ثقلین(حدیث): تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== تبليغ غدير با حديث ثقلين<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۲ ،۳۳. </ref> ==
== تبليغ غدير با حديث ثقلين<ref>غدير در آئينه كتاب: ص ۳۲ ،۳۳. </ref> ==
يكى از موضوعاتى كه در رابطه با غدير بايد مورد توجه قرار گيرد و در تحقيق و تأليف درباره غدير نبايد از آن غفلت شود -  اگر چه از نظر تحقيقى از موضوعات غدير نيستند -  [[حديث ثقلين]] است.
يكى از موضوعاتى كه در رابطه با غدير بايد مورد توجه قرار گيرد و در تحقيق و تأليف درباره غدير نبايد از آن غفلت شود -  اگر چه از نظر تحقيقى از موضوعات غدير نيستند -  حديث ثقلين است.


هم چنان كه در روزگار امام هادى‏ عليه السلام گروهى از اهل [[اهواز]] نامه ‏اى خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه ‏اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد، كه در آن حديث ثقلين را بيان نمود.
هم چنان كه در روزگار امام هادى‏ عليه السلام گروهى از اهل [[اهواز]] نامه ‏اى خدمت حضرت نوشتند و طى آن سؤالاتى را مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه ‏اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد، كه در آن حديث ثقلين را بيان نمود.


== حديث ثقلين پس از خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۶۲  - ۶۵ . </ref> ==
== حديث ثقلين پس از خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۶۲  - ۶۵ . </ref> ==
   پس از خطبه غدير و در طول سه روز كه مراسم بيعت ادامه داشت، قشرهاى مختلف مردم گروه گروه در [[پيشگاه]] پيامبر صلى الله عليه وآله حضور مى‏ يافتند. در اين اجتماعات كوچک -  با توجه به اهميت خطبه و مسئله [[بيعت]] -  سؤالاتى درباره آن مطرح مى‏ كردند و توضيح بيشترى مى‏ خواستند.
   پس از خطبه غدير و در طول سه روز كه مراسم بيعت ادامه داشت، قشرهاى مختلف مردم گروه گروه در پيشگاه پيامبر صلى الله عليه و آله حضور مى‏ يافتند. در اين اجتماعات كوچک -  با توجه به اهميت خطبه و مسئله [[بيعت]] -  سؤالاتى درباره آن مطرح مى‏ كردند و توضيح بيشترى مى‏ خواستند.


پس از چند سؤال و جواب و اقرار مردم به [[رسالت]] و [[ولايت]] و اشاره‏ هاى مكرر به مسئله امامت و حديث غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله در ادامه فرمود:
پس از چند سؤال و جواب و اقرار مردم به [[رسالت]] و ولايت و اشاره‏ هاى مكرر به مسئله امامت و حديث غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله در ادامه فرمود:


بدانيد كه فرداى قيامت وقتى كنار حوض نزد من مى ‏آييد از شما سؤال خواهم كرد كه درباره آن چه امروز شما را شاهد گرفتم و نسبت به ثقلين پس از من چه كرديد؟ ببينيد براى روزى كه مرا [[ملاقات]] مى‏ كنيد در غيبت من با آنان چگونه رفتار مى‏ كنيد.
بدانيد كه فرداى قيامت وقتى كنار حوض نزد من مى ‏آييد از شما سؤال خواهم كرد كه درباره آن چه امروز شما را شاهد گرفتم و نسبت به ثقلين پس از من چه كرديد؟ ببينيد براى روزى كه مرا ملاقات مى‏ كنيد در غيبت من با آنان چگونه رفتار مى‏ كنيد.


پرسيدند: يا رسول‏ اللَّه، ثقلين كدامند؟ فرمود: ثقل اكبر كتاب خداوند عزوجل است، كه واسطه ‏اى متصل از خدا و از من در دست شماست. يك سوى آن به دست خدا و طرف ديگر آن در دست شماست. در آن علوم گذشته و آينده است تا روزى كه قيامت به پا شود. [[ثقل اصغر]] همتاى قرآن است و آن على بن ابى‏ طالب و عترت اوست، و اين دو از يكديگر جدا نمى ‏شوند تا بر سر [[حوض كوثر]] نزد من بيايند.
پرسيدند: يا رسول‏ اللَّه، ثقلين كدامند؟ فرمود: ثقل اكبر كتاب خداوند عزوجل است، كه واسطه ‏اى متصل از خدا و از من در دست شماست. يک سوى آن به دست خدا و طرف ديگر آن در دست شماست. در آن علوم گذشته و آينده است تا روزى كه قيامت به پا شود. ثقل اصغر همتاى قرآن است و آن على بن ابى‏ طالب و عترت اوست، و اين دو از يكديگر جدا نمى ‏شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من بيايند.


از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى ‏شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست‏ هايى كرده ‏ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىِّ آن دو ولىِّ من و دشمن آنان دشمن من است. هيچ امتى قبل از شما هلاك نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش [[همدست]] شده و [[قيام كنندگان]] به عدالتشان را كشته است.
از آنان سؤال كنيد و از غير آنان نپرسيد كه گمراه مى ‏شويد. من براى اين دو از خداوند لطيف خبير درخواست‏ هايى كرده ‏ام و خداوند به من عطا فرموده است. يار آن دو، ياور من و خوار كننده آن دو، خوار كننده من است. ولىِّ آن دو ولىِّ من و دشمن آنان دشمن من است.
 
هيچ امتى قبل از شما هلاک نشده مگر زمانى كه دينش را طبق هوا و هوس خود قرار داده و بر ضد پيامبرش همدست شده و قيام كنندگان به عدالتشان را كشته است.


بدانيد كه من عده‏ اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده ‏اى را از دست من مى ‏گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى‏ شود: تو نمى ‏دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص،۴۴،۴۳ ،۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶. </ref>
بدانيد كه من عده‏ اى را از آتش نجات خواهم داد ولى عده ‏اى را از دست من مى ‏گيرند. من خواهم گفت: خدايا اصحابم؟! به من گفته مى‏ شود: تو نمى ‏دانى اينان پس از تو چه كردند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص،۴۴،۴۳ ،۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶. </ref>


== حديث ثقلين در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۵۵-۱۵۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶-۱۰۶ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷ ،۱۷۰ ،۲۳۱،۲۲۳ .اسرار غدير: ص ۲۱۹. </ref> ==
== حديث ثقلين در خطبه غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۱۵۵-۱۵۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۶-۱۰۶ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۷ ،۱۷۰ ،۲۳۱،۲۲۳ .اسرار غدير: ص ۲۱۹. </ref> ==
   در اواسط بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان [[توازن]] مقام نبوت و امامت، خطبه به اوج خود نزديك مى ‏شد و نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام از آغاز [[سخنرانى]] بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه وآله ايستاده است. بايد گفته مى ‏شد كه لحظاتى بعد دو [[بازوى حيدرى]] در كف با كفايت محمدى قرار مى ‏گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آن چه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد.
   در اواسط بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان توازن مقام نبوت و امامت، خطبه به اوج خود نزديک مى ‏شد و نهيبى لازم بود كه مخاطبين بدانند چرا على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام از آغاز سخنرانى بر فراز منبر كنار پيامبر صلى الله عليه و آله ايستاده است.
 
بايد گفته مى ‏شد كه لحظاتى بعد دو بازوى حيدرى در كف با كفايت محمدى قرار مى ‏گيرد و به گونه‏ اى خاص فراتر از آن چه در ذهن مردم است معرفى خواهد شد.
 
براى اعلان اين مهم پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على ‏عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.


براى اعلان اين مهم پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى ثقل اكبر را تابلو قرار داده، على ‏عليه السلام را در سايه قرآن نشان داد.
ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كرد و آيه ۸۲ سوره نساء:«اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...»، و آيه ۷سوره آل عمران:


ابتدا امر به تدبر در قرآن و به دنبال متشابه آن نبودن را مطرح كرد و آيه ۸۲ سوره نساء:«اَفَلا يَتَدَّبَّرُونَ الْقُرْآنَ ...»، و آيه ۷سوره آل عمران:«هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...»را با كلام خود آميخت و مردم را آماده معرفى«ر[[اسخان در علم]]»نمود.
«هُوَ الَّذى اَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ ...»را با كلام خود آميخت و مردم را آماده معرفى«راسخان در علم» نمود.


سپس قسم ياد كرد كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى ‏كند مگر اين كسى كه مى‏ خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.
سپس قسم ياد كرد كه باطن و تفسير قرآن را بيان نمى ‏كند مگر اين كسى كه مى‏ خواهم دست او را بگيرم و او را بالا ببرم و بازوى او را بگيرم و با دستانم او را بلند كنم و به شما بفهمانم كه هر كس من صاحب اختيار او بوده ‏ام اين على صاحب اختيار اوست، و ولايت او از طرف خدا نازل شده است.


سپس [[ثقل اكبر]] و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل‏بيت ‏عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار داد. در اين باره دوازده امام‏ عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كرد و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام نمود كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام فرمود. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كرد:
سپس ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل‏بيت ‏عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار داد. در اين باره دوازده امام‏ عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كرد و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام نمود كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام فرمود.
 
سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كرد:


«مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَى وَ مُعْلِمُكُمْ: اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ.
«مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا القُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ، وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلَىَّ وَ شائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَى وَ مُعْلِمُكُمْ: اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ.
خط ۳۲: خط ۴۰:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ»:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ»:


اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در [[محكمات]] آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى ‏كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏ كند مگر اين شخصى كه دست او را مى ‏گيرم و او را به سوى خود بالا مى ‏برم و بازوى او را مى‏ گيرم و با دستم او را بلند مى ‏كنم و به شما مى‏ فهمانم كه:«هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست»، و او على بن ابى‏ طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.
اى مردم، قرآن را تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براى شما بيان نمى ‏كند و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏ كند مگر اين شخصى كه دست او را مى ‏گيرم و او را به سوى خود بالا مى ‏برم و بازوى او را مى‏ گيرم و با دستم او را بلند مى ‏كنم و به شما مى‏ فهمانم كه:«هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست»، و او على بن ابى‏ طالب برادر و جانشين من است، و ولايتِ او از جانب خداوندِ عز و جل است كه بر من نازل كرده است.


اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آن ها از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان [[امين]] ‏هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.
اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آن ها از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين ‏هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.


مطرح شدن ثقلين در قالب حديث ثقلين در خطبه غدير را به بيانى ديگر نيز مى‏ توان گفت، و آن اين كه: در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل‏بيت ‏عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار دادند.
مطرح شدن ثقلين در قالب حديث ثقلين در خطبه غدير را به بيانى ديگر نيز مى‏ توان گفت، و آن اين كه: در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل‏بيت ‏عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار دادند.


در اين باره دوازده امام ‏عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام كردند كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا [[روز قيامت]] اعلام كردند. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كردند:
در اين باره دوازده امام ‏عليهم السلام را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام كردند كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام كردند. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كردند:


... الاكْبَرُ مِنْهُما كِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ<ref>مناقب ابن المغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. </ref>: ثقل اكبر از ميان ثقلين كتاب خداى عزوجل است.
... الاكْبَرُ مِنْهُما كِتابُ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ<ref>مناقب ابن المغازلى: ص ۱۶ ح ۲۳. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۷۶. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۸۴ ح ۶۹ . الطرائف: ص ۴۳ ح ۲۱۸. </ref>: ثقل اكبر از ميان ثقلين كتاب خداى عزوجل است.
خط ۴۷: خط ۵۵:


=== موقعيت تاريخى ===
=== موقعيت تاريخى ===
لحظاتى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله در [[اثناء]] خطبه غدير مى‏ خواهد على ‏عليه السلام را بر سر دست بلند كند. قبل از اين اقدام، با صداى بلند على‏ عليه السلام را با قرآن و با سِمَت [[مفسر]] آن معرفى مى ‏كند، و آنگاه او را به عنوان ثقل اصغر در كنار ثقل اكبر -  كه قرآن است -  قرار مى‏ دهد.
لحظاتى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناء خطبه غدير مى‏ خواهد على ‏عليه السلام را بر سر دست بلند كند. قبل از اين اقدام، با صداى بلند على‏ عليه السلام را با قرآن و با سِمَت [[مفسر]] آن معرفى مى ‏كند، و آنگاه او را به عنوان ثقل اصغر در كنار ثقل اكبر -  كه قرآن است -  قرار مى‏ دهد.


=== تحليل اعتقادى اول ===
=== تحليل اعتقادى اول ===
قرآن به عنوان پشتوانه عترت و [[دژ مستحكم]] و دائمى اسلام كه مستقيماً از جانب خداوند حمايت مى‏ شود،«ثقل اكبر»[[لقب]] گرفته است.
قرآن به عنوان پشتوانه عترت و دژ مستحكم و دائمى اسلام كه مستقيماً از جانب خداوند حمايت مى‏ شود،«ثقل اكبر»[[لقب]] گرفته است.


اين بدان معناست كه در برابر دشمنان خارجى و داخلى اسلام مراجعه به قرآن و استناد به آن پاسخ قاطعى به كارشكنان و منافقان است، و در واقع قرآن تابلوى بلند و هميشگى اسلام است كه با تكيه بر آن ابديت اسلام تضمين شده است. حتى در روزگارانى كه دشمنان داخلى دين دست به تحريف معارف از يك سو و سركوب طرفداران دين از سوى ديگر زده اند، اين سند زنده اسلام [[مصون]] مانده و قابل [[استناد]] بوده است.
اين بدان معناست كه در برابر دشمنان خارجى و داخلى اسلام مراجعه به قرآن و استناد به آن پاسخ قاطعى به كارشكنان و منافقان است، و در واقع قرآن تابلوى بلند و هميشگى اسلام است كه با تكيه بر آن ابديت اسلام تضمين شده است. حتى در روزگارانى كه دشمنان داخلى دين دست به تحريف معارف از يك سو و سركوب طرفداران دين از سوى ديگر زده اند، اين سند زنده اسلام [[مصون]] مانده و قابل استناد بوده است.


البته اين به معناى [[استغنا]] از مفسر آن يعنى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيست، بلكه منظور ثقل اكبر بودن قرآن به عنوان تاج سر مسلمين و افتخار ابدى آنان است.
البته اين به معناى استغنا از مفسر آن يعنى اهل‏ بيت‏ عليهم السلام نيست، بلكه منظور ثقل اكبر بودن قرآن به عنوان تاج سر مسلمين و افتخار ابدى آنان است.


در جايى ديگر فرمود:
در جايى ديگر فرمود:
خط ۶۲: خط ۷۰:
«إِنِّي‏ أُخَلِّفُ‏ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref>همان : ص ۳۵۹.</ref>: من قرآن را به يادگار در بين شما مى‏ گذارم.  
«إِنِّي‏ أُخَلِّفُ‏ فِيكُمُ الْقُرْآنَ» <ref>همان : ص ۳۵۹.</ref>: من قرآن را به يادگار در بين شما مى‏ گذارم.  


«إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى»: من دو [[يادگار]] گرانقدر در ميان شما مى‏ گذارم: كتاب خداوند و عترتم.<ref>احتجاج : ج ۱ ، ص۱۴۹ . عوالم العلوم : ج ۳  / ۱۵ ، ص ۲۳۹. </ref>.
«إنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ،كِتابَ اللَّه وَ عِتْرَتى»: من دو يادگار گرانقدر در ميان شما مى‏ گذارم: كتاب خداوند و عترتم.<ref>احتجاج : ج ۱ ، ص۱۴۹ . عوالم العلوم : ج ۳  / ۱۵ ، ص ۲۳۹. </ref>


«الْقُرآنُ فيكُمْ»: قرآن در ميان شماست.<ref>العدد القوية لدفع المخاوف اليومية: ص۱۸۰ . </ref>
«الْقُرآنُ فيكُمْ»: قرآن در ميان شماست.<ref>العدد القوية لدفع المخاوف اليومية: ص۱۸۰ . </ref>


=== تحليل اعتقادى دوم ===
=== تحليل اعتقادى دوم ===
در شرايطى كه خطابه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير به اواخر خود رسيده ، آن حضرت رابطه عاطفى مسلمانان را با قرآن از ديدگاه يادگار بودن آن از پيامبرشان مطرح مى ‏فرمايد. [[وديعه]] ‏اى كه در طول ۲۳ سال از لحظه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ ...»<ref>علق / ۱</ref>آغاز شد و نزول آن تا آخرين لحظه حيات پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه يافت. اكنون صاحب اختيار آن با يك دنيا سفارش و با اميد به حفظ آن از سوى پروردگار چشم از جهان فرو مى ‏بندد.
در شرايطى كه خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير به اواخر خود رسيده ، آن حضرت رابطه عاطفى مسلمانان را با قرآن از ديدگاه يادگار بودن آن از پيامبرشان مطرح مى ‏فرمايد. وديعه ‏اى كه در طول ۲۳ سال از لحظه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ ...»<ref>علق / ۱</ref> آغاز شد و نزول آن تا آخرين لحظه حيات پيامبر صلى الله عليه و آله ادامه يافت. اكنون صاحب اختيار آن با يك دنيا سفارش و با اميد به حفظ آن از سوى پروردگار چشم از جهان فرو مى ‏بندد.


به تعبيرى قرآن را [[خليفه]] خود ياد مى‏ كند يعنى هر كس قرآن را مى ‏خواند، چنين انگارد كه آن را از دو لب من مى ‏شنود. در عبارتى ديگر قرآن را امانت خود در دست مسلمانان مى خواند كه همراه عترت به آنان سپرده شده است.
به تعبيرى قرآن را خليفه خود ياد مى‏ كند يعنى هر كس قرآن را مى ‏خواند، چنين انگارد كه آن را از دو لب من مى ‏شنود. در عبارتى ديگر قرآن را امانت خود در دست مسلمانان مى خواند كه همراه عترت به آنان سپرده شده است.


نگاه پر عاطفه پيامبرى مهربان كه ۲۳ سال تمام وجودش را براى دين خداوند تقديم كرد، از ما مى‏ طلبد در حفظ و [[پرداختن]] به محتواى اين يادگار [[ذى قيمت]] به گونه‏ اى باشيم كه لبخند رضايت بر لبان مباركش جاى گيرد، و اين آن چيزى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله از ما مى ‏خواهد.
نگاه پر عاطفه پيامبرى مهربان كه ۲۳ سال تمام وجودش را براى دين خداوند تقديم كرد، از ما مى‏ طلبد در حفظ و پرداختن به محتواى اين يادگار ذى قيمت به گونه‏ اى باشيم كه لبخند رضايت بر لبان مباركش جاى گيرد، و اين آن چيزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ما مى ‏خواهد.


همچنين پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير [[تأكيد]] خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف آن جا كه خدا مى ‏فرمايد :«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِه»:« امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»،را شاهد آن قرار داده  و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».«تا زمانی که به این دو چیز گرانبها تمسک کنید گمراه نخواهید شد».
همچنين پيامبر صلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دهم خطبه غدير تأكيد خاصى داشت كه امامتِ فرزندان معصوم على‏ عليه السلام در متن قرآن است و آيه ۲۸ سوره زخرف آن جا كه خدا مى ‏فرمايد :«وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِه»: «امامت را مطلبى باقى در نسل او قرار داديم»،را شاهد آن قرار داده  و سپس به حديث ثقلين اشاره كرد كه «لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».


مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما<ref>احتجاج : ج ۱ ،ص ۶۵ .</ref> :اى مردم، قرآن به شما مى‏ شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آن جا كه خداوند در كتابش مى‏ فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»:«آن امامت را به عنوان كلمه باقى در [[نسل]] او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت)[[تمسک]] كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد.
«تا زمانی که به این دو چیز گرانبها تمسک کنید گمراه نخواهید شد».


== حديث ثقلين در روزهاى آخر پيامبرصلى الله عليه وآله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۴ . </ref> ==
مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اَنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ فى كِتابِهِ: « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»، و قُلْتُ: لَنْ تَضِلُّوا ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما<ref>احتجاج : ج ۱ ،ص ۶۵ .</ref> :اى مردم، قرآن به شما مى‏ شناساند كه امامان بعد از على فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آن جا كه خداوند در كتابش مى‏ فرمايد: «وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ»:«آن امامت را به عنوان كلمه باقى در نسل او قرار داد»، و من نيز به شما گفتم: اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت)[[تمسک]] كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد.
   در روزهاى آخر عمر پيامبر صلى الله عليه وآله پس از مسموميت، [[عايشه]] كه از نزديك شاهد شدت بيمارى آن حضرت بود و مى‏ ديد كه هرگاه پيامبر صلى الله عليه وآله نمى‏ تواند براى نماز به مسجد برود على‏ عليه السلام را به جاى خود مى‏ فرستد، به «[[صهيب]]» -  كه غلام عمر بود -  دستور داد تا سراغ پدرش ابوبكر برود و از او بخواهد در اسرع وقت با همراهانش به مدينه بيايند و او صبح هنگام [[غافلگيرانه]] به جاى على‏ عليه السلام به محراب رود و براى مردم نماز بخواند!!


عايشه در اين [[پيام]] تأكيد كرده بود كه اين فرصت نبايد از دست برود چرا كه براى مراحل بعد مى‏ تواند دست آويز قرار بگيرد.
== حديث ثقلين در روزهاى آخر پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۲۰۴ . </ref>==
   در روزهاى آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله پس از مسموميت، عايشه كه از نزديک شاهد شدت بيمارى آن حضرت بود و مى‏ ديد كه هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله نمى‏ تواند براى نماز به مسجد برود على‏ عليه السلام را به جاى خود مى‏ فرستد، به «صهيب» -  كه غلام عمر بود -  دستور داد تا سراغ پدرش ابوبكر برود و از او بخواهد در اسرع وقت با همراهانش به مدينه بيايند و او صبح هنگام غافل گيرانه به جاى على‏ عليه السلام به محراب رود و براى مردم نماز بخواند!!


آن شب ابوبكر و عمر و عده‏ اى از[[سردمداران]]  نفاق به مدينه بازگشتند. پيامبر صلى الله عليه وآله در حال بيمارى فرمود: «امشب شر عظيمى وارد مدينه شده است»
عايشه در اين پيام تأكيد كرده بود كه اين فرصت نبايد از دست برود چرا كه براى مراحل بعد مى‏ تواند دست آويز قرار بگيرد.


صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على ‏عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه وآله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه وآله به او چنين دستورى داده است. مردم اعتراض كردند كه چرا [[لشكر اسامه]] را رها كرده؛ و در آن حال بلال را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه وآله خبر بگيرد.
آن شب ابوبكر و عمر و عده‏ اى از سردمداران  نفاق به مدينه بازگشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله در حال بيمارى فرمود: «امشب شر عظيمى وارد مدينه شده است»


وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه وآله گزارش داد حضرت -  با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود -  فرمود:«مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آن كه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»!
صبح هنگام در حالى كه مردم منتظر بودند على ‏عليه السلام به جاى پيامبر صلى الله عليه وآله براى نماز بيايد، ناگهان ابوبكر را ديدند كه وارد مسجد شد و به سوى محراب رفت و ادعا كرد كه پيامبر صلى الله عليه وآله به او چنين دستورى داده است. مردم اعتراض كردند كه چرا لشكر اسامه را رها كرده؛ و در آن حال بلال را فرستادند تا از پيامبر صلى الله عليه و آله خبر بگيرد.


در حالى كه پاهاى حضرت به زمين كشيده مى شد و زير بغل‏ هاى حضرت را على ‏عليه السلام و فضل بن عباس گرفته بودند پيامبر صلى الله عليه وآله را وارد مسجد كردند. در آن لحظات ابوبكر در محراب ايستاده بود و عمر و ابوعبيده و سالم و صهيب و عده‏ اى ديگر كه شبانه وارد مدينه شده بودند اطراف ابوبكر را گرفته بودند تا نماز را شروع كنند، اگر چه اكثر مردم منتظر بلال بودند.
وقتى بلال خبر را به پيامبر صلى الله عليه وآله گزارش داد حضرت -  با شدت بيمارى كه در اثر خيانت عايشه و حفصه بود -  فرمود:


مردم با ديدن پيامبر صلى الله عليه وآله كه با آن حال وارد مسجد شد، مطلب را بسيار مهم شمردند. پيامبر صلى الله عليه وآله جلو رفت و ابوبكر را از پشت سر كشيد و او را از محراب دور كرد. در يك لحظه در تاريكى صبح، ابوبكر و همراهانش متوارى شدند.
«مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد! قسم به آن كه جانم به دست اوست، فتنه و بلاى عظيمى بر اسلام نازل شده است»!


سپس پيامبر صلى الله عليه وآله در محراب قرار گرفت و نماز جماعت خوانده شد. حضرت پس از نماز فرمود: اى مردم، از پسر [[ابوقحافه]] و اصحابش تعجب نمى‏ كنيد كه آن ها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به مدينه بازگشتند؟!
در حالى كه پاهاى حضرت به زمين كشيده مى شد و زير بغل‏ هاى حضرت را على ‏عليه السلام و فضل بن عباس گرفته بودند پيامبر صلى الله عليه و آله را وارد مسجد كردند. در آن لحظات ابوبكر در محراب ايستاده بود و عمر و ابوعبيده و سالم و صهيب و عده‏ اى ديگر كه شبانه وارد مدينه شده بودند اطراف ابوبكر را گرفته بودند تا نماز را شروع كنند، اگر چه اكثر مردم منتظر بلال بودند.
 
مردم با ديدن پيامبر صلى الله عليه و آله كه با آن حال وارد مسجد شد، مطلب را بسيار مهم شمردند. پيامبر صلى الله عليه و آله جلو رفت و ابوبكر را از پشت سر كشيد و او را از محراب دور كرد. در يک لحظه در تاريكى صبح، ابوبكر و همراهانش متوارى شدند.
 
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله در محراب قرار گرفت و نماز جماعت خوانده شد. حضرت پس از نماز فرمود: اى مردم، از پسر ابوقحافه و اصحابش تعجب نمى‏ كنيد كه آن ها را تحت فرمان اسامه قرار دادم، ولى مخالفت كردند و براى ايجاد فتنه به مدينه بازگشتند؟!


سپس فرمود: مرا بر فراز منبر ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ‏ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
سپس فرمود: مرا بر فراز منبر ببريد. حضرت در حالى كه دستمالى به سر بسته بود بر پايين ‏ترين پله منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
خط ۹۸: خط ۱۱۰:
اى مردم، از امر پروردگارم آن چه همه به سوى آن مى ‏روند(يعنى مرگ)بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترك مى‏ گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى ‏اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند.
اى مردم، از امر پروردگارم آن چه همه به سوى آن مى ‏روند(يعنى مرگ)بر من نازل شده است. من شما را با حجت واضحى كه شب آن مانند روز است ترك مى‏ گويم. بعد از من اختلاف نكنيد آن گونه كه بنى ‏اسرائيل قبل از شما اختلاف كردند.


اى مردم، بر شما حلال نمى ‏كنم جز آن چه قرآن حلال كرده و حرام نمى‏ كنم جز آن چه قرآن حرام كرده است. من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مى‏ گذارم كه اگر به آن دو تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد و [[لغزش]] نمى ‏يابيد: كتاب خدا و عترت من اهل‏ بيتم.
اى مردم، بر شما حلال نمى ‏كنم جز آن چه قرآن حلال كرده و حرام نمى‏ كنم جز آن چه قرآن حرام كرده است. من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مى‏ گذارم كه اگر به آن دو تمسک كنيد گمراه نمى‏ شويد و لغزش نمى ‏يابيد: كتاب خدا و عترت من اهل‏ بيتم.


اين دو جانشينان من در ميان شما هستند و از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند و من از شما سؤال كنم با آنان چگونه رفتار كرديد. آن روز عده ‏اى از حوض من كنار زده مى ‏شوند همان گونه كه شتران غريبه از چشمه آب كنار زده مى ‏شوند. آنان مى‏ گويند:«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى‏ دهم: نامتان را مى ‏دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد.
اين دو جانشينان من در ميان شما هستند و از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند و من از شما سؤال كنم با آنان چگونه رفتار كرديد. آن روز عده ‏اى از حوض من كنار زده مى ‏شوند همان گونه كه شتران غريبه از چشمه آب كنار زده مى ‏شوند. آنان مى‏ گويند:


پس از آن پيامبر صلى الله عليه وآله از منبر پايين آمد و به منزل رفت، ولى ابوبكر و همراهانش ديگر به چشم مردم ديده نشدند تا در ساعات آخر عمر پيامبر صلى الله عليه وآله بار ديگر عمر و هم دستانش در خانه عايشه كنار بستر پيامبر صلى الله عليه وآله خود را حاضر ساختند. در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى حديث [[قرطاس]] است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ، ص۱۰۷ ،۱۱۲ . </ref>
«من فلانى هستم»، و من پاسخ مى‏ دهم: نامتان را مى ‏دانم ولى شما بعد از من از دين بازگشتيد. خوار باشيد، خوار باشيد.
 
پس از آن پيامبر صلى الله عليه و آله از منبر پايين آمد و به منزل رفت، ولى ابوبكر و همراهانش ديگر به چشم مردم ديده نشدند تا در ساعات آخر عمر پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر عمر و هم دستانش در خانه عايشه كنار بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خود را حاضر ساختند. در آن لحظات فتنه ديگرى از منافقين به وقوع پيوست و خير عظيمى را از دست همه مسلمانان گرفت، و آن ماجراى حديث [[قرطاس]] است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ، ص۱۰۷ ،۱۱۲ . </ref>


== حديث ثقلين در كلام امام هادى‏ عليه السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ، ص ۳۴۰ ، ۳۴۱.  تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۴۵، ۴۶.</ref>==
== حديث ثقلين در كلام امام هادى‏ عليه السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ، ص ۳۴۰ ، ۳۴۱.  تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۴۵، ۴۶.</ref>==
در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه [[احاديث]] وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى [[اتمام حجت]] غديرى ،  قرآنى به حساب آورد. از جمله آن ها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ امام هادى‏ عليه السلام از حديث «ثقلين»تا «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»تا «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ»است:
در كنار آيات غدير، مى‏ توان همه احاديث وارد شده در ارتباط غدير با قرآن را به نوعى اتمام حجت غديرى ،  قرآنى به حساب آورد. از جمله آن ها اتمام حجت ‏هاى قرآنىِ امام هادى‏ عليه السلام از حديث «ثقلين»تا «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»تا «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ»است:


نامه ‏اى از ايران براى امام هادى‏ عليه السلام ارسال شد و آن حضرت در پاسخ با بيانى زيبا، [[پيوند غدير]] را با حديث ثقلين در يك ارتباط قرآنى ترسيم فرمود.
نامه ‏اى از ايران براى امام هادى‏ عليه السلام ارسال شد و آن حضرت در پاسخ با بيانى زيبا، پيوند غدير را با حديث ثقلين در يك ارتباط قرآنى ترسيم فرمود.


آن حضرت آيه«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»را مرحله آغازين«انّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى»معرفى كرد و اين وجه تمايز على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را تا غدير پيش برد، كه از فراز آن منبر به عنوان اولين [[مصداق]] عترت به جهانيان معرفى شد.
آن حضرت آيه«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»را مرحله آغازين«انّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى»معرفى كرد و اين وجه تمايز على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام را تا غدير پيش برد، كه از فراز آن منبر به عنوان اولين مصداق عترت به جهانيان معرفى شد.


امام هادى ‏عليه السلام اين اتمام حجت را با كنار هم قرار داشتن ثقلين و توافق كامل آنها در كامل‏ ترين وجه بيان فرمود. ماجرا هنگامى بود كه اهل اهواز خدمت امام هادى‏ عليه السلام نامه ‏اى نوشتند و طى آن سؤالاتى مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه‏ اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود:
امام هادى ‏عليه السلام اين اتمام حجت را با كنار هم قرار داشتن ثقلين و توافق كامل آنها در كامل‏ ترين وجه بيان فرمود. ماجرا هنگامى بود كه اهل اهواز خدمت امام هادى‏ عليه السلام نامه ‏اى نوشتند و طى آن سؤالاتى مطرح كردند. حضرت در جواب آنان نامه‏ اى نوشت و پاسخ سؤالاتشان را داد و از جمله فرمود:


صحيح‏ ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه وآله مورد اتفاق است. آن گاه اين آيه را به صراحت در قرآن مى ‏يابيم كه مى ‏فرمايد:«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...»<ref>مائده /  ۵۵ . </ref>
صحيح‏ ترين خبرى كه اثبات آن از قرآن شناخته شده حديث ثقلين است كه نقل آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مورد اتفاق است. آن گاه اين آيه را به صراحت در قرآن مى ‏يابيم كه مى ‏فرمايد:«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...»<ref>مائده /  ۵۵ . </ref>


و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه [[انگشتر]] خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى نمود و اين آيه را درباره آن حضرت نازل فرمود.
و روايات متفق است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است كه انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد و خدا از اين عمل او قدردانى نمود و اين آيه را درباره آن حضرت نازل فرمود.


بعد مى‏ بينيم كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را از اصحابش [[متمايز]] كرد و درباره او فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ». از اين ارتباط مى ‏فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و [[حقانيت]] اين شواهد [[گواهى]] مى‏ دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه اين ها با قرآن موافق است و قرآن با آن ها موافق است. اين جاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى ‏شود و جز اهل [[عناد]] و [[فساد]] نمى ‏توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref>
بعد مى‏ بينيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را از اصحابش متمايز كرد و درباره او فرمود:
 
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ». از اين ارتباط مى ‏فهميم كه قرآن به درستى اين اخبار و حقانيت اين شواهد گواهى مى‏ دهد. لذاست كه امت بايد بدان اقرار كنند چرا كه اين ها با قرآن موافق است و قرآن با آن ها موافق است. اين جاست كه پيروى از چنين احاديثى واجب مى ‏شود و جز اهل عناد و فساد نمى ‏توانند از آن سرپيچى كنند.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref>


== حديث ثقلين در مسجد خيف (منى)<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۵۹ . واقعه قرآنى غدير: ص ۲۹. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۶.</ref> ==
== حديث ثقلين در مسجد خيف (منى)<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۵۹ . واقعه قرآنى غدير: ص ۲۹. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۶.</ref> ==
پيامبر صلى الله عليه وآله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم [[حجةالوداع]] براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه‏ سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.
پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم [[حجةالوداع]] براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه‏ سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.


پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه وآله در سفر حجةالوداع و پيش از غدير، در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج مردم را در [[مسجد خيف]] در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.
پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله در سفر حجةالوداع و پيش از غدير، در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج مردم را در مسجد خيف در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.


با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبر صلى الله عليه وآله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند.
با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبر صلى الله عليه وآله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند.
خط ۱۳۲: خط ۱۴۸:
پرسيدند: يا رسول ‏اللَّه، ثقلين چيست؟
پرسيدند: يا رسول ‏اللَّه، ثقلين چيست؟


فرمود: كتاب خدا و عترتم اهل‏ بيتم. خداى [[لطيف خبير]] به من خبر داده كه اين دو از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتم -  و حضرت دو انگشت سبابه را كنار هم قرار داد -  و نمى‏ گويم: مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار يكديگر قرار داد -  يعنى يكى بر ديگرى مقدم نيست و فضيلت ندارد.
فرمود: كتاب خدا و عترتم اهل‏ بيتم. خداى لطيف خبير به من خبر داده كه اين دو از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتم -  و حضرت دو انگشت سبابه را كنار هم قرار داد -  و نمى‏ گويم: مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار يكديگر قرار داد -  يعنى يكى بر ديگرى مقدم نيست و فضيلت ندارد.


آگاه باشيد كه هر كس به آن دو متمسك شود نجات يافته و هر كس با آن دو مخالفت كند هلاك شده است.
آگاه باشيد كه هر كس به آن دو متمسك شود نجات يافته و هر كس با آن دو مخالفت كند هلاک شده است.


آگاه باشيد! به زودى مردانى از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد مى‏ شوند ولى آنان را از من دور مى‏ كنند. من مى ‏گويم: پروردگارا اصحابم! به من گفته مى‏ شود: يا محمد، اينان بعد از تو [[بدعت]] گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم گويم: دور باشند، دور!
آگاه باشيد! به زودى مردانى از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد مى‏ شوند ولى آنان را از من دور مى‏ كنند. من مى ‏گويم: پروردگارا اصحابم! به من گفته مى‏ شود: يا محمد، اينان بعد از تو [[بدعت]] گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم گويم: دور باشند، دور!


در بيان جهتى ديگر از ثقلين، پيامبر صلى الله عليه وآله، قرآن و اهل‏ بيت را هر يك جداگانه مورد تأكيد قرار داده فرمود:
در بيان جهتى ديگر از ثقلين، پيامبر صلى الله عليه و آله، قرآن و اهل‏ بيت را هر يک جداگانه مورد تأكيد قرار داده فرمود:


اى مردم، من در بين شما دو چيز باقى گذارده ‏ام كه هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. حلال آن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام بدانيد و به [[محكمات]] آن عمل كنيد و به متشابهات آن ايمان داشته باشيد و بگوييد:«به آن چه خدا در قرآن نازل كرده ايمان آورديم». اهل‏ بيت و عترت من را دوست بداريد و هر كس كه آنان را دوست بدارد دوست بداريد و آنان را يارى كنيد در برابر كسانى كه با آنان دشمنى مى‏ كنند.
اى مردم، من در بين شما دو چيز باقى گذارده ‏ام كه هرگز گمراه نشويد:


قرآن و عترت هم چنان در بين شما خواهند بود تا روز قيامت بر سر حوض بر من وارد شوند ... . خدايا، هر كس با على‏ عليه السلام دشمنى كند در زمين براى او جايگاهى قرار مده و در آسمان براى او جاى [[صعودى]] مگذار و او را در پايين‏ ترين درجه آتش قرار ده.<ref>الكافى: ج ۲ ص ۴۰۳. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳ و ج ۲ ص ۴۴۷. امالى المفيد: ص ۱۸۶. بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۴۸ و ج ۲۷ ص ۶۸ ح ۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۴ و ج ۴۷ ص ۳۶۵. امالى الصدوق: ص ۴۳۱. الخصال: ص ۱۴۹. جمهرة خطب العرب: ج ۱ ص ۱۵۱. سِفر السعادة: ص ۱۸۱. سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۸۴ و ج ۲ ص ۱۰۱۵. صحيح الترمذى: ج ۵ ص ۶۶۲ . صحيح ابن خزيمة: ج ۴ ص ۲۵۰. مسند الشاميين: ج ۱ ص ۲۹۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۴۰۶..</ref>
كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. حلال آن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام بدانيد و به محكمات آن عمل كنيد و به متشابهات آن ايمان داشته باشيد و بگوييد:«به آن چه خدا در قرآن نازل كرده ايمان آورديم». اهل‏ بيت و عترت من را دوست بداريد و هر كس كه آنان را دوست بدارد دوست بداريد و آنان را يارى كنيد در برابر كسانى كه با آنان دشمنى مى‏ كنند.
 
قرآن و عترت هم چنان در بين شما خواهند بود تا روز قيامت بر سر حوض بر من وارد شوند ... . خدايا، هر كس با على‏ عليه السلام دشمنى كند در زمين براى او جايگاهى قرار مده و در آسمان براى او جاى صعودى مگذار و او را در پايين‏ ترين درجه آتش قرار ده.<ref>الكافى: ج ۲ ص ۴۰۳. تفسير القمى: ج ۱ ص ۳ و ج ۲ ص ۴۴۷. امالى المفيد: ص ۱۸۶. بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۴۸ و ج ۲۷ ص ۶۸ ح ۵ و ج ۳۷ ص ۱۱۴ و ج ۴۷ ص ۳۶۵. امالى الصدوق: ص ۴۳۱. الخصال: ص ۱۴۹. جمهرة خطب العرب: ج ۱ ص ۱۵۱. سِفر السعادة: ص ۱۸۱. سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۸۴ و ج ۲ ص ۱۰۱۵. صحيح الترمذى: ج ۵ ص ۶۶۲ . صحيح ابن خزيمة: ج ۴ ص ۲۵۰. مسند الشاميين: ج ۱ ص ۲۹۱. الاحتجاج: ج ۱ ص ۴۰۶..</ref>


== حديث ثقلين در منى<ref>اسرار غدير: ص ۳۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳. </ref> ==
== حديث ثقلين در منى<ref>اسرار غدير: ص ۳۸. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳. </ref> ==
   پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم حجةالوداع براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه ‏سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.  
   پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از غدير، در دو موقعيت حساس در مراسم حجةالوداع براى مردم خطابه ايراد كردند كه در واقع زمينه ‏سازى براى خطبه غدير بود و در آن اشاره به حديث ثقلين داشتند.  


اولين خطابه آن حضرت در روز [[يازدهم ذى ‏الحجة]] در مِنا و پس از [[رمى جمرات]] بود.حضرت فرمود:«من دو چيز گرانبها در ميان شما باقى مى‏ گذارم كه اگر به اين دو [[تمسک]] كنيد هرگز گمراه نمى‏ شويد: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل‏ بيتم»اشاره‏ اى هم داشتند به اين كه عده ‏اى از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مى‏ شوند.
اولين خطابه آن حضرت در روز يازدهم ذى ‏الحجة در مِنا و پس از رمى جمرات بود.حضرت فرمود:«من دو چيز گرانبها در ميان شما باقى مى‏ گذارم كه اگر به اين دو [[تمسک]] كنيد هرگز گمراه نمى‏ شويد: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل‏ بيتم»اشاره‏ اى هم داشتند به اين كه عده ‏اى از همين اصحاب من روز قيامت به جهنم برده مى‏ شوند.
 
نكته جالب توجه اين كه: در اين خطابه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سخنان حضرت را براى مردم تكرار مى‏ كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.<ref>اسرار غدیر : ص۳۹ به نقل از بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۰. </ref>
 
پس از نزول سوره نصر در منى در سفر حجةالوداع و اِخبار پيامبر صلى الله عليه و آله از رحلت خود، اولين مسئله‏ اى كه به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه صريح ‏ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او -  كه به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديک ‏تر بود -  خواستند تا از حضرت بپرسد:
 
«امور ما را به كه مى ‏سپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوب‏ترين افراد نزد تو كيست»؟
 
در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس ‏تر و نسبت به پاسخ آن تشنه ‏تر مى ‏نمود. سپس فرمود:


نكته جالب توجه اين كه: در اين خطابه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام سخنان حضرت را براى مردم تكرار مى‏ كردند تا آنان كه دورتر بودند بشنوند.<ref>اسرار غدیر : ص۳۹ به نقل از بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ و ج ۲۱ ص ۳۸۰. </ref>   پس از نزول سوره نصر در منى در سفر حجةالوداع و اِخبار پيامبر صلى الله عليه وآله از رحلت خود، اولين مسئله‏ اى كه به ذهن همه خطور كرد جانشينى حضرت بود، كه [[صريح]] ‏ترين زمينه فكرى براى غدير بود. اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله سراغ سلمان فارسى رفتند و از او -  كه به پيامبر صلى الله عليه وآله نزديك ‏تر بود -  خواستند تا از حضرت بپرسد:«امور ما را به كه مى ‏سپارى و محل رجوع ما چه كسى خواهد بود و محبوب‏ترين افراد نزد تو كيست»؟
«برادرم و وزيرم و جانشينم در اهل‏بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى ‏گذارم كه دَيْن مرا ادا مى ‏كند و به وعده‏ هاى من وفا مى‏ نمايد، على بن ابى ‏طالب است».<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰. </ref>
در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس ‏تر و نسبت به پاسخ آن تشنه ‏تر مى ‏نمود. سپس فرمود:«برادرم و [[وزيرم]] و جانشينم در اهل‏بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى ‏گذارم كه دَيْن مرا ادا مى ‏كند و به وعده‏ هاى من وفا مى‏ نمايد، على بن ابى ‏طالب است».<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰. </ref>


== فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى ‏پور) : ص ۱۲۷  - ۱۳۱.</ref> ==
== فراز حساس خطبه غدير: حديث ثقلين<ref>غدير در گذر زمان(مهدى ‏پور) : ص ۱۲۷  - ۱۳۱.</ref> ==
يكى از حساس ‏ترين فرازهاى خطبه غدير به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه وآله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى‏ باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳  - ۲۴۱.  در كتاب«حديث الولايه» -  كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن ‏عقده مى‏ باشد -  تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن‏ عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن ‏عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص  ۳۹ -۱۴۷. </ref> همچنين [[ابن‏ مغازلى]] در كتاب [[مناقب]] خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى ‏نويسد: در حدود يك صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله روايت كرده ‏اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آنهاست. اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على‏ عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شريك نمى‏ باشد.<ref>مناقب اهل‏ البيت‏ عليهم السلام( ابن‏ مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى): ص ۸۴ .</ref>در طول تاريخ رسالت، رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يك صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز [[عرفه]] در [[عرفات]] در حجةالوداع ([[نهم ذيحجة الحرام]]) سال ۱۰ ق. ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير ([[۱۸ ذيحجة الحرام]]) سال ۱۰ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حديث ثقلين» را بيان فرمودند.
يكى از حساس ‏ترين فرازهاى خطبه غدير به بيان حديث شريف ثقلين اختصاص دارد. خطبه رسول گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله در روز غدير بسيار طولانى است، و در حدود ۳۰ صفحه مى‏ باشد.<ref>مدينة البلاغه (موسى زنجانى) : ج ۱ ص ۲۱۳  - ۲۴۱.  در كتاب«حديث الولايه» -  كه باز آفرينى كتاب «الموالاة» ابن ‏عقده مى‏ باشد -  تعداد ۱۴۲ مورد از طرق حديث غدير از صحابه به نقل ابن‏ عقده بازيابى شده است. حديث الولايه (ابن ‏عقده)، تحقيق: امير تقدمى : ص  ۳۹ -۱۴۷. </ref> همچنين ابن‏ مغازلى در كتاب مناقب خود پس از نقل خطبه غدير از طرق مختلف مى ‏نويسد: در حدود يك صد تن از صحابه حديث غدير را از رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله روايت كرده ‏اند، كه ده تن (عشره مبشّره) نيز در ميان آنهاست. اين حديثى صحيح و ثابت است كه هيچ ضعفى در آن من سراغ ندارم، و اين از فضائل ويژه على‏ عليه السلام است كه احدى در اين فضيلت با او شريک نمى‏ باشد.<ref>مناقب اهل‏ البيت‏ عليهم السلام( ابن‏ مغازلى، تحقيق: محمد كاظم محمودى): ص ۸۴ .</ref>در طول تاريخ رسالت، رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله فقط دو سخنرانى داشتند كه بيش از يك صد هزار مستمع داشتند؛ يكى در روز عرفه در [[عرفات]] در حجةالوداع (نهم ذيحجة الحرام) سال ۱۰ ق. ديگرى در سرزمين غدير خم روز عيد غدير (۱۸ ذيحجة الحرام) سال ۱۰ق. در هر دو مورد خطبه بسيار حساس و با عظمتى ايراد كرده، و در هر دو «حديث ثقلين» را بيان فرمودند.


بد نيست در اين جا يادآور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه وآله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است:
بد نيست در اين جا يادآور شويم كه صدور حديث ثقلين از زبان پيامبر صلى الله عليه وآله به دو مورد ياد شده اختصاص ندارد، بلكه حداقل در شش مورد اين حديث از بيان آن حضرت ثبت شده است:
خط ۱۵۹: خط ۱۸۴:
۱. هنگام بازگشت از طائف، در سال هشتم هجرى.
۱. هنگام بازگشت از طائف، در سال هشتم هجرى.


۲. روز عرفه، نهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات.
۲. روز عرفه، نهم ذی حجة الحرام سال دهم هجرت در عرفات.


۳. روز دوازدهم ذيحجة الحرامسال دهم در مسجد خيف در منى. <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲.  </ref>
۳. روز دوازدهم ذی حجة الحرامسال دهم در مسجد خيف در منى. <ref>البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۰۲.  </ref>


۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرى.
۴. روز عيد غدير در سرزمين غدير خم، هجدهم ذيحجة الحرام سال دهم هجرى.


۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى ‏صلى الله عليه وآله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى.
۵ . در آستانه ارتحال در مسجد النبى ‏صلى الله عليه و آله، در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى.


۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه <ref>على ‏عليه السلام امام البررة : خوئى، شرح سید محمد مهدی خرسان : ج ۱ ،ص ۲۹۲ -۳۰۴ . </ref>
۶ . در بستر مرگ روز ۲۸ صفر سال يازدهم، در حجره شریفه <ref>على ‏عليه السلام امام البررة : خوئى، شرح سید محمد مهدی خرسان : ج ۱ ،ص ۲۹۲ -۳۰۴ . </ref>
خط ۱۷۱: خط ۱۹۶:
راويان حديث ثقلين از صحابه
راويان حديث ثقلين از صحابه


با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله در حجةالوداع در روز عرفه و به هنگام بازگشت در سرزمين غدير و در اجتماعى متجاوز از [[يكصد هزار نفر]]، اين حديث در تمام طبقات به حدّ [[تواتر]] رسيده است. در اين جا اسامى چهل تن از صحابه كه متن روايت آنان در دست مى ‏باشد را يادآور مى شويم:
با توجه به تكرار حديث ثقلين، حداقل در شش مورد و ايراد خطابه از سوى رسول اكرم ‏صلى الله عليه و آله در حجةالوداع در روز عرفه و به هنگام بازگشت در سرزمين غدير و در اجتماعى متجاوز از يكصد هزار نفر، اين حديث در تمام طبقات به حدّ تواتر رسيده است. در اين جا اسامى چهل تن از صحابه كه متن روايت آنان در دست مى ‏باشد را يادآور مى شويم:


۱. ابوايوب انصارى
۱. ابوايوب انصارى
خط ۱۹۱: خط ۲۱۶:
۹.ابوالهيثم بن تيّهان
۹.ابوالهيثم بن تيّهان


۱۰. انس بن مالك
۱۰. انس بن مالک


۱۱. براء بن عازب
۱۱. براء بن عازب
خط ۲۵۷: خط ۲۸۲:
۱. فاطمه زهرا عليها السلام
۱. فاطمه زهرا عليها السلام


۲. ام ‏سلمه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله
۲. ام ‏سلمه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله


۳.ام ‏ايمن از بانوان بهشتى.<ref>همان: ج ۱ ص ۳۱۱. </ref>
۳.ام ‏ايمن از بانوان بهشتى.<ref>همان: ج ۱ ص ۳۱۱. </ref>
خط ۲۶۳: خط ۲۸۸:
ابن‏ حجر مى ‏نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در حجةالوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود.
ابن‏ حجر مى ‏نويسد: اين حديث از بيش از بيست تن از صحابه در موارد مختلف نقل شده است. از جمله: روز عرفه در حجةالوداع، روز غدير خم، به هنگام بازگشت از حج، پس از بازگشت از طائف و در دوران بيمارى حضرت در حجره شريفه هنگامى كه پر از صحابه بود.


سپس اضافه مى‏ كند: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله اين حديث را در اين موارد و در مواردى ديگر به جهت [[اهتمام]] خاص به شأن قرآن كريم و [[عترت طاهره]]‏ عليهم السلام تكرار فرموده است.
سپس اضافه مى‏ كند: پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله اين حديث را در اين موارد و در مواردى ديگر به جهت اهتمام خاص به شأن قرآن كريم و عترت طاهره‏ عليهم السلام تكرار فرموده است.


آن گاه از [[طبرانى]] نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خود بود.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰. </ref> كثرت راويان حديث ثقلين موجب شده كه برخى از [[محدثان]]، متكلمان و تراجم نگاران به گردآورى اسامى راويان آن پرداخته، و برخى نيز كتاب مستقلى در همين رابطه تأليف كرده ‏اند.
آن گاه از طبرانى نقل كرده كه آخرين چيزى كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله در لحظات آخر حيات خود بر زبان راند سفارش اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خود بود.<ref>الصواعق المحرقه: ص ۱۵۰. </ref> كثرت راويان حديث ثقلين موجب شده كه برخى از محدثان، متكلمان و تراجم نگاران به گردآورى اسامى راويان آن پرداخته، و برخى نيز كتاب مستقلى در همين رابطه تأليف كرده ‏اند.


== قرآن و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام عِدل يكديگر<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۱. </ref> ==
== قرآن و اهل‏ بيت‏ عليهم السلام عِدل يكديگر<ref>اسرار غدير: ص ۲۲۱. </ref> ==