پرش به محتوا

جاهلیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۸۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۹ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== استفاده دشمنان از جاهليت در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۰۹. ژرفاى غدير: ص ۱۴۸ ۱۴۶. </ref> ==
== استفاده دشمنان از جاهليت در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۰۹. ژرفاى غدير: ص ۱۴۸ ۱۴۶. </ref> ==
   در لحظاتى كه خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله به اوج خود رسيد و حضرت جمله معروف«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» را بر زبان جارى فرمود، منافقين و به خصوص اصحاب صحيفه طاقتشان تمام شد و از همان مقابل منبر سخنانى توهين‏ آميز بين خود رد و بدل كردند. خداوند در پاسخ به اين اهانت‏ ها اين آيات را نازل كرد:
   در لحظاتى كه خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله به اوج خود رسيد و حضرت جمله معروف«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» را بر زبان جارى فرمود، منافقين و به خصوص اصحاب صحيفه طاقتشان تمام شد و از همان مقابل منبر سخنانى توهين‏ آميز بين خود رد و بدل كردند.
 
خداوند در پاسخ به اين اهانت‏ ها اين آيات را نازل كرد:


«ن . وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ . وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ . وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ . فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ . بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ . إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»<ref>قلم /  ۸  - ۱ . </ref>
«ن . وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ . وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ . وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ . فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ . بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ . إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»<ref>قلم /  ۸  - ۱ . </ref>
خط ۶: خط ۸:
«ن. قسم به قلم و آنچه مى‏ نگارند. تو به بركت نعمت پروردگارت ديوانه نيستى. و براى تو اجرى بى منت است، و تو صاحب اخلاقى عظيم هستى. به زودى مى ‏بينى و آنان هم مى‏ بينند كه كداميك از شما [[مغرور]] شده ‏ايد. پروردگار تو به كسانى كه از راه او منحرف شده‏ اند و به هدايت شدگان آگاه تر است.
«ن. قسم به قلم و آنچه مى‏ نگارند. تو به بركت نعمت پروردگارت ديوانه نيستى. و براى تو اجرى بى منت است، و تو صاحب اخلاقى عظيم هستى. به زودى مى ‏بينى و آنان هم مى‏ بينند كه كداميك از شما [[مغرور]] شده ‏ايد. پروردگار تو به كسانى كه از راه او منحرف شده‏ اند و به هدايت شدگان آگاه تر است.


نكته قابل توجه در اين اهانت ‏ها اين است كه اهل جاهلیت در آغاز [[بعثت]] با شنيدن كلمات آسمانى -  كه هر شنونده ‏اى را مبهوت مى ‏كرد -  نسبت [[جنون]] به پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ دادند. در غدير نيز منافقين كه در صدد بازگرداندن قهقرايى مردم به جاهلیت بودند دقيقاً همان كلمات را به كار مى‏ بردند و به آن حضرت نسبت جنون مى‏ دادند!
نكته قابل توجه در اين اهانت ‏ها اين است كه اهل جاهلیت در آغاز [[بعثت]] با شنيدن كلمات آسمانى -  كه هر شنونده ‏اى را مبهوت مى ‏كرد -  نسبت [[جنون]] به پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ دادند.
 
در غدير نيز منافقين كه در صدد بازگرداندن قهقرايى مردم به جاهلیت بودند دقيقاً همان كلمات را به كار مى‏ بردند و به آن حضرت نسبت جنون مى‏ دادند!


  يكى از فتنه انگيزى‏ هاى منافقين پس از خطبه غدير، دستاويزهاى قومى و تعصبات جاهلى بود كه براى خود منافقين هم بسيار ارزش داشت. اين تعصبات پس از خطبه غدير به دو شكل مطرح شد:
  يكى از فتنه انگيزى‏ هاى منافقين پس از خطبه غدير، دستاويزهاى قومى و تعصبات جاهلى بود كه براى خود منافقين هم بسيار ارزش داشت. اين تعصبات پس از خطبه غدير به دو شكل مطرح شد:


'''۱-  تعصب قومى و سنّ'''
=== '''۱-  تعصب قومى و سنّ''' ===
 
اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله از ميان همه مردم پسر عمويش را انتخاب كرده بود از سوى منافقين يک تعصب فاميلى به حساب می ‏آمد، در حالى كه از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله [[انتصاب]] افضل الناس به امر خدا بود.
اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله از ميان همه مردم پسر عمويش را انتخاب كرده بود از سوى منافقين يک تعصب فاميلى به حساب می ‏آمد، در حالى كه از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله [[انتصاب]] افضل الناس به امر خدا بود.


اينكه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام از نظر سنى جوان بود براى متعصبينى كه بزرگى را به سال مى ‏دانستند و حتى به عقل هم نمى ‏دانستند، يك تعصب به حساب مى ‏آمد؛ چرا كه براى آنان تحمل ولايت و صاحب اختيارى يك جوان مخالف تعصبات قومى و محلى بود چنانكه درباره خود پيامبرصلى الله عليه وآله نيز همين بهانه را مطرح كردند و گفتند:«دين پيرمردان قومت را نفى مى ‏كنى»؟! <ref>بحار الانوار: ۱۸ ص ۱۹۸ ۱۵۶.</ref>
اينكه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام از نظر سنى جوان بود براى متعصبينى كه بزرگى را به سال مى ‏دانستند و حتى به عقل هم نمى ‏دانستند، يك تعصب به حساب مى ‏آمد؛ چرا كه براى آنان تحمل ولايت و صاحب اختيارى يك جوان مخالف تعصبات قومى و محلى بود چنانكه درباره خود پيامبرصلى الله عليه وآله نيز همين بهانه را مطرح كردند و گفتند:«دين پيرمردان قومت را نفى مى ‏كنى»؟! <ref>بحار الانوار: ۱۸ ص ۱۹۸ ۱۵۶.</ref>


'''۲-  مطرح كردن خلافت به عنوان غنيمت!'''
=== '''۲-  مطرح كردن خلافت به عنوان غنيمت!''' ===
همچنين [[تعصبات جاهليت]] در تقسيم غنايم را به خاطر آوردند و خيال كردند خلافت هم يكى از غنايم جنگى است كه هر كس تلاشى در راه اسلام كرده بايد در آن سهمى داشته باشد. جا داشت خطابى با اين مضامين به آنان گفته شود اگر بنا باشد همه مسلمانان سهمى داشته باشند پس همه بايد خليفه باشند و به اندازه خود فرمان دهند اگر قرار به سهميه ‏بندى باشد شما كدامين روز از جنگ فرار نكرده ‏ايد و به اسلام ضربه نزده ‏ايد كه امروز سهم خود را مى ‏خواهيد؛ مگر اكثر شما منافقين، كسانى نيستيد كه در فتح مكه از ترس شمشير مسلمان شديد و پيامبرصلى الله عليه وآله شما را [[طلقاء]] و آزادشدگان ناميد.


همچنين [[تعصبات جاهليت]] در تقسيم غنايم را به خاطر آوردند و خيال كردند خلافت هم يكى از غنايم جنگى است كه هر كس تلاشى در راه اسلام كرده بايد در آن سهمى داشته باشد. جا داشت خطابى با اين مضامين به آنان گفته شود اگر بنا باشد همه مسلمانان سهمى داشته باشند پس همه بايد خليفه باشند و به اندازه خود فرمان دهند اگر قرار به سهميه ‏بندى باشد شما كدامين روز از جنگ فرار نكرده ‏ايد و به اسلام ضربه نزده ‏ايد كه امروز سهم خود را مى ‏خواهيد؛ مگر اكثر شما منافقين، كسانى نيستيد كه در فتح مكه از ترس شمشير مسلمان شديد و پيامبرصلى الله عليه وآله شما را [[طلقاء]] و آزادشدگان ناميد. اگر بنا به تقسيم و سهميه‏ گذارى هم باشد، اسلام مديون على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است و روزى از اسلام نبوده كه آن حضرت فداكارى و از خود گذشتگى در راه خدا نشان نداده باشد. روزهايى كه همه فرار مى‏ كردند و همه از اقدام هراس داشتند و كسى براى اقدام نبود، در همه اين روزها اين على‏ عليه السلام بود كه مشكل اسلام را حل كرد. اى منافقين پر مدعا ! شرم نمى‏كنيد كه مثل شمايى مى‏ خواهد شريك على عليه السلام در خلافت باشد و در پى سهميه خويش است؟!
اگر بنا به تقسيم و سهميه‏ گذارى هم باشد، اسلام مديون على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است و روزى از اسلام نبوده كه آن حضرت فداكارى و از خود گذشتگى در راه خدا نشان نداده باشد.  
 
روزهايى كه همه فرار مى‏ كردند و همه از اقدام هراس داشتند و كسى براى اقدام نبود، در همه اين روزها اين على‏ عليه السلام بود كه مشكل اسلام را حل كرد. اى منافقين پر مدعا ! شرم نمى‏كنيد كه مثل شمايى مى‏ خواهد شريك على عليه السلام در خلافت باشد و در پى سهميه خويش است؟!


== اصحاب صحيفه ملعونه و جاهليت<ref>ژرفای غدیر:ص ۱۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۲۳ ۴۲۲</ref> ==
== اصحاب صحيفه ملعونه و جاهليت<ref>ژرفای غدیر:ص ۱۷۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۲۳ ۴۲۲</ref> ==
  يكى از جملاتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر اصحاب صحيفه فرمود اين جمله است: ضاهُوهُمْ فى صَحيفَتِهِمُ الَّتى كَتَبُوها عَلَيْنا فِى الْجاهِلِيَّةِ.
  يكى از جملاتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر اصحاب صحيفه فرمود اين جمله است: ضاهُوهُمْ فى صَحيفَتِهِمُ الَّتى كَتَبُوها عَلَيْنا فِى الْجاهِلِيَّةِ.


اين كلام پيامبرصلى الله عليه وآله درباره امضا كنندگان صحيفه است كه رو در روى آنان به كنايه فرمود: امروز در امت من گروهى صبح كرده‏اند كه شباهت دارند به كسانى كه در جاهليت بر ضد ما صحيفه‏اى نوشتند و آن را در كعبه آويختند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۶. همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>
اين كلام پيامبر صلى الله عليه وآله درباره امضا كنندگان صحيفه است كه رو در روى آنان به كنايه فرمود: امروز در امت من گروهى صبح كرده ‏اند كه شباهت دارند به كسانى كه در جاهليت بر ضد ما صحيفه ‏اى نوشتند و آن را در كعبه آويختند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۶. همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>


قريش در جاهليت وقتى راه‏هاى مختلف مبارزه با پيامبرصلى الله عليه وآله را تجربه كردند و به نتيجه ‏اى نرسيدند، به عنوان آخرين اقدام [[پيمان‏ نامه ‏اى]] نوشتند و بر سر آن هم قسم شدند كه با هيچ يك از بنى ‏هاشم مجالست نكنند و با آنان معامله ننمايند تا زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را تسليم قريش كنند تا او را بكشند!
قريش در جاهليت وقتى راه‏هاى مختلف مبارزه با پيامبرصلى الله عليه وآله را تجربه كردند و به نتيجه ‏اى نرسيدند، به عنوان آخرين اقدام [[پيمان‏ نامه ‏اى]] نوشتند و بر سر آن هم قسم شدند كه با هيچ يك از بنى ‏هاشم مجالست نكنند و با آنان معامله ننمايند تا زمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را تسليم قريش كنند تا او را بكشند!
خط ۴۰: خط ۴۶:


براى روشن شدن سوء استفاده ‏هاى منافقين در اين صحيفه، كافى است در جهت‏گيرى  ‏هايى كه در فرازهاى صحيفه آمده دقت شود. يكى از اين اهداف [[شوم]] استفاده از تعصبات جاهلى جامعه آن روز مسلمين و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى بود.
براى روشن شدن سوء استفاده ‏هاى منافقين در اين صحيفه، كافى است در جهت‏گيرى  ‏هايى كه در فرازهاى صحيفه آمده دقت شود. يكى از اين اهداف [[شوم]] استفاده از تعصبات جاهلى جامعه آن روز مسلمين و عواطف مردم براى زير پا گذاشتن فرمان الهى بود.
  '''براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: صحيفه ملعونه دوم.'''


== جامعه اسلامى و جاهليت<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۱۸. اسرار غدير: ص  ۲۱۶ ۲۳.</ref> ==
== جامعه اسلامى و جاهليت<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۱۸. اسرار غدير: ص  ۲۱۶ ۲۳.</ref> ==
خط ۶۰: خط ۶۴:
مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:
مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:


اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده ‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ ها و زمين‏ ها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.
اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده ‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان‏ ها و زمين‏ ها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است.  
 
و هر كس در چيزى از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.


== صحابه و جاهليت <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۱۰ ۱۰۷ ۹۶  - ۹۴.</ref> ==
== صحابه و جاهليت <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۱۰ ۱۰۷ ۹۶  - ۹۴.</ref> ==
خط ۷۵: خط ۸۱:
با اين اعلام كه خبر از نزديكى برنامه مى‏ داد پيامبرصلى الله عليه وآله تكذيب مردم و تحريكات منافقين را به ياد آورد و خود را در شرايطى سخت احساس كرد <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۲  - ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .</ref>  و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشك شد و فرمود:
با اين اعلام كه خبر از نزديكى برنامه مى‏ داد پيامبرصلى الله عليه وآله تكذيب مردم و تحريكات منافقين را به ياد آورد و خود را در شرايطى سخت احساس كرد <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۲  - ۵۱ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .</ref>  و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشك شد و فرمود:


«انَّ قَوْمى حَديثُوا عَهْدٍ بِالْجاهِلَيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ اذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷ ۴۰.:</ref> اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته ‏اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمك جنگ ‏ها به [[انقياد]] خود درآورده ‏ام. اكنون اگر بخواهم ديگرى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. الاقبال: ج ص ۴۵۹  - ۴۵۳. ؟</ref>
«انَّ قَوْمى حَديثُوا عَهْدٍ بِالْجاهِلَيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ اذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷ ۴۰.:</ref> اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته ‏اند.  
 
من اينان را به اختيار خودشان يا به كمك جنگ ‏ها به [[انقياد]] خود درآورده ‏ام. اكنون اگر بخواهم ديگرى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. الاقبال: ج ص ۴۵۹  - ۴۵۳. ؟</ref>
 
اين جهت را پيامبرصلى الله عليه وآله به چند تعبير ياد كردند:
 
«قوم من به جاهليت قريب العهد هستند. من با آنان براى قبول دين جنگيده‏ ام و با اختيار يا اكراه در برابرم تسليم  شده اند.


اين جهت را پيامبرصلى الله عليه وآله به چند تعبير ياد كردند:«قوم من به جاهليت قريب العهد هستند. من با آنان براى قبول دين جنگيده‏ ام و با اختيار يا اكراه در برابرم تسليم  شده اند. پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم»؟
پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم»؟


و يا فرمود:«انَّ النّاسَ حَديثُوا عَهْدٍ بِالاسْلامِ»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref> :«مردم تازه مسلمان شده‏ اند»؛ و يا در روايت آمده:«فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله مِنْ قَوْمِهِ انْ يَرْجِعُوا الى جاهِلِيَّةٍ» <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷.</ref>:«پيامبرصلى الله عليه وآله از قوم خود ترسيد كه به جاهليت باز گردند».
و يا فرمود:«انَّ النّاسَ حَديثُوا عَهْدٍ بِالاسْلامِ»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref> :«مردم تازه مسلمان شده‏ اند»؛ و يا در روايت آمده:«فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله مِنْ قَوْمِهِ انْ يَرْجِعُوا الى جاهِلِيَّةٍ» <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷.</ref>:«پيامبرصلى الله عليه وآله از قوم خود ترسيد كه به جاهليت باز گردند».
خط ۹۳: خط ۱۰۵:
«انَّ قَوْمى حَديثُوا عَهْدٍ بِالْجاهِلِيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ اذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. :</ref>«سابقه قوم من با جاهليت نزديك است. من با آنان براى قبول دين به اختيار يا با كراهت جنگيده‏ ام تا آنكه در برابر من تسليم شده ‏اند. پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم»؟
«انَّ قَوْمى حَديثُوا عَهْدٍ بِالْجاهِلِيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ اذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. :</ref>«سابقه قوم من با جاهليت نزديك است. من با آنان براى قبول دين به اختيار يا با كراهت جنگيده‏ ام تا آنكه در برابر من تسليم شده ‏اند. پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم»؟


در حديث ديگرى تازه مسلمان بودن آنان را مطرح مى ‏كند و مى‏ فرمايد:«انَّ النّاسَ حَديثُوا عَهْدٍ بالاسْلامِ فَاخْشى انْ يَضْطَرِبُوا»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref> «[[سابقه]] مردم با اسلام نزديك است، مى‏ ترسم به اضطراب بيفتند».
در حديث ديگرى تازه مسلمان بودن آنان را مطرح مى ‏كند و مى‏ فرمايد:
 
«انَّ النّاسَ حَديثُوا عَهْدٍ بالاسْلامِ فَاخْشى انْ يَضْطَرِبُوا»<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref> «[[سابقه]] مردم با اسلام نزديك است، مى‏ ترسم به اضطراب بيفتند».


در حديث ديگر از اين احساس چنين تعبير شده است:«كَرِهَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله عليه وآله انْ يَتَّهِمُوهُ لانَّهُمْ كانُوا حَديثى عَهْدٍ بِجاهِلِيَّةٍ»<ref>امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰.</ref>  »پيامبرصلى الله عليه وآله ترسيد او را متهم كنند چرا كه به جاهليت نزديک بودند»، و يا چنين آمده است:«فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله عليه وآله انْ يَرْجِعُوا جاهِلِيَّةً» <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ .</ref> :«پيامبرصلى الله عليه وآله ترسيد مردم به اعتقاد جاهليت بازگردند»
در حديث ديگر از اين احساس چنين تعبير شده است:«كَرِهَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله عليه وآله انْ يَتَّهِمُوهُ لانَّهُمْ كانُوا حَديثى عَهْدٍ بِجاهِلِيَّةٍ»<ref>امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰.</ref>  »پيامبرصلى الله عليه وآله ترسيد او را متهم كنند چرا كه به جاهليت نزديک بودند»، و يا چنين آمده است:«فَخَشِىَ رَسُولُ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله انْ يَرْجِعُوا جاهِلِيَّةً» <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱ .</ref> :«پيامبرصلى الله عليه وآله ترسيد مردم به اعتقاد جاهليت بازگردند»


اين بود كه فعلاً چيزى در اين باره به مردم نگفت و صلاح دانست كه اطلاعى نداشته باشند تا مبادا او را متهم كنند. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>
اين بود كه فعلاً چيزى در اين باره به مردم نگفت و صلاح دانست كه اطلاعى نداشته باشند تا مبادا او را متهم كنند. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>
خط ۱۰۳: خط ۱۱۷:
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»:«اى رسول خدا، برسان آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است».
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»:«اى رسول خدا، برسان آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است».


در مرحله اول همين مقدار از آيه نازل شد و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه مردم مسلمان شده‏ اند. مى‏ ترسم با اعلان ولايت على [[مضطرب]] شوند و اطاعت نكنند و [[اهل نفاق]] [[تفرقه]] ايجاد كنند، و به جاهليت باز گردند، چرا كه دشمنى آنان و [[عداوتشان]] با على روشن است. اگر ممكن است از خدا بخواه تا مرا از اين مأموريت معاف فرمايد.
در مرحله اول همين مقدار از آيه نازل شد و در پى آن پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه مردم مسلمان شده‏ اند. مى‏ ترسم با اعلان ولايت على [[مضطرب]] شوند و اطاعت نكنند و [[اهل نفاق]] [[تفرقه]] ايجاد كنند، و به جاهليت باز گردند، چرا كه دشمنى آنان و [[عداوتشان]] با على روشن است.


جبرئيل بازگشت و روز بعد دوباره نازل شد و اين هنگامى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله هنوز كنار [[بركه]] نرسيده بود، اما وارد منطقه غدير شده بود. اين بار جبرئيل چنين گفت: يا محمد، خداى تعالى مى‏فرمايد:«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»:«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏ اى».
اگر ممكن است از خدا بخواه تا مرا از اين مأموريت معاف فرمايد.
 
جبرئيل بازگشت و روز بعد دوباره نازل شد و اين هنگامى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله هنوز كنار [[بركه]] نرسيده بود، اما وارد منطقه غدير شده بود. اين بار جبرئيل چنين گفت:
 
يا محمد، خداى تعالى مى‏ فرمايد:«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»:«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏ اى».


در اين مرحله دوم يك فراز به آيه اضافه شد، و جبرئيل دستور آورد كه بايد فردا در منزل بعدى كه كاروان پياده مى‏ شوند، ولايت على ‏عليه السلام را بر مردم اعلام كنى.
در اين مرحله دوم يك فراز به آيه اضافه شد، و جبرئيل دستور آورد كه بايد فردا در منزل بعدى كه كاروان پياده مى‏ شوند، ولايت على ‏عليه السلام را بر مردم اعلام كنى.
خط ۱۱۱: خط ۱۲۹:
در پى اين دستور پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، از اصحابم مى ‏ترسم كه با من مخالفت كنند و اهل نفاق بر من طعن وارد كنند. قريش در ضديت با اين موضوع مطالبى به من گفته‏ اند <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۹۶ ح ۱۰۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۳ ح ۷۷. تفسير فرات: ص ۱۹۵. ، و من بر جان خود و على ترس دارم. اليقين: ص ۳۷۳</ref>از خدا بخواه كه در اعلان چنين مطلبى حفظ از شر مردم را براى من ضمانت كند.
در پى اين دستور پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى جبرئيل، از اصحابم مى ‏ترسم كه با من مخالفت كنند و اهل نفاق بر من طعن وارد كنند. قريش در ضديت با اين موضوع مطالبى به من گفته‏ اند <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۹۶ ح ۱۰۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۳ ح ۷۷. تفسير فرات: ص ۱۹۵. ، و من بر جان خود و على ترس دارم. اليقين: ص ۳۷۳</ref>از خدا بخواه كه در اعلان چنين مطلبى حفظ از شر مردم را براى من ضمانت كند.


بار ديگر جبرئيل بالا رفت، و روز بعد هنگامى نازل شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله كنار بركه غدير خم رسيده و پنج ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود. در آنجا جبرئيل چنين گفت: يا رسول اللَّه، خداى تعالى مى ‏فرمايد:«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»:«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى ‏كند»
بار ديگر جبرئيل بالا رفت، و روز بعد هنگامى نازل شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله كنار بركه غدير خم رسيده و پنج ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود.   
 
در اين مرحله سوم كه ضمانت [[حفظ]] از طرف خدا هم به آيه اضافه شد، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: به خدا قسم از اين مكان حركت نخواهم كرد تا رسالت پروردگارم را ابلاغ نمايم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>اين تهديدى از طرف پروردگار من است كه اگر رسالت او را ابلاغ نكنم مرا عذاب خواهد كرد. آگاه باشيد كه از هيچ كس ترسى ندارم و امر خداى عزوجل را به اجرا در خواهم آورد. اگر مرا تكذيب هم كنند برايم بهتر از [[عقوبت]] خداوندى در دنيا و آخرت است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>
 
  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...».


در آنجا جبرئيل چنين گفت: يا رسول اللَّه، خداى تعالى مى ‏فرمايد:«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»:«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى ‏كند»


در اين مرحله سوم كه ضمانت [[حفظ]] از طرف خدا هم به آيه اضافه شد، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: به خدا قسم از اين مكان حركت نخواهم كرد تا رسالت پروردگارم را ابلاغ نمايم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>.


اين تهديدى از طرف پروردگار من است كه اگر رسالت او را ابلاغ نكنم مرا عذاب خواهد كرد. آگاه باشيد كه از هيچ كس ترسى ندارم و امر خداى عزوجل را به اجرا در خواهم آورد. اگر مرا تكذيب هم كنند برايم بهتر از [[عقوبت]] خداوندى در دنيا و آخرت است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==