ابن روزبهان: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(قرار دادن ابن روزبهان)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>نقل احتجاج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با حديث غدير</big><ref>چکیدۀ عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص531-537.</ref> ==
== <big>نقل احتجاج اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با حديث غدير</big><ref>چکیدۀ عبقات الانوار (حدیث غدیر): ص۵۳۱-۵۳۷.</ref> ==
<big>از ادله دلالت حديث غدير بر امامت و خلافت اين است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در رحبه كوفه حديث «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاهُ» را مطرح كرده و از شاهدان حاضر در مجلس از صحابه كه در غدير حاضر بودند طلب شهادت كرد.</big>
<big>از ادله دلالت حديث غدير بر امامت و خلافت اين است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در رحبه كوفه حديث «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاهُ» را مطرح كرده و از شاهدان حاضر در مجلس از صحابه كه در غدير حاضر بودند طلب شهادت كرد.</big>


خط ۳۸: خط ۳۸:
<big>پس از آن، پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را گرد آورد و به آن ها گفت كه از سخنى كه گفته و به آنچه بر آن همداستان گشته بودند آگاه است. اما آنان به خدا سوگند خوردند كه چنين سخنى نگفته و چنين قصدى نداشته‏ اند.</big>
<big>پس از آن، پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را گرد آورد و به آن ها گفت كه از سخنى كه گفته و به آنچه بر آن همداستان گشته بودند آگاه است. اما آنان به خدا سوگند خوردند كه چنين سخنى نگفته و چنين قصدى نداشته‏ اند.</big>


<big>در اين هنگام خدا اين آيات را فرو فرستاد: «يَحلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَد قالُوا كَلِمَةَ الكُفرِ... وَ هَمُّوا بِما لَم يَنالُوا»<ref>توبه/74.</ref>:</big>
<big>در اين هنگام خدا اين آيات را فرو فرستاد: «يَحلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَد قالُوا كَلِمَةَ الكُفرِ... وَ هَمُّوا بِما لَم يَنالُوا»<ref>توبه/۷۴.</ref>:</big>


<big>به خدا سوگند مى‏ خورند كه سخنى نگفته ‏اند حال آنكه سخن كفر را بر زبان رانده ‏اند... و آهنگ كارى را كردند كه به آن دست نيافتند.</big>
<big>به خدا سوگند مى‏ خورند كه سخنى نگفته ‏اند حال آنكه سخن كفر را بر زبان رانده ‏اند... و آهنگ كارى را كردند كه به آن دست نيافتند.</big>
خط ۴۵: خط ۴۵:
<big>رسول‏ خداصلى الله عليه وآله آنان را نفرين كرد و فرمود: خدايا، آنان را با «دبيله» بزن. «دبيله» آتشى برافروخته است كه ميان دو شانه آنان نمايان مى‏ شود تا از ميان سينه ‏هاى آنان آشكار گردد.</big>
<big>رسول‏ خداصلى الله عليه وآله آنان را نفرين كرد و فرمود: خدايا، آنان را با «دبيله» بزن. «دبيله» آتشى برافروخته است كه ميان دو شانه آنان نمايان مى‏ شود تا از ميان سينه ‏هاى آنان آشكار گردد.</big>


<big>در روايت ديگرى هست كه «دبيله» پاره‏اى از آتش است كه بر رگ‏ هاى قلب هر يك از ايشان بيفتد و آنان را هلاک كند.<ref>السيرة الحلبية: ج 3 ص 121، در گزارش غزوه تبوک.</ref></big>
<big>در روايت ديگرى هست كه «دبيله» پاره‏اى از آتش است كه بر رگ‏ هاى قلب هر يك از ايشان بيفتد و آنان را هلاک كند.<ref>السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۱۲۱، در گزارش غزوه تبوک.</ref></big>


===== '''<big>دو</big>''' =====
===== '''<big>دو</big>''' =====
<big>نمونه ديگر نفرين پيامبرصلى الله عليه وآله است بر كسى كه نمازش را قطع كند. حلبى مى ‏نويسد: در «الإمتاع» آمده كه رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در تبوک، كنار درخت خرمايى نماز مى‏ گزارد كه كسى آمد و از ميان او و آن درخت خرما گذشت.</big>
<big>نمونه ديگر نفرين پيامبرصلى الله عليه وآله است بر كسى كه نمازش را قطع كند. حلبى مى ‏نويسد: در «الإمتاع» آمده كه رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در تبوک، كنار درخت خرمايى نماز مى‏ گزارد كه كسى آمد و از ميان او و آن درخت خرما گذشت.</big>


<big>در روايتى هست كه آن كس بر الاغى سوار بود. حضرتش او را چنين نفرين كرد: نماز ما را بريد، خدا جاى پايش را ببرد. پس او زمين گير شد.<ref>السيرة الحلبية: ج 3 ص 121.</ref></big>
<big>در روايتى هست كه آن كس بر الاغى سوار بود. حضرتش او را چنين نفرين كرد: نماز ما را بريد، خدا جاى پايش را ببرد. پس او زمين گير شد.<ref>السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۱۲۱.</ref></big>


===== '''<big>سه</big>''' =====
===== '''<big>سه</big>''' =====
خط ۵۷: خط ۵۷:
<big>[[سيوطى]] مى ‏نويسد: ابوالشيخ از قَتاده و ابن‏ مردوَيه از ابن ‏عمر روايت كرده ‏اند: مردى پشت سر پيامبرصلى الله عليه وآله از حضرتش تقليد مى ‏كرد و خود را به زمين مى‏ افكند.</big>
<big>[[سيوطى]] مى ‏نويسد: ابوالشيخ از قَتاده و ابن‏ مردوَيه از ابن ‏عمر روايت كرده ‏اند: مردى پشت سر پيامبرصلى الله عليه وآله از حضرتش تقليد مى ‏كرد و خود را به زمين مى‏ افكند.</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله او را ديد و فرمود: همين گونه بمان. آن مرد نزد خانواده‏ اش بازگشت، ولى يک ماه از هوش رفته و بر زمين افتاده بود. سپس به هوش آمد، و چون به هوش آمد به هيئتى بود كه از پيامبرصلى الله عليه وآله تقليد و حضرتش را ريشخند مى‏ كرد.<ref>الدرّ المنثور: ج 4 ص 108.</ref></big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله او را ديد و فرمود: همين گونه بمان. آن مرد نزد خانواده‏ اش بازگشت، ولى يک ماه از هوش رفته و بر زمين افتاده بود. سپس به هوش آمد، و چون به هوش آمد به هيئتى بود كه از پيامبرصلى الله عليه وآله تقليد و حضرتش را ريشخند مى‏ كرد.<ref>الدرّ المنثور: ج ۴ ص ۱۰۸.</ref></big>


==== <big>د) نمونه ‏هايى از نفرين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big> ====
==== <big>د) نمونه ‏هايى از نفرين اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big> ====
خط ۶۴: خط ۶۴:
<big>على‏ عليه السلام به آن مرد فرمود: هر آينه تو مرا تكذيب كردى. مرد گفت: من تو را تكذيب نكردم. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: من خداى سبحانه را خواهم خواند كه اگر دروغگو باشى چشمت را كور كند.</big>
<big>على‏ عليه السلام به آن مرد فرمود: هر آينه تو مرا تكذيب كردى. مرد گفت: من تو را تكذيب نكردم. اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود: من خداى سبحانه را خواهم خواند كه اگر دروغگو باشى چشمت را كور كند.</big>


<big>مرد گفت: خداى عزوجل را بخوان. اميرالمؤمنين على‏عليه السلام آن مرد را نفرين كرد و چشم آن مرد كور گشت و نابينا از رَحبه بيرون رفت.<ref>فصل الخطاب (خواجه محمد پارسا حافظى).</ref></big>
<big>مرد گفت: خداى عزوجل را بخوان. اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام آن مرد را نفرين كرد و چشم آن مرد كور گشت و نابينا از رَحبه بيرون رفت.<ref>فصل الخطاب (خواجه محمد پارسا حافظى).</ref></big>




<big>عبدالرحمن جامى نيز اين خبر را به همين شكل از مستغفرى نقل كرده است.<ref>نفحات الانس: ص 25.</ref></big>
<big>عبدالرحمن جامى نيز اين خبر را به همين شكل از مستغفرى نقل كرده است.<ref>نفحات الانس: ص ۲۵.</ref></big>


<big>و اما مستغفرى - راوى اين ماجرا -  از دانشمندان پرآوازه اهل‏ تسنن است، كه عبدالقادر قرشى و محمود بن سليمان كفوى و جمال‏ الدين اِسنَوى وى را بسيار ستوده ‏اند.<ref>الجواهر المضيّة فى طبقات الحنفية: ج 1 ص180-181. كتائب اعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار (مخطوط). طبقات الشافعية: ج 2 ص 403.</ref></big>
<big>و اما مستغفرى - راوى اين ماجرا -  از دانشمندان پرآوازه اهل‏ تسنن است، كه عبدالقادر قرشى و محمود بن سليمان كفوى و جمال‏ الدين اِسنَوى وى را بسيار ستوده ‏اند.<ref>الجواهر المضيّة فى طبقات الحنفية: ج ۱ ص۱۸۰-۱۸۱. كتائب اعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار (مخطوط). طبقات الشافعية: ج ۲ ص ۴۰۳.</ref></big>


<big>عده ‏اى ديگر از بزرگان اهل‏ سنت نيز اين روايت را - با كمى تغيير -  نقل كرده ‏اند، از جمله: خوارزمى، وصابى از سيره عمر ملاّ، ابن‏ حجر، محمد صدر عالم و ابن‏ كثير.<ref>مناقب خوارزمى: ص 273. الاكتفاء فى فضائل خلفاء الأربعة (مخطوط). الصواعق المحرقة: ص 77. معارج العُلى فى مناقب المرتضى‏عليه السلام (مخطوط). ازالة الخفاء فى سيرة الخلفاء: ج 2 ص 112. تاريخ ابن‏كثير: ج 8 ص 5 . </ref></big>
<big>عده ‏اى ديگر از بزرگان اهل‏ سنت نيز اين روايت را - با كمى تغيير -  نقل كرده ‏اند، از جمله: خوارزمى، وصابى از سيره عمر ملاّ، ابن‏ حجر، محمد صدر عالم و ابن‏ كثير.<ref>مناقب خوارزمى: ص ۲۷۳. الاكتفاء فى فضائل خلفاء الأربعة (مخطوط). الصواعق المحرقة: ص ۷۷. معارج العُلى فى مناقب المرتضى‏عليه السلام (مخطوط). ازالة الخفاء فى سيرة الخلفاء: ج ۲ ص ۱۱۲. تاريخ ابن‏كثير: ج ۸ ص ۵ . </ref></big>






<big>همچنين عبدالرحمن جامى در «شواهد النبوة» روايت كرده كه امام‏ عليه السلام كسى را كه اخبار او را براى معاويه مى‏ نوشت نفرين كرد و او كور شد.<ref>شواهد النبوة: ص 167. </ref></big>
<big>همچنين عبدالرحمن جامى در «شواهد النبوة» روايت كرده كه امام‏ عليه السلام كسى را كه اخبار او را براى معاويه مى‏ نوشت نفرين كرد و او كور شد.<ref>شواهد النبوة: ص ۱۶۷. </ref></big>


==== <big>هـ) نمونه ‏هايى از نفرين صحابه</big> ====
==== <big>هـ) نمونه ‏هايى از نفرين صحابه</big> ====
خط ۸۹: خط ۸۹:
<big>بنابراين، اگر آنچه ابراهيم انجام داده عين كمال مى‏ بود، فعل صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله به اينكه عين كمال باشد اولى است. ولى سعد از امناى خداست و جان او و جان ديگرى نزد وى يكسان است.</big>
<big>بنابراين، اگر آنچه ابراهيم انجام داده عين كمال مى‏ بود، فعل صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله به اينكه عين كمال باشد اولى است. ولى سعد از امناى خداست و جان او و جان ديگرى نزد وى يكسان است.</big>


<big>از اين رو، سعد نه به آن سبب كه آن زن شخص او را آزار داد نفرينش كرد، بلكه به اين خاطر آن زن را نفرين كرد كه او صحابى رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله را آزار داده بود.<ref>لطائف المنن فى مناقب آل شيخ ابى‏ العباس و شيخه ابى ‏الحسن (در هامش لطائف المنن شعرانى): ج 1 ص143، 144.</ref></big>
<big>از اين رو، سعد نه به آن سبب كه آن زن شخص او را آزار داد نفرينش كرد، بلكه به اين خاطر آن زن را نفرين كرد كه او صحابى رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله را آزار داده بود.<ref>لطائف المنن فى مناقب آل شيخ ابى‏ العباس و شيخه ابى ‏الحسن (در هامش لطائف المنن شعرانى): ج ۱ ص۱۴۳، ۱۴۴.</ref></big>


===== '''<big>دو</big>''' =====
===== '''<big>دو</big>''' =====
خط ۹۶: خط ۹۶:
<big>سپس افزود: خدايا، مرا در برابر بلال و اصحابش كفايت كن. و مسلمانان بر اين باور بودند كه طاعونى كه در عِمَواس گريبان آنان را گرفت از نفرين عمر بوده است. عمر مردم شام را در ذمّه حكومت قرار داد تا به مسلمانان خراج بپردازند.</big>
<big>سپس افزود: خدايا، مرا در برابر بلال و اصحابش كفايت كن. و مسلمانان بر اين باور بودند كه طاعونى كه در عِمَواس گريبان آنان را گرفت از نفرين عمر بوده است. عمر مردم شام را در ذمّه حكومت قرار داد تا به مسلمانان خراج بپردازند.</big>


<big>همچنين ولى ‏اللَّه دهلوى اين ماجرا را نقل كرده است. در كتاب «الرَّوض الأُنُف» نيز اين ماجرا را در سفر عمر به شام و پس از فتح آن نقل كرده، و ايده تقسيم نكردن آن را مشورت دادن معاذ به عمر نقل كرده است. همچنين فخرالدين زيلعى از ابوبكر رازى اين ماجرا نقل كرده است.<ref>الخراج: ص 26. قرّة العينين: ص 71. الرَوض الأُنُف: ج 6 ص 581 . شرح كنز الدقائق زيلعى: ج 3 ص 282. </ref></big>
<big>همچنين ولى ‏اللَّه دهلوى اين ماجرا را نقل كرده است. در كتاب «الرَّوض الأُنُف» نيز اين ماجرا را در سفر عمر به شام و پس از فتح آن نقل كرده، و ايده تقسيم نكردن آن را مشورت دادن معاذ به عمر نقل كرده است. همچنين فخرالدين زيلعى از ابوبكر رازى اين ماجرا نقل كرده است.<ref>الخراج: ص ۲۶. قرّة العينين: ص ۷۱. الرَوض الأُنُف: ج ۶ ص ۵۸۱ . شرح كنز الدقائق زيلعى: ج ۳ ص ۲۸۲. </ref></big>


==== <big>'''و) پاسخ صاحب «احقاق» به ابن ‏روزبهان'''</big> ====
==== <big>'''و) پاسخ صاحب «احقاق» به ابن ‏روزبهان'''</big> ====