۲۱٬۸۲۰
ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
اين آيه از سه جهت قابل بررسى است: | اين آيه از سه جهت قابل بررسى است: | ||
'''موقعيت تاريخى''' | === '''موقعيت تاريخى''' === | ||
اولين جرقه هاى فكرى براى مراسم غدير از مدينه آغاز شد، و ناخودآگاه مردم را به سوى چنين برنامه اى سوق داد. اين آيه قبل از سفر غدير و به عنوان مقدمه اى بر آن نازل شد و در [[خطابه غدیر]] شأن نزول آن به طور كامل بيان شد. در مدينه كه اين آيه نازل شد، سؤال مردم اين بود كه: اين ولايت به چه معنى و در چه محدوده اى است؟ | اولين جرقه هاى فكرى براى مراسم غدير از مدينه آغاز شد، و ناخودآگاه مردم را به سوى چنين برنامه اى سوق داد. اين آيه قبل از سفر غدير و به عنوان مقدمه اى بر آن نازل شد و در [[خطابه غدیر]] شأن نزول آن به طور كامل بيان شد. در مدينه كه اين آيه نازل شد، سؤال مردم اين بود كه: اين ولايت به چه معنى و در چه محدوده اى است؟ | ||
خط ۳۸: | خط ۳۷: | ||
سپس بار ديگر بر سر مطلب بازگشت و فرمود: اى مردم، وقتى من به شهادت رسيدم على بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه على به شهادت برسد پسرم حسن بر مؤمنين صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه حسن به شهادت برسد پسرم حسين بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است.<ref>كتاب سليم: ص ۳۶۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۷۱. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۹.</ref> | سپس بار ديگر بر سر مطلب بازگشت و فرمود: اى مردم، وقتى من به شهادت رسيدم على بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه على به شهادت برسد پسرم حسن بر مؤمنين صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه حسن به شهادت برسد پسرم حسين بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است.<ref>كتاب سليم: ص ۳۶۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۷۱. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۹.</ref> | ||
'''تحليل اعتقادى''' | === '''تحليل اعتقادى''' === | ||
الف. مى بينيم كه جرقّه غدير از مسئله «ولايت» و «صاحب اختيارى مردم» آغاز شده و از همان ابتدا اين ارتباط در ذهن مردم جاى گرفته است. حتى عظمت مسئله به خوبى جلوه كرده است كه فوراً درباره معنى و محدوده آن سؤال كرده اند. | الف. مى بينيم كه جرقّه غدير از مسئله «ولايت» و «صاحب اختيارى مردم» آغاز شده و از همان ابتدا اين ارتباط در ذهن مردم جاى گرفته است. حتى عظمت مسئله به خوبى جلوه كرده است كه فوراً درباره معنى و محدوده آن سؤال كرده اند. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۲: | ||
== ائمه اثنى عشرعليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۴ ۱۹۳.</ref> == | == ائمه اثنى عشرعليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۴ ۱۹۳.</ref> == | ||
جا دارد هر شيعه بلكه هر مسلمان واقعاً در صدد باشد كه لُبّ مطلب در مراسم عظيم غدير را به دست آورد و نقطه مركزى كمال دين را پيدا كند، تا هميشه چشم دل را به آن سو داشته باشد و از لغزش ها و انحرافات مصون بماند. | جا دارد هر شيعه بلكه هر مسلمان واقعاً در صدد باشد كه لُبّ مطلب در مراسم عظيم غدير را به دست آورد و نقطه مركزى كمال دين را پيدا كند، تا هميشه چشم دل را به آن سو داشته باشد و از لغزش ها و انحرافات مصون بماند. | ||
نقطه مركزى كمال دين «صاحب اختيارى [[دوازده امام]] عليهم السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله» است. بر گِرد اين نقطه، ثمرات و نتايج بسيارى خود را نشان مى دهد و اعتقاد يک مسلمان را مى سازد. | نقطه مركزى كمال دين «صاحب اختيارى [[دوازده امام]] عليهم السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله» است. بر گِرد اين نقطه، ثمرات و نتايج بسيارى خود را نشان مى دهد و اعتقاد يک مسلمان را مى سازد. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۵: | ||
«كُنْتُ» ، يعنى «من بوده ام» . استفاده از فعل ماضى به معناى آن ست كه اين منصب براى پيامبرصلى الله عليه وآله پايه نبوت عامه و [[خاتمیت]] اوست و خطاب سخن با كسانى است كه حضرتش را تا كنون به چنين منصبى قبول داشته اند. | «كُنْتُ» ، يعنى «من بوده ام» . استفاده از فعل ماضى به معناى آن ست كه اين منصب براى پيامبرصلى الله عليه وآله پايه نبوت عامه و [[خاتمیت]] اوست و خطاب سخن با كسانى است كه حضرتش را تا كنون به چنين منصبى قبول داشته اند. | ||
«مَوْلاهُ» ، يعنى «مولى و صاحب اختيار او...» . اين كلمه محور اصلى جمله است و خودِ حضرت در همين خطبه و در مواردى ديگر معناى اين كلمه را بيان فرموده اند. «مولى» يعنى كسى كه اختيار مردم به دست او است و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارد و هر دستورى به آنان دهد بايد بدون چون و چرا اجرا كنند، و كوتاهى در [[اطاعت]] از او اگر به عنوان اعتراض و شک در حقانيت او باشد مساوى با كفر و انكار نبوت است. | «مَوْلاهُ» ، يعنى «مولى و صاحب اختيار او...» . اين كلمه محور اصلى جمله است و خودِ حضرت در همين خطبه و در مواردى ديگر معناى اين كلمه را بيان فرموده اند. «مولى» يعنى كسى كه اختيار مردم به دست او است و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارد و هر دستورى به آنان دهد بايد بدون چون و چرا اجرا كنند، و كوتاهى در [[اطاعت]] از او اگر به عنوان اعتراض و شک در حقانيت او باشد مساوى با كفر و انكار نبوت است. |