پرش به محتوا

ابلاغ ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
اين جمله حضرت را مى‏توان در امامت دوازده امام‏ عليهم السلام خلاصه‏ اش نمود.
اين جمله حضرت را مى‏توان در امامت دوازده امام‏ عليهم السلام خلاصه‏ اش نمود.


در پايان بخش سوم خطبه مى ‏فرمايد: بدانيد كه من ابلاغ نمودم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من واضح نمودم، و در پايان بخش چهارم مى ‏فرمايد: خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه ابلاغ نمودم، و در نسخه‏ اى مى‏ فرمايد: خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم و تو در گواه بودن كافى هستى كه من ابلاغ نمودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳ و ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه «الف».</ref>
در پايان بخش سوم خطبه مى ‏فرمايد: بدانيد كه من ابلاغ نمودم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من واضح نمودم، و در پايان بخش چهارم مى ‏فرمايد:


سپس در پايان بخش پنجم مى ‏فرمايد: اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم (كه اشاره به فقرات قبل است، و آنگاه مى ‏فرمايد:) رسالت خود را ابلاغ نمودم (كه همان ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام پس از پيامبر صلى الله عليه وآله است، و مُهر پايانى كه بر اين تبليغ بزرگ مى ‏زند:) «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ» است. و بعد از اين مورد در اواسط بخش ششم نيز مى ‏فرمايد: من رساندم آنچه مأمور به تبليغش بودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref>
خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه ابلاغ نمودم، و در نسخه‏ اى مى‏ فرمايد: خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم و تو در گواه بودن كافى هستى كه من ابلاغ نمودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳ و ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه «الف».</ref>
 
سپس در پايان بخش پنجم مى ‏فرمايد:
 
اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم (كه اشاره به فقرات قبل است، و آنگاه مى ‏فرمايد:) رسالت خود را ابلاغ نمودم (كه همان ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام پس از پيامبر صلى الله عليه وآله است، و مُهر پايانى كه بر اين تبليغ بزرگ مى ‏زند:) «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ» است. و بعد از اين مورد در اواسط بخش ششم نيز مى ‏فرمايد: من رساندم آنچه مأمور به تبليغش بودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref>


=== تحلیل اعتقادی ===
=== تحلیل اعتقادی ===
يا رسول ‏اللَّه، بلاغى از اين مبين‏ تر نمى‏ شود. تو در غدير سخنى باقى نگذاشتى و عذرى براى احدى بر جاى نماند.
يا رسول ‏اللَّه، بلاغى از اين مبين‏ تر نمى‏ شود. تو در غدير سخنى باقى نگذاشتى و عذرى براى احدى بر جاى نماند.


خدايا، تو را سپاسگزاريم كه چنين مُبلّغ با عظمتى را براى تبليغ پيام امامت و ولايتِ امامان در غدير برگزيدى كه با لسان فصيحش و در سايه ضمانت حفظ تو، بدون هيچ ترس و واهمه ‏اى، در كامل‏ترين شكل و با تبيين يک ساعته آن از فراز منبر غدير، بلاغ مبين را در زيباترين صورتى كه ممكن بود به انجام رساند.
خدايا، تو را سپاسگزاريم كه چنين مُبلّغ با عظمتى را براى تبليغ پيام امامت و ولايتِ امامان در غدير برگزيدى كه با لسان فصيحش و در سايه ضمانت حفظ تو، بدون هيچ ترس و واهمه ‏اى، در كامل ‏ترين شكل و با تبيين يک ساعته آن از فراز [[سخنرانی|منبر]] غدير، بلاغ مبين را در زيباترين صورتى كه ممكن بود به انجام رساند.


پروردگارا، به ما توفيق ده تا با نگاهى عميق تر روشنگرى‏ هاى خطابۀ غدير را مطالعه كنيم و خُم آن را در سفره اعتقادمان بچينيم و تا هميشه عمرمان ناب آن را نوش جان كنيم.
پروردگارا، به ما توفيق ده تا با نگاهى عميق تر روشنگرى‏ هاى خطابۀ غدير را مطالعه كنيم و خُم آن را در سفره اعتقادمان بچينيم و تا هميشه عمرمان ناب آن را نوش جان كنيم.
خط ۷۱: خط ۷۵:
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».


اين آيه از جمله مهم‏ترين و اصلى‏ ترين و مشهورترين آيات غدير است. خداوند در اين آيه دستور اكيد بر ابلاغ ولايت و امامت داده و به صراحت شرط قبولى رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله را اعلان ولايت قرار داده است.
اين آيه از جمله مهم ‏ترين و اصلى‏ ترين و مشهورترين آيات غدير است. خداوند در اين آيه دستور اكيد بر ابلاغ ولايت و امامت داده و به صراحت شرط قبولى رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله را اعلان ولايت قرار داده است.


== ابلاغ ولایت از مبانی خطبۀ غدیر<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۶۸.</ref>==
== ابلاغ ولایت از مبانی خطبۀ غدیر<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۶۸.</ref>==
در مسائلى كه به نوعى با ولايت مرتبط است و در دو بُعد اعتقاد و عمل جلوه مى‏ كند، در خطبه غدير مبانى مستحكمى ارائه شده كه يكى از آنها كلياتى درباره [[امر به معروف]] و تبليغ است.
در مسائلى كه به نوعى با ولايت مرتبط است و در دو بُعد اعتقاد و عمل جلوه مى‏ كند، در [[خطبه غدیر]] مبانى مستحكمى ارائه شده كه يكى از آنها كلياتى درباره [[امر به معروف]] و تبليغ است.


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره دو جهت مهم را يادآور شد:
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره دو جهت مهم را يادآور شد:
خط ۸۷: خط ۹۱:
در سفر [[حجةالوداع]]، كاروان غدير وارد آخرين روز مناسک حج شده و روز سيزدهم ذى‏ الحجه است. ايام تشريق كه سه روز در مِنا توقف كرده‏ اند پايان يافته و وارد روز چهارم شده ‏اند.
در سفر [[حجةالوداع]]، كاروان غدير وارد آخرين روز مناسک حج شده و روز سيزدهم ذى‏ الحجه است. ايام تشريق كه سه روز در مِنا توقف كرده‏ اند پايان يافته و وارد روز چهارم شده ‏اند.


مسجد خيف در مِنا يادگار حضرت [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل‏ عليه السلام]] است و اكنون آغازى بر خلافت سلالۀ او خواهد شد. با پايان مراسم حج، برنامه دوم اين سفر يعنى مراسم غدير آغاز مى‏شود.
مسجد خيف در مِنا يادگار حضرت [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل‏ عليه السلام]] است و اكنون آغازى بر خلافت سلالۀ او خواهد شد. با پايان مراسم حج، برنامه دوم اين سفر يعنى مراسم غدير آغاز مى‏ شود.
 
در چنين حال و هواى پر از انتظارى، آخرين سوره كاملى كه در يک نزول جبرئيل فرود آمد<ref>عدة الداعى: ص ۲۷۹.</ref>، زنگ حركت كاروان غدير را به صدا درآورد و آن سوره نصر بود.


در چنين حال و هواى پر از انتظارى، آخرين سوره كاملى كه در يک نزول جبرئيل فرود آمد<ref>عدة الداعى: ص ۲۷۹.</ref>، زنگ حركت كاروان غدير را به صدا درآورد و آن سوره نصر بود. به محض نزول اين سوره، پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: نُعِيَتْ الَىَّ نَفْسى بِأَنَّها مَقْبُوضَةٌ فى هذِهِ السَّنَةِ: نفسم به من خبر مى‏ دهد كه در اين سال قبض روح خواهد شد<ref>تفسير نورالثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۷۱، ۲۹۸. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. تفسیر القمی: ص۱۵۹.</ref>، یعنی این سالی که در پیش است.
به محض نزول اين سوره، پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: نُعِيَتْ الَىَّ نَفْسى بِأَنَّها مَقْبُوضَةٌ فى هذِهِ السَّنَةِ: نفسم به من خبر مى‏ دهد كه در اين سال قبض روح خواهد شد<ref>تفسير نورالثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۷۱، ۲۹۸. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. تفسیر القمی: ص۱۵۹.</ref>، یعنی این سالی که در پیش است.


و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:
و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:
خط ۹۵: خط ۱۰۱:
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً» و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً» و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:


«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»<ref>نصر/۳-۱. </ref>: «به نام خداوند بخشنده مهربان، آنگاه كه يارى خدا و پيروزى آمد و مردم را ديدى كه گروه گروه وارد دين الهى مى‏ شوند، با حمد پروردگارت تسبيح بگو و از او طلب مغفرت كن كه او توبه پذير است».
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»<ref>نصر/۳-۱. </ref>:
 
«به نام خداوند بخشنده مهربان، آنگاه كه يارى خدا و پيروزى آمد و مردم را ديدى كه گروه گروه وارد دين الهى مى‏ شوند، با حمد پروردگارت تسبيح بگو و از او طلب مغفرت كن كه او توبه پذير است».


با نزول اين سوره سه ماجراى مرتبط به هم به وقوع پيوست كه هموار كننده راه براى مراسم عظيم غدير بود:
با نزول اين سوره سه ماجراى مرتبط به هم به وقوع پيوست كه هموار كننده راه براى مراسم عظيم غدير بود:
خط ۱۰۴: خط ۱۱۲:
اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله كه از يک سو از مطرح كردن مسئله رحلت آن حضرت در حضورش خجالت مى‏ كشيدند، سراغ سلمان فارسى رفتند كه با حضرتش خصوصى ‏تر بود. آنها با توجه به تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله درباره رحلتش از سلمان خواستند تا از حضرت بپرسد: امور ما را به كه مى‏ سپارى، و پناه ما چه كسى خواهد بود و محبوب ‏ترين افراد نزد او كيست؟
اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله كه از يک سو از مطرح كردن مسئله رحلت آن حضرت در حضورش خجالت مى‏ كشيدند، سراغ سلمان فارسى رفتند كه با حضرتش خصوصى ‏تر بود. آنها با توجه به تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله درباره رحلتش از سلمان خواستند تا از حضرت بپرسد: امور ما را به كه مى‏ سپارى، و پناه ما چه كسى خواهد بود و محبوب ‏ترين افراد نزد او كيست؟


در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس‏تر و نسبت به پاسخ آن تشنه‏ تر مى ‏نمود. سپس فرمود: برادر و وزيرم و جانشينم در اهل‏ بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى‏ گذارم كه دِين مرا ادا مى‏ كند و به وعده ‏هاى من وفا مى ‏نمايد، على بن ابى‏ طالب است.<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على‏عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰. </ref>
در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس‏تر و نسبت به پاسخ آن تشنه‏ تر مى ‏نمود.
 
سپس فرمود: برادر و وزيرم و جانشينم در اهل‏ بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى‏ گذارم كه دِين مرا ادا مى‏ كند و به وعده ‏هاى من وفا مى ‏نمايد، على بن ابى‏ طالب است.<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على‏عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰. </ref>


=== سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام درباره خلافت ===
=== سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام درباره خلافت ===
دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواند و به او چنين فرمود:
دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواند و به او چنين فرمود:


يا على، آنچه بدان وعده داده شده بودم آمد. فتح آمد و مردم گروه گروه در دين خدا داخل شدند. هيچكس از تو سزاوارتر به قرار گرفتن در مقام من نيست، به خاطر پيشتر بودن تو در اسلام و نزديكى تو با من و دامادى تو نسبت به من و اينكه سيده زنان جهان نزد توست، و قبل از آن حمايت ‏هايى كه پدرت ابوطالب درباره من داشت و گرفتارى‏ هايى كه هنگام نزول قرآن به خاطر من متحمل شد ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغة (ابن ‏ابى ‏الحديد): ج ۹ ص ۱۷۴. ينابيع المودة: ج ۲ ص ۴۹۵ ح ۳۸۹. </ref>
يا على، آنچه بدان وعده داده شده بودم آمد. فتح آمد و مردم گروه گروه در دين خدا داخل شدند.
 
هيچكس از تو سزاوارتر به قرار گرفتن در مقام من نيست، به خاطر پيشتر بودن تو در اسلام و نزديكى تو با من و دامادى تو نسبت به من و اينكه سيده زنان جهان نزد توست، و قبل از آن حمايت ‏هايى كه پدرت ابوطالب درباره من داشت و گرفتارى‏ هايى كه هنگام نزول قرآن به خاطر من متحمل شد ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغة (ابن ‏ابى ‏الحديد): ج ۹ ص ۱۷۴. ينابيع المودة: ج ۲ ص ۴۹۵ ح ۳۸۹. </ref>


اين احتمال وجود دارد كه حضرت اين سخنان را علناً در حضور مردم به على‏ عليه السلام فرموده باشد، تا افكار مردم را نسبت به مسئله خلافت آماده ‏تر سازد.
اين احتمال وجود دارد كه حضرت اين سخنان را علناً در حضور مردم به على‏ عليه السلام فرموده باشد، تا افكار مردم را نسبت به مسئله خلافت آماده ‏تر سازد.


=== سخنرانى عمومى درباره ولايت ===
=== سخنرانى عمومى درباره ولايت ===
سومين عكس ‏العمل پيامبر صلى الله عليه و آله به نزول [[سوره نصر]] آن بود كه در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج، مردم را در [[مسجد خيف]] در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.
سومين عكس ‏العمل پيامبر صلى الله عليه و آله به نزول [[سوره نصر]] آن بود كه در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج، مردم را در [[مسجد خیف]] در [[مِنی|مِنا]] جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.


با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند:
با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند:


خدا آباد كند زندگى كسى را كه سخن مرا بشنود و آن را به خاطر بسپارد و به كسانى كه نشنيده ‏اند برساند، كه چه بسا حمل كننده علمى كه خود اهل تفكر نيست، و چه بسا حمل كننده علمى به كسى كه از او فقيه ‏تر و فكر كننده ‏تر است.
خدا آباد كند زندگى كسى را كه سخن مرا بشنود و آن را به خاطر بسپارد و به كسانى كه نشنيده ‏اند برساند، كه چه بسا حمل كننده علمى كه خود اهل تفكر نيست، و چه بسا حمل كننده علمى به كسى كه از او فقيه ‏تر و فكر كننده ‏تر است.
خط ۱۲۵: خط ۱۳۷:


=== ابلاغ ولايت در خطبه غدير<ref>اسرار غدیر: ص۵۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۴۷-۱۵۵. واقعۀ قرآنی غدیر: ص۸۲.</ref> ===
=== ابلاغ ولايت در خطبه غدير<ref>اسرار غدیر: ص۵۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۴۷-۱۵۵. واقعۀ قرآنی غدیر: ص۸۲.</ref> ===
با پايان اولين بخش سخن در خطبه غدير كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبر صلى الله عليه و آله بخش دوم سخن را آغاز فرمود و مردمِ سراپا گوش را كه بدون كوچک‏ ترين بى ‏نظمى يک پارچه دل به سخنانش سپرده بودند، متوجه مطلب اصلى نمود:
با پايان اولين بخش سخن در [[خطبه غدیر]] كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبر صلى الله عليه و آله بخش دوم سخن را آغاز فرمود و مردمِ سراپا گوش را كه بدون كوچک‏ ترين بى ‏نظمى يک پارچه دل به سخنانش سپرده بودند، متوجه مطلب اصلى نمود:


==== وحى خاص براى ابلاغ ولايت ====
==== وحى خاص براى ابلاغ ولايت ====
خط ۱۳۶: خط ۱۴۸:
با اين مقدمه آيه نازل شده را -  كه آيه ۶۷ سوره مائده است -  قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است:
با اين مقدمه آيه نازل شده را -  كه آيه ۶۷ سوره مائده است -  قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است:


«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را تفسير كرد كه منظور خلافت على بن ابى ‏طالب است.
«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را [[تفسیر آیات در خطابه غدیر|تفسیر]] كرد كه منظور خلافت على بن ابى ‏طالب است.


==== سابقۀ قرآنى ولايت ====
==== سابقۀ قرآنى ولايت ====
خط ۱۴۶: خط ۱۵۸:


==== علت امر شديد اللحن در ابلاغ ولايت ====
==== علت امر شديد اللحن در ابلاغ ولايت ====
آنگاه به علت نزول آيه پرداخته فرمود: «من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مسئله به شما معاف نمايد، چرا كه از كمى متقين و زيادى منافقين آگاهم». آنگاه اوصاف منافقين را با اشاره به آيه ۱۱ سوره فتح:
آنگاه به علت نزول آيه پرداخته فرمود: «من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مسئله به شما معاف نمايد، چرا كه از كمى متقين و زيادى منافقين آگاهم».
 
آنگاه اوصاف منافقين را با اشاره به آيه ۱۱ سوره فتح:


«يَقوُلُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ» و آيه ۱۵ سوره نور: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» بيان كرد.
«يَقوُلُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ» و آيه ۱۵ سوره نور: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» بيان كرد.
خط ۱۶۱: خط ۱۷۵:
با اين سخن از يک سو علت لحن شديد آيه نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله براى مؤمنين روشن گرديد، و از سوى ديگر ضمانت «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ» بر [[منافقین]] گوشزد شد.
با اين سخن از يک سو علت لحن شديد آيه نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله براى مؤمنين روشن گرديد، و از سوى ديگر ضمانت «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ» بر [[منافقین]] گوشزد شد.


اكنون پيامبر صلى الله عليه و آله كرسى سخن را كاملاً آماده كرده بود. لذا براى تأكيد بيشتر يك بار ديگر آيه ۶۷ سوره مائده را با اين مقدمه تكرار كرد كه با حضور منافقين و آزار دهندگان و درخواست معاف شدن از ابلاغ اين پيام، ولى خدا از من راضى نمى ‏شود مگر آنچه در حق على ‏عليه السلام نازل كرده ابلاغ نمايم و خواند: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».
اكنون پيامبر صلى الله عليه و آله كرسى سخن را كاملاً آماده كرده بود. لذا براى تأكيد بيشتر يک بار ديگر آيه ۶۷ سوره مائده را با اين مقدمه تكرار كرد كه با حضور منافقين و آزار دهندگان و درخواست معاف شدن از ابلاغ اين پيام، ولى خدا از من راضى نمى ‏شود مگر آنچه در حق على ‏عليه السلام نازل كرده ابلاغ نمايم و خواند:
 
«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».


متن مرحله دوم خطبه غدير چنين است:
متن مرحله دوم خطبه غدير چنين است:
خط ۱۷۱: خط ۱۸۷:
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.


وَ قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ« ، وَ عَلِىُّ بْنُ اَبى‏طالِبٍ الَّذى اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ.
وَ قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»، وَ عَلِىُّ بْنُ اَبى‏طالِبٍ الَّذى اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ.


وَ سَاَلْتُ جَبْرَئيلَ اَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ اِلَيْكُمْ -  اَيُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ اِدْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ، وَ كَثْرَةِ اَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اُذُناً وَ زَعَمُوا اَنّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ اِيّاىَ وَ اِقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: »وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ اَنَّهُ اُذُنٌ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ».
وَ سَاَلْتُ جَبْرَئيلَ اَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ اِلَيْكُمْ -  اَيُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ اِدْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ، وَ كَثْرَةِ اَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اُذُناً وَ زَعَمُوا اَنّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ اِيّاىَ وَ اِقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: »وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ اَنَّهُ اُذُنٌ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ».
خط ۱۸۱: خط ۱۹۷:
براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او اقرار مى ‏كنم، و شهادت مى ‏دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى ‏نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد نيست خدايى جز او زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.  
براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او اقرار مى ‏كنم، و شهادت مى ‏دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى ‏نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد نيست خدايى جز او زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.  


خداوند به من چنين وحى كرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...»: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره على، يعنى خلافت على بن ابى‏ طالب و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده‏ اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».  
خداوند به من چنين وحى كرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...»:  
 
«اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره على، يعنى خلافت على بن ابى‏ طالب و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده‏ اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».  


اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم:  
اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم:  
خط ۱۸۷: خط ۲۰۵:
جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى ‏طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».  
جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى ‏طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».  


و خداوند در اين مورد آيه‏اى از كتابش بر من نازل كرده است: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا ...»: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند» ، و على بن ابى‏ طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‏ كند.  
و خداوند در اين مورد آيه‏اى از كتابش بر من نازل كرده است:  
 
«اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا ...»: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند»، و على بن ابى‏ طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع [[زکات]] داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‏ كند.  


اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و فساد ملامت كنندگان و حيله‏هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى‏ گويند آنچه در قلب‏هايشان نيست، و اين كار را سهل مى‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.
اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و فساد ملامت كنندگان و حيله‏ هاى مسخره كنندگانِ [[اسلام]] اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى‏ گويند آنچه در قلب‏ هايشان نيست، و اين كار را سهل مى‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.


همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده ‏اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار على با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ ...»:
همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده ‏اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار على با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ ...»:


«از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او «اُذُن» (گوش دهنده به هر حرفى) است، بگو: گوش دهنده است بر ضد كسانى كه گمان مى‏ كنند او «اُذُن» است و براى شما خير است، به خدا ايمان مى‏آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‏نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند رحمت است؛ و كسانى كه پيامبر را اذيت مى ‏كنند عذاب دردناكى در انتظارشان است».
«از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او «اُذُن» (گوش دهنده به هر حرفى) است، بگو:
 
گوش دهنده است بر ضد كسانى كه گمان مى‏ كنند او «اُذُن» است و براى شما خير است، به خدا ايمان مى‏ آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى ‏نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‏ اند رحمت است؛ و كسانى كه پيامبر را اذيت مى ‏كنند عذاب دردناكى در انتظارشان است».
 
اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم مى‏ توانم، و اگر بخواهم به شخص آنان اشاره كنم مى‏ نمايم، و اگر بخواهم با علائم آن ها را معرفى كنم مى‏ توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام.  


اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم مى‏توانم، و اگر بخواهم به شخص آنان اشاره كنم مى‏ نمايم، و اگر بخواهم با علائم آن ها را معرفى كنم مى‏ توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام.  
بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...»:


بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».  
«اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».  


در ادامه و در فرازهاى پايانى بخش سوم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر اتمام حجت كرد كه من رساندم و ابلاغ كردم:  
در ادامه و در فرازهاى پايانى بخش سوم خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر [[اتمام حجت]] كرد كه من رساندم و ابلاغ كردم:  


اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ. اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ، وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ. اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ، وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
خط ۲۱۱: خط ۲۳۵:
خدايا تو را شاهد مى ‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.
خدايا تو را شاهد مى ‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.


در فرازى ديگر از بخش پايانى بخش چهارم خطبه غدير، بار ديگر احساسى سرشار از رضايت از دو لب مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده شد. آن حضرت با آوردن آيه ۵۴ سوره نور در ضمن كلام خود اطمينان از ابلاغ فرمان الهى را يادآور شد و فرمود: اى مردم، من از خدا خواستم كه شاهد باشد و رسالتم را به شما رساندم وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينِ:
در فرازى ديگر از بخش پايانى بخش چهارم خطبه غدير، بار ديگر احساسى سرشار از رضايت از دو لب مبارک پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده شد. آن حضرت با آوردن آيه ۵۴ سوره نور در ضمن كلام خود اطمينان از ابلاغ فرمان الهى را يادآور شد و فرمود: اى مردم، من از خدا خواستم كه شاهد باشد و رسالتم را به شما رساندم وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينِ:


مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ:
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ:
خط ۲۲۰: خط ۲۴۴:
در بين مراسم [[حجةالوداع]] و در [[عرفات]]، جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه ۷ [[سوره مائده]] «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» -  كه در مدينه قبل از سفر نازل شده بود -  اين پيام را آورد:  
در بين مراسم [[حجةالوداع]] و در [[عرفات]]، جبرئيل نازل شد و با اشاره به آيه ۷ [[سوره مائده]] «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» -  كه در مدينه قبل از سفر نازل شده بود -  اين پيام را آورد:  


اى محمد، خداوند عز و جل به تو سلام مى‏ رساند و مى ‏فرمايد: اجل تو نزديک شده و مدت تو پايان يافته است؛ و من تو را به سوى آنچه چاره ‏اى و فرارى از آن نيست (يعنى مرگ) خواهم برد. اكنون عهد خويش را بسپار و وصيت خود را پيش بينى نما؛ و آنچه از علم و ميراث علوم انبياى قبل از توست و اسلحه و تابوت و همه آنچه از نشانه‏ هاى پيامبران نزد توست به وصى و خليفه بعد از خود تحويل ده، كه او حجت تمام عيار من بر خلقم على بن ابى‏ طالب است.  
اى محمد، خداوند عز و جل به تو سلام مى‏ رساند و مى ‏فرمايد: اجل تو نزديک شده و مدت تو پايان يافته است؛ و من تو را به سوى آنچه چاره ‏اى و فرارى از آن نيست (يعنى مرگ) خواهم برد.  
 
اكنون عهد خويش را بسپار و وصيت خود را پيش بينى نما؛ و آنچه از علم و ميراث علوم انبياى قبل از توست و اسلحه و تابوت و همه آنچه از نشانه‏ هاى پيامبران نزد توست به وصى و خليفه بعد از خود تحويل ده، كه او حجت تمام عيار من بر خلقم على بن ابى‏ طالب است.  


او را به عنوان علامت براى مردم به پا دار و عهد و پيمان و بيعت او را تجديد كن، و به آنان ياد آورى كن آنچه از آنان تعهد گرفته ‏ام از بيعتم و پيمانى كه با آنان محكم كرده ‏ام، و عهدى كه با آنان داشته ‏ام درباره ولايت وليم و صاحب اختيار آنان و هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على بن ابى ‏طالب.  
او را به عنوان علامت براى مردم به پا دار و عهد و [[پیمان غدیر بیعت با مهدی علیه السلام(کتاب)|پیمان]] و [[بیعت]] او را تجديد كن، و به آنان ياد آورى كن آنچه از آنان تعهد گرفته ‏ام از بيعتم و پيمانى كه با آنان محكم كرده ‏ام، و عهدى كه با آنان داشته ‏ام درباره ولايت وليم و صاحب اختيار آنان و هر مرد و زن مؤمنى، يعنى على بن ابى ‏طالب.  


آنگاه با اشاره به آيه ۳ سوره مائده «اليَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ» -  كه هنوز نازل نشده بود ارتباط كمال دين را با ولايت على‏ عليه السلام بيان كرده در ادامه خطاب آمده بود:
آنگاه با اشاره به آيه ۳ سوره مائده «اليَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ» -  كه هنوز نازل نشده بود ارتباط كمال دين را با ولايت على‏ عليه السلام بيان كرده در ادامه خطاب آمده بود:
خط ۲۲۸: خط ۲۵۴:
من پيامبرى از پيامبرانم را از دنيا نمى‏ برم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين است كمال توحيد و دين من و اتمام نعمتم بر خلقم كه با پيروى از وليم و اطاعت او تحقق مى‏يابد.
من پيامبرى از پيامبرانم را از دنيا نمى‏ برم مگر بعد از كمال دينم و حجتم و نعمتم با ولايت اوليائم و دشمنى دشمنانم، و اين است كمال توحيد و دين من و اتمام نعمتم بر خلقم كه با پيروى از وليم و اطاعت او تحقق مى‏يابد.


و اين بدان جهت است كه من زمينم را بدون صاحب اختيار و سرپرست رها نمى ‏كنم، تا حجت من بر خلقم باشد. پس آن روز است كه دينم را كامل مى ‏نمايم و نعمتم را به درجه تمام مى ‏رسانم و اسلام را به عنوان دين شما راضى مى ‏شوم با ولايت على وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، بنده‏ ام و وصى پيامبرم و خليفه بعد از او و حجت تمام عيارم بر خلقم، كه اطاعت او به اطاعت پيامبرم محمد مقرون است و اطاعت او با اطاعت محمد به اطاعت من مقرون است.
و اين بدان جهت است كه من زمينم را بدون صاحب اختيار و سرپرست رها نمى ‏كنم، تا حجت من بر خلقم باشد.
 
پس آن روز است كه دينم را كامل مى ‏نمايم و نعمتم را به درجه تمام مى ‏رسانم و اسلام را به عنوان دين شما راضى مى ‏شوم با ولايت على وليم و صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى، بنده‏ ام و وصى پيامبرم و خليفه بعد از او و حجت تمام عيارم بر خلقم، كه اطاعت او به اطاعت پيامبرم محمد مقرون است و اطاعت او با اطاعت محمد به اطاعت من مقرون است.


هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس از او سرپيچى كند از من سرپيچى كرده است.  
هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس از او سرپيچى كند از من سرپيچى كرده است.  


او را بين خود و خلقم علامتى قرار دادم كه هر كس او را بشناسد مؤمن است، و هر كس او را انكار نمايد كافر است، و هر كس در بيعت او ديگرى را شريک كند مشرک است، و هر كس مرا با ولايت او ملاقات كند وارد بهشت مى ‏شود، و هر كس با عداوت او مرا ملاقات كند داخل آتش مى ‏شود.
او را بين خود و خلقم علامتى قرار دادم كه هر كس او را بشناسد مؤمن است، و هر كس او را انكار نمايد [[کفّار|کافر]] است، و هر كس در بيعت او ديگرى را شریک كند مشرک است، و هر كس مرا با ولايت او ملاقات كند وارد بهشت مى ‏شود، و هر كس با عداوت او مرا ملاقات كند داخل آتش مى ‏شود.


سپس خطاب الهى بار ديگر به آيه ۷ [[سوره مائده]] اشاره فرموده بود كه «ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» را خاطر نشان مى ‏كرد و در ادامه دستور پروردگار آمده بود:
سپس خطاب الهى بار ديگر به آيه ۷ [[سوره مائده]] اشاره فرموده بود كه «ميثاقَهُ الَّذى واثَقَكُمْ بِهِ» را خاطر نشان مى ‏كرد و در ادامه دستور پروردگار آمده بود:
خط ۲۳۸: خط ۲۶۶:
پس اى محمد، على را به عنوان علامتى منصوب كن و از مردم در اين باره بيعت بگير و عهد و پيمانى را كه با آنان محكم كرده ‏ام تجديد كن، چرا كه من تو را قبض روح نموده نزد خود خواهم برد.
پس اى محمد، على را به عنوان علامتى منصوب كن و از مردم در اين باره بيعت بگير و عهد و پيمانى را كه با آنان محكم كرده ‏ام تجديد كن، چرا كه من تو را قبض روح نموده نزد خود خواهم برد.


پيامبر صلى الله عليه و آله با شنيدن اين پيام الهى و با توجه به فورى نبودن آن، بار ديگر منافقين و اخلال گران را به ياد آورد و ترس آن را داشت كه مبادا مردم متفرق شوند يا به جاهليت باز گردند، چرا كه آن حضرت دشمنى آنان را مى‏ دانست و از بغض آنان نسبت به على عليه السلام خبر داشت.
پيامبر صلى الله عليه و آله با شنيدن اين پيام الهى و با توجه به فورى نبودن آن، بار ديگر [[منافقین]] و اخلال گران را به ياد آورد و ترس آن را داشت كه مبادا مردم متفرق شوند يا به [[جاهلیت و نفاق صحابه|جاهلیت]] باز گردند، چرا كه آن حضرت دشمنى آنان را مى‏ دانست و از بغض آنان نسبت به على عليه السلام خبر داشت.


اين بود كه آن حضرت خود را در شرايطى سخت احساس كرد و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشك شد و فرمود:
اين بود كه آن حضرت خود را در شرايطى سخت احساس كرد و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشک شد و فرمود:


اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از [[جاهليت]] فاصله گرفته ‏اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمک جنگ‏ ها به انقياد درآورده ‏ام. اكنون اگر بخواهم كسى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد؟!
اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته ‏اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمک جنگ‏ ها به انقياد درآورده ‏ام. اكنون اگر بخواهم كسى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد؟!


آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل درخواست كرد تا از خدا حفظ او از شر مردم را درخواست كند، و همچنان منتظر ماند تا جبرئيل در اين باره خبرى از سوى خداوند بياورد.<ref>بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۵۱، ۲۰۲، ۲۰۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۵۱، ۵۲، ۷۶، ۱۷۷، ۲۹۷. الاحتجاج: ج۱ ص۶۶.</ref>
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل درخواست كرد تا از خدا حفظ او از شر مردم را درخواست كند، و همچنان منتظر ماند تا جبرئيل در اين باره خبرى از سوى خداوند بياورد.<ref>بحارالانوار: ج۳۷ ص۱۵۱، ۲۰۲، ۲۰۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۵۱، ۵۲، ۷۶، ۱۷۷، ۲۹۷. الاحتجاج: ج۱ ص۶۶.</ref>
خط ۲۵۰: خط ۲۷۸:
يا على به من نزديک شو. على‏ عليه السلام به آن حضرت نزديک شد. فرمود: كف دستت را در كف دست من بگذار. آنگاه كف دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود:
يا على به من نزديک شو. على‏ عليه السلام به آن حضرت نزديک شد. فرمود: كف دستت را در كف دست من بگذار. آنگاه كف دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود:


يا على، من و تو از يك درخت خلق شده ‏ايم. من ريشه آنم و تو تنه آن و حسن و حسين شاخه ‏هاى آن هستند. هر كس به شاخه ‏اى از شاخه‏ هاى آن بياويزد خداوند با رحمتش او را وارد بهشت مى‏ كند.
يا على، من و تو از يک درخت خلق شده ‏ايم. من ريشه آنم و تو تنه آن و حسن و حسين شاخه ‏هاى آن هستند. هر كس به شاخه ‏اى از شاخه‏ هاى آن بياويزد خداوند با رحمتش او را وارد بهشت مى‏ كند.


يا على، اگر امت من روزه بگيرند تا همچون كمان قد خميده شوند و نماز بخوانند تا همچون تير لاغر شوند، ولى تو را مبغوض بدارند خداوند آنان را با صورت در آتش مى ‏اندازد.
يا على، اگر امت من روزه بگيرند تا همچون كمان قد خميده شوند و نماز بخوانند تا همچون تير لاغر شوند، ولى تو را مبغوض بدارند خداوند آنان را با صورت در آتش مى ‏اندازد.
خط ۲۵۷: خط ۲۸۵:


== ابلاغ ولایت در مدینه<ref>اسرار غدیر: ص۲۴.</ref> ==
== ابلاغ ولایت در مدینه<ref>اسرار غدیر: ص۲۴.</ref> ==
آنچه مى‏ توانست همه نقشه‏ هاى منافقين را يكجا خنثى نمايد و اسلام را در جوّ اجتماعى آغشته به نفاق زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بر حقيقت خود حفظ كند، تعيين و اعلان رسمى جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله بود.
آنچه مى‏ توانست همه نقشه‏ هاى منافقين را يكجا خنثى نمايد و اسلام را در جوّ اجتماعى آغشته به نفاق زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بر حقيقت خود حفظ كند، تعيين و اعلان رسمى جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله بود.


رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله اين مهم را از آغاز بعثت خويش در هر فرصت مناسب بيان مى ‏فرمود، و حتى بارها با سند و پشتوانه اجتماعى مطرح مى ‏كرد.
رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه و آله اين مهم را از آغاز بعثت خويش در هر فرصت مناسب بيان مى ‏فرمود، و حتى بارها با سند و پشتوانه اجتماعى مطرح مى ‏كرد.
خط ۲۶۷: خط ۲۹۵:
اى مردم، آيا قبول داريد كه خداوند صاحب اختيار من است و به من امر و نهى مى ‏نمايد و من در برابر سخن خدا حق امر و نهى ندارم؟
اى مردم، آيا قبول داريد كه خداوند صاحب اختيار من است و به من امر و نهى مى ‏نمايد و من در برابر سخن خدا حق امر و نهى ندارم؟


گفتند: آرى، يا رسول اللَّه. فرمود: «آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم و به شما امر و نهى مى ‏كنم و شما در برابر سخن من حق امر و نهى‏ نداريد»؟ گفتند: بلى ، يا رسول اللَّه.
گفتند: آرى، يا رسول اللَّه. فرمود: «آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم و به شما امر و نهى مى ‏كنم و شما در برابر سخن من حق امر و نهى‏ نداريد»؟ گفتند: بلى، يا رسول اللَّه.


فرمود: هر كس كه خداوند و من صاحب اختيار اوييم اين على صاحب اختيار او است. او شما را امر و نهى مى‏ كند و شما در برابر سخن او حق امر و نهى نداريد.
فرمود: هر كس كه خداوند و من صاحب اختيار اوييم اين على صاحب اختيار او است. او شما را امر و نهى مى‏ كند و شما در برابر سخن او حق امر و نهى نداريد.
خط ۲۷۳: خط ۳۰۱:
خداوندا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند. خداوندا تو شاهد من بر اينان هستى كه من ابلاغ كردم و دلسوزى نمودم.
خداوندا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند. خداوندا تو شاهد من بر اينان هستى كه من ابلاغ كردم و دلسوزى نمودم.


سپس دستور داد آن ورقه (كه اين مطالب در آن نوشته شده بود) سه بار براى آنان خوانده شود. بعد سه بار فرمود: چه كسى از شما مايل است اين پيمان را باز پس گيرد؟ آنان سه مرتبه گفتند: به خدا و پيامبرش پناه مى ‏بريم از اينكه گفته خود را باز پس گيريم.
سپس دستور داد آن ورقه (كه اين مطالب در آن نوشته شده بود) سه بار براى آنان خوانده شود.
 
بعد سه بار فرمود: چه كسى از شما مايل است اين پيمان را باز پس گيرد؟ آنان سه مرتبه گفتند: به خدا و پيامبرش پناه مى ‏بريم از اينكه گفته خود را باز پس گيريم.


بعد آن حضرت ورقه را بست و با مُهر يكايک آن جمع ورقه را مهر نمود و فرمود: «اى على، اين نوشته را نزد خود نگه دار، و هر كس اين پيمان را شكست آن را برايش بخوان تا من در روز قيامت خصم او باشم».<ref>فيض القدير: ص ۳۹۴. </ref>
بعد آن حضرت ورقه را بست و با مُهر يكايک آن جمع ورقه را مهر نمود و فرمود:
 
«اى على، اين نوشته را نزد خود نگه دار، و هر كس اين پيمان را شكست آن را برايش بخوان تا من در روز قيامت خصم او باشم».<ref>فيض القدير: ص ۳۹۴. </ref>


== ابلاغ ولايت در مسير غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۵۹.</ref> ==
== ابلاغ ولايت در مسير غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۵۹.</ref> ==
پس از اتمام مراسم [[حجةالوداع]]، پيامبر صلى الله عليه وآله با خروج از مكه جاده منتهى به مدينه را در پيش گرفتند. روز شانزدهم ذى‏ الحجة همچنان قافله در مسير خود به سمت غدير در حركت بود و وحى الهى پى در پى غدير را پشتيبانى مى ‏كرد تا در منزلى توقف كردند.
پس از اتمام مراسم [[حجةالوداع]]، پيامبر صلى الله عليه و آله با خروج از مكه جاده منتهى به مدينه را در پيش گرفتند. روز شانزدهم ذى‏ الحجة همچنان قافله در مسير خود به سمت غدير در حركت بود و وحى الهى پى در پى غدير را پشتيبانى مى ‏كرد تا در منزلى توقف كردند.


در آنجا جبرئيل بار ديگر نازل شد و اولين نشانه‏ هاى حفظ الهى را طى آيات ۹۲ الی ۹۵ [[سوره حجر]] براى پيامبرصلى الله عليه وآله آورد: «فَوَرَبِّكَ لَنَسَأَلَنَّهُمْ اَجْمَعينَ، عَمّا كانُوا يَعْمَلُونَ، فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرْ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ. اِنّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ»: «قسم به پروردگارت از همه آنان درباره آنچه انجام مى‏ دهند سؤال خواهيم كرد. پس آنچه به تو امر شده ابلاغ كن و از مشركين اعراض نما. ما تو را از شر مسخره كنندگان حفظ مى‏ كنيم».
در آنجا جبرئيل بار ديگر نازل شد و اولين نشانه‏ هاى حفظ الهى را طى آيات ۹۲ الی ۹۵ [[سوره حجر]] براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد:
 
«فَوَرَبِّكَ لَنَسَأَلَنَّهُمْ اَجْمَعينَ، عَمّا كانُوا يَعْمَلُونَ، فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرْ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ. اِنّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ»:
 
«قسم به پروردگارت از همه آنان درباره آنچه انجام مى‏ دهند سؤال خواهيم كرد. پس آنچه به تو امر شده ابلاغ كن و از مشركين اعراض نما. ما تو را از شر مسخره كنندگان حفظ مى‏ كنيم».


با نازل شدن اين آيات پيامبر صلى الله عليه و آله دستور حركت داد و سرعت كاروان را بيشتر نمود تا هر چه زودتر خود را براى اعلان ولايت به غدير برساند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸.</ref>
با نازل شدن اين آيات پيامبر صلى الله عليه و آله دستور حركت داد و سرعت كاروان را بيشتر نمود تا هر چه زودتر خود را براى اعلان ولايت به غدير برساند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸.</ref>
خط ۲۸۷: خط ۳۲۳:
پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه در دو مرحله ولايت را اعلان فرمود:
پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه در دو مرحله ولايت را اعلان فرمود:


'''در اعمال حج'''
=== در اعمال حج ===
 
همزمان با اعمال حج در سفر [[حجةالوداع]]، مى‏بايست آمادگى مردم براى برنامه بعدى يعنى اعلان ولايت حفظ مى‏ شد. اكنون كه بخشى از مناسک انجام يافته بود و مردم در حال انتظار به سر مى‏ بردند، در همان روزِ ورود به مكه از طرف خداوند اين خطاب بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:
همزمان با اعمال حج در سفر [[حجةالوداع]]، مى‏بايست آمادگى مردم براى برنامه بعدى يعنى اعلان ولايت حفظ مى‏ شد. اكنون كه بخشى از مناسک انجام يافته بود و مردم در حال انتظار به سر مى‏ بردند، در همان روزِ ورود به مكه از طرف خداوند اين خطاب بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد:


«من محمودم و تو محمدى، نام تو را از نام خود مشتق ساخته ‏ام. هر كس با تو متصل و مرتبط باشد من نيز با او ارتباط دارم، و هر كس با تو قطع رابطه نمايد من نيز با او قطع مى‏ نمايم.
«من محمودم و تو محمدى، نام تو را از نام خود مشتق ساخته ‏ام. هر كس با تو متصل و مرتبط باشد من نيز با او ارتباط دارم، و هر كس با تو قطع رابطه نمايد من نيز با او قطع مى‏ نمايم.


اكنون احترام خود نزد مرا براى مردم بازگو كن و به آنان خبر ده كه من پيامبرى مبعوث نكرده ‏ام مگر آنكه براى او وزيرى قرار داده ‏ام. تو نيز فرستاده من هستى و على [[وزير]] توست».
اكنون احترام خود نزد مرا براى مردم بازگو كن و به آنان خبر ده كه من پيامبرى مبعوث نكرده ‏ام مگر آنكه براى او وزيرى قرار داده ‏ام. تو نيز فرستاده من هستى و على [[وزیر پیامبر صلی الله علیه و آله|وزیر]] توست».


اين اولين دستور الهى درباره ولايت بعد از ورود به مكه بود كه البته يک دستور فورى نبود. از آنجا كه مردم به جاهليت و طرز تفكر جاهلى قريب العهد بودند، پيامبرصلى الله عليه وآله اعلان اين خبر را در آن موقعيت مناسب نمى‏ ديد تا مبادا او را متهم كنند كه خويشان خود را بر مردم حاكم مى‏ كند! لذا با توجه به اينكه امر الهى در اين باره فورى نبود، اعلام آن را براى شرايط مناسبى در نظر گرفت.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۹.</ref>
اين اولين دستور الهى درباره ولايت بعد از ورود به مكه بود كه البته يک دستور فورى نبود.


'''پس از اعمال حج'''
از آنجا كه مردم به جاهليت و طرز تفكر جاهلى قريب العهد بودند، پيامبر صلى الله عليه و آله اعلان اين خبر را در آن موقعيت مناسب نمى‏ ديد تا مبادا او را متهم كنند كه خويشان خود را بر مردم حاكم مى‏ كند! لذا با توجه به اينكه امر الهى در اين باره فورى نبود، اعلام آن را براى شرايط مناسبى در نظر گرفت.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۹.</ref>


پس از انجام اعمال حج در سفر حجةالوداع پيامبر صلى الله عليه وآله از هر فرصتى براى آماده‏ سازى مردم نسبت به اعلان ولايت استفاده مى‏ كرد.
=== پس از اعمال حج ===
پس از انجام اعمال حج در سفر حجةالوداع پيامبر صلى الله عليه و آله از هر فرصتى براى آماده‏ سازى مردم نسبت به اعلان ولايت استفاده مى‏ كرد.


آن حضرت كنار كعبه ايستاده بود و جابر بن عبداللَّه انصارى هم كنار حضرت بود. در اين حال على ‏عليه السلام به طرف حضرت آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «برادرم نزد شما آمد».
آن حضرت كنار كعبه ايستاده بود و جابر بن عبداللَّه انصارى هم كنار حضرت بود. در اين حال على ‏عليه السلام به طرف حضرت آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «برادرم نزد شما آمد».
خط ۳۰۵: خط ۳۴۱:
آنگاه توجهى به كعبه كرد و با دست بر آن زد و فرمود:
آنگاه توجهى به كعبه كرد و با دست بر آن زد و فرمود:


«قسم به آنكه جانم به دست اوست، اين (على) و شيعيانش روز قيامت رستگارانند. او اوّلِ شما در ايمان به من است، و وفادارترين شما به عهد خدا و قيام كننده ‏ترين شما به امر خدا و عادل ‏ترين شما بين مردم و قسمت كننده به تساوى و بلند مرتبه ‏ترين شما نزد خداست».
«قسم به آنكه جانم به دست اوست، اين (على) و شيعيانش روز قيامت رستگارانند.
 
او اوّلِ شما در ايمان به من است، و وفادارترين شما به عهد خدا و قيام كننده ‏ترين شما به امر خدا و عادل ‏ترين شما بين مردم و قسمت كننده به تساوى و بلند مرتبه ‏ترين شما نزد خداست».


اينجا بود كه سايه سنگين وحى بر كعبه افتاد و آيه ۷ سوره بيّنه نازل شد:
اينجا بود كه سايه سنگين وحى بر كعبه افتاد و آيه ۷ سوره بيّنه نازل شد:
خط ۳۲۱: خط ۳۵۹:


=== موقعيت تاريخى ===
=== موقعيت تاريخى ===
رسالتى كه به عنوان اعلان ولايت بر دوش پيامبرصلى الله عليه وآله قرار داده شد طى مراحلى به انجام رسيد. يكى از مراحل جالب اين [[تبليغ]] هنگامى بود كه تشكر الهى از انجام چنين وظيفه خطير اعلام شد، كه به معناى تحقق اهداف از پيش تعيين شده غدير بود. در روايت مربوط به اين فراز غدير چنين آمده است:
رسالتى كه به عنوان اعلان ولايت بر دوش پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داده شد طى مراحلى به انجام رسيد. يكى از مراحل جالب اين [[تبلیغ]] هنگامى بود كه تشكر الهى از انجام چنين وظيفه خطير اعلام شد، كه به معناى تحقق اهداف از پيش تعيين شده غدير بود. در روايت مربوط به اين فراز غدير چنين آمده است:


هنگامى كه دستور اعلان ولايت على ‏عليه السلام نازل شد، پيامبرصلى الله عليه وآله آن حضرت را معرفى كرد و ولايت او را اعلام نمود و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».
هنگامى كه دستور اعلان ولايت على ‏عليه السلام نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله آن حضرت را معرفى كرد و ولايت او را اعلام نمود و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ».


اينجا بود كه خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ» : «براى تو اجرى بى‏ منّت است»، و منظور خدا آن بود كه اين اجر به خاطر تبليغى است كه درباره على ‏عليه السلام به انجام رساندى.<ref>تفسير فرات: ص ۴۹۵ ح ۶۴۸.</ref>
اينجا بود كه خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ»: «براى تو اجرى بى‏ منّت است»، و منظور خدا آن بود كه اين اجر به خاطر تبليغى است كه درباره على ‏عليه السلام به انجام رساندى.<ref>تفسير فرات: ص ۴۹۵ ح ۶۴۸.</ref>


=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===
از موقعيت نزول اين آيه سه نكته قابل استفاده است:  
از موقعيت نزول اين آيه سه نكته قابل استفاده است:  


نكته اول: اجر و مزد پيامبرصلى الله عليه وآله
==== نكته اول: اجر و مزد پيامبر صلى الله عليه و آله ====
خداوند در هيچ جاى قرآن براى پيامبرش اجر و مزدى اعلام نفرموده، و فقط در يک جمله از قول پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمايد:


خداوند در هيچ جاى قرآن براى پيامبرش اجر و مزدى اعلام نفرموده، و فقط در يک جمله از قول پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرمايد: «إِنْ أَجْرِىَ إِلاَّ عَلَى اللَّه وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ شَهِيدٌ»<ref>سبأ/۴۷.</ref>: «اجر من بر خداوند است، و او بر هر چيزى شاهد است».
«إِنْ أَجْرِىَ إِلاَّ عَلَى اللَّه وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْ‏ءٍ شَهِيدٌ»<ref>سبأ/۴۷.</ref>: «اجر من بر خداوند است، و او بر هر چيزى شاهد است».


اما در اين آيه خداوند بدون آنكه پرده از اين اجر و مزد بردارد مى‏ فرمايد: «براى تو اجر بى‏ منّتى است».
اما در اين آيه خداوند بدون آنكه پرده از اين اجر و مزد بردارد مى‏ فرمايد: «براى تو اجر بى‏ منّتى است».
خط ۳۳۸: خط ۳۷۷:
اين دليل عظمت مسئله اعلان ولايت است كه تنها در اين مورد خدا نام اجر و مزد را به ميان مى ‏آورد، و در جمله‏ اى آكنده از تأكيد با استفاده از «انَّ» و «لام تأكيد» آن را بيان مى ‏دارد.
اين دليل عظمت مسئله اعلان ولايت است كه تنها در اين مورد خدا نام اجر و مزد را به ميان مى ‏آورد، و در جمله‏ اى آكنده از تأكيد با استفاده از «انَّ» و «لام تأكيد» آن را بيان مى ‏دارد.


'''نكته دوم: سند سپاس الهى'''
==== نكته دوم: سند سپاس الهى ====
 
اين اجر و پاداش عنوان «مُزد» ندارد، بلكه به عنوان تشكر الهى از انجام كارى پر مخاطره و سنگين است.
اين اجر و پاداش عنوان «مُزد» ندارد، بلكه به عنوان تشكر الهى از انجام كارى پر مخاطره و سنگين است. كلمۀ «غير ممنون» به عنوان صفت «اجر» دلالت بر اين مطلب دارد، و حاكى از آن است كه خداوند بى‏ هيچ منّتى، و بدون آنكه اين پاداش را با عمل انجام شده مقايسه كند و در ميزان و ترازو قرار دهد، به عنوان سپاس و سند افتخار آن را تقديم پيامبرش مى ‏نمايد.


'''نكته سوم: نشان تقدير در غدير'''
كلمۀ «غير ممنون» به عنوان صفت «اجر» دلالت بر اين مطلب دارد، و حاكى از آن است كه خداوند بى‏ هيچ منّتى، و بدون آنكه اين پاداش را با عمل انجام شده مقايسه كند و در ميزان و ترازو قرار دهد، به عنوان سپاس و سند افتخار آن را تقديم پيامبرش مى ‏نمايد.


==== نكته سوم: نشان تقدير در غدير ====
در حديثى كه شأن نزول اين آيه را بيان مى‏ دارد تصريح شده كه اين پاداش بى‏ منّت كه تقديمى پروردگار به خاتم پيامبران است، دقيقاً پس از اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» در غدير صورت گرفته است.
در حديثى كه شأن نزول اين آيه را بيان مى‏ دارد تصريح شده كه اين پاداش بى‏ منّت كه تقديمى پروردگار به خاتم پيامبران است، دقيقاً پس از اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ» در غدير صورت گرفته است.


اين نشان دهنده قلّۀ سر به فلک كشيده غدير است كه در اوج عظمتش نشان تقدير به پيامبر معظم‏ صلى الله عليه وآله اعطا مى‏ گردد.
اين نشان دهنده قلّۀ سر به فلک كشيده غدير است كه در اوج عظمتش نشان تقدير به پيامبر معظم‏ صلى الله عليه و آله اعطا مى‏ گردد.


== ارتباط مستقیم ابلاغ ولایت با وحی<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۰۴.</ref> ==
== ارتباط مستقیم ابلاغ ولایت با وحی<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۰۴.</ref> ==
پس از سخنرانى غدير و در فرصتى مناسب، پيامبرصلى الله عليه وآله مهاجرين و انصار را جمع كرده و سند مكتوبى براى غدير آماده كردند و در آن براى توحيد ونبوت از همگان اقرار گرفته و حديث غدير را بيان كردند.
پس از سخنرانى غدير و در فرصتى مناسب، پيامبر صلى الله عليه و آله مهاجرين و انصار را جمع كرده و سند مكتوبى براى غدير آماده كردند و در آن براى [[توحید]] و [[رسالت|نبوت]] از همگان اقرار گرفته و [[حدیث غدیر]] را بيان كردند.


آنچه در اين سند مكتوب جالب توجه است و به عنوان تفسير از آيۀ «... و ما ينطق عن الهوى»<ref>نجم/۱-۴.</ref>-كه در مورد همين سند مكتوب نازل شد- در ارتباط با غدير بايد استفاده كرد، ارتباط مستقيم مراسم اعلام ولايت در غدير با منبع وحى است.
آنچه در اين سند مكتوب جالب توجه است و به عنوان تفسير از آيۀ «... و ما ينطق عن الهوى»<ref>نجم/۱-۴.</ref>-كه در مورد همين سند مكتوب نازل شد- در ارتباط با غدير بايد استفاده كرد، ارتباط مستقيم مراسم اعلام ولايت در غدير با منبع وحى است.
خط ۳۵۵: خط ۳۹۴:
خداوند متعال در غدير به گونه ‏هاى مختلف در صدد اثبات اين ارتباط براى مردم بود تا بدانند هر گونه مخالفتى با ولايت در واقع مخالفت با خداوند است و هر گونه بهانه‏ اى در اين رابطه ناپذيرفته است.
خداوند متعال در غدير به گونه ‏هاى مختلف در صدد اثبات اين ارتباط براى مردم بود تا بدانند هر گونه مخالفتى با ولايت در واقع مخالفت با خداوند است و هر گونه بهانه‏ اى در اين رابطه ناپذيرفته است.


يک بار با [[سنگ آسمانی]] بر سر [[سنگ آسمانی|حارث فهری]] اين مطلب بر همگان ثابت شد، و بار ديگر با ظهور [[جبرئیل]] براى مردم اين مهم به اثبات رسيد. چند مورد هم آيات قرآن نازل شد كه اين مورد يكى از آنهاست. در اينجا خداوند از دو سوى نفى و اثبات وَحْيانى بودن غدير را مطرح مى‏ نمايد كه به توضيح آن مى‏ پردازيم:
يک بار با [[سنگ آسمانی]] بر سر [[سنگ آسمانی|حارث فهری]] اين مطلب بر همگان ثابت شد، و بار ديگر با ظهور [[جبرئیل]] براى مردم اين مهم به اثبات رسيد. چند مورد هم آيات قرآن نازل شد كه اين مورد يكى از آنهاست.
 
در اينجا خداوند از دو سوى نفى و اثبات وَحْيانى بودن غدير را مطرح مى‏ نمايد كه به توضيح آن مى‏ پردازيم:


=== نفى هواى نفس درباره غدير: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» ===
=== نفى هواى نفس درباره غدير: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» ===
خط ۳۶۵: خط ۴۰۶:


=== اثبات وَحْيانيت غدير: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى» ===
=== اثبات وَحْيانيت غدير: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى» ===
جلوه اثباتى در ارزش غدير - پس از نفى هواى نفس درباره آن -  نزول دستور مستقيم آن از طرف خداست. اين مسئله در آيه با استفاده از تركيب مفيد انحصار آمده كه ابتدا حرف نفى (اِنْ) به كار رفته و سپس با كلمه استثناء (الاّ) اين انحصار به اثبات رسيده است، آنجا كه مى ‏فرمايد: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»: «نيست آن مگر وحيى كه نازل مى‏ شود».
جلوه اثباتى در ارزش غدير - پس از نفى هواى نفس درباره آن -  نزول دستور مستقيم آن از طرف خداست.
 
اين مسئله در آيه با استفاده از تركيب مفيد انحصار آمده كه ابتدا حرف نفى (اِنْ) به كار رفته و سپس با كلمه استثناء (الاّ) اين انحصار به اثبات رسيده است، آنجا كه مى ‏فرمايد:


با اين تركيب خاص، خداوند قاطعيت فوق العاده ‏اى درباره غدير نشان داده و در صدد بيان اين مطلب است كه «غدير» و «ولايت» و تركيب اين دو، يعنى «[[اعلام ولايت در غدير]]» همه به دستور خاص الهى در «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» بوده و پشتيبان آن خداست، چرا كه او آن را فرستاده است.
«إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحى»: «نيست آن مگر وحيى كه نازل مى‏ شود».
 
با اين تركيب خاص، خداوند قاطعيت فوق العاده ‏اى درباره غدير نشان داده و در صدد بيان اين مطلب است كه «غدير» و «ولايت» و تركيب اين دو، يعنى «اعلام ولايت در غدير» همه به دستور خاص الهى در «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» بوده و پشتيبان آن خداست، چرا كه او آن را فرستاده است.


== اعلان غدير پس از حج<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۸.</ref> ==
== اعلان غدير پس از حج<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۸.</ref> ==
در سفر [[حجةالوداع]] دو مقصد اساسى در نظر بود، و آن عبارت بود از بيان دو حكم مهم از قوانين اسلام كه هنوز براى مردم به طور كامل و رسمى تبيين نشده بود: يكى حج، و ديگرى مسئله خلافت و ولايت و جانشينى بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله.
در سفر [[حجةالوداع]] دو مقصد اساسى در نظر بود، و آن عبارت بود از بيان دو حكم مهم از قوانين اسلام كه هنوز براى مردم به طور كامل و رسمى تبيين نشده بود:
 
يكى حج، و ديگرى مسئله خلافت و ولايت و جانشينى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله.


و لذا پس از اتمام اعمال حج، دو اقدام همزمان از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله آمادگى فكرى مسلمانان را براى اعلام جانشينى حضرت دو چندان كرد:
و لذا پس از اتمام اعمال حج، دو اقدام همزمان از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله آمادگى فكرى مسلمانان را براى اعلام جانشينى حضرت دو چندان كرد:


يكى آنكه به فاصله يک روز از پايان حج فوراً به سوى غدير حركت كردند؛ در حالى كه مردم انتظار داشتند پيامبرصلى الله عليه وآله چند روزى در مكه بماند تا مردم معارف دين خود را بياموزند و سؤالات خود را بپرسند. اين اقدامِ با عجله نشانگرِ اهميت برنامه اعلان ولايت بود كه در پيش داشتند و به مردم چنين فهماند كه به خاطر اهميت فوق العاده آن حتى لحظه ‏اى تأخير در آن ممكن نيست.
يكى آنكه به فاصله يک روز از پايان حج فوراً به سوى غدير حركت كردند؛ در حالى كه مردم انتظار داشتند پيامبر صلى الله عليه و آله چند روزى در مكه بماند تا مردم معارف دين خود را بياموزند و سؤالات خود را بپرسند.
 
اين اقدامِ با عجله نشانگرِ اهميت برنامه اعلان ولايت بود كه در پيش داشتند و به مردم چنين فهماند كه به خاطر اهميت فوق العاده آن حتى لحظه ‏اى تأخير در آن ممكن نيست.
 
اقدام دوم اعلان رسمى براى همه حاجيان بود كه در روز چهاردهم ذى ‏الحجة به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله از سوى [[بلال حبشی|بلال]] اعلام شد:


اقدام دوم اعلان رسمى براى همه حاجيان بود كه در روز چهاردهم ذى ‏الحجة به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله از سوى [[بلال]] اعلام شد: «فردا همه مردم -  جز معلولان -  بايد به طرف [[غدير خم]] حركت كنند».
«فردا همه مردم -  جز معلولان -  بايد به طرف غدير خم حركت كنند».


اين اعلامِ كوتاه شاملِ چهار نكته مهم بود كه توجه همه را جلب كرد:
اين اعلامِ كوتاه شاملِ چهار نكته مهم بود كه توجه همه را جلب كرد:
خط ۳۸۹: خط ۴۴۰:


== اكمال دين با ابلاغ ولايت<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۵۱-۱۹۹.</ref> ==
== اكمال دين با ابلاغ ولايت<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۱۵۱-۱۹۹.</ref> ==
در اوج حساس ‏ترين مقطع مراسم غدير، كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بر فراز دست پيامبرصلى الله عليه وآله قرار داشت و آن حضرت از بالاى [[منبر]] غدير على‏ عليه السلام را به جهانيان نشان مى‏داد و معرفى مى‏كرد، اين آيه نازل شد.
در اوج حساس ‏ترين مقطع مراسم غدير، كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بر فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشت و آن حضرت از بالاى [[منبر]] غدير على‏ عليه السلام را به جهانيان نشان مى‏داد و معرفى مى ‏كرد، اين آيه نازل شد.


پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و هنوز على‏ عليه السلام را از فراز دست خويش بر زمين فرود نياورده بود كه خبر كامل شدن دين و تكميل نعمت‏ ها بر آن حضرت نازل شد و خداوند رضايت خويش را از اسلامى كه آخرين خبرش [[ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام]] باشد اعلام كرد. امين وحى هم به امر الهى اين خبر خوش را آورد و آن را در قرآن به عنوان سندى ابدى به ثبت رساند:
پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ فرمود:
 
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ و هنوز على‏ عليه السلام را از فراز دست خويش بر زمين فرود نياورده بود كه خبر كامل شدن دين و تكميل نعمت‏ ها بر آن حضرت نازل شد و خداوند رضايت خويش را از اسلامى كه آخرين خبرش ولايت دوازده امام‏ عليهم السلام باشد اعلام كرد.
 
امين وحى هم به امر الهى اين خبر خوش را آورد و آن را در قرآن به عنوان سندى ابدى به ثبت رساند:


«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>مائده/۳.</ref>:
«الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»<ref>مائده/۳.</ref>:
خط ۳۹۷: خط ۴۵۲:
«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».
«امروز كافران از تخريب دين شما نااميد شدند ديگر از آنان نترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم».


پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را از فراز دست بر زمين گذاشت و نزول آيه را به مردم چنين خبر داد: خدايا ! تو هنگام بيان [[ولايت على]] و منصوب نمودنت على را در اين روز، اين آيه را درباره او نازل كردى:
پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را از فراز دست بر زمين گذاشت و نزول آيه را به مردم چنين خبر داد: خدايا ! تو هنگام بيان ولايت على و منصوب نمودنت على را در اين روز، اين آيه را درباره او نازل كردى:


«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، و هر كس غير از اسلام در پى دين ديگرى باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، و هر كس غير از اسلام در پى دين ديگرى باشد هرگز از او قبول نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.
خط ۴۰۴: خط ۴۵۹:


== امام حسین علیه السلام و ابلاغ ولایت<ref>اولین میراث مکتوب دربارۀ غدیر: ص۴۱.</ref> ==
== امام حسین علیه السلام و ابلاغ ولایت<ref>اولین میراث مکتوب دربارۀ غدیر: ص۴۱.</ref> ==
يک سال قبل از مرگ معاويه، امام حسين‏ عليه السلام به همراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر به حج رفتند. حضرت مردان و زنان بنى هاشم و دوستان و شيعيانشان را كه به حج آمده بودند و نيز گروهى از انصار را كه حضرت و اهل‏ بيتش آنان را مى‏ شناختند جمع كرد.
يک سال قبل از مرگ معاويه، امام حسين‏ عليه السلام به همراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر به حج رفتند.
 
حضرت مردان و زنان بنى هاشم و دوستان و شيعيانشان را كه به حج آمده بودند و نيز گروهى از انصار را كه حضرت و اهل‏ بيتش آنان را مى‏ شناختند جمع كرد.
 
سپس سيدالشهداء عليه السلام افرادى را فرستاد و فرمود: احدى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله كه معروف به صلاح و عبادت هستند و امسال به حج آمده ‏اند را ترک نكنيد و آنها را نزد من جمع نماييد.


سپس سيدالشهداء عليه السلام افرادى را فرستاد و فرمود: احدى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله كه معروف به صلاح و عبادت هستند و امسال به حج آمده ‏اند را ترک نكنيد و آنها را نزد من جمع نماييد.
در [[مِنی|مِنا]] بيش از هفتصد نفر<ref>در کتاب احتجاج: هزار نفر.</ref> نزد آن حضرت در خيمه ‏اش جمع شدند كه اكثر آنان از [[تابعین]] بودند، و حدود دويست نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و ديگران بودند.


در [[مِنا]] بيش از هفتصد نفر<ref>در کتاب احتجاج: هزار نفر.</ref> نزد آن حضرت در خيمه ‏اش جمع شدند كه اكثر آنان از تابعين بودند، و حدود دويست نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و ديگران بودند.
امام حسين‏ عليه السلام در مقابل آنان براى خطابه ايستاد و خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود:


امام حسين‏ عليه السلام در مقابل آنان براى خطابه ايستاد و خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: اما بعد، اين طغيانگر درباره ما و شيعيانمان آنچه ديديد و مى‏ دانيد و حاضر بوده ‏ايد روا داشت! من مى‏ خواهم از شما مطالبى را سؤال كنم. اگر راست گفتم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم [[تکذیب]] كنيد.
اما بعد، اين طغيانگر درباره ما و شيعيانمان آنچه ديديد و مى‏ دانيد و حاضر بوده ‏ايد روا داشت! من مى‏ خواهم از شما مطالبى را سؤال كنم. اگر راست گفتم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم [[تکذیب]] كنيد.


آنگاه امام حسين‏ عليه السلام چيزى از آنچه خداوند درباره آنان از قرآن نازل كرده ترک نكرد مگر آنكه تلاوت نمود و تفسير كرد.
آنگاه امام حسين‏ عليه السلام چيزى از آنچه خداوند درباره آنان از قرآن نازل كرده ترک نكرد مگر آنكه تلاوت نمود و تفسير كرد.


سليم مى‏ گويد: از جمله آنچه حضرت آنان را قسم داد و آنان را متذكر شد اين بود كه فرمود: شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا مى‏ دانيد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم او را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: «بايد حاضر به غايب خبر دهد»؟ گفتند: آرى به خدا قسم.<ref>کتاب سلیم: حدیث ۱۱.</ref>
سليم مى‏ گويد: از جمله آنچه حضرت آنان را قسم داد و آنان را متذكر شد اين بود كه فرمود: شما را به خدا قسم مى ‏دهم، آيا مى‏ دانيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم او را منصوب كرد و ولايت را براى او اعلام نمود و فرمود: «بايد حاضر به غايب خبر دهد»؟ گفتند: آرى به خدا قسم.<ref>کتاب سلیم: حدیث ۱۱.</ref>


== امتثال آیۀ «بَلّغ»<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۵۱.</ref> ==
== امتثال آیۀ «بَلّغ»<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۵۱.</ref> ==