۲۳٬۲۳۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ ...»<ref>محمدصلى الله عليه وآله / ۲۲-۲۸. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۷-۲۷۸.</ref> == | == «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ ...»<ref>محمدصلى الله عليه وآله / ۲۲-۲۸. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۷-۲۷۸.</ref> == | ||
از جمله آياتى كه در سفر [[ | از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و در مورد [[صحیفه ملعونه اول]] نازل شده اين آيات است: | ||
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. | «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. | ||
«آيا انتظار مى رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است. اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت» . | إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. | ||
فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»: | |||
«آيا انتظار مى رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. | |||
آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ | |||
آنان كه به عقب باز مى گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است. | |||
اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى داند. | |||
پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. | |||
اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت» . | |||
=== موقعيت تاريخى === | === موقعيت تاريخى === | ||
آغاز ارتداد از دين خدا [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه ملعونه]] بود. ادامه اين خط گمراهى فساد در زمين و قطع رحم آل محمد عليهم السلام، و ريشه آن كوردلى و ناشنوا بودن نسبت به سخن حق بود كه گويى قفلى بر دريچه قلب آنان زده شده است. پايان اين راه هم لعن ابدى است كه آغاز آن از خداوند بود و همه خلايق با | آغاز ارتداد از دين خدا [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه ملعونه]] بود. ادامه اين خط گمراهى فساد در زمين و قطع رحم آل محمد عليهم السلام، و ريشه آن كوردلى و ناشنوا بودن نسبت به سخن حق بود كه گويى قفلى بر دريچه قلب آنان زده شده است. پايان اين راه هم لعن ابدى است كه آغاز آن از خداوند بود و همه خلايق با درک فتنه آنان نثارشان خواهند كرد. | ||
از سوى ديگر پيمان نامه اى كه نامش «صحيفه ملعونه» بود، با در نظر گرفتن نيازهاى آينده بنيانگذاران سقيفه و موانعى كه بر سر راه اهدافشان بود هر روز نقطه هاى جديدى را مى طلبيد كه به آن اضافه شود. | از سوى ديگر پيمان نامه اى كه نامش «صحيفه ملعونه» بود، با در نظر گرفتن نيازهاى آينده بنيانگذاران سقيفه و موانعى كه بر سر راه اهدافشان بود هر روز نقطه هاى جديدى را مى طلبيد كه به آن اضافه شود. | ||
در اولين مرحله پس از امضاى اصل آن كه مقابله با خلافت على عليه السلام بود، مسئله مالى آن از دو سو در نظر گرفته | در اولين مرحله پس از امضاى اصل آن كه مقابله با خلافت على عليه السلام بود، مسئله مالى آن از دو سو در نظر گرفته شد. | ||
به همين جهت از يک سو منع خمس از اهل بيت عليهم السلام و ديگرى صرف آن در كارهاى خود را هم به پيمان نامه اصلى اضافه كردند. | |||
اين پيشنهاد منع خمس را قبل از همه با بنى اميه مطرح كردند كه مورد قبول واقع شد. | |||
اكنون نوبت اثبات نزول اين آيات درباره اصحاب صحيفه است، كه با ذكر روايات آن را پى مى گيريم. | |||
روايت | در شأن نزول اين آيات - كه از صريح ترين فرازهاى قرآنى درباره دشمنان غدير است - چند روايت وارد شده كه هر كدام جهتى از آن را بيان كرده است: | ||
==== روايت اول ==== | |||
در روايتى كه اهل تسنن هم نقل كرده اند آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: | |||
آنگاه كه بر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است». | |||
روايت | اين روايت را ابواسحاق در كتابش و احمد بن حنبل در مسندش و حافظ ابونعيم در حلية الابرار و زمخشرى در كتاب فائق نقل كرده اند.<ref>۱ الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲.</ref> | ||
==== روايت دوم ==== | |||
امام صادق عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه ۲۲ تا ۲۶) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى كند و مى فرمايد: | |||
خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى گفتند: «اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى گردانيم و خمس را به آنان نمى دهيم». | |||
خداوند اين آيات را نازل كرد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...» تا آيه «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»: | |||
«آيا اگر پشت كرديد چنين خواهيد بود كه در زمين فساد كنيد و از ارحام خود قطع كنيد. | |||
چنين كسانى اند كه خدا آنان را لعنت كرده و آنان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. | |||
آيا قرآن را تدبر نمى كنند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است. كسانى كه مرتد شدند و راه بازگشت پيش گرفتند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شد. | |||
شيطان كار آنان را نيک جلوه داده و آنان را بدان سو سوق داده است».<ref>شرح الاخبار: ج ۲ ص ۳۵۱ ح ۷۰۷.</ref> | |||
==== روايت سوم ==== | |||
در روايت ديگرى آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يك از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى اميه بودند در آنچه انجام دادند. | در روايت ديگرى آمده است: آن گروه در كعبه با يكديگر اتفاق كردند كه اگر محمد از دنيا رفت هيچ يك از خاندانش خلافت را به دست نگيرد. در واقع آنان پشتيبان بنى اميه بودند در آنچه انجام دادند. | ||
بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى كردند خمس براى آنان است! | بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى كردند خمس براى آنان است! | ||
خداوند در اينجا آيه نازل كرد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...» . بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: «فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳.</ref> | خداوند در اينجا آيه نازل كرد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...». بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: «فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳.</ref> | ||
روايت چهارم | ==== روايت چهارم ==== | ||
در روايت ديگرى شيطنت عمر مطرح شده كه گرداننده اصلى برنامه [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و [[سقیفه]] بود. از يک سو زمينه را آماده مى كرد و از سوى ديگر فكر آنان را به اين جهت سوق مى داد كه بر هم زدن سخن و برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله كار آسانى است. | |||
در | اين دو نكته در اين حديث به خوبى بيان شده است: | ||
«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» درباره كسانى نازل شده كه عهد اميرالمؤمنين عليه السلام را شكستند. | |||
«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ»، يعنى شيطان كار را براى آنان سهل و آماده مى كرد، و او عمر بود. «وَ أَمْلى لَهُمْ» يعنى براى آنان جلوه مى داد كه از آنچه محمد مى گويد هيچ كدام عملى نخواهد شد. | |||
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى آنچه خدا درباره اميرالمؤمنين عليه السلام نازل كرده خوش نداشتند. | |||
«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ | «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»، بنى اميه را به پيمان خود دعوت كردند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما نگذارند و چيزى از خمس به ما ندهند، و گفتند: اگر خمس را به آنان بدهيم غنيمتى براى آنان خواهد بود. | ||
«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» ، يعنى خمس را به بنى هاشم ندهيد. «وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى داند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۶۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref> | «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» ، يعنى خمس را به بنى هاشم ندهيد. «وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ» خدا اين كارهاى پنهانى آنان را مى داند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۶۳. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۰۸.</ref> | ||
روايت پنجم | ==== روايت پنجم ==== | ||
امام باقر عليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى طالب عليه السلام بود. | |||
«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...»، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. | |||
آنان گروهى از بنى اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند. | |||
سپس بنى اميه از آنان پرسيدند: | |||
خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى اميه گفتند: | |||
بنابراين كسانى كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند | ولى در اين باره از شما اطاعت نمى كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم. در واقع آنان درباره آل محمد عليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] برسد با آنان موافق نبودند. | ||
بنابراين كسانى كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] و [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن]] و [[سالم مولى ابی حذیفه]] بودند. آنان در بين خود نوشته اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود. | |||
خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...». | خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...». | ||
در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه | در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به هيچ يک از بنى هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند. | ||
اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه» . | |||
همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۴. براى موارد آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...» مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۳۱،۲۳۰.</ref> | همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ ...».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۴. براى موارد آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ...» مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۳۱،۲۳۰.</ref> | ||
روايت ششم | ==== روايت ششم ==== | ||
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى فرمايد: | |||
كلام خداوند «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» ، منظور [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از ايمان مرتد شدند. | |||
قول خداوند: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: | |||
به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است. | |||
اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمد صلى الله عليه و آله نازل كرده است: | |||
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه - فى علىّ - »: | |||
«اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على عليه السلام - نازل كرده بود». | |||
«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: | |||
«در بعضى از آن امر مطيع شما مى شويم»، ماجرا از اين قرار بود كه بنى اميه را به پيمان خود درباره خلافت دعوت كردند كه نگذارند خلافت بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله در ما خاندان قرار بگيرد، و چيزى از خمس به ما ندهند. | |||
آنان به بنى اميه گفتند: اگر خمس را به اهل بيت بدهيم نياز به چيزى پيدا نمى كنند، و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان نباشد! | |||
بنى اميه در پاسخ گفتند: «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: «ما از شما اطاعت مى كنيم در بخشى از مسئله اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم» . | |||
قول خداوند كه مى فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»: | |||
«آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند» ، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود. در اين داخل شدن بنى اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۳ ح ۱۲۸. الكافى: ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۴۳.</ref> | |||
=== تحليل اعتقادى === | === تحليل اعتقادى === |