پرش به محتوا

خلیفه در خطبه غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «»خليفة« در خطبه غدير××× 1 پيام غدير )برگزيده‏اى از مجموعه مقالات، پيام‏ها،...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
»خليفة« در خطبه غدير××× 1 پيام غدير )برگزيده‏اى از مجموعه مقالات، پيام‏ها، و ديدارها( : ص 48  - 43. ×××
== «خليفة» در خطبه غدير<ref>پيام غدير (برگزيده ‏اى از مجموعه مقالات، پيام ‏ها، و ديدارها) : ص ۴۳  - ۴۸.</ref> ==
 
  يكى از شبهاتى كه مخالفين مطرح مى‏ كنند اين است كه: چرا در حديث شريف غدير، خلافت و جانشينى اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام به لفظ «خليفة» عنوان نشده است، تا ايراداتى كه در دلالت ولىّ و مولى بر ولايت، زعامت و زمامدارى امور شده است مطرح نشود.
  يكى از شبهاتى كه مخالفين مطرح مى‏كنند اين است كه: چرا در حديث شريف غدير، خلافت و جانشينى اميرالمؤمنين على‏عليه السلام به لفظ »خليفة« عنوان نشده است، تا ايراداتى كه در دلالت ولىّ و مولى بر ولايت، زعامت و زمامدارى امور شده است مطرح نشود.
 


و اما پاسخ به اين شبهه:
و اما پاسخ به اين شبهه:


۱. غرض ‏ورزى هميشگى مخالفان


1-  غرض‏ورزى هميشگى مخالفان
وقتى اغراض نفسانى، سياسى و دنيوى در بين باشد، با هر شكل و هر لفظى اين مطلب يا هر مطلب ديگرى ادا و بيان شود، صاحبان اغراض ايراد مى ‏گيرند. اگر در موقف عظيم غدير، به جاى ولىّ و مولى، هر كلمه ديگرى همانند همين لفظ«خليفه»گفته مى ‏شد، مثل ولىّ و مولى به آن ايراد مى‏ گرفتند. مثلاً در اطلاق متعلق آن حرفى مى‏ زدند، يا مثلاً «انت الخليفة بعدى» را به بعد از سه نفر معنى مى ‏كردند.
 
وقتى اغراض نفسانى، سياسى و دنيوى در بين باشد، با هر شكل و هر لفظى اين مطلب يا هر مطلب ديگرى ادا و بيان شود، صاحبان اغراض ايراد مى‏گيرند. اگر در موقف عظيم غدير، به جاى ولىّ و مولى، هر كلمه ديگرى همانند همين لفظ »خليفه« گفته مى‏شد، مثل ولىّ و مولى به آن ايراد مى‏گرفتند. مثلاً در اطلاق متعلق آن حرفى مى‏زدند، يا مثلاً »انت الخليفة بعدى« را به بعد از سه نفر معنى مى‏كردند.


بالاخره اگر هر تأكيد و تصريحى مى‏شد، اصل مسئله نظام و حكومت را خارج از محدوده رسالت مى‏شمردند و آن را يك رأى شخصى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله معرفى مى‏كردند و اجتهاد خود را حاكم بر آن قرار مى‏دادند.
بالاخره اگر هر تأكيد و تصريحى مى‏ شد، اصل مسئله نظام و حكومت را خارج از محدوده رسالت مى ‏شمردند و آن را یک رأى شخصى رسول اكرم‏ صلى الله عليه و آله معرفى مى ‏كردند و اجتهاد خود را حاكم بر آن قرار مى‏ دادند.


اهل نظر و تحقيق با اين كه مى ‏بينند وقتى رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله دوات و قلم و كاغذ مى ‏خواهد تا آن وصيتى را كه كلا مش در نهايت صراحت بود و هيچ گونه توجيه و تأويل بر نمى ‏داشت و ردّ آن ممكن نمى‏ نمود، با آن گونه القاى شبهه روبرو گرديد كه «قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ » يا «اِنّ الرَّجلَ لَیَهجُر »<ref>اشاره به روايت «لمّا احتضر النبى ‏صلى الله عليه و آله و فى بيته رجال فيهم عمر بن الخطاب فقال النبى‏ صلى الله عليه و آله: هلمّوا اكتب لكم لن تضلّوا بعده ابداً. فقال عمر بن الخطاب: إن النبى ‏صلى الله عليه و آله قد غلب عليه الوجع و عندكم القرآن حسبكم كتاب ربكم. و قال عمر: ان الرجل ليهجر. صحيح مسلم: ج ۳ كتاب الوصية ح ۱۲۵۷  - ۱۲۵۹. صحيح بخارى: ج ۵ ص ۱۲۷، و ديگر مصادر شيعه و اهل‏ سنت.</ref> گفتند، و با اين بيان در كمال وقاحت بدان حضرت اعلام كردند كه اگر هم بنويسى و وصيت نمايى ما با شبهه هذيان‏ گويى آن را رد مى‏ كنيم. پس اگر بعد از اين شبهه هم وصيت خود را مى‏ نوشت، آن را معتبر نمى‏ شمردند.


اهل نظر و تحقيق با اينكه مى‏بينند وقتى رسول‏خداصلى الله عليه وآله دوات و قلم و كاغذ مى‏خواهد تا آن وصيتى را كه كلامش در نهايت صراحت بود و هيچ گونه توجيه و تأويل بر نمى‏داشت و ردّ آن ممكن نمى‏نمود، با آنگونه القاى شبهه روبرو گرديد كه »غلب عليه الوجع« يا »ان الرجل ليهجر«××× 1 اشاره به روايت »لمّا احتضر النبى‏صلى الله عليه وآله و فى بيته رجال فيهم عمر بن الخطاب فقال النبى‏صلى الله عليه وآله: هلمّوا اكتب لكم لن تضلّوا بعده ابداً. فقال عمر بن الخطاب: إن النبى‏صلى الله عليه وآله قد غلب عليه الوجع و عندكم القرآن حسبكم كتاب ربكم. و قال عمر: ان الرجل ليهجر. صحيح مسلم: ج 3 كتاب الوصية ح 1259  - 1257. صحيح بخارى: ج 5 ص 127، و ديگر مصادر شيعه و اهل‏سنت. ××× گفتند، و با اين بيان در كمال وقاحت بدان حضرت اعلام كردند كه اگر هم بنويسى و وصيت نمايى ما با شبهه هذيان‏گويى آن را رد مى‏كنيم. پس اگر بعد از اين شبهه هم وصيت خود را مى‏نوشت، آن را معتبر نمى‏شمردند.