السلام بر جمله «اغْناهُمُ اللَّه مِنْ فَضْلِهِ» است، و منظور آن است كه به اين شغل هاى كم درآمد و سطح پايين اشتغال داشتند، ولى با ظهور اسلام از آنها بيرون آمده مستغنى شدند.</ref>، كه خداوند به بركت رسولش آنان را مستغنى ساخت، ولى آنان لبه تيز اقداماتشان و شمشيرهايشان را بر ضد آن حضرت به كار گرفتند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۹ ح ۲۰۵. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۹ ح ۹۰.</ref> | ||
===== حديث دوم ===== | ===== حديث دوم ===== | ||
زيد بن ارقم كه در غدير حاضر بوده ماجراى دوم را كه مربوط به حذيفه است چنين نقل مى كند: | زيد بن ارقم كه در غدير حاضر بوده ماجراى دوم را كه مربوط به حذيفه است چنين نقل مى كند: | ||
آن گاه كه | آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست حضرت امیر عليه السلام را گرفته و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ ...»، بعد از آن بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه حذيفة بن يمان نيز همراه من بود. در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى گويد: به خدا قسم محمد (العیاذ بالله) احمق است اگر فكر مى كند كار خلافت بعد از او براى على (حضرت امیر علیه السلام) به نتيجه خواهد رسيد!! | ||
ديگرى گفت: او را احمق حساب مى كنى؟! آيا نمى دانى كه او ديوانه است، و نزديک بود نزد همسر ابن ابى كبشه از جنون بی هوش شود!! | ديگرى گفت: او را احمق حساب مى كنى؟! آيا نمى دانى كه او ديوانه است، و نزديک بود نزد همسر ابن ابى كبشه از جنون بی هوش شود!! |