۲۲٬۲۲۶
ویرایش
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
بدانيد كه من عده اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده اى را از دست من مى گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى شود: تو نمى دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص،۴۴،۴۳ ،۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶. </ref> | بدانيد كه من عده اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده اى را از دست من مى گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى شود: تو نمى دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص،۴۴،۴۳ ،۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶. </ref> | ||
== حديث ثقلين در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص | == حديث ثقلين در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۵۵-۱۵۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶-۱۰۶ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷ ،۱۷۰ ،۲۳۱،۲۲۳ .اسرار غدير: ص ۲۱۹. </ref> == | ||
در اواسط بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان [[توازن]] مقام نبوت و امامت، خطبه به اوج خود نزديك مى شد و نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى طالب عليه السلام از آغاز [[سخنرانى]] بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه وآله ايستاده است. بايد گفته مى شد كه لحظاتى بعد دو [[بازوى حيدرى]] در كف با كفايت محمدى قرار مى گيرد و به گونه اى خاص فراتر از آن چه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد. | در اواسط بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان [[توازن]] مقام نبوت و امامت، خطبه به اوج خود نزديك مى شد و نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى طالب عليه السلام از آغاز [[سخنرانى]] بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه وآله ايستاده است. بايد گفته مى شد كه لحظاتى بعد دو [[بازوى حيدرى]] در كف با كفايت محمدى قرار مى گيرد و به گونه اى خاص فراتر از آن چه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
« أَلَا إِنَ تَنْزِيلَ الْقُرْآنِ عَلَيَّ»<ref>الیقین : ص۳۵۲.</ref> :بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من بود. | « أَلَا إِنَ تَنْزِيلَ الْقُرْآنِ عَلَيَّ»<ref>الیقین : ص۳۵۲.</ref> :بدانيد كه نازل كردن قرآن بر عهده من بود. | ||
«إِنِّي أُخَلِّفُ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref> | «إِنِّي أُخَلِّفُ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref>همان : ص ۳۵۹.</ref>: من قرآن را به يادگار در بين شما مى گذارم. | ||
«إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى»: من دو [[يادگار]] گرانقدر در ميان شما مى گذارم: كتاب خداوند و عترتم.<ref>احتجاج : ج ۱ ، ص۱۴۹ . عوالم العلوم : ج ۳ / ۱۵ ، ص ۲۳۹. </ref>. | «إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى»: من دو [[يادگار]] گرانقدر در ميان شما مى گذارم: كتاب خداوند و عترتم.<ref>احتجاج : ج ۱ ، ص۱۴۹ . عوالم العلوم : ج ۳ / ۱۵ ، ص ۲۳۹. </ref>. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
۲. روز عرفه، نهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات. | ۲. روز عرفه، نهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات. | ||
۳. روز دوازدهم ذيحجة | ۳. روز دوازدهم ذيحجة الحرامسال دهم در مسجد خيف در منى. <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲. </ref> | ||
۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرى. | ۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرى. | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى صلى الله عليه وآله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى. | ۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى صلى الله عليه وآله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى. | ||
۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه <ref>على عليه السلام امام البررة : خوئى، شرح سید محمد مهدی خرسان : ج ۱ | ۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه <ref>على عليه السلام امام البررة : خوئى، شرح سید محمد مهدی خرسان : ج ۱ ،ص ۲۹۲ -۳۰۴ . </ref> | ||
راويان حديث ثقلين از صحابه | راويان حديث ثقلين از صحابه | ||
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۹: | ||
۲. ام سلمه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله | ۲. ام سلمه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله | ||
۳.ام ايمن از بانوان بهشتى.<ref> | ۳.ام ايمن از بانوان بهشتى.<ref>همان: ج ۱ ص ۳۱۱. </ref> | ||
ابن حجر مى نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در حجةالوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود. | ابن حجر مى نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در حجةالوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود. | ||
خط ۲۸۵: | خط ۲۸۵: | ||
لَنْ تَضِلُّوا ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما : اگر به قرآن و عترت تمسک نماييد هرگز گمراه نخواهيد شد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۷ بخش ۱۰.</ref> | لَنْ تَضِلُّوا ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما : اگر به قرآن و عترت تمسک نماييد هرگز گمراه نخواهيد شد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۷ بخش ۱۰.</ref> | ||
فَانْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمْ لَنْ تَضِلُّوا : اگر به قرآن و امامان از فرزندانم تمسک نماييد هرگز گمراه نخواهيد شد.<ref> | فَانْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمْ لَنْ تَضِلُّوا : اگر به قرآن و امامان از فرزندانم تمسک نماييد هرگز گمراه نخواهيد شد.<ref>همان: ص ۱۵۷ بخش ۱۰ پاورقى ۵ از نسخه «ب». </ref> | ||
فَتَمَسَّكُوا بِهِ وَ لاتَزِلُّوا: به قرآن تمسک كنيد و منحرف نشويد.<ref>الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. مناقب ابن مغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶.</ref> | فَتَمَسَّكُوا بِهِ وَ لاتَزِلُّوا: به قرآن تمسک كنيد و منحرف نشويد.<ref>الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. مناقب ابن مغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۷۶.</ref> | ||
خط ۳۳۵: | خط ۳۳۵: | ||
نبايد وعده پيامبر صلى الله عليه وآله را براى پاسخ امت بر سر حوض كوثر ساده تلقى كنيم. صحنه اى عظيم به وقوع خواهد پيوست كه امت عظيم مسلمان در محضر پيامبرشان بايستند و با پاسخ به پرسش هاى آن حضرت درباره قرآن و عترت به صورت جدى تكليف خود را روشن كنند. آن منظره ديدنى را خود پيامبرصلى الله عليه وآله در حديثى ترسيم فرموده است آنجا كه مى فرمايد:امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى شوند: | نبايد وعده پيامبر صلى الله عليه وآله را براى پاسخ امت بر سر حوض كوثر ساده تلقى كنيم. صحنه اى عظيم به وقوع خواهد پيوست كه امت عظيم مسلمان در محضر پيامبرشان بايستند و با پاسخ به پرسش هاى آن حضرت درباره قرآن و عترت به صورت جدى تكليف خود را روشن كنند. آن منظره ديدنى را خود پيامبرصلى الله عليه وآله در حديثى ترسيم فرموده است آنجا كه مى فرمايد:امت من بر سر حوض كوثر در پنج گروه و با پنج پرچم وارد مى شوند: | ||
اول آنان پرچم گوساله امت من است. من بپا مى خيزم و دست او را مى گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى شود و قدم هايش به لرزه در مى آيد و [[امعاء]] و ا[[حشاء]] او منقلب مى شود، و تابعين او نيز همين گونه مى شوند. از آنان مى پرسم: بعد از من با دو يادگار گران قدر من چگونه رفتار كرديد؟ در پاسخ مى گويند: ثِقْل بزرگتر (يعنى قرآن) را تكذيب نموديم و پاره پاره كرديم، و ثِقْل كوچكتر [[(عترت)]] را در تنگنا قرار داديم و حقش را گرفتيم. آن گاه من مى گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى شوند در حالى كه قطره اى از حوض كوثر ننوشيده اند. | اول آنان رایت (پرچم)گوساله امت من است. من بپا مى خيزم و دست او را مى گيرم. به محض آن كه دستش را گرفتم روى او سياه مى شود و قدم هايش به لرزه در مى آيد و [[امعاء]] و ا[[حشاء]] او منقلب مى شود، و تابعين او نيز همين گونه مى شوند. از آنان مى پرسم: بعد از من با دو يادگار گران قدر من چگونه رفتار كرديد؟ در پاسخ مى گويند: ثِقْل بزرگتر (يعنى قرآن) را تكذيب نموديم و پاره پاره كرديم، و ثِقْل كوچكتر [[(عترت)]] را در تنگنا قرار داديم و حقش را گرفتيم. آن گاه من مى گويم: به سمت چپ برويد. آنان از نزد من تشنه و جگر سوخته و روسياه باز گردانده مى شوند در حالى كه قطره اى از حوض كوثر ننوشيده اند. | ||
سپس [[رايت]] | سپس [[رايت]] فرعون امتم بر سر حوض وارد مى شوند كه اكثر مردم اينانند كه توسط او از راه راست منحرف شده اند ... . دست رئيس آنان را مى گيرم، و به محض آن كه دست او را مى گيرم رويش سياه مى شود و قدم هايش مى لرزد و امعاء و احشاء او منقلب مى شود، و آنان كه تابع او بوده اند نيز چنين مى شوند. من مى گويم: درباره ثِقْلين بعد از من چه رفتارى كرديد؟ مى گويند: ثِقل بزرگتر را تكذيب كرده و آن را پاره پاره كرديم، و با ثِقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. من مى گويم: شما هم به راه گروه اول برويد. آنان هم تشنه و جگر سوخته و روسياه باز مى گردند در حالى كه قطره اى از حوض كوثر ننوشيده اند. | ||
سپس | سپس رایت هامان امتم كه امام پنجاه هزار نفر از آنان است نزد من مى آيند. من بر مى خيزم و دست او را مى گيرم. آن گاه كه دست او را گرفتم روى او سياه مى شود و قدم هايش به لرزه مى افتد و امعاء و احشايش منقلب مى شود، و تابعين او نيز چنان مى شوند. من : درباره ثِقلين بعد از من چه كرديد؟ مى گويند: ثِقل اكبر را تكذيب كرديم و از دستوراتش سرپيچى نموديم، و ثقل اصغر را خوار كرديم و او را تنها گذاشتيم. من مى گويم: شما به راه گروه هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و روسياه باز مى گردند در حالى كه قطره اى از حوض كوثر ننوشيده اند. | ||
سپس رايت [[مِخْدَج]] نزد من | سپس رايت [[مِخْدَج]] نزد من مى آيد كه امام هفتاد هزار نفر از امت من است و من دست او را مى گيرم. به محض آن كه دست او را گرفتم رويش سياه مى شود و قدم هايش به لرزه در مى آيد و امعاء و احشاء او منقلب مى شود، و تابعين او نيز چنان مى شوند. مى گويم: | ||
بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟ | بعد از من درباره ثِقْلين چه كرديد؟ مى گويند: ثقل اكبر را تكذيب كرده و عصيان نموديم، و با ثقل اصغر جنگيديم و او را كشتيم. مى گويم: شما هم به راه گروه هاى قبل برويد. آنان نيز تشنه و جگرسوخته و [[روسياه]] باز مى گردند در حالى كه قطره اى از حوض كوثر ننوشيده باشند. | ||
سپس رايت اميرالمؤمنين و [[قائدِ]] پيشانى سفيدان نزد من وارد مى شود. من بپا مى خيزم و دست او را مى گيرم، و در اين حال روى او و اصحابش سفيد مى شود. مى گويم: بعد از من درباره ثِقلين چه رفتارى داشتيد؟ | سپس رايت اميرالمؤمنين و [[قائدِ]] پيشانى سفيدان نزد من وارد مى شود. من بپا مى خيزم و دست او را مى گيرم، و در اين حال روى او و اصحابش سفيد مى شود. مى گويم: بعد از من درباره ثِقلين چه رفتارى داشتيد؟ مى گويند: ثقل اكبر را تابع شديم و آن را تصديق نموديم، و ثقل اصغر را كمك كرديم و يارى نموديم و همراه او به شهادت رسيديم. من مى گويم: سيراب و آب نوشيده باز گرديد. آنان جرعه اى مى نوشند كه بعد از آن هرگز تشنه نمى شوند. روى امامشان هم چون خورشيد طالع است، و روى آنان مانند ماه چهارده شبه و همچون نورانى ترين ستاره در آسمان است. | ||
سپس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: بر اين | سپس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: بر اين پيش گويى من شاهد هستيد؟ گفتند: آرى، ما گواه اين مجلس خواهيم بود. <ref> اليقين : ص ۲۷۵ باب ۹۶.</ref> | ||
ما نيز از بلنداى چهارده قرن مى گوييم: يا رسول اللَّه! اين پنج گروه را نيك مى شناسيم، و قبل از حوض كوثر در اين دنيا بر ضلالت آن چهار گروه معتقديم و شهادت مى دهيم، و اميدواريم زير پرچم على بن ابى طالب عليه السلام از [[تابعين]] و [[تصديق كنندگان]] قرآن در قول و عمل در گروه پنجم باشيم. | ما نيز از بلنداى چهارده قرن مى گوييم: يا رسول اللَّه! اين پنج گروه را نيك مى شناسيم، و قبل از حوض كوثر در اين دنيا بر ضلالت آن چهار گروه معتقديم و شهادت مى دهيم، و اميدواريم زير پرچم على بن ابى طالب عليه السلام از [[تابعين]] و [[تصديق كنندگان]] قرآن در قول و عمل در گروه پنجم باشيم. | ||
== '''پانویس''' == | == '''پانویس''' == |