۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴۶: | خط ۲۴۶: | ||
<big>يكى از مطالب بسيار مهم كه در اين حديث به صورت اشاره آمده، آن است كه در روز غدير بر فراز سر آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى درهاى آسمان پيش چشم همه گشوده شد و چشمان مردم لحظاتى بر پشت پرده باز شد و ملائكه را ديدند كه مردم را امر به پيروى از على بن ابىطالب عليه السلام مى نمايند. عين عبارتى كه در متن داستان گذشت چنين است:</big> | <big>يكى از مطالب بسيار مهم كه در اين حديث به صورت اشاره آمده، آن است كه در روز غدير بر فراز سر آن جمعيت صد و بيست هزار نفرى درهاى آسمان پيش چشم همه گشوده شد و چشمان مردم لحظاتى بر پشت پرده باز شد و ملائكه را ديدند كه مردم را امر به پيروى از على بن ابىطالب عليه السلام مى نمايند. عين عبارتى كه در متن داستان گذشت چنين است:</big> | ||
<big><br />در روز غدير خم - آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه وآله على عليه السلام را منصوب فرمود، درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و ملائكه از آنجا بر شما مُشْرِف شده اند و ندا مى كنند: «هذا وَلِىُّ اللَّه فَاتَّبِعُوهُ وَ الاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّه فَاحْذَرُوهُ» : «اين ولى خداست، پيرو او باشيد؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مى شود، پس از آن بر حذر باشيد» .</big> | <big><br />در روز غدير خم - آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه وآله على عليه السلام را منصوب فرمود، درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و ملائكه از آنجا بر شما مُشْرِف شده اند و ندا مى كنند: «هذا وَلِىُّ اللَّه فَاتَّبِعُوهُ وَ الاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّه فَاحْذَرُوهُ» : «اين ولى خداست، پيرو او باشيد؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مى شود، پس از آن بر حذر باشيد».</big> | ||
<big><br />اين رؤيت ملائكه در غدير يك بار هم در زمين به وقوع پيوست، آنگاه كه در غدير مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده بود و مى گفت: به خدا قسم روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند!</big> | <big><br />اين رؤيت ملائكه در غدير يك بار هم در زمين به وقوع پيوست، آنگاه كه در غدير مردى زيبا صورت و خوشبوى را ديدند كه در كنار مردم ايستاده بود و مى گفت: به خدا قسم روزى مانند امروز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را مؤكد نمود، و براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمى زند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند!</big> | ||
خط ۳۶۲: | خط ۳۶۲: | ||
<big><br />پس از پايان خطبه غدير، عصر روز بيستم ذى الحجة روز سوم غدير و ساعات پايانى برنامه سه روزه بود. از يك سو صد و بيست هزار نفر مرد و زن حاضر در غدير بدون استثنا با مقام نبوت و سپس با مقام ولايت بيعت كرده بودند. از سوى ديگر غيظ منافقين به درجه اعلا رسيده و آماده انفجار بود. در چنين شرايطى پيامبر صلى الله عليه وآله فضيلت بلندى از مناقب على عليه السلام بر زبان جارى فرمود و همين جرقه اى بر دل منافقين شد كه كينه توزانه سخنانى بر زبان جارى كنند.</big> | <big><br />پس از پايان خطبه غدير، عصر روز بيستم ذى الحجة روز سوم غدير و ساعات پايانى برنامه سه روزه بود. از يك سو صد و بيست هزار نفر مرد و زن حاضر در غدير بدون استثنا با مقام نبوت و سپس با مقام ولايت بيعت كرده بودند. از سوى ديگر غيظ منافقين به درجه اعلا رسيده و آماده انفجار بود. در چنين شرايطى پيامبر صلى الله عليه وآله فضيلت بلندى از مناقب على عليه السلام بر زبان جارى فرمود و همين جرقه اى بر دل منافقين شد كه كينه توزانه سخنانى بر زبان جارى كنند.</big> | ||
<big><br />در طول اين سه روز پيامبر صلى الله عليه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب اميرالمؤمنين و اهل بيتش را براى مردم بيان مى فرمود. در آن لحظات عده اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه ابوبكر و عمر و مغيره و عده اى ديگر از منافقين نيز در ميان آنان بودند، و حارث فهرى از بين آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقين به حساب مى آمد. او در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آمدند و او از طرف بقيه گفت:</big> | <big><br />در طول اين سه روز پيامبر صلى الله عليه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب اميرالمؤمنين و اهل بيتش را براى مردم بيان مى فرمود. در آن لحظات عده اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] و عمر و مغيره و عده اى ديگر از منافقين نيز در ميان آنان بودند، و حارث فهرى از بين آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقين به حساب مى آمد. او در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آمدند و او از طرف بقيه گفت:</big> | ||
<big><br />اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟</big> | <big><br />اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟</big> | ||
خط ۳۸۰: | خط ۳۸۰: | ||
<big><br /></big> | <big><br /></big> | ||
<big>همچنين مراجعه شود به عنوان: | <big>همچنين مراجعه شود به عنوان: حارث بن نعمان فهرى / آيه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...» ، و عنوان: [[منافقين]] / اهانت به پيامبر صلى الله عليه وآله پس از خطبه غدير.</big> | ||
== '''<big>پيامد ماجراى حارث و سنگ آسمانى</big>''' . <ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۶۸ - ۱۶۳</ref> == | == '''<big>پيامد ماجراى حارث و سنگ آسمانى</big>''' . <ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۶۸ - ۱۶۳</ref> == | ||
خط ۴۹۵: | خط ۴۹۵: | ||
<big><br />پيامبر صلى الله عليه وآله باز هم خواست راه توبه را به همه مردم نشان دهد كه بازگشت به صراط مستقيم هيچ وقت دير نيست و آشتى با خدا و اهل بيت عليهم السلام هميشه ممكن است. همچنين خواست اين نكته را خاطر نشان كند كه بايد از دشمنان غدير فاصله گرفت و از آنان دورى جست. از اين رو به حارث فرمود: «يا از اين گفته ات توبه كن يا از ما فاصله بگير و از پيش ما برو» .</big> | <big><br />پيامبر صلى الله عليه وآله باز هم خواست راه توبه را به همه مردم نشان دهد كه بازگشت به صراط مستقيم هيچ وقت دير نيست و آشتى با خدا و اهل بيت عليهم السلام هميشه ممكن است. همچنين خواست اين نكته را خاطر نشان كند كه بايد از دشمنان غدير فاصله گرفت و از آنان دورى جست. از اين رو به حارث فرمود: «يا از اين گفته ات توبه كن يا از ما فاصله بگير و از پيش ما برو» .</big> | ||
<big>حارث باطن ظلمانى خود را بار ديگر نشان داد و مطلبى را بر زبان آورد كه حرف دل منافقين حاضر در غدير بود. او گفت: «قلبم براى توبه مرا همراهى نمى كند؛ ولى از نزد تو مى روم» !</big> | <big>حارث باطن ظلمانى خود را بار ديگر نشان داد و مطلبى را بر زبان آورد كه حرف دل منافقين حاضر در غدير بود. او گفت: «قلبم براى توبه مرا همراهى نمى كند؛ ولى از نزد تو مى روم»!</big> | ||
<big><br />معجزه عظيم پيش چشمان آن جمعيت انبوه كه براى پايان ماجرا گردن كشيده بودند، به وقوع پيوست. خاطره اى كه از اصحاب فيل در ذهن ها مانده بود و خداوند قدرت خود را با سنگ ريزه هاى آسمانى نشان داده بود، اينك با تمام شدن سخن حارث و فاصله گرفتن او از مجلس پيامبر صلى الله عليه وآله تكرار شد.</big> | <big><br />معجزه عظيم پيش چشمان آن جمعيت انبوه كه براى پايان ماجرا گردن كشيده بودند، به وقوع پيوست. خاطره اى كه از اصحاب فيل در ذهن ها مانده بود و خداوند قدرت خود را با سنگ ريزه هاى آسمانى نشان داده بود، اينك با تمام شدن سخن حارث و فاصله گرفتن او از مجلس پيامبر صلى الله عليه وآله تكرار شد.</big> | ||
خط ۵۰۱: | خط ۵۰۱: | ||
<big><br />پرنده اى در آسمان ظاهر شد كه سنگى به اندازه عدس در منقار داشت و آن را بر سر حارث فرود آورد. آن سنگ طول قامت او را درنورديد و او را نقش زمين ساخت و پيش چشمان مردم دست و پا زد و جان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۰.</ref></big> | <big><br />پرنده اى در آسمان ظاهر شد كه سنگى به اندازه عدس در منقار داشت و آن را بر سر حارث فرود آورد. آن سنگ طول قامت او را درنورديد و او را نقش زمين ساخت و پيش چشمان مردم دست و پا زد و جان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۲۰.</ref></big> | ||
<big><br />اگر در ماجراى نصاراى نجران كار به مباهله نرسيد تا يد قدرت خداوند متعال را در پشتيبانى از پيامبرش صلى الله عليه وآله ببينند، | <big><br />اگر در ماجراى نصاراى نجران كار به مباهله نرسيد تا يد قدرت خداوند متعال را در پشتيبانى از پيامبرش صلى الله عليه وآله ببينند، اينک دشمن غدير مباهله را رسمى كرد و خداوند نيز با پاسخ به او، حاضرين غدير و شنوندگان ماجراى غدير تا آخر دنيا را در برابر هر شبهه اى بيمه كرد و در واقع خداوند تعالى ارتباط غدير را به ذات اقدس خويش اعلام كرد.</big> | ||
==== '''<big> طرز تفكر حارث فهرى چه بود؟</big>''' ==== | ==== '''<big> طرز تفكر حارث فهرى چه بود؟</big>''' ==== | ||
<big>تحليلى درباره انگيزه حارث فهرى و مو شكافى سخنانش و كيفيت اعتقادى او در سخنى كه بر زبان آورد، نشان خواهد داد كه او | <big>تحليلى درباره انگيزه حارث فهرى و مو شكافى سخنانش و كيفيت اعتقادى او در سخنى كه بر زبان آورد، نشان خواهد داد كه او يک نمونه از افرادى با چنين عقيده بود. حارث فهرى در حقيقت خدا و رسول را قبول داشت و فقط در ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام مردد بود، مانند بسيارى از آنانكه اميرالمؤمنين عليه السلام را پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله تنها گذاشتند.</big> | ||
<big>حارث به طور علنى باطن خود را آشكار ساخت و جمله اش به قدرى در رساندن اين مطلب صريح است كه روشن تر از آن نمى توان يافت. اين صراحت در چند جهت جلوه گر است:</big> | <big>حارث به طور علنى باطن خود را آشكار ساخت و جمله اش به قدرى در رساندن اين مطلب صريح است كه روشن تر از آن نمى توان يافت. اين صراحت در چند جهت جلوه گر است:</big> | ||
خط ۵۱۶: | خط ۵۱۶: | ||
<big><br />اينها چيزى بود كه در دل بسيارى وجود داشت! لذا مى بينم خداوند متعال صريحاً حكم به كفر چنين كسى كرده كه بگويد: «خدايا» و بعد دعا كند كه اگر اين مطلب حق و از جانب توست بر ما عذاب بفرست، آنجا كه مى فرمايد: «للكافرين ليس له دافع . من اللَّه ذى المعارج» : «براى كافرين دفع كننده اى از عذاب خداوندى وجود ندارد. از سوى خداوند...» .</big> | <big><br />اينها چيزى بود كه در دل بسيارى وجود داشت! لذا مى بينم خداوند متعال صريحاً حكم به كفر چنين كسى كرده كه بگويد: «خدايا» و بعد دعا كند كه اگر اين مطلب حق و از جانب توست بر ما عذاب بفرست، آنجا كه مى فرمايد: «للكافرين ليس له دافع . من اللَّه ذى المعارج» : «براى كافرين دفع كننده اى از عذاب خداوندى وجود ندارد. از سوى خداوند...» .</big> | ||
<big | <big>مهم تر اينكه خدا عذاب چنين كسى را سريع فرستاد تا شدت غضبش بر منكرين ولايت على بن ابى طالب عليه السلام بر همه معلوم شود. <ref>مناقب آل ابى طالب: ج ۱ ص ۵۳۸</ref></big> | ||
<big><br />چه كسى فكر مى كرد پايان بخش مراسم سه روزه غدير معجزه اى آشكار براى شكست دشمن غدير باشد. در هيچ يك از اوامر الهى - كه پيامبر صلى الله عليه وآله ابلاغ فرموده خداوند اقدام معجزه آسايى براى مقابله كنندگان با آن برنامه در دنيا نداشته است؛ چنانچه در هيچ يك از فرامين الهى دشمن از خداوند درخواست عذاب نكرده است.</big> | <big><br />چه كسى فكر مى كرد پايان بخش مراسم سه روزه غدير معجزه اى آشكار براى شكست دشمن غدير باشد. در هيچ يك از اوامر الهى - كه پيامبر صلى الله عليه وآله ابلاغ فرموده خداوند اقدام معجزه آسايى براى مقابله كنندگان با آن برنامه در دنيا نداشته است؛ چنانچه در هيچ يك از فرامين الهى دشمن از خداوند درخواست عذاب نكرده است.</big> | ||
<big | <big>اين در حالى است كه در تاريخ انبياء اين مسئله سابقه داشته و بارها مردمِ گمراه به پيامبرانشان گفته اند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا اِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقينَ» : «اگر راست مىگويى آنچه ما را از آن مىترسانى بياور» .</big> | ||
<big>اين گونه خطاب را در آيات زير ملاحظه نماييد:</big> | <big>اين گونه خطاب را در آيات زير ملاحظه نماييد:</big> | ||
خط ۵۳۰: | خط ۵۲۶: | ||
<big>سوره هود عليه السلام: آيه ۳۲. سوره انبياء عليهم السلام: آيه ۳۸. سوره شعراء: آيه ۱۸۷. سوره نمل: آيه ۷۱. سوره عنكبوت: آيه ۲۹. سوره سبأ: آيه ۲۹. سوره يس: آيه ۴۸. سوره احقاف: آيه ۲۲. سوره ملك: آيه ۲۵.</big> | <big>سوره هود عليه السلام: آيه ۳۲. سوره انبياء عليهم السلام: آيه ۳۸. سوره شعراء: آيه ۱۸۷. سوره نمل: آيه ۷۱. سوره عنكبوت: آيه ۲۹. سوره سبأ: آيه ۲۹. سوره يس: آيه ۴۸. سوره احقاف: آيه ۲۲. سوره ملك: آيه ۲۵.</big> | ||
<big>فقط در غدير بود كه حارث فهرى به نمايندگى از منافقين صريحاً از خدا درخواست عذاب كرد. در واقع يك مباهله تمام عيار در برابر صد و بيست هزار نفر مطرح شد كه جز پاسخ فورى خداوند راه ديگرى براى حل قاطع مسئله نبود.</big><big><br /></big> | |||
<big>در آن لحظات هم گفتار منكر غدير و هم پاسخ دندان شكن الهى عجيب بود، و توانست امضاى الهى را در قاطع ترين شكل آن به همه جهانيان نشان دهد. پيشبينى و برنامه ريزى اين مرحله از مراسم غدير فراتر از آن بود كه به عنوان يك پاسخ كوتاه به يك معترض بی جا مطرح شود.</big> | |||
<big>در آن لحظات هم گفتار منكر غدير و هم پاسخ دندان شكن الهى عجيب بود، و توانست امضاى الهى را در قاطع ترين شكل آن به همه جهانيان نشان دهد. پيشبينى و | |||
<big><br />در واقع اعتراض حارث فهرى به نيابت از همه كسانى بود كه از آن روز تا قيامت تصميم مخالفت و دشمنى با غدير داشتند، همان گونه كه پاسخ خداوند قاطعيت حضرت جلالش را در حمايت از غدير به همه فهماند؛ و به همين جهت خبر آن از دو سو در متن قرآن جاى گرفت.</big> | <big><br />در واقع اعتراض حارث فهرى به نيابت از همه كسانى بود كه از آن روز تا قيامت تصميم مخالفت و دشمنى با غدير داشتند، همان گونه كه پاسخ خداوند قاطعيت حضرت جلالش را در حمايت از غدير به همه فهماند؛ و به همين جهت خبر آن از دو سو در متن قرآن جاى گرفت.</big> | ||
خط ۶۴۵: | خط ۶۳۷: | ||
<big><br />و اما بيان هر يك از اين موارد:</big> | <big><br />و اما بيان هر يك از اين موارد:</big> | ||
<big><br />''' | <big><br />'''احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى (ثعالبى) نيشابورى، ابواسحاق (م ۴۲۷ يا ۴۳۷ ق)'''</big> | ||
<big>ابواسحاق | <big>[[ابواسحاق ثعلبی]] در «الكشف و البيان» گويد: از سفيان بن عُيَينه پرسيدند: آيه «سَألَ سائِلٌ» درباره چه كسى نازل شده است؟ وى گفت: مطلبى از من پرسيدى كه پيش از تو كسى مرا از آن نپرسيده است. پدرم، از جعفر بن محمد و او از پدرانش عليهم السلام نقل كرده كه چون رسولخدا صلى الله عليه وآله به غدير خم رسيد، ندا داد و مردم گرد آمدند. پس دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است.</big> | ||
<big><br />خبر اين رخداد در شهرها پيچيد و پراكنده گشت و به حارث بن نعمان فِهرى رسيد. او بر شتر ماده اش سوار شد و خود را به ابطح رساند. از شترش پياده شد و آن را خوابانيد و بست. سپس نزد پيامبر صلى الله عليه وآله - كه اصحابش گرداگرد او بودند - رفت و گفت: اى محمد، از جانب خدا به ما دستور دادى شهادت دهيم كه معبودى به جز او نيست و تو فرستاده اويى، آن را از تو پذيرفتيم. فرمان دادى كه پنج نوبت نماز بگزاريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه زكات بدهيم، آن را پذيرفتيم. فرمان دادى كه در ماه رمضان روزه بگيريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه حج گزاريم، آن را نيز پذيرفتيم. اما تو به اينها راضى نشدى تا اينكه دو بازوى پسر عمويت را بالا بردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. آيا اين از سوى تو است يا از سوى خداى عزوجل؟ پيامبر صلى الله عليه وآله پاسخ داد: سوگند به خدايى كه معبودى جز او نيست اين از سوى خداست.</big> | <big><br />خبر اين رخداد در شهرها پيچيد و پراكنده گشت و به حارث بن نعمان فِهرى رسيد. او بر شتر ماده اش سوار شد و خود را به ابطح رساند. از شترش پياده شد و آن را خوابانيد و بست. سپس نزد پيامبر صلى الله عليه وآله - كه اصحابش گرداگرد او بودند - رفت و گفت: اى محمد، از جانب خدا به ما دستور دادى شهادت دهيم كه معبودى به جز او نيست و تو فرستاده اويى، آن را از تو پذيرفتيم. فرمان دادى كه پنج نوبت نماز بگزاريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه زكات بدهيم، آن را پذيرفتيم. فرمان دادى كه در ماه رمضان روزه بگيريم، آن را از تو پذيرفتيم. دستور دادى كه حج گزاريم، آن را نيز پذيرفتيم. اما تو به اينها راضى نشدى تا اينكه دو بازوى پسر عمويت را بالا بردى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. آيا اين از سوى تو است يا از سوى خداى عزوجل؟ پيامبر صلى الله عليه وآله پاسخ داد: سوگند به خدايى كه معبودى جز او نيست اين از سوى خداست.</big> | ||
خط ۶۵۵: | خط ۶۴۷: | ||
<big>هنوز حارث به مركبش نرسيده بود كه خدا سنگى بر او افكند، كه بر سرش خورد و از مقعدش بيرون آمد و او را كشت. سپس خداى عزوجل اين آيات را فرو فرستاد: «سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ» : خواهنده اى عذابى را در خواست كرد كه از آنِ كافران است و هيچ بازدارنده اى از آن نيست.<ref>الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵.</ref></big> | <big>هنوز حارث به مركبش نرسيده بود كه خدا سنگى بر او افكند، كه بر سرش خورد و از مقعدش بيرون آمد و او را كشت. سپس خداى عزوجل اين آيات را فرو فرستاد: «سَألَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلكافِرينَ لَيسَ لَهُ دافِعٌ» : خواهنده اى عذابى را در خواست كرد كه از آنِ كافران است و هيچ بازدارنده اى از آن نيست.<ref>الكشف و البيان: ج ۱۰ ص ۳۵.</ref></big> | ||
<big><br />دانشمندان اهل تسنّن بسيار از تفسير و ديگر مؤلفات ثعلبى نقل و به روايات او استشهاد و اعتماد كرده اند، از جمله: قرطبى، نَوَوى، كمال الدين دميرى، نورالدين حلبى، حسين دياربكرى، محمد بن معتمدخان بدخشى و احمد بن باكثير مكّى. <ref>تفسير قرطبى: ج ۱۳ ص ۲۵۰ و ج ۱۴ ص ۱۸۱ ۱۸۰. تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۹۶. حياة الحيوان: «كلب» . انسان العيون: ج ۱ ص ۹۹. تاريخ الخميس: ج ۱ ص ۳. مفتاح النجا (مخطوط) . وسيلة المآل (مخطوط) .</ref><br />به خصوص در مورد اسانيد روايى تفسير ثعلبى نزد اهل سنت نيز تفسير ثعلبى از كتاب هاى شناخته شده و مورد اعتماد اهل سنت است. آنان اين كتاب را با اسانيد خود از مؤلفش روايت مى كنند، و روايات آن را نقل و به آنها اعتماد مى نمايند، از جمله: عزّالدين ابن اثير<ref>اسد الغابة: ج ۱ ص ۸</ref>.و ابومحمد بن محمدامير در رساله اسانيدش.</big> | <big><br />دانشمندان اهل تسنّن بسيار از تفسير و ديگر مؤلفات ثعلبى نقل و به روايات او استشهاد و اعتماد كرده اند، از جمله: قرطبى، نَوَوى، كمال الدين دميرى، نورالدين حلبى، حسين دياربكرى، محمد بن معتمدخان بدخشى و احمد بن باكثير مكّى. <ref>تفسير قرطبى: ج ۱۳ ص ۲۵۰ و ج ۱۴ ص ۱۸۱ ۱۸۰. تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۹۶. حياة الحيوان: «كلب» . انسان العيون: ج ۱ ص ۹۹. تاريخ الخميس: ج ۱ ص ۳. مفتاح النجا (مخطوط) . وسيلة المآل (مخطوط) .</ref><br />به خصوص در مورد اسانيد روايى تفسير ثعلبى نزد [[اهل سنت]] نيز تفسير ثعلبى از كتاب هاى شناخته شده و مورد اعتماد اهل سنت است. آنان اين كتاب را با اسانيد خود از مؤلفش روايت مى كنند، و روايات آن را نقل و به آنها اعتماد مى نمايند، از جمله: عزّالدين ابن اثير<ref>اسد الغابة: ج ۱ ص ۸</ref>.و ابومحمد بن محمدامير در رساله اسانيدش.</big> | ||
<big><br />ياقوت حَمَوى و ابن خَلِّكان و ذهبى و ابن وردى و صفدى و يافعى و ابن شحنه و ابن قاضى شُهبه و سيوطى و ولى اللَّه دهلوى معجم الادباء: ج ۱۲ ص ۲۶۲. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۶۲ ۶۱ . العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۲۷. تتمّة المختصر: حوادث سال ۴۲۷. الوافى بالوفيات: ج ۸ ص ۳۳. مرآة الجنان: حوادث سال ۴۲۷. روض المناظر: حوادث سال ۴۲۷. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۲۰۷. بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۱ ص ۳۵۶. وى را توثيق كرده و ستوده اند، به خصوص در تفسير و ادبيات. او تأليفات بسيار دارد، از جمله تفسيرى به نام «الكشف و البيان عن تفسير القرآن» و «الكامل فى علم القرآن» و «العرائس» . ثعلبى از ابوطاهر بن خزيمه، امام ابوبكر بن مهران مُقرى و ابوالقاسم قشيرى روايت كرده است. ابوالحسن واحدى شاگرد او است. ابوالقاسم قشير، عبدالغافر بن اسماعيل و ذهبى فارسى نيز وى را ستوده اند.</big> | <big><br />ياقوت حَمَوى و ابن خَلِّكان و ذهبى و ابن وردى و صفدى و يافعى و ابن شحنه و ابن قاضى شُهبه و سيوطى و ولى اللَّه دهلوى معجم الادباء: ج ۱۲ ص ۲۶۲. وفيات الاعيان: ج ۱ ص ۶۲ ۶۱ . العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۲۷. تتمّة المختصر: حوادث سال ۴۲۷. الوافى بالوفيات: ج ۸ ص ۳۳. مرآة الجنان: حوادث سال ۴۲۷. روض المناظر: حوادث سال ۴۲۷. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۲۰۷. بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۱ ص ۳۵۶. وى را توثيق كرده و ستوده اند، به خصوص در تفسير و ادبيات. او تأليفات بسيار دارد، از جمله تفسيرى به نام «الكشف و البيان عن تفسير القرآن» و «الكامل فى علم القرآن» و «العرائس» . ثعلبى از ابوطاهر بن خزيمه، امام ابوبكر بن مهران مُقرى و ابوالقاسم قشيرى روايت كرده است. ابوالحسن واحدى شاگرد او است. ابوالقاسم قشير، عبدالغافر بن اسماعيل و ذهبى فارسى نيز وى را ستوده اند.</big> |