پرش به محتوا

صاحب اختیار: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۰۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۹  - ۲۶.</ref> ==
== آيه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۹  - ۲۶.</ref> ==
اولين آيه ‏اى كه در [[مدینه]] و به عنوان پيش‏ درآمد سفر [[حجةالوداع]] و [[غدیرخم|غدیر]] نازل شد اين آيه بود:
اولين آيه ‏اى كه در [[مدینه]] و به عنوان پيش‏ درآمد سفر [[حجةالوداع]] و [[غدیر]] نازل شد اين آيه بود:


«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً» .<ref>احزاب /  ۶ .</ref>
«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً» .<ref>احزاب /  ۶ .</ref>


[[پیامبرصلی الله علیه وآله]] بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و همسران او مادران آنان هستند، و خويشاوندان از مؤمنين و [[مهاجرین]] برخى بر بعض ديگر در [[کتاب خدا]] تقدم دارند، مگر آنكه نسبت به اولياء آنان كار خيرى انجام داده باشند كه اين در كتاب پنهان است.
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و همسران او مادران آنان هستند، و خويشاوندان از مؤمنين و [[مهاجرین]] برخى بر بعض ديگر در کتاب خدا تقدم دارند، مگر آنكه نسبت به اولياء آنان كار خيرى انجام داده باشند كه اين در كتاب پنهان است.


اين آيه از سه جهت قابل بررسى است:
اين آيه از سه جهت قابل بررسى است:


=== '''موقعيت تاريخى''' ===
=== موقعيت تاريخى ===
اولين جرقه‏ هاى فكرى براى مراسم غدير از مدينه آغاز شد، و ناخودآگاه مردم را به سوى چنين برنامه‏ اى سوق داد. اين آيه قبل از سفر غدير و به عنوان مقدمه‏ اى بر آن نازل شد و در [[خطابه غدیر]] شأن نزول آن به طور كامل بيان شد. در مدينه كه اين آيه نازل شد، سؤال مردم اين بود كه: اين ولايت به چه معنى و در چه محدوده‏ اى است؟
اولين جرقه‏ هاى فكرى براى مراسم غدير از مدينه آغاز شد، و ناخودآگاه مردم را به سوى چنين برنامه‏ اى سوق داد.


پيامبرصلى الله عليه وآله اين صاحب اختيارى مقام [[نبوت]] نسبت به مردم را به [[اطاعت مطلق]] از او در آنچه خوش داريد يا نداريد معنى كردند. با اين ذهنيّت سفر حج آغاز شد تا روز غدير كه همين صاحب اختيارى مطلق براى [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی‏ طالب‏ علیه السلام]] و امامان بعد از او اعلام گرديد. متن حديث كه نزول آيه را قبل از غدير به صراحت ذكر كرده چنين است:
اين آيه قبل از سفر غدير و به عنوان مقدمه‏ اى بر آن نازل شد و در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] شأن نزول آن به طور كامل بيان شد.


عطيه سعدى مى‏ گويد: از [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه یمانی]] درباره منصوب كردن پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير سؤال كردم كه چگونه بود.
در مدينه كه اين آيه نازل شد، سؤال مردم اين بود كه: اين ولايت به چه معنى و در چه محدوده‏ اى است؟


حذيفه گفت: خداوند بر پيامبرش اين آيه را در مدينه نازل كرد: «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ» : «پيامبر نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است ...» .
پيامبرصلى الله عليه وآله اين صاحب اختيارى مقام [[رسالت|نبوت]] نسبت به مردم را به اطاعت مطلق از او در آنچه خوش داريد يا نداريد معنى كردند.


پرسيدند: يا رسول اللَّه! اين ولايت چيست كه شما به وسيله آن بر ما از خودمان بيشتر اختيار داريد؟ فرمود: «شنيدن و اطاعت كردن در آنچه كه دوست بداريد يا بر شما خوش نيايد» . ما گفتيم: شنيديم و اطاعت مى‏ كنيم.
با اين ذهنيّت سفر حج آغاز شد تا روز غدير كه همين صاحب اختيارى مطلق براى [[امیرالمؤمنین علیه السلام قرآن ناطق|علی بن ابی‏ طالب‏ علیه السلام]] و امامان بعد از او اعلام گرديد.


پس از اين بود كه به عنوان حجةالوداع به سوى مكه حركت كرديم و [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: اى محمد! خدايت سلام رسانده مى‏ گويد: على را به عنوان عَلَمى براى مردم [[منصوب]] كن.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷ ۲۹۶. الاقبال: ص ۴۵۹ ۴۵۳.</ref>
متن حديث كه نزول آيه را قبل از غدير به صراحت ذكر كرده چنين است:


مردم با اين خاطره از «ولايت نبوى» از مدينه حركت كردند كه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ، و با رسيدن به مكه سراغ اعمال حج رفتند و پس از اتمام حج راهى غدير شدند؛ تا ساعتى كه در برابر منبر غدير نشستند. آن روز روزى بود كه بايد شأن نزول اين آيه كامل مى ‏شد و ارتباط غدير با اين فراز قرآن تبيين مى‏ گرديد.
عطيه سعدى مى‏ گويد: از [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه یمانی]] درباره منصوب كردن پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير سؤال كردم كه چگونه بود.
 
حذيفه گفت: خداوند بر پيامبرش اين آيه را در مدينه نازل كرد:
 
«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ»: «پيامبر نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است...».
 
پرسيدند: يا رسول اللَّه! اين ولايت چيست كه شما به وسيله آن بر ما از خودمان بيشتر اختيار داريد؟
 
فرمود: «شنيدن و اطاعت كردن در آنچه كه دوست بداريد يا بر شما خوش نيايد». ما گفتيم: شنيديم و اطاعت مى‏ كنيم.
 
پس از اين بود كه به عنوان حجةالوداع به سوى مكه حركت كرديم و [[جبرئیل]] نازل شد و گفت: اى محمد! خدايت سلام رسانده مى‏ گويد: على را به عنوان عَلَمى براى مردم منصوب كن.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷،۲۹۶. الاقبال: ص ۴۵۹،۴۵۳.</ref>
 
مردم با اين خاطره از «ولايت نبوى» از مدينه حركت كردند كه «النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، و با رسيدن به [[مکّه]] سراغ اعمال حج رفتند و پس از اتمام حج راهى غدير شدند؛ تا ساعتى كه در برابر [[سخنرانی|منبر غدیر]] نشستند. آن روز روزى بود كه بايد شأن نزول اين آيه كامل مى ‏شد و ارتباط غدير با اين فراز قرآن تبيين مى‏ گرديد.


پيامبرصلى الله عليه وآله با يادآورى آيه مزبور درباره [[ولایت]] خود از مردم [[اقرار]] گرفت، و سپس ضمن معنى كردن اين ولايت، ادامه اين صاحب اختيارى را درباره اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام با ظرافت كامل بيان فرمود، به گونه ‏اى كه ولايت آنان استمرار ولايت نبوى به شمار آيد و از متن قرآن استخراج شود.
پيامبرصلى الله عليه وآله با يادآورى آيه مزبور درباره [[ولایت]] خود از مردم [[اقرار]] گرفت، و سپس ضمن معنى كردن اين ولايت، ادامه اين صاحب اختيارى را درباره اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين‏ عليهم السلام با ظرافت كامل بيان فرمود، به گونه ‏اى كه ولايت آنان استمرار ولايت نبوى به شمار آيد و از متن قرآن استخراج شود.


اين بخش حساس تاريخ را عبد اللَّه بن جعفر -  كه خود حاضر در غدير بوده‏ خطاب به معاويه چنين توصيف مى‏ كند:
اين بخش حساس [[تاریخ]] را عبد الله بن جعفر -  كه خود حاضر در غدير بوده‏ خطاب به [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] چنين توصيف مى‏ كند:
 
من از [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] شنيدم در حالى كه آن حضرت بر فراز منبر بود، و من و [[عمر بن ابی سلمه]] و [[اسامة بن زید کلبی|اسامة بن زید]] و [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]] و [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان فارسی]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]] در مقابل او قرار داشتيم.<ref>يعنى در بين جمعيت ۱۲۰۰۰۰ نفرى غدير در مقابل منبر بوديم.</ref>


من از [[پیامبر صلی الله علیه وآله|پیامبرصلی الله علیه وآله]] شنيدم در حالى كه آن حضرت بر فراز منبر بود، و من و عمر بن ابى‏ سلمه و اسامة بن زيد و سعد بن ابى‏ وقاص و سلمان فارسى و ابوذر و مقداد و زبير در مقابل او قرار داشتيم.<ref>يعنى در بين جمعيت ۱۲۰۰۰۰ نفرى غدير در مقابل منبر بوديم.</ref>
در آن لحظه حضرت فرمود: «الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ»: «آيا من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر نيستم»؟


در آن لحظه حضرت فرمود: «الَسْتُ اوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ» : «آيا من نسبت به مؤمنان از خودشان صاحب اختيارتر نيستم» ؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه. فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بلى، يا رسول اللَّه.
گفتيم: بلى، يا رسول الله. فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتيم: بلى، يا رسول الله.


فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» : «هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» -  و با دست مبارک بر شانه على ‏عليه السلام زد -  و فرمود: «اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» .
فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»: «هركس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست و بر او از خودش بيشتر اختيار دارد» -  و با دست مبارک بر شانه على ‏عليه السلام زد -  و فرمود:


سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست. بعد از من على نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست. سپس پسرم حسن نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست.
«اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ».
 
سپس فرمود: اى مردم، من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم و با بودن من آنان را امرى و اختيارى نيست.
 
بعد از من على نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست.
 
سپس پسرم حسن نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است و با بودن او آنان را امرى و اختيارى نيست.


سپس بار ديگر بر سر مطلب بازگشت و فرمود: اى مردم، وقتى من به شهادت رسيدم على بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه على به شهادت برسد پسرم حسن بر مؤمنين صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه حسن به شهادت برسد پسرم حسين بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است.<ref>كتاب سليم: ص ۳۶۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۷۱. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۹.</ref>
سپس بار ديگر بر سر مطلب بازگشت و فرمود: اى مردم، وقتى من به شهادت رسيدم على بر شما از خودتان صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه على به شهادت برسد پسرم حسن بر مؤمنين صاحب اختيارتر است، و آنگاه كه حسن به شهادت برسد پسرم حسين بر مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر است.<ref>كتاب سليم: ص ۳۶۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۷۱. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۹.</ref>


=== '''تحليل اعتقادى''' ===
=== تحليل اعتقادى ===
الف. مى ‏بينيم كه جرقّه غدير از مسئله «ولايت» و «صاحب اختيارى مردم» آغاز شده و از همان ابتدا اين ارتباط در ذهن مردم جاى گرفته است. حتى عظمت مسئله به خوبى جلوه كرده است كه فوراً درباره معنى و محدوده آن سؤال كرده ‏اند.
'''الف)''' مى ‏بينيم كه جرقّه غدير از مسئله «ولايت» و «صاحب اختيارى مردم» آغاز شده و از همان ابتدا اين ارتباط در ذهن مردم جاى گرفته است.
 
حتى عظمت مسئله به خوبى جلوه كرده است كه فوراً درباره معنى و محدوده آن سؤال كرده ‏اند.


با اين ذهنيت، آيا مضحكه نيست كه بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله آن جمعيت ۱۲۰۰۰۰ نفرى را در غدير جمع كرد تا بگويد: «على را دوست بداريد» ؟!! اينجاست كه اگر قضاياى تاريخى را با همه جوانب آن از آغاز تا انجام دنبال كنيم، تأثير عجيبى در درک و تحليل آن خواهد گذاشت و گاهى صورت ماجرا تغيير پيدا مى‏ كند.
با اين ذهنيت، آيا مضحكه نيست كه بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله آن جمعيت ۱۲۰۰۰۰ نفرى را در غدير جمع كرد تا بگويد: «على را دوست بداريد»؟!!


ب. خط ارتباط غدير با قرآن بسيار زيبا به تصوير كشيده شده است، و جا دارد آن را اين گونه به خاطر بسپاريم:
اينجاست كه اگر قضاياى تاريخى را با همه جوانب آن از آغاز تا انجام دنبال كنيم، تأثير عجيبى در درک و تحليل آن خواهد گذاشت و گاهى صورت ماجرا تغيير پيدا مى‏ كند.


قرآن ولايت نبوى را اثبات مى ‏كند. پيامبرصلى الله عليه وآله همان آيه را در [[غدیر]] به عنوان شاهد بر ولايت خود ذكر مى ‏كند. آنگاه ولايت اميرالمؤمنين و امامان‏ عليهم السلام را به عنوان [[تفریع]] و ادامه ولايت خود بيان مى ‏كند. سپس اين ولايت را به معناى تصميم گيرندگان در همه امور مردم توضيح مى ‏دهد. آنگاه با ذكر ولايت سه امام، استمرار آن را از بقيه فرازهاى غدير به ما مى‏ فهماند.
'''ب)''' خط ارتباط غدير با قرآن بسيار زيبا به تصوير كشيده شده است، و جا دارد آن را اين گونه به خاطر بسپاريم:


تأكيد خاص اين حديث بر جمله «لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ امْرٌ» است، يعنى با وجود آنان براى مردم امرى و اختيارى نيست. بايد گفت: قوام ولايت مطلقه امامان‏ عليهم السلام به همين نكته است، يعنى اگر آنان صاحب فرمان على الاطلاق باشند هيچ كس ديگرى -  حتى خود كسى كه درباره ‏اش تصميم گيرى مى‏ شود -  نبايد حق دخالت و رأى و نظر در آن موضوع داشته باشد.
قرآن ولايت نبوى را اثبات مى ‏كند. پيامبر صلى الله عليه و آله همان آيه را در [[غدیر]] به عنوان شاهد بر ولايت خود ذكر مى ‏كند.
 
آنگاه ولايت اميرالمؤمنين و [[اهل بیت علیهم السلام|امامان‏ علیهم السلام]] را به عنوان تفریع و ادامه [[ولایت]] خود بيان مى ‏كند.
 
سپس اين ولايت را به معناى تصميم گيرندگان در همه امور مردم توضيح مى ‏دهد. آنگاه با ذكر ولايت سه امام، استمرار آن را از بقيه فرازهاى غدير به ما مى‏ فهماند.
 
تأكيد خاص اين حديث بر جمله «لَيْسَ لَهُمْ مَعَهُ امْرٌ» است، يعنى با وجود آنان براى مردم امرى و اختيارى نيست.
 
بايد گفت: قوام ولايت مطلقه امامان‏ عليهم السلام به همين نكته است، يعنى اگر آنان صاحب فرمان على الاطلاق باشند هيچ كس ديگرى -  حتى خود كسى كه درباره ‏اش تصميم گيرى مى‏ شود -  نبايد حق دخالت و رأى و نظر در آن موضوع داشته باشد.


ضمانت چنين فرمان قاطعى [[عصمت]] الهى است كه فقط درباره امامان‏ عليهم السلام وجود دارد؛ و هر كسى را متقاعد مى ‏كند كه در برابر دستور و نظر مبارک معصوم‏ عليهم السلام خود را تخطئه نمايد و فرمان او را مقدم بداند، كه در واقع فرمان خدا را مقدم داشته است.
ضمانت چنين فرمان قاطعى [[عصمت]] الهى است كه فقط درباره امامان‏ عليهم السلام وجود دارد؛ و هر كسى را متقاعد مى ‏كند كه در برابر دستور و نظر مبارک معصوم‏ عليهم السلام خود را تخطئه نمايد و فرمان او را مقدم بداند، كه در واقع فرمان خدا را مقدم داشته است.


== ائمه اثنى‏ عشرعليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۴ ۱۹۳.</ref> ==
== ائمه اثنى‏ عشر عليهم السلام<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۹۴،۱۹۳.</ref> ==
جا دارد هر شيعه بلكه هر مسلمان واقعاً در صدد باشد كه لُبّ مطلب در مراسم عظيم غدير را به دست آورد و نقطه مركزى كمال دين را پيدا كند، تا هميشه چشم دل را به آن سو داشته باشد و از لغزش ‏ها و انحرافات مصون بماند.
جا دارد هر شيعه بلكه هر مسلمان واقعاً در صدد باشد كه لُبّ مطلب در مراسم عظيم غدير را به دست آورد و نقطه مركزى كمال دين را پيدا كند، تا هميشه چشم دل را به آن سو داشته باشد و از لغزش ‏ها و انحرافات مصون بماند.


نقطه مركزى كمال دين «صاحب اختيارى [[دوازده امام]]‏ عليهم السلام بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله» است. بر گِرد اين نقطه، ثمرات و نتايج بسيارى خود را نشان مى ‏دهد و اعتقاد يک مسلمان را مى ‏سازد.
نقطه مركزى كمال دين «صاحب اختيارى دوازده امام‏ عليهم السلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله» است.


اين نقطه اصلى از سه ركن تشكيل يافته است: «صاحب اختيارى» و «دوازده امام‏ عليهم السلام» و «بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله» ، و هر يک از اينها ناقص باشد صاحب آن هنوز اصل ولايت را نيافته تا چه رسد به ثمرات آن.
بر گِرد اين نقطه، ثمرات و نتايج بسيارى خود را نشان مى ‏دهد و اعتقاد يک مسلمان را مى ‏سازد.


بنابراين كسانى كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند درركن سوم ناقص ‏اند و اصلاً با غدير كارى ندارند و دقيقاً ضد آن را در اعتقاد خود جاى داده ‏اند، چرا كه على ‏عليه السلام بلافاصله بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله صاحب اختيار مردم است.
اين نقطه اصلى از سه ركن تشكيل يافته است:


اگر على‏ عليه السلام دقيقاً شئون پيامبرصلى الله عليه وآله را دارد، پس سه نفر قبل از او كه مقام او را [[غصب]] كردند نه در علم و نه در عصمت هرگز نمى ‏توانستند جاى آن حضرت قرار بگيرند و پاسخگوى نيازهاى مردم باشند.
«صاحب اختيارى» و «دوازده امام‏ عليهم السلام» و «بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله»، و هر يک از اينها ناقص باشد صاحب آن هنوز اصل ولايت را نيافته تا چه رسد به ثمرات آن.


همچنين كسانى كه بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله فقط على‏ عليه السلام را و يا تا امام چهارم‏ عليه السلام و يا تا امام ششم ‏عليه السلام را قبول دارند و يا امام دوازدهم ‏عليه السلام را قبول ندارند، اينان در ركن دوم ناقص ‏اند و چنين اعتقادى منشعب از غدير نيست، چرا كه در غدير همه دوازده امام‏ عليهم السلام به عنوان نور واحد تا آخرين روز دنيا معرفى شده‏ اند.
بنابراين كسانى كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند درركن سوم ناقص ‏اند و اصلاً با غدير كارى ندارند و دقيقاً ضد آن را در اعتقاد خود جاى داده ‏اند، چرا كه على ‏عليه السلام بلافاصله بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله صاحب اختيار مردم است.


از سوى ديگر كسانى كه دوازده امام‏ عليهم السلام را به عنوان انسان ‏هايى عالم و وارسته قبول دارند ولى آنان را صاحب اختيار مطلق خود نمى‏ دانند در ركن اول ناقصند، و غدير هرگز داعى بر معرفى امامان به اين معنى نداشته است، چرا كه با ظهور علم و عملشان طبعاً مردم ايشان را مى‏ شناسند و نيازى به معرفى در آن مراسم عظيم نيست. آنچه غدير براى آن تشكيل شد و دين با آن كامل شد اعلام صاحب اختيارى امامان‏ عليهم السلام بود كه قِوام ولايت با همين است.
اگر على‏ عليه السلام دقيقاً شئون پيامبر صلى الله عليه و آله را دارد، پس سه نفر قبل از او كه مقام او را غصب كردند نه در علم و نه در عصمت هرگز نمى ‏توانستند جاى آن حضرت قرار بگيرند و پاسخگوى نيازهاى مردم باشند.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: ائمه اثنى ‏عشرعليهم السلام.
همچنين كسانى كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله فقط على‏ عليه السلام را و يا تا امام چهارم‏ عليه السلام و يا تا امام ششم ‏عليه السلام را قبول دارند و يا امام دوازدهم ‏عليه السلام را قبول ندارند، اينان در ركن دوم ناقص ‏اند و چنين اعتقادى منشعب از غدير نيست، چرا كه در غدير همه دوازده امام‏ عليهم السلام به عنوان نور واحد تا آخرين روز دنيا معرفى شده‏ اند.


== اتمام حجت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با «صاحب اختيار»<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۴. غدير از زبان مولى: ص ۴۰ ۲۵.</ref> ==
از سوى ديگر كسانى كه دوازده امام‏ عليهم السلام را به عنوان انسان ‏هايى عالم و وارسته قبول دارند ولى آنان را صاحب اختيار مطلق خود نمى‏ دانند در ركن اول ناقصند، و غدير هرگز داعى بر معرفى امامان به اين معنى نداشته است، چرا كه با ظهور علم و عملشان طبعاً مردم ايشان را مى‏ شناسند و نيازى به معرفى در آن مراسم عظيم نيست.
رمز غدير صاحب اختيار بودن على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است كه با تابلوى«ولايت» شناخته مى ‏شود. [[سقیفه]] براى شكستن اين رمز و پايين آوردن اين تابلو تلاش‏ هاى فراوانى كرد، ولى از همه شكننده ‏تر اين بود كه از صاحب اختيار همه مردم سلب اختيار كنند و از او التزام بگيرند كه حق ندارى از اوامر سقيفه سرپيچى كنى.


بر حال امتى اشک بايد ريخت كه طناب بر گردن ولايت مدار غدير بيندازند و با شمشيرهاى آخته او را وادار به [[بیعت]] با سقيفه كنند. اشک خون بايد ريخت بر روزى كه اسلام به اين مصيبت دچار شد و ننگ ابدىِ آن بر چهره تاريخ ماند.
آنچه غدير براى آن تشكيل شد و دين با آن كامل شد اعلام صاحب اختيارى امامان‏ عليهم السلام بود كه قِوام ولايت با همين است.
 
== اتمام حجت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با «صاحب اختيار»<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۴. غدير از زبان مولى: ص ۴۰،۲۵.</ref>==
رمز غدير صاحب اختيار بودن على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است كه با تابلوى«ولايت» شناخته مى ‏شود.
 
[[سقیفه]] براى شكستن اين رمز و پايين آوردن اين تابلو تلاش‏ هاى فراوانى كرد، ولى از همه شكننده ‏تر اين بود كه از صاحب اختيار همه مردم سلب اختيار كنند و از او التزام بگيرند كه حق ندارى از اوامر سقيفه سرپيچى كنى.
 
بر حال امتى اشک بايد ريخت كه طناب بر گردن ولايت مدار غدير بيندازند و با شمشيرهاى آخته او را وادار به [[بیعت]] با سقيفه كنند.
 
اشک خون بايد ريخت بر روزى كه اسلام به اين مصيبت دچار شد و ننگ ابدىِ آن بر چهره تاريخ ماند.


و بر على‏ عليه السلام بايد گريست كه فرمود:
و بر على‏ عليه السلام بايد گريست كه فرمود:


پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است» . من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟!<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۴۵. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۷ ۴۱۶.</ref>
پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او صاحب اختيارم على نسبت به او صاحب اختيار است».
 
من چگونه نسبت به آنان صاحب اختيارتر از خودشان هستم در حالى كه آنان امير و حاكم بر من باشند؟!<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۱۴۵. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۷،۴۱۶.</ref>


== ارزش دادن به انتخاب مردم در مقابل انتخاب خدا<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۲.</ref> ==
== ارزش دادن به انتخاب مردم در مقابل انتخاب خدا<ref>ژرفاى غدير: ص ۱۷۲.</ref> ==
پيداست كه بشر خوب مى‏ داند انتخاب صاحب نظرانش به انتخاب [[خداوند]] نمى‏ رسد. اين چيزى بود كه در تاريخ خلفاى منتخب [[سقیفه]] عملاً بر همه معلوم گرديد؛ كه خلفاى [[غاصب]] در جهات ظلم و جهل و بى‏ لياقتى و گناه، سرآمد روزگار خود بودند.
پيداست كه بشر خوب مى‏ داند انتخاب صاحب نظرانش به انتخاب [[خداوند]] نمى‏ رسد. اين چيزى بود كه در تاريخ خلفاى منتخب [[سقیفه]] عملاً بر همه معلوم گرديد؛ كه خلفاى غاصب در جهات ظلم و جهل و بى‏ لياقتى و گناه، سرآمد روزگار خود بودند.


مى ‏بينيم براى التيام اين نقص بشرى، در [[صحیفه ملعونه دوم|صحیفه ملعونه]] دوم -  كه پس از غدير در مدينه و در خانه ابوبكر توسط رؤساى منافقين نوشته شد -  وصله ‏اى بى‏ مايه به سخنان خود افزوده ‏اند كه «بر اهل هر زمانى، كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند» ، ولى تاريخ به خوبى نشان مى‏ دهد كه بر اهل هر زمانى آنكه [[صلاحیت]] خلافت را داشته مخفى مانده است! چنانكه به جاى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق‏ ترين افراد جاى او را گرفتند. عبارت صحيفه را بنگريد:
مى ‏بينيم براى التيام اين نقص بشرى، در [[صحیفه ملعونه دوم]] -  كه پس از غدير در [[مدینه]] و در خانه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] توسط رؤساى [[منافقین]] نوشته شد -  وصله ‏اى بى‏ مايه به سخنان خود افزوده ‏اند كه «بر اهل هر زمانى، كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند» ، ولى [[تاریخ]] به خوبى نشان مى‏ دهد كه بر اهل هر زمانى آنكه صلاحیت [[جانشین|خلافت]] را داشته مخفى مانده است!


بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه‏ اى، صاحب نظران جمع شوند و [[مشورت]] كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند.
چنانكه به جاى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه از هر جهت صلاحيت خلافت داشت، نالايق‏ ترين افراد جاى او را گرفتند. عبارت صحيفه را بنگريد:
 
بر مسلمين واجب است كه پس از رحلت هر خليفه‏ اى، صاحب نظران جمع شوند و مشورت كنند و هر كس را كه مستحق خلافت ديدند امير خود نمايند و او را صاحب اختيار مسلمين قرار دهند؛ چرا كه بر اهل هر زمانى كسى كه صلاحيت خلافت را دارد مخفى نمى ‏ماند.


== بيان پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد صاحب اختيار<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۱ .</ref> ==
== بيان پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد صاحب اختيار<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۸۱ .</ref> ==
سؤال زاييده توجه كامل مخاطب به خطاب است، چه اين سؤال از سوى دوستان باشد چه منافقان. گاهى هم سؤال كننده مى ‏پرسد تا ديگران بدانند، و يا با اشاره خودِ پيامبرصلى الله عليه وآله سؤال مى ‏كنند تا توضيحى لازم براى مردم ارائه شود و شبهه ‏اى بر طرف گردد. در هر صورت نتيجه اين پرسش و پاسخ‏ ها جز تكميل مفاهيم غدير در اذهان مردم نخواهد بود.
سؤال زاييده توجه كامل مخاطب به خطاب است، چه اين سؤال از سوى دوستان باشد چه منافقان.
 
گاهى هم سؤال كننده مى ‏پرسد تا ديگران بدانند، و يا با اشاره خودِ پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال مى ‏كنند تا توضيحى لازم براى مردم ارائه شود و شبهه ‏اى بر طرف گردد.
 
در هر صورت نتيجه اين پرسش و پاسخ‏ ها جز تكميل مفاهيم غدير در اذهان مردم نخواهد بود.
 
و لذا در غدير يكى از اصحاب سؤالى مطرح كرد كه مى‏ خواست مفهوم دقيق و ريشه‏ دار ولايت را بداند.
 
او پرسيد: منظور دقيق شما از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» چه بود؟


و لذا در غدير يكى از اصحاب سؤالى مطرح كرد كه مى‏ خواست مفهوم دقيق و ريشه‏ دار ولايت را بداند. او پرسيد: منظور دقيق شما از «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» چه بود؟
پاسخ پيامبرصلى الله عليه وآله يكى از زيباترين جلوه ‏هاى كلام بود كه در كوتاه ‏ترين عبارات بلندترين معانى را جاى داد.


پاسخ پيامبرصلى الله عليه وآله يكى از زيباترين جلوه ‏هاى كلام بود كه در كوتاه ‏ترين عبارات بلندترين معانى را جاى داد. آن حضرت ابتدا ولايت خدا را بر خود و ولايت مدارى خود را نسبت به خدا خاطر نشان كرد، و سپس ولايت خود و على ‏عليه السلام را نسبت به مردم فرع آن و منشعب از آن دانست؛ و در اين باره فرمود:
آن حضرت ابتدا ولايت خدا را بر خود و ولايت مدارى خود را نسبت به خدا خاطر نشان كرد، و سپس ولايت خود و على ‏عليه السلام را نسبت به مردم فرع آن و منشعب از آن دانست؛ و در اين باره فرمود:


خداوند مولاى من است و از خودم بر من صاحب اختيارتر است، و در برابر خدا مرا براى خويش اختيارى نيست. پس از خدا من مولاى مؤمنان هستم و از مؤمنان بر خودشان صاحب اختيارترم، و در برابر من آنان را اختيارى نيست. اكنون هر كس كه من مولاى اويم -  يعنى نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم و در برابر من او را اختيارى نيست -  على بن ابى‏ طالب مولاى اوست، و در برابر او برايش اختيارى نيست.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۳۴ ۱۳۳.</ref>
خداوند مولاى من است و از خودم بر من صاحب اختيارتر است، و در برابر خدا مرا براى خويش اختيارى نيست. پس از خدا من مولاى مؤمنان هستم و از مؤمنان بر خودشان صاحب اختيارترم، و در برابر من آنان را اختيارى نيست.


== پيامبرصلى الله عليه وآله بين ولايت خدا و ولايت امام<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۱۷۱ ۱۷۰.</ref> ==
اكنون هر كس كه من مولاى اويم -  يعنى نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم و در برابر من او را اختيارى نيست -  على بن ابى‏ طالب مولاى اوست، و در برابر او برايش اختيارى نيست.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۳۴،۱۳۳.</ref>
صاحب اختيارى خدا مُسلَّم است. صاحب اختيارى رسول بر گرفته از ولايت اللَّه بر مردم است. صاحب اختيارى امام ادامه [[ولایت]] نبى است. در واقع براى اثبات ولايت الهى براى امام صاحب اختيارى [[پیامبرصلی الله علیه وآله]] محوريت دارد. پيامبرصلى الله عليه وآله با ظرافتِ تمام ارتباط اين مراحل سه گانه ولايت را تشريح نموده مى‏ فرمايد:


خدا صاحب اختيار من است و به من از خودم صاحب اختيارتر است و در برابر دستورات او مرا امرى نيست؛ و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان صاحب اختيارترم و در برابر من آنان را امرى نيست؛ و هر كس من صاحب اختيار اويم و نسبت به از او خودش صاحب اختيارترم على بن ابى ‏طالب صاحب اختيار اوست و نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است و در برابر او برايش امرى نيست.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .</ref>
== پيامبرصلى الله عليه وآله بين ولايت خدا و ولايت امام<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين ‏عليهم السلام: ص ۱۷۱،۱۷۰.</ref>==
صاحب اختيارى خدا مُسلَّم است. صاحب اختيارى رسول بر گرفته از ولايت اللَّه بر مردم است. صاحب اختيارى امام ادامه [[ولایت]] نبى است.


== پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه‏ عليهم السلام صاحب اختياران<ref>اسرار غدير: ص ۲۰۳.</ref> ==
در واقع براى اثبات ولايت الهى براى امام صاحب اختيارى پیامبر صلی الله علیه و آله محوريت دارد. پيامبر صلى الله عليه و آله با ظرافتِ تمام ارتباط اين مراحل سه گانه ولايت را تشريح نموده مى‏ فرمايد:
   از جمله معارفى كه در خطبه غدير به آن اشاره شده اينكه پس از خداوند پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه‏ عليهم السلام مولى و صاحب اختيار مردم است، و اختيار او بر مردم از خودشان بيشتر است.
 
خدا صاحب اختيار من است و به من از خودم صاحب اختيارتر است و در برابر دستورات او مرا امرى نيست؛ و من صاحب اختيار مؤمنينم و نسبت به آنان صاحب اختيارترم و در برابر من آنان را امرى نيست؛
 
و هر كس من صاحب اختيار اويم و نسبت به از او خودش صاحب اختيارترم على بن ابى ‏طالب صاحب اختيار اوست و نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است و در برابر او برايش امرى نيست.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .</ref>
 
== پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه‏ عليهم السلام صاحب اختياران<ref>اسرار غدير: ص ۲۰۳.</ref>==
از جمله معارفى كه در [[خطبه غدیر]] به آن اشاره شده اينكه پس از خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه‏ عليهم السلام مولى و صاحب اختيار مردم است، و اختيار او بر مردم از خودشان بيشتر است.


== شرائط صاحب اختيار<ref>ژرفاى غدير: ص ۸۸ . اسرار غدير: ص ۱۹۹.</ref> ==
== شرائط صاحب اختيار<ref>ژرفاى غدير: ص ۸۸ . اسرار غدير: ص ۱۹۹.</ref> ==
طبيعى است كسى مى ‏تواند صاحب اختيار مطلق مردم باشد كه نه تنها گناه نكند و [[شیطان]] و هواى نفس در او راه نداشته باشد، بلكه اشتباه هم نكند تا باعث هلاكت جمعيتى نشود.
طبيعى است كسى مى ‏تواند صاحب اختيار مطلق مردم باشد كه نه تنها گناه نكند و [[شیطان]] و هواى نفس در او راه نداشته باشد، بلكه اشتباه هم نكند تا باعث هلاكت جمعيتى نشود.


خداوند كسانى را صاحب اختيار مردم قرار داده كه داراى عصمت مطلق ‏اند، و از هرگونه [[بد|بدی]] و [[پلیدی]] به هر معنى كه باشد پاک‏ اند. گذشته از آن عِلمشان را به منبع بى‏ پايان علم خود متصل كرده است، تا جوابگوى انواع احتياجات مردم باشند.
خداوند كسانى را صاحب اختيار مردم قرار داده كه داراى عصمت مطلق ‏اند، و از هرگونه بدی و پلیدی به هر معنى كه باشد پاک‏ اند. گذشته از آن عِلمشان را به منبع بى‏ پايان علم خود متصل كرده است، تا جوابگوى انواع احتياجات مردم باشند.
 
تعيين و تخصيص [[معصومین علیهم السلام|چهارده معصوم‏ علیهم السلام]] به عنوان صاحب اختيار مردم و كسانى كه امرشان بر هر موجودى نافذ است فقط بايد از جانب حق تعالى باشد، زيرا اوست كه به وجود آورنده مخلوقات است و بهترين ‏ها را او خلق كرده، و فقط اوست كه مى ‏تواند سپردن اختيار تام مردم به دست كسى را ضمانت كند؛ و اين پيامبرصلى الله عليه وآله است كه از جانب [[خداوند]] به عنوان پُشتوانه و ضامِن اين مقام درباره امامان‏ عليهم السلام ايشان را به مردم معرفى كرده است.


تعيين و تخصيص [[چهارده معصوم]]‏ عليهم السلام به عنوان صاحب اختيار مردم و كسانى كه امرشان بر هر موجودى نافذ است فقط بايد از جانب حق تعالى باشد، زيرا اوست كه به وجود آورنده مخلوقات است و بهترين ‏ها را او خلق كرده، و فقط اوست كه مى ‏تواند سپردن اختيار تام مردم به دست كسى را ضمانت كند؛ و اين پيامبرصلى الله عليه وآله است كه از جانب [[خداوند]] به عنوان پُشتوانه و ضامِن اين مقام درباره امامان‏ عليهم السلام ايشان را به مردم معرفى كرده است.
پروردگارِ مهربان در نظامِ خلقت به اين هم اكتفا نكرده است، بلكه صاحبان اختيار مردم را كسانى قرار داده كه از نور خلق شده ‏اند و آنان را در قالب انسان قرار داده است.


پروردگارِ مهربان در نظامِ خلقت به اين هم اكتفا نكرده است، بلكه صاحبان اختيار مردم را كسانى قرار داده كه از نور خلق شده ‏اند و آنان را در قالب انسان قرار داده است. معصومين‏ عليهم السلام كسانى ‏اند كه قبل از خلقتِ عالم خلق شده ‏اند و همه جهان به بركت وجود آنان خلق شده است. اين نورانيت در [[خطابه غدیر(کتاب)|خطابه غدیر]] به صراحت ذكر شده است:
معصومين‏ عليهم السلام كسانى ‏اند كه قبل از خلقتِ عالم خلق شده ‏اند و همه جهان به بركت وجود آنان خلق شده است. اين نورانيت در [[خطابه غدیر(کتاب)|خطابه غدیر]] به صراحت ذكر شده است:


النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ ثُمَّ في عَلِىِّ بْنِ أَبى‏ طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ.
النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ ثُمَّ في عَلِىِّ بْنِ أَبى‏ طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ.