پرش به محتوا

حجةالوداع: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۶۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۲۱
خط ۳۵۲: خط ۳۵۲:
<big>«الم يعلموا انه من يحادد اللَّه و رسوله فان له نار جهنم خالداً فيها ذلك الخزى العظيم» <ref>توبه /  ۶۳ .</ref> : آيا ندانسته‏ اند كه هر كس با خدا و پيامبر او درافتد براى او آتش جهنم است كه در آن جاودانه خواهد بود اين همان رسوايى بزرگ است.</big>
<big>«الم يعلموا انه من يحادد اللَّه و رسوله فان له نار جهنم خالداً فيها ذلك الخزى العظيم» <ref>توبه /  ۶۳ .</ref> : آيا ندانسته‏ اند كه هر كس با خدا و پيامبر او درافتد براى او آتش جهنم است كه در آن جاودانه خواهد بود اين همان رسوايى بزرگ است.</big>


<big>«و لئن سألتهم ليقولنَّ انما كنّا نخوض و نلعب قل ابى اللَّه و آياته و رسوله كنتم تستهزؤون» <ref>توبه /  ۶۵ .</ref> : و اگر از ايشان بپرسى مسلماً خواهند گفت ما فقط شوخى و بازى مى‏ كرديم بگو آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مى‏ كرديد.</big>


<big>«المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر وينهون عن المعروف و يقبضون ايديهم» <ref>توبه /  ۶۷ .</ref> : مردان و زنان دو چهره (همانند) يكديگر هستند به كار ناپسند وا مى‏ دارند و از كار پسنديده باز مى ‏دارند و دست‏هاى خود را (از انفاق و بخشش) فرو مى‏ بندند.</big>


»و لئن سألتهم ليقولنَّ انما كنّا نخوض و نلعب قل ابى اللَّه و آياته و رسوله كنتم تستهزؤون«××× 2 توبه /  65 . ×××: و اگر از ايشان بپرسى مسلماً خواهند گفت ما فقط شوخى و بازى مى‏كرديم بگو آيا خدا و آيات او و پيامبرش را ريشخند مى‏كرديد.
<big>«نسوا اللَّه فنسيهم ان المنافقين هم الفاسقون» <ref>توبه /  ۶۷ .</ref> : خدا را فراموش كردند پس (خدا هم) فراموششان كرد در حقيقت اين منافقان هستند كه فاسق اند.</big>


<big>«يحلفون باللَّه ما قالوا و لقد قالوا كلمة الكفر و كفروا بعد اسلامهم و  همّوا بما لم ينالوا و ما نقموا الا ان اغناهم اللَّه و رسوله من فضله فان يتوبوا يك خيراً لهم و ان يتولَّوا يعذِّبهم اللَّه عذاباً اليماً فى الدنيا و الآخرة و ما لهم فى الارض من ولىٍّ و لا نصير» <ref>توبه /  ۷۴.</ref>:</big>


»المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر وينهون عن المعروف و يقبضون ايديهم«××× 3 توبه /  67 . ×××: مردان و زنان دو چهره )همانند( يكديگر هستند به كار ناپسند وا مى‏دارند و از كار پسنديده باز مى‏دارند و دست‏هاى خود را )از انفاق و بخشش( فرو مى‏بندند.
<big>به خدا سوگند مى‏ خورند كه (سخن ناروا) نگفته ‏اند در حالى كه قطعاً سخن كفر گفته و پس از اسلام آوردنشان كفر ورزيده ‏اند و بر آنچه موفق به انجام آن نشدند همّت گماشتند و به عيب جويى برنخاستند مگر (بعد از) آنكه خدا و پيامبرش از فضل خود آنان را بى‏ نياز گردانيدند پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر است و اگر روى برتابند خدا آنان را در دنيا و آخرت عذابى دردناك مى‏ كند و در روى زمين يار و ياورى نخواهند داشت.</big>


<big>«استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللَّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللَّه و رسوله و اللَّه لا يهدى القوم الفاسقين» <ref>توبه /  ۸۰ .</ref> : چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى (يكسان است، حتى) اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد چرا كه آنان به خدا و فرستاده ‏اش كفر ورزيدند و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى‏ كند.</big>


»نسوا اللَّه فنسيهم ان المنافقين هم الفاسقون«××× 4 توبه /  67 . ×××: خدا را فراموش كردند پس )خدا هم( فراموششان كرد در حقيقت اين منافقان هستند كه فاسق اند.
<big>«و لا تعجبك اموالهم و اولادهم انما يريد اللَّه ان يعذِّبهم بها فى الدنيا و تزهق انفسهم و هم كافرون» <ref>توبه /  ۸۵ .</ref>: و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد جز اين نيست كه خدا مى‏ خواهد ايشان را در دنيا به وسيله آن عذاب كند و جانشان در حال كفر بيرون رود.</big>


<big>«سيحلفون باللَّه لكم اذا انقلبتم اليهم لتعرضوا عنهم فأعرضوا عنهم انهم رجس و مأواهم جهنم جزاءاً بما كانوا يكسبون» <ref>توبه /  ۹۵.</ref> : وقتى به سوى آنان بازگشتيد براى شما به خدا سوگند مى‏ خورند تا از ايشان صرف نظر كنيد پس از آنان روى برتابيد چرا كه آنان پليدند و به (سزاى) آنچه به دست آورده ‏اند جايگاهشان دوزخ خواهد بود.</big>


»يحلفون باللَّه ما قالوا و لقد قالوا كلمة الكفر و كفروا بعد اسلامهم و  همّوا بما لم ينالوا و ما نقموا الا ان اغناهم اللَّه و رسوله من فضله فان يتوبوا يك خيراً لهم و ان يتولَّوا يعذِّبهم اللَّه عذاباً اليماً فى الدنيا و الآخرة و ما لهم فى الارض من ولىٍّ و لا نصير«××× 5 توبه /  74. ×××:
<big>«الاعراب اشدُّ كفراً و نفاقاً و اجدر الا يعلموا حدود ما انزل اللَّه على رسوله و اللَّه عليم حكيم» <ref>توبه /  ۹۷.</ref> : باديه ‏نشينان عرب در كفر و نفاق (از ديگران) سخت‏ تر و به اينكه حدود آنچه را كه خدا بر فرستاده ‏اش نازل كرده ندانند سزاوارترند و خدا داناى حكيم است.</big>


<big>«و من الاعراب من يتَّخذ ما ينفق مغرماً و يتربَّص بكم الدوائر عليهم دائرة السوء و اللَّه سميع عليم» <ref>توبه /  ۹۸.</ref> : و برخى از آن باديه‏ نشينان كسانى هستند كه آنچه را (در راه خدا) هزينه مى‏ كنند خسارتى (براى خود) مى‏ دانند و براى شما پيشامدهاى بد انتظار مى‏ برند پيشامد بد براى آنان خواهد بود و خدا شنواى داناست.</big>


به خدا سوگند مى‏خورند كه )سخن ناروا( نگفته‏اند در حالى كه قطعاً سخن كفر گفته و پس از اسلام آوردنشان كفر ورزيده‏اند و بر آنچه موفق به انجام آن نشدند همّت گماشتند و به عيبجويى برنخاستند مگر )بعد از( آنكه خدا و پيامبرش از فضل خود آنان را بى‏نياز گردانيدند پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر است و اگر روى برتابند خدا آنان را در دنيا و آخرت عذابى دردناك مى‏كند و در روى زمين يار و ياورى نخواهند داشت.
<big>«و ممَّن حولكم من الاعراب منافقون ... و من اهل المدينة مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذِّبهم مرَّتين ثم يردُّون الى عذاب عظيم»<ref>توبه /  ۱۰۱.</ref> : و برخى از باديه‏ نشينانى كه پيرامون شما هستند منافق اند ... و از ساكنان مدينه (نيز عده‏اى) بر نفاق خو گرفته ‏اند تو آنان را نمى ‏شناسى ما آنان را مى‏ شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى‏ نيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى ‏شوند.</big>


<big>«و الذين اتَّخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و ارصاداً لمن حارب اللَّه و رسوله من قبل و ليحلفنَّ ان اردنا الا الحسنى و اللَّه يشهد انهم لكاذبون»<ref>توبه /  ۱۰۷.</ref> : و آنهايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است و (نيز) كمينگاهى است براى كسى كه قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود و سخت سوگند ياد مى‏ كنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم و خدا گواهى مى‏ دهد كه آنان قطعاً دروغگو هستند.</big>


»استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللَّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللَّه و رسوله و اللَّه لا يهدى القوم الفاسقين«××× 1 توبه /  80 . ×××: چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى )يكسان است، حتى( اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد چرا كه آنان به خدا و فرستاده‏اش كفر ورزيدند و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى‏كند.
<big>چنانكه در آيات ذكر شده ملاحظه شد، جمعيت انبوهى از مسلمانان در ظاهر به لباس اسلام در آمده بودند. اين آيات نشان مى ‏دهد كه جريانى خطرناك و فريب‏كار و مكار در داخل جامعه اسلامى منتظر و مترصّد فرصت بودند، و متأسفانه اينان اكثريت مطلق را تشكيل مى‏ دادند.</big>


<big>در صدها آيه قرآن به وجود اين جريان خطرناك اشاره شده است. كسانى كه پيوسته در كار تخريب و فتنه ‏انگيزى و ايجاد هرج و مرج و فساد بودند، آن هم در مقابل فعاليت‏ هاى سازنده‏ اى كه [[رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله]] در عرصه سياست و اجتماع پيگيرى مى‏ نمود. اين فتنه ‏انگيزى منافقين به قدرى بود كه در هر واقعه و در هر حادثه ‏اى سهم و سخن ايشان و ردّ پاى ايشان را مى ‏توان يافت.</big>


»و لا تعجبك اموالهم و اولادهم انما يريد اللَّه ان يعذِّبهم بها فى الدنيا و تزهق انفسهم و هم كافرون«××× 2 توبه /  85 . ×××: و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد جز اين نيست كه خدا مى‏خواهد ايشان را در دنيا به وسيله آن عذاب كند و جانشان در حال كفر بيرون رود.
<big>اين جماعت يك جريان حزبى را تشكيل مى‏ دادند، كه هدف متعددى داشتند: به شكست كشاندن نقشه ‏هاى [[رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] و گسترش دادن فتنه، ضربه زدن به مؤمنان، برعكس نمودن واقعيت‏ ها، آشفته نمودن فضا، دلسرد كردن رزمندگان، مسخره كردن امر به منكر، گسترش دادن كفر پس از اسلام آوردن ظاهرى، جدايى و تفرقه و نزاع انداختن ميان مؤمنان بود و... .</big>


<big>مصيبت ديگر اين بود كه بسيارى از اينان در بين مردم شناخته شده نبودند، و حتى ارتباطات پنهانى با اهل كتاب داشتند. اين در واقع به معناى نوعى همكارى سياسى و حزبى منافقانه در داخل جامعه اسلامى بود. حتى در ميان مسلمانان خبرچين‏ هايى داشتند، چنانكه قرآن بدان اشاره فرموده است.</big>


»سيحلفون باللَّه لكم اذا انقلبتم اليهم لتعرضوا عنهم فأعرضوا عنهم انهم رجس و مأواهم جهنم جزاءاً بما كانوا يكسبون«××× 3 توبه /  95. ×××: وقتى به سوى آنان بازگشتيد براى شما به خدا سوگند مى‏خورند تا از ايشان صرفنظر كنيد پس از آنان روى برتابيد چرا كه آنان پليدند و به )سزاى( آنچه به دست آورده‏اند جايگاهشان دوزخ خواهد بود.
<big>نفوذ اين منافقان تا حدى بود كه مسلمانان نا آگاه آراء و تحليل‏ هاى سياسى اين جماعت را كه در مقابل رأى اسلامى -  كه توسط [[پيامبر صلى الله عليه وآله]] استوار گرديده بود -  مى‏ پذيرفتند، آن هم رأى اسلامى [[پيامبر صلى الله عليه وآله]] كه هدفش ساختن جامعه اسلامى بود.</big>


<big>آيه تبليغ از [[رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] خواست تا ولايت [[حضرت امیرالمؤمنین امام على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام]] و نصب ایشان به عنوان ولىّ و خليفه و جانشين خود را به امت ابلاغ نمايند. امتى كه گروه منافقان و اين جريان خطرناك -  كه بدان اشاره كرديم -  در ميان آنها وجود داشت. با اين حال چه عكس ‏العمل سياسى‏ اى انتظار مى ‏رفت؟</big>


»الاعراب اشدُّ كفراً و نفاقاً و اجدر الا يعلموا حدود ما انزل اللَّه على رسوله و اللَّه عليم حكيم«××× 4 توبه /  97. ×××: باديه‏نشينان عرب در كفر و نفاق )از ديگران( سخت‏تر و به اينكه حدود آنچه را كه خدا بر فرستاده‏اش نازل كرده ندانند سزاوارترند و خدا داناى حكيم است.
<big>در حقيقت، اين جريان منافق مى ‏كوشيد با نقشه ‏اى از پيش تعيين شده -  كه سوره مباركه توبه جزئيات آن را افشا نمود -  نقشى در مناقشات سياسى ايفا كند، تا اسلام را از محتواى حقيقى آن تهى سازد و آن را از ميان ببرد، و نيز با تحريف داخلى و وارونه نشان دادن امور به اهداف سياسى خود دست يابد.</big>


»و من الاعراب من يتَّخذ ما ينفق مغرماً و يتربَّص بكم الدوائر عليهم دائرة السوء و اللَّه سميع عليم«××× 1 توبه /  98. ×××: و برخى از آن باديه‏نشينان كسانى هستند كه آنچه را )در راه خدا( هزينه مى‏كنند خسارتى )براى خود( مى‏دانند و براى شما پيشامدهاى بد انتظار مى‏برند پيشامد بد براى آنان خواهد بود و خدا شنواى داناست.
<big>به دنبال آن بتواند نظر امت را جلب نموده و تأييد ايشان را از آن خود سازد، و پس از شهادت [[رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله]] -  كه مورد انتظارشان بود -  حكومت را در دست گيرد.</big>


<big>در قضيه مهم و سرنوشت‏ ساز حاكميت و خلافت، منازعات و درگيرى روز افزون گرديد و گروه زيادى از امت و در رأس آنها برخى اشخاص شناخته شده اميد داشتند كه از طريق ايجاد منازعات سياسى و تشكيل يك جناح سياسى قدرتمند به قدرت و حكومت دست يابند، و حكومت آينده پس از [[پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله]] و خلافت را در دست گيرند.</big>


»و ممَّن حولكم من الاعراب منافقون ... و من اهل المدينة مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذِّبهم مرَّتين ثم يردُّون الى عذاب عظيم«××× 2 توبه /  101. ×××: و برخى از باديه‏نشينانى كه پيرامون شما هستند منافق اند ... و از ساكنان مدينه )نيز عده‏اى( بر نفاق خو گرفته‏اند تو آنان را نمى‏شناسى ما آنان را مى‏شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى‏كنيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى‏شوند.
<big>خصوصاً كه [[پيامبر صلى الله عليه وآله]] آنها را از نزديك بودن شهادتشان با خبر ساخته بودند؛ حضرت به آنها فرموده بودند كه امامان پس از ایشان از بنى ‏هاشم هستند. حضرت خلافت را اولاً بهره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، و پس از آن حضرت فرزندان دوازده ‏گانه ایشان معرفى كرده بودند.</big>


<big>با مشاهده و بررسى برخى جهت‏ گيرى‏ هاى سياسى، متوجه مى ‏شويم كه كفّه حزب قريشى در اين ميان سنگين ‏تر از سايرين بوده است. از جمله اين جهت‏ گيرى‏ ها مى ‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:</big>


»و الذين اتَّخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و ارصاداً لمن حارب اللَّه و رسوله من قبل و ليحلفنَّ ان اردنا الا الحسنى و اللَّه يشهد انهم لكاذبون«××× 3 توبه /  107. ×××: و آنهايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است و )نيز( كمينگاهى است براى كسى كه قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود و سخت سوگند ياد مى‏كنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم و خدا گواهى مى‏دهد كه آنان قطعاً دروغگو هستند.
'''<big>عقب ‏نشينىِ يك سوم از سپاه [[رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] از غزوه [[حنين]] و [[يارى]] نرساندن به [[پيامبر صلى الله عليه وآله]] در اين جنگ.</big>'''


'''<big>گريختن سپاهيان [[رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله]] در جنگ [[احد]] به جز [[حضرت امیر ‏عليه السلام]] و [[ابودجانه انصارى]]، و [[مرتد]] شدن برخى از آنها و پناه بردن برخى از آنها به [[يهود]] و [[نصارى]] و مشركان مكه، و ارتباط داشتن با آنها و مكاتبه نمودن با ايشان.</big>'''


چنانكه در آيات ذكر شده ملاحظه شد، جمعيتى انبوهى از مسلمانان در ظاهر به لباس اسلام در آمده بودند. اين آيات نشان مى‏دهد كه جريانى خطرناك و فريب‏كار و مكار در داخل جامعه اسلامى منتظر و مترصّد فرصت بودند، و متأسفانه اينان اكثريت مطلق را تشكيل مى‏دادند.
'''<big>كوشش براى ترور [[رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] در گردنه كوه هنگان در بازگشت از غزوه [[تبوک]]، و نيز تكرار اين [[حادثه]] هنگام بازگشت [[پيامبر صلى الله عليه وآله]] از [[غدير خم]] در گردنه هرشى و پيش از رسيدن به مدينه منوره.</big>'''


'''<big>اعتراض نمودن به [[رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] و نپذيرفتن و ردّ كردن نظرات آن حضرت در بسيارى از مواقع توسط سران جريان معارض، و تلاش ايشان براى شكستن قداست و هيبت [[امام امت]]. از آن جمله است عبارت «هذيان مى‏ گويد» كه سركرده آن جريان يعنى عمر بن خطاب در هنگام بيمارى [[رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله]] بر زبان آورد. همان بيمارى كه حضرت پس از آن دار فانى را وداع گفتند.</big>'''


در صدها آيه قرآن به وجود اين جريان خطرناك اشاره شده است. كسانى كه پيوسته در كار تخريب و فتنه‏انگيزى و ايجاد هرج و مرج و فساد بودند، آن هم در مقابل فعاليت‏هاى سازنده‏اى كه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در عرصه سياست و اجتماع پيگيرى مى‏نمود. اين فتنه‏انگيزى منافقين به قدرى بود كه در هر واقعه و در هر حادثه‏اى سهم و سخن ايشان و ردّ پاى ايشان را مى‏توان يافت.
'''<big>آشكار ساختن رغبت و اشتياق و آرزويشان براى رسيدن به قدرت، آن هم به صورت علنى؛ به گونه ‏اى كه به گوش [[رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] برسد. به حدى كه [[رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] پس از بازگشت از [[حجةالوداع]] از اينكه حضرت امیر عليه السلام بتوانند به خلافت برسند مأيوس و نااميد بودند.</big>'''


'''<big>در برخى احاديث كه از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام نقل شده، آن حضرت اشاره فرموده اند كه قبيله قريش از [[رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] خسته و ملول گرديده، و ايام حكومت آن حضرت بر آنها از نظر ايشان به طول انجاميده بود. اين مطلب را اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى ‏فرمودند تا از آنانى اظهار تأسف نمايند كه خلافت را از ایشان غصب نمودند.</big>'''


اين جماعت يك جريان حزبى را تشكيل مى‏دادند، كه هدف متعددى داشتند: به شكست كشاندن نقشه‏هاى رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله و گسترش دادن فتنه، ضربه زدن به مؤمنان، برعكس نمودن واقعيت‏ها، آشفته نمودن فضا، دلسرد كردن رزمندگان، مسخره كردن امر به منكر، گسترش دادن كفر پس از اسلام آوردن ظاهرى، جدايى و تفرقه و نزاع انداختن ميان مؤمنان بود و... .
<big>لذا جهت‏ گيرى سياسى در مسيرى مخالف با خواست وحى الهى و منصوب نمودن مولاى ما اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به عنوان ولىّ و خليفه مسلمانان پيش مى‏ رفت، و اين انتصاب يعنى پى ‏ريزى سلطه به دست قوم و قبيله [[پيامبر صلى الله عليه وآله]] يعنى بنى ‏هاشم. اين يعنى باختن و خسارت قريش و اعراب اطراف آنها كه با ايشان هم پيمان بودند. يعنى آنها در اين نزاع سياسى تلخ شكست خوردند و آرزوهاى بلند و شيرين آنها در دستيابى به سلطه و خلافت بر باد رفته است.</big>


<big>اين امرى بود كه از ضربت شمشير براى آنها تلخ ‏تر بود، چرا كه سقوط سياسى براى آنها قابل تحمل نبود. آنها آماده بودند تا حتى هر كار نشدنى و محال را براى از بين بردن موانع انجام دهند، حتى اگر منوط به شمشير كشيدن و جنگ مسلّحانه باشد! خصوصاً كه خليفه آينده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام باشد. كسى كه با همه آنها جنگيده و دشمنى كرده بود، و آنها با ذلت و خوارى و از ترس شمشير وى اسلام آورده بودند. آن حضرت ميان ايشان و آرزوها مانع و حائل شده بودند، و قريش هرگز نسبت به هيچ كس به اندازه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كينه و بغض نورزيده بود.</big>


مصيبت ديگر اين بود كه بسيارى از اينان در بين مردم شناخته شده نبودند، و حتى ارتباطات پنهانى با اهل كتاب داشتند. اين در واقع به معناى نوعى همكارى سياسى و حزبى منافقانه در داخل جامعه اسلامى بود. حتى در ميان مسلمانان خبرچين‏هايى داشتند، چنانكه قرآن بدان اشاره فرموده است.
<big>لذا ر[[سول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله]] با ديدن وضعيت سياسى اين چنينی كه پوشيده از ابرهاى سياه مرگبار بود از خداوند متعال يارى خواستند، تا با حفاظت و عصمت خود ایشان را از شر اينان مصون نگه دارد، و تا مقصود ايشان را براى مردم وارونه جلوه ندهند. همچنين درخواست حفظ و نگهدارى نمودند، تا بتوانند فرمان الهى در خصوص نصب حضرت امیرالمؤمنین امام على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را در آرامش و بدون تخريب و بدون اعتراض به مردم برسانند.</big>


<big>اين همان چيزى بود كه هنگام نزول وحى بر [[رسول اكرم‏ صلى الله عليه وآله]] در خصوص حفظ و نگاهدارى رخ داد، و عملاً ابلاغ اين امر به مردم در [[غدير خم]] و انجام مراسم [[بيعت]] در كمال امنيت و آرامش انجام شد، و مؤمنان و منافقان همگى به طور يكسان اين بيعت را انجام دادند.</big>


نفوذ اين منافقان تا حدى بود كه مسلمانان ناآگاه آراء و تحليل‏هاى سياسى اين جماعت را كه در مقابل رأى اسلامى -  كه توسط پيامبرصلى الله عليه وآله استوار گرديده بود -  مى‏پذيرفتند، آن هم رأى اسلامى پيامبرصلى الله عليه وآله كه هدفش ساختن جامعه اسلامى بود.
<big>هر چند برخى سركشان قوم و منافقان باز هم كارشكنى‏ هاى خود را كردند. همان ‏هايى كه چشمانشان از وقوع اين حادثه خيره شده بود، و برخى از آنها با تأسف و غضب به برخى ديگر مى‏ نگريستند، و برخى‏ شان كلماتى را با هم رد و بدل مى‏ كردند. كلماتى كه نمى ‏توانستند در دل آن را پنهان دارند. آن هم به خاطر صدمه شديدى كه از اين واقعه ديده بوده‏ اند. از آن جمله است معاويه كه گفت: به خدا قسم ما محمد را در آنچه اينك گفت تصديق و تأييد نمى‏ كنيم، و به ولايت على اقرار نمى‏ كنيم. افرادى جز معاويه نيز چنين سخنانى بر زبان آوردند، بى آنكه اين سم‏ پاشى‏ها پاسخى يابد و كسى بر آتش آن بدمد.</big>
 
 
آيه تبليغ از رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله خواست تا ولايت على بن ابى‏طالب‏عليه السلام و نصب وى به عنوان ولىّ و خليفه و جانشين خود را به امت ابلاغ نمايد. امتى كه گروه منافقان و اين جريان خطرناك -  كه بدان اشاره كرديم -  در ميان آنها وجود داشت. با اين حال چه عكس‏العمل سياسى‏اى انتظار مى‏رفت؟
 
 
در حقيقت، اين جريان منافق مى‏كوشيد با نقشه‏اى از پيش تعيين شده -  كه سوره مباركه توبه جزئيات آن را افشا نمود -  نقشى در مناقشات سياسى ايفا كند، تا اسلام را از محتواى حقيقى آن تهى سازد و آن را از ميان ببرد، و نيز با تحريف داخلى و وارونه نشان دادن امور به اهداف سياسى خود دست يابد.
 
به دنبال آن بتواند نظر امت را جلب نموده و تأييد ايشان را از آن خود سازد، و پس از شهادت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله -  كه مورد انتظارشان بود -  حكومت را در دست گيرد.
 
در قضيه مهم و سرنوشت‏ساز حاكميت و خلافت، منازعات و درگيرى روز افزون گرديد و گروه زيادى از امت و در رأس آنها برخى اشخاص شناخته شده اميد داشتند كه از طريق ايجاد منازعات سياسى و تشكيل يك جناح سياسى قدرتمند به قدرت و حكومت دست يابند، و حكومت آينده پس از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله و خلافت را در دست گيرند.
 
 
خصوصاً كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنها را از نزديك بودن رحلتش با خبر ساخته بود؛ حضرت به آنها فرموده بود كه امامان پس از وى از بنى‏هاشم هستند. حضرت خلافت را اولاً بهره على بن ابى‏طالب‏عليه السلام، و پس از آن حضرت فرزندان دوازده‏گانه او معرفى كرده بود.
 
 
3-  با مشاهده و بررسى برخى جهت‏گيرى‏هاى سياسى، متوجه مى‏شويم كه كفّه حزب قريشى در اين ميان سنگين‏تر از سايرين بوده است. از جمله اين جهت‏گيرى‏ها مى‏توان به موارد ذيل اشاره كرد:
 
 
اول. عقب‏نشينىِ يك سوم از سپاه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله از غزوه حنين و يارى نرساندن به پيامبرصلى الله عليه وآله در اين جنگ.
 
 
دوم. گريختن سپاهيان رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله در جنگ احد به جز حضرت على‏عليه السلام و ابودجانه انصارى، و مرتد شدن برخى از آنها و پناه بردن برخى از آنها به يهود و نصارى و مشركان مكه، و ارتباط داشتن با آنها و مكاتبه نمودن با ايشان.
 
 
سوم. كوشش براى ترور رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله در گردنه كوه هنگان در بازگشت از غزوه تبوك، و نيز تكرار اين حادثه هنگام بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله از غدير خم در گردنه هرشى و پيش از رسيدن به مدينه منوره.
 
چهارم. اعتراض نمودن به رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله و نپذيرفتن و ردّ كردن نظرات آن حضرت در بسيارى از مواقع توسط سران جريان معارض، و تلاش ايشان براى شكستن قداست و هيبت امام امت. از آن جمله است عبارت »هذيان مى‏گويد« كه سركرده آن جريان يعنى عمر بن خطاب در هنگام بيمارى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله بر زبان آورد. همان بيمارى كه حضرت پس از آن دار فانى را وداع گفت.
 
 
پنجم. آشكار ساختن رغبت و اشتياق و آرزويشان براى رسيدن به قدرت، آن هم به صورت علنى؛ به گونه‏اى كه به گوش رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله برسد. به حدى كه رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله پس از بازگشت از حجةالوداع از اينكه على‏عليه السلام بتواند به خلافت برسد مأيوس و نااميد بود.
 
 
ششم. در برخى احاديث كه از اميرالمؤمنين‏عليه السلام نقل شده، آن حضرت اشاره فرموده كه قبيله قريش از رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله خسته و ملول گرديده، و ايام حكومت آن حضرت بر آنها از نظر ايشان به طول انجاميده بود. اين مطلب را اميرالمؤمنين‏عليه السلام مى‏فرمود تا از آنانى اظهار تأسف نمايد كه خلافت را از او غصب نمودند.
 
 
لذا جهت‏گيرى سياسى در مسيرى مخالف با خواست وحى الهى و منصوب نمودن مولاى ما اميرالمؤمنين‏عليه السلام به عنوان ولىّ و خليفه مسلمانان پيش مى‏رفت، و اين انتصاب يعنى پى‏ريزى سلطه به دست قوم و قبيله پيامبرصلى الله عليه وآله يعنى بنى‏هاشم. اين يعنى باختن و خسارت قريش و اعراب اطراف آنها كه با ايشان هم پيمان بودند. يعنى آنها در اين نزاع سياسى تلخ شكست خوردند و آرزوهاى بلند و شيرين آنها در دستيابى به سلطه و خلافت بر باد رفته است.
 
 
اين امرى بود كه از ضربت شمشير براى آنها تلخ‏تر بود، چرا كه سقوط سياسى براى آنها قابل تحمل نبود. آنها آماده بودند تا حتى هر كار نشدنى و محال را براى از بين بردن موانع انجام دهند، حتى اگر منوط به شمشير كشيدن و جنگ مسلحانه باشد! خصوصاً كه خليفه آينده اميرالمؤمنين‏عليه السلام باشد. كسى كه با همه آنها جنگيده و دشمنى كرده بود، و آنها با ذلت و خوارى و از ترس شمشير وى اسلام آورده بودند. آن حضرت ميان ايشان و آرزوها مانع و حائل شده بود، و قريش هرگز نسبت به هيچ كس به اندازه على بن ابى‏طالب‏عليه السلام كينه و بغض نورزيده بود.1
 
 
لذا رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله با ديدن وضعيت سياسى‏اى اين چنين كه پوشيده از ابرهاى سياه مرگبار بود از اللَّه متعال يارى خواست، تا با حفاظت و عصمت خود او را از شر اينان مصون نگه دارد، و تا مقصود ايشان را براى مردم وارونه جلوه ندهند. همچنين درخواست حفظ و نگهدارى نمود، تا بتواند فرمان الهى در خصوص نصب على بن ابى‏طالب‏عليه السلام را در آرامش و بدون تخريب و بدون اعتراض به مردم برساند.
 
 
اين همان چيزى بود كه هنگام نزول وحى بر رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در خصوص حفظ و نگاهدارى رخ داد، و عملاً ابلاغ اين امر به مردم در غدير خم و انجام مراسم بيعت در كمال امنيت و آرامش انجام شد، و مؤمنان و منافقان همگى به طور يكسان اين بيعت را انجام دادند.
 
 
هر چند برخى سركشان قوم و منافقان باز هم كارشكنى‏هاى خود را كردند. همان‏هايى كه چشمانشان از وقوع اين حادثه خيره شده بود، و برخى از آنها با تأسف و غضب به برخى ديگر مى‏نگريستند، و برخى‏شان كلماتى را با هم رد و بدل مى‏كردند. كلماتى كه نمى‏توانستند در دل آن را پنهان دارند. آن هم به خاطر صدمه شديدى كه از اين واقعه ديده بوده‏اند. از آن جمله است معاويه كه گفت: به خدا قسم ما محمد را در آنچه اينك گفت تصديق و تأييد نمى‏كنيم، و به ولايت على اقرار نمى‏كنيم. افرادى جز معاويه نيز چنين سخنانى بر زبان آوردند، بى آنكه اين سم‏پاشى‏ها پاسخى يابد و كسى بر آتش آن بدمد.
 


وقتى به آيات 66 و 67 و 68 سوره مائده باز مى‏گرديم، در مى‏يابيم كه در آيه 66 و 68 از بر پا داشتن تورات و انجيل پس از آنكه نزول آنها از طريق وحى بر حضرت موسى و عيسى‏عليهما السلام به پايان رسيد سخن مى‏گويند. سپس اين دو آيه اشاره دارد كه امر ديگرى همراه تورات و انجيل نازل شده است، و اين مطلب به وضوح در اين دو آبه ديده مى‏شود. اين امر ديگر نزول جداگانه‏اى دارد.
وقتى به آيات 66 و 67 و 68 سوره مائده باز مى‏گرديم، در مى‏يابيم كه در آيه 66 و 68 از بر پا داشتن تورات و انجيل پس از آنكه نزول آنها از طريق وحى بر حضرت موسى و عيسى‏عليهما السلام به پايان رسيد سخن مى‏گويند. سپس اين دو آيه اشاره دارد كه امر ديگرى همراه تورات و انجيل نازل شده است، و اين مطلب به وضوح در اين دو آبه ديده مى‏شود. اين امر ديگر نزول جداگانه‏اى دارد.