۲۱٬۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
اگر چه به نظر مى رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيان گذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است. | اگر چه به نظر مى رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيان گذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است. | ||
==== | ==== الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم ==== | ||
[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در توصيف اين «درک اسفل» مى فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره اى است كه هر گاه [[خداوند]] بخواهد جهنم را شعله ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى دارد و جهنم از شعله هاى آن چاه شعله مى گيرد. | [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در توصيف اين «درک اسفل» مى فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره اى است كه هر گاه [[خداوند]] بخواهد جهنم را شعله ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى دارد و جهنم از شعله هاى آن چاه شعله مى گيرد. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
آنگاه حضرت معذّبين در اين چاه جهنم را نام برد، كه بدترين آنان اولى و دومى اند؛ و جالب است كه اميرالمؤمنين عليه السلام اين مطلب را رو در روى آنان به خودشان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۴۰۵- ۴۱۰. كتاب سليم: ص ۱۶۱.</ref> | آنگاه حضرت معذّبين در اين چاه جهنم را نام برد، كه بدترين آنان اولى و دومى اند؛ و جالب است كه اميرالمؤمنين عليه السلام اين مطلب را رو در روى آنان به خودشان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۴۰۵- ۴۱۰. كتاب سليم: ص ۱۶۱.</ref> | ||
==== | ==== ب) ابليس و ابوبكر و عمر ==== | ||
در حديث ديگر خداوند تعالى مى فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى آويزم كه ابليس در درجه اى بالاتر بر او كه پايين تر است مى نگرد و او را لعنت مى كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref> | در حديث ديگر خداوند تعالى مى فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى آويزم كه ابليس در درجه اى بالاتر بر او كه پايين تر است مى نگرد و او را لعنت مى كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده اى - و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم - «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم) ». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۳۱۵. </ref> | پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده اى - و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم - «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم) ». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۳۱۵. </ref> | ||
==== | ==== ج) حكايت اولى و دومى از قعر جهنم ==== | ||
جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. [[محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن|محمد بن ابی بکر]] مى گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى دهند، و در دست محمد [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم. او به من مى گويد: به جان خودم قسم به آن وفا كردى، و تو و اصحابت يكديگر را بر عليه ولى خدا كمک كرديد. بشارت بده به آتش در پايين ترين درجه جهنم. | جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. [[محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن|محمد بن ابی بکر]] مى گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى دهند، و در دست محمد [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم. او به من مى گويد: به جان خودم قسم به آن وفا كردى، و تو و اصحابت يكديگر را بر عليه ولى خدا كمک كرديد. بشارت بده به آتش در پايين ترين درجه جهنم. | ||