پرش به محتوا

آيات ۲۲ تا ۲۸ محمد و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ ...»<ref>محمدصلى الله عليه وآله /  ۲۲-۲۸. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۷-۲۷۸.</ref> ==
== «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ ...»<ref>محمد صلى الله عليه و آله /  ۲۲-۲۸. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۷-۲۷۸.</ref> ==
از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و در مورد [[صحیفه ملعونه اول]] نازل شده اين آيات است:
از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و در مورد [[صحیفه ملعونه اول]] نازل شده اين آيات است:


خط ۳۶: خط ۳۶:


==== روايت اول ====
==== روايت اول ====
در روايتى كه اهل‏ تسنن هم نقل كرده‏ اند آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»:
در روايتى كه [[اهل سنت|اهل‏ تسنن]] هم نقل كرده‏ اند آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»:


آنگاه كه بر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».
آنگاه كه بر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».
خط ۴۵: خط ۴۵:
امام صادق ‏عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه ۲۲ تا ۲۶) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى كند و مى‏ فرمايد:
امام صادق ‏عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه ۲۲ تا ۲۶) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى كند و مى‏ فرمايد:


خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى‏ گفتند: «اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى‏ گردانيم و خمس را به آنان نمى‏ دهيم».
خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى‏ گفتند:
 
«اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى‏ گردانيم و خمس را به آنان نمى‏ دهيم».


خداوند اين آيات را نازل كرد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...» تا آيه «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»:
خداوند اين آيات را نازل كرد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...» تا آيه «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»:
خط ۶۲: خط ۶۴:
بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى ‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏ كردند خمس براى آنان است!
بنواميه به آنان گفتند: به خدا قسم دستورات شما را اطاعت نمى ‏كنيم مگر آنكه چيزى از خمس به آنان نرسد، چرا كه گمان مى‏ كردند خمس براى آنان است!


خداوند در اينجا آيه نازل كرد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...». بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: «فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳.</ref>
خداوند در اينجا آيه نازل كرد: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ...».
 
بنابراين آيه درباره بنى اميه و ابوبكر و عمر و ابوعبيده نازل شده است. بعد از آن آيه بعدى نازل شد: «فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ ...».<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۳.</ref>


==== روايت چهارم ====
==== روايت چهارم ====
خط ۱۲۷: خط ۱۳۱:
قول خداوند كه مى‏ فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»:
قول خداوند كه مى‏ فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»:


«آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند» ، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود. در اين داخل شدن بنى‏ اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۳ ح ۱۲۸. الكافى: ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۴۳.</ref>
«آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند» ، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود. در اين داخل شدن بنى‏ اميه به پيمان نامه اصحاب صحيفه، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده]] نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۳ ح ۱۲۸. الكافى: ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۴۳.</ref>


=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===
خط ۱۳۳: خط ۱۳۷:


==== اول: فساد در زمين و دشمنى با آل محمد عليهم السلام از آثار صحيفه ====
==== اول: فساد در زمين و دشمنى با آل محمد عليهم السلام از آثار صحيفه ====
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» اصحاب صحيفه با روى گرداندن از ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و پشت كردن به غدير، دو پايه اساسى جهنم را در زمين بر قرار كردند: يكى فساد در زمين و ديگرى قطع رحم با پيامبرصلى الله عليه وآله و دشمنى با اهل‏بيت او. اين را آيه ذكر شده به صراحت بيان مى‏ كند كه پس از انطباق آن بر اصحاب صحيفه ارتباط آن روشن مى‏ شود.
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» اصحاب صحيفه با روى گرداندن از ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و پشت كردن به غدير، دو پايه اساسى جهنم را در زمين بر قرار كردند: يكى فساد در زمين و ديگرى قطع رحم با پيامبر صلى الله عليه و آله و دشمنى با اهل‏بيت او. اين را آيه ذكر شده به صراحت بيان مى‏ كند كه پس از انطباق آن بر اصحاب صحيفه ارتباط آن روشن مى‏ شود.


بايد گفت: وقتى هدف خدا و رسول از برنامه غدير و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اصلاح زمين و محبت آل محمد عليهم السلام است، بدون شك راه بازگشت و ارتداد از چنين برنامه‏ اى مساوى با فساد در زمين و دشمنى آل محمد عليهم السلام خواهد بود.
بايد گفت: وقتى هدف خدا و رسول از برنامه غدير و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اصلاح زمين و محبت آل محمد عليهم السلام است، بدون شک راه بازگشت و ارتداد از چنين برنامه‏ اى مساوى با فساد در زمين و دشمنى آل محمد عليهم السلام خواهد بود.


در روزى كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را براى بيعت اجبارى با ابوبكر آوردند، سلمان به عمر گفت:«من شهادت مى‏دهم كه در بعضى از كتاب‏هاى نازل شده خداوند خوانده‏ام كه تو با اسم و صفتت يكى از درهاى جهنم هستى».<ref>كتاب سليم: ص ۱۶۰.</ref> احاديث بسيارى وارد شده درباره اينكه تمام گناهان امت و هر ظلمى انجام شود و خون به ناحقى ريخته شود بر عهده ابوبكر و عمر است كه ذكر خواهد شد.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۹۶-۳۹۹.</ref>
در روزى كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را براى بيعت اجبارى با ابوبكر آوردند، سلمان به عمر گفت:«من شهادت مى‏دهم كه در بعضى از كتاب‏هاى نازل شده خداوند خوانده‏ام كه تو با اسم و صفتت يكى از درهاى جهنم هستى».<ref>كتاب سليم: ص ۱۶۰.</ref> احاديث بسيارى وارد شده درباره اينكه تمام گناهان امت و هر ظلمى انجام شود و خون به ناحقى ريخته شود بر عهده ابوبكر و عمر است كه ذكر خواهد شد.<ref>در اين باره مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۹۶-۳۹۹.</ref>
خط ۱۴۲: خط ۱۴۶:
«أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه» يكى از موارد صريح لعنت خداوند بر بانيان غصب خلافت و دشمنى با اهل‏بيت ‏عليهم السلام همين آيه است كه ارتباط آن با اصحاب صحيفه اين مطلب را روشن مى ‏نمايد.
«أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه» يكى از موارد صريح لعنت خداوند بر بانيان غصب خلافت و دشمنى با اهل‏بيت ‏عليهم السلام همين آيه است كه ارتباط آن با اصحاب صحيفه اين مطلب را روشن مى ‏نمايد.


اگر تمام لعنت شده‏ هاى عالم را در نظر بگيريم ملعون‏ تر از اين گروه كسى نخواهد بود، چرا كه بزرگى جرم و جنايتشان استحقاق لعنت آنان را بيشتر مى‏ كند. امام سجاد عليه السلام درباره آنان فرمود: «عَلَيْهِما لَعْنَةُ اللَّه بِلَعَناتِهِ كُلِّها» : «بر آنان لعنت خدا باد به همه انواع لعن پروردگار».<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴۵ ح ۱.</ref>
اگر تمام لعنت شده‏ هاى عالم را در نظر بگيريم ملعون‏ تر از اين گروه كسى نخواهد بود، چرا كه بزرگى جرم و جنايتشان استحقاق لعنت آنان را بيشتر مى‏ كند.
 
امام سجاد عليه السلام درباره آنان فرمود: «عَلَيْهِما لَعْنَةُ اللَّه بِلَعَناتِهِ كُلِّها»: «بر آنان لعنت خدا باد به همه انواع لعن پروردگار».<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۱۴۵ ح ۱.</ref>


اگر همه امت اسلام -  چه آنان كه گمراه شدند و چه آنان كه هدايت يافته‏ اند -  تا روز قيامت اصحاب صحيفه را نفرين كنند كه چرا مردم را از راهى كه خير دنيا و آخرت در آن بود منحرف كردند، باز هم جاى لعنت دارند.
اگر همه امت اسلام -  چه آنان كه گمراه شدند و چه آنان كه هدايت يافته‏ اند -  تا روز قيامت اصحاب صحيفه را نفرين كنند كه چرا مردم را از راهى كه خير دنيا و آخرت در آن بود منحرف كردند، باز هم جاى لعنت دارند.
خط ۱۵۱: خط ۱۵۷:


==== سوم: ياران صحيفه كوردل اند ====
==== سوم: ياران صحيفه كوردل اند ====
«فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ» يكى از آثار منحوس راه سقيفه كَرى گوشِ دل و كورى چشمِ دل است، چرا كه اساس آن بر ديدن حق و انكار آن بوده است. در حالى كه دو لب مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه محمد امين بود -  خبر خوش ولايت را از منبع وحى بر مردم مى‏ خواند، منافقين به جاى تشكر از خدا و رسول زبان به مسخره و ناسزاگويى باز مى‏ كردند و افتخار مى‏ كردند كه هرگز اين سخنان را نخواهيم پذيرفت.
«فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ» يكى از آثار منحوس راه سقيفه كَرى گوشِ دل و كورى چشمِ دل است، چرا كه اساس آن بر ديدن حق و انكار آن بوده است. در حالى كه دو لب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه محمد امين بود -  خبر خوش ولايت را از منبع وحى بر مردم مى‏ خواند، منافقين به جاى تشكر از خدا و رسول زبان به مسخره و ناسزاگويى باز مى‏ كردند و افتخار مى‏ كردند كه هرگز اين سخنان را نخواهيم پذيرفت.


همان گونه كه وقتى فاطمه زهرا عليها السلام آن خطابه بلند را بر مردم خواند، نه تنها فدك را پس نداند و تغييرى در روش خود ايجاد نكردند، كه در برابر حضرت به حاضر جوابى و مقابله پرداختند. آن همه سخنان و خطابه‏ هاى دُرر بار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فقط مظلوميت او را بيشتر كرد و گوش‏ه اى ياران سقيفه همچنان كر و چشم‏هايشان كور بود.
همان گونه كه وقتى فاطمه زهرا عليها السلام آن خطابه بلند را بر مردم خواند، نه تنها فدک را پس نداند و تغييرى در روش خود ايجاد نكردند، كه در برابر حضرت به حاضر جوابى و مقابله پرداختند. آن همه سخنان و خطابه‏ هاى دُرر بار اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فقط مظلوميت او را بيشتر كرد و گوش‏ه اى ياران [[سقیفه]] همچنان كر و چشم‏هايشان كور بود.


امام حسين‏ عليه السلام هم در كربلا در مقابل ياران سقيفه قرار گرفت و از هر جهت حجت را بر آنان تمام كرد، اما باز هم تصميم خود بر قتل او را تكرار كردند. آنجا بود كه از كرى و كورى دلشان چنين ياد كرد: اِسْتَحْوَذَ عَلَيكُم الشَيطانُ فَاَنْساكُم ذِكرَ اللَّهِ: شيطان بال خود را بر سر شما گسترده و ياد خدا را از خاطرتان برده است.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۶ .</ref>
امام حسين‏ عليه السلام هم در كربلا در مقابل ياران سقيفه قرار گرفت و از هر جهت حجت را بر آنان تمام كرد، اما باز هم تصميم خود بر قتل او را تكرار كردند. آنجا بود كه از كرى و كورى دلشان چنين ياد كرد: اِسْتَحْوَذَ عَلَيكُم الشَيطانُ فَاَنْساكُم ذِكرَ اللَّهِ: شيطان بال خود را بر سر شما گسترده و ياد خدا را از خاطرتان برده است.<ref>بحار الانوار: ج ۴۵ ص ۶ .</ref>
خط ۱۶۴: خط ۱۷۰:
در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى جاهليت!
در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى جاهليت!


نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.
نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به [[جاهلیت]] را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.


از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت. لذا در روايت اول خوانديم: لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...» : همين كه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲.</ref>
از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت.
 
لذا در روايت اول خوانديم: لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲.</ref>


==== پنجم: رياست عمر در اصحاب صحيفه ====
==== پنجم: رياست عمر در اصحاب صحيفه ====
خط ۱۷۳: خط ۱۸۱:
در اينجا سه نكته قابل توجه است:
در اينجا سه نكته قابل توجه است:


نكته اول: شيطنت دومى و حيله و نكراء او در حدى كه خدا در قرآن از او تعبير به شيطان نموده است.
'''نكته اول:''' شيطنت دومى و حيله و نكراء او در حدى كه خدا در قرآن از او تعبير به شيطان نموده است.


نكته دوم: او بود كه بقيه اهل صحيفه و سقيفه را به سوى هدف ضد اسلام و ضد ولايت اهل‏بيت ‏عليهم السلام سوق مى‏ داد، و در واقع محور امور او بود و بنيانگذار نيز همو بود، كما اينكه از اين فراز آيه نيز استفاده مى‏ شود.نكته سوم: او نقش اساسى در تسريع اجراى صحيفه ايفا مى‏ كرد كه به خوبى محور بودن او را روشن مى‏ كند: يكى «سَوَّلَ لَهُمْ» و ديگرى «أَمْلى لَهُمْ» . «سَوَّلَ» يعنى كار را به گونه ‏اى زينت دادن و زيبا جلوه دادن كه انسان راغب به انجام آن شود، و «أَمْلى» يعنى زمينه را براى كارى آماده كردن به طورى كه انسان مانعى بر سر راه خود نبيند و جرئت انجام آن را پيدا كند.
'''نكته دوم:''' او بود كه بقيه اهل صحيفه و سقيفه را به سوى هدف ضد اسلام و ضد ولايت اهل‏ بيت ‏عليهم السلام سوق مى‏ داد، و در واقع محور امور او بود و بنيانگذار نيز همو بود، كما اينكه از اين فراز آيه نيز استفاده مى‏ شود.
 
'''نكته سوم:''' او نقش اساسى در تسريع اجراى صحيفه ايفا مى‏ كرد كه به خوبى محور بودن او را روشن مى‏ كند: يكى «سَوَّلَ لَهُمْ» و ديگرى «أَمْلى لَهُمْ» . «سَوَّلَ» يعنى كار را به گونه ‏اى زينت دادن و زيبا جلوه دادن كه انسان راغب به انجام آن شود، و «أَمْلى» يعنى زمينه را براى كارى آماده كردن به طورى كه انسان مانعى بر سر راه خود نبيند و جرئت انجام آن را پيدا كند.


حقيقتاً وقتى به نقش عمر در هر كدام از قضاياى غصب خلافت مى ‏نگريم، مى‏ بينيم در همه موارد آن دو نقش را در حد اعلا بازى كرده، و هر بدعت و جنايتى را به گونه‏ اى حق به جانب و زيبا جلوه داده كه به جاى مؤاخذه خود، از مردم طلبكار هم شده و همه را به اين باور رسانده كه من در صدد برنامه‏ اى مثبت و پر بار هستم و لازم است كه همه مرا تأييد كنند!!
حقيقتاً وقتى به نقش عمر در هر كدام از قضاياى غصب خلافت مى ‏نگريم، مى‏ بينيم در همه موارد آن دو نقش را در حد اعلا بازى كرده، و هر بدعت و جنايتى را به گونه‏ اى حق به جانب و زيبا جلوه داده كه به جاى مؤاخذه خود، از مردم طلبكار هم شده و همه را به اين باور رسانده كه من در صدد برنامه‏ اى مثبت و پر بار هستم و لازم است كه همه مرا تأييد كنند!!


از آغاز صحيفه يا سخنانش در برابر منبر غدير و هنگام بيعت و نقش او در شب عقبه هرشى و روزهاى بعد از آن تا ورود به مدينه و گفتار او هنگام درخواست كتف و دوات از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله كه گفت: «انَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ» ، و روزهاى سقيفه بنى‏ ساعده و روز حمله به خانه فاطمه ‏عليها السلام و آتش زدن آن، و يا نقش او در غصب فدك، و ماجراى عيادت از حضرت زهرا عليها السلام و قصد نبش قبر آن حضرت و همه روزهاى دشمنى‏اش با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام،
از آغاز صحيفه يا سخنانش در برابر منبر غدير و هنگام بيعت و نقش او در شب عقبه هرشى و روزهاى بعد از آن تا ورود به مدينه و گفتار او هنگام درخواست كتف و دوات از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله كه گفت: «انَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ»، و روزهاى سقيفه بنى‏ ساعده و روز حمله به خانه فاطمه ‏عليها السلام و آتش زدن آن، و يا نقش او در غصب فدک، و ماجراى عيادت از حضرت زهرا عليها السلام و قصد نبش قبر آن حضرت و همه روزهاى دشمنى‏اش با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام،


از سوى ديگر با جسارت و جرى بودن خود و هتاكى و بى ‏مبالاتى به راحتى رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله سخن ناروا گفته و به ديگران جرأت داده است، يا بر در خانه وحى آتش آورده و آتشگيره ‏اش را خود روشن كرده است، و يا درِ خانه بانوى بهشت را شكسته و خود پيش از همه هجوم آورده...
از سوى ديگر با جسارت و جرى بودن خود و هتاكى و بى ‏مبالاتى به راحتى رو در روى پيامبر صلى الله عليه و آله سخن ناروا گفته و به ديگران جرأت داده است، يا بر در خانه وحى آتش آورده و آتشگيره ‏اش را خود روشن كرده است، و يا درِ خانه بانوى بهشت را شكسته و خود پيش از همه هجوم آورده...


و با وحشى‏گرى تمام سيلى بر ...
و با وحشى‏گرى تمام سيلى بر ...
خط ۱۸۹: خط ۱۹۹:
استخوان سينه را ...
استخوان سينه را ...


محسن فاطمه‏عليها السلام را ...
محسن فاطمه‏ عليها السلام را ...


و دختر پيامبرصلى الله عليه وآله را به شهادت رسانده است!
و دختر پيامبر صلى الله عليه و آله را به شهادت رسانده است!


اين معناى «أَمْلى لَهُمْ» است كه موانع و حرمت‏ها را از سر راه مردم برداشت تا نقشه قتل على‏ عليه السلام را در سر بپرورانند و جنازه او را مخفيانه دفن كنند و جنازه امام حسن‏ عليه السلام را تيرباران نمايند و حسين عزيز عليه السلام را در كربلا قطعه قطعه كنند و جوانانش را پرپر نمايند و على اصغر شيرخواره‏ اش را با تير سه شعبه ... .
اين معناى «أَمْلى لَهُمْ» است كه موانع و حرمت‏ها را از سر راه مردم برداشت تا نقشه قتل على‏ عليه السلام را در سر بپرورانند و جنازه او را مخفيانه دفن كنند و جنازه امام حسن‏ عليه السلام را تيرباران نمايند و حسين عزيز عليه السلام را در كربلا قطعه قطعه كنند و جوانانش را پرپر نمايند و على اصغر شيرخواره‏ اش را با تير سه شعبه ... .


و سپس خيمه ‏ها را غارت كنند و آتش بزنند و عزيزان زهرا عليها السلام را آواره بيابان كنند و بعد از آن اسير نموده از كوفه تا شام به همه آنان كه فقط نامى از اسلام داشتند نشان دهند. حقاً كه قرآن منصب سزاوارى به عمر داده است كه مى‏فرمايد: «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ» .
و سپس خيمه ‏ها را غارت كنند و آتش بزنند و عزيزان زهرا عليها السلام را آواره بيابان كنند و بعد از آن اسير نموده از كوفه تا شام به همه آنان كه فقط نامى از اسلام داشتند نشان دهند.


ششم: بنى ‏اميه اولين ياوران صحيفه
حقاً كه قرآن منصب سزاوارى به عمر داده است كه مى‏فرمايد: «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ» .


«كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ، «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» اين دو عنوان در آيه مربوط به بنى‏ اميه است. اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه ‏هاى مختلفى مى‏ شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.
==== ششم: بنى ‏اميه اولين ياوران صحيفه ====
«كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»، «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ» اين دو عنوان در آيه مربوط به بنى‏ اميه است.


در اينجا مى ‏بينيم كه بنى‏ اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته‏ اند. بنى‏اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت: وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>
اصحاب صحيفه براى پيشبرد اهداف خود، براى جمع اعوان و انصار تلاش مى‏ كردند، در اين راستا دست به دامان گروه ‏هاى مختلفى مى‏ شدند كه در هر حدى با اهداف آنان موافق باشند.
 
در اينجا مى ‏بينيم كه بنى‏ اميه فقط در حدّ ندادن خمس آماده همكارى با آنان بوده ‏اند، و همين اندازه را از آنان پذيرفته‏ اند. بنى‏اميه از كسانى بودند كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» يعنى ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را خوش نداشتند، و اين را معاويه در غدير به صراحت بر زبان جارى كرد و گفت:
 
وَ اللَّه! لا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً عَلى مَقالَتِهِ وَ لا نُقِرُّ عَلِيّاً وِلايَتَهُ: به خدا قسم! محمد را بر گفتارش تصديق نمى‏كنيم و براى على به ولايتش اقرار نمى ‏نماييم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref>


با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏بيت‏ عليهم السلام با آنان موافقت كردند.
با اين همه، در ابتداى امر باور نمى‏ كردند اصل غصب خلافت ممكن باشد و اصحاب صحيفه بتوانند اهداف خود را پيش ببرند، و لذا درباره ندادن خمس به اهل‏بيت‏ عليهم السلام با آنان موافقت كردند.


اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى‏اش به زياد مى‏ گويد: خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنى‏هاشم خارج شد و به بنى ‏تيم رسيد و سپس به بنى ‏عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه‏ اى بى‏ مقدارتر و پست‏ تر از آنان نبود. اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم« !!<ref>كتاب سليم: ص ۲۸۲.</ref>
اين باور نداشتن را در سخن معاويه به وضوح مى‏ بينيم كه در نامه سرى ‏اش به زياد مى‏ گويد:
 
«خلافت به دست ابوبكر و عمر از بنى‏هاشم خارج شد و به بنى ‏تيم رسيد و سپس به بنى ‏عدى منتقل شد، در حالى كه در قريش طايفه‏ اى بى‏ مقدارتر و پست‏ تر از آنان نبود. اين بود كه ابوبكر و عمر ما را هم در خلافت به طمع انداختند، چرا كه ما از آنها سزاوارتريم»!!<ref>كتاب سليم: ص ۲۸۲.</ref>
 
البته اينكه ابوبكر و عمر گمان مى‏ كردند كه اگر خمس را به اهل ‏بيت‏ عليهم السلام بدهند آنان ديگر كارى به خلافت نخواهند داشت، فكر باطلى است.


البته اينكه ابوبكر و عمر گمان مى‏ كردند كه اگر خمس را به اهل‏بيت‏ عليهم السلام بدهند آنان ديگر كارى به خلافت نخواهند داشت، فكر باطلى است. بلكه دنياپرستى اصحاب صحيفه و برداشت غلط آنان درباره اهل‏بيت‏ عليهم السلام به اين جهت سوقشان داده است.
بلكه دنياپرستى اصحاب صحيفه و برداشت غلط آنان درباره اهل ‏بيت‏ عليهم السلام به اين جهت سوقشان داده است.


اين احتمال هم وجود دارد كه عمر و ابوبكر اين مطلب را به خوبى مى‏ دانسته ‏اند و فقط براى اغواى بنى ‏اميه چنين فكرى را به آنان القا كرده ‏اند.
اين احتمال هم وجود دارد كه عمر و ابوبكر اين مطلب را به خوبى مى‏ دانسته ‏اند و فقط براى اغواى بنى ‏اميه چنين فكرى را به آنان القا كرده ‏اند.


اكنون با دقت در روايات مربوط به اين آياتِ سوره محمد صلى الله عليه وآله و تحليل‏ هايى كه ذكر شد، به خوبى روشن شد كه خداوند در قرآن عمق ضلالت و انحراف اصحاب صحيفه ملعونه را با چه روش‏ ها و عباراتى خاطر نشان فرموده است.
اكنون با دقت در روايات مربوط به اين آياتِ سوره محمد صلى الله عليه و آله و تحليل‏ هايى كه ذكر شد، به خوبى روشن شد كه خداوند در قرآن عمق ضلالت و انحراف اصحاب صحيفه ملعونه را با چه روش‏ ها و عباراتى خاطر نشان فرموده است.


== پانویس ==
== پانویس ==