احتجاج امیر المومنین علیه السلام با غدیر
سزاوارترین كسی كه احتجاج با غدیر حق او بوده صاحب آن امیرالمؤمنین علیهالسلام است، و مناسبترین اوقات برای اتمام حجت با غدیر روزهای آغازین غصب خلافت و دوران حیات آنحضرت است. بهمین جهت از همان روزهای اول رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله غدیر بصورت تبلیغ، احتجاج، مناشده و مناظره با حضور شخص امیرالمؤمنین علیهالسلام مطرح شد.
روز هفتم غصب خلافت حضرت به مسجد آمدند و در برابر غاصبین با حضور مردم غدیر را مطرح فرمودند. هنگام طلب بیعت از آنحضرت و آنگاه كه درِ خانهاش را آتش زدند و حضرت را به اجبار برای بیعت بردند و در زیر شمشیرها از او بیعت خواستند باز هم با غدیر استدلال بر حق خویش فرمود.
آنحضرت در زمان ابوبكر و عمر چندین مورد با حضور مردم و بطور خصوصی، مسئلهی غدیر را مطرح كردند. در شورایی كه پس از قتل عمر برای تعیین خلیفه تشكیل شد و هنگام بیعت مردم با عثمان و در زمان عثمان نیز بارها غدیر را مطرح فرمودند.
[صفحه 40]
با آغاز خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیهالسلام، آنحضرت در میدان جنگ جمل با غدیر احتجاج كردند. جنگ صفین بحبوحهی كارآیی غدیر بود كه در نامههای حضرت به معاویه، و در خود میدان جنگ بارها مطرح شد.
در دوران پنج سالهی حكومت ظاهری حضرت مجلس بزرگی در میدان اصلی كوفه تشكیل شد و حقیقت بزرگ غدیر برای عموم مردم تبیین شد. در زمان حضرت غدیر رسما عید گرفته شد و سخنرانی مفصلی دربارهی عظمت این روز از سوی حضرت ایراد شد. امیرالمؤمنین علیهالسلام در روزهای آخر عمر، نوشتهای آماده كردند كه هر جمعه بر مردم خوانده شود و در آن با غدیر استدلال كردند، و بالأخره امیرالمؤمنین علیهالسلام بعنوان بالاترین فضیلت خود غدیر را مطرح كردند.
###روز هفتم سقیفه
اثبات الهداة: ج 2 ص 18 ح 72. روضهی كافی: ص 27.
هفت روز پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، بعد از آنكه امیرالمؤمنین علیهالسلام از جمع قرآن فراغت یافتند، در حالیكه غاصبین خلافت و بقیهی مردم در مسجد بودند، از خانه بیرون آمده و خطاب به آنان به عنوان اولین اتمام حجت خود با غدیر در سخنان مفصلی فرمودند:
خداوند تعالی بوسیلهی من بندگانش را آزمایش فرمود … و مرا به وصایت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزید … پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدیر خم آمد. در آنجا شبیه منبری برای او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوی مرا گرفت و بلند كرد بحدی كه سفیدی زیر بغلش دیده شد و در آن مجلس با صدای بلند فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». پس بر اساس ولایت من ولایت الهی است، و عداوت با من برابر با دشمنی خداست. خداوند در آن روز این آیه را نازل كرد كه «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا». پس ولایت من كمال دین و رضایت پروردگار تبارك و تعالی است …
[صفحه 41]
###در مسجد پس از ملاقات ابوبكر و عمر
بحارالانوار: ج 28 ص 248.
ابوبكر و عمر برای بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین علیهالسلام به خانهی آنحضرت آمدند و پس از صحبتهایی در این باره بیرون آمدند. بلافاصله امیرالمؤمنین علیهالسلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبی دیگر، فرمود:
ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بیعت نمودند با كسی كه او باید با من بیعت كند … من صاحب روز غدیرم و دربارهی من سورهای از قرآن نازل شده است. منم وصی بر رفتگان اهلبیتش، منم یادگار و باقیماندهی او بر زندگان از امتش. تقوی پیشه كنید تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند.
سپس حضرت به خانه بازگشتند.
###در پاسخ به انصار
بحارالانوار: ج 28 ص 186. اثبات الهداة: ج 2 ص 115.
بار اول كه امیرالمؤمنین علیهالسلام را به اجبار برای بیعت با ابوبكر آوردند و آنحضرت امتناع فرمود و احتجاجاتی نمود، بشیر بن سعید و عدهای از انصار كه طرفدار ابوبكر بودند گفتند: ای اباالحسن، اگر انصار این سخنان را قبل از بیعت با ابوبكر از تو میشنیدند، حتی دو نفر در امامت تو اختلاف نمیكردند. حضرت در پاسخ فرمود:
… بخدا قسم هرگز ترس آن نداشتم كه كسی برای خلافت خود را بالا بگیرد و با ما اهلبیت در آن نزاع كند و آنچه شما انجام دادید حلال بشمارد! گمان ندارم پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم برای احدی حجتی و برای گویندهای سخنی باقی گذاشته باشد. قسم میدهم كسانی را كه از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم شنیدند كه میفرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله»، برخیزند و به آنچه شنیدهاند شهادت دهند.
[صفحه 42]
دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجرای غدیر شهادت دادند و سایر مردم هم در این باره مطالبی گفتند و سر و صدا بلند شد و عمر ترسید مردم سخنان امیرالمؤمنین علیهالسلام را بپذیرند، و لذا مجلس را تعطیل كرد!!
###زیر شمشیرها پس از آتش زدن در خانه
بحارالانوار: ج 28 ص 273.
بار دوم كه اهل سقیفه به خانهی امیرالمؤمنین علیهالسلام حمله كردند، و درب خانه را آتش زدند و شكستند و بدون اجازه وارد شدند و حضرت زهرا و حضرت محسن علیهماالسلام را بین در و دیوار قرار دادند و جراحات سنگینی بر ایشان وارد كردند كه منجر به شهادت هر دو گل پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گردید، و طناب به گردن امیرالمؤمنین علیهالسلام انداختند و شمشیرها بر سر امیرالمؤمنین علیهالسلام گرفتند و به اجبار آنحضرت را برای بیعت به مسجد آوردند و در همان حال ابوبكر بر فراز منبر بود و عمر میگفت: بیعت كن وگرنه تو را میكشیم! در چنین حالتی امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
ای مسلمانان، ای مهاجرین و انصار، شما را بخدا قسم میدهم آیا از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نشنیدید كه در روز غدیر خم چه میفرمود؟!!
سپس حضرت آنچه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بطور علنی نزد عموم مردم فرموده بود برایشان یادآور شد، و همه تصدیق میكردند و میگفتند: آری بخدا قسم شنیدیم. شاید بتوان گفت كه شیرینترین و تلخترین احتجاج به غدیر همین مورد است كه صاحب غدیر از زیر شمشیرهای آختهای كه بر سر او گرفتهاند و از حلقومی كه در فشار طناب غاصبین بود، نام غدیر را بر زبان جاری نموده است!
[صفحه 43]
###در مجلس خصوصی با ابوبكر
بحارالانوار: ج 29 ص 18-3.
پس از غصب خلافت، امیرالمؤمنین علیهالسلام دائماً با ابوبكر و عمر با ترشرویی روبرو میشد، و هرچه آنان- از روی نیرنگ- خوشرویی نشان میدادند حضرت تغییری در رفتار خود نمیداد. ابوبكر برای اینكه به این مشكل خاتمه دهد روزی غفلتاً و بدون اطلاع نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام آمد و از آنحضرت خواست تا در خلوت با هم گفتگو كنند.
در آن مجلس مطالبی بین امیرالمؤمنین علیهالسلام و ابوبكر رد و بدل شد و حضرت اتمام حجتهای بسیاری بر او نمود و از جمله فرمود:
تو را به خدا قسم میدهم، آیا من صاحب اختیار تو و هر مسلمانی طبق حدیث پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر هستم یا تو؟
ابوبكر گفت: البته كه تو هستی!! حضرت مطالب بسیار دیگری نیز در مورد امامت فرمود و در همهی آنها او را قسم داد و او همه را تصدیق كرد. سپس ابوبكر گفت: پس با این مقامات و درجات چه كسی مستحق قیام به امور امت محمد است؟ حضرت فرمود: تو كه از آنچه اهل دین خدا به آن نیاز دارند دست خالی هستی، چه شده كه به دین خدا دست دراز كرده و مغرور شدهای؟!
###در پاسخ به سؤال ابوبكر در مسجد قبا
بحارالانوار: ج 41 ص 228.
ابوبكر به عنوان نیرنگی در توجیه غصب خلافت به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در غدیر تو را صاحب اختیار ما قرار داد ولی خلیفه قرار نداد! حضرت فرمود: اگر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را نشانت دهم و او به تو بگوید كه من به این مقامی كه غصب كردهای سزاوارترم، میپذیری؟
[صفحه 44]
ابوبكر پذیرفت و پس از نماز مغرب با امیرالمؤمنین علیهالسلام به مسجد قبا آمدند و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را دیدند كه در سمت قبله نشسته است. حضرت خطاب به ابوبكر فرمودند: ای ابوبكر بر ضد ولایت علی اقدام كردهای و در جای او نشستهای كه جای نبوت است و جز او كسی مستحق آن نیست، زیرا او وصی و خلیفهی من است … »؟!
###در برابر تقاضای ابوبكر و عمر
بحارالانوار: ج 29 ص 37-35.
ابوبكر و عمر از هر فرصتی برای تثبیت موقعیت غصبی خود استفاده میكردند و حتی در فكر این بودند كه گاهی غافلگیرانه از امیرالمؤمنین علیهالسلام اظهار رضایتی بگیرند تا از آن بعنوان تبلیغ به نفع خود استفاده كنند. روزی ابوبكر با امیرالمؤمنین علیهالسلام در كوچه بنیالنجار برخورد كرد و فرصت را غنیمت شمرده گفت: یا علی، بخدا قسم اگر كسی كه به او اطمینان داشته باشم شهادت دهد كه تو به خلافت از من سزاوارتری، آن را به تو میسپارم!! حضرت فرمود:
ای ابوبكر، آیا احدی را مطمئنتر از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سراغ داری؟ آنحضرت در چهار مورد برای من از تو و عمر و عثمان و عدهای از همراهیانت بیعت گرفت كه یكی از آنها روز غدیر در بازگشت از حجة الوداع بود. آن روز همهی شما گفتید: شنیدیم و اطاعت خدا و رسول را پذیرفتیم. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از شما پرسید: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟ همگی گفتند: آری، شاهد باشند. حضرت فرمود: پس بر یكدیگر شاهد باشید و حاضرین شما به غائبین برسانند و آنانكه شنیدند به كسانی كه نشنیدهاند برسانند. و شما گفتید: قبول كردیم یا رسول اللَّه! سپس همگی برخاستید و به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و به من بخاطر این كرامت خداوند تبریك گفتید. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو ای پسر ابوطالب كه صاحب اختیار من و مؤمنین شدی!
[صفحه 45]
###پس از قتل نماینده ابوبكر در فدك
بحارالانوار: ج 29 ص 62-46.
آنگاه كه ابوبكر و عمر فدك را غصب كردند و نمایندهی حضرت زهرا علیهالسلام را از آنجا اخراج نمودند شخصی بنام «اشجع» را بعنوان نمایندهی خود به آنجا اعزام نمودند. اشجع گذشته از مقام غاصبانهای كه بدست آورده بود، به مردم منطقه ظلم و اجحاف فراوانی نمود بحدی كه اهل آنجا بعنوان شكایت نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام آمدند. امیرالمؤمنین علیهالسلام بهمراه عدهای به آنجا آمدند تا او را از رفتارش باز دارند. اشجع در مقابل امیرالمؤمنین علیهالسلام قرار گرفت و بر تصمیم خود پافشاری كرد و در نتیجه بدست اصحاب حضرت كشته شد.
با رسیدن این خبر به ابوبكر، عدهای را به سركردگی خالد بن ولید به منطقه فرستاد. امیرالمؤمنین علیهالسلام با یك اشارهی ذوالفقار خالد را از اسب به زیر انداخت بطوری كه همهی لشكر او وحشت كردند. حضرت رو به خالد كرد و فرمود:
وای بر تو ای خالد! چقدر مطیع خائنین و عهدشكنان هستی! آیا روز غدیر برای تو قانع كننده نبود كه اكنون چنین تصمیمی گرفتهای؟!
وقتی به مدینه بازگشتند بین امیرالمؤمنین علیهالسلام و ابوبكر مطالبی رد و بدل شد و پس از جدا شدن از آنان امیرالمؤمنین علیهالسلام به عباس عموی خود فرمود:
عموجان تو را قسم میدهم كه سخنی نگویی … من با اینان راهی جز صبر انتخاب نكردهام، همانطور كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدیر برای اینان قانع كننده نیست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعیف نمایند، كه خداوند مولای ماست و او بهترین حكم كننده است.
[صفحه 46]
###در مسجد پیامبر در زمان عمر
كتاب سلیم بن قیس: حدیث 14.
در مجلسی كه در زمان عمر در مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برقرار شده بود و همه از بنیهاشم بودند و سلمان و ابوذر نیز حضور داشتند، امیرالمؤمنین علیهالسلام بدعتها و اعتراضات ابوبكر و عمر را برمیشمرد. از جمله فرمود:
عمر بود كه در روز غدیر خم وقتی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مرا برای ولایت نصب كرد، با رفیقش (ابوبكر) با هم گفتگو كردند. او گفت: «در این كه كار پسر عمویش را بالا ببرد هیچ كوتاهی نمیكند»؛ و دیگری گفت: «در اینكه بازوی پسر عمویش را بلند كند هیچ كوتاهی نمیكند».
همچنین در حالیكه منصوب شده بودم به رفیقش (ابوبكر) گفت: «این واقعاً كرامت بزرگی است»! رفیقش با تندی به او نگاه كرد و گفت: «نه بخدا قسم، ابداً این سخن او را گوش نمیدهم و از او اطاعت نمیكنم». سپس به او تكیه داد و با تكبر به راه افتادند و رفتند.
###در شورای شش نفره پس از قتل عمر
بحارالانوار: ج 31 ص 332 و 351 و 373 و 381.
بعد از قتل عمر، طبق وصیت او شش نفر كه تعیین كرده بود جمع شدند تا یكی را از بین خود بعنوان خلافت انتخاب كنند. البته این نقشهی عمر بود و در واقع عثمان از قبل تعیین شده بود. پس از سه روز كه میرفت تا با انتخاب عثمان جلسه پایان پذیرد، امیرالمؤمنین علیهالسلام بعنوان اتمام حجت برخاست و خطاب به پنج نفر دیگر فضائل خود را بر اولویت در احراز مقام خلافت برشمرد و از جمله فرمود:
شما را به خدا قسم میدهم، آیا در بین شما غیر از من كسی هست كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم او را به امر خداوند منصوب كرده و فرموده باشد: «من كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فلیبلغ الشاهد الغائب»؟
[صفحه 47]
همه گفتند: نه! كسی جز تو صاحب این فضیلت نیست. حضرت فرمود:
آیا كسی غیر از من در بین شما هست كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در جحفه، كنار درختان غدیر خم به او فرموده باشد: «هر كس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است. و هر كس از تو سرپیچی كند مرا عصیان نموده و هر كس از من سرپیچی كند از خدای تعالی سرپیچی كرده است؟
همه گفتند: نه، كسی جز تو صاحب این مقام نیست.
###هنگام بیعت مردم با عثمان
بحارالانوار: ج 31 ص 361.
پس از ماجرای شورا و انتخاب عثمان، آنگاه كه قرار شد مردم با عثمان بیعت كنند بار دیگر امیرالمؤمنین علیهالسلام بپاخاست و خطبهای ایراد كرد و ضمن آن فرمود:
ای مردم، به آنچه میگویم گوش فرا دهید … ای مردم، شما با ابوبكر و عمر بیعت كردید در حالیكه بخدا قسم من سزاوارتر و صاحب حقتر از آنان به جانشینی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بودم، ولی من خودداری میكردم. امروز هم میخواهید با عثمان بیعت كنید. اگر این بیعت را انجام دهید و من سكوت اختیار كنم بخدا قسم شما و آنانكه قبل از شما بودند به فضل من جاهل نیستید، و اگر بنابر سكوت نبود مطالبی میگفتم كه قادر به رد آن نیستید … آیا در میان شما كسی هست كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم دست او را گرفته و فرموده باشد: «من كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فلیبلغ الشاهد الغائب»؟ آیا این مطلب دربارهی كسی غیر من بوده است؟
یك نفر برخاست و به نیابت از بقیه گفت: هیچكس را سراغ نداریم كه صحیحتر از گفتار تو گفته باشد …
[صفحه 48]
###در مسجد پیامبر در زمان عثمان
بحارالانوار: ج 31 ص 412-410.
در زمان عثمان مجلس بزرگی در مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله تشكیل شد كه در آن بیش از دویست نفر از سرشناسان مهاجرین و انصار حاضر بودند. این مجلس از صبح تا ظهر طول كشید و هر یك از مهاجر و انصار به ذكر فضائل خود پرداختند و مطالبی از سوابق خود در اسلام را به میان آوردند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز در این مجلس حاضر بودند و چیزی نمیگفتند. حاضرین از حضرت درخواست كردند تا فضایل خود را بیان كند. حضرت شروع به ذكر مناقب خود نمودند و داستان غدیر را بطور بسیار مفصل بیان فرمودند، كه شاید اولین بار از لسان مبارك حضرت به این تفصیل آمده باشد. از جمله فرمودند:
خداوند به پیامبرش دستور داد تا والیان امرشان را معرفی كند و ولایت را مانند نماز و زكات و روزه و حج تفسیر نماید. این بود كه در غدیر خم مرا منصوب نمود و در خطابهای فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». در آنجا سلمان پرسید: ولایت او چگونه است؟ فرمود: ولایت او همچون ولایت من است. هر كس من نسبت به او صاحب اختیار بودهام علی هم نسبت به او صاحب اختیار است، و خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دیناً». پیامبر صلی اللَّه علیه و آله تكبیر گفت و فرمود: «اللَّه اكبر، تمام نبوتم و كمال دین خدا ولایت علی بعد از من است …
همهی جمعیت مسجد گفتند: آری بخدا قسم. این را شنیدیم و همانطور كه گفتی حاضر بودیم … حضرت فرمود: شما را به خدا قسم میدهم كسانی كه از دو لب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله این مطلب را به یاد دارند برخیزند و شهادت دهند.
مقداد و ابوذر و عمار و براء بن عازب و زید بن ارقم برخاستند و گفتند: ما شهادت میدهیم كه سخن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را بیاد داریم آن هنگام كه تو در كنار آنحضرت برفراز منبر در غدیر ایستاده بودی و آنحضرت میفرمود:
[صفحه 49]
ای مردم … خداوند شما را به ولایت امر كرده و من شما را شاهد میگیرم كه این ولایت مخصوص این شخص است- و آنحضرت دست بر دست علی بن ابیطالب علیهالسلام گذاشتند- سپس مخصوص دو پسرش بعد از او، و سپس در جانشینان بعد از او از فرزندانش كه از قرآن جدا نمیشوند و قرآن از آنان جدا نمیشود تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.
این پنج نفر پس از شهادت به غدیر در حضور جمعیت و با حضور صاحب غدیر، نشستند.
###در پاسخ به طلحه در زمان عثمان
بحارالانوار: ج 31 ص 417-416.
در مجلسی كه با حضور دویست تن از سرشناسان مهاجر و انصار در زمان عثمان در مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله تشكیل شده بود و امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز حضور داشت، طلحه از حضرت پرسید: با ادعای ابوبكر و اصحابش كه او را تصدیق كردند چه كنیم كه از قول پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گفتند: خداوند برای اهل بیت نبوت و خلافت را جمع نمیكند؟
امیرالمؤمنین علیهالسلام از سخن طلحه به غضب در آمدند و بپاخاسته فرمودند:
… دلیل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند سخن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله است كه در غدیر خم فرمود: «هر كس من نسبت به او صاحب اختیارم علی نسبت به او صاحب اختیار است». من چگونه نسبت به آنان صاحب اختیارتر از خودشان هستم در حالیكه آنان امیر و حاكم بر من باشند؟!
###در بیان لیبلغ الشاهد الغائب
كتاب سلیم بن قیس: حدیث 11.
در زمان عثمان كه مجلسی در مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله با حضور 200 نفر از سرشناسان صحابه تشكیل شده بود، طلحه از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسید: چطور
[صفحه 50]
كسی جز تو نمیتواند از طرف پیامبر صلی اللَّه علیه و آله پیامی را برساند در حالیكه در مواردی به ما فرموده: «فلیبلِّغ الشاهد الغائب»؟
حضرت فرمود: حضرت این جمله را فقط در روز غدیر خم و در روز عرفه و در روز رحلتش فرموده … و به عموم مردم دستور داده كه هر كس را دیدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد علیهالسلام و واجب بودن حقشان را برسانند و این وظیفهی ابلاغ را در هیچ مطلبی غیر از این موضوع نفرموده است.
در واقع پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به عموم مردم دستور داده كه به مردم برسانند حجت و دلیل كسانی را كه همهی آنچه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بدان مبعوث شده را، از قول او كسی جز ایشان نمیرساند.
###در جنگ جمل
الغدیر: ج 1 ص 186.
در میدان جنگ جمل، هنگامی كه لشكر از دو سو صف آرایی كرده بودند و هنوز جنگ آغاز نشده بود، امیرالمؤمنین علیهالسلام قاصدی را سراغ طلحه فرستاد كه ملاقاتی داشته باشند. طلحه آمد تا مقابل حضرت قرار گرفت. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: تو را به خدا قسم میدهم، آیا از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدی كه میفرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟ طلحه گفت: آری. حضرت فرمود: پس چرا به جنگ من آمدهای؟!! گفت: در خاطرم نبود!!! سپس طلحه به لشكر خود بازگشت و بدینصورت در جنگ جمل با یادآوری غدیر اتمام حجت بزرگی شد.
###در آغاز جنگ صفین
بحارالانوار: ج 32 ص 388.
هنگامی كه امیرالمؤمنین علیهالسلام در كوفه برای جنگ صفین آماده میشد ضمن خطابهای كه برای مردم ایراد كرد چنین فرمود:
[صفحه 51]
تعجب از معاویة بن ابیسفیان است كه در خلافت با من به نزاع برخاسته و امامت مرا انكار میكند! ای مهاجرین و انصار … ! آیا بر شما واجب نیست كه مرا یاری كنید و آیا امر من بر شما واجب نیست؟ آیا نمیدانید كه بیعت من بر حاضر و غایب شما لازم شده؟ پس چرا معاویه و اصحابش در بیعت من خلل وارد میكنند؟ … آیا سخن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را نشنیدید كه در روز غدیر دربارهی ولایت و صاحب اختیاری من میفرمود؟!
###در نامه معاویه
كتاب سلیم: حدیث 25.
معاویه در جنگ صفین طی نامهای برای امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین نوشت:
دربارهی تو به من خبر رسیده كه وقتی با اهل سر و شیعیان و خواص خود در خلوت جمع میشوید، نزد آنان از ابوبكر و عمر و عثمان برائت میجویی و آنان را لعنت میكنی و ادعا میكنی كه تو خلیفهی پیامبر در امتش و وصی او در میان ایشان هستی و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنین واجب كرده و در كتاب و سنتش به ولایت تو امر كرده است … او هم امتش را در غدیر خم جمع كرد و آنچه دربارهی تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غایب برساند، و به مردم خبر داد كه تو بر مردم صاحب اختیارتر از خودشان هستی …
###در جنگ صفین بر فراز منبر
كتاب سلیم: حدیث 25.
در جنگ صفین پس از چند نامه و پیام كه بین امیرالمؤمنین علیهالسلام و معاویه رد و بدل شد، آنحضرت در میان لشكر خود در جمع مهاجرین و انصار و با حضور فرستادگان معویه برفراز منبر قرار گرفت و مناقب خود را برشمرد و در هر كدام مردم را قسم داد و آنان اقرار كردند. از جمله فرمود:
[صفحه 52]
شما را بخدا قسم دربارهی قول خداوند: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللَّه و … » و آیهی «انما ولیكم اللَّه … » … كه خداوند به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله دستور داد به مردم بفهاند كه این آیات دربارهی چه كسانی نازل شده و ولایت را برای آنان تفسیر كند … آنحضرت هم مرا در غدیر خم منصوب كرد … و فرمود: «ای مردم، خداوند صاحب اختیار من، و من صاحب اختیار مؤمنین هستم و اختیارم بر مؤمنین از خودشان بیشتر است. أَلا فمن كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» …
پس از این سخنان امیرالمؤمنین علیهالسلام، دوازده نفر از كسانی كه از شركتكنندگان در جنگ بدر بودند و در صفین همراه حضرت حضور داشتند برخاستند و به گفتار حضرت شهادت دادند. سپس هفتاد نفر بقیهی صحابه برخاستند و شهادت دادند. بعد از آن چهار نفر از اهل بدر برخاستند و تفصیل ماجرا و آنچه در غدیر دیده بودند را بازگو كردند.
###در پاسخ به ادعای معاویه
بحارالانوار: ج 38 ص 238 ح 39.
معاویه در نامهای به امیرالمؤمنین علیهالسلام نوشت: ای اباالحسن، من فضایل بسیاری دارم: پدرم در جاهلیت آقا بود! و من در اسلام پادشاه شدهام! و من داماد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و دایی مؤمنین و كاتب وحی هستم!
وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام نامهی معاویه را خواند فرمود: «آیا پسر هند جگر خوار با فضایل بر من فخر میفروشد؟! ای غلام آنچه میگویم برایش بنویس»؛ و حضرت اشعاری سرودند كه یك بیت آن دربارهی غدیر خم بود:
وأوجب لی ولایته علیكم
رسول اللَّه یوم غدیر خم
یعنی: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم ولایت خود بر شما را، برای من نیز واجب كرد.
[صفحه 53]
وقتی معاویه پاسخ امیرالمؤمنین علیهالسلام را خواند گفت: ای غلام، این نامه را پاره كن، تا اهل شام آن را نخوانند و به علی بن ابیطالب تمایل پیدا نكنند!
###در جنگ صفین در بیان عم یتسائلون
مناقب ابن شهر آشوب: ج 3 ص 80.
در روز جنگ صفین مردی از لشكر معاویه به میدان آمد در حالیكه از یك سو غرق اسلحه بود و از سوی دیگر قرآنی را جلوی اسلحهاش گرفته بود و این آیه را میخواند: «عمَّ یتسائلون، عن النبأ العظیم … ».
علقمه میگوید: من خواستم به مبارزهی او بروم ولی امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «بر سر جایت باش»! و خود حضرت به جنگ او رفتند. ابتدا به او فرمودند: آیا میشناسی نبأ عظیم را كه مردم بر سر آن اختلاف دارند؟ آن مرد گفت: نه! حضرت فرمود:
بخدا قسم منم نبأ عظیم كه بر سر آن اختلاف دارند. بر سر ولایت من نزاع كردید و از ولایت من بازگشتید پس از آنكه آن را پذیرفتید، و پس از آنكه به شمشیر من نجات یافتید با ظلم خود هلاك شدید. در روز غدیر دانستید و روز قیامت خواهید دانست كه چه كردید.
سپس حضرت شمشیر كشیده سر از تنش جدا كردند.
###خطبه نماز جمعه در روز غدیر
بحارالانوار: ج 94 ص 115-114.
در دوران خلافت ظاهری پنج سالهی امیرالمؤمنین علیهالسلام، یك سال روز غدیر مقارن روز جمعه شد. حضرت خطبهی نماز جمعه را به مسئلهی غدیر اختصاص دادند و پس از حدود 25 سال- كه خلفای غاصب سعی در فراموشی غدیر داشتند- برای اولین بار آن روز را عید رسمی قرار دادند و دربارهی آن سخن گفتند. از جمله فرمودند:
[صفحه 54]
خداوند در این روز دو عید عظیم و بزرگ را برای شما جمع كرده است … خداوند دینی را قبول نمیكند مگر با ولایت آنكه به ولایتش دستور داده و اسباب اطاعتش با تمسك به دستاویزهای او و اهل ولایتش نظام مییابد. این است كه خداوند در روز غدیر بر پیامبرش فرستاد آنچه بیانگر ارادهاش دربارهی انتخاب شدگانش بود و به او دستور ابلاغش را داد … و برای او حفظ از منافقین را ضمانت نمود. خداوند دینش را كامل نمود و چشم پیامبرش و مؤمنین و تابعین را روشن ساخت. امروز روز عظیم الشأنی است … و روز كمال دین است.
پس از نماز جمعه، حضرت به اتفاق اصحابشان به مجلس جشنی كه امام مجتبی علیهالسلام در منزلشان گرفته بودند رفتند و در آنجا اطعام و پذیرایی مفصلی از شركت كنندگان بعمل آمد.
###در میدان بزرگ كوفه با حضور اصحاب پیامبر
بحارالانوار: ج 31 ص 447، ج 37 ص 199. عوالم: ج 3: 15 ص 89 و 490. الغدیر: ج 1 ص
93. مسند احمد: ج 1 ص 84. شرح نهج البلاغه: ج 1 ص 361، ج 4 ص 488. تاریخ ابن
عساكر: ج 3 ص 50.
پنج سال خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیهالسلام حساسترین روزهایی بود كه غدیر میرفت تا جان تازهای به خود بگیرد و محتوای بلند آن از زبان صاحب غدیر بیان شود.
نسلی كه 25 سال از غدیر فاصله داشتند و خفقان علمی و اقدامات وحشیانه علیه غدیر میرفت تا نسل جدید را كاملاً از آن بیخبر نماید و از صفحهی اعتقادش پاك كند. از سوی دیگر عدهای فتنهگر- كه باقیماندگان سقیفه بودند- دست به اقدامات مخرب میزدند و شایع میكردند كه علی بن ابیطالب دربارهی مقدم بودن خود در خلافت و فضیلتش بر دیگران دلیلی ندارد.
در شرایطی كه صاحب غدیر برای احیای آن آستین بالا زده بود، نیاز به عدهای از اصحاب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از حاضرین در غدیر بود كه مؤید او باشند و به حضور خود در آن ماجرا شهادت دهند. در چنین شرایطی امیرالمؤمنین علیهالسلام مجلسی در میدان
[صفحه 55]
بزرگ كوفه- كه مقابل مسجد كوفه و دارالاماره قرار داشت- تشكیل دادند و منبری در آنجا نصب كردند و مردم جمع شدند. این مجلس فقط برای شهادت دادن كسانی بود كه 25 سال پیش در غدیر حضور داشتند و اكنون میبایست در پیشگاه ملت بپا خیزند و آنچه به چشم خود دیدهاند بازگو كنند.
حضرت از فراز منبر فرمودند:
به خدا قسم میدهم باقیماندگان از كسانی كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را دیدهاند، و در روز غدیر خم در بازگشت از حجة الوداع از آنحضرت شنیدهاند كه دربارهی من- درحالیكه دستان مرا بلند كرده بود- فرمود: «مَن كنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أحبَّ من أحبَّه»،قسم میدهم هركس این واقعه را حاضر بوده و بچشم خود دیده و بگوش خود شنیده برخیزد و شهادت دهد.
پس از این كلام حضرت، عدهی زیادی كه حداقل سی نفر ذكر شدهاند برخاستند و آنچه دیده بودند بازگو نمودند و شهادت خود را نسبت به آن اعلام كردند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام دیدند چند نفر از اصحاب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برای شهادت برنخاستند، و گویی سكوت آنان توجه مردم را جلب كرده بود. لذا فرمودند: در جلوی این منبر چهار نفراز اصحاب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هستند (كه از آنها انتظار شهادت دادن میرود) كه عبارتند از انس بن مالك و براء بن عازب و اشعث بن قیس و خالد بن یزید. سپس رو به آنان كرده فرمودند: شما در غدیر حاضر بودهاید چرا برنمی خیزید و شهادت نمیدهید؟ گفتند: سنّ ما بالا رفته و فراموش كردهایم!!!
حضرت رو به انس بن مالك كرده فرمودند:
ای انس، اگر از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدهای كه فرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» و امروز بر نمیخیزی برای من به ولایت شهادت دهی، از دنیا نروی مگر آنكه به بَرَص (پیسی) مبتلا گردی كه نتوانی آن را پنهان كنی.
و تو ای اشعث، اگر از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدی كه میفرمود: «من كنت مولاه فهذا
[صفحه 56]
علی مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه»، و امروز برای من به ولایت شهادت نمیدهی، از دنیا نروی مگر آنكه خداوند چشمانت را كور كند.
و اما تو ای خالد بن یزید، اگر از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدهای كه میفرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه» و امروز به ولایت برای من شهادت نمیدهی، خدا تو را به مرگ جاهلیت بمیراند.
و اما تو ای براء بن عازب، اگر از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدهای كه میفرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه»، و امروز به ولایت من شهادت نمیدهی، خدا تو را در همانجایی كه از آن هجرت كردهای (یعنی یمن) بمیراند.
این چهار نفر هریك به نفرین امیرالمؤمنین علیهالسلام مبتلا شدند. انس بن مالك در پیشانیش لكّهی پیسی پیدا شد كه هر قدر عمامه را پایین میآورد نمیتوانست آن را پنهان كند. اشعث بن قیس هم كور شد. خالد بن یزید هم طبق مراسم جاهلیت به خاك سپرده شد، و براء بن عازب از طرف معاویه حكومت یمن یافت و در همانجا- كه وطن اصلی او بود و از آنجا به مدینه هجرت كرده بود- از دنیا رفت. چهار نفر دیگر هم بودند كه برای شهادت برنخاستند و حضرت هر یك از آنان را نیز نفرینی كرد كه مبتلا شدند: زید بن ارقم، جریر بن عبداللَّه بجلی، یزید بن ودیعه، عبدالرحمن بن مدلج.
این هشت نفر دنبالهی ماجرای حارث فهری بودند كه در روز غدیر در حضور پیامبر صلی اللَّه علیه و آله رسماً عذاب الهی را درخواست كرد و آیهی «سأل سائل بعذاب واقع» نازل شد و خداوند با فرستادن سنگ و صاعقهی آسمانی و هلاك او بر همگان ثابت كرد كه غدیر ریشهی الهی دارد و خدا پشتیبان آن است.
پس از 25 سال همان ماجرا به گونهای دیگر تكرار شد و اینان با اینكه خود را در حضور صاحب غدیر امیرالمؤمنین علیهالسلام میدیدند و میدانستند دروغ میگویند و نیز میدانستند كه نفرین علی بن ابیطالب علیهالسلام چوب الهی است و یقیناً بر سرشان
[صفحه 57]
خواهد خورد، ولی با این همه كتمان كردند و لب به شهادت نگشودند. به فاصلهی بسیار كمی كه به دعاهای امیرالمؤمنین مبتلا شدند و خداوند عذابش را مانند عذاب حارث فهری بر سرشان فرستاد، بار دیگر بر همگان ثابت شد كه غدیر پشتوانهی الهی دارد. وقوع این ماجرا در موقعیت حساسی بود كه نیاز مبرم به شهادت چنین افرادی بود، و اكنون كه شهادت ندادند، خداوند گواهی داد كه اینان دروغ میگویند و غدیر و صاحب غدیر راست میگوید و اینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد.
###در ماههای آخر عمر در نوشتهای بلند
بحارالانوار: ج 30 ص 14.
در ماههای آخر عمر امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از جنگ نهروان، مردم از حضرت دربارهی ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. حضرت فرمود: در این باره برایتان نوشتهای مینویسم كه دربارهی آنچه پرسیدهاید به صراحت سخن گفته باشم. سپس نوشتهی بلندی كه حدود 30 صفحه و در حد یك جزوه بود املا كردند و نویسندهی حضرت نوشت. آنگاه ده نفر از خواص اصحاب خود را فراخواندند و دستور دادند هر روز جمعه نویسندهی حضرت آن را بر مردم بخواند و این ده نفر شاهد باشند تا كسی انكار نكند و فرمود: اگر كسی انكار كرد قرآن را حَكَم بین خود قرار دهید. از جمله مطالب آن نوشته چنین بود:
این امر خلافت عجیب است، كه حكومت و ولایت احدی را مثل ولایت من مبغوض نداشتند! دلیل من بر ولایت این است كه صاحب اختیار مردم فقط من هستم نه قریش … چرا كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ولایت این امت را داشت و من بعد از او اختیارات او را دارم … به دلیل گفتهی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله كه در روز غدیر خم فرمود: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه».
[صفحه 58]
###در بیان امتیازات خاص خود
بحارالانوار: ج 39 ص 336 ح 5.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در مجلسی امتیازات خاص خود را بیان نموده چنین فرمودند: «بخدا قسم خداوند تبارك و تعالی نُه چیز به من عطا فرموده كه به احدی قبل از من جز پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نداده است»؛ و از جمله فرمودند:
خداوند با ولایت من دین این امت را كامل نمود و نعمتها را بر آنان تمام كرد، و اسلامشان را مورد رضایت قرار داد، هنگامی كه در یوم الولایة (روز غدیر) به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: یا محمد، به مردم خبر ده كه امروز دینشان را كامل كردم و نعمتم را بر آنان تمام نمودم و اسلام را بعنوان دینشان راضی شدم.
###در بیان امرنا صعب مستصعب
بحار الانوار: ج 37 ص 243. تفسیر فرات كوفی: ص 56.
اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین علیهالسلام این حدیث را شنید كه «تحمل امر ولایت اهلبیت علیهمالسلام بر مردم سنگین است و آن را نمیپذیرد جز انبیای مرسل و ملائكه مقرب و مؤمنی كه خداوند قلب او را از جهت ایمان امتحان كرده باشد». او این مطلب را برای میثم تمار نقل كرد. میثم نزد آنحضرت آمد و با تعجب دربارهی این حدیث سؤال كرد. حضرت فرمود:
اما مؤمن، پیامبر ما صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم دست مرا گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه»، آیا مؤمنین- بجز آنانكه خداوند آنان را از لغزش و گمراهی حفظ كرد- این مطلب را پذیرفتند؟
پس آگاه باشید! بشارت باد شما را، بشارتتان باد كه خداوند شما را اختصاص داده به آنچه ملائكه و پیامبران و مؤمنین را اختصاص نداده، و آن پذیرفتن امر ولایت ما است.
[صفحه 59]
###به عنوان بالاترین منقبت خود
كتاب سلیم: حدیث 60.
مردی خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض كرد: یا امیرالمؤمنین، بالاترین منقبت خود را از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بفرمائید. حضرت فرمود:
منصوب كردن آنحضرت مرا در غدیر خم، كه به امر خدای تبارك و تعالی ولایت را از جانب او برایم اقامه نمود …
###در مفاخره با امام حسین
فضائل شاذان: ص 84.
مفاخره بین معصومین علیهمالسلام برای بیان فضایل ایشان بصورت زیبایی است كه در تاریخ بخوبی ثبت میشود. روزی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام نشسته بودند كه امام حسین علیهالسلام وارد شد، در حالیكه شش سال از عمر او میگذشت. امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسید: یا رسولاللَّه، كدامیك از ما دو نفر نزد شما محبوبتر هستیم؟
امام حسین علیهالسلام عرض كرد: پدرجان، هر كدام از ما شرافت و فضیلتش بالاتر باشد نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محبوبتر و مقربتر است. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: ای حسین، حاضری افتخارات خود را در برابر هم بگوییم؟ عرض كرد: پدرجان، اگر شما مایل باشید، من حاضرم! امیرالمؤمنین فرمود:
یا حسین، من امیرالمؤمنینم، من لسان صادقینم، من وزیر مصطفایم، … من آن نعمت خدای تعالی هستم كه بر خلقش ارزانی داشته است. منم آن كسی كه خداوند تعالی در حق من فرموده: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا»، پس هر كس مرا دوست بدارد مسلمان مؤمن است ودینش كامل است … من نبأ عظیمی هستم كه خداوند در روز غدیر خم دین را با او كامل نمود. منم آنكه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله دربارهام فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه» …
امام حسین علیهالسلام هم مطالبی فرمود و در پایان عرضه داشت: شما نزد خداوند از
[صفحه 60]
من افضل هستی، ولی من از نظر پدران و مادران و اجداد بر شما فخر مینمایم! سپس امام حسین علیهالسلام با پدر همآغوش شدند و یكدیگر را بوسیدند …
###منصوب شدگان غدیر
كتاب سلیم بن قیس: حدیث 8.
مردی خدمت امیرالمومنین علیهالسلام آمد و عرض كرد: ایمان را طوری برایم بیان كنید كه از غیر شما و بعد از شما از كسی سؤال نكنم. حضرت پس از ذكر پایههای ایمان فرمودند: كمترین چیزی كه شخص با آن گمراه میشود آن است كه حجت خدا در زمین و شاهد او بر خلقش را كه امر به اطاعت او نموده و ولایتش را واجب شمرده نشناسد.
آن مرد عرض كرد: یا امیرالمؤمنین، آنان را برایم معرفی كنید. فرمود:
… كسی كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله او را در غدیر خم نصب كرد و به آنان خبر داد كه نسبت به مردم صاحب اختیارتر از خودشان است، و سپس به آنان دستور داد تا حاضران غائبان را آگاه نمایند.
آن مرد پرسید: یا امیرالمؤمنین، آن شما هستید؟ فرمود: من اول و افضل آنها هستم. سپس پسرم حسن بعد از من نسبت به مؤمنین صاحب اختیارتر از خودشان است. سپس پسرم حسین بعد از او نسبت به مؤمنین صاحب اختیارتر از خودشان است و سپس جانشینان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هستند تا بر سر حوض كوثر یكی پس از دیگری به خدمت او وارد شوند.
###در هفتاد فضیلت انحصاری حضرت
بحارالانوار: ج 31 ص 443.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: من هفتاد فضیلت و منقبت دارم كه احدی از اصحاب
[صفحه 61]
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در آنها با من شریك نیستند. سپس حضرت بطور مفصل آن فضایل را برشمرد تا آنكه در پنجاه و یكم فرمود:
و اما پنجاه و یكم، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در روز غدیر خم مرا برای همهی مردم منصوب نمود و فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه». پس ظالمین دور از رحمت خدا باشند و عذاب خدا بر آنان باد.
###اتمام حجت بر كوتاهی كنندگان در غدیر
اثبات الهداة: ج 2 ص 111 ح 465.
امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارهی اینكه پس از بیعت غدیر هر كوتاهی از سوی مردم به عهدهی خودشان است، فرمود:
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به من وصیت كرد و فرمود: یا علی، اگر گروهی یافتی كه با آنان بجنگی حق خود را طلب كن، وگرنه در خانهات بنشین چرا كه من پیمان تو را در روز غدیرخم گرفتهام كه تو وصی و خلیفهی من و صاحب اختیار مردم نسبت به خودشان هستی. مَثَل تو مثل بیت اللَّه الحرام است. مردم باید سراغ تو بیایند و تو نباید سراغ مردم بروی.
###همه مردم شاهد بر غدیر
بحارالانوار: ج 38 ص 240.
امیرالمؤمنین علیهالسلام نگاهی به مردم كرد و فرمود:
من برادر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و وزیر او هستم. شما خوب میدانید كه من مقدم بر همهی شما در ایمان به خداوند عزوجل و رسولش هستم … و شما خود دیدید كه در روز غدیرخم چگونه بپا ایستاد و مرا كنار خود بپا داشت و دست مرا بلند كرد (و مرا معرفی فرمود)