دشمنان اهل بیت و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== آيات مربوط به امتحان و مقابله با دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۴  - ۲۳۵.</ref>==
== آيات مربوط به امتحان و مقابله با دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۴  - ۲۳۵.</ref>==
بزرگ‏ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.
بزرگ‏ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند.


پيامبرصلى الله عليه وآله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. جا داشت هنگام امتحان -  كه آغازش شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله بود -  كسى سقوط نكند، و همه پيروزمندانه و سرفراز در پيشگاه خداوند و در برابر قضاوت آينده تاريخ از آن بيرون آيند، ولى امت اسلام شكستى تأسف ‏انگيز در اين آزمايش الهى از خود به يادگار گذاشتند كه سرافكندگى آن پس از هزار و چهارصد سال هنوز رنگ نباخته است.
در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.


مسلمانان به گونه ‏اى امتحان دادند كه جا دارد عنوان آن را به امتحانِ دشمنى با على‏ عليه السلام تغيير دهيم و بگوييم: با بالاترين نمره ‏اى از آن بيرون آمدند كه ما فوقش فرض نمى شود. به گونه‏ اى امتحان دادند كه گويا اصلاً غدير اتفاق نيفتاده و كمتر از ۸۰ روز از خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله نگذشته است!
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه بلند خود، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند.
 
جا داشت هنگام امتحان -  كه آغازش شهادت پيامبر صلى الله عليه و آله بود -  كسى سقوط نكند، و همه پيروزمندانه و سرفراز در پيشگاه خداوند و در برابر قضاوت آينده تاريخ از آن بيرون آيند، ولى امت اسلام شكستى تأسف ‏انگيز در اين آزمايش الهى از خود به يادگار گذاشتند كه سرافكندگى آن پس از هزار و چهارصد سال هنوز رنگ نباخته است.
 
مسلمانان به گونه ‏اى امتحان دادند كه جا دارد عنوان آن را به امتحانِ دشمنى با على‏ عليه السلام تغيير دهيم و بگوييم:
 
با بالاترين نمره ‏اى از آن بيرون آمدند كه ما فوقش فرض نمى شود. به گونه‏ اى امتحان دادند كه گويا اصلاً غدير اتفاق نيفتاده و كمتر از ۸۰ روز از خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله نگذشته است!


اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش‏ بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به آيات قرآن اين گونه ترسيم فرمود:
اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشارت و صراحت پيش‏ بينى فرمود و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به آيات قرآن اين گونه ترسيم فرمود:


حضرت ابتدا يادآور شد كه خداوند متعال بندگان را رها نمى ‏كند، و نتيجه عمر هر كس را بدون امتحان نمى‏ گويد. سپس تصريح فرمود كه امتحان بر سر ولايت على‏ عليه السلام وعده الهى است، و اين امتحانى است كه قبل از روز قيامت در برابر آن قرار خواهند گرفت.
حضرت ابتدا يادآور شد كه خداوند متعال بندگان را رها نمى ‏كند، و نتيجه عمر هر كس را بدون امتحان نمى‏ گويد.
 
سپس تصريح فرمود كه امتحان بر سر ولايت على‏ عليه السلام وعده الهى است، و اين امتحانى است كه قبل از روز قيامت در برابر آن قرار خواهند گرفت.


سپس ضابطه ‏اى روشن براى پيروزى در چنين امتحانى به مردم ارائه فرمود و آن اينكه مخالفت با دستورات انبياى الهى به هر گونه ‏اى باشد مخالفت با خداوند و سقوط در امتحان است. آنگاه سقوط در چنين امتحانى را هلاكت و جهنم و كفر خواند.
سپس ضابطه ‏اى روشن براى پيروزى در چنين امتحانى به مردم ارائه فرمود و آن اينكه مخالفت با دستورات انبياى الهى به هر گونه ‏اى باشد مخالفت با خداوند و سقوط در امتحان است. آنگاه سقوط در چنين امتحانى را هلاكت و جهنم و كفر خواند.
خط ۱۸: خط ۲۶:
در قسمتى ديگر حسد نسبت به مقام شامخ ولايت را از عوامل سقوط در امتحان الهى اعلام كرد.
در قسمتى ديگر حسد نسبت به مقام شامخ ولايت را از عوامل سقوط در امتحان الهى اعلام كرد.


اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه ۱۱ آيه است -  در اينجا ذكر مى‏ كنيم:
اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۱ آيه است -  در اينجا ذكر مى‏ كنيم:
 
۱. سوره آل عمران، آيه ۱۷۹:
 
«ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ» .
 
۲. سوره حج، آيه ۴۵:
 
«فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ، فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ» .
 
۳. سوره اسراء، آيه ۵۸:
 
«وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى  الْكِتابِ مَسْطُوراً» .


۱. سوره آل عمران، آيه ۱۷۹: «ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ» .
۴. سوره آل عمران، آيه ۱۴۴:


۲. سوره حج، آيه ۴۵: «فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها وَ هِىَ ظالِمَةٌ، فَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ» .
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» .


۳. سوره اسراء، آيه ۵۸ : «وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً كانَ ذلِكَ فِى  الْكِتابِ مَسْطُوراً» .
۵ . سوره حجرات، آيه ۱۷:


۴. سوره آل عمران، آيه ۱۴۴ : «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ» .
«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ، بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» .


۵ . سوره حجرات، آيه ۱۷: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا، قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ إِسْلامَكُمْ، بَلِ اللَّه يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» .
۶ . سوره محمد صلى الله عليه و آله، آيه ۲۸:


۶ . سوره محمدصلى الله عليه وآله، آيه ۲۸: «ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» .
«ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ» .


۷. سوره الرحمن، آيه ۳۵: «يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .
۷. سوره الرحمن، آيه ۳۵:


۸ . سوره فجر، آيه ۱۳ و ۱۴: «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ. إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .
«يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .


۹. سوره صافات، آيه ۷۱: «وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ» .
۸ . سوره فجر، آيه ۱۳ و ۱۴:


۱۰. سوره طلاق، آيه ۸ : «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» .
«فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ. إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .


۱۱. سوره بقره، آيه ۲۴: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» .
۹. سوره صافات، آيه ۷۱:


== آيات مربوط به دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۳۱  - ۳۶۶.</ref>==
«وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ» .
على بن ابى طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.


پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است. اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.
۱۰. سوره طلاق، آيه ۸ :


در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً» .


اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه ۱۵ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم:
۱۱. سوره بقره، آيه ۲۴:


۱. سوره حشر، آيه ۱۸: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» .
«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ» .


۲. سوره نحل، آيه ۹۴: «وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» .
== آيات مربوط به دشمنان غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۶۶ - ۴۳۱.</ref>==
على بن ابى طالب‏ عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را سبب امتحان امت قرار داد و فرمود:


۳. سوره انعام، آيه ۱۱۲: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ»
لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.


۴. سوره بقره، آيه ۲۱۷: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» .
پيامبر صلى الله عليه و آله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه‏ عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده‏ اى در انتظار آنان است.


۵ . سوره آل عمران، آيه ۸۸  - ۸۶ : «كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» .
اقتباس از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.


۶ . سوره انشقاق، آيه ۱۲  - ۱۰: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً» .
در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء اهل‏ بيت ‏عليهم السلام در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متكبر بودن آنان ذكر شده است.


۷. سوره الرحمن، آيه ۳۱ و ۳۵: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .
از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.


۸ . سوره ملك، آيه ۷ ۶: «وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ» .
اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۵ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم:


۹. سوره فرقان، آيه ۱۲: «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» .
۱. سوره حشر، آيه ۱۸:


۱۰. سوره بقره، آيه ۱۴۰: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» .
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّه إِنَّ اللَّه خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» .


۱۱. سوره لقمان، آيه ۲۴: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍم .
۲. سوره نحل، آيه ۹۴:


۱۲. سوره فجر، آيه ۱۴: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» .
«وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ» .


۱۳. سوره بقره، آيه ۷۹: «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» .
۳. سوره انعام، آيه ۱۱۲:


۱۴. سوره نساء، آيه ۱۰۸: «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً» .
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ»


۱۵. سوره ناس، آيه ۵ ۴ : «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ» .
۴. سوره بقره، آيه ۲۱۷:
 
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّه وَ كُفْرٌ بِهِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّه وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» .
 
۵ . سوره آل عمران، آيه ۸۶ - ۸۸:
 
«كَيْفَ يَهْدِى اللَّه قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّه وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ. خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ» .
 
۶ . سوره انشقاق، آيه ۱۰ - ۱۲:
 
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى سَعِيراً» .
 
۷. سوره الرحمن، آيه ۳۱ و ۳۵:
 
«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ» .
 
۸ . سوره ملک، آيه ۷،۶:
 
«وَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِىَ تَفُورُ» .
 
۹. سوره فرقان، آيه ۱۲:
 
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» .
 
۱۰. سوره بقره، آيه ۱۴۰:
 
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
 
۱۱. سوره لقمان، آيه ۲۴:
 
«نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍم.
 
۱۲. سوره فجر، آيه ۱۴:
 
«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ».
 
۱۳. سوره بقره، آيه ۷۹:
 
«فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ».
 
۱۴. سوره نساء، آيه ۱۰۸:
 
«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّه وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّه بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً».
 
۱۵. سوره ناس، آيه ۵،۴:
 
«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ».


== اثر دشمنى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>حمد /  ۶ . اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
== اثر دشمنى اهل‏ بيت ‏عليهم السلام<ref>حمد /  ۶ . اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
خط ۹۱: خط ۱۵۷:
حديث «هَل الدّينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض»<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۵۲ و ج ۶۸ ص ۶۳ و ج ۶۹ ص ۲۴۱.</ref> از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه به معناى صاحب اختيار بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏ اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در خطبه غدير بيان شده است:
حديث «هَل الدّينُ إلاّ الحُبّ وَ الْبُغض»<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۵۲ و ج ۶۸ ص ۶۳ و ج ۶۹ ص ۲۴۱.</ref> از مهم‏ترين اركان اعتقادى ماست. ولايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه به معناى صاحب اختيار بودن آنان و اطاعت كامل مردم از ايشان است، لازمه‏ اش محبت داشتن نسبت به آنان و بغض و كينه نسبت به دشمنان ايشان است. در اين باره سه جنبه در خطبه غدير بيان شده است:


'''۱. اهميت حب و بغض اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نزد خداوند'''
=== اهميت حب و بغض اهل ‏بيت‏ عليهم السلام نزد خداوند ===
 
سه نكته در اين باره فرموده ‏اند:
سه نكته در اين باره فرموده ‏اند:


خط ۱۰۱: خط ۱۶۶:
'''ج)''' خداوند در يک وحى و خطاب خاص فرموده است: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد».
'''ج)''' خداوند در يک وحى و خطاب خاص فرموده است: «هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضبم بر او باد».


'''۲. حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال'''
=== حب اهل‏ بيت‏ عليهم السلام ضابطه و ترازوى سنجش اعمال ===
 
در اين باره فرموده است:«پس هر يک از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى‏ يابد عمل كند»، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى ‏شود:
در اين باره فرموده است:«پس هر يک از شما، طبق آنچه در قلبش از حب و بغض نسبت به على مى‏ يابد عمل كند»، يعنى هر كس قبل از عمل، بايد ببيند چه اندازه محبت يا بغض نسبت به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام دارد و طبق آن عمل كند. از اين مطلب سه موضوع استفاده مى ‏شود:


خط ۱۱۱: خط ۱۷۵:
'''ج)''' دشمنانِ اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏ اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى‏ فرمايد: «اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ فى قَلْبِه»: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏ يابد اكتفا مى ‏كند».<ref>بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۴۵.</ref>
'''ج)''' دشمنانِ اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدانند كه تا ريشه و پايه را كه همان محبت ايشان است درست نكرده ‏اند بيهوده خود را به اعمالى مشغول داشته‏ اند كه نزد خداوند بدون محبت آنان ارزشى ندارد. پس بهتر است اگر در فكر خودسازى و حركت در راه خدا هستند، اصلاح خود را از اين مرحله شروع كنند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حديثى مى‏ فرمايد: «اِنَّما يَكْتَفى أحَدكُم بِما يَجِدُ لِعَلىٍّ فى قَلْبِه»: «هر يک از شما فقط به آنچه نسبت به على در قلب خود مى‏ يابد اكتفا مى ‏كند».<ref>بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۴۵.</ref>


'''۳. حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه'''
=== حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ===
 
حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ‏اى است كه به هر كس نمى‏ دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسان هاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.
حب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام درّ گرانمايه ‏اى است كه به هر كس نمى‏ دهند. اگر كسى آن را پذيرفت نشانه سعادت و تقواى اوست، و اگر كسى نپذيرفت نشانگرِ شقاوت اوست، و سزاوار نيست انسان هاى شقى به اين گوهر ناب دست يابند.


خط ۱۲۸: خط ۱۹۱:
تک تک اين موارد را ذيلاً و به ترتيب حروف الفبا مى ‏آوريم.
تک تک اين موارد را ذيلاً و به ترتيب حروف الفبا مى ‏آوريم.


'''۱. ابليس و حديث غدير'''
=== ابليس و حديث غدير ===
 
سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند: روزى ابليس (به صورت آدمى) عبورش به عده ‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند.
سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى ‏كند: روزى ابليس (به صورت آدمى) عبورش به عده ‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند.


ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى ‏دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱.</ref>
ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى ‏طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى ‏دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱.</ref>


'''۲. ابوبكر و حديث غدير'''
=== '''ابوبكر و حديث غدير''' ===
 
روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.</ref>
روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸.</ref>


'''۳. ابوحنيفه و حديث غدير'''
=== ابوحنيفه و حديث غدير ===
 
روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير اقرار نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!!
روزى ابوحنيفه به مجلسى كه درباره غدير خم صحبت بود وارد شد و وقتى متوجه شد گفت: به اصحاب خود گفته ‏ام در برابر شيعيان به حديث غدير اقرار نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!!


هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده‏ام. هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد... ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبر صلى الله عليه و آله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!<ref>كشف المهم: ص ۱۸۸.</ref>
هيثم بن حبيب صيرفى كه در آن مجلس بود متغير شد و گفت: چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد؟ آيا اين مطلب نزد تو ثابت نيست؟ ابوحنيفه گفت: ثابت است و خود آن را روايت كرده‏ام. هيثم گفت: پس چرا به آن اقرار نمى‏ كنيد... ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را فرموده و درباره ‏اش خطابه ايراد كرده؟ آنگاه ما دلسوزتر از پيامبر صلى الله عليه و آله باشيم و به خاطر گفته اين و آن از نقلش چشم بپوشيم؟!<ref>كشف المهم: ص ۱۸۸.</ref>


'''۴. ابوهريره و حديث غدير'''
=== ابوهريره و حديث غدير ===
 
ابوهريره كه از بازوان قوى سقيفه است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:
ابوهريره كه از بازوان قوى سقيفه است، داستان غدير را در چندين موقعيت چنين توصيف مى‏ كند:


خط ۱۵۲: خط ۲۱۱:
'''ب)''' در جنگ صفين اصبغ بن نباته نامه‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.</ref>
'''ب)''' در جنگ صفين اصبغ بن نباته نامه‏اى از جانب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى معاويه آورد. در آنجا ابوهريره را ديد و گفت: تو را قسم مى‏ دهم ... ، آيا در روز غدير خم حاضر بودى؟ گفت: آرى. پرسيد: چه شنيدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره على‏ عليه السلام فرمود. گفت: شنيدم كه فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۳.</ref>


ج. پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت: تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ فرمود: «اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»؟ ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى ‏گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته ‏اى و با دوست او دشمنى كرده ‏اى!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸ .</ref>
'''ج)''' پس از صلح امام حسن‏ عليه السلام معاويه وارد كوفه شد. هر شب ابوهريره همراه معاويه در مسجد كوفه مى‏ نشست. يک شب جوانى به او گفت:


'''۵. انس بن مالک و حديث غدير'''
تو را به خدا قسم مى‏ دهم، آيا از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدى كه درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام مى‏ فرمود:


انس بن مالک خدمتكار پيامبر صلى الله عليه وآله و از حاضران غدير است. او در حساس‏ترين موقعيت -  كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.
«اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»؟ ابوهريره در حضور معاويه گفت: آرى. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد مى ‏گيرم كه تو ولايت دشمن او (معاويه) را پذيرفته ‏اى و با دوست او دشمنى كرده ‏اى!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸ .</ref>
 
=== انس بن مالک و حديث غدير ===
انس بن مالک خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله و از حاضران غدير است. او در حساس‏ترين موقعيت -  كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در كوفه از او خواست تا درباره غدير در حضور مردم شهادت دهد -  از اين كار سرباز زد و به نفرين حضرت به مرض برص (پيسى) در پيشانيش مبتلا شد كه همه آن را مى‏ ديدند و علتش را مى‏ دانستند.


او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را كتمان نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.</ref>
او پس از مبتلا شدن تصميم گرفت هرگز غدير را كتمان نكند. نمونه ‏اى از آن چنين است كه گفت: من در روز غدير خم از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم در حالى كه دست على‏ عليه السلام را گرفته بود فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۵ ح ۱۴۷ و ص ۴۴ ح ۱۷۹.</ref>


'''۶. حارث فهرى و حديث غدير'''
=== حارث فهرى و حديث غدير ===
 
از جمله معجزات غدير ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:
از جمله معجزات غدير ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:


خط ۱۷۶: خط ۲۳۷:
با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷،۱۶۲،۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۴،۱۲۹،۵۷،۵۶. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.</ref>
با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷،۱۶۲،۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۴،۱۲۹،۵۷،۵۶. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.</ref>


'''۷. حسن بصرى و حديث غدير'''
=== حسن بصرى و حديث غدير ===
 
حسن بصرى حديث غدير را اين گونه نقل كرده است: پيامبر صلى الله عليه و آله على را در روز غدير خم براى مردم منصوب كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۹۰۰.</ref>
حسن بصرى حديث غدير را اين گونه نقل كرده است: پيامبر صلى الله عليه و آله على را در روز غدير خم براى مردم منصوب كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸۵ ح ۹۰۰.</ref>


'''۸. سعد بن ابى ‏وقاص و حديث غدير'''
=== سعد بن ابى ‏وقاص و حديث غدير ===
 
سعد بن ابى ‏وقاص از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:
سعد بن ابى ‏وقاص از سرلشكران سقيفه است و خدمات وافرى براى آنان انجام داده است. او نيز همانند ساير منافقين اقرار به فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام داشته است:


خط ۱۹۰: خط ۲۴۹:
'''ب)''' معاويه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى ‏گفت: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۴.</ref>
'''ب)''' معاويه به سفر حج آمده بود، و در آن سفر سعد به ديدن او آمد. در آنجا درباره اميرالمؤمنين عليه السلام سخن به ميان آمد، و از جمله سعد به معاويه گفت: من از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى ‏گفت: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>احقاق الحق: ج ۳ ص ۳۲۴.</ref>


'''۹. طبرى و حديث غدير'''
=== طبرى و حديث غدير ===
 
در زمان طبرى مورخ معروف عامه، ابوبكر بن ابى‏ داود درباره حديث غديرخم مطالب نادرستى گفته بود و اين خبر به طبرى رسيد. او در پاسخ به ابن ابى‏ داود كتاب مستقلى درباره غدير نوشت و در آن صحت اسناد آن را ثابت كرد و مدارک لازم را ارائه داد.<ref>تاريخ الاسلام (ذهبى): ج ۲۳ ص ۲۸۳.</ref>
در زمان طبرى مورخ معروف عامه، ابوبكر بن ابى‏ داود درباره حديث غديرخم مطالب نادرستى گفته بود و اين خبر به طبرى رسيد. او در پاسخ به ابن ابى‏ داود كتاب مستقلى درباره غدير نوشت و در آن صحت اسناد آن را ثابت كرد و مدارک لازم را ارائه داد.<ref>تاريخ الاسلام (ذهبى): ج ۲۳ ص ۲۸۳.</ref>


'''۱۰. عمر بن عبدالعزيز و حديث غدير'''
=== عمر بن عبدالعزيز و حديث غدير ===
 
مردى نقل مى‏ كند: در شام نزد عمر بن عبدالعزيز آمدم در حالى كه به مردم عطايايى مى ‏داد و من نيز پيش رفتم. به من گفت: از كدام طايفه‏ اى؟ گفتم: از قريش. گفت: از كدام طايفه قريش؟ گفتم: از بنى‏ هاشم. پرسيد: از كدام بنى‏هاشم؟ گفتم: از مواليان على ‏عليه السلام هستم! پرسيد: على كيست؟! من سكوت نمودم. عمر بن عبدالعزيز دست بر سينه‏ اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از مواليان على بن ابى‏ طالب هستم. سپس گفت: عده ‏اى برايم روايت كرده ‏اند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>
مردى نقل مى‏ كند: در شام نزد عمر بن عبدالعزيز آمدم در حالى كه به مردم عطايايى مى ‏داد و من نيز پيش رفتم. به من گفت: از كدام طايفه‏ اى؟ گفتم: از قريش. گفت: از كدام طايفه قريش؟ گفتم: از بنى‏ هاشم. پرسيد: از كدام بنى‏هاشم؟ گفتم: از مواليان على ‏عليه السلام هستم! پرسيد: على كيست؟! من سكوت نمودم. عمر بن عبدالعزيز دست بر سينه‏ اش گذاشت و گفت: من هم بخدا قسم از مواليان على بن ابى‏ طالب هستم. سپس گفت: عده ‏اى برايم روايت كرده ‏اند كه از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ‏اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۰.</ref>


'''۱۱. عمرو بن عاص و حديث غدير'''
=== عمرو بن عاص و حديث غدير ===
 
معاويه نامه ‏اى براى عمروعاص نوشت و در آن ضمن بدگويى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام او را به يارى خود طلبيد. عمروعاص در پاسخ به نامه معاويه به عنوان رد سخن او فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد و از جمله نوشت: پيامبر در روز غدير خم درباره او فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»!<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۲.</ref>
معاويه نامه ‏اى براى عمروعاص نوشت و در آن ضمن بدگويى به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام او را به يارى خود طلبيد. عمروعاص در پاسخ به نامه معاويه به عنوان رد سخن او فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد و از جمله نوشت: پيامبر در روز غدير خم درباره او فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»!<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۰۲.</ref>


'''۱۲. عمر و حديث غدير'''
=== عمر و حديث غدير ===
 
عمر بن خطاب حديث غدير را به اين صورت نقل كرده است: پيامبر على را به عنوان امام منصوب كرد و گفت: »من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله، خدايا تو بر اينان شاهد هستى»! عمر مى‏ گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى‏بينى؟ بخدا قسم پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى ‏زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى  يا با آن مخالفت كنى!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۰ ح ۱۰۱۵.</ref>
عمر بن خطاب حديث غدير را به اين صورت نقل كرده است: پيامبر على را به عنوان امام منصوب كرد و گفت: »من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله، خدايا تو بر اينان شاهد هستى»! عمر مى‏ گويد جوان خوش سيمايى را ديدم كه گفت: اى عمر، چه مى‏بينى؟ بخدا قسم پيامبر صلى الله عليه و آله پيمانى بر شما بست كه جز منافق آن را بر هم نمى ‏زند، و عهدى گرفت كه با آن مخالفت نمى كند مگر كسى كه از دينش مرتد شده باشد. اى عمر، تو بپرهيز از اينكه آن را بر هم زنى  يا با آن مخالفت كنى!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۰ ح ۱۰۱۵.</ref>


'''۱۳. مأمون عباسى و حديث غدير'''
=== مأمون و حديث غدير ===
از جمله دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه اقرار به حديث غدير كرده ‏اند مأمون است:


از جمله دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام كه اقرار به حديث غدير كرده ‏اند مأمون عباسى است:
'''الف)''' مأمون نامه ‏اى براى بنى‏ هاشم نوشت و در آن فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد، و از جمله نوشت: «او بود صاحب ولايت در حديث غدير خم».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۲.</ref>


'''الف)''' مأمون نامه ‏اى براى بنى‏ هاشم نوشت و در آن فضايل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را برشمرد، و از جمله نوشت: «او بود صاحب ولايت در حديث غدير خم».<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۱۲.</ref>
'''ب)''' مأمون عباسى در خراسان مجلسى تشكيل داد كه در آن چهل نفر از بزرگان علماى اسلام را براى مناظره با خود دعوت كرد.


'''ب)''' مأمون عباسى در خراسان مجلسى تشكيل داد كه در آن چهل نفر از بزرگان علماى اسلام را براى مناظره با خود دعوت كرد. از جمله مطالبى كه در آن مجلس مطرح شد اين بود كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام در خلافت بر ديگران مقدم است. وقتى اهل مجلس از اين مطلب تعجب كردند، از يكى از آنان پرسيد: آيا حديث ولايت (غدير) را روايت مى‏ كنى؟ آنان اقرار كردند، وآن را نقل كردند.
از جمله مطالبى كه در آن مجلس مطرح شد اين بود كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام در خلافت بر ديگران مقدم است. وقتى اهل مجلس از اين مطلب تعجب كردند، از يكى از آنان پرسيد: آيا حديث ولايت (غدير) را روايت مى‏ كنى؟ آنان اقرار كردند، وآن را نقل كردند.


مأمون گفت: اين حديث، خلافت على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را بر ابوبكر و عمر ثابت مى ‏كند و هيچ حقى براى آنان ثابت نمى ‏كند.
مأمون گفت: اين حديث، خلافت على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را بر ابوبكر و عمر ثابت مى ‏كند و هيچ حقى براى آنان ثابت نمى ‏كند.
خط ۲۱۹: خط ۲۷۵:


== برخورد شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۴.</ref> ==
== برخورد شيعيان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با دشمنان<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۴.</ref> ==
يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه‏عليهم السلام كه در خطبه غدير به آن اشاره شده جوانبى است كه شيعيان و محبّان اهل‏بيت‏عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند.
يكى از مقامات شيعيان و محبّين ائمه ‏عليهم السلام كه در خطبه غدير به آن اشاره شده جوانبى است كه شيعيان و محبّان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بايد در سايه ادعاى ولايت ضرورتاً مراعات كنند.
 
از جمله آنها اين است كه با دشمنان خدا و رسول و اهل‏بيت
 
‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.
 
== بررسى علل يأس دشمنان در غدير ==
××× ۲ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۹۷  - ۲۸۷. ×××


   تدبّر در قرآن ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمك مى‏كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد. لذا براى درك حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟
از جمله آنها اين است كه با دشمنان خدا و رسول و اهل‏ بيت ‏عليهم السلام رشته دوستى نداشته باشند اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان و يا فاميلشان باشند.  


قرآن در بخشى از آيتى مى‏فرمايد:
== بررسى علل يأس دشمنان در غدير<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۲۸۷ - ۲۹۷.</ref> ==
   تدبّر در قرآن ما را در رسيدن به پاسخ صحيح كمک مى ‏كند. شكى نيست كه اميد لازمه يأس است؛ يعنى بايد اميدى باشد تا بر اثر وقوع امرى تبديل به يأس گردد. لذا براى درک حقيقت، بايد ديد از نظر قرآن اميد مخالفان براى نفوذ در دين نسبت به چه موضوعى بوده است؟


»نتربّص به ريب المنون«××× ۳ طور /  ۳۰. ×××: در كمين و منتظر مرگ او هستيم. بر اين اساس روشن مى‏شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله بوده است. با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى‏شود و رخنه‏اى در دين ايجاد مى‏گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه‏اى براى نفوذ در دين ايجاد مى‏كنند. بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: »اليوم يئس الذين كفروا من دينكم« كاملاً محقق گردد.
قرآن در بخشى از آيتى مى ‏فرمايد:  


==  تلاش براى از بين بردن غدير ==
«نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ»<ref>طور /  ۳۰.</ref>: در كمين و منتظر مرگ او هستيم. بر اين اساس روشن مى‏شود اميد مخالفان اسلام معطوف به بعد از شهادت رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله بوده است.  
××× ۱ بر بلنداى هزار و چهار صد ساله غدير )سيد على ميرشريفى( : ۵۰  - ۴۷ . ×××


   اولين فردى كه مى‏كوشيد تا از فراموش شدن غدير جلوگيرى نمايد خود رسول‏خداصلى الله عليه وآله بود. حضرتش هنگام شهادت قلم و كاغذ طلبيد تا درباره واقعه غدير و جانشينى اميرالمؤمنين‏عليه السلام سفارش نمايد و از فراموش شدن آن پيشگيرى كند. پس از رسول‏خداصلى الله عليه وآله كسى كه از همه بيشتر در زنده نگه داشتن غدير كوشيد و در اين راه رنج‏هاى جانكاهى متحمل شد، حضرت زهراعليها السلام بود. پس از او حضرت على‏عليه السلام بارها صحابه را سوگند داد تا درباره واقعه غدير شهادت و گواهى دهند و در هر فرصت مناسبى‏از غدير يادكرد.
با شهادت آن حضرت جايگاه رهبرى الهى مسلمين خالى مى ‏شود و رخنه‏اى در دين ايجاد مى‏گردد، كه اگر تدبيرى در جهت رفع و دفع اين ثلمه انديشيده نشود، رياست طلبان با نفوذ در رهبرى يا به دست گرفتن سكّان آن، زمينه‏اى براى نفوذ در دين ايجاد مى‏ كنند.  


حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى‏كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى‏اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين‏عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند.
بدين رو اميد مخالفان نفوذ در رهبرى اسلامى بوده، و اگر قرار باشد اين اميد تبديل به يأس گردد، بايد از طرف خداوند تكليف رهبرى بعد از رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله در روزى از ايام حجةالوداع روشن شده باشد، تا زمينه يأس كامل كفار فراهم گردد و وعده الهى در: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ» كاملاً محقق گردد.  


== تلاش براى از بين بردن غدير<ref>بر بلنداى هزار و چهار صد ساله غدير (سيد على ميرشريفى): ۴۷ - ۵۰.</ref> ==
   اولين فردى كه مى‏ كوشيد تا از فراموش شدن غدير جلوگيرى نمايد خود رسول خدا صلى الله عليه و آله بود.


فرزندان رسول‏خداصلى الله عليه وآله به محض اينكه اندك مناسبتى پيش مى‏آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى‏كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى‏نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبرعليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.
حضرتش هنگام شهادت قلم و كاغذ طلبيد تا درباره واقعه غدير و جانشينى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام سفارش نمايد و از فراموش شدن آن پيشگيرى كند.


پس از رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله كسى كه از همه بيشتر در زنده نگه داشتن غدير كوشيد و در اين راه رنج ‏هاى جانكاهى متحمل شد، حضرت زهرا عليها السلام بود.


خلفاى عباسى نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على‏عليه السلام مى‏شمردند، ولى شكى نيست كه آنها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبرصلى الله عليه وآله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب‏عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان‏تر شدن خورشيد هميشه تابناك غدير شدند.
پس از او حضرت على‏ عليه السلام بارها صحابه را سوگند داد تا درباره واقعه غدير شهادت و گواهى دهند و در هر فرصت مناسبى‏ از غدير يادكرد.


حكّام مستبدّ اموى و مروانى به شدت فعاليت مى ‏كردند تا نور غدير را خاموش كنند و به زعم باطل خود كارى كنند كه نسل آينده از اين واقعه بى ‏اطلاع بماند، تا در نهايت از اين طريق به حكومت غصبى خود مشروعيت بخشند. ولى با كوشش پيگير اميرالمؤمنين و ائمه معصومين‏ عليهم السلام نتوانستند به اين آرمان باطل خود جامه عمل بپوشانند.


ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه‏اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: قد قلت لأصحابنا لا تقرّوا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم: من به اصحاب خودمان گفته‏ام نزد شيعيان به حديث غدير اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى‏كنند!
فرزندان رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله به محض اينكه اندک مناسبتى پيش مى ‏آمد، مسئله غدير را مطرح و گوشزد مى ‏كردند و از فراموش شدن آن جلوگيرى مى‏نمودند. همين عنايت خاص امامان معصوم و جانشينان بر حق پيامبر عليهم السلام بود كه باعث شد غدير زنده بماند و تا به امروز در حال درخشش و پرتو افشانى باشد.


خلفاى بنی عباس نيز در پنهان كردن چهره منوّر غدير هر چه توانستند فعاليت كردند. آنان گر چه به ظاهر خود را از ياران على‏ عليه السلام مى  شمردند، ولى شكى نيست كه آنها نيز هميشه در حال آزار و شكنجه و در نهايت كشتن فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله بودند. اينان نيز با اراده و مشيت خداوند قهار نتوانستند مخالفت ورزند، و با كشتن فرزندان ابوطالب ‏عليه السلام و مسموم و شهيد نمودن امامان شيعه كارى از پيش نبردند. بلكه به عكس موجب درخشان‏تر شدن خورشيد هميشه تابناک غدير شدند.


گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق‏عليه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.
ابوحنيفه نعمان بن ثابت در جلسه ‏اى مهم به هيثم بن حبيب صيرفى گفت: قد قلت لأصحابنا لا تقرّوا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم: من به اصحاب خودمان گفته ‏ام نزد شيعيان به حديث غدير اعتراف نكنيد كه شما را محكوم مى‏ كنند!


== جهنم و دشمنان اهل‏بيت‏ عليهم السلام ==
گويا در همين دوران بود كه اختناق شديد و كار بسيار سخت شد، تا آنجا كه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق‏ عليه السلام براى حفظ تشيع و بقاى شيعيان پناه به تقيه برد و از ياران خود خواست كه در مورد حديث غدير بحث و مجادله نكنند.
××× ۱ سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱. اسرار غدير: ص ۵۰ . ×××


   سخنرانى تاريخى پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير كه حدود يك ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.
== جهنم و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۰۱ - ۲۱۲. اسرار غدير: ص ۵۰ .</ref> ==
   سخنرانى تاريخى پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير كه حدود يک ساعت طول كشيد در يازده بخش قابل ترسيم است.


در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام هستند.


در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهل‏بيت‏عليهم السلام قرار دادند و فرمودند: اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل‏بيت‏عليهم السلام هستند.
سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل ‏محمد عليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل ‏محمد عليهم السلام معنى كردند.


پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير در توصيف دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به آيه ۱۲ سوره انشقاق:


سپس آياتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل‏محمدعليهم السلام تفسير فرمودند. آياتى هم درباره اهل جهنم تلاوت كردند و آنها را به دشمنان آل‏محمدعليهم السلام معنى كردند.
«فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً» اشاره كرده فرمود: «بدانيد كه دشمنان امامان كسانى ‏اند كه شعله‏ هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت».


سپس آيه ۷ سوره ملک:


پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير در توصيف دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام به آيه ۱۲ سوره انشقاق: »فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً وَ يَصْلى سَعيراً« اشاره كرده فرمود: »بدانيد كه دشمنان امامان كسانى‏اند كه شعله‏هاى آتش را بر تن خود خواهند يافت« .
«اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ»، و آيه ۱۲ سوره فرقان:


«اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً» كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود:


سپس آيه ۷ سوره ملك: »اِذا اُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ« ، و آيه ۱۲ سوره فرقان: »اِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً« كنار هم قرار داده شد و حضرت فرمود: »بدانيد دشمنان ايشان كسانى‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏جوشد صداى وحشتناكى مى‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى‏بينند« .
«بدانيد دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه از جهنم در حالى كه مى ‏جوشد صداى وحشتناكى مى ‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند».


پس از آن حضرت موارد قرآنى دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف: «كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً...» ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان بود.


پس از آن حضرت موارد قرآنى دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام با قرائت كامل آيه ۳۸ سوره اعراف: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذا ادّارَكُوا فيها جَميعاً ...« ادامه يافت، كه مفهوم آن لعنت دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام به يكديگر و مضاعف شدن عذاب آنان بود.
فراز ديگر درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملک:
 
 
فراز ديگر درباره دشمنان نيز با آوردن آيه ۸ تا ۱۱ سوره ملك: »تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ ...« ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى‏كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.


«تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ...» ادامه يافت. منظور از اين آيات آن بود كه دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام در جهنم مورد سؤال و ملامت قرار خواهند گرفت كه آيا كسى شما را يادآور نشد؟ و آنان اعتراف مى‏ كنند كه گوش فرا نداديم، و اين گرفتارى حاصل سرپيچى خود ماست.


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَصْلَوْنَ سَعيراً.


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِىَ تَفُورُ وَ يَرَوْنَ لَها زَفيراً.


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: «كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لاَوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ».


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ فيهِمْ: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها حَتّى اِذَا ادّارَكُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لاَوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ اَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ، قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ« .
اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ فى ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لاَصْحابِ السَّعيرِ»:


بدانيد كه دشمنان اهل ‏بيت كسانى‏ اند كه به شعله ‏هاى آتش وارد مى‏ شوند.


اَلا اِنَّ اَعْداءَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: »كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ، قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْ‏ءٍ، اِنْ اَنْتُمْ اِلاّ فى ضَلالٍ كَبيرٍ، وَ قالوُا لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لاَصْحابِ السَّعيرِ« :
بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏جوشد صداى وحشتناكى مى‏ شنوند و شعله كشيدن آن را مى ‏بينند.


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏ اند كه خداوند درباره آنان فرموده است:


بدانيد كه دشمنان اهل‏بيت كسانى‏اند كه به شعله‏هاى آتش وارد مى‏شوند.
«كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها...»: «هر گروهى كه داخل جهنم مى ‏شوند همتاى خود را لعنت مى‏ كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان مى‏ گويند:


پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن.


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه از جهنم در حالى كه مى‏جوشد صداى وحشتناكى مى‏شنوند و شعله كشيدن آن را مى‏بينند.
خدا مى‏ فرمايد: «براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمى ‏دانيد».


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى ‏اند كه خداوند عز و جل مى ‏فرمايد: «كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَاَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ...»:


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه خداوند درباره آنان فرموده است: »كُلَّما دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَها ...« : »هر گروهى كه داخل جهنم مى‏شوند همتاى خود را لعنت مى‏كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر بپيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان مى‏گويند: پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا مى‏فرمايد: »براى هر دو گروه عذاب مضاعف است ولى شما نمى‏دانيد« .
«هر گاه گروهى را در جهنم مى‏ اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى ‏پرسند: آيا ترساننده ‏اى براى شما نيامد؟ مى ‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و مى‏ گويند: اگر مى‏ شنيديم يا فكر مى‏ كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند اصحاب آتش».


== حسد دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۴،۳۵۳.</ref> ==
در كنار آيات غدير، مى ‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد، كه از جمله آنها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است:


بدانيد كه دشمنان ايشان كسانى‏اند كه خداوند عز و جل مى‏فرمايد: »كُلَّما اُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَاَلَهُمْ خَزَنَتُها اَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذيرٌ...« : »هر گاه گروهى را در جهنم مى‏اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مى‏پرسند: آيا ترساننده‏اى براى شما نيامد؟ مى‏گويند: بلى، براى ما نذير و ترساننده آمد ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهىِ بزرگ هستيد. و مى‏گويند: اگر مى‏شنيديم يا فكر مى‏كرديم در اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند، پس دور باشند اصحاب آتش« .
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ» ناظر به ملک عظيم آل محمد است<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲.</ref>:


بريده اسلمى در ايام سقيفه نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به سفر رفته بود.


وقتى از سفر بازگشت و ابوبكر را بر فراز منبر پيامبر صلى الله عليه و آله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى ‏ديد باور نكرد. لذا با صراحت و بدون ترس با ابوبكر روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد.


۳۵.  حزب شيطان =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ...«
او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏ طالب «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده‏ اى؟ ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟!


عمر گفت: نبوت و امامت در يک خاندان جمع نمى‏ شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند:


۳۶.  حسد دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۱ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۴ ۳۵۳. ×××
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»<ref>نساء /  ۵۴ .</ref>:


   در كنار آيات غدير، مى‏توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى -  قرآنى به حساب آورد، كه از جمله آنها اتمام حجت‏هاى قرآنىِ بُرَيده اسلمى است:
«بر مردم حسد مى‏برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلك عظيم عنايت كرديم».
 
 
»أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ« ناظر به ملك عظيم آل محمد است××× ۲ مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۵۲. ×××:
 
 
بريده اسلمى در ايام سقيفه نوجوانى تيزگوى بود كه اتفاقاً در روزهاى اول رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به سفر رفته بود. وقتى از سفر بازگشت و ابوبكر را بر فراز منبر پيامبرصلى الله عليه وآله ديد از تعجب دهانش باز ماند و آنچه را مى‏ديد باور نكرد. لذا با صراحت و بدون ترس با ابوبكر روبرو شد و در برابر همه مردم با يادآورى غدير حجت را بر او و مردم تمام كرد.
 
 
او خطاب به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى‏طالب »السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ« گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده‏اى؟ ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟!
 
 
عمر گفت: نبوت و امامت در يك خاندان جمع نمى‏شود! بريده در پاسخ اين آيه را خواند: »أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً«××× ۱ نساء /  ۵۴ . ×××:
 
 
»بر مردم حسد مى‏برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلك عظيم عنايت كرديم« . سپس گفت: بنابراين خداوند نبوت و ملك را براى آنان جمع كرده است.


سپس گفت: بنابراين خداوند نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است.


عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!
عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!


== حَشرِ دشمنان اهل ‏بيت ‏عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۶ - ۱۷۸.</ref> ==
   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا حوض كوثر عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود.


۳۷.  حَشرِ دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام××× ۲ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۷۸  - ۱۷۶. ×××
پيامبر صلى الله عليه و آله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل ‏هاى مختلف از جمله حديث حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.
 
   در غدير كتاب الهى با حيات مردم عجين گرديد، به صورت جزء لا ينفكّى كه تا حوض كوثر عضو جدايى ناپذير زندگى مسلمانان خواهد بود. پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير اين مفهوم را به شكل‏هاى مختلف از جمله حديث حديث رايات در روز قيامت بيان فرمود.


آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و عثمان به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:


آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و عثمان به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است: