۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
'''۴.''' همچنين كينه هاى مردم نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام اين گمان را تقويت مى كند كه منافقان فتنه به پا كنند. و لذا خدا به پيامبرصلى الله عليه وآله ضمانت داد كه او را از شرّ آنان حفظ خواهد كرد. | '''۴.''' همچنين كينه هاى مردم نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام اين گمان را تقويت مى كند كه منافقان فتنه به پا كنند. و لذا خدا به پيامبرصلى الله عليه وآله ضمانت داد كه او را از شرّ آنان حفظ خواهد كرد. | ||
'''۵ .''' احتمالات ديگرى كه در معناى واژه «مَولى» گفته اند چنين نيستند كه درباره آنها چنين گمانى رود و اين آيه با اين خصوصيات مناسب آنها باشد. با در نظر گرفتن همه اينها، مراد از آيه تبليغ و نيز حديث غدير تنها جانشينى و امامت حضرت امیر عليه السلام است، چرا كه به سبب آن احكام دين كه پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ كرده است بر جاى مى ماند و به وسيله آن امور مسلمانان سامان مى يابد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۹.</ref> | '''۵ .''' احتمالات ديگرى كه در معناى واژه «مَولى» گفته اند چنين نيستند كه درباره آنها چنين گمانى رود و اين آيه با اين خصوصيات مناسب آنها باشد. با در نظر گرفتن | ||
همه اينها، مراد از آيه تبليغ و نيز حديث غدير تنها جانشينى و امامت حضرت امیر عليه السلام است، چرا كه به سبب آن احكام دين كه پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ | |||
كرده است بر جاى مى ماند و به وسيله آن امور مسلمانان سامان مى يابد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۴۹.</ref> | |||
افزون بر اين، وقتى اين آيه مباركه بر رسول اللَّه صلى الله عليه وآله نازل شد و حضرتش با تهديد مذكور در آيه فرمان يافت كه آن پيام بزرگ را برساند، سينه حضرتش به تنگ آمد، زيرا مى دانست كه مردم او را تكذيب مى كنند. | افزون بر اين، وقتى اين آيه مباركه بر رسول اللَّه صلى الله عليه وآله نازل شد و حضرتش با تهديد مذكور در آيه فرمان يافت كه آن پيام بزرگ را برساند، سينه حضرتش به تنگ آمد، زيرا مى دانست كه مردم او را تكذيب مى كنند. | ||
اين خود بهترين دليل بر بزرگى آن پيام و دشوارى پذيرش آن از سوى صحابه بوده است، چرا كه اگر امرى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مأمور به رساندن آن شد، از امور فرعى و آسان يا تنها براى واجب گرداندن محبت و مودّت اميرالمؤمنين عليه السلام بود، رساندن آن بر حضرتش گران نمى آمد و از تكذيب مردم بيمناک نمى شد! حال آنكه شمارى از روايات حديث غدير دربردارنده همين نكات است. به عنوان نمونه: | اين خود بهترين دليل بر بزرگى آن پيام و دشوارى پذيرش آن از سوى صحابه بوده است، چرا كه اگر امرى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مأمور به رساندن آن شد، از امور | ||
فرعى و آسان يا تنها براى واجب گرداندن محبت و مودّت اميرالمؤمنين عليه السلام بود، رساندن آن بر حضرتش گران نمى آمد و از تكذيب مردم بيمناک نمى شد! حال | |||
آنكه شمارى از روايات حديث غدير دربردارنده همين نكات است. به عنوان نمونه: | |||
ابن مردويه در كتاب «مناقب على بن ابى طالب عليه السلام» در شأن نزول آيه تبليغ، به اِسناد خود از زيد بن على نقل كرده است: | ابن مردويه در كتاب «مناقب على بن ابى طالب عليه السلام» در شأن نزول آيه تبليغ، به اِسناد خود از زيد بن على نقل كرده است: | ||
هنگامى كه جبرئيل امر ولايت را آورد، سينه رسولخداصلى الله عليه وآله به سبب آن به تنگ آمد و فرمود: قوم من به دوران جاهليت نزديک اند (و تازه مسلمان اند و | هنگامى كه جبرئيل امر ولايت را آورد، سينه رسولخداصلى الله عليه وآله به سبب آن به تنگ آمد و فرمود: قوم من به دوران جاهليت نزديک اند (و تازه مسلمان اند و | ||
همچنين در كتاب فوق از ابن عباس روايت شده است: وقتى كه خدا به رسولش صلى الله عليه وآله فرمان داد كه على عليه السلام را جانشينى خود قرار دهد و آنچه را خدا به او گفته به على عليه السلام بگويد، پيامبرصلى الله عليه وآله به خدا عرض كرد: خداوندا، قوم من به روزگار جاهليت نزديک اند. سپس گذشت و حجّ گزارد. آنگاه كه از مكه باز مى گشت و روى به مدينه داشت و در غدير خم توقف كرد، خداى تعالى اين آيه را بر او فرستاد: «يا أيُّهَا الرَسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّكَ» . در پى نزول اين آيه، رسولخداصلى الله عليه وآله بازوى على عليه السلام را گرفت و به سوى مردم رفت... . | فرهنگ جاهليت در آنان از ميان نرفته است) . در پى اين سخن، آيه تبليغ نازل شد. | ||
همچنين در كتاب فوق از ابن عباس روايت شده است: وقتى كه خدا به رسولش صلى الله عليه وآله فرمان داد كه على عليه السلام را جانشينى خود قرار دهد و آنچه را | |||
خدا به او گفته به على عليه السلام بگويد، پيامبرصلى الله عليه وآله به خدا عرض كرد: خداوندا، قوم من به روزگار جاهليت نزديک اند. سپس گذشت و حجّ گزارد. آنگاه | |||
كه از مكه باز مى گشت و روى به مدينه داشت و در غدير خم توقف كرد، خداى تعالى اين آيه را بر او فرستاد: «يا أيُّهَا الرَسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّكَ» . در پى نزول | |||
اين آيه، رسولخداصلى الله عليه وآله بازوى على عليه السلام را گرفت و به سوى مردم رفت... . | |||
چنانچه پيشتر گذشت، اين روايت را سيد جمال الدين محدث شيرازى نيز روايت كرده است. | چنانچه پيشتر گذشت، اين روايت را سيد جمال الدين محدث شيرازى نيز روايت كرده است. | ||
همچنين در روايت سيوطى هم گذشت كه ابوالشيخ از حسن نقل كرده است: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداى تعالى مرا به رساندن پيامى بر انگيخت، و من چون مى دانستم كه مردم مرا تكذيب مى كنند سينهام به تنگ آمد. خدا به من فرمان داد كه آن پيام را برسانم و گر نه مرا عذاب مى كند! و اين آيه فرود آمد: «يا أيُّهَا الرَسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّكَ» . | همچنين در روايت سيوطى هم گذشت كه ابوالشيخ از حسن نقل كرده است: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خداى تعالى مرا به رساندن پيامى بر انگيخت، و من چون | ||
مى دانستم كه مردم مرا تكذيب مى كنند سينهام به تنگ آمد. خدا به من فرمان داد كه آن پيام را برسانم و گر نه مرا عذاب مى كند! و اين آيه فرود آمد: «يا أيُّهَا الرَسُولُ | |||
بَلِّغ ما أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّكَ» . | |||
عبد بن حميد و ابن جرير و ابن ابى حاتِم و ابوالشيخ نيز از مجاهد نقل كرده اند: هنگامى كه آيه «بَلِّغ ما أُنزِلَ إلَيكَ مِن رَبِّكَ» نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله به خدا | |||
عرض كرد: خداوندا، من تنها يک تن هستم. اگر مردم در برابر من گرد هم آيند چه كنم؟ پس نازل شد: «وَ إن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ» : اگر چنين نكنى رسالت او را نرسانده اى.<ref> الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸.</ref> | |||
آنچه ابن مردويه و ديگران روايت كرده اند، اين دو حديث را تفسير مى كند؛ چرا كه در علم اصول الحديث بيان شده و پيشتر گذشت كه حافظ ابن حجر نيز در «فتح | |||
البارى فى شرح صحيح البخارى» تصريح كرده كه بعضى از احاديث بعضى ديگر را تفسير مى كند. | |||
اگر گفته شود: پيامبرصلى الله عليه وآله از تكذيب كافران و مشركان بيمناک بود نه صحابه. خواهيم گفت: آن حضرت مأمور شد كه اين پيام را به مسلمانان برساند، و | |||
آنان كه در روز غدير حاضر بودند همگى مسلمان و صحابى وى بودند. كافران كه در روز غدير نبودند تا پيامبرصلى الله عليه وآله از تكذيب آنان بيمناک گردد! | |||
اگر گفته شود: در ميان صحابه منافقانى بودند. خواهيم گفت: اين همان است كه ما مى گوييم. | |||
بلكه بيشتر آنان چنين بودند؛ چرا كه اگر منافقان كم تر از مؤمنان و مخلصان به پيامبرصلى الله عليه وآله بودند، حضرتش بيمناک نمى شد و رساندن آن پيام بر وى | |||
گران نمى آمد و عرض نمى كرد: خداوندا، من تنها يک تن هستم. | |||
اگر مردم در برابر من گرد هم آيند چه كنم؟ افزون بر اين، الفاظ حديثى كه محدث شيرازى و ابن مردويه روايت كرده اند، صريح اند كه پيامبرصلى الله عليه وآله از | |||
صحابه مسلمانش كه آنان را نزديک به روزگار جاهليت خوانده بود بيم داشت. اگر كسانى كه رسولخداصلى الله عليه وآله از ايشان بيمناک بود كافران بودند، دربارهشان چنين نمى فرمود و اين گونه وصفشان نمى كرد. | |||
حاصل آنكه نزول آيه مباركه تبليغ در روز غدير خم و رخدادهاى اين روز دليل قطعى است بر امامت و جانشينى بلافصل اميرالمؤمنين عليه السلام پس از رسولخداصلى | |||
الله عليه وآله، و اينكه آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله به رساندن آن مأمور گشت تنها واجب گرداندن مودّت اميرالمؤمنين عليه السلام نبود. امرى كه حضرتش آن را | |||
پيش از روز غدير بارها و بارها؛ چه با تصريح به نام على عليه السلام چه در ضمن ايجاب مودّت اهل بيت عليهم السلام بى ترس و هراس انجام داده بود، آن هم در روزگارى كه صحابه به كفر و جاهليت نزديک تر بودند. | |||
اگر گفته شود: پيامبرصلى الله عليه وآله از | اگر گفته شود: پيامبرصلى الله عليه وآله پيش از روز غدير از امر جانشينى سخن گفته و اميرالمؤمنين عليه السلام را براى آن منصب تعيين كرده بود، پس مراد از پيام | ||
در آيه تبليغ چيزى غير از جانشينى است. خواهيم گفت: هدف اين است كه اثبات شود امرى كه رسولخداصلى الله عليه وآله مأمور به رساندن آن شد در غايت عظمت و اهميت بود، و امر ديگرى جز امر امامت و جانشينى به گونه اى نيست كه حضرتش در تبليغ آن از تكذيب صحابه بيم داشته باشد. | |||
از سوى ديگر، تبليغ اين امر بزرگ پيش از واقعه غدير با تبليغ آن و تأكيد بر آن در حجةالوداع و در روز غدير منافاتى ندارد. اضافه بر اين، در اين رخداد امور جديدى | |||
ابلاغ و واقع گشت كه پيشتر واقع نگشته بود؛ مانند: جانشين ساختن على عليه السلام و تنصيص بر آن، اخذ بيعت بر جانشينى على عليه السلام در نزديكى وفات | |||
پيامبرصلى الله عليه وآله در همايشى بزرگ كه در دوران حيات رسولخداصلى الله عليه وآله بى مانند است. | |||
== پانویس == | == پانویس == |