پرش به محتوا

دشمنان اهل بیت و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸۵: خط ۳۸۵:


آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و عثمان به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:
آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره حضرت به حشر ابوبكر به عنوان گوساله امت و عمر به عنوان فرعون امت و عثمان به عنوان هامان امت و معاويه به عنوان مِخدَج و پيروان آنان در حديث رايات است:


امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى‏شوند:
امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى‏شوند:


اول آنان رايت گوساله امت من است. من بپا مى‏خيزم و دست او را مى‏گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى‏شود و قدم هايش به لرزه در مى‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏شود، و تابعين او نيز همين گونه مى‏شوند. از آنان مى‏پرسم: بعد از من با دو يادگار گرانقدر من چگونه رفتار كرديد؟
اول آنان رايت گوساله امت من است. من بپا مى‏خيزم و دست او را مى‏گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى‏ شود و قدم هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز همين گونه مى‏ شوند. از آنان مى‏ پرسم: بعد از من با دو يادگار گرانقدر من چگونه رفتار كرديد؟
 
 
در پاسخ مى‏گويند: ثِقْل بزرگ‏تر )يعنى قرآن( را تكذيب نموديم و پاره پاره كرديم، و ثِقْل كوچك‏تر )عترت( را در تنگنا قرار داديم و حقش را گرفتيم. آنگاه من مى‏گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى‏شوند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏اند.
 
 
سپس رايت فرعون امتم بر سر حوض وارد مى‏شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده‏اند ... . دست رئيس آنان را مى‏گيرم، و به محض آنكه دست او را مى‏گيرم رويش سياه مى‏شود و قدم‏هايش مى‏لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏شود، و آنان كه تابع او بوده‏اند نيز چنين مى‏شوند.
 
 
من مى‏گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى‏گويند: ثِقل بزرگ‏تر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. من مى‏گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏اند.
 


سپس رايت هامان امتم كه امام پنجاه هزار نفر از آنان است -  نزد من مى‏آيند. من بر مى‏خيزم و دست او را مى‏گيرم. آنگاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى‏شود و قدم‏هايش به لرزه مى‏افتد و امعاء و احشايش منقلب مى‏شود، و تابعين او نيز چنان مى‏شوند. من مى‏پُرسم: درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟ مى‏گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم. من مى‏گويم: شما به راه گروه‏هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده‏اند.
در پاسخ مى‏ گويند:


سپس رايت مِخْدَج نزد من مى‏آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى‏گيرم. به محض آنكه دست او را گرفتم رويش سياه مى‏شود و قدم‏هايش به لرزه در مى‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏شود، و تابعين او نيز چنان مى‏شوند.
ثِقْل بزرگ‏تر (يعنى قرآن) را تكذيب نموديم و پاره پاره كرديم، و ثِقْل كوچک ‏تر (عترت) را در تنگنا قرار داديم و حقش را گرفتيم.


آنگاه من مى‏ گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى ‏شوند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.


مى‏گويم: بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟ مى‏گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى‏گويم: شما هم به راه گروه‏هاى قبل برويد.
سپس رايت فرعون امتم بر سر حوض وارد مى ‏شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده ‏اند ... .


دست رئيس آنان را مى‏ گيرم، و به محض آنكه دست او را مى‏ گيرم رويش سياه مى ‏شود و قدم‏ هايش مى‏ لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى ‏شود، و آنان كه تابع او بوده ‏اند نيز چنين مى‏ شوند.


آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏گردند در حالى كه قطره‏اى از حوض كوثر ننوشيده باشند. سپس رايت اميرالمؤمنين و قائدِ پيشانى‏سفيدان نزد من وارد مى‏شود... .
من مى‏ گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى‏ گويند: ثِقل بزرگ‏تر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم.


من مى ‏گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى‏ گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.


   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: رايات )حديث( /  اشاره در خطبه غدير.
سپس رايت هامان امتم كه امام پنجاه هزار نفر از آنان است -  نزد من مى ‏آيند. من بر مى‏ خيزم و دست او را مى‏ گيرم.


آنگاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى ‏شود و قدم ‏هايش به لرزه مى‏ افتد و امعاء و احشايش منقلب مى ‏شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند.


۳۸.  خباثت دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  آيه »ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...«
من مى‏ پُرسم: درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟ مى‏گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم.


من مى ‏گويم: شما به راه گروه ‏هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى ‏گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده ‏اند.


۳۹.  دشمنان در پيشگاه الهى =   دشمنان اهل‏بيت‏عليهم السلام /  دشمنان در خطبه غدير
سپس رايت مِخْدَج نزد من مى‏ آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى ‏گيرم. به محض آنكه دست او را گرفتم رويش سياه مى‏ شود و قدم ‏هايش به لرزه در مى ‏آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى‏ شود، و تابعين او نيز چنان مى‏ شوند.


مى ‏گويم: بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟ مى ‏گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى ‏گويم: شما هم به راه گروه ‏هاى قبل برويد.


۴۰.  دشمنان در خطبه غدير××× ۱ اسرار غدير: ص ۲۱۵ ۹۵  ۵۰. ژرفاى غدير: ص ۱۰۴ ۱۰۳. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۲  - ۲۶ ۱۲. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۸  - ۱۷۱ ۶۷. ×××
آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى‏ گردند در حالى كه قطره ‏اى از حوض كوثر ننوشيده باشند. سپس رايت اميرالمؤمنين و قائدِ پيشانى ‏سفيدان نزد من وارد مى‏ شود... .


== دشمنان در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۲۱۵،۹۵،۵۰. ژرفاى غدير: ص ۱۰۴،۱۰۳. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۲، ۲۶ - ۳۲. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۷، ۱۷۱ - ۱۷۸.</ref> ==
   از آنجا كه اهل‏بيت‏عليهم السلام عصاره خلقت‏اند و خداوند تعالى ساير مخلوقات را به بركت ايشان و در سايه وجودشان آفريده است، لذا به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده‏همه  خوبى‏هاست.
   از آنجا كه اهل‏بيت‏عليهم السلام عصاره خلقت‏اند و خداوند تعالى ساير مخلوقات را به بركت ايشان و در سايه وجودشان آفريده است، لذا به همان اندازه كه محبت و ولايت آنان نزد پروردگار ارزش و اهميت دارد بغض و عداوت با اين والاترين مخلوقاتِ خداوند نيز نزد او گناهى نابخشودنى است و بى ارزش كننده‏همه  خوبى‏هاست.