۲۵٬۹۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
بالاخره اگر هر تأكيد و تصريحى مى شد، اصل مسئله نظام و حكومت را خارج از محدوده رسالت مى شمردند و آن را یک رأى شخصى رسول اكرم صلى الله عليه و آله معرفى مى كردند و اجتهاد خود را حاكم بر آن قرار مى دادند. | بالاخره اگر هر تأكيد و تصريحى مى شد، اصل مسئله نظام و حكومت را خارج از محدوده رسالت مى شمردند و آن را یک رأى شخصى رسول اكرم صلى الله عليه و آله معرفى مى كردند و اجتهاد خود را حاكم بر آن قرار مى دادند. | ||
اهل نظر و تحقيق با اين كه مى بينند وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله دوات و قلم و كاغذ مى خواهد تا آن وصيتى را كه كلا مش در نهايت صراحت بود و هيچ گونه توجيه و تأويل بر نمى داشت و ردّ آن ممكن نمى نمود، با آن گونه القاى شبهه روبرو گرديد كه «قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ » يا «اِنّ الرَّجلَ لَیَهجُر »<ref>اشاره به روايت «لمّا احتضر النبى صلى الله عليه و آله و فى بيته رجال فيهم عمر بن الخطاب فقال النبى صلى الله عليه و آله: هلمّوا اكتب لكم لن تضلّوا بعده ابداً. فقال عمر بن الخطاب: إن النبى صلى الله عليه و آله قد غلب عليه الوجع و عندكم القرآن حسبكم كتاب ربكم. و قال عمر: ان الرجل ليهجر. صحيح مسلم: ج ۳ كتاب الوصية ح ۱۲۵۷ - ۱۲۵۹. صحيح بخارى: ج ۵ ص ۱۲۷، و ديگر مصادر شيعه و اهل سنت.</ref> گفتند، و با اين بيان در كمال وقاحت بدان حضرت اعلام كردند كه اگر هم بنويسى و وصيت نمايى ما با شبهه هذيان گويى آن را رد مى كنيم | اهل نظر و تحقيق با اين كه مى بينند وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله دوات و قلم و كاغذ مى خواهد تا آن وصيتى را كه كلا مش در نهايت صراحت بود و هيچ گونه توجيه و تأويل بر نمى داشت و ردّ آن ممكن نمى نمود، با آن گونه القاى شبهه روبرو گرديد كه «قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ » يا «اِنّ الرَّجلَ لَیَهجُر »<ref>اشاره به روايت «لمّا احتضر النبى صلى الله عليه و آله و فى بيته رجال فيهم عمر بن الخطاب فقال النبى صلى الله عليه و آله: هلمّوا اكتب لكم لن تضلّوا بعده ابداً. فقال عمر بن الخطاب: إن النبى صلى الله عليه و آله قد غلب عليه الوجع و عندكم القرآن حسبكم كتاب ربكم. و قال عمر: ان الرجل ليهجر. صحيح مسلم: ج ۳ كتاب الوصية ح ۱۲۵۷ - ۱۲۵۹. صحيح بخارى: ج ۵ ص ۱۲۷، و ديگر مصادر شيعه و اهل سنت.</ref> گفتند، و با اين بيان در كمال وقاحت بدان حضرت اعلام كردند كه اگر هم بنويسى و وصيت نمايى ما با شبهه هذيان گويى آن را رد مى كنيم. | ||
پس اگر بعد از اين شبهه هم وصيت خود را مى نوشت، آن را معتبر نمى شمردند.از اين رو، ديگر نبايد انتظار داشت كه اهل هواهاى نفسانى و جاه طلبان مغرض و دنيا پرست با الفاظ و كلمات بازى نكنند و ظاهر و صريح آن ها را مورد شبهه و ايراد قرار ندهند. | |||
چنان چه كسى گمان كند كه اگر به اين لفظ يا لفظ ديگرى مى فرمود، مورد شبهه اهل هوى نمى شد اشتباه است. حتى مثلاً آيات قرآن مجيد كه در كمال صراحت بر توحيد - كه اساس دعوت قرآن كريم است - تأكيد دارد، اشخاصى آن ها را به معناى شرک آميز و موافق با آراء باطله خود معنى مى كنند. | |||
ميزان و حاكم در استفاده و بهره بردارى از كلام اشخاص، قرآن و حديث و عقل مستقيم و انصاف است، كه شخص بايد حقايق را بر اساس آن از نصوص موجود استخراج نمايد. | |||
۲- استعمال لفظ «خليفه» در بعضى روايات | |||
در روايات صحيحه متعدد از اميرالمؤمنين عليه السلام تعبير به «خليفه» شده است. از نخستين موارد آن اوائل بعثت، هنگام نزول آيه كريمه«وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ »<ref>شعراء / ۲۱۴.</ref> است. | |||
در حديث متواتر ثقلين - كه بر وجوب ارجاع امت به عترت پيامبر صلى الله عليه و آله صراحت دارد و امان از ضلالت و گمراهى، منحصر به آن اعلام شده - در بعضى الفاظ آن صريحاً حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود:انی تَارِکٌ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ.<ref>امان الامة من الضلال و الاختلاف: ص ۱۲۸.</ref> | |||
با اين همه، شخصى كه در تاريخ، حديث، جوامع، سنن و صحاح اهل سنت تخصص دارد، در مىيابد از موضوعاتى كه به طور شايسته مورد اعتنا قرار نگرفته و از اشخاصى كه كم تر از آن ها كسب علم دين شده است، اهل بيت عليهم السلام هستند. | |||
با اين همه، شخصى كه در تاريخ، حديث، جوامع، سنن و صحاح | |||
حتى كسانى چون بخارى در صحيح خود، روايات بسيارى از فسّاق و فجره و افراد فاسد العقيده ذكر كرده است، و از ائمه اهلبيتعليهم السلام و به خصوص شخصيتى مانند حضرت امام جعفر صادقعليه السلام حتى يك روايت نيز نقل ننموده است! | |||