حارث بن نعمان فهری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:


<big>«وَ إِذْ قالُوا اللهمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ. وَ ما كانَ اللَّه لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّه مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» .</big> <ref>انفال /  ۳۳ - ۳۲</ref>
<big>«وَ إِذْ قالُوا اللهمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ. وَ ما كانَ اللَّه لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّه مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» .</big> <ref>انفال /  ۳۳ - ۳۲</ref>


<big>«آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست. خدا آنان را عذاب نمى‏ كند در حالى كه تو در ميان آنان باشى، و خدا آنان را عذاب نمى‏ كند در حالى كه استغفار كنند» .</big>
<big>«آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست. خدا آنان را عذاب نمى‏ كند در حالى كه تو در ميان آنان باشى، و خدا آنان را عذاب نمى‏ كند در حالى كه استغفار كنند» .</big>
خط ۲۰: خط ۱۶:


<big>«وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّه لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»</big> <big><ref>يونس /  ۱۱</ref>.</big>
<big>«وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّه لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»</big> <big><ref>يونس /  ۱۱</ref>.</big>


<big>«اگر خداوند براى مردم شرّ را فوراً مى‏ فرستاد -  همان گونه كه خير را فوراً مى‏ فرستد -  اجل آنان را مقدر مى ‏فرمود. ما رها مى‏ كنيم كسانى را كه اميد ملاقات ما را ندارند، تا در طغيان خود متحيّر بمانند».</big>
<big>«اگر خداوند براى مردم شرّ را فوراً مى‏ فرستاد -  همان گونه كه خير را فوراً مى‏ فرستد -  اجل آنان را مقدر مى ‏فرمود. ما رها مى‏ كنيم كسانى را كه اميد ملاقات ما را ندارند، تا در طغيان خود متحيّر بمانند».</big>
خط ۲۹: خط ۲۲:
<big>«لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ. فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ. فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ. أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ»<ref>شعراء /  ۲۰۴  - ۲۰۱</ref>.</big>
<big>«لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ. فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ. فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ. أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ»<ref>شعراء /  ۲۰۴  - ۲۰۱</ref>.</big>


 
<big>«به آن ايمان نمى ‏آورند تا عذاب دردناك را ببينند. ناگهان به سراغ آنان مى‏ آيد و آنان متوجه نمى‏ شوند. مى‏ گويند آيا ما مهلت داده شده بوديم؟ آيا به عذاب ما عجله مى‏ كنند؟».</big>
<big>«به آن ايمان نمى ‏آورند تا عذاب دردناك را ببينند. ناگهان به سراغ آنان مى‏ آيد و آنان متوجه نمى‏ شوند. مى‏ گويند آيا ما مهلت داده شده بوديم؟ آيا به عذاب ما عجله مى‏ كنند؟ » .</big>




<big>«وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ. مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ. يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ»</big><ref>ابراهيم ‏عليه السلام /  ۱۷  - ۱۵</ref>
<big>«وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ. مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ. يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ»</big><ref>ابراهيم ‏عليه السلام /  ۱۷  - ۱۵</ref>


<big><br />«ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد. در پى او جهنم است و از آب چركين به او نوشانده مى‏ شود. آن را جرعه جرعه مى‏ آشامد و گواراى او نخواهد بود و مرگ از هر سو سراغ او مى‏ آيد ولى او نمى ‏ميرد و پشت سر او عذاب سختى است» .<br /></big>
<big>«ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد. در پى او جهنم است و از آب چركين به او نوشانده مى‏ شود. آن را جرعه جرعه مى‏ آشامد و گواراى او نخواهد بود و مرگ از هر سو سراغ او مى‏ آيد ولى او نمى ‏ميرد و پشت سر او عذاب سختى است» .<br /></big>


<big>«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ . مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ» : «درخواست كرد درخواست كننده ‏اى عذاب واقع را كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج ها بود» .</big>
<big>«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ . مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ»: «درخواست كرد درخواست كننده ‏اى عذاب واقع را كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج ها بود» .</big>


==== '''<big>اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big>''' ====
==== '''<big>اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:</big>''' ====


===== '''<big>موقعيت تاريخى</big>''' =====
===== '''<big>موقعيت تاريخى</big>''' =====
<big>روز سوم غدير است و ساعات پايانى برنامه سه روزه نزديك مى‏ شود. غيظ منافقين به اعلا درجه رسيده و آماده انفجار است. پيامبر صلى الله عليه وآله فضيلت بلندى از مناقب على‏ عليه السلام بر زبان جارى مى‏ فرمايد و همين جرقه ‏اى بر دل منافقين است كه كينه توزانه سخنانى بر زبان جارى كنند.</big>
<big>روز سوم غدير است و ساعات پايانى برنامه سه روزه نزديک مى‏ شود. غيظ منافقين به اعلا درجه رسيده و آماده انفجار است. پيامبر صلى الله عليه و آله فضيلت بلندى از مناقب على‏ عليه السلام بر زبان جارى مى‏ فرمايد و همين جرقه ‏اى بر دل منافقين است كه كينه توزانه سخنانى بر زبان جارى كنند.</big>




<big>اما يكى از آنان با صراحت تمام و با جرئتى كه تا آن روز ديده نشده در برابر پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى ‏گيرد و نسبت دروغ به آن حضرت مى‏ دهد و چنان بر گفته خود پافشارى مى‏ كند كه براى خود درخواست عذاب مى‏ كند، و عذاب الهى فوراً نازل مى ‏شود و امضاى الهى بر غدير براى همه ثابت مى‏ شود.</big>


<big><br />در اين ماجرا آيات قرآن يكى پس از ديگرى نازل مى‏ شود و آخرين صفحه غدير در متن قرآن نقش مى ‏بندد. مفصل ماجرا با جمع ‏بندى چند نقل تاريخى چنين است .<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح ۴۷ و ج ۸ )روضه( ص ۵۷ ح ۱۸. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل )شاذان( : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص ۵۰۵ ۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب‏الدين: ص ۸۳ . العمدة )ابن بطريق( : ص ۱۰۱. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۷۶  - ۲۶۷. بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۳  - ۳۲۰ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶ ۱۷۳ ۱۶۶ ۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۲  - ۴۰ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير ثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶ ۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير )ابن جوزى( : ج ۴ ص ۱۰.</ref></big>
<big>اما يكى از آنان با صراحت تمام و با جرئتى كه تا آن روز ديده نشده در برابر پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى ‏گيرد و نسبت دروغ به آن حضرت مى‏ دهد و چنان بر گفته خود پافشارى مى‏ كند كه براى خود درخواست عذاب مى‏ كند، و [[عذاب الهی]] فوراً نازل مى ‏شود و امضاى الهى بر غدير براى همه ثابت مى‏ شود.</big>


<big><br />نزديك غروب روز بيستم ذى‏ الحجة سال دهم هجرت آخرين لحظات برنامه سه روزه غدير است. در طول اين سه روز پيامبر صلى الله عليه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب اميرالمؤمنين و اهل‏ بيتش را براى مردم بيان مى ‏فرمايد. در آن لحظات عده ‏اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه ابوبكر و عمر و مغيره و عده ‏اى ديگر از منافقين نيز در ميان آنان بودند.</big>
<big><br />در اين ماجرا آيات قرآن يكى پس از ديگرى نازل مى‏ شود و آخرين صفحه غدير در متن [[قرآن]] نقش مى ‏بندد. مفصل ماجرا با جمع ‏بندى چند نقل تاريخى چنين است .<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح ۴۷ و ج ۸ )روضه( ص ۵۷ ح ۱۸. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل )شاذان( : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص ۵۰۵ ۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب‏الدين: ص ۸۳ . العمدة )ابن بطريق( : ص ۱۰۱. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۷۶  - ۲۶۷. بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۳  - ۳۲۰ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶ ۱۷۳ ۱۶۶ ۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۲  - ۴۰ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير ثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶ ۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير )ابن جوزى( : ج ۴ ص ۱۰.</ref></big>
 
<big><br />نزديک غروب روز بيستم ذى‏ الحجة سال دهم هجرت آخرين لحظات برنامه سه روزه غدير است. در طول اين سه روز پيامبر صلى الله عليه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب اميرالمؤمنين و اهل‏ بيتش را براى مردم بيان مى ‏فرمايد. در آن لحظات عده ‏اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و مغيره و عده ‏اى ديگر از منافقين نيز در ميان آنان بودند.</big>


<big>حارث فهرى از ميان آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقين به حساب مى‏ آمد. در اين حال پيامبر صلى الله عليه وآله خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:</big>
<big>حارث فهرى از ميان آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقين به حساب مى‏ آمد. در اين حال پيامبر صلى الله عليه وآله خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:</big>
خط ۵۵: خط ۴۸:
<big><br />انَّ فيكَ شِبْهاً مِنْ عيسَى بْنِ مَرْيَمَ. لَوْ لا انْ تَقُولَ فيكَ طَوائُفٌ مِنْ امِّتى ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فيكَ قَوْلاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ النّاسِ الاّ اخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ:</big>
<big><br />انَّ فيكَ شِبْهاً مِنْ عيسَى بْنِ مَرْيَمَ. لَوْ لا انْ تَقُولَ فيكَ طَوائُفٌ مِنْ امِّتى ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فيكَ قَوْلاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ النّاسِ الاّ اخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ:</big>


<big><br />
<big><br />در تو شباهتى به عيسى بن مريم وجود دارد. اگر نبود كه گروه ‏هايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مى ‏گفتم كه از كنار هر دسته از مردم مى‏ گذشتى خاك پاى تو را بر مى ‏داشتند و بدان تبرك مى ‏جستند.</big>
در تو شباهتى به عيسى بن مريم وجود دارد. اگر نبود كه گروه ‏هايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مى ‏گفتم كه از كنار هر دسته از مردم مى‏ گذشتى خاك پاى تو را بر مى ‏داشتند و بدان تبرك مى ‏جستند.</big>


<big><br />شنيدن اين منقبت بر منافقين گران آمد و مسخره كنان در بين خود گفتند: ببينيد چگونه او را مِثل عيسى بن مريم قرار داد! چطور چنين چيزى ممكن است؟!</big>
<big><br />شنيدن اين منقبت بر منافقين گران آمد و مسخره كنان در بين خود گفتند: ببينيد چگونه او را مِثل عيسى بن مريم قرار داد! چطور چنين چيزى ممكن است؟!</big>
خط ۶۶: خط ۵۸:
<big><br />در پى اين حركات منافقين، آيات سوره زخرف نازل شد:</big>
<big><br />در پى اين حركات منافقين، آيات سوره زخرف نازل شد:</big>


<big><br />«وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ . وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ . إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِى إِسْرائِيلَ . وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِى الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ . وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»</big><ref>زخرف ۶۱ - ۵۷</ref><big> :</big>
<big><br />«وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ . وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ . إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِى إِسْرائِيلَ . وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِى الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ . وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»<ref>زخرف:۵۷-۶۱.</ref></big><big>:</big>


<big><br />«هنگامى كه عيسى بن مريم مثال زده مى‏ شود قوم تو از آن رويگردان مى ‏شوند و مى‏ گويند: آيا اين بهتر است يا خدايان ما؟! اين سخن را جز از روى جدل بر زبان جارى نمى‏ كنند، چرا كه اينان گروهى مخاصمه‏ گر هستند. او نيست جز بنده ‏اى كه بر او تفضّل كرده‏ ايم و او را مثالى براى بنى ‏اسرائيل قرار داده‏ ايم. اگر مى ‏خواستيم از شما ملائكه ‏اى را قرار مى‏ داديم كه در زمين جانشين مى‏ شدند. اين علمى براى آن زمان است، پس درباره آن شك نداشته باشيد و از من پيروى كنيد كه اين صراط مستقيم است» .</big>
<big><br />«هنگامى كه عيسى بن مريم مثال زده مى‏ شود قوم تو از آن رويگردان مى ‏شوند و مى‏ گويند: آيا اين بهتر است يا خدايان ما؟! اين سخن را جز از روى جدل بر زبان جارى نمى‏ كنند، چرا كه اينان گروهى مخاصمه‏ گر هستند. او نيست جز بنده ‏اى كه بر او تفضّل كرده‏ ايم و او را مثالى براى بنى ‏اسرائيل قرار داده‏ ايم. اگر مى ‏خواستيم از شما ملائكه ‏اى را قرار مى‏ داديم كه در زمين جانشين مى‏ شدند. اين علمى براى آن زمان است، پس درباره آن شك نداشته باشيد و از من پيروى كنيد كه اين صراط مستقيم است» .</big>
خط ۸۳: خط ۷۵:


<big><br />آيا شما را كفايت نكرد نور على كه در آن شب ظلمانى هنگام خروج از خانه پيامبر ظاهر شد؟!</big>
<big><br />آيا شما را كفايت نكرد نور على كه در آن شب ظلمانى هنگام خروج از خانه پيامبر ظاهر شد؟!</big>


<big>آيا شما را كفايت نكرد كه على در مسير راهش با چند ديوار رو به رو شد و آن ديوارها شكافته شدند و او از آنها عبور كرد و دوباره شكاف ديوارها به هم آمد؟!</big>
<big>آيا شما را كفايت نكرد كه على در مسير راهش با چند ديوار رو به رو شد و آن ديوارها شكافته شدند و او از آنها عبور كرد و دوباره شكاف ديوارها به هم آمد؟!</big>


<big><br />آيا شما را كفايت نكرد همين روز غدير خم آنگاه كه رسول ‏اللَّه او را به ولايت منصوب نمود درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و ملائكه از آنجا بر شما مشرف گرديده و ندا مى ‏كنند: «هذا وَلِىُّ اللَّه فَاتَّبِعُوهُ وَ الاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّه فَاحْذَرُوهُ» : «اين ولى خداست، پيرو او باشيد؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مى ‏شود، پس از آن بر حذر باشيد» ؟</big>
<big>آيا شما را كفايت نكرد همين روز غدير خم آنگاه كه رسول ‏اللَّه او را به ولايت منصوب نمود درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و ملائكه از آنجا بر شما مشرف گرديده و ندا مى ‏كنند: «هذا وَلِىُّ اللَّه فَاتَّبِعُوهُ وَ الاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّه فَاحْذَرُوهُ» : «اين ولى خداست، پيرو او باشيد؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مى ‏شود، پس از آن بر حذر باشيد»؟</big>


<big><br />آيا شما را كفايت نكرد آنگاه كه ديديد على بن ابى‏ طالب راهى را مى ‏رفت كه در برابر او كوه‏ هايى بودند. براى آنكه او از مسير خود به راست و چپ نرود كوه‏ ها پيشاپيش او به حركت در آمدند و مسير او را باز كردند، و پس از عبور على بار ديگر به جاى خود باز گشتند؟!</big>
<big><br />آيا شما را كفايت نكرد آنگاه كه ديديد على بن ابى‏ طالب راهى را مى ‏رفت كه در برابر او كوه‏ هايى بودند. براى آنكه او از مسير خود به راست و چپ نرود كوه‏ ها پيشاپيش او به حركت در آمدند و مسير او را باز كردند، و پس از عبور على بار ديگر به جاى خود باز گشتند؟!</big>


<big><br />آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خدايا باز هم براى اينان آيات و نشانه‏ هايى ظاهر كن -  كه براى تو آسان است -  تا حجتت را بر اينان تمام كنى... .</big>
<big>آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خدايا باز هم براى اينان آيات و نشانه‏ هايى ظاهر كن -  كه براى تو آسان است -  تا حجتت را بر اينان تمام كنى... .</big>


<big><br />اينجا بود كه حارث فهرى برخاست و با لسانى تند و با جسارت در برابر پيامبر صلى الله عليه وآله قرار گرفت و گفت: وقتى قرار شد تو رسول ‏اللَّه باشى و على جانشين بعد از تو باشد و فاطمه دخترت سيده زنان عالم و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت باشند، پس براى ساير قريش چيزى باقى نگذاشته ‏اى؟!</big>
<big>اينجا بود كه حارث فهرى برخاست و با لسانى تند و با جسارت در برابر پيامبر صلى الله عليه وآله قرار گرفت و گفت: وقتى قرار شد تو رسول ‏اللَّه باشى و على جانشين بعد از تو باشد و فاطمه دخترت سيده زنان عالم و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت باشند، پس براى ساير قريش چيزى باقى نگذاشته ‏اى؟!</big>


<big><br />پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: من اين مقامات را تعيين نكرده ‏ام، بلكه خداوند معين فرموده است.</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: من اين مقامات را تعيين نكرده ‏ام، بلكه خداوند معين فرموده است.</big>


<big>حارث سخن را به نقطه اصلى اعتقاد بازگرداند و گفت: اى محمد! ما را دعوت كردى كه «لا الهَ الا اللَّه»را قبول كنيم و ما هم پذيرفتيم. سپس دعوتمان كردى كه پيامبرى تو را بپذيريم و ما پذيرفتيم در حالى كه قلبمان رضايت نمى‏ داد!! سپس دستور نماز و بعد از آن روزه را دادى و ما انجام داديم. بعد از آن دستور حج و خمس و زكات را دادى و ما انجام داديم. به همه اينها اكتفا نكردى تا امروز كه پسر عمويت را منصوب نمودى و گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ ...» آيا واقعاً همه اينها از طرف خدا بود؟</big>
<big>حارث سخن را به نقطه اصلى اعتقاد بازگرداند و گفت: اى محمد! ما را دعوت كردى كه «لا الهَ الا اللَّه»را قبول كنيم و ما هم پذيرفتيم. سپس دعوتمان كردى كه پيامبرى تو را بپذيريم و ما پذيرفتيم در حالى كه قلبمان رضايت نمى‏ داد!! سپس دستور نماز و بعد از آن روزه را دادى و ما انجام داديم. بعد از آن دستور حج و خمس و زكات را دادى و ما انجام داديم. به همه اينها اكتفا نكردى تا امروز كه پسر عمويت را منصوب نمودى و گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ ...» آيا واقعاً همه اينها از طرف خدا بود؟</big>
خط ۱۰۶: خط ۹۶:
<big><br />حارث گفت: تو ما را به حبّ على بن ابى ‏طالب دستور مى‏ دهى و گمان دارى كه او نسبت به تو همچون هارون نسبت به موسى است و شيعيان او سوار بر شتران نورانى به محشر مى ‏آيند و در عرصه قيامت بر ديگران فخر مى‏ كنند تا آنكه كنار حوض كوثر آيند و از آن بنوشند، و اين در حالى است كه بقيه امت در يك گروه جداگانه محشور مى‏ شوند. آيا همه اينها از آسمان نازل شده يا از پيش خود مى‏ گويى؟</big>
<big><br />حارث گفت: تو ما را به حبّ على بن ابى ‏طالب دستور مى‏ دهى و گمان دارى كه او نسبت به تو همچون هارون نسبت به موسى است و شيعيان او سوار بر شتران نورانى به محشر مى ‏آيند و در عرصه قيامت بر ديگران فخر مى‏ كنند تا آنكه كنار حوض كوثر آيند و از آن بنوشند، و اين در حالى است كه بقيه امت در يك گروه جداگانه محشور مى‏ شوند. آيا همه اينها از آسمان نازل شده يا از پيش خود مى‏ گويى؟</big>


<big><br />پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: آرى، از آسمان نازل شده و سپس من ابلاغ كرده ‏ام. خداوند ما را نورى در زير عرش خلق كرد.</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: آرى، از آسمان نازل شده و سپس من ابلاغ كرده ‏ام. خداوند ما را نورى در زير عرش خلق كرد.</big>


<big><br />حارث گفت: اكنون فهميدم كه تو ساحر كذّاب هستى! اى محمد، مگر شما هم از فرزندان آدم نيستيد؟</big>
<big>حارث گفت: اكنون فهميدم كه تو ساحر كذّاب هستى! اى محمد، مگر شما هم از فرزندان آدم نيستيد؟</big>


<big><br />حضرت فرمود: آرى، ولى خداوند ما را نورى در زير عرش خلق فرمود دوازده هزار سال قبل آنكه آدم را خلق كند. سپس آن نور را در صلب آدم قرار داد. آن نور از صلبى به صلب ديگر منتقل شد تا آنكه در صلب عبد اللَّه و ابوطالب از يكديگر جدا شديم. بنابراين خداوند ما را از آن نور خلق كرده و [[فرق من و على]] در اين است كه پيامبرى بعد از من نيست.</big>
<big>حضرت فرمود: آرى، ولى خداوند ما را نورى در زير عرش خلق فرمود دوازده هزار سال قبل آنكه آدم را خلق كند. سپس آن نور را در صلب آدم قرار داد. آن نور از صلبى به صلب ديگر منتقل شد تا آنكه در صلب عبد اللَّه و ابوطالب از يكديگر جدا شديم. بنابراين خداوند ما را از آن نور خلق كرده و [[فرق من و على]] در اين است كه پيامبرى بعد از من نيست.</big>


<big><br />آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى حارث! از خدا بترس و از آنچه درباره دشمنى على بن ابى‏طالب بر زبان آوردى توبه كن.</big>
<big>آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى حارث! از خدا بترس و از آنچه درباره دشمنى على بن ابى‏ طالب بر زبان آوردى توبه كن.</big>


<big><br />حارث سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا ! اگر محمد در آنچه مى‏ گويد صادق و راستگوست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى بر ما نازل كن كه انتقامى در اولينِ ما (منكرين ولايت) و نشانه ‏اى براى آيندگان ما باشد؛ و اگر آنچه محمد مى‏ گويد دروغ است عذابت را بر او نازل كن.</big>
<big>حارث سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا ! اگر محمد در آنچه مى‏ گويد صادق و راستگوست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى بر ما نازل كن كه انتقامى در اولينِ ما (منكرين ولايت) و نشانه ‏اى براى آيندگان ما باشد؛ و اگر آنچه محمد مى‏ گويد دروغ است عذابت را بر او نازل كن.</big>


<big><br />خداوند فوراً سخن حارث را با اين آيه براى پيامبر صلى الله عليه وآله فرستاد: «وَ إِذْ قالُوا اللهمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ»<ref>انفال / ۳۲</ref> : «آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» .</big>
<big><br />خداوند فوراً سخن حارث را با اين آيه براى پيامبر صلى الله عليه وآله فرستاد: «وَ إِذْ قالُوا اللهمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ»<ref>انفال / ۳۲</ref> : «آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» .</big>
خط ۱۲۶: خط ۱۱۶:
<big><br />حارث گفت: اى محمد! راه ديگر اين است كه براى قريش هم نصيبى از آنچه در اختيار دارى قرار دهى، چرا كه با اين برنامه تو بنى‏ هاشم همه مناقب عرب و عجم را به خود اختصاص دادند!</big>
<big><br />حارث گفت: اى محمد! راه ديگر اين است كه براى قريش هم نصيبى از آنچه در اختيار دارى قرار دهى، چرا كه با اين برنامه تو بنى‏ هاشم همه مناقب عرب و عجم را به خود اختصاص دادند!</big>


<big><br />حضرت فرمود: اين مسئله در اختيار من نيست، بلكه مربوط به خداوند تبارك و تعالى است.</big>
<big>حضرت فرمود: اين مسئله در اختيار من نيست، بلكه مربوط به خداوند تبارک و تعالى است.</big>


<big><br />حارث گفت: اگر اين گونه است اعلام مى‏ كنم كه قلبم توبه را نمى ‏پذيرد، ولى از حضور تو مى‏ روم! آنگاه برخاست و به سرعت به طرف شترش رفت و سوار شد و حركت كرد.</big>
<big>حارث گفت: اگر اين گونه است اعلام مى‏ كنم كه قلبم توبه را نمى ‏پذيرد، ولى از حضور تو مى‏ روم! آنگاه برخاست و به سرعت به طرف شترش رفت و سوار شد و حركت كرد.</big>


<big><br />اكنون دو عذاب الهى با هم نازل شد در حالى كه پيامبر صلى الله عليه وآله و اصحابش از فاصله‏ اى او را مى ‏ديدند. خداوند پرنده ‏اى را از آسمان فرستاد كه در منقار او ريگى به اندازه عدس بود. او آن ريگ را بر سر حارث رها كرد و از سر او وارد شد و از دُبُر او خارج گرديد. حارث بر زمين افتاد در حالى كه پاهايش را بر زمين مى‏ كوبيد. در همين حال ابر سياهى ظاهر شد و رعد و برقى زد و صاعقه‏ اى پديد آورد كه بر بدن حارث خورد و او را سوزانيد.</big>
<big>اكنون دو عذاب الهى با هم نازل شد در حالى كه پيامبر صلى الله عليه وآله و اصحابش از فاصله‏ اى او را مى ‏ديدند. خداوند پرنده ‏اى را از آسمان فرستاد كه در منقار او ريگى به اندازه عدس بود. او آن ريگ را بر سر حارث رها كرد و از سر او وارد شد و از دُبُر او خارج گرديد. حارث بر زمين افتاد در حالى كه پاهايش را بر زمين مى‏ كوبيد. در همين حال ابر سياهى ظاهر شد و رعد و برقى زد و صاعقه‏ اى پديد آورد كه بر بدن حارث خورد و او را سوزانيد.</big>


<big><br />در آن لحظه جبرئيل نازل شد و اين آيات را آورد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ»<ref>معارج / ۱ - ۳</ref> : «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع را درخواست كرد كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج‏ ها بود» .</big>
<big>در آن لحظه جبرئيل نازل شد و اين آيات را آورد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ»<ref>معارج / ۱ - ۳</ref> : «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع را درخواست كرد كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج‏ ها بود» .</big>


<big><br />پيامبر صلى الله عليه وآله به اصحابش فرمود: اكنون به طرف او برويد كه آنچه از خدا خواست بر او رسيد، چنانكه خداوند عزوجل مى ‏فرمايد: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»<ref>حضرت ابراهیم علیه السلام / ۱۵</ref> : «ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد» .</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه وآله به اصحابش فرمود: اكنون به طرف او برويد كه آنچه از خدا خواست بر او رسيد، چنانكه خداوند عزوجل مى ‏فرمايد: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»<ref>حضرت ابراهیم علیه السلام / ۱۵</ref> : «ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد» .</big>


<big>آنگاه اين آيه نازل شد: «أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ»<ref>حضرت ابراهیم علیه السلام / ۱۷</ref> : «آيا به عذاب ما عجله مى‏ كنند»؟!</big>
<big>آنگاه اين آيه نازل شد: «أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ»<ref>حضرت ابراهیم علیه السلام / ۱۷</ref> : «آيا به عذاب ما عجله مى‏ كنند»؟!</big>